بازگوئی خاطرات به شيوه ابراهيم يزدی، تقی روزبه
Taghi_roozbeh@blogspot.com
ابراهيم يزدی و ماجرای اعدام هويدا
به مناسبت فرارسيدن سالگرد ۲۲ بهمن ۵۷ هرساله بازارارزيابی ها و خاطره گوئی ها درمورد اين رويداد بزرگ گرم می شود. دراين رابطه گاهی هم روايات و اطلاعاتی ازسوی برخی بازيگران وشرکت کنندگان درآن مطرح ميشود که تازگی دارد(بخصوص ازجنبه سنديت آن). يکی ازآن ها مربوط می شود به روايت آقای يزدی درمورد نحوه کشته شدن اميرعباس هويدا درراهروی دادگاه:
"به آقای خمينی گفتم که هويدا اسرار زيادی دارد. زمانی ما می گفتيم خاندان پهلوی فاسد بودند و روابط کثيفی داشتند، خب ما مخالف بوديم و می توانستيم هر حرفی را بزنيم. اما نخست وزيری که ۱۴ سال مسئول بوده است می خواهد حرف بزند. بايد بگذاريم حرفش را بزند.آقای خمينی پيشنهاد من را پذيرفت.وبه خلخالی گفت همان جور که فلانی می گويد عمل کنيد".
دکتر يزدی در جواب سؤالی در مورد نحوه اعدام هويدا می گويد: "هنگامی که هويدا شروع کرد که بگويد در دوران ۱۴ ساله زمامداری او به عنوان نخست وزير شاه چه اتفاقاتی افتاده است و خاطراتش را بيان بکند، رئيس جلسه به دادگاه تنفسی کوتاه می دهد. موقعی که هويدا به راهروی دادگاه می آيد يکی از آقايان روحانی که آن جا بوده و من مايل نيستم الان اسم او را ببرم در راهرو با هفت تير کمری خودش او را می کشد. بدين ترتيب(جسد) آقای هويدا را می برند روی صندلی اش می نشانند و عکس بر می دارند و حکم اعدامش را برايش قرائت می کنند و بعد می برند. اصلا چنين چيزی نبود که اعدامش بکنند".
چنانکه ملاحظه می کنيد، آقای يزدی پس ازگذشت ۲۹ سال هنوزهم صلاح نمی داند تمامی حقيقت اين جنايت را بطورکامل افشاء کند.
بی شک آقای ابراهيم يزدی بعنوان يکی ازمعتمدين نزديک به خمينی درآن سالها که درعين حال عضوبرگزيده "شورای انقلاب" هم بودند وبعدا تصدی مهم وزارت خارجه اولين دولت پس از"انقلاب "را هم بعهده داشتند،قاعدتا بايد دارای اطلاعات زيادی درمورد زدوبندهای پشت پرده خمينی باقدرت های خارجی و باارتش و ساواک ونيزبخصوص از جنايتها ومحاکمات سرپائی پس ازپيروزی قيام وبدست گرفتن سکان ماشين دولتی توسط مرتجعين جديد داشته باشد.گواينکه ايشان وهم مسلکانشان بعنوان شريک سياسی کاست روحانيت نمی توانند خود را ازمشارکت درآن جنايت ها مبری بدانند.بااين همه پس ازمغضوب شدن ايشان ونهضت آزادی وبيرون انداخته شدنشان ازدايره قدرت، بهترين خدمتی که ايشان وياران او می توانستند انجام بدهند همانا افشاگری جنايتها وبند وبست های پشت پرده بود، تاحداقل مردم را درشناخت ماهيت جنايتکارانه اين تشنه گان قدرت وثروت-که سعی وافری برای پنهان نگهداشتن آن وفريب مردم داشتند وازجمله ازطريق آراستن ويترين قدرت توسط همين نهضت آزادی، ياری دهند. انتظارفوق پيشکش! ولی معلوم نيست که پس ازگذشت ۲۹ سال ازحاکميت جنايت وخيانت، چرا ايشان هنوزهم تا اين حد با امساک وبصورت قطره چکانی آن ها را بيان می کند؟ آيا نگران پرسش افکارعمومی درموردسهم ايشان وهم مسلکانش دراين جنايت ها هستند؟ آياعلنی کردن اسراراين جنايت ها،رشته های پيوند موجود بانظام حاکم را پاره می کند؟آيا ازبيم جان خود،و خشم حاکميت تااين حد رازداری می فرمايند؟ و....
صرفنظرازسؤالات فوق، آنچه که دراين گزارش توجه شنونده وياخواننده را بخود جلب می کند، برخورد حسابگرانه وی دربيان اين خاطره است،که براستی چندش آوراست وياد آورهمان فرهنگ تماميت گرای ۲۹ سال پيش،که خود را درسکوت دربرابراين نوع جنايات واحيانا نوع معينی از اعتراض نسبت به اين گونه اعدام ها به نمايش می گذاشت.اووقتی به نحوه اعدام هويدا درراهرو دادگاه وقبل ازپايان يافتن حتی محاکمه فرمايشی اشاره می کند،بجای آنکه از فرمايشی وسرپائی بودن محاکمات چند دقيقه ای،نبود مطلق حق دفاع متهم ازخود ومحکوم کردن چنين شيوه قرون وسطائی سخن بگويد، افسوس اومطلقاازاين جنبه است که کشتن وی به آن صورت سبب شد تا اطلاعات ارزنده ای که اين نخست وزير۱۴ ساله شاه داشت، با او بگور برود! بااين حساب قاعدتا هويدا را بايد خيلی هم خوش شانس بشمارآورد و او بايد خيلی هم متشکر از ترورکننده اش باشد، که توانست او را از قيد حيات و فروافتادن به چنان جهنمی که برای تخليه اطلاعات او در اتنظارش بود، نجات دهد!.
نتيجه چنين برخورد ابزاری و منفعت جويانه با حقوق اوليه هر فرد انسانی، صرفنظر از عقايد و باورهايش و از جمله برگزاری دادگاه قانونی و عادلانه و محاکمه شدن بر اساس موازين حقوق انسانی، همانطور که طی اين سه دهه ديديم، حاصلی جز پهن کردن فرش قرمز در زير پای جلادان تازه نفس برای ادامه جناياتِ جلادان ازنفس افتاده وجزبگردش درآوردن داس اعدام ومحاکمات فرمايشی وسرپائی وقربانی کردن هرجنبده ای که جرئت کند مخالفت خود را ابراز کند، نداشت. بنظرميرسد که هنوزهم پس ازگذشت ۲۹ سال ِ سرشاراز خون وجنايت، ياد نگرفته ايم که آزادی قبل ازهرچيز يعنی آزادی اقليت وآزادی مخالف وداشتن حق دفاع ازخود توسط اين مخالف، وپای بندی به حقوق بشرهم قبل ازهرچيز يعنی رعايت حقوق انسانی دشمن خود. چرا که وقتی کسی هنوز دراکثريت باشد(ويا خودچنين به پندارد)،نيازی به محاکمه او(بعنوان مخالف اکثريت) نيست ،تابرايش روشن شود که آيا درنظامی که دربرپاکردنش سهيم است، حقوق انسانی اش تضييع خواهد شديا نه؟.بله!اين واقعيت دارد که چهره حقيقی هرنظام را می توان درآئينه برخورد با مخالفانش مشاهد کرد.
بی شک هويدا وبسياری ازدولمتردان رژيم گذشته، هم جنايت های بسيارکرده بودند وهم دارای اسرارمهمی بودندکه بايد درپيشگاه مردم ودردادگاه های مردمی، حساب پس می دادند.اما برخلاف گمانه زنی آقای يزدی،اين نه فقط کارشکنی قدرت های حامی رژيم گذشته،بلکه بيش ازآنها خودجمهوری اسلامی بود که مايل به آگاه شدن مردم نسبت به جنايت های آنها واسرارپشت پرده نبود. همانطورکه مانع ازافشاء اسرارساواک شد (والبته آقای يزدی، با يکسان انگاشتن چهره صوری قدرت، با چهره باطنی وآنچه که درلايه های پنهان وواقعی آن می گذشت وبعلت ناديده گرفتن همين ماهيت دوگانه قدرت،درپندارخويش خمينی را با خود همسومی پنداشت.وحال آنکه خمينی بافراست کامل، همانطورکه بعنوان دکورازاو و بارزگان وسايرهمراهانشان بهره می گرفت،سرنخ اصلی قدرت پنهان و واقعی را نيزدردستان خود داشت وهم اوکارگردان اصلی آن عرصه نيز بود).البته دليل آن نيزروشن است:قبل ازهمه باين سبب که اين رژيم خواهان حفظ پايه ماشين سرکوب وتداوم استثماروتحميق وبکارگيری آن درخدمت به منافع خود بود.قرارنبود که خودسيستم وماشين درهم شکسته شود.هدف تنهاتعويض راننده وبدست گرفتن فرمان ماشين بود.بهمين جهت هم نه فقط ماشين جهنمی راحفظ کردند،بلکه ضمائم تازه ای را هم به آن افزوند .والبته، ليبرالهای مذهبی هم نه فقط دراين هدف با آنها هموسووهم منافع بودند بلکه،الحق، درآن زمان، تاآنجا هم که توانستند کمک شايانی درانجام آن صورت دادند.آيا ابراهيم يزدی ونهضت آزادی،سرانجام به نقش دکوروتزئينی خود در اين رژيم جهنمی،بهنگامی که برای استقرارخود وفريب افکارعمومی داخل وخارج به آنان نيازداشت، اعتراف خواهند کرد؟!
دومين نکته قابل تأمل دراين نوع خاطره گوئی آنست که ابراهيم يزدی هنوزهم حاضرنيست نام آن آخوند هفت تيرکش را که با هفت تيرخود هويدا را درراهرو دادگاه بقتل رساند افشاء کند. چنين رفتارمبتنی برمصلحت انديشی های حقيرانه، بخوبی نشان می دهد تا چه حد سياست ورزيدن بدون تکيه بر اخلاق وآرمان حقيقتا انسانی، می تواند آدميزاده را فاسد می کند. بخصوص اگردرنظربگيريم که يزدی دراين رابطه فرضيه نفوذ خارجی ها را در از بين بردن زودرس هويدا نيز دخيل می داند،آن گاه معلوم می شود که اين پنهان کردن روحانی مزبورتاچه حد ازهردوسو حسابگرانه است. درهرحال يا اين روحانی هفت تيرکش و مستبد بايد قاعدتا ازدوستان ويا متعلق به جرياناتی باشد که وی وهمراهانش هنوزهم باو وآن جريانات احساس همسوئی دارند وتضعيف اورا به ضررکفه منافع اردوی سياسی خود می دانند و يا آنکه او هم چنان ازاصحابت قدرت کنونی است وبهردليل سود رازنگهداری برزيان سياسی اش می چربد. ولی آنچه که دراين ميان قربانی شده وهم چنان می شودو هيچ دغدغه ازآن درميان نيست همانا قربانی شدن دموکراسی وحقوق بشر وحق اطلاع يافتن مردم ازماهيت جنايت کارانه رژيم جديدی است که جايگزين رژيم گذشته شده وازهمان لحظه جلوسش برقدرت، يعنی ۲۹ سال پيش ،محاکمات سرپائی و فرمايشی چنددقيقه ای را درمدرسه رفاه وعلوی و... برپامی کند وحتی منتظرپايان اين محاکمات چنددقيقه ای نمانده ودرهمان راهروی دادگاه، محکوم را به قتل می رساندوسپس با گرفتن عکس مقتول و نشاندنش برصندلی به مردم وبه دنيا اعلام می کند که پس ازمحاکه تيرباران شده است! آيا افشاء به موقع چنين جناياتی نمی توانست،در بيرون آمدن هرچه زودتر مردم ازآن "سرمستی توده ای" و همذات پنداری خود حاکميت جديد، وپائين کشيدن خمينی ازماه به زمين ياری کنده باشد؟
براستی که حکمت بزرگی دراين همه رازنگهداری آقای ابراهيم يزدی وهمه هم مسلکانش نهفته است!
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/
*-اصل خاطره را که بصورت فيلم کوتاهی است و متن پياده شده آن را ميزان نيوزبه مناسبات فراررسيدن ۲۲ بهمن انتشار داد.