جمعه 4 اسفند 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مصباح طلبان! احمد وحدت خواه

احمد وحدت‌خواه
امروز دیگر اظهر من الشمس است که قدرت سیاسی در رژیم جمهوری اسلامی در جریان یک استحاله تاریخی به دست «مصباح طلبان» حوزه های مذهبی قم و مشهد و غیره افتاده است و آقای خامنه ای در حقیقت مجری اوامر آنها گشته است. آن اهمیت فوق العاده ای را هم که آیت الله مصباح یزدی به نقش و قدرت ولی فقیه و اطاعت بی چون و چرا از دستورات وی برای ملت ما تجویز می کند در حقیقت نه برای آقای خامنه ای، که برای روزی است که خود او بر این مسند تکیه بزند!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

در پی زبان درازی یکی از حواریون عقیدتی او در مورد بی اهمیت بودن خاک میهن ما در مقابل سرپا نگاه داشتن رژیم اسد، این بار خود آیت الله مصباح یزدی شمشیر دشمنی با هویت و تاریخ ملت ما را از رو بسته و مدعی شده است که نیاکان زرتشتی ما بت پرست و بی ایمان بوده اند

حوشبختانه دکتر اسفندیار اختیاری نماینده ایرانیان زرتشتی در مجلس با انتشار نامه سرگشاده ای خطاب به مصباح یزدی ضمن انتقاد شدید از توهین او به ارزشهای دینی جامعه زرتشیان به درستی به وی یادآوری می کند که چنین سخنان بی پایه ای «اهداف سیاسی خاصی را دنبال می کند که همبستگی ادیان، اقوام و نژادهای ایرانی را هدف قرار گرفته است.»

در سابقه این آیت الله با نفوذ و پشت پرده بسیاری از حوادث و تحولات میهن ما در دهه های گذشته آمده است که او از هفت سالگی وارد مدارس حوزوی یزد و قم شده و در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل شده است.

در پیش از وقوع انقلاب اسلامی آیت الله مصباح مدرسه حقانی را در قم پایه گزاری کرده است که بسیاری از ارتجاعی ترین و قسی القلب ترین آخوند های حکومتی از «فارغ التحصیلان» این مدرسه دینی هستند.

ایشان در کنار عبدالکریم سروش و در مقابل فرخ نگهدار و احسان طبری در روزهای نخستین پس از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در مناظره های تلویزیونی میان «نیروهای مذهبی و کمونیستی» شرکت داشته و به دفاع از حکومت تازه پای دینی سخن می گفته است.

در حال حاضر از وی به عنوان مفسر، مجتهد فقه شیعه، مدیر موسسه آموزشی امام خمینی، عضو شورای نگهبان و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی یاد می شود.

سابقه دشمنی و کینه ورزی ایشان با جنبش اصلاح طلبی امر پوشیده ای نیست و حضرت آیت الله همواره از محمد خاتمی و هم مسلکان سیاسی او به عنوان «احیا کنندگان سنت کفار ۲۵۰۰ سال پیش ایران » یاد کرده است.

از آنهم بدتر، نام آیت الله مصباح یزدی در جریان قتل های زنجیره ای به عنوان یکی از مراجع تقلیدی که با حکم اعدام برای قربانیان آن جنایات موافقت داشته در مطبوعات وقت منعکس شده بود.

وی در ماجرای سخنرانی هاشم آقاجری استاد دانشگاه که گفته بود «مردم نباید چون میمون از مراجع مذهبی تقلید کنند» خواهان اعدام وی به جرم ارتداد شده بود که با پا درمیانی مهدی کروبی پس از مدتها اسارت و آزار آقاجری سرانجام به خیر گذشت.

روزنامه کوریه دلا سرای ایتالیا در تفسیری در مورد تقلباتی که احمدی نژاد را به قدرت رساند از آیت الله مصباح یزدی به عنوان «پدر معنوی» جریانات امام زمانی درون حکومت یاد می کند که حتی در مقطعی قتل میر حسین و کروبی را هم مجاز دانسته بود که با مخالفت دیگر سران نظام عقیم می ماند.

حضرت ایشان فرموده اند «اطاعت از ولی فقیه مترادف با اطاعت از خداست» و مردم نه ناصب (انتخاب کننده) ولی فقیه، بلکه تنها ناصر (یاری دهنده) او هستند و رای آنها نهایتا فاقد اعتبار و مشروعیت است.

با چنین کارنامه ای از ضدیت و دشمنی با آزادیخواهی و میهن دوستی امروز دیگر اظهر من الشمس است که قدرت سیاسی در رژیم جمهوری اسلامی در جریان یک استحاله تاریخی به دست «مصباح طلبان» حوزه های مذهبی قم و مشهد و غیره افتاده است و آقای خامنه ای در حقیقت مجری اوامر آنها گشته است.

بی جهت نیست که علیرغم تمام هشدارهاو انتقادهایی که از سوی «دلسوزان نظام» متوجه وی می شود خامنه ای توانایی تغییر سیاست های کلی نظام را ندارد و به زبان دیگر قدرت واقعی، نه ظاهری، در کشور ما امروز در دستان ویرانگر دیگری جا گرفته است.

آن اهمیت فوق العاده ای را هم که آیت الله مصباح یزدی به نقش و قدرت ولی فقیه و اطاعت بی چون و چرا از دستورات وی برای ملت ما تجویز می کند در حقیقت نه برای آقای خامنه ای، که برای روزی است که خود او بر این مسند تکیه بزند!

این تحول و گردش به راست و سلطه ارتجاعی ترین عناصر و سازمانهای عقیدتی بر میهن ما چیزی از تقصیر اصلاح طلبان ما در به وجود آمدن این شرایط نمی کاهد زیرا هرجا که چاشنی مذهب با سیاست آمیخته شد، اگرچه نیت نیک و انسانی هم باشد، بساط قدرت نهایتا به استبداد ختم می شود.

******

انتخابات «آزاد» به زور استبداد!

اخیرا رضا پهلوی به دعوت «مرکز مطالعات سازمانهای اپوزیسیون» در لندن برای نمایندگان پارلمان انگلیس درباره گذار جامعه ایران به سوی دموکراسی سکیولار سخنرانی داشت.

او ضمن معرفی اعضا و برنامه های «شورای ایرانیان» به عنوان یک سازمان جدید مخالفان ایرانی، شعار «انتخابات آزاد» را به مثابه تاکتیک مبارزاتی این نهاد بر علیه رژیم در مرحله کنونی خواند و هنگامی که من از او پرسیدم فرق این شعار شما با آنچه اصلاح طلبان از جمهوری اسلامی درخواست می کنند چیست پاسخ داد «انتخاباتی که ما خواهان آن هستیم برای تعیین سرنوشت ملت ایران و پایان دادن به رژیم حاکم است نه برای بقای آن».

دامنه بحث های تئوریک و فلسفی در مورد نقش انتخابات به عنوان یک مکانیسم تغییر در نوع حکومت ها و مدیریت نیازهای انسانی در جوامع دموکراتیک وقتی به کشورهای مسلمان به ویژه میهن فلک زده ما می رسد کارآیی و عقلانیت خود را از دست می دهد و جز اتلاف وقت ثمری ندارد.

تجربه تلخ و تاریخی ۳۳ سال گذشته در کشور ما بر این حقیقت صحه می گذارد که اصولا فلسفه انتخابات به معنای داشتن اختیار شهروندان برای تعیین و به دست گرفتن سرنوشت زندگی خود در این جهان فانی در چهارچوب فکری و عقیدتی سران رژیم جمهوری اسلامی جایی ندارد زیرا آزادی انتخاب در قاموس این جماعت با پایان مرام جبری آنها برابر است.

مرحوم بازرگان در کتاب خود «انقلاب اسلامی در دو حرکت» به درستی گفته است که حضور قشر روحانیون در جنبش های اجتماعی ایران در یک صد و پنجاه سال گذشته پدیده تازه ای نبوده است و آنها هم از موضع ارتجاعی در مقابل نوگرایی ملت ایران و هم از جایگاه آزادیخواهی در مقابل استبداد سلطنتی در کنار سایر نیروهای دموکرات در این جنبش ها سهم داشته اند.

با این حال این قشر در جریان انقلاب اسلامی به هیچ چیز جز قبضه کامل قدرت سیاسی و نهایتا بنیانگزاری یک حکومت مذهبی برای ایران رضایت نداد. ماحصل این تمامیت خواهی در تمامی زمینه های فرهنگی، هنری، اقتصادی و آموزشی امروز ارکان زندگی ایرانیان را چون بختکی در میان گرفته است و بخش متفکر جامعه برای خروج از این باتلاق فساد و تبهکاری به جستجوی راهکاری می گردد.

در جوامع دموکراتیک و آزاد یافتن پاسخ برای مشکلات اجتماعی و اقتصادی از مجرای بررسی و سنجش پیشنهادات کارشناسان و احزاب سیاسی دنبال می شود که محل ارایه و پذیرش یا رد آنها از سوی شهروندان در دوران انتخابات است.

در حالیکه در کشورهای دموکراتیک برگزاری انتخابات آزاد و پیروی از نتایج آن برای حل مشکلات اجتماعی شهروندان به دست نیروهای تازه نفس و کارشناسان متعهد انجام میگیرد، با توجه به ماهیت استبدادی جمهوری اسلامی اجرای هر «انتخابات» در سی و سه سال گذشته خود مصدر و آغازگر دوران جدیدی از بی ثباتی بیشتر کشور و افزودن بر ستم و مشکلات ملت بوده است.

به عبارت دیگر، موضوع انتخابات ریاست جمهوری در ایران به عنوان یک نظرسنجی و نتایج آن به صحنه جنگی فرسایشی میان آرزوها و خواسته های ملت با رژیم تبدیل شده و به تنها نتیجه ای که ختم نمی شود یافتن راه حلی برای هزاران درد بی درمان ملت از طریق صندوق رای است.

avahdatkhah@gmail.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016