گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
26 خرداد» روحانی، هاشمی، یا مردم، کدام برندهاند؟ رضا علامه زاده25 دی» چاوز، احمدی نژاد نيست، رضا علامهزاده 25 آذر» آقای جعفر پناهی "مرزهای جغرافیائی عشق" کجاست؟ رضا علامه زاده
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! فرازی برای به حافظه ملی سپردن يک کابوس، نگاهی به فيلمی از رضا علامهزاده، علیاصغر سليمیفيلم "با من از دریا بگو" علامهزاده در اين دوره پر تب و تاب، اما به ظاهر آرام ميهن، پيامآور زنده بودن زندگی است. او در ديالوگ با نسل جوان، روشنفکرانی از جنس و تبار خود را به صراحت به نقد میکشد و از آنها میخواهد که اشتباهات خود را بکاوند تا ميهنمان دوباره در دام فريب و فريفتگی و پريشان فکری نيفتد و به ورطه نابودی کشانده نشود
ويژه خبرنامه گويا تصاوير متن از فيلم "با من از دريا بگو" تقديم به زنان ميهنمان در آستانه روز جهانی زن ٢٥ سال از کشتار جمعی ١٣٦٧ در زندانهای رژيم اسلامی ميگذرد. صدها نوشته و خاطره بعنوان سندهای زنده از اين کابوس بر جای مانده اند. تلاشهای زندگانی که اين کشتار گسترده را تجربه کردند و از آن جان بدر بردند و خانواده هايی که عزيزانشان را از دست دادند و کوشيدند تا اين فاجعه ملی را بازگو و افشا کنند، اکنون موجب آگاهی هر چه بيشتر ايرانيان به ابعاد اين کشتار می گردند. رضا علامه زاده کارگردان و بيژن شاهمرادی تهيه کننده، اين بار وظيفه دشواری را بر عهده گرفتند. آنها نه با قلم، بلکه با نگارگری دوربينشان به سراغ کابوس اعدامهای گسترده، شکنجه های روانی و جسمانی، تجاوز های جنسی و .... رفتند. فيلم «با من از دريا بگو» رويای زنده گارکردان و مستند سازی است که در قصه ای از زبان دو مادر و دو دختر، آذر و نينا و رويا و دريا، يکی واقعی و ديگری تخيلی «رويايی»، بازگويی ميشود. رويايی که کابوس را به دريا ميسپارد، از نفرت و خشم «مادران خاوران» گلهای شقايق ميروياند، از اشکهای شکنجه شدگانی چون آزاده زن کرد، خانم آذر آل کنعان و خانم خاطره معينی واژه های عشق به فرزندان و نسل جوان و اميد و راز با هم ماندن و با هم بودن جانباختگان را ترسيم ميکند. دوربين علامه زاده کودکانی را تصوير ميکند که تنها بازی کودکانه شان کشيدن پی در پی سيفون های سلول است، بازی که رويای آبشار را برای مادر می آفريند. آنان با مادران دربندشان به نيايش نور ميروند و از دريچه کوچک زندانها به آفتاب خيره می شوند و آن را ميشناسند. کودکانی که پس از دو دهه در هيئت دو دختر و زنانی برومند به کشف حقيقت ميروند و در دادگاهی برای ثبت و محکوميت جنايت هولناک ٦٧ شرکت ميجويند. فيلم ديالوگی است ميان اين جوانان و زنان برومند با مبارزان و کنشگران و يا بانيان انقلاب يعنی با نسل سوخته انقلاب ٥٧، نسلی که به نقد خويش مينشيند. از زبان محسن يلفانی، علی کشتگر و با يادواره چهره نامدار ادبيات ايران غلامحسين ساعدی و ديگران به جستجوی ريشه های فريفتگی آگاهان و فروغلتيدن ملت ميپردازد. ريشه هايی در تاريخ، در بنيادهای انديشه اسلامی، در دروغگويی و حيله و تزوير رهبر انقلاب اسلامی، در تقيه و جايگزينی انديشه واپسگرايانه اسلامی ـ شيعی با انديشه آزاديخواهانه، در به کرسی نشاندن قانون شريعت بجای حقوق بشر و ... . دوربين علامه زاده در جستن ريشه های خشونت و پيشينه اعدام های گسترده ٦٧ و قربانيان خشونت، روزهای آغازين انقلاب ٥٧ را به تصوير ميکشد، محکوميت بدون دادگاه، متهم بدون وکيل و تيرباران هويداها به دست حجت الاسلام های مسلح و غيره. متن حزن انگيز درام و داستان بلند فيلم با صدای گيرا و گرم گلنار و ميرعلی حسينی با موسيقی متن اسفنديار منفردزاده بازگو ميشود. اين فيلم مستند علامه زاده متمايز است از ديگر فيلمهای تکان دهنده کوتاه و مستندی که او در سالهای اخير در مصاحبه با قربانيان شکنجه و تجاوز رژيم ساخته است. علامه زاده خيز برميدارد و با استوديوی کوچکش در مهاجرت، پرش و پرواز ميکند. او با همت يار و همکار ديرينش بيژن شاهمرادی، تهيه کننده فيلم، و تکيه بر تلاش دراز مدت روشنگرانی چون آذر آل کنعان، مهدی اصلانی، ايرج مصداقی، سيمين بهبهانی، علی کشتگر، محسن يلفانی ، امير اطيائی و احمد موسوی و از همه مهمتر با فداکاری ها و افشاگری های بی پروای «مادران خاوران» ايران عمق فاجعه را ميکاود و رنج مادران را به تصوير ميکشد. «مادران خاورانی» که نه تنها يکبار رنج جسمانی زادن فرزندان شان را کشيدند بلکه با يافتن جسدهای عزيزان و جگرگوشه گانشان در گوری گمنام و جمعی بار ديگر درد زاياندن حقيقت و افشای چهره تلخ حکومت اسلامی را بر خود هموار کردند. در اوج های غمناک فيلم، علامه زاده موج های دريا و اشکهای آذر را فراموش نمی کند، دختری نمادين بنام دريا در کنار امواج دريا و اشکهايی که دوباره در نگاه دوربين علامه زاده به دريا می پيوندد و بخشی از آن ميگردند. دريايی که دختر مادر نمادين، يعنی روياست. مادری که اگر زنده ميماند بايد در دادگاه محاکمه يکی از قدارترين و جنايتکارترين رژيم های دنيا شرکت ميجست. رويايی که نه تنها در دريا بلکه در عزم و اراده روشنگرانه انسانها در تلاش و جستجوی کشف حقيقت همچنان زنده است. جايگاه زنان ايران در اين بيداری ملی بسيار سترگ و نقش آفرين است. اگر رژيم های آپارتايد به نژادکشی پرداختند، رژيم ولايت فقيه با اتکاء به استبداد دينی و بنام خدا و «رحمانيت اسلام شيعه» و با «پرچم عدل علی» در ايران در ابعاد گسترده ای به زن کشی پرداخت. پاسخ زنان ايران به «يا روسری يا تو سری» رژيم ايستادگی در برابر زور و واپسگرايی و «نه روسری نه تو سری» بود. علامه زاده اين فيلم مستند و «رويايی» خود را به مادران خاوران پيشکش ميکند و آن را برای اولين بار همزمان با هشتم مارس ٢٠١٤ در دانشگاه يو ـ سی ـ ال ـ ای در لس آنجلس به نمايش ميگذارد. فيلم هم مستند و هم رازگونه علامه زاده تلاشی هنری است پهلو به پهلوی واقعيتهای دردناک ملتی که در پايان قرن بيستم و در آغاز قرن بيست و يکم به بهانه گروگان گيری چند ده آمريکايی به سفارتخانه ای در تهران، در واقع خود به گروگان کشيده ميشود و دهه ها گرده خم ميکند تا با تکيه بر اعتقادهای دينيش، رژيمی مستبد و اسلامی به قدرت و عظمت رسد، تا در آن يکی را به جرم ارتداد از اسلام، ديگری را به جرم محاربه با خدا، سومی را به جرم زاده شدن در خانواده ای غير اسلامی، چهارمی را به جرم ستيز با ولايت و رهبری و پنجمی را به جرم اعتياد، در زندان ها و خيابانها، خشن تر از اسيران جنگی، شکنجه و اعدام کنند. فيلم علامه زاده در اين دوره پر تب و تاب، اما به ظاهر آرام ميهن، پيام آور زنده بودن زندگی است. او در ديالوگ با نسل جوان، روشنفکرانی از جنس و تبار خود را به صراحت به نقد ميکشد و از آنها ميخواهد که اشتباهات خود را بکاوند تا ميهن مان دوباره در دام فريب و فريفتگی و پريشان فکری نيفتد و به ورطه نابودی کشانده نشود. اگر کشتارها و تجاوزهای ٣٥ ساله حراميان اسلامی کابوس ميليونها انسان ايرانی شده اند. اگر بناست کابوسها ثبت گردند و به عبارتی ديگر از جان و روان ملت رخت بر بندند و به بستر، بالين و روان بانيان کشتار و کابوس آفرينان بنشينند، جان ملت بايد از حجم غمناک حادثه و از سنگينی اين فاجعه رهائی يابد و اين فاجعه فراموش نگردد. پرسش اين است که چگونه ميتوان فراموش نکرد و شعور تجربی ملت را به حافظه ای نيرومند و مواج و درياگونه پيوند زد و رساند، تا بماند؟ چگونه اين حافظه ملی ميتواند همچون زبانی گويا و پشتيبانی توانا روان و جان ملت را از پريشانی و از گزند آسيبهای کهنه و نو در پناه خود گيرد؟ اگر فاشيسم بمثابه انديشه و ماشين نظامی کشتار در آلمان و اروپا ساليان دراز تسلط و دوام داشت، بدون شناخت و شناسائی ژرف و گسترده آن، ملتهای اروپائی نمی توانستند با آن مقابله نمايند. چگونه فکر و روان بخش های بزرگی از مردممان در سالهای انقلاب ملهم از تويه های پوسيده دين و شريعت خونريزی شدکه عده ای توانستند با انقلاب اسلاميشان قانون هايی را بنويسند و به کرسی بنشانند که پل بهشتشان از پی قتل و کشتار دسته جمعی «کافران و محاربان» و تجاوز به زنان و جوانان ساخته و هموار شد؟ رهائی از کابوس مستلزم گذار از دالان های خشونت و بهيميت است. راز ماندن در چيست؟ آه از آن آبادی که در آن، کوه رَوَد، رود مرداب شود و در آن بلبل سرگشته سرش را به گريبان ببرد و نخواند ديگر من و تو بلبل و کوه و روديم
درام علامه زاده به سوی حماسه ميرود و دريا از درون حصار شش سنگی، کتاب «زنده باد زندگی» و رويای خود او و بازگويی زندگی روياگونه بسيارانی را در برميگيرد و به آغوش ميکشد. حماسه ها بايد بگسترند تا خاوران و انديشه های ملتمان از کابوس رهائی يابد. فيلم با ديدار دو دختر جوان نينا و دريا و واگذاری يادهايی از کودکی گمشده اش به وی و سپردن خاطره ها به نسل جوان پايان می يابد. شقايقهای خاوران و خاطره مادران، اما روينده، گفتنی و ماندنی است و نگارگران و راويان اين قصه ها می روند تا از راز ماندن و از روندگی رود، ماندگاری کوه و غزل خوانی بلبل و چرائی رفتن ياران، رخ برکشند. لينک سه دقيقه ای تريلر اين فيلم به زبان فارسی را در زير ميتوانيد ببينيد: لينک سه دقيقه ای اين فيلم به زبان انگليسی را در زير ميتوانيد ببينيد علی اصغر سليمی Copyright: gooya.com 2016
|