شنبه 6 شهریور 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

نامه فرزند یک زندانی سیاسی اعدام شده در تابستان ۶۷ به مصطفی تاج‌زاده

آقای تاج زاده سلام،

من فرزند یکی از شهدای قربانیان کشتارهای دسته جمعی رژیم جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۷ هستم. این اولین باری است که در رابطه با این قتل عام وحشیانه و بخصوص خطاب به انسانی که خود در آن دوره از دولتمردان جمهوری اسلامی محسوب می شد دست به قلم می برم.

زخم جانکاهی که از زمان کودکی با کشتار پدرم همراه با صدها تن از بهترین فرزندان میهن مان همواره هم آغوش من بوده همراه با من به سن بلوغ و سپس بزرگسالی رسیده، حتی لحظه ای از عمرم مرا تنها نگذاشته، جزئی از من شده و ایمان دارم که تا آخرین لحظه حیات با من خواهد بود. این زخم نقطه پایانی همیشگی بر تجارب لحظات شاد کودکی در زندگی من و صدها کودک مانند من بود، قبل از اینکه فرصتی برای لمس کردن شادی در زندگی کودکانه مان داشته باشیم. ۲۸ سال از این جنایت بزرگ می گذرد. حتی لحظه ای از این گذشت زمان را بدون یاد پدرم نگذرانده ام و هم اکنون نیز سیمای معصومانه فرزندم با سوالات کنجکاوانه او درباره پدربزرگ هرگز نادیده اش و احساسات لبریز از عشق و احترام او نسبت به تصویر پدربزرگ در قاب عکس دیواری مانند آیینه‌ای است در مقابل روح مملو از سوال کودکی خودم که تنها یک بار سعادت آغوش پر مهر او را از یک ملاقات در قتلگاهش زندان اوین در سن چهار سالگی به خاطر دارم. بر اساس حکم صادر شده از طرف همان قاتلان پدرم قرار بود که او در سن شش سالگی من از بند دژخیمان آزاد گردد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


انتشار فایل صوتی آیت‌الله منتظری با برخی از جانیان مسئول و دست اندر کار کشتارهای دسته جمعی در تابستان ۶۷ بهانه‌ای شد تا بسیاری از مسئولان فعلی حکومتی با مخدوش کردن ابعاد و واقعیات این فاجعه بزرگ در توجیه جنایاتشان از همدیگر سبقت جویند.

همانگونه که آقای منتظری در فایل صوتی اش بدرستی بیان کرده اعدام حتی یک نفر از این هزاران اسیر در بند که بر اساس قوانین نیم بند همین نظام و بدون هرگونه موازین دادرسی عادلانه محاکمه و به حبس های مختلف محکوم شده بودند بدون ارتکاب به جرم جدیدی صرف نظر از تعلقات سیاسی و تشکیلاتی این زندانیان با هیچ قانون بشری از جمله قوانین همین جمهوری اسلامی نیز منطبق و قابل دفاع نیست. این حقیقت حتی بر خود مسئولان حکومتی نیز پوشیده نیست و درست به همین خاطر آنها مذبوحانه برای لاپوشانی کشتار هزاران زندانی در بند رذیلانه تلاش می ورزند در ابتدا با محدود نشان دادن سیل عظیم قربانیان این جنایت بشری صرفا به هواداران مجاهدین خلق و در نهایت مرتبط کردن عبث آن اسیران با عملیات مرصاد و حمله مجاهدین به خاک کشورمان از اقرار کردن به این عمل حیوانی و پذیرش مسئولیت آن فرار کنند.

پدر من نه تنها در هیچ عملی بر ضد میهنش شرکت نداشت، بلکه به مدت بیش از یک سال داوطلبانه در خط مقدم جبهه جنگ ایران و عراق در جبهه های مختلف جنوب کشورمان از جمله در آزادسازی خرمشهر از دست متجاوزین به وطنش شرکت کرده بود. او اعتقادی به مذهب نداشت. شرف انسانی اش او را موظف کرده بود که از خاک وطن دفاع کند. عکسها و دل نوشته هایی که از او خطاب به مادرم برای من به یادگار مانده روح پاک و والای انسانی اش و عشق و شوریدگی صادقانه اش نسبت به وطنش ایران، نسبت به زحمتکشان میهنش و در نهایت نسبت به همسر و تنها فرزندش را نشان می‌دهد. و دردا که او در میان این قربانیان تنها نبود. از هنگامی که کودکی غمبار خود را پشت سر نهاده ام، آرامش بخش ترین مشغولیت زندگی ام جستجو و آشنایی با مردان و زنانی بوده است که در قتل عام ضد بشری سال ۶۷ پدران و مادرانشان به خاک و خون غلطیده و در بیابان های خاوران در گودال های حفر شده با بولدوزر به طور دسته جمعی دفن شده اند. صدها جوان ایرانی چه در ایران و چه در گوشه و کنار جهان تنها یارانی هستند که با درد مشترک شان التیام بخش زندگی ناشاد یکدیگرند.

چرا نامه‌ام را خطاب به شما می نویسم؟

تجارب تلخ دوره نوجوانی و جوانی ام به من نشان داده که داشتن شرافت انسانی منحصر به هیچ عقیده، مذهب و مرامی نیست. به شما نه تنها بخاطر مبارزات شجاعانه تان، بلکه به این دلیل که در زمره معدود افراد صاحب مقام و منصب در گذشته و یا حال جمهوری اسلامی بوده اید که به جای تخطئه این گوشه‌ از جنایت های نظام حاکم بر علیه مردم کشورمان در صدد پوزش خواهی و حلالیت طلبی برآمده اید و حتی آرزوی یک آشتی ملی در ایران را مطرح نموده اید احترام می گذارم.

در نوشته کوتاه تان درباره نوار صوتی آیت‌الله منتظری نوشته اید که از جزئیات آن فاجعه آگاه نیستید. من مطلع نیستم که شما در بحبوحه زمانی کشتارهای دسته جمعی رژیم در سال ۶۷ در چه مقام و منصبی بوده اید، و تا چه حدی میتواند ناآگاهی شما از جزئیات آن فجایع نه تنها در آن زمان، بلکه تا به امروز قابل درک باشد. از طرف دیگر می توانستم در این نوشته برای آگاهی شما صدها نمونه از جزئیات دردناک این فاجعه را که بر اساس خاطرات شاهدان زنده مانده از این قتل عام و همچنين خاطرات بازماندگان و خانواده های قربانیان استوار است بازگو کنم. ولی از آنجا که بسیاری از این خاطرات بصورت مکتوب وجود دارند، و شما هم اهل مطالعه هستید، شما را به مراجعه به این اسناد فرا می خوانم.

اگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی صداقت و شهامت عمل به خواسته شما مبنی بر پوزش خواهی از بازماندگان کشتارهای دسته جمعی آزادگان دربند در سال ۶۷ و مسئولیت پذیری این جنایت هولناک را می داشتند، دیگر مردم میهن ما در این بیست و هشت سال شاهد فجایع دیگری نظیر به خون کشیدن و یا اسارت فرزندان پاک این خاک و بوم - از جمله شخص شما - در سال ۱۳۸۸نمی بودند.

برای من و صدها جوانانی که سرنوشت مشترک ما را به هم پیوند می دهد و مسلما برای میلیون ها جوان ایرانی رویایی زیباتر از آن متصور نمی بود، اگر حاکمیتی می داشتیم که با عذر خواهی از ملت، حلالیت طلبی از بازماندگان و اصلاح واقعی ساز و کار قضایی میهن به گونه‌ای که تکرار چنین فجایعی را ناممکن میکرد، زخم ناشی از این اعدام ها را التیام می بخشید. آیا شما کوچکترین علائمی که نشانگر چنین حسن نیتی نسبت به مردم در حاکمیت جمهوری اسلامی باشد مشاهده می کنید؟ چگونه می توان از بازماندگان قربانیان کشتارهای ۶۷ درخواست عفو و بخشش کرد، در حالی که به این بازماندگان حتی امکان و اجازه حضور در محل دفن فرزندان شان در خاوران داده نمی شود و این بازماندگان همواره تا به امروز تحت شدیدترین فشارها، تهدیدات و کنترل امنیتی قرار گرفته و می گیرند؟ چگونه می توان آرزوی آشتی ملی داشت، هنگامی که بعد از چند دهه حاکمیت با اقدامات شبانه، خاکبرداری مجدد از گورستان خاوران و حمل خاک و استخوان های قربانیان به محل نامعلوم و جایگزین کردن خاک خاوران مذبوحانه در صدد پاک کردن صورت مسئله برمی آید؟ آیا می توان عربده کشی های هفتگی امامان جمعه و دیگر دست اندر کاران حاکمیت بر علیه مردم و فرزندان قربانی آنها را نشانی از حسن نیت آنها دانست؟

آقای تاج زاده!

بازماندگان کشتارهای ۶۷ از شما انتظار داشتند که محکوم کردن آن جنایات از طرف شما بدون هیچ گونه قید و شرطی توام با اعاده حیثیت از عزیزان قربانی شان می بود. علیرغم آن ولی پوزش خواهی شما به سهم خودتان زیبا و پذیرفتنی است. مردم ما قلبی بزرگ و رئوف دارند و سالهاست که شما را نیز در قلب خود جای داده و گرامی می دارند. فراخوان شما اما مبنی بر "بخشش البته بدون فراموشی" مانند ماندلا در هنگامه ای که مردم میهن مان همواره شاهد تداوم "چرخه شوم نفرت و کینه" نسبت به خود از طرف حاکمیت هستند عملی است ناممکن.

نسل ما نه به هواداری ساده دلانه از تشکیلات مختلف دیروزی پدران مان دل خوش کرده، و نه برای لاطائلات و تصورات متکبرانه و بیمارگونه حاکمیت درباره اعتقادات و شیوه زندگی مان پشیزی ارزش قائل است. برای رسیدن به سعادت در جامعه ایرانی نیز چشم مان تنها به نیروی مردم مان دوخته است.
نسل ما خواستار دمکراسی و عدالت اجتماعی راستین، جوابگو بودن کلیه افراد و ارگان های حاکم در مقابل مردم و حاکمیت قانون برای همه است. اگر حاکمیتی می داشتیم که با پرهیز از خشونت، احترام گذاشتن به حریم شخصی انسان ها در جهت قانونمندی و آشتی ملی قدم بر میداشت، نه تنها بخشش بدون فراموشی ما، بلکه حمایت بیدریغ نسل جوان مملکت مان نیز نصیبش می شد.

تاریخ آینده گان قضاوت خواهد کرد که معتقدین به مذهب حکومتی و اسلام شیعه با رسیدن به قدرت در ایران با وطن مان ایران چه ها کردند.

آرش ج.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016