گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 شهریور» ۲۸مین سالگرد اعدامهای تابستان ۶۷ در خاوران برگزار شد6 شهریور» واکنش ریشهری به انتشار فایل صوتی آیتالله منتظری: بیت منتظری به منافقین کمک میکند
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نامه فرزند یک زندانی سیاسی اعدام شده در تابستان ۶۷ به مصطفی تاجزادهآقای تاج زاده سلام، من فرزند یکی از شهدای قربانیان کشتارهای دسته جمعی رژیم جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۷ هستم. این اولین باری است که در رابطه با این قتل عام وحشیانه و بخصوص خطاب به انسانی که خود در آن دوره از دولتمردان جمهوری اسلامی محسوب می شد دست به قلم می برم. زخم جانکاهی که از زمان کودکی با کشتار پدرم همراه با صدها تن از بهترین فرزندان میهن مان همواره هم آغوش من بوده همراه با من به سن بلوغ و سپس بزرگسالی رسیده، حتی لحظه ای از عمرم مرا تنها نگذاشته، جزئی از من شده و ایمان دارم که تا آخرین لحظه حیات با من خواهد بود. این زخم نقطه پایانی همیشگی بر تجارب لحظات شاد کودکی در زندگی من و صدها کودک مانند من بود، قبل از اینکه فرصتی برای لمس کردن شادی در زندگی کودکانه مان داشته باشیم. ۲۸ سال از این جنایت بزرگ می گذرد. حتی لحظه ای از این گذشت زمان را بدون یاد پدرم نگذرانده ام و هم اکنون نیز سیمای معصومانه فرزندم با سوالات کنجکاوانه او درباره پدربزرگ هرگز نادیده اش و احساسات لبریز از عشق و احترام او نسبت به تصویر پدربزرگ در قاب عکس دیواری مانند آیینهای است در مقابل روح مملو از سوال کودکی خودم که تنها یک بار سعادت آغوش پر مهر او را از یک ملاقات در قتلگاهش زندان اوین در سن چهار سالگی به خاطر دارم. بر اساس حکم صادر شده از طرف همان قاتلان پدرم قرار بود که او در سن شش سالگی من از بند دژخیمان آزاد گردد.
انتشار فایل صوتی آیتالله منتظری با برخی از جانیان مسئول و دست اندر کار کشتارهای دسته جمعی در تابستان ۶۷ بهانهای شد تا بسیاری از مسئولان فعلی حکومتی با مخدوش کردن ابعاد و واقعیات این فاجعه بزرگ در توجیه جنایاتشان از همدیگر سبقت جویند. همانگونه که آقای منتظری در فایل صوتی اش بدرستی بیان کرده اعدام حتی یک نفر از این هزاران اسیر در بند که بر اساس قوانین نیم بند همین نظام و بدون هرگونه موازین دادرسی عادلانه محاکمه و به حبس های مختلف محکوم شده بودند بدون ارتکاب به جرم جدیدی صرف نظر از تعلقات سیاسی و تشکیلاتی این زندانیان با هیچ قانون بشری از جمله قوانین همین جمهوری اسلامی نیز منطبق و قابل دفاع نیست. این حقیقت حتی بر خود مسئولان حکومتی نیز پوشیده نیست و درست به همین خاطر آنها مذبوحانه برای لاپوشانی کشتار هزاران زندانی در بند رذیلانه تلاش می ورزند در ابتدا با محدود نشان دادن سیل عظیم قربانیان این جنایت بشری صرفا به هواداران مجاهدین خلق و در نهایت مرتبط کردن عبث آن اسیران با عملیات مرصاد و حمله مجاهدین به خاک کشورمان از اقرار کردن به این عمل حیوانی و پذیرش مسئولیت آن فرار کنند. پدر من نه تنها در هیچ عملی بر ضد میهنش شرکت نداشت، بلکه به مدت بیش از یک سال داوطلبانه در خط مقدم جبهه جنگ ایران و عراق در جبهه های مختلف جنوب کشورمان از جمله در آزادسازی خرمشهر از دست متجاوزین به وطنش شرکت کرده بود. او اعتقادی به مذهب نداشت. شرف انسانی اش او را موظف کرده بود که از خاک وطن دفاع کند. عکسها و دل نوشته هایی که از او خطاب به مادرم برای من به یادگار مانده روح پاک و والای انسانی اش و عشق و شوریدگی صادقانه اش نسبت به وطنش ایران، نسبت به زحمتکشان میهنش و در نهایت نسبت به همسر و تنها فرزندش را نشان میدهد. و دردا که او در میان این قربانیان تنها نبود. از هنگامی که کودکی غمبار خود را پشت سر نهاده ام، آرامش بخش ترین مشغولیت زندگی ام جستجو و آشنایی با مردان و زنانی بوده است که در قتل عام ضد بشری سال ۶۷ پدران و مادرانشان به خاک و خون غلطیده و در بیابان های خاوران در گودال های حفر شده با بولدوزر به طور دسته جمعی دفن شده اند. صدها جوان ایرانی چه در ایران و چه در گوشه و کنار جهان تنها یارانی هستند که با درد مشترک شان التیام بخش زندگی ناشاد یکدیگرند. چرا نامهام را خطاب به شما می نویسم؟ تجارب تلخ دوره نوجوانی و جوانی ام به من نشان داده که داشتن شرافت انسانی منحصر به هیچ عقیده، مذهب و مرامی نیست. به شما نه تنها بخاطر مبارزات شجاعانه تان، بلکه به این دلیل که در زمره معدود افراد صاحب مقام و منصب در گذشته و یا حال جمهوری اسلامی بوده اید که به جای تخطئه این گوشه از جنایت های نظام حاکم بر علیه مردم کشورمان در صدد پوزش خواهی و حلالیت طلبی برآمده اید و حتی آرزوی یک آشتی ملی در ایران را مطرح نموده اید احترام می گذارم. در نوشته کوتاه تان درباره نوار صوتی آیتالله منتظری نوشته اید که از جزئیات آن فاجعه آگاه نیستید. من مطلع نیستم که شما در بحبوحه زمانی کشتارهای دسته جمعی رژیم در سال ۶۷ در چه مقام و منصبی بوده اید، و تا چه حدی میتواند ناآگاهی شما از جزئیات آن فجایع نه تنها در آن زمان، بلکه تا به امروز قابل درک باشد. از طرف دیگر می توانستم در این نوشته برای آگاهی شما صدها نمونه از جزئیات دردناک این فاجعه را که بر اساس خاطرات شاهدان زنده مانده از این قتل عام و همچنين خاطرات بازماندگان و خانواده های قربانیان استوار است بازگو کنم. ولی از آنجا که بسیاری از این خاطرات بصورت مکتوب وجود دارند، و شما هم اهل مطالعه هستید، شما را به مراجعه به این اسناد فرا می خوانم. اگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی صداقت و شهامت عمل به خواسته شما مبنی بر پوزش خواهی از بازماندگان کشتارهای دسته جمعی آزادگان دربند در سال ۶۷ و مسئولیت پذیری این جنایت هولناک را می داشتند، دیگر مردم میهن ما در این بیست و هشت سال شاهد فجایع دیگری نظیر به خون کشیدن و یا اسارت فرزندان پاک این خاک و بوم - از جمله شخص شما - در سال ۱۳۸۸نمی بودند. برای من و صدها جوانانی که سرنوشت مشترک ما را به هم پیوند می دهد و مسلما برای میلیون ها جوان ایرانی رویایی زیباتر از آن متصور نمی بود، اگر حاکمیتی می داشتیم که با عذر خواهی از ملت، حلالیت طلبی از بازماندگان و اصلاح واقعی ساز و کار قضایی میهن به گونهای که تکرار چنین فجایعی را ناممکن میکرد، زخم ناشی از این اعدام ها را التیام می بخشید. آیا شما کوچکترین علائمی که نشانگر چنین حسن نیتی نسبت به مردم در حاکمیت جمهوری اسلامی باشد مشاهده می کنید؟ چگونه می توان از بازماندگان قربانیان کشتارهای ۶۷ درخواست عفو و بخشش کرد، در حالی که به این بازماندگان حتی امکان و اجازه حضور در محل دفن فرزندان شان در خاوران داده نمی شود و این بازماندگان همواره تا به امروز تحت شدیدترین فشارها، تهدیدات و کنترل امنیتی قرار گرفته و می گیرند؟ چگونه می توان آرزوی آشتی ملی داشت، هنگامی که بعد از چند دهه حاکمیت با اقدامات شبانه، خاکبرداری مجدد از گورستان خاوران و حمل خاک و استخوان های قربانیان به محل نامعلوم و جایگزین کردن خاک خاوران مذبوحانه در صدد پاک کردن صورت مسئله برمی آید؟ آیا می توان عربده کشی های هفتگی امامان جمعه و دیگر دست اندر کاران حاکمیت بر علیه مردم و فرزندان قربانی آنها را نشانی از حسن نیت آنها دانست؟ آقای تاج زاده! نسل ما نه به هواداری ساده دلانه از تشکیلات مختلف دیروزی پدران مان دل خوش کرده، و نه برای لاطائلات و تصورات متکبرانه و بیمارگونه حاکمیت درباره اعتقادات و شیوه زندگی مان پشیزی ارزش قائل است. برای رسیدن به سعادت در جامعه ایرانی نیز چشم مان تنها به نیروی مردم مان دوخته است. تاریخ آینده گان قضاوت خواهد کرد که معتقدین به مذهب حکومتی و اسلام شیعه با رسیدن به قدرت در ایران با وطن مان ایران چه ها کردند. آرش ج. Copyright: gooya.com 2016
|