گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اول خودمان وطىْ اش مى كنيم، بعد هم حدّ ش مى زنيم!؛ ف. م. سخنكلام زشتى بر صدر نوشته ام نشسته است. بسيار زشت. اگر اين جمله را آيت الله مرتضى مطهرى نمى گفت و مثالِ زشت مربوط به آن را نمى زد، هرگز در توانايى من نبود كه از آن استفاده كنم. وقاحتِ آقايانِ روحانى، زبانزدِ خاص و عام است. حتى بهترين و فرهيخته ترين و «ليبرال»ترينِ آن ها كه همين آيت اللهِ مرحوم باشد، اين صفت را دارد و اصولا اين صنف و اعوان و انصارشان را بدون اين صفت نمى توان مشاهده كرد. اما علت استفاده از اين جمله و اصولا داستانى كه آيت الله مطهرى از آن ياد مى كند چيست؟
پيش از بيان علت، اجازه بدهيد با هم نگاهى بيندازيم به صفحاتِ ١١٩ و ١٢٠ كتابِ اين پاره ى تن امام و ببينيم در «گفتارهايى در اخلاق اسلامى» چه دُر افشانى هايى كرده است: تصوير هر دو صفحه ى كتاب را هم اين جا مى گذارم تا بتوانيد پيش و پس اش را بخوانيد و موضوعى را كه مطهرى مى خواسته به آن اشاره كند در يابيد. اما استنادِ من به اين جملاتْ چرا؟: ٢- اين جناب حجت الاسلام، كه براى اولين بار اين لفظ و لقب، «شايسته ى او شناخته شد» و بعدها كم كم از ارج و قرب افتاد، همان سيد شفتى يا سيد رشتى ست، كه نه تنها شخصا سر آدم ها را مى بريد، بلكه بسيار هم ثروتمند بود، بنابر اين ترقى اش هم در «قدرت» بود و هم در «ثروت». و اين سيد شفتى همان جانورى ست كه چون حضرت آيت الله سيد على خامنه اى به او علاقه ى قلبى دارد، به گردانندگان «لغت نامه دهخدا» دستور داد كه بخش مربوط به او را كه به همين موارد از قول عباس اقبال اشاره مى كرد «تعديل» كنند. در دوره هاى جديد و بعد از انقلابِ «لغت نامه»، نظر ايشان و يكى از مديران حوزه ى علميه قم، رضا استادى را در باب اين حيوان خونخوار مى توانيد مطالعه كنيد. ٣ - ملاى مغازه دارِ خواهانِ ترقى هم اتفاقا عمل اش منطبق با اسلام بوده، چرا كه از همين روشِ اول خودمان وطى اش مى كنيم و بعد حدش مى زنيم، جمهورى اسلامى بارها و بارها استفاده كرده و افراد و گروه هاى سياسى را با فشار و جبر به بيراهه كشانده و سپس آن ها را به شديدترين وجه ممكن مجازات كرده است. ٤- آقاى مرتضى مطهرى به روشن ترين شكل ممكن نشان داده، كه راه رسيدن به قدرت سياسى و اجتماعى، طورى كه حاكمان وقت جرات نكنند روى حرف و تصميم «روحانى معظم و حجت الاسلام» حرفى بزنند، خواندن نماز شب، غش كردن موقع نماز از ترس خداوند، و كشتن گنهكاران به دست خود است و فقط با كتاب خواندن و بحث هاى «دانشمندانه» محقق نمى شود. ما در اينجا از انطباق مورد مثال آيت الله مطهرى بر جنايت هاى جمهورى اسلامى صرف نظر مى كنيم چون به هر طريق وارد اين داستان تلخ شويم، به زندان كشيدگان و شكنجه شدگان و اعداميان اين دوره توهين خواهد شد. Copyright: gooya.com 2016
|