آقای کروبی من به عنوان یک زندانیی سیاسیی سابق و شاهدی زندهمانده از کشتارِ تابستانِ 67 در بیستونهمین سالگشتِ آن دوزخسالِ اسلامی از اینکه شما در "حصر" هستید، شادمان نیستم و امیدوارم "حصر"تان شکسته شود. من از حقوق فردی و انسانی شما -بیهیچ برجستهگی- مانند هر حق دیگری دفاع میکنم. من از حقِ هر آنکس که در اسارت بهسر میبرد دفاع میکنم. من اما با صدای بلند به عنوانِ یک حبسکشیده اعلام میکنم قائل به هیچ حمایتِ ویژهای برای شما نیستم. تلاش میکنم مختصر و مفید چرایی سخنام را توضیح دهم و به کوتاهی از فضایی که اینروزها دنیای مجازی را به اشغال درآورده به سهم خود سمزدایی کنم.
آقای کروبی مرادم از ثبتِ این مکتوب در این لحظه که شما در "حصرخانگی" بهسر میبرید مچگیری از شما نیست. اگر یکی از معانیی عدالت را دیدهشدن بیانگاریم، همانا بیعدالتی در نادیدهگی نیز معنا مییابد. و من نمیتوانم تمامِ شما را نبینم.
شما به شهادت کارنامهی سیاسیتان از ابتدای آوارِ بهمنکشِ 57 یکی از بلندپایهگانِ حکومت اسلامی و شخصِ مورد اطمینانِ روحالله خمینی بودهاید؛ رئیس بنیاد شهید و سازمان حج و زیارت با حکم خمینی و ریاست مجلس سوم از سال 1368 پس از کشتار بزرگ تا سال 1371 و ریاست مجلس ششم از سال 1379 تا 1383. بیشترین ترورهای مخالفین در خارج کشور پس از مرگ مقتدایتان در دوران ریاست شما بر مجلس سوم عملیاتی شد. ترور رهبران کرد در رستوران میکونوس. ترور دکتر عبدالرحمان قاسملو و یارانش در اتریش، ترر محمدحسین نقدی، ترور فریدون فرخزاد، ترور دکتر کاظم رجوی، ترور عبدالرحمان برومند، ترور شاپور بختیار و ... این همه تباهی به هنگام ریاست شما در مقامِ قانونگزار رخ داد و لیستِ تباهیها چندان بلند است که شماره کردنِ تمامیی آن زخمِ وجدان میترکاند.
شما تا این لحظه کلامی از هیچیک از جنایات رخداده به هنگامهی قدرقدرتیتان بر زبان نیاورده و تاکنون نقش خود در حوادثِ دههی 60 انکار نکردهاید و تا این لحظه سرسپرده و ذوبشدهی تمامقدِ روحالله خمینی باقی ماندهاید. تمامِ دغدغهی ذهنی و درگیریی شما در حوادثِ موجِ سبز آن بود که از راه امام راحل خارج شدهایم.
آقای کروبی نمیگویم ما، میگویم من با شما از قضا "پدرکشتهگی" دارم! چرا که نظامی که شما از باورمنداناش بودید و هستید، بیشمار پدران را از فرزندانشان ربود و دریغ کرد! اما در این لحظه بر مبنای باورم که "حصرِ خانگی" هستید با شما به حسابشویی برنمیخیزم و بیهیچ اما و اگر از حقوق انسانی شما دفاع میکنم.
دفاعِ ویژه از مهدی کروبی اما به عنوان یکی از کسانی که در دورهای مهم در دههی 60 در چرخهی قدرتِ نظامی بهیمی حضور داشته، وی را در جایگاهی قرار میدهد که به شهادت کارنامهی سیاسیاش جایگاهی مخدوش است. شیخ مهدی کروبی را با هیچ مقدار از انصاف سیاسی نمیتوان بدل به نمادِ ستمدیدگی و مقاومت و زان بیش نماد زندانی سیاسی خواند. این خوانشی ابتر، نادقیق و ناراست از تاریخ است
آقای کروبی! تنها برای مقابله با خورهی فراموشی یادآور میشوم این روزها در بیستونهمین سالگشتِ تابستان 67 هستیم
گمان نمیکنم گذر شما هیچگاه به جنوب شرقی تهران و کیلومتر سیزده جادهی قدیم خراسان که خاوران نام نهادهاند افتاده باشد. ای کاش میشد پس از بهبودی سری بدانجا میزدید و کمی خود را سبک میکردید و زخمِ وجدان التیام میبخشیدید. شما در همان ایام به جهتِ مخالفتِ استادتان آیتالله منتظری با همهکشی 67 در ردهی کسانی قرار گرفتید که با تندترین الفاظ قدرت را با اخلاق تاخت زدید و در قمارِ قدرت، پشت دستِ برنده نشستید و جانبِ مقتدایتان خمینی گرفتید.
درست 29 سال پیش به فرمان مقتدایتان که شما هنوز هویتتان به وی سنجاق شده استخوانِ چندین هزار جانِ جوان بر خاکپشتههای اسلامی شیار شد. شما که پس از تابستانکشیی 67 به کرسی ریاست مجلس اسلامی جلوس کردید، حتما مطلع هستید که 29 سال است مادرانِ داغ و درفش بر مکانهایی فرضی مینشینند و با تراشهی ناخن و اشک، مزارهای بینام را شستشو میدهند. شاخه گلی میگذارند و نشان میکنند که مثلا اینجا هبت آرمیده آن دیگری خوشابی است و رضا عصمتی و آنجا ریاحیها و بهکیشها. و این یکی الیگودرزی شجاع همشهریتان علیرضا شکوهی است که به دورانِ نظام پیشین همبندش بودید و اینهمه البته شانس کفار است که بینیاز از غسل و کفن خاکپشتههای خاوران نصیب بردهاند. هنوز از دفنگاه حمزه و سیامک و رضاییها و هزاران مجاهدِ به قتلرسیده بیخبریم!
مهدی کروبی تمامقد ذوبشدهی مقتدایش خمینی است و هر ناراستی را انحراف از خط امام میخواند
حمایت خاص از یک فردِ خاص جایگاه ویژهای به آن فرد میبخشد و بر ویژهگیی نقش وی مهر تاًئید میکوبد
بزرگنمایی از نقش مهدی کروبی پیش از هرچیز نشان از کوچک کردن دیگران دارد.
........................
* این مکتوب پیش از اعلام خبر شکستن اعتصاب غذای مهدی کروبی نوشته شد