Sunday, Oct 29, 2017

صفحه نخست » به چنين موجودى، بدون اين كه اسم اش را بدانيد چه نام مى نهيد؟!؛ ف. م. سخن

2B2E3016-2125-4870-9C29-9DBB5DC56E9F.jpegمن در اينجا چند جمله از قول يك نفر مى نويسم. ببينيد قضاوت تان در باره ى او چگونه خواهد بود و بر او چه نامى خواهيد نهاد:

ما سال ١٣٥٦ كه گروه فلق را تشكيل داديم انقلابى بوديم و به امام گرايش داشتيم. راه هاى محافظه كارانه و سازشكارانه را رد مى كرديم...

از اين جهت با دكتر يزدى كمتر و با مهندس بازرگان بيشتر مشكل داشتيم... يزدى مى دانست و قبول داشت كه امام رهبر انقلاب است،... حال آن كه بازرگان خود را سياسى تر و چيز فهم تر مى دانست...

اين روحيه خيلى سريع در ما رشد كرد كه چرا خودمان كشور را اداره نكنيم... اما مهندس بازرگان هم چنان موضع گرفته بود كه به نظر مى رسيد جز با كنار زدن او نمى توان انقلاب را اداره كرد...

معيار ما شريعتى بود...

مجاهدين خلق، چريك هاى فدايى و حزب توده فعال بودند؛ ما هم بايد در مقابل آن ها كار حزبى و تشكيلاتى مى كرديم...

ما براى شهادت وارد كار سياسى شده بوديم...

آن زمان اگر وارد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى مى شديم انگار وارد خانه مى شديم. لباس راحتى مى پوشيديم؛ مثل يك خانه ى تيمى...

ما تا سال ١٣٦٠ شيوه هاى تنبيهى را در سازمان خود داشتيم. مثلا اگر كار خلافى كرده بوديم، شلاق مى خورديم...

حداكثر پنج يا ده ضربه شلاق مى خورديم...

فرض كنيد من كار اشتباهى كرده بودم، در شوراى سياسى چند ضربه شلاق روى دستم مى زدند...

اصلا كلمه ى پيشرفت در ادبيات امام نبود...

نقطه ى عزيمت ما حقوق بشر نبود...

معتقد بوديم كه برخورد فيزيكى با مجاهدين خلق غلط و به نفع آن هاست و باعث مى شود آن ها مظلوم نمايى كنند...

يك دفعه مطبوعات و كتاب ها و چاپخانه هاى كل كشور را به من [كه ٢٥ ساله بودم] سپرده بودند. منى كه تفاوت پاراف و امضا را نمى دانستم...

ما كارهاى خوب زيادى كرديم، اما يكى از كارهاى غير قانونى كه كردم اين بود كه سريع رفتم زير دو خم حزب توده را گرفتم. كارى با قانون نداشتم. من مدير توانايى بودم و مديران چاپخانه ها از من مى ترسيدند. اتوريته ى خوبى روى آن ها داشتم. وقتى سر كار آمدم همه ى آن ها را به تالار وحدت دعوت كردم و آنجا به آن ها اولتيماتوم دادم. از آن طرف هم چاپخانه هاى توده اى ها را شناسايى كردم و تصميم گرفتم اين چاپخانه ها را از چنگ آن ها در آوريم. طرفدار دستگيرى نبودم اما مى خواستم امكانات آن ها را بگيرم.

چاپخانه هاى تهرانِ حزب توده را من بستم. تقريبا به شكل غير قانونى...

يك كار ديگر هم كه كردم اين بود كه جلوى اسامى خارجى را براى كالاهاى ايرانى گرفتم...

مقرر كرديم كه برخى كتاب ها در صورتى مجوز مى گيرند كه مقدمه اى ابتداى آن ها نوشته شود. مثلا كتاب شوهر آهو خانم كه مجوز مى گرفت به اين شرط كه مقدمه اى ابتداى آن گذاشته شود و توضيحى داده شود تا خداى نكرده جامعه منحرف نشود...

هياتى براى بررسى كتاب تشكيل داديم. اقدام خوبى بود. در اين هيات تيپ هاى مختلفى بودند، از دكتر سروش تا حداد عادل...

زمينه نظارت بر انتشار كتاب از زمان من آغاز شد...

ما دنبال محدود كردن جريان هاى ضد انقلابى و ضد اسلامى بوديم. مجاهدين خلق و سلطنت طلب و توده اى...

يك بار از طرف امام حساسيت نشان داده شد و آن در باره ى كتاب هاى على دشتى بود. به نظرم امام از كتاب ٢٣ سال دشتى رنجيده خاطر بودند و به ما گفتند هيچ كتابى از اين فرد منتشر نشود.

بدون كنكور وارد دانشگاه تهران شدم...


*************

اين ها قسمت هايى بود از مصاحبه ى شماره ى اخير مجله ى «انديشه پويا» با مصطفى تاج زاده. اگر چه تاج زاده با گفتن اين سخنان مى خواهد عذر تقصير بخواهد و بگويد كه در اوايل استقرار نظام جمهورى اسلامى تندروى هايى كرده است اما پايه هاى جمهورى اسلامى امروز را آقاى تاج زاده و ياران اش با همين كارها گذاشته كه نتيجه اش شده است دوران فاجعه انگيزى كه به خود تاج زاده و تاج زاده ها نيز آسيب زده و آن ها را از گردونه ى حكومت به بيرون پرتاب كرده است.

گفتار تاج زاده با لبخند و بذله گويى همراه است تو گويى اتفاق خاصى نيفتاده و خوب و بد موضوع نه يك كشور و ملت را بلكه چند مجاهد خلق و توده اى بى اهميت را تحت الشعاع خود قرار داده است.

نه آقاى تاج زاده! سابقه ى شما و ياران تان خراب تر از آن است كه با لبخند و بذله گويى بتوانيد از كنار جرائم خانمان برانداز تان بگذريد. هر كدام از جملات بالا كه بيان فرموده ايد، تيشه اى بوده كه به ريشه ى اين مملكت و فرهنگ آن زده ايد. تنها با بر چيدن بساطى كه شما چيده ايد مى توان تاوان جرائم تان را داد. اميدوارم زنده باشيد و زنده باشيم و آن روز را ببينيم.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy