Saturday, Jan 6, 2018

صفحه نخست » آخوندهای درباری مواجب بگیر: مقدس یا نابود کننده اسلام؟

ganji_010518.jpgاکبر گنجی

آخوندهای درباری مواجب بگیر: مقدس یا نابود کننده اسلام؟

فیلسوفان سیاسی دوران ماقبل مدرن می گفتند قدرت سیاسی را به "فردی عادل" واگذار کنید تا دنیا خوب و عادلانه شود. نگرش آنان به قدرت سیاسی، ایده آلیستی و اوتوپیایی بود. احتمالاً نیکو ماکیاولی (۱۵۲۷- ۱۴۶۹) اولین فردی بود که با نگاهی واقع گرایانه ، سرشت قدرت سیاسی و سیاستمداران را برملا کرد. در شهریار نوشت می خواهد فقط "به حقیقت امور چنانکه امور واقع نشان می دهند بپردازد و نه به انگاره های خیالی". لرد اکتون(۱۹۰۲- ۱۸۳۴)، مورخ انگلیسی، در نامه ای به اسقف مندل کرایتون در پنجم آوریل ۱۸۸۷ ،کل واقعیت و حقیقت قدرت سیاسی را در یک سخن مشهور خلاصه کرد و گفت: "قدرت فساد می ‌آورد و قدرت مطلق، فساد مطلق. مردان بزرگ همیشه مردان بدی هستند، حتی وقتی که به جای اقتدار از نفوذ خود استفاده می ‌کنند". شارل دو منتسکیو(۱۷۵۵- ۱۶۸۹) راه برونشویی در برابر همگان نهاد: قدرت را باید با قدرت مهار کرد. تفکیک قوا ، اولین گام برای کنترل قدرت سیاسی و کاهش آفات و مفاسد آن بود. در واقع ادعای واقع گرایانه فیلسوفان سیاسی دوران آغازین مدرن این بود: قدرت سیاسی اولین فضیلتی را که از آدمی می ستاند، قدرت عدالت ورزی است.

رابطه آیین ها با صور محقق شده تاریخی آنان

ادیان شرقی (بودیسم، هندوئیسم، کنفوسیوئیسم، و...) ، ادیان غربی ( یهودیت، مسیحیت، اسلام، و...) و ایدئولوژی ها (سوسیالیسم، مارکسیسم، کمونیسم، لیبرالیسم، نئولیبرالیسم، سرمایه داری، و....) وقتی از ایده های انتزاعی عریان به تاریخ و زمین گام نهاده و نظام های سیاسی ساخته اند، آن نظام های محقق شده، با آن آیین و ایدئولوژی چه ارتباطی دارند.

چپ ها که نمی توانستند میلیون ها جنایت در اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی و بلوک شرق سابق را بپذیرند، "سوسیالیسم محقق" را از سوسیالیسم واقعی متمایز کردند. مسلمانان هم گفتند:"اسلام به ذات خود ندارد هیچ عیب/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست". بدین ترتیب، یک راه فرار از مسئولیت پذیری این است که صورت های تحقق یافته تاریخی ناپذیرفتنی یهودیت و مسیحیت و اسلام و مارکسیسم و لیبرالیسم و...را از اصل آئین جدا ساخته و محصول "خوانش نادرست" و "عملکرد ناصواب" پیروان قلمداد سازیم. این کاری است که پیروان هر دین و ایدئولوژی ای انجام می دهند.

اما مخالفان و دشمنان یک دین و یک ایدئولوژی، تمامی مفاسد و سرکوب ها و جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت را به ذات آن دین یا ایدئولوژی فرو می کاهند. یعنی می گویند، تمامی این آفات، معلول و محصول ذات خود این ایدئولوژی است(البته کلیه ادیان و ایدئولوژی ها فاقد ذات ثابت ارسطویی بوده و هستند).

حقیقت این است که میان یک دین و ایدئولوژی با صورت تاریخی محقق شده اش نسبتی برقرار است. اما در این جا با رابطه ای علت و معلولی مواجه نیستم. یک روایت از یک مکتب محقق می شود، اما به هر حال، روایت های گوناگون یک دین یا یک ایدئولوژی ، خوانش های همان دین یا ایدئولوژی هستند. در تک تک موارد باید نشان داد که "این ایده" خاص به "فلان پیامد" منتهی شده است. به عنوان مثال، شکاف طبقاتی و نابرابری های گسترده، پیامد سرمایه داری افسار گسیخته است. به همین دلیل، کشورهای اسکاندیناوی- که دولت هایشان انواع خدمات اجتماعی را به شهروندان ارائه می کنند- شاهد بالاترین نرخ برابری بوده و هستند.

نگرش و رویکرد آیت الله خمینی به قدرت سیاسی

آیت الله خمینی نظریه پرداز ولایت فقیه بود. او قدرت سیاسی و اقتصادی را "حق ویژه" فقیهان قلمداد می کرد. پیش از انقلاب ساده باورانه می گفت قدرت سیاسی را به فقها بسپارید، آنان با اجرای احکام فقهی، جهان را بهشت می سازند و آن وقت معنای عدالت را در خواهید یافت. اگرچه در دست گرفتن قدرت توسط او، موجب تغییرات اساسی در دعاوی پیش از انقلابش شد، ولی تا آخر عمر، بر قدرت ولی فقیه افزود و نظریه ولایت فقیه را به نظریه ولایت مطلقه فقیه تبدیل کرد و در واقع فقیه را نه جانشین امام زمان و پیامبر، یا همسطح آنان، بلکه به خدا تبدیل کرد(اکبر گنجی،"خدا مرده است، زنده باد دولت"، در بود و نمود خمینی، وعده بهشت، برپایی دوزخ ، صص ۴۳۴- ۴۱۳).

با این که در دوران رهبری آیت الله خمینی کشور درگیر جنگ بود و درآمدهای ناچیز دولت صرف جنگ و نیازهای اساسی مردم می شد، او می دید که رفتار روحانیت در قدرت در حال تغییر است و پیامد طبیعی آن این است که نگاه مردم هم به روحانیت و فقیهان در حال تغییر است.

اصطلاح "آخوندهای درباری" یکی از تعابیر آیت الله خمینی بود. او در پایان دهه ۱۳۴۰در انتهای کتاب حکومت اسلامی یا ولایت فقیه فرمان داد عمامه های آخوندهای درباری را از سرشان بردارید، کتکشان بزنید و از حوزه ها اخراجشان کنید. فقیه واقعی مدافع حقوق ملت و آزادی و استقلال آنان است.

پس از انقلاب، آیت الله خمینی بازهم از "آخوندهای درباری" سخن گفت(وقتی آیت الله منتظری هفته وحدت میان شیعیان و سنیان را اعلام کرد و برخی آخوندها مخالفت کردند، آنان را "آخوندهای درباری" نامید). آخوندهای درباری کسانی بودند که با گفتار و رفتار خود، کل روحانیت را بی حیثیت و اسلام را بی اعتبار می ساختند. می گفت، مخالفان با چشم های تیزبین خود، از این به بعد، هر گفتار نادرست و رفتار ناشایست یک روحانی در قدرت را به کل روحانیت و اصل اسلام تعمیم خواهند داد.

مصیبت عظمای مرگ اسلام

ادعای آیت الله خمینی ساده و صریح بود. روحانیونی که در جمهوری اسلامی منصبی دارند، می توانند با گفتار و رفتارشان موجب زوال روحانیت و مرگ اسلام شوند. به چند نمونه زیر بنگرید:

الف- رفتار روحانیت موجب می شود که مردم بگویند "آخوندها دیکتاتوری نعلین و عمامه" درست کرده اند وپاسداران جمهوری اسلامی جایگزین ساواکی های رژیم پهلوی شده اند.اگر من، روحانیت و پاسداران "یک قدم کجی برداریم، این را به اسم اسلام تمام می ‌کنند"( صحیفه امام، ج ۸، صص ۳۷۱- ۳۷۰).

ب- نفی ظلم و عدالت خواهی شعار روحانیت بود. حال اگر برخلاف عدالت عمل کنیم، جمهوری اسلامی شکست می خورد و "اسلام مدفون می‌ شود" و دیگر نمی توانید یک نظام اسلامی تشکیل دهید( صحیفه‌ امام ، ج ۸، ص ۵۲۵).

پ- همه چشم ها به روحانیت که به قدرت دست یافته دوخته شده است تا با مردم چگونه رفتار خواهند کرد. آیا از "دیکتاتوری پهلوی" به "دیکتاتوری عبا و عمامه" گذر کرده ایم؟ اگر در داخل نگویند و ننویسند، در خارج این را مطرح کرده و خواهند گفت "این ها تا قدرت دستشان نبود هی می ‌گفتند باید آزادی باشد، چه باشد؛ حالایی که قدرت دستشان آمده خودشان مشغول شده‌اند به این که با مردم بد رفتاری می‌ کنند". همه خطاهای روحانیونی که در رأس قدرت قرار دارند را به پای اسلام می گذارند و "می‌ گویند اسلام هم همین است"( صحیفه‌ امام، ج ۹، ص ۴۷۵- ۴۷۴).

ت- به روحانیت مسلط و قدرتمند هشدار می داد که مخالفان با استناد به عملکرد ما خواهند گفت روحانیت تاکنون فاقد قدرت بود، حال که به قدرت دست یافته همان کارهای رژیم گذشته را انجام می دهد. مخالفان یک قدم کج ما را صد برابر کرده و منتشر خواهند کرد(صحیفه‌ امام ، ج ۹، ص ۵۰۷).

ث- روحانیت که "دار و دسته اسلام هستند" اگر خلافی مرتکب شود،"اسلام لکه دار می شود". "مصیبت اعظم" این است که اعمال ما آخوندها "اسلام را بکشد". امروز اسلام را با رفتار ما ارزیابی می کنند(صحیفه‌ امام، ج ۱۱، صص ۳۳۸- ۳۳۷).

ج- روحانیت که خود را مروج و مبین فرامین و احکام قرآن مغرفی می کرد، چرا اینک به گونه ای دیگری عمل می کند که نافی قرآن است؟ باید به شدت مراقب باشید، برای این که "این عمامه خطرناک است. این محاسن خطرناک است"(صحیفه امام، ج ۱۱ ، صص ۵۰۳- ۵۰۲).

چ- آیت الله خمینی مخالف دخالت روحانیت در کارهای اجرایی کشور بود، مگر از باب ضرورت. او خطاب به روحانیون سراسر کشورگفت از پیش از انقلاب همیشه گفته ام که روحانیت نباید در کارهای اجرایی دخالت کند. ائمه جمعه و روحانیون سراسر کشور نباید در کارهای دولت دخالت کنند. فقط می توانند ارشاد کنند. اینک نیز اگر از غیر روحانیون فرد بهتری یافت شود، آقای خامنه ای به جای ریاست جمهوری به شغل روحانی خودش می پردازد. این امر موقتی است و وقتی غیر روحانیون آماده اداره کشور شدند، روحانیت فقط به نظارت و ارشاد خواهد پرداخت.

ح- آیت الله خمینی در ۶ خرداد ۱۳۶۰ به مسئولان نظام هشدار داد که گفتار و رفتار آنان می تواند موجب انقلابی بسیار بزرگتر از انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شده و مردم فاتحه کل روحانیت و اسلام را خواهند خواند. او گفت باید ملاحظه مردم زاغه نشینی که شما را به قدرت رساندند، بکنید. اگر مردم باطن ذات شما را دریابند، انفجاری حاصل خواهد شد. آن روز "ایام الله" یی غیر قابل قیاس با ۲۲ بهمن خواهد بود "که فاتحه همه ما را می ‌خوانند"( صحیفه امام خمینی ، ج ۱۴ - صفحه ۳۸۰ ).

"آخوندهای درباری" و شغل شریف مجیزگویی سلطان

نوبت که به زمامدارای مادام العمر آیت الله خامنه ای رسید، پروژه دولتی/حکومتی/درباری سازی کل روحانیت را به "دستور کار سیاسی" نظامی/امنیتی/مالی تبدیل کرد. ده ها نهاد جدید برای حوزه ها و روحانیت تأسیس کرد و با اختصاص بودجه هنگفت دولتی، آنان را مجیرگوی خود و تابع دربار سلطان ستمگر ساخت. به عنوان نمونه، در بودجه سال ۱۳۹۷، حداقل ۵ هزار میلیارد تومان به نهادهای دینی و روحانیت اختصاص یافته است(رجوع شود به مقاله "فقیهان: هم دشمن عقل و اخلاق، هم غارتگر بیت المال".

عملکرد ۳۹ ساله روحانیت در قدرت، آنان را فاقد اعتبار کرده است(رجوع شود به مقاله "روحانیت محترم زمان شاه و روحانیت فاقد امنیت دوران جمهوری اسلامی"). آنان بیش از همه آنچه آیت الله خمینی هشدار می داد، گفته اند و کرده اند. یک قلم کوچک آن، قتل عام چند هزار زندانی سیاسی و عقیدتی، با حکم آیت الله خمینی، توسط "هیأت مرگ"(ابراهیم رئیسی، مصطفی پورمحمدی، نیری، و...) بود. مخالفان هم همان گونه که آیت الله خمینی پیش بینی کرده بود، همه افکار و گفتار و رفتار روحانیت را به اصل و خود اسلام تحویل می کنند. می گو.یند اسلام همین است.

"آخوندهای درباری" در ۳۹ سال گذشته، نه تنها استقلال خود را از دست دادند و مطیع محض ولی فقیه شدند، بلکه آسیب های فراوانی به اسلام وارد آوردند.

از یک سو بودجه های عظیم دولتی به خود اختصاص می دهند و از سوی دیگر، ادعا می کنند که روحانیت بهترین اقشار جامعه است.

در لایحه بودجه ۱۳۹۷، دولت ۳۷ میلیارد تومان به دادستانی ویژه روحانیت (ابراهیم رئیسی) اختصاص داده است. کمیسیون حقوقی مجلس آن را به دو برابر افزایش داده است. یعنی : ۷۴ میلیارد تومان.
۳۰۳ میلیارد تومان از بودجه به "جامعه المصطفی العالمیه"- به ریاست آیت الله اعرافی- اختصاص یافته است ( برای آشنایی با فعالیت های مهم این موسسه به مقاله "معجزه «شیعه کردن ۵۰ میلیون نفر» و «به شهادت رساندن» تعداد کثیری از آنان در سوریه و عراق" بنگرید).

حجت الاسلام عباس رفعتی، سخنگوی مدیریت حوزه های علمیه، در ۴ دی ۱۳۹۶در جمع خبرنگاران گفت که شبکه های اجتماعی سخن برخی بزرگان حوزه را منتشر کرده اند که روحانیت فاقد حرمت و اعتبار سابق است. او در نقد این واقعیت، این شاهد نقض را ارائه کرد: در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶، ۶ نامزد(۲ روحانی و ۴ غیر روحانی) حضور داشتند و دو نامزد روحانی ۹۵ درصد آرأ را به دست آوردند. این میزان واقعی اعتبار روحانیت در جامعه است. در عین حال برخی به دنبال تضعیف روحانیت هستند. او گفت که دشمنان با علم کردن اختصاص بودجه دولت به حوزه ها، بحث استقلال حوزه را مطرح می سازند. آیا بی بی سی به دنبال استقلال حوزه است؟ شبکه های اجتماعی نباید در زمین دشمن بازی کنند و بلندی دشمن و ضد انقلاب شوند. اینک حوزه ها مستقل از دولت (قوه مجریه) هستند و دولت را نقد می کنند. هجمه به حوزه و روحانیت به دلیل استقلال آنان است. دولت ترکیه ۴ هزار میلیارد تومان از بودجه کشور را به نهاد روحانیت و حوزه ها اختصاص داده است. بودجه مصر برای الازهر هم بسیار بالاست. با این همه علیه روحانیت ایران جوسازی می شود.

آری در بودجه سال ۲۰۱۷ ترکیه، ۴ میلیارد و ۳۶۸ میلیون لیره به نهادهای دینی و روحانیت آن کشور اختصاص داده شده بود. روحانیت اهل تسنن وابسته به دولت ها/ رژیم های سیاسی است. وقتی از حکومت پول دریافت می کنند، یا در سیاست دخالت نمی کنند، و یا اگر سخنی بگویند، همان نظر دولت را بیان می کنند. هیچ مسئولیتی در حکومت ندارند. اجرای شریعت هم نمی کنند. اما در ایران، حکومت "حق ویژه" فقیهان است. روحانیت شیعی همیشه از روحانیت اهل تسنن به دلیل دولتی بودن انتقاد می کرد( به عنوان نمونه به نقدهای مرتضی مطهری بنگرید). روحانیت شیعه افتخار می کرد که مردمی هستیم، نه دولتی.

اما اینک در پول گرفتن از رژیم سیاسی ، روحانیت شیعی و سنی تفاوتی با یکدیگر ندارند. تفاوت در این است که در ایران حکومت تحت سلطه روحانیت شیعی است و بدین ترتیب، همه مسائل و مشکلات و آفات و رذیلت ها و سرکوب ها را به مسائل و مشکلات و آفات و رذیلت ها و سرکوب های روحانیت و اسلام تبدیل ساخته اند.

روحانیت مقدس مستقل؟

ابراهیم رئیسی، تولیت آستان قدس و دادستان کل دادگاه ویژه روحانیت، در ۳۰ آذر ۹۶ در "همایش صیانت از نهاد مقدس روحانیت" گفت : "سازمان روحانیت، سازمان مقدسی است که قدسیت خود را از ذات مقدس حضرت حق گرفته است". من به عنوان دادستان کل دادگاه ویژه روحانیت شهادت می دهم که روحانیت همچنان جزو گروه های مرجع جامعه است و مردم به این صنف اطمینان دارند.

علیرضا اعرافی، مدیر حوزه های علمیه سراسر کشور، در همین همایش گفت : "رسالت روحانیت رسالت پیامبری و امامت است". فروتنی در برابر مردم "در ذات روحانیت نهفته است" و روحانیت به هیچ گروه و مکانی(دولت، رژیم سیاسی) وابسته نیست و استوار بر مردم است.

کاذب بودن این دعاوی نیازمند هیچ شاهد و قرینه ای نیست. مردم به چشم خود واقعیت ها را می بینند و حس می کنند.

مسأله درمان ناپذیر استقلال

روحانیت شیعی ایرانی همه منابع کمیاب قدرت/ثروت/اطلاعات را در سلطه خود گرفته و در عین حال دست بگریبان مسأله استقلال است.

آیت الله احمد خاتمی در مصاحبه ۲۵ مهر ۹۶ با هفته نامه افق حوزه در خصوص استقلال حوزه ها گفته است، برخی استقلال حوزه ها و روحانیت را به معنای جدایی از نظام و به خصوص ولی فقیه معنا می کنند. این تفسیر نادرست است. نظام فرزند روحانیت است. روحانیت باید حامی ناصح نظام باشد. چون رژیم شاه نامشروع بود، "آن روز آخوند حکومتی ننگ بود"، اما جمهوری اسلامی مشروع است و حمایت از نظام هیچ اشکالی ندارد.

آیت الله محمد یزدی، در مصاحبه ۲۹ آذز ۹۶ با هفته نامه افق حوزه در مورد استقلال روحانیت و رابطه آن با حکومت گفته است چرا مراجع تقلید و بزرگان حوزه در مورد رابطه روحانیت و نظام، و معنای استقلال حوزه ها و طلاب سخنی نگفته و نمی گویند؟ اگر من سخن بگویم، می گویند چون عضو شورای نگهبان است، دولتی است. اما شما که دولتی نیستید. آیا استقلال حوزه ها به معنای فاصله گرفتن طلاب از نظام و اشتغال به کارهای حوزوی است؟ به نظر من حمایت از نظام، ارتباط با نظام و تذکر به نظام منافاتی با استقلال حوزه ها ندارد. آینده نظام و کلیه مسئولیت های آن متغلق به طلاب جوان است. پس باید با حکومت ارتباط داشت و حکومت هم باید به حوزه ها کمک کند. امروز وضع طلبه ها بهتر از قبل از انقلاب است و این ها منافاتی با استقلال حوزه ها ندارد.

آیت الله ناصر مکارم شیرازی در ۶ دی ۱۳۹۶ گفت : "من تا به امروز یک ریال از بودجه دولتی نگرفته‌ام و در آینده هم نخواهم گرفت. آنچه که ما به عنوان شهریه به طلاب می ‌پردازیم وجوه شرعیه است و گاهی کمک‌های مردمی برای ساخت و سازها که خیرین کمک می ‌کنند. عقیده من این است که استقلال حوزه را از این نظر حفظ کنم".

انتقاد از ولی فقیه، معیار استقلال روحانیت

روحانیت برای اثبات استقلال خود کارهای بسیاری باید انجام دهد. مهمترین ملاک آن، انتقاد علنی از حکمرانی ستمگرانه مادام العمر ولی فقیه است. اگر روحانیت خود را مکلف به امر به معروف و جهاد می بیند، پیامبر اسلام گفته اند که بالاترین جهاد و معروف، سخن حق و عدل گفتن در برابر سلطان ستمگر است. اما کدامیک از مراجع تقلید و فقیهان تاکنون یک انتقاد علنی از آیت الله خامنه ای کرده اند؟ آیا خامنه ای که دیروز احمدی نژاد را نزدیکترین فرد در کل نظام- از نظر فکری - به خود معرفی می کرد و امروز او را زبان دشمن قلمداد می کند، قابل نقد نیست؟

اختصاص بودجه حکومتی/دولتی به حوزه ها ، نهادهای دینی و روحانیون، همه آنها را تابع رژیم سیاسی کرده است. آنان چشم به دهان آیت الله خامنه ای دوخته اند. هرچه او می گوید را تکرار می کنند: در سیاست داخلی و خارجی. در مسائل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی. آیا با این وضع، ادعای استقلال روحانیت و حوزه ها دروغی بزرگ نیست که بر بی اعتباری روحانیت می افزاید؟؟!!

آدرس کانال تلگرام اکبر گنجی: https://telegram.me/ganji_akbar

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy