يكشنبه 20 مهر 1382

تبعات نوبل! داريوش سجادي

اعطای جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادی چنانچه در رژيم پهلوی صورت می گرفت قطعاً با پيام تبريک بالاترين مقام مملکتی مواجه می شد و چه بسا حکومت يک هفته را نيز جشن ملی در کشور اعلام می کرد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

[email protected]
اعطای جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادی چنانچه در رژيم پهلوی صورت می گرفت قطعاً با پيام تبريک بالاترين مقام مملکتی مواجه می شد و چه بسا حکومت يک هفته را نيز جشن ملی در کشور اعلام می کرد.
اما در عالم بديهيات قدر مسلم آنست که در رژيم پهلوی بواسطه همسوئی جهتگيری سياسی اين رژيم با منويات دولتهای غربی، هرگز نوبلی دال بر اعتراض به نقض حقوق بشر از هر نوعی (زنان و مردان و کودکان) به کوشندگان اعاده اين حقوق تعلق نمی گرفت.
اين در حالی بود که در آن رژيم نيز مردان و زنان بزرگی وجود داشتند که سالها برای اعاده حقوق مشروع شهروندی و تامين آزاديهای بديهی سياسی مبارزه می کردند و بعضاً در زندانهای ساواک محصور بودند.
دکتر علی شريعتی نمونه بارزی از مبارزان راه آزادی در رژيم پهلوی بود که صرف نظر از خدمات عميق و تاثير گذار مبارزات وی در جنبش آزاديخواهی مردم ايران هنوز هم بعد از گذشت 26 سال از زمان درگذشت اش کتب وی در صدر کتب اسلام شناسانه پر فروش در جهان اسلام است.
اما شريعتی هرگز نتوانست مرکز توجه هيچ محفل بشر دوستانه ای در غرب شود.
دکتر در جشن فارغ التحصيلی خود در دانشگاه سوربون که از قضا هم زمان شده بود با حضور محمد رضا پهلوی در پاريس و دعوت وی به آن ميهمانی توسط رياست دانشگاه سوربون به عنوان دانشجوی نمونه به پادشاه ايران معرفی شد.
فردای آن روز و به دستور اعلی حضرت، ماموران ساواک به محل اقامت دکتر مراجعه کرده و مبلغ 15 هزار تومان بعنوان تشويق و تقدير از زحمات علمی شريعتی به وی ارائه کردند اما شريعتی ضمن استنکاف از پذيرش وجه مزبور به ايشان گفت:
به اعلی حضرت سلام من را برسانيد و بگوئيد من نيازی به اين وجوه ندارم و شايسته است ايشان چنين وجوهی را خرج نيازهای مردم استانهای محروم سيستان و بلوچستان کنند.
پاسخ تند و جسورانه شريعتی بدون پاسخ نماند و ايشان بعد از بازگشت به ايران در مرز بازرگان توسط ساواک دستگير و به زندان قصر منتقل شد.
هر چند بلافاصله بعد از دستگيری شريعتی، رياست دانشگاه سوربون طی پيامی به محمد رضا شاه خواستار آزادی وی شد و با کلامی طعنه آميز گفت:
اگر شريعتی به درد شما نمی خورد او را به ما بازگردانيد!
اما قدر مسلم آنست که شريعتی هيچگاه نتوانست توجه هيچ نهاد بين المللی بشر دوستانه و آزاديخواهانه را در غرب متوجه خود کند.
اما 26 سال بعد از درگذشت شريعتی وقتی آكادمی سلطنتی سوئد نام دکتر هاشم آقاجری يکی از پويندگان سرشناس سلوک و منش فکری ـ عقيدتی دکتر شريعتی را در ذيل نامزدان دريافت جايزه نوبل قرار داد، اين اميدواری را برای علاقه مندان به دکتر ايجاد کرد که بالاخره تمدن غرب نيز به استواری و اثرگذاری آموزه های شريعتی و پيروانش در جهان اسلام صحه گذارده است.
اما در حالی كه تا يک هفته قبل از اعلام برندگان جايزه صلح نوبل نام دكتر «سيدهاشم آقاجری» به عنوان مهمترين نامزد ايرانی جايزه صلح نوبل مطرح بود، روز جمعه ناگهان، خانم«شيرين عبادی» از سوی آكادمی سلطنتی سوئد برنده اين جايزه اعلام شد. اين در حالی بود كه در آخرين اخبار، آقاجری از ليست نهايی خارج شده بود اما هيچ كانديدای ايرانی نيز در اين ميان جايگزين وی نشده بود. بدين شكل بود كه پيروزی عبادی به يك خبر «غافلگيركننده» تبديل شد.
تبعات تصاحب جايزه صلح نوبل توسط خانم شيرين عبادی صرف نظر از امواج احساساتی و شورانگيزانه اش برای ايرانيان از دو منظر: روانی و سياسی قابل ارزيابی است.
از منظر روانی واکنش بخش قابل توجهی از ايرانيان خارج و داخل کشور نسبت به اين واقعه برخوردار از وجوه برجسته جامعه ای نابسامان و خويشتن کامانه NARCISSIM بود.
شوق زدگی خارج از قاعده و نامتعارف عموم ايرانيان در داخل و خارج از کشور از کسب اين جايزه توسط خانم عبادی مؤيد ته نشينی عميق لِرد های سندروم خود شيفتگی در فرهنگ رفتاری جامعه ايست که در ضمير ناخودآگاه اش احساس تحقير از جهان پيرامونی داشته و بشدت به استقبال مورد تائيد و تشويق قرار گرفتن می رود.
اينکه در عموم اظهار نظرهای فردی و سازمانی، ايرانيان جايزه نوبل خانم عبادی را متعلق به کل ملت ايران معرفی می کردند(جز اظهار نظر خود خانم عبادی که مؤيد تواضع ايشان بود) واکنش روانپريشانه جامعه ای را ترسيم می کند که از يک دوگانگی شخصيتی خود کم بينی و خود برتر بينی رنج می برد.
در چنين حالتی جامعه خود شيفته می کوشد با تقويت احساس خود برتر بينی پوششی برای احساس حقارت خود فراهم کند.
اين بمعنای کم اهميت بودن کسب جايزه نوبل توسط يک شهروند ايرانی نيست اما اينکه با کسب چنين موفقيتی ناگهان بخش بزرگی از جامعه ايران تب کرده و از خود واکنش های روان نژندانه بروز می دهند شايسته تحليل و ارزيابی است.
آثار و تبعات روانی اين موفقيت نزد ايرانيان خصوصاً و با کمال تعجب نزد خواص و نخبگان جامعه ايرانی که در اقصی نقاط جهان دچار احساس و روحيه تشخص ملی در ازای مورد توجه واقع شدن نزد يک مرجع فرهنگی غربی شده بودند، اثبات کننده ميل وافر جامعه مزبور به مورد تائيد و ستايش واقع شدن از جانب جهان پيرامونی است.
از منظر سياسی نيز نفس اعطای جايزه نوبل به خانم عبادی که در جهتگيريهای سياسی از وابستگان به جناح سکولار جامعه ايران محسوب می شود دارای تبعات حائز اهميتی است.
طبعاً چنانچه هيئت انتخاب کننده شايستگان دريافت نوبل صلح جهانی بجای خانم عبادی اين جايزه را به دکتر آقاجری که وابسته به جناح روشنفکران مذهبی ايران است واگذار می کرد با توجه به اعتبار بين المللی اين جايزه اين امر می توانست منجر به تقويت دور از انتظار و چشمگير اصلاح طلبان حکومتی شود که پروسه اصلاحات را از درون متون دينی دنبال می کنند.
بديهی است انتخاب غربيها از ميان دو گزينه اصلاح طلبان دينی که در تحليل نهائی دلبستگان به انقلاب اسلامی و آموزه ها و رفتارهای استقلال طلبانه آنند با سکولارها که دارای گرايشات رقيق تر بوده و صرفاً در چارچوب منافع ملی عمل می کنند، نمی تواند روشنفکران دينی باشد.
در مجموع اينک اين جناح سکولار ايران است که می تواند با قرار گرفتن در ذيل حرکت سياسی خانم عبادی با تکيه بر اعتبار بين المللی مکتسبه از جايزه نوبل که يک شبه ايشان را از سطح نيمه سنگين به وزن فوق سنگين سياسی ارتقا داد موجوديت موثرتر خود را در بازيهای سياسی درون کشور به جناح های حکومتی تحميل کنند.
طبعاً از اينجا به بعد اين بعهده شخص خانم عبادی است که سطح و شيوه بازی سياسی خود را مبتنی بر کداميک از گزينه های سياسی موجود در ايران قرار دهد.
چنانچه عبادی وزانت سياسی ارتقاء يافته خود را کماکان در اردوی سکولارها به بازی بگيرد اين امر می تواند موجبات زحمت اصلاح طلبان حکومتی پايبند به آموزه های دينی را فراهم آورد.
اولين آوردگاه چنين مبارزه ای در انتخابات مجلس هفتم در اسفند ماه آتی است.
اکنون جناح سکولار ايران به پشتوانه حضور عبادی در خط نخست مبارزه شان می توانند حضور يا عدم حضوری تاثير گذار در اين انتخابات داشته باشند اما تاکنون خانم عبادی با فراست سعی کرده از ورود به اين صف بندی پرهيز کند.
اظهار نظر نخستين وی بعد از کسب جايزه صلح نوبل مبنی بر آنکه «اسلام با حقوق بشر مغايرت ندارد و اگر قرآن را مطالعه کنيد، خواهيد ديد که هيچ بخشی از آن مخالف با حقوق بشر نيست ... و متاسفانه آن چيزى که نگراني ايجاد مي کند، انسانهايي هستند که خشونتهاى خود را به نام اسلام توجيه مي کنند» مويد هوشمندی و اجتناب وی از بر هم زدن قاعده بازی تعريف شده اصلاح طلبان حکومتی در مصاف با محافظه کاران است.
آخرين نکته قابل توجه در جريان اعطای جايزه نوبل به خانم عبادی سکوت قابل فهم و انتظار رئيس جمهور خاتمی است.
خاتمی در حالی تاکنون در ازای اين واقعه سکوت اختيار کرده که بشدت از ناحيه برخی از نخبه گان و سازمانهای سياسی ايران تحت فشار جهت ارسال پيام تبريک برای خانم عبادی است.
سکوت خاتمی از آنجا قابل فهم است که مجموعه رفتارهای ايشان در چارچوب و شان و کسوت رياست جمهوری تعريف شده است.
طبعاً ارسال پيام تبريک به يک شهروند ايرانی بخاطر اثبات نقض حقوق بشر در ايران توسط رئيس جمهور قبل از آنکه مؤيد فرهيختگی وی باشد به طنز سياسی بيشتر شبيه است.
قطعاً نمی توان از هيچ رئيس جمهور کشوری توقع داشت که علی رغم برخورداری از بالاترين وجوه فرهيختگی نقش اپوزيسيون را عهده داری کند و بخاطر کسب جايزه صلح نوبل توسط شهروند کشورش در اثبات عدم رعايت حقوق بشر در آن کشور به استقبال آغوش گشايانه از ايشان برود.
از جانب ديگر با توجه به نامعلوم بودن برنامه های سياسی جناح سکولار ايران که اکنون با اعتماد بنفسی بالا حول مرکزيت خانم عبادی تجمع کرده اند، منطق سياسی حکم می کند رئيس جمهور از خود خويشتنداری نشان داده و صرفاً به صدور پيام تبريک وزير ارشادش اکتفا کند.

داريوش سجادی
20/مهر/82
آمريکا

مقالات | بازديد 6423 | نظر 129 | دنبالک 3 | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالاي صفحه 
دنبالک:
http://207.44.134.168/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/185

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'تبعات نوبل! داريوش سجادي' لينک داده اند.

فراخوان عمومي براي استقبال از شيرين عبادي
همه با هم به پيشواز بزرگ بانوي صلح مي رويم؛ با روسريها و پيراهنهاي سفيد به نشانه صلح دوستي و صلح طلبي. در دست هر يک از ما شاخه گلي سفيد خواهد �...
Shadi-e Shaerane | شادي شاعرانه | Erfan Parizi
October 13, 2003 02:21 AM

http://weblog.daghdagheh.com/archives/000014.php
  این جایزه صلح نوبل جدا از تمام فوایدش که برای ایران، جنبش اصلاحی و غیره و ذلک می تونه داشته باشه، ظاهرا یه فایده دیگه هم داشته که تا حالا...
Daghdagheh
October 14, 2003 01:23 AM

فرودگاه را با نور چشم هايمان روشن کنيم
چه روز شيريني خواهد بود امروز. اين چند ساله اخير، هيچگاه رغبت داشتن دوربيني براي ثبت لحظات را نداشتم. چه را مي خواستيم ثبت کنيم؟ .. غم را؟ .. ا�...
Shadi-e Shaerane | شادي شاعرانه | Erfan Parizi
October 14, 2003 04:39 AM

نظرات
[افسانه - October 15, 2003 11:12 PM]

آقاي سجادي؛
من و دوستان همکلاسم قصد داريم يک نشريه ي ديواري براي مدرسه مان راه اندازي کنيم. از شما براي همکاري با صفحه ي طنز آن دعوت مي شود!

[غیره - October 15, 2003 02:52 AM]

شما ایرانیها را درک نمی کنم، دفاعِتان از انقلاب آخوندى چه بود جوش کنونی تان چیست ؟!

[villej - October 14, 2003 09:43 PM]

I think I understand this guy, Sajadi. He sounds a masochist who throws out some controversial subject and word as an article (thanks to gooya!) and then sits back and enjoys all the insults and abuses that people offer him in response.
I strongly suggest this guy to seek some help. See a shrink.
Yet, the above is my optimistic guess about the nature of Sajadi’s acts. Otherwise, he is simply one of IRI apologists on mission in west.

[قلی فرهی - October 14, 2003 08:27 PM]


جای آقای سجادی در کيهان تهران و درکنار آقای حسين شريعتمداری بشدت خالی است. من نميفهمم اگر غرب و امريکا اينقدر بد است ايشان در آنجا چکار می کنند؟
در واقع نوشته های ايشان پر است از تحليلهای غلط و عقده های واخورده. توجيه عدم ارسال پيام توسط سيدالمنفعلين و رئيس الجبونين خاتمی نيز کاملا سست بود. خاتمی لايق "جايزه ترس نوبل" است. اگر نگوئيم "جايزه خيانت نوبل". اما واکنشها به مقاله سجادی و سخنان خاتمی جالب بود و نشان از آگاهی هموطنان داشت. فردی از اين ملت قطعا" شايسته جايزه نوبل هست. "ايرانيان" از اين جايزه همگی شاد شدند اما حيف که آقای سجادی و همفکرانشان را نميشود ايرانی بحساب آورد.

[Ali - October 14, 2003 07:09 PM]

مقالات آقاى سجادى هر بدى که داشته باشند داراى يک خوبى هستند:
آدم ميتواند با نگاه کردن به نظرات ديگران در مورد مقاله هاى ايشان (که خوشبختانه با امکانات جديد گويا انجام پذير است)، به آينده مملکت اميدوار شود، که به ازاى هر « داريوش سجادى» و «حسين شريعتمدارى» چند ايرانى آگاه و بينا (که صد البته سلامت روانى ندارند و دچار خود نارسيسيسم هستند) داريم.
با تشکر از آقاى سجادى و نظاير داخليشان برادر حسن و برادر حسين و … زنده باد نظر دهندگان

[ali-doost - October 14, 2003 07:05 PM]

First of all, I am happy for Ms. Ebadi and will participate in any way for this occasion. However, regardless of any critics to Mr. Sajjadi's article, I am sorry to see offenisve, insulting, and swear comments from those who are opposed ot Mr. Sajjadi's. They are "Hezbollahi" in this side of the world. They just want to kill (nabood konand) whowever has a different opinion than themselves. Now, these people are not in power and acting like this. That great man (Banisadr: whom I never voted for him and I thought in the beginning he is Ayatollah himself but getting to know him in recent years) said something recently very close to "see what he is saying and not who is saying". Now, everybody is asking what is Mr. Sajjadi's background, yes, if he wants to be President, then I like to know that too. He is even putting his picture here, but how about ourselves. Yes, Mr. Sajjadi could be wrong (and I think he is wrong) but we should learn to practice Democracy but not like "Hezbollahi branch abroad". zendeh bad esteghlal azaadi

[Masoud - October 14, 2003 04:57 PM]

و عجب شاهکاری بود آنچه آقايان کردند با غرور يک ملت. طی بيست و پنج سال ملتی را چنين بی افتخار و تحقير شده و مسخ و افسرده کردن, شاهکاری بود که جز از اين ملاهای دريوزه ی توسری خورده ی ديروز و دزدان و فاسدان منادي اسلام ناب محمدی امروز در زير آن عباهای کثيف و پر تزوير بر نمی آمد.

شرمتان باد و هر آنچه از عقوبت گناهکاران در دوزخ خود ساخته تان و قهر و غضب خدای بی رحم و سنگدلتان که اين سالها به خوردمان داديد , سزاوارتان.


تمام آن سيلی ها و لگدها که بر رو و تن جوانان اين بر و بوم زديد , تمام آن دشنام ها که داديدبه بزرگان و تاريخ و هر آنچه مايه ی مباهاتمان بود,
تمام آن نيشخندها که به حضور يا به غياب به تحقير شدنمان زديد , تمام آن دلها که لرزانديد به زنگی يا به نگاهی يا به حرفی يا به کتکی يا به قتلی و اعدامی ,


تمام لحظات خوشی مان که تلخ کرديد با حضور متعفن و عبوس چهره هاتان, تمام مناظر قشنگمان که سياه کرديد با چهره های زشت خود و مساجد و منبرهاتان ,

تمام رنج ها که داديد به مشاممان از بوی مشمئز کننده ی تن هاتان در نمازهای اجباری مدرسه و پادگان و مرداب دهانتان به وقت خوردن يا روزه گرفتن ,


تمام رنجها که داديد به چشمان قشنگمان به ديدن نعش های زنده تان در گوشه گوشه ی خيابان و پارک و خلوت و جلوتمان و به ديدن چهره های کريه تان بر صفحه ی تلويزيون خانه هامان ,
تمام رنج ها که داديد به گوش هامان به شنيدن لهجه ی عربی و حروف از مخرج ادا شده تان و به شنيدن اذان و خطبه تان در وقت و بی وقت و در خواب و بيداريمان , تمام پولهامان که دزديديد و خرج کشتن انسانهای ديگر و بسط و رواج افکار مسمومتان کرديد


تمام رنج ها که هموطنان و پاره های وجودمان کشيدند در گوشه و کنار اين عالم و تحقيرها که ديدند و نگاهها که از جماعت دزديدند و ليچارها که شنيدند و بی خانمانيها و گرسنگی ها که کشيدند , فسادها که گريبان گير بعضی ار جوانانشان شد از بی فرهنگی و بی هويتی که شما ارمغانشان آورده بوديد و دروغ ها که گفتند, همه و همه برای دور بودن از شما و نديدن چهره هاتان و نبودن در آن فضای دلگير و قبرستانی که از يک مملکت ساخته ايد,


تمام نيرنگ ها و فريب ها که اين سالها با همه ی حماقت و بلاهت تان به پاس همکاری عده ای از شما بهتران به اين ملت زديد و همه ی آنها که برای هزار پست ريز و درشت از بالا و عمدتا از پايين به خورد اين ملت داديد,


تمام پيام ها که بايد می فرستاديد و دريغ کرديد , پيام هايی که بر مرگ فلان شيخ خراسانی سالها زمين گير منشا هيچ و مطلقا هيچ اثری در طول حيات, روا دانستيد و بر افتخار بزرگ يک ملت در کسب يک جايزه ی غرور انگيز ,ناروا ,


تمام و تمام اينها يادمان نخواهد رفت.


نه کينه تان به دل داريم نه لايق کينه ايد . به همان اندازه که شما منتظر ظهور امامتانيد, ما منتظر خروجتانيم و خوشحاليم که اين خروج به هزار و يک دليل بسيار واقعی تر و نزديک تر بنظر می رسد تا آن ظهور .

[علي - October 14, 2003 02:19 PM]

آقاي سجادي عزيز،
خيلي خيلي خوشحالم كه نظر من با نظر شما متفاوت است و ديگران نيز بيشتر مثل من فكر مي كنند.

[ahmad - October 14, 2003 01:31 PM]

daryush, bikhodi oghdehaaye khod-kambini o heghaarat e khodet o be mellat e iran nesbat nade. amsaale to o shari'ati ba hamin ehsas e heghaarateshun in balaha ro sare in mellat avordan. baba to ke zogh-zade (be ghole khodesh SHOGH-zade !!) tar az hameyi, ke mimiri emzaa koni, Daryush e Sajjadi , AAAmrika. engaar ke fek mikoni authority e khaassi mide be khoza'balaatet inke amrika hasti. engaar ke mellat e iran mese nadid-badid haayi mese to an ke az in chizaa mar'oob shan.

[ مارگير - October 14, 2003 01:11 PM]

دمت گرم دارشي جون!
حقا كه گل گفتي و امت حزب الله را شاد كردي! نور ماورائ بنفش به قبرت ببارد!! از اين بهتر نميشد آسمان را به ريسمان بافت و مشتي ياوه و شر و ور را به عنوان مقاله به خورد خلايق داد. الحق كه شاگرد خلف امام هستي واز اسرار چرند گفتن آگاه, و با رموز حقه بازي و خررنگ كني آشنا و از صدرنشينان كانون مارگيران مقيم ديار كفر. خداوند تو را در روز محشر با همه معركه گيران ومارگيرها وروضه خوانان وملاها محشور گرداند!! آمين

[yek irani - October 14, 2003 01:10 PM]

جناب آقای سجادی. با احترام به نظر و قلم شما از همه کسانی که با فحش و هتاکی به شما صفحه نظر خواهی را ÷ر کرده اند تبری می جویم.
اما هرگز نمی فهمم آن مقدمه در باب دکتر شریعتی با کدام چسب به شیرین عبادی و تبعات جایزه او می چسبد؟
در ضمن نمی فهمم تجلیل از قهرمانان ملی و افراد موفق در عرصه بین المللی چرا باید مظهر عقده روانی باشد. مگر همه ملتهای دنیا چنین نمی کنند؟
خانم عبادی هم نقش اپوزیسیون سیاسی را ندارد و در چارچوب قانون فعالیت می کند. دقیقا به همین دلیل انتظار پیام تبریک از خاتمی بیجا نیست.
خواهش می کنم کمی هم به نظر مردم ایران اهمیت بدهید. دموکراسی یعنی همین. اینطور نیست؟

[tahmorath - October 14, 2003 12:12 PM]

jenabe aghaye sajadi
shoma ba in neveshtehaietan 2 mojeze ra afaridid aval doktor shariati moaleme bozorge enghelab ra bi abro kardid ve o ra be rahi bordid ke baese nefrate amsale mast shoma farde azadikhahi manande doktor ra ba afradi manande shirine ebadi moghayese mikonid 2shoma be melate iran ke doktor hamishe eftekhar be jozve on bodan ra mikard tohin kardid pas lotafan efazate khod ra dar jaye digar matrah va in yade beiza ra baraye doshmanane in melat bokobnid

[زمینی - October 14, 2003 11:30 AM]

به عنوان یک روان‌شناس و علاقه‌مند به مسایل اجتماعی می‌توانم فرمولی ساده ارائه کنم:
اطلاعات مجعول تاریخی + تحلیل های خنده‌آور و گاه مهوع روان شناختی = افاضات حضرت سجادی

[aria - October 14, 2003 09:17 AM]

ALI ASGHAR joon to ham ke koset khole

[هاله - October 14, 2003 09:16 AM]

ببخشيد قربان شما قرص شادی آور خورده ايد؟

[mahnaz - October 14, 2003 09:10 AM]

علی شريعتی و آغاجاری مشتی فندق مفز با کلامی شيوا بودن که امثال تو را خر کردند و ديگران را خر فرض کردند. هيچکدام برای آزادی، دموکراسی يا ليبرال کردن اون مملکت قدم برنداشتند. کمی مطالعه در مورد تاريخ را به شما توصيه ميکنم.

[مهدي - October 14, 2003 09:07 AM]

اقاي سجادي در ضمن اين بد و بيراه هايي كه گفتي بيشتر سزاوار خود جنابعالي و همپالگي هاي شماست.

[مهدي - October 14, 2003 08:59 AM]

دقيقا درست ميفرماييد اقاي سجادي ملت ايران همگي ديوانه و مجنون و شيفته و رواني و صغيراند كه نيازمند ولي فرزانه كه بعد از 15 سال كه به وطن؟ برميگردد هيچ احساسي ندارد خدا كند اين ملت بالاخره عاقل شود و از احساسي بودن و زن بودن دست بردارد.
شعار: سجادي سجادي تو نور قلب مايي.

[علی اصغر افتاده - October 14, 2003 08:57 AM]

جایزه نوبل فرصتی تازه برای ایرانیان, اما
دوستان عزیز
جناب آقای سجادی و همه کسانیکه درباره مطالب آقای سجادی نظر دادید
, حقیقت این است گذشته از اینکه کدام یک از نظرات درستر باشد و یا غلطتر , نفس اینکه جامعه امروزی ما چنین فرصتی را پیدا کرده است که به ابراز نظرات خویش بپردازد, جای بسی خوشوقتی است.
امیدوارم که به کمک ابزارهای دنیای جدید از جمله همین اینترنت ما ایرانیها بتوانیم ساعتها و هفته ها هر آنچه خویش مصلحت می دانیم بیان کنیم.
هیچ کسی و فردی نباید ترس و واهمه ای از بیان نظراتش داشته باشد.
ممکن است چند صباحی نوشته های مردم ما معجونی ناهمگون به نظر آید, اما اگر به دنبال زیستنی مسالمت آمیز در دنیای کنونی هستیم, چاره ای جز این نداریم که آنچه در دل داریم را فقط و فقط با کلام منتقل نماییم.
جامعه ایرانی در عصر حاضر بیش از هر چیز نیاز به این دارد که خواسته خویش را نه با انقلاب کردن , بلکه اصلاحات آرام و با دوام و ریشه دار آغاز کند.
نکته ای که تاکنون جامعه ایرانی را علی رغم تلاش جوانان برومند و با استعدادش را نتوانسته است به سر مقصود آرمانهایش برساند, جلوگیری از دخالت بیگانان در تعیین سرنوشت ملت و دولت است.
بیگانگانی که با برنامه ریزی و درایت برنامه های چندین ده ساله را پی ریزی می کنند و در سیستم اجتماعی خویش یاد گرفته اند که چگونه در دنیای امروز به دنبال تامین منافع ملت خویش برآیند.
مطمنا این بیگانگان آدمیان احمق و نادانی نیستند که برخی از ماها چنین فرض می کنیم, بلکه انسانهای متفکر و برنامه ریزی هستند که فقط و فقط دنبال منافع ملت خویش هستند.
مدیریت در دنیای امروز, صحنه بازی شطرنجی بیش نیست که کسانی در ان پیروز خواهند شد و دیگران را کیش و مات خواهند کرد که بر ابزار این بازی مسلط باشند.
متاسفانه ساختار ستنی جامعه ایران همراه با دخالت بیگانگان تاکنون نگذاشته است که امور این کشور به دست بازیگران واقعی دنیای مدیریت و سیاست قرار گیرد.
هر زمانی نیز که چنین فرصتی در جامعه ایران فراهم شده است زمام امور را بازیگران قهار بدست گیرند, همان بیگانگان با استفاده از ساختار ضعیف مردم ایران به راحتی توانسته اند این بازیگران را از صحنه حذف کنند.
شاید این گفته به مزاق خیلیها خوش نیاید , اما نگارنده این سطور را عقیده بر این است که اگر امروز گنجی ها, آغاجریها, عبدیها, زیدآبادیها و...در گوشه زندان اوین به سر می برند, نه از این جهت است که مخالفان مشی سیاسی محافظه کاران سنتی ایران هستند, بلکه امروز به این دلیل باید در گوشه زندان اوین خانه نشین شوند تا مبادا اینان بتوانند آزادانه وارد بازی شطرنج دنیای سیاست و مدیریت شوند.
اگر امروز می بینیم که امثال این مبازران برای رهایی از بند به نامه نگاری به سوی جامعه جهانی روی می آورند, خود نیز حاکی از همین است که این مبازران نیز به این نتیجه رسیده اند که صحنه مبارزه نه در داخل ایران , بلکه صحنه اصلی مبارزه بیرون از مرزهای ایران است.
شاید این دیدگاه خیلی توهم آلود باشد اما اینکه اروپاییان خانم عبادی را برای جایزه صلح انتخاب کردند, شاید برگ تازه ای از بازی جدید شطرنج اروپاییان در برابر آمریکا باشد.
این گفته نباید کسی را ناراحت و نگران کند, منظور نگارنده این نیست که خانم عبادی یا ژان پل دوم و یا هر کسی دیگری را شایستگی دادن چنین جایزه ای نیست.
بلکه نگارنده عمیقا از ته قلب از اعطای این جایزه به بانوی صلح ایران خانم عبادی خوشحال و شادمان است.
اما آنچه مرا بیش از پیش نگران کرده است این است که بازیگران دنیای سیاست این فرصت طلایی را نیز از ملت ایران بستانند.
همچنانکه همان بازیگران قهار, فرصت دوم خرداد ملت ایران و گفتمان گفت و گوی تمدنها را از این ملت گرفتند.
این بسی خامی است که ما تصور کنیم بسیاری از فرصتهایی که جامعه ایرانی از دست داده است فقط به دلیل عدم خواست و برنامه ریزی محافظه کاران و یا ناتوانی اصلاح طلبان است, چرا که محافظه کاران اگر توان چنین برنامه ریزی برای به زیر کشیدن اطلاحات می داشتند, مطمئن باشید که تمام همت خویش را برای خدمت به مردم به کار می بستند.
اگر این محافظه کاران دارای چنین توان و استعدادی بودند اصلا پیدایش اصلاحات دوم خرداد و ... چیز عبث و مضحکی به نظر می آید.
بارها بارها شاهد بوده ایم که اروپاییان و آمریکاییان در زمانی که ملت و دولت ما در اقتدار بوده است کمکی به ما نکرده اند , بلکه زمانی از ما دفاع کرده اند که فرصت را از دست داده ایم.
البته باید اذعان کرد , در دنیای سیاست انتظار عبثی است که تصور کنیم کشورهای دیگر بایستی برای بهروزی ما تلاش کنند, بلکه آنچه باید برای ما ایرانیان مد نظر باشد این است که با سپردن امور خویش به بازیگران ماهر شطرنج سیاست , بتوانیم در گفتمانی شطرنجی به اهداف خویش نایل آییم.
به اعتقاد نگارنده شاید دلیل برخی از رویکردهای داخلی عده ای در داخل و بازیگران سیاسی خارج بر دست یابی ایران بر فن آوری هسته ای و اتمی نیز را نیز از همین منظر بتوان تحلیل کرد.
بهترین عاملی که می تواند این گونه مدیریتها را از عرصه قدرت بعد از تاریخ مصرفشان حذف کرد , هدایت این کشورها به سمت دست یابی به سلاحهای ممنوعه است.
شاید تجربه صدام حسین و عراق امروز موید همین نکته باشد که بازیگران سیاست, با برنامه ریزی دقیق صدام را به همین پرتگاه هدایت کردند و شد آنچه شد.
لذا نگارنده بدون هیچ پیشداوری این فرض را مطرح می کند که, اروپاییان در جریان جنگ آمریکا علیه عراق کاملا از آمریکا رودست خوردند و امروز هیچ جایگاه در معادله عراق کنونی و منطقه خاورمیانه ندارند.
آمریکا برای دست یابی کامل به اهداف خویش و در اختیار گرفتن کلیه مناطق استراتژیک , مرحله بعدی حرکت خویش را تسلط بر ایران به بهانه دست یابی ایران به سلاح هسته ای و... که تقریبا زمینه سازی اصلی آن در حال تکمیل است در سر می پرورانند و بسیار خوشبین هستند که سناریوی صدام حسین را برای ایران نیز پیاده کنند.
اروپاییان با لحاظ کردن تجربه قبلی خویش در جریان جنگ آمریکا علیه عراق به درستی دریافته اند که اگر هان سناریو عراق برای ایران نیز تکرار شود, به طور حتم برنده اصلی آن باز هم آمریکا خواهد بود و در آن صورت اروپاییان دیگر هیچ ابزاری برای مقابله با قدرت طلبی و یک جانبه گرایی آمریکا نخواهند داشت.
لذا اروپاییان با تغییر بازی شطرنج خویش و اهدا جایزه به خانم عبادی بانوی ایرانی و نه زندانی مظلوم ایرانی هاشم آغاجری بازی تازه ای را آغاز کردند.
این بازی به قدری با زرافت از سوی اروپاییان انجام شد که آمریکا را نیر مجبور به همراهی با خود کرد و اگر اروپاییان بتوانند گامهای بعدی خویش را نیز به درستی بردارند, باید اذعان کرد که این بار اروپاییان برای نجات خویش از زیر سلطه آمریکا به دنبال این هستند ضمن خنثی کردن سناریو آمریکا, خود نقش فعالتری را در ایران به عهده گیرند.
اگر شما خوانندگان با این تحلیل موافق باشید اکنون ما ایرانیان باید به دنبال طراحی استراتژی جدیدی باشیم تا بتوانیم از این فرصت جدید بهترین استفاده را ببریم.
این امکان نیز عملی نخواهد شد مگر اینکه ما دنیای سیاست و مدیریت را به دست کسانی بسپاریم که در این چند دهه اکنون فراگرفته اند که چگونه باید در صحنه سیاست گام برداشت.

[آزاده اسكندري - October 14, 2003 08:14 AM]

درودبراستاد شيرين عبادي اين تلاشگرفعال درحقوق كاركارگران زن ايراني.پاينده باد وطن.

[hezbollahi - October 14, 2003 08:05 AM]

Marg bar har chi eslahtalab va mosharekati va melli mazhabi va kargozarani va kollan dovvome khordadiha
khoda Rishehshan ra ke haman khatami ast bekhoshkanad
amin

[kiarash - October 14, 2003 06:40 AM]

من فکر میکنم جای اقای سجادی و اقای نبوی باید عوض بشود

[دیدار - October 14, 2003 05:32 AM]

اقای سجادی..... حال شما خوب است؟؟
مردمومن همبستکی ملی ازخصوصیات یک ملت زنده و متحول است . همه جای دنیا مردم ازبرنده شدن تیمشان یا دانشمندانشان یا ...... خوشحال و احساس یکپارچگی میکنند و خود را بشکلی دران سهیم میدانند.اگر غیر از این با شد جامعه بیمار است و مشکل دارد. حالا شما میخاهی خلاف اصل اثبات کنی؟؟
روان پریشی تعریف علمی وکلاسیک دارد این مزخرفات که سر هم کرده ای روان پریشی گفته نمیشود. این احتمال را بده که دیگران هم سواد دارند و درست را از نا درست تشخیص میدهند. درضمن بدان درعصرانفجاراطلاعات - اینترت - وبلاگ ... دیگر شما ها متکلم وحده نیستید و مقالات و گفتمان امروزی دیگر حالت اینتراکتیو دارد و اگر نامربوط بنویسی خواننده جوابت را فوری میدهد و میگوید:
کافیست ....مزخرف ننویس.

[Margir - October 14, 2003 02:38 AM]

Damet Garm darshi
Hagha ke gol gofti va omate Hezbollah ra shad kardi. Noor be ghabret bebarad.Az in behtar nemishod asman ra be risman baft va moshti sher och ver ra be onvane maghale bekhorde khalayegh dad. Hagha ke shagerde Emam hasti va az asrar charand goftan agah, ba romooze hoghe bazi ashena va sadr neshine majlese margeran
Khodavand to ra dar rooze ghiamat ba hame margiran och mollaha va rozekhanha va mareke giran mahshoor sazad

[رامين - October 14, 2003 02:34 AM]

از آخرين نوشته ابراهيم نبوي:
« بابا احساسات! يکی از چيزهای مهم ما ايرانيان عزيز اين است که يک دفعه هيجانزده می شويم و بعد يک دفعه شيرين عبادی دختر خاله مان می شود و با او در ميدان آزادی می رقصيم و زبانمان بند می آيد و شيرين عبادی می شود سخنران کنفرانس برلين و يکی از پيشروان جنبش فمينيستی و يا می شود زن پورزند و يا مولف کتاب کودک و نويسنده ماهی سياه کوچولو و چپ سابق و دوست اسبق فرح پهلوی و شاگرد دکتر شريعتی. بابا احساسات! يواش، خونسرد.
محض رضای خدا يکی برای ما بگويد سندروم خودنارسيسيم ايرانی بينی يعنی چی؟ من اگر جزو داوران نوبل بودم امسال نوبل ادبی و فلسفه را می دادم به داريوش سجادی.»

[darioshmohamadi - October 14, 2003 01:39 AM]

to ro be khodaaa jenaab agha Sajaadi yek baar dige khodet beshin anche ro ke neveshti bekhoon. Avalan eshkaalesh dar chie ke Iran az daryaaf Nobel khoshhaal ast, mage na inke har rooz darim az daste agha Rafsanjni shoma Nobel migirim. darid maharat be khatj midin va paa Shariati va agha jaari ro vasat mikeshid ke ozaa ra ghaati konid. shoma harfe delet ro avalesh zadi . hamoon harf Kayhaan va Baztab bood ke bale Ebadi nazdik be gharbe va in Nobel ro gerefte.

BABA VEL KONI IN rAFSANJAANI RO. KHODETO SARE KAAR GOZASHTI. INGHADAR DONBAALESH NADO. :-)))

[فرهاد - October 14, 2003 01:25 AM]

با عرض معذرت از همه دوستان, باید بگم دیگه تا حالا هر کس رابطه امثال داریوش سجادی و احسان نراقی را با آخوندها نفهمیده خیلی پرته .
حالا دیگه چرا گویا به نظرات گوهربار اونها اینقدر اهمیت میده رو یکی باید روشن کنه.

[سیاوش - October 14, 2003 01:23 AM]

با عرض پوزش میخواهم خودمونی و به اصطلاح دمت گرم یک مطلبی رو به این آقا عرض کنم:

شاید شما هم اون جوک مستهجن را شنیده باشید که یک نفر ایرانی اهل زورخانه و ورزش باستانی یک روز در یکی از پارک های لندن مشغول شنای زورخانه ای بوده که یک انگلیسی از همه جا بی خبر با تعجب جلو میرود و به اون هموطن ما میگوید:EXCUSE ME SIR;SHE IS GONE !

غرض استفاده از همین جمله آخری بود که: آقای "محترم"!والله بالله "SHE"که در اینجا ملت ایران باشه خیلی وقته که "IS GONE".

یا سفارشی نویسی -که احتمالش بیشتره- ویا خیلی از مرحله پرتی.

یک احتمال دیگه هم اینکه مثل اصحاب کهف ازبعد از خرداد 76 تا کنون خواب تشریف داشتین.چون وقتی نوشته هاتون رو میخونم اینگار یک نسخه از روزنامه عصر آزادگان رو از توی آرشیو در آورده باشم .اون وقتا جالب بود ولی الان فقط حالمو به هم میزنه.
به هر حال به روز بودن لازمه هر _شغلی_ هست!!!!


[Afshin - October 14, 2003 12:55 AM]

Mr. Sajadi,
I am a great aficionado of freedom of speech and free press, so I believe strongly that you have the right to express your views and write as you please. On the other hand you must consider conflicting points of view to your article. First I feel sorry for the democratic movement in Iran if you are one of the advocates and so-called engineers of such movement. How could you possibly suggest Shariati was worthy of nomination for a Nobel Peace prize? Don’t get me wrong I’m not suggesting Nobel peace prize is always given fairly and justly, on the contrary, after all Henry Kissinger and Yasser Arafat have won it in the past. Shariati though is one of the elements that Iran is in such disastrous situation. It was people like him who by sugarcoating Islam and covering it up in a modern version, motivated millions of Iranian to follow a dictator like Khomaini. I hate this whole absolute principle that if a person was against Shah and his SAVAK he or she was righteous. After all Lajevardi the butcher of EVIN was anti Shah, does this mean he deserved human right activism prize of any kind? As far as Mr. Aghajari, I don’t think feeling remorseful for all wrongs that people like him did in the earlier years of Islamic Republic, and now trying to make up for it, would qualify as fighting for Democracy.

[شبنم - October 14, 2003 12:45 AM]

دلم به اون بسیجیه میسوزه که با اسم ع ب با شعر و نصیحت کلی مارو دعوت به درست حرف زدن کرده بود اما خودمونیما ما ملت با ادبی !!!هستیم

[عبيد زاكاني - October 14, 2003 12:41 AM]

من تو دهن اين نوبل ميزنم, من خودم نوبل تعيين ميكنم!! خفه شيد! (امام مرحول)
همزاد حسين شريعتمداري در شاهكار قبلي خود كه در گويا منتشر شد از اينكه فرزانگان ايران دولتمردان رژيم را مشتي جاهل و ابله ميدانند , رنجيده بود و تلاش كرده بود كه عكس آنرا ثابت كند. درفشانيهاي او درباره نوبل و كشفيات خارق العاده در مورد مسائل رواني ايرانيها به خوبي ادعاي گذشته ايشان را در مورد عدم بلاهت كارگزاران درون مرزي و برون مرزي رژيم اثبات ميكند!! و نشان ميدهد كه آنها نه تنها در مقابل هجمه سنگين ايادي نوبل عدم تعادل رواني خود را كامل حفظ كرده اند بلكه با كمال خونسردي جفنگ گويان به جفتك پراني ادامه ميدهند!!

[fبهزاد - October 13, 2003 11:57 PM]

ضمن احترام به اظهار نظر شما, باید بگویم که کاملا با شما مخالفم. این جایزه به بهترین فرد ممکن داده شد. فردی غیر سیاسسی و فراجانحی. فردی که نماینده طرز فکر قشر روشنفکر ایران است. مطرح شدن نام او در جهان, به جهانیان نشان داد که در ایران --در کشوری که دارای خدایی مذکر هستند-- زنان تحصیل کرده ای هستند که به دنبال احقاق حقوق ایرانیان هستند.

[AGHEL - October 13, 2003 11:43 PM]

OSTAD GAND ZADI BA IN TAHLILET JAM KON KAS KOOZARO BISAVAD

[AGHEL - October 13, 2003 11:31 PM]

OSTAD MISHE DIGE TAHLIL KARDANO BEZARDI KENAR AKHE KHEILI GHASHANG TAHLIL MIKONID ADAM AZ KHANDE MITEREKE ,DAR ZEMN RAVANPARISH JENABEALI HASTID KE GHALBAN ASHEGHE JOMHOORI JENAYATKARE ESLAMI HASTID ,PAS DIGE TAHLIL CHI?? NAKON DADASH!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[وراج - October 13, 2003 11:07 PM]


2. با اين تفاصيل، چه چيزی بيمارگونه ترو «روان پريشانه» تر است : شاد شدن مردم (يعنی من وامثال من) از يک واقعة شادی آور يا غصه دار شدن از شادی مردم از چنين واقعه ای؟ کدام مريض تريم؟

3. آشکارا شما با منطق نوبل صلح بيگانه ايد، وگرنه ندادن آن به علی شريعتی يا پيروانش را معقول می يافتيد. آخر آن گفتمان سراسر «خين و خين ريزی» را با صلح و مسالمت چه نسبت است؟
در ضمن ماخذ گفته های شما درمورد پيام «رياست دانشگاه سوربون» به پهلوی چيست؟ يعنی اگراين قصه را شخصا نبافته ايد بافته اش را کجا يافته ايد؟ محض اطلاع حضرتعالی، چيزی به اسم دانشگاه سوربن وجود ندارد: سوربن اسم عمارتی است که درآن چند دانشگاه را جا داده اند که البته هريک «رياست» خود را دارند.
4. درمورد انطباقِ سکوت خاتمی با «منطقِ سياسی» جای بحث زيادی نيست : يا آقای خاتمی نقض حقوق اولية اشخاص در ايران را منکر می شود يا منکرنمی شود و می گويد بايد از طرق مسالمت آميز با آن مقابله کرد. در شق اول با او سخنی نيست و در شق دوم او با خانم عبادی همسخن است و بايد آن را اعلام کند. البته شکافی که بين ايشان و ملت ايجاد شده با پيام تبريک پر شدنی نيست و گودتر شدنش هم اهميت جدی ندارد، چه آب که از سر گذشت ...

[وراج - October 13, 2003 11:03 PM]

آقای محترم،
1. به دلايلی نامعلوم، آدميزاد از وقايع غم انگيز مغموم و از وقايع شاديبخش خوشحال می شود. اين وقايع عمدتا دو دسته اند : وقايع مربوط به زندگی خصوصی فرد و وقايع مربوط به فرد در مقامِ عضوی از يک جمع، مثلا عضو طرفداران منع سقط جنين يا هواداران علی شريعتی يا ... عضو يک ملت، مثلا ملت ايران.
به اين اعتبار، طبيعی است که افرادی که خود را عضو و جزء ملت ايران می دانند، از درخشش جهانی يکی از اعضای اين ملت، يعنی خانم عبادی، احساس شادی کنند و هر چه نسبتشان با آن جمع قوی تر باشد، احساس شاديشان بيشتر باشد، تا جايی که فکر کنند خود تا حدی در اين درخشش سهيم اند. همين افراد، اعم از ترک و کرد و بلوچ و جز آن، اگر به مرزهای ايران در جايی دور از خانه و زندگي شخصي شان تجاوز شود، خود را با قربانی مستقيم تجاوز يکی مي شمارند و جان به کف در پی مقاومت بر می آيند. اينها از پيش پا افتاده ترين نمود های تعلق به يک ملت است. البته راست است که مفهومِ ملت برای برخی از فارسی زبانان معمايی است و قانون اساسی جمهوری اسلامی هم البته تاب تحمل آن را ندارد، چنان که حاکميت را موهبتی می شمارد که خدا به تک تک افراد تفويض کرده است و نه به ملت.

[ maryam - October 13, 2003 10:51 PM]

Dear Mr. Sajad,

Please accept my apology for writing you in English. My computer does not have
Farsi Alphabet and your site did not provide it. I think you are wrong. There is no
conflict between any human being and the western world
Please wake up. Human being over years improved his environments and mad
laws to have a rule and regulation.In the beginning the center of science, law
and regulation was East. These laws were in the forms of the Manshoor
Koresh Kabir 2500 years ago or religion rules starting from a few thousand
years ago and the last one's which happened almost 1400 years ago. Those
laws and regulation had flaws in them although all three were believed to be
The word of all mighty god and there fore should not have anything bad .Western world broke up those old laws
With the separation of politics and religion. They change their religions and branched
at the same times. So people Were free to choose the ones which was more close
to their own believes. The civil laws were based on the New era and that was the one
enforced and unlike the law which were made thousand of years ago and you could
Not change them. These new laws were changeable by the people. It happens that
these changes happened in the West not East. Now tell me Mr. Sajadi how come the
west took those old laws as their religions and we can not Follow these new laws as
our civil laws. These new western law and regulation has been proven to be effective and
fair. Do you expect these people to choose the1380 years old laws of Shariatti and give
it the Nobel prize
Dr. Shriati was promoting Islamic government base on Islam. Now you show me one country
with Islamic laws which is democratic? Yes Aghjari is modern compare to Khamneii But com on he still wants Islamic laws
The Islam which has not been change over 1380 years. Any one tried to change it got killed
or called ufaithful. Now are you creating another Islam which Dr.Shariatii created? What is
that different from Bahaee's belief, Kasravi or Tasavoof? See Mr. Sajadi, Dr Shaiatii and his
group are not the only one who wanted to change Islam to be more attractive and lovable
He only wrote a theory of an Islamic government which you and Mr. Banisadr and others went
after and got your prize "The Islamic government of Iran"
As far as why the Iranian people are happy I think you have been closed your eyes and ears to
the world. You think the world is Islamic republic of Iran and Palestine. This is a globalize world
in which people from all over the world live together. There is no territories just for Westerners
We are happy because we are living in a democratic countries and yes we do want to be civilized
and recognized as one. We do not want to be recognized as a terrorists which Islamic republic
portrayed us. We also are not jealous like you. We are happy that an Iranian got the noble prize
regardless of what she says or does

With regards

Maryam

[مرتضی - October 13, 2003 10:48 PM]

آدم نمیدونه نظر ها رو بخونه یا مقاهل رو

[aria bahmani - October 13, 2003 10:27 PM]

mr sajaadi

az een keh mibinam tanha kasi nistam ke dar mored shoma ghezawate anchenani daram,besyar khoshhalam.een eghdam gooya dar darje nazarat khanandegan besyar pasandideh wa mosbat ast.wa yek cheez digar ham dard ke man digar az tarighe e.mail mozahem sarkar nemishawam wa khatere mobarak ra ham mokadar nemikonam.shoma aknoon dar maaraze ghezawat omoom gharar gerefteh eed,wa een zibayee asre rooshangari ast.shoma ghezawatha ra raje be maghalatetan bekhanid ta be asar bakhshi mawaze "beetarafane tan"pey bebarid.dorane ghalam bemozdi admhayee mesle shoma be sar amade wa zamanee khahad rasid ke tavane anra bepardazid,be omide didar.

[mehdi - October 13, 2003 10:14 PM]

DARIOUSH SAJJADI DAR GOOYA===MOLLA HASANI,EMAM JOME OROUMIEH,BA TASHAKKOR AZ GOOYA KE BA NASHRE MAGHALATE IN ABLAH MOJEBE NESHAT VA KHANDEYE MARDOM MISHAVAD,IN BAD BAKHT TANHA FARGHI KE BA MOLLA HASANI DARAD BAZI KARDAN BA KALAMATE GHOLOMBE SOLOMBE AST VAGARNA AZ LAHAZE BI MAANA VA MOHTAVA BOODAN BE HAMAN CHARANDIE HASANI AST.

[رامين - October 13, 2003 10:10 PM]

جناب ف.م.سخن؛
نوشته اتان شيرين وصميمي بود. خوشحالم که درين رهگذر شما هم مداوا شديد! اکنون مراقب سندروم هاي آلماني باشيد!

[parsa - October 13, 2003 09:59 PM]

jaleb ast ke az roo nemiri va ba in maghalate mozakhraf va tahavvoh avar faghat mikhahi matrah bashi, bad bakhte oghdei ba in ba kalamat bazi kardan va ezhare fazl kardan magar inke chahar ta khartar az khodet ra betooni khartar koni, khoshhalam ke tarafdarhaye jomhoorie kasife eslami va reis jomhore palid va rahbare khoon asham ashghalhaee mesle to ra be onvane roshanfekre khodeshan daran ke agar az in gholombe solombehayat begzarim kallat joz pehen hich chize digari nadarad.

[ف.م.سخن - October 13, 2003 09:52 PM]

با عرض معذرت؛ از شدت هيجانی که موقع نوشتن مطلب بالا داشتم، آدرس ای ميلم را غلط تايپ کردم. اگر کسی خواست فحشی چيزی بدهد يا با تبريک و درود، حس خودشيفتگی ما را تقويت کند، ای ميل هايش را به اين آدرس بفرستد:
[email protected]

[ف.م.سخن - October 13, 2003 09:48 PM]

بنده با عرض پوزش از خوانندگان گرامی اين صفحه، يک آدم روانپريش هستم که لردهای سندروم خودشيفتگی خودکامانه در من ته نشين شده است. غلظت اين ته نشينی آن قدر زياد است که نگو و نپرس! به همين خاطر موقعی که تيم ايران بر استراليا پيروز شد، اول يک داد بلند کشيدم، بعد زنم را که مدت ها بود درست نگاهش نکرده بودم بغل کردم و او در هوا چرخاندم و بعد "به خيابان ها ريختم" و شروع کردم به نشان دادن سندروم وحشتناک خودم. در خيابان روانپريشان ديگری را ديدم که وحشتناک بود. آدم فکر می کرد وارد تيمارستان چهرازی شده است (من آدم قديمی هستم و بيمارستان هايم هم قديمی است! حالا ممکن است اسم اين بيمارستان شده باشد شهيد روانی فلان يا شهيد روانی بهمان که من نمی دانم). به هر حال بعد از چند روز و کتک خوردن چند بچه در خيابان که دست از سندروم شان بر نمی داشتند و واليوم و اسکازينا و آمی تريپ تيلين نمی خوردند و به جای معالجه خودشان همين جور می زدند و می رقصيدند، رسيديم به برنده شدن تيم ايران در مقابل آمريکا. سندروم مان دوباره عود کرد که بگوييم مرگ بر آمريکا و يک رقص سرخپوستی جانانه در ميدان امام خمينی بکنيم که ديديم دوستان روانکاو و روانپزشک، برای جلوگيری از روانپريشان، با چوب و چماق و کلاش و ژ3 خيابان ها را بسته اند و منتظر معالجه اند. من ديدم بهتر است دست به تقيه بزنم و خودم را سالم نشان بدهم تا معالجه اين طوری نشوم. جلوی سندروم خودکامانه ام را به شدت گرفتم ولی فشار اين قدر زياد بود که يک دفعه مثل گواتر از گلويمان زد بيرون. گفتيم عيبی ندارد. برای معالجه با ارز شخصی راهی خارج شدم. ديدم آقای سجادی راست می گويد. اينجا همه ملايم هستند و مثل ما تند و پرخاشگر نيستند و به يک فلان سردی و به يک بهمان گرمی شان نمی شود. البته يک جورايی مثلا در بوندس ليگا اينها هم دچار سندروم می شوند ولی با يک مقدار آبجو و الکل و شيشه شکستن و خط انداختن روی پنجره های مترو لرد سندرومشان ته نشين می شود می روند به خانه شان مثل بچه آدم می خوابند. من که بچه مسلمانم و الکل نمی خورم به هر حال اين راه را نمی روم و سندروم، پدرم را هم که در آورد الکل نمی خورم. تا زد و خانم عبادی برنده نوبل شد. ديدم سندرومم عود کرد. بدجوری عود کرد. گفتم شايد با مراجعه به سايت ايرنا و ايلنا و ايسنا و آر.آی.آر.بی يک جوری خبر بگيرم و تخليه روحی روانی شوم. دیدم اه... اينها اصلا انگار نه انگار که اينهمه مردم روانپريش داريم که منتظر خبر خوشحال کننده اند... گفتم خودم بنويسم. هی تکمله و نظر زدم زیر خبر نوبل خانم عبادی در سايت گويا... ديدم خودشيفتگی ام بد جوری درد می کند. شروع کردم هوار زدن برای خودم و گريه کردن و اشک ريختن و بغض کردن و اينجور حرف ها. در خلوت خودم. بعد راه افتادم با افتخار چند روزنامه آلمانی خريدم و به همکارانم نشان دادم. مدت ها بود بهشان روزنامه نشان نمی دادم چون همه اش می گفتند تروريستی و خطرناکی و مسلمانی و از اين حرف ها. ما اينبار با گردن افراخته روزنامه ها را گذاشتيم رو ميز و به ما تبريک گفتند و بدجوری خودشيفتگی مان را تحريک کردند. مدت بيست و چهار ساعت نشئه تخليه خود شیفتگی بوديم. حالا تا گویا خبر مرا کوتاه نکرده، خودم کوتاه کنم. به نظر من به خانم عبادی بايد جايزه نوبل پزشکی و اگر داشته باشيم روان پزشکی را بدهند که با اين برنده شدن، سندروم ما را به نوعی معالجه کردند... ادامه این مطلب را در کتاب سه قطره خون صادق هدایت بخوانید...

ضمنا به عنوان بعدالتحرير اضافه کنم که اين جريان که اين جايزه حق پاپ و خاتمی و حسن و حسين و تقی و نقی است و لخ والسا و طه هاشمی و سنجری در نقش وکلای مدافع ايفای نقش می کنند مرا به ياد حرف دکتر روانکاوم انداخت که از سندرومی به نام خود بزرگ بينی حرف می زد و می گفت شاه هم دچار آن بود. من روانکاو نيستم؛ لابد آقای سجادی در مقاله بعديشان راجع به اين هم خواهند نوشت...

[بی نام - October 13, 2003 09:20 PM]

حق دارد اين هاشم خان! انتظار داشت كه نوبل را ببرد اما وقتي از شيرين خانوم شكست خورد...بايد هم بزند به كله اش و از اين حرفهاي تكراري و كهنه و ملال آور بزند ...امان از رقابت! امان از شكست! امان از حسادت! آخه بدبخت! نميداند كه غربي ها كه نمي آيند بين يك روشنفكر مذهبي!! و يك انتكلتوئل لائيك ، روشنفكر مذهبي رو انتخاب كنند!
انصافا با ملاك هاي مرسوم و معمول...آقاجري بيشتر استحقاق جايزه را داشت ...اما چون غرب از جريان موسوم به روشنفكري ديني و امثال خاتمي و سروش و ..قطع اميد كرده ترجيح داد جايزه را به عبادي بدهد
و اينك آقاجري و خسر الدنيا و آخرة!


[جمال - October 13, 2003 09:00 PM]

آقای شفیعی گرسنگی با مجاهدین وای.پی چه ربط دارد.



[مژگان - October 13, 2003 08:53 PM]

با سلام
از تمامی کسانی که نظرات خود را بیان میکنند خواهشمند است عفت کلام را حفظ کنند.
با تشکر

[Emad - October 13, 2003 08:03 PM]

viva DASTMAL ABRISHAMI for BUSH

[علي حيدري - October 13, 2003 07:57 PM]

آقای محمد صادق شفیعی
باز هم معلوم نيست هدف شما از اينکه IP هابايد مشخص باشند چيست.
تنها کساني نياز به IP ميتوانند داشته باشند پليس و سازمانهاي امنيتي هستند.
از خاطره تان نيز من که چيزي دسنگيرم نشد .

[Jallal khalegh - October 13, 2003 07:53 PM]

Aghaye sajjadi sokoote khatami ra khoob mifahmand va dark mikonand vali khashmo ranj ghahro shadiye mardome Iran az nazare ishan tab ravanparishani va ravan najandist. jallal khalegh

[محمد صادق شفیعی - October 13, 2003 05:55 PM]

با سلام مجدد
آقای علی حیدری بنده نه در ساواما عضو بوده ام نه دوست دارم باشم . بگزارید یک خاطره بگویم سال 77 سفری داشتم به فرانسه هر چه آنجا گشتم روزنامه بغیر از روزنامه مجاهدین ندیدم در آنجا به قدری تبلیغ منفی کرده بودند که فامیل هایم فکر می کردند من را الان باید از گشنگی و بدبختی مورد مداوا قرار دهند . من عرض کردم با استفاده از "IP" که خواه نا خواه به دست گردانندگان سایت گویا می رسد کشور ارسال پیام را در ذیل آن مرقوم نمایند .به کمکم نرم افزارهائی همانند Visual Rout 7.2 که به سادگی آدرس IP را نمایش می دهد .
یا حق

[Nahid - October 13, 2003 05:37 PM]

Mr.Sajjadi
Aren't you proud of being Iranian?
Are you happy when you hear about everyday hardlineers activities in Iran? Don't you feel shameful of some of Iranian like Saeed Emami and .... did and do ?For the same reason that we are shameful of those kind of thoughts and behaviour we are happy about this prize and we are so proud of that ,because we are Iranians who are proud of being Iranian and everything that help us to keep our head up and say this is real Iran , what you heard of us in 25 years.This is not narcissm.This is a completely natural reaction of a nation that a group of hardliners tried and tries to destroy their image in the world.Now there is someone to show the world that we are peaceful people who wants to live in a democratic country.That's all.

[علي حيدري - October 13, 2003 04:26 PM]

آقاي محمد صادق شفیعی IP ارسال کنندگان به درد شما ميخوره يا براي واواک و امثالهم ميخواهيد؟
آينه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آينه شکستن خطاست

[پارسا صائبى - October 13, 2003 03:36 PM]

اگر حضرت آقاى سجادى به خود چنين اجازه اى ميدهد که کل ملت ايران را بدون ارائه يک استدلال علمى متقن روانکاوى کنند و معلوم نيست اين همه اعتماد به نفس و تخصص اين کار را از کجا آورده اند (‌از کلاس هاى فشرده جنگ روانى وزارت؟!) ، بد نيست ما هم بر سبيل مطايبه ايشان را به سبک خودشان روانکاوى کنيم و بگوييم ايشان هم چون معبودشان خاتمى، مازوخيست هستند . از ناسزا شنيدن خيلى خوشحال ميشوند و از اين که به قوت استدلال، مقاله شان با خاک يکسان شود بسيار مسرور خواهند شد، بنابراين دوستان تعجب نکنند اگر ايشان با مقاله «مکش مرگ ما» ى جديدى از راه برسند.

[Reza - October 13, 2003 02:59 PM]

It;s so sad that a website like gooya.com is publishing such fascist ideas. Dariush Sajadi is a true CHOMAGHDAR with NAZI mentality. if GOBELZ has the right to publish in gooya.com then he qualifies too.

[ن.ک - October 13, 2003 02:07 PM]

به ابراهیم نبوی
توصیه شما به حق است خود شما هم کمتر نظر بدهید. مخصوصا از این نظریات سیخکی. یادتان رفته تا دیروز خود شما هم کاسه این دزیوزگااصلاح طلاب(همان طلب) بوده اید. وبعد مدافع غیور آزادی بیان !!!!!!!!!! این بابا از هر قماشی که هست حق دارد نظرش در موردی بدهد ودیگران با آن موافق نباشند . ا

[محمد صادق شفیعی - October 13, 2003 01:43 PM]

به نا یگانه ابزد ممنان
آقای سجادی من همیشه مقاله های شما را می خوانم و شما را از همین مقاله ها می شناسم.و از شما می خواهم به حرفهای بی پایه و اساس بعضی ها توجه نکنید.خودتان بهتر می دانید این گونه افراد که البته کم هم نیستند یا خارج از ایرانند که ذر بهترین حالت ممکنه سورس خبریشان CNN یا آقای نوری زاده است و اگر هم در ایران باشند که آخر توجیح مسائل مختلف را در دستها ی همیشه پنهان انگلیس می بینند . من می خواهم بدانم پاپ ژان پل دوم چه خدمتی به آزادی بشر کرده بود که در لیست شان بود و یا انور سادات که غرور نو پای عربی را لجن مال کرد کدام صلح را در کمپ دیوید رقم زد که وضع خواورمیانه خود گویای این تراژدی است.
یا می خواهم بدانم در زمان شاه که این همه مدافع حقوق بشر در ایران زندانی و صد البته شکنجه می شدند و انقلابی بزرگ را آفریدند چرا هیج یک از سینه چاکان حقوق بشر اروپا را خم به ابرو نیاورد. پس هدف انها چیز دیگری است .اگر جایزه ای در علوم داده می شد باید جشن و پایکوبی میکردیم ولی چه فایده که جهان غرب ما ایرانیها را همیشه وحشی و ترویست می خواهد.و ایرانی آباد وسربلند که مطلوب ما ایرانان است برای آنها غیر قابل قبول است.
ولی از حق نمی توان گذشت خانم عبادی یکی از پرکارترین و سختکوش ترین حقوق دانان غیر سیاسی بعد از انقلاب است که تلاشهای زیادی برای احیای حقوق نادیده انگاشته شده زنان و کودکان ایرانی انجام داده است .ولی چه فایده که افتخارات ما که باید باعث مباحات ما شود را جهان غرب با تمام قدرت بر سر ما می کوبد .
در آخر به گرادنندگان سایت گویا شکا و شمایل جدبد را تبریک می گویم و پیشنهاد می کنم تا بر اساس IP افراد محل ارسال آنها در زیر نظراتشان درج شود .
والسلام

[دشمن خائنین به ایران - October 13, 2003 01:30 PM]

جناب آقای سجادی،
بنده هرگز مطالب اشخاص وطن فروشی همچون شما را نمیخوانم. اما اينبار به جهت حساسيت موضوع جایزه صلح نوبل، بی آنکه به نام نویسنده آن دقت کنم مطلب را خواندم. نمیخواهم بدبختی ملت ایران را به اشخاص خاصي نسبت بدهم. اما ميدانم و اطمينان دارم که اگر وطن فروشاني همچون شما وجود نداشتند، هرگز حال و روز ایرانی و ایرانی چنين نمی شد. مردم ايران شما و امثال شما را به خوبي شناخته اند. بايد به عرضتان برسانم که در فردای آزادی ايران، خائنینی چون شما را در هر کجای جهان که باشيد، مجازات خواهيم کرد و زمین را از وجود کثافاتی چون تو پاک خواهيم کرد. چرا که وجود شما و امثالتان، مانند وجود میوه های گنديده ای است که اگر در کنار ميوه های تازه باشند، آنها را نيز به گند ميکشند. آزادی در گفتار و ابراز عقیده بسيار هم خوب است . اما نه برای کساني که خيانتشان بر همه آشکار شده است. من زندگيم را برای از بين بردن سگهای کثیفی چون تو فدا خواهم کرد.

پاینده ایران

[عليرضا مهديپور - October 13, 2003 01:07 PM]

به نام خدا
به عنوان يك مسلمان ايراني از اين افتخاري كه نصيبمان شده خيلي خوشحالم و از خانم شيرين عبادي كه نامش را در تاريخ ايران به عنوان يكي از بزرگان دلسوز و بشردوست اين ملت ثبت كرد و سيماي زن مسلمان ايراني را در جهان نشان داد سپاسگزارم.

[hamed - October 13, 2003 12:12 PM]

salam. man hamishe akhbare gooya ra donbal mikonam va be nazaram site roshanfekrie khobie. ama dar morede khanome shirin ebadi... agar in jayeze be agjeri dade mishod shayad mafhoome an taiide hokomate Iran ( hatta bakhshi az hokomat yani eslahtalaban)mishod chera ke Agajeri ham yek teorisian namovafage dini ast. agar vey dar teorihaye khod movafagiate hatta nesbi dasht shayad dar haman avayele engelab be sarneveshte Motahari dochar mishod. ama etaye in jayeze be shirin ebadi bolandtarin sedaye eterazi ast ke taknom be hokomate akhondi vared shode. chera ke vey avalan yek ZAN ast yani az manzare akhondi yek nagesolagl. va etaye in jayeze be yek nagesolagal yani hemagate vageiie tamame kasani ke in andishe ha ro ravaj midan. be nazare man shirin ebadi mostahage in jayeze bood

[كشوري - October 13, 2003 11:47 AM]

تو رو خدا گويا رو باش كه از اين آقا مقاله چاپ ميكنه، ما رو باش كه وقت ميذاريم و مقاله رو ميخونيم. به خدا به ننه من غريبم بازي سجادي نگاه نكنين، اگه جايزه فلان ده ره به خودش بدن، از شدت ذوق ميپره تو بغل مامانش.

[بخشعلی مشکینی - October 13, 2003 11:44 AM]

آقای سجادی!!
اینکه دراین وانفسای غوغاوابهام سردمداران سلطه (اسراییل وآمریکا)هنوز تعدادی مثل شما قلم خودرا نمی فروشدوبا آن همه علم وآگاهی حق می نویسد مایه مباهات وتشکراست...ولو کره المشرکون..ولوکره المنافقون...
استاد دمت گرم وقلمت روان باد....

[خواننده عادي - October 13, 2003 11:26 AM]

از خواندن مقالات عجيب داريوش سجادي به مانند ديدن حركات يك دلقك فيض ميبرم؛ بد نيست كه گويا نيوز جايي را براي لودگي و مسخره بازي كنار گذارده...

[عباس - October 13, 2003 11:13 AM]

آقا یک روزی روشن مشود که این آقای سجادی از حکومت ایران پول می گرفته تا مقالات روشنفکری و انحرافی برای حکومت بنویسد به همه قول می دهم آن روز البته یکی دیگه هم هست به اسم زیبا کلام که عینا نقش همین آقای سجادی را یک جور دیگه بازی میکنه

[خسرو داروک - October 13, 2003 11:13 AM]

مه فشاند نور و سگ عو عو کند
هر کسی بر طینت خود می کند

[يک ایرانی - October 13, 2003 10:24 AM]

آقای سحادی
حال اقای پروفسور حمید مولانا چطوره؟
از ایشان خبر دارید؟
اقای حسين شریعتمداری چطورند؟
خودمونیم، برادر حسين سوروسات را خوب راه انداختند.
جمع خوبی داريد.
الهی که موش شماهارا نخوره که اینقدار بامزه می نویسید

[يك ايراني - October 13, 2003 09:20 AM]

بنده 3 فرض و3 نتيجه را خدمت شما عرض ميكنم:
1-يك ايراني براي اولين بار جايزه نوبل برده است.
2-ميليونها ايراني در داخل و خارج از ايران به شادي پرداخته اند.
3-يك اقايي اين جماعت رابه خاطر ابراز شادي روان پريش و داراي عقده حقارت مي خواند.
نتيجه گيري1:ايرانيان دو دسته اند:اكريت بزرگي شامل ميليونها زن و مرد ايراني كه روان پريشندو مشكل روحي دارندو اقليت كوچكي شامل اقايان داريوش سجادي و بادامچيان وحسين شريعتمداري وخزعلي و چند نفر ديگر كه نرمال بوده و داراي تعادل روحي مي باشند.
نتيجه گيري 2:اين اقا قطعا خود بيمار است و نياز به معالجه ان هم از نوع فوري دارد.
3-از ميان دو نتيجه فوق منطقا فقط يكي مي تواند درست باشد.شما خود نتيجه درست را انتخاب كنيد.

[س . ص - October 13, 2003 09:09 AM]

معلوم نيست سايت گويا با جناب سجادي چه قرار و مداري دارند كه هر رطب و يابسي كه ايشان ( يعني جناب سجادي قدس السره ) به هم ميبافند گويا نيوز منتشر ميكند ولي مقالات ديگر را سانسور !

[Arash - October 13, 2003 08:24 AM]

ريشه ها و علت هاي اختصاص اين جايزه به سركار خانم شيرين عبادي را در يك مقاله’ كاملاً مستند و علمي برسي كرده ام. مي توانيد آنرا در وبلاگ شخصي ام ملاحظه فرمائيد. پاينده باشيد.

[aria - October 13, 2003 08:02 AM]

SADEGH joon, koor kooro peyda mikone, abe gandidam godaalo, SAJJADI az khoondane neveshteye to yek hafte az khoshhali too koonesh aroosie ke koskholi mesle to belakhate peyda shod ke azash taghdir kone

[ماندانا رها - October 13, 2003 08:02 AM]

به نام خداـصميمانه وسرشارازسروروغروربراين افتخاربه خودمي بالم بويژه آنكه اين عزيز فرخنده پي درزمينه حقوق كاركودكان وزنان نيزفعال بوده وباخانه كارگرهمكاري ميكندپس من به عنوان يك كارگر زن ايراني خشنودي ام چندچندان است.تابادچنين شيرين.

[صادق - October 13, 2003 07:50 AM]

سلام جناب آقاي سجادي . از مطالعه نظرشما بسيار خوشند شدم. شما واقع بينانه قضاوت كرديد. خوشحالم كه روشنفكري از سنخ شما هنوز قلم ميزند. مطمئنا ما قبل از اينكه خويش را باور كنيم دنبال آن هستيم كه ديگران مارا تاييد كنند. فراموش نكنيم كه هميشه براي صحبت صحبتهايمان به مستشرقين استناد كرده ايم.حتي براي ارزشمند نشان دادند خاتمي به اينكه پاپ چقدر وقت به ديدارش با خاتمي اختصاص داده. نكته اصلي كه در مطلب شما جا افتاده . عدم مقايسه بين نقض حقوق بشر در زمان رژيم طرفدار غرب شاهنشاه پهلوي و رژيم مستقل اسلامي كنوني ست. رژيم كنوني هزينه استقلالش را ميدهد. ولي عده اي به نوكر و دريوزگي افتخار ميكنند وارزو ميكنند . با احترام

[مجيد رضا ضيائی - October 13, 2003 07:42 AM]

آقای سجادی
از شما واقعا بعيد بود

مگر شما در همه یادداشت های قبلی خود بر وجود يک لابی طرفدار و همسو با جنگبارگان اسرائيلی در درون حکومت ایران تاکيد نميکرديد ؟ مگر خانم عبادی در اين بيست و چند سال به طور عملی با اين لابي مبارزه نکرده است ؟
آقای سجادی کم لطفی ميفرماييد!! از شما انتةار نداشتيم

مجيد

[aria - October 13, 2003 06:22 AM]

aghayan va masooline mohtarame site GOOYA, mage man chi neveshte boodam ke shoma pak kardin, man faghat az EBRAHIM NABAVI khaste boodam ke yek tanz dar morede SAJJADI benevise. aya in jaye sansoor dasht. ine rasme ettela resaanie azad

[aria - October 13, 2003 06:19 AM]

HAMID joon age momkene tarjomeye maghalat ro ham benevis

[Hamid - October 13, 2003 05:45 AM]

Dariush Sajadi's piece on Nobel peace prize is based on wrong reasoning and deserves some scrutiny. First, Ali shariati hardly fits into the picture of a pacifist liberal activist. His revisionist ideas on Islam, a mixture of emotional historical romanticism and ideology-driven radicalism, are worthy in the perspective of the attempts to reform the traditional inertia of conservative Islam. However, the practical results of this teachings in the area of political reality is best evident in the grandiose failure that is Islamic regime of Iran today. The honest among religious reformists are those who admit to the grave mistakes done by such an emotional approach to religion and by seeking all the answers in it and wish to progress their argument toward a real civil society. Though this group are not but a minority even in the “reformist” wing of the current system in Iran, their attempts are welcome and a necessary component of a democratic pluralist discourse. Yet they should be personally accountable for what they have personally done in establishing the current situation in Iran, including a lot of radical actions, suppressions, and most importantly contributing to the pervasive religious ideology that has determined all legal and social codes in the country and has considerably suppressed the individual rights in the name of the sacred. In fact, the religious revisionist agenda has played a great role in intellectual enrichment of the arguments used by the most dogmatic elements in the past 20 year. Thus, this branch of reformist movement should first stand to its historical ethical and intellectual responsibility before being eligible to be called the “real warriors of liberty in Iran ” as by Sajadi. In fact, if Ali shariati is to be credited at all at the personal level for fighting for freedom, it would be for his adherence to “nehzat Azadi Iran” and also “Jebhe Meli Iran” and for closeness to prominent members of these groups specially Taleghani and Bazargan. Regardless of whatever judgement on these groups and individuals during revolution, it is obvious that after the first2-3 years, all the voices close to this type of thinking were placed on the other side of the red line of regime in Iran, calling for a form of secular government in which religion is not allowed to interfere in politics and the social sphere of human life. Thus, even if Shariati is to be credited by being the typical fighter for freedom, if he had lived long enough, he could not end up now better than Ezatollah Sahabi at best, who apparently is not seen as a favorite candidate for Nobel by Sajadi. Let’s forget this, perhaps intentional, negligence and have a closer look at Hashem Aghajari, the favorite candidate as defended by Sajadi. Aghjari is a member of Sazmane Mojahedin Enghelabe Eslami and is a part of the core reformist group surrounding Khatami. His courage to speak about the necessity of putting a limit on clergy’s power is admirable but apart from this his has not such a brilliant history to stand for. In fact, he is another example of up-to-date religious reformist who is still to corageously confront his past before aiming for future. He is part of a power-seeking group that combats for his aims in the way that it perceives best. Fortunately enough, this perception has been described as being close to modern civil society and this a very good sign to embark on. It is in fact ideal to perceive a multi-voice political system in which Aghajari and the group close to him play their own fair share. But the question is what is this fair share? Are they the real heroes of Iranian people and youth at the present time or that the relative prominence of people like Aghajari is a case of the proverb that “efate bibi az bi chadorist??!”, that in the absence of any viable alternative reformists and neo-reformists (Vis-à-vis Hajarian!) are the best choice on the table for Iranian people. The answer to this question at the present moment may in fact even be yes. The votes gone to Khatami twice and to reformist MPs once has been frequently interpreted as such a selection between the only acceptable choice and the worst. The validity of such claims may not be objectively assessed until a free election in Iran is held but the general feling among many people in Iran has been close to this description. However, being the only available option does not mean that religious reformists are the real representative of the majority of people in Iran and that is a point they are as anxious to hide as their tough conservative rivals. That is why Aghajari by no means could be a better choice for Nobel prize provided it was to be awarded to an Iranian. Regarding Ms. Ebadi, she is a brave woman and has stepped on one of the most critical fields in our current political history, that is the legal basis of human treatment with individuals. The tension between oppression in the name of the sacred and a secular equal treatment in front of law is most prominently evident in the area of laws and it has the most important implications for the human rights for free individuals in Iran and also in all other Islamic countries. A great majority of Iranian people have been subjected to differential treatment by laws in the name of the sacred and this bitter experience have left deep wounds on their souls. Interestingly, this is not the first time this fight is being fought in modern Iran. The legislative reforms of Mirza Ali Akbar khan Davar at the time of Reza Shah was a major legal breakthrough in our current history that complemented the legal achievements of constitution revolution and charted a modern legal system for Iran. Many of these reforms and what came after were reversed during the Islamic phase of 1357 revolution and as a result the legal rights in current Iran has a miserable situation. Mr. Sajadi may like to provide a reasonable explanation why great freedom-loving persons like Shariati and his successors not tried to address the grave legal issues inherent in establishing an ideal Islamic rule of one sort or another and most probably will not in a foreseeable future do so. Is it not that they have tried by their own ways to somehow “explain” such legal facts of Shariha like women being half men and their “dieh” (blood money) being equal to 2/3 of men’s left testis (no kidding !). How much enlightened these thinkers may be, they are severely limited by their ideological cages and unfortunately the followers have shown even more restraint than the forerunners in this field. In contrast, Ms. Ebadi has been a brave advocate of addressing these discrepancies and has brought them into light even if in a limited scope and constrained by huge forces of darkness. That is why a majority of Iranian people feel glad about her winning of the most prestigious international award. Sajadi is wrong and as he himself refers to also alone, of course not completely as he has the unfortunate company of hard-liners in this point, to contemplate that this is not a symbolic award to the people of Iran. The reason is Ms. Ebadi unlike many of the former winners of this award does not have the political status of national leader or activist. One important reason is that neither she nor any other really independent Iranian have had the chance to rise to such position inside the country in the last 20 years. This does not reduce the value of a one-person fight fought against all threats and limitations. But also gives a great argument in favor of interpreting it as an award aimed at the people of Iran who starve for a fair share in making decisions for their country and life and request equal treatment in front of law, a 150-year old request first made in “resale Yek kalame” of “Mirza Malkam khan” and depicted in two great revolutions and a patriotic national movement. So far for the political analysis. However, I also found the so-called psychological analysis of Iranian’s national complex, irrelevant. Why? First, any nation in the world have moments of happiness and the expression of this happiness is a sign of healthy mentality. The grim face that our nation has been forced to carry on by a religious system has been a great experience in plural neurosis that has been greatly enforced by ritualistic ceremonies and a universal social suppression of happiness, including clothing, colors, music, dance and even smile as has been lived by all young people born and grown in Iran during the current regime. To call an expression of happy feeling for what many perceived as a personal victory is ill-judgement at best. Also, getting proud at being recognized by the peers is a major and universal theme of human life as a social animal. This is a natural occurrence for all nations at the times they feel they have been recognized to a point of prominence on some issue of their interest. The severity of such reaction is also a function of the importance of that event and its frequency. Iranians can not be claimed to be psychopathic or psychoneurotic because they cherish the news that one of their own has been acknowledged by a valid and relevant international jury, by the way by the Norwegian and not the Swedish royal Academy as understood By Mr. Sajadi, on an issue that they find the most important in the current world, their fight for just individual rights in a free society. Sajadi’s judgement that Khatami will end up in an ironical situation if he sends a note to Ms. Ebadi is the point of greatest contradictions in his piece. Khatami and his camp have earned huge number of votes calling for human rights and civil society mostly in words and much less evidently in action. They have built their campaign on the motto “Iran for all Iranian” without ever thinking what does it mean? How can it be without moving towards a secular society where individual rights are protected in front of equal law regardless of gender, ethnicity, religion and opinions? Thus, Khatami is in fact obliged to send such a note, and their camp is so badly in need of votes that they sure will do so, and even then his reluctance to do such will not remain hidden from sharp eyes of the ever silent people. The irony as many know is that Khatami knew how to pay his respect, very openly and shamelessly, to Assadollah Lajevardi. A man who may well have executed shariati if he would still be alive at his time, but has not been heard to be dismissed by any “freedom-loving” reformist including Aghajari or Mr. Sajadi himself. It would be most welcome if Mr. Sajadi broke the line of the reformists to offer an analytical appraoch to the human rights issues raised by current religious system in Iran, in past as well as the future, and also openly discussed the status created by the current legal laws regarding rights of women, religious minorities, or unfaithful as decided by current Islamic laws in Iran. Thinking to such an act even briefly may direct him to perceive the enormous value of the personal virtues called honesty and courage, qualities for which Nobel committee awarded Shirin Ebadi.

[Majid - October 13, 2003 04:17 AM]

If the reader does not know the date he surly thinks you are living in Shariati's era; Shariati has died many years ago, now is time for new Iranian ,who wants to be free, not to become like you melted in "VELAYAT FAGHIh". What Shariati did for us was teaching us to be better terrorist and forgetting about wisdom

[Arash - October 13, 2003 04:14 AM]

Mikhastam ye noktei ro dar morede maghalatoon arz konam va oon inke aghaye raees jomhoor dar morede jayeezeye nobel payam nadade na bekhatere derayate ishoon balke bekhatere in boode ke rahbar ehtemalan intor khaste ya hokme hookoomati chizi dade be onvane mesal sokhangooye dolat ham avval tabrik goft bad harfesh ro pas gereft va goft ke in nazare shakhsish boode va in neshoon mid eke az yek jayee be dolat feshar vared shode ke ezhare nazari dar in mored nakonan. Zemnan mardome har keshvari agar kasi az keshvareshoon jayezeye nobel migereft ghat'an khoshhal mishodan che resad be mardome iran ke chize ziadi baraye eftekhar kardan behesh ham nadarand. Inke ma hejabe eslami ro bezoor sare zanhamoon mikonim ya chizayeshabih be in fekr nakonam kheili eftekhar amiz bashe.Entekhabe khanoome Ebadi az nazare man yek amale kamelan hesab shode az tarafe komiteye nobel boode va tasire besiar bishtari az entekhabe masalan aghajari mitooneste dashte bashe be in dalil ke natanha be jonbeshe eslahat niroo mide balke be jonbeshe zanan va osoolan kolle zanane iran va khavarmiane Niro va Etemade be nafse fogholadei khahad dad. Enshallah

Ba tashako az maghaleye shoma,

[Nasim Norouzi - October 13, 2003 04:11 AM]

salam aghaye sajjadi
shoma fekr mikonid agar in jayeze ra az keshvare digari borde boodand mardome on keshvar shadi nemikardand?hala ke ma shadi mikonim ravan parish hastim?befarz ke ma ravan parishim va oghdeye hegharat darim ke albate in farz dorost ast,aya begheir az nezame hakem che kasi baese ravan parishi va bevojood amadane oghdeye hegharat dar ma shode?shoma khodetan behtar midanid ke dar in mamlekat che hegharat haee ke mardom az tarafe nezam motahammel nemishavand.hal ke meydani be vojood amade ke mitavanim dar on be vojoode khod eftekhar konim hazer be didane an ham nistid?che kasi ravan parishtar ast?ma ya shoma

[gay - October 13, 2003 03:39 AM]

chand saal az sajadi:
1- Aya shoma sangsare zanan va edame
hamjensgarayan dar Iran ra ghaboul darid
2-Nazare shoma dar bareh Rafsanjani chist?
3- Sabegheh shoma chist? koja boudehied, ghablan chekar kardehied va...
4-?aya shoma motaghedid ke velayate faghih chize ghalati ast( be in shekl ke alan to Iran darim/
Man in chizha ra ba tavajoh be chand matlabe digar ke az shoma khandeham miporsam.
va nazare khudam in ast ke yek namehie be site www.cekaf.com benavisid , onha khub javabe khar maghzhaie mesle shoma ra midahanad.

[amin - October 13, 2003 03:22 AM]

i do agree with u ....just about the khatami's part!!.but u should know khatami is someone like all of them...........no difference man!

[ع _ب - October 13, 2003 03:00 AM]

بنام خدا
بنده مطلبی در ذیل مقاله 18/7/82آقای نبوی نوشته بودم که لازم میدانم در اینجا دوباره در پاسخ به بیانات آقای سجادی بیاورم ولی قبل از آوردن آن مطلب خواستم به دوست عزیز آقای سجادی از یک طرف و دیگر دوستانی که در رد مطالب ایشان از طرف دیگر در حال اعطای جوایز روانپریش.دوگانگی شخصیتی....دشمن.بیچارهبه همدیگر هستند بگویم
زندگی سبز نخواهد شد
تا شما ای مردم
سر افسار گل میخک را
به در باغچه خانه خود می بندید
همه باید یاد بگیریم که به خودمان (و فقط به خودمان)بگوئیم انصاف چیز خوبی است. وحال مطلب 18/7/82
((من یک بسیجی هستم با هفتاد ماه حضور در جبهه کاری به شعارهای داده شده در اینجا و فحاشیها ندارم . من بعنوان یک انسان از صمیم قلب از انتخاب خانم عبادی خوشحال شدم من بعنوان کسی که سالعاست فعالیتها و اقدامات انسانی خاننم عبادی را از طریق رسانه های مختلف دنبال کرده ام نه مثل دیگران فقط بخاطر ایرانی بودن بلکه بخاطر این خوشحالم که جایزه به کسی تعلق گرفت که بازحماتی که کشیده است انصافا لیاقت دریافت این جایزه را داشت شیرینی که شیرینی زندگی آرام وبی دغدغه را در راه حمایت از کودکان بی سرپناه و زنان ستم دیده . همسران طلاق و کودکان جدائی . فرزندان فقر و مادران نداری . دختران تبعیض و پدران بیکاری . رفع تبعیض های قانونی و غیر قانونی از زنان . رفع تبعیض های عرفی و فرهنگی از جامعه . ستم زدائی از جامعه ای ستم گرا . و تلاش برای ایجاد اجتماعی عدالت گرا برای زنان و مردان کشورش و کشورم . گذاشت.
بحق او شایسته این جایزه بود حتی اگر این انتخاب را از طرف اهداء کنندگان آن کاملا سیاسی بدانیم که به احتمال زیاد چنین نیز هست . این انگیزه سیاسی و احتمالا غرض آلود نمیتواند ذره ای از لیاقت و شایستگی خانم عبادی را تحت الشعاع قرار دهد و او انصافا شایسته جایزه ای بیش از آن چیزی است که گرفته است . شایسته دیدن شادی ملت ایران .
و برای من بعنوان یک ایرانی مسلمان که از رنج ملت رنج میکشم و با غصه های آنان غصه میخورم موفقیت انسانی که برای راحتتر زیستن انسانها زحمت میکشد بسیار شیرین است .

[.. - October 13, 2003 02:22 AM]

...

[سيد ابراهيم نبوی - October 13, 2003 02:02 AM]

من نميدانم چرا آدم خودش را مجبور می کند در هر موردی نظر بدهد. مردم ايران حق دارند شاد باشند که يک زن باشعور و کسی که سالها برای حقوق بشر و حقوق زنان و کودکان زحمت کشيده جايزه صلح نوبل را گرفته. نه کسی که صرفا زندان رفته و رنج برده است. از سجادی عزيز درخواست می کنم زياد نظر ندهد. چون زياد نظر دادن برای آدم خوب نيست و ممکن است حالش خراب شود. تذکر می دهم که بسياری از نظراتی که ما در نقد همديگر می نويسيم ناشی از حسادت است.

[Pedantic - October 13, 2003 01:51 AM]

It's the Norwegian Nobel Committe and not the Royal Swedish Academy that gives the Nobel Peace Prize as any journalist who wishes to write an article on Nobel Prize should preliminary learn

[حميد - October 13, 2003 01:48 AM]

اينكه مجازات فرد بي عرضه اي مثل خاتمي چه ميتواند باشد خيلي فكر كردم، ولي آب در كوزه و ما تشنه لبان بوديم. متوجه شدم مجازات ايشان خيلي زودتر شروع شده است. همين كه آن جوانان كه همه ميدانيم از اطراف سيد پراكنده شده و تعدادي بادمجان دور قابچين دور و برش جمع شده اند كم مجازاتي است؟

[مهرداد - October 13, 2003 01:38 AM]

دوستان گرامي، مقاله و نظرات را خواندم . چرا بايد از بام بر زمين افتاد؟ اعطاي جايزه به سركارخانم عبادي بخاطر حق كوئي بسيار خوبست و پسنديده و ليكن موضع سجادي چه اشكالي دارد؟اقليتي در ايران كه بدنبال حكومت هستند نه جمهوري با اين جايزه مخالفند هرچند به خامنه اي داده شود. اصلاح طلبان بدنبال ايران براي همه ايرانيان هستند چه سكولار چه ديني . پس با نظرات خود ان اقليت را تشويق نكنيم

[آشنا - October 13, 2003 12:57 AM]

ةدمها ممكنه خيلي تغيير كنن ولي تا اين اندازه كه اين آقا از دانشگاه آزاد واحد كرج تا فرسنگها دور از وطن كرده اند نه.دكتر يوسف زاده كه نميدانم الان كجا هستند يك مثال خوب براى شماها و امثال شماها داشت و آن اينكه لياقتتان همين است كه با دستمالهاي ابريشمي كه در دستتان نهادند راهي ديار فرنگ شويد و به ناز و نوا برسيد و........زمان خيلي از مسائل رو حل ميكنه...همين.

[Dariush - October 13, 2003 12:50 AM]

vaghean ahmaghi mesleh in agha( manzooram Dariush Sajadist) dar in dooreh va zamooneh noobareh. mardak, to keh inghadr mesleh kaneh beh in regim chasbidi va bahashoon movafeghi chera nemiri dar Iran zendegi koni va az rahati va asayesh va faravaniyeh neemat dar Amrika bahreh mibari oonvaght zereh ziyadi dar moredeh Amrika mizani vaghean liyaghatet hamoon Irane ey koodkesh.

[رضا - October 13, 2003 12:21 AM]

به عنوان يك ايراني افتخار ميكنم و سپاسگزارم از درگاه خداوند كه يك زن ايراني مسلمان همسن مادرم برنده پيام صلح و دوستي و آزادي خواهي مردم ايران شد. بهتر است آقاي سجادي قضاوت غير منطقي و عجولانه نكنند.

[Mohammad - October 12, 2003 11:51 PM]

YOU ARE AN IDIOT...GO TAKE SHOWER YOU SMELL LIKE SHIT

[همایون گودرزی - October 12, 2003 11:08 PM]


جايزه ات شيرين باد

( عبادی جايزه ای شيرين گرفت )

ای دوستدار بچه ها

صلحت به آزادی ديرين باد

[ايراني - October 12, 2003 11:08 PM]

در جواب خانم مينا ملكي:اگرغير از روزنامه هاي اصلاح طلب به منابع خبريه ديگري هم مراجعه كرده بوديد اين سوال را شايد نمي پرسيديد چون ايشان اگر بخت اول هم نبودند ولي احتمال تعلق گرفتن به ايشان زياد بود(پوزش به خاطراستفاده از جمله ي بخت اول ...) در ضمن بايد بگم يكي از خصوصيات نه چندان جالب ما(از جمله خودم)اينه كه سوال را با سوال پاسخ مي دهيم و در هر بحث و تبادل نظري بجاي اينكه سعي كنبم از ان بحت در جهت يافتن نقاط مشترك و پيوندهاي بيشتر و اتحاد پيش برويم سعي مي كنيم جبهه بگيريم و طرف مقابل را بخاطر اينكه در بعضي از عقايد با ما تفاوت دارد محكوم كنيم كه اين به نظر من سمي است كه در كالبد جامعه ما ريخته شده است و همين باعث مي شود جامعه ما يكپارچگي خودش را از دست بدهد(كه البته داده است) .وجود دسته بندي هاي مختلف و احزاب متعدد در كشور نيز قبل از اينكه نشانه آزادي يا دموكراسي باشد گواه مطلب فوق مي باشد. به نطر شما اگر در محيطي مثل دانشگاه بجاي وجود دسته بندي هاي مختلف مثلا حزبي بود با نام جامعه دانشجو كه همه ي دانضجوها عضو آن بودند ديگر كسي به خودش اجازه تعرض يا تضييع حق آنها را مي داد

[Pariz - October 12, 2003 11:00 PM]

Aga Destetan derd nekoned.Men ba meseleye eslame shoma kar nedarem .Veli in jereyane nobel ooje bicharegi ve zellete merdome bisevad ve amiye iran ra neshan dad.

[شاهين - October 12, 2003 10:58 PM]

آقاى سجادى اين پيام را هم بخوان
پيام تبريك عباسى دبيركل نهضت نجات ملى ايران به مردم و زنان ميهنمان در شايستگى شيرين عبادى براى دريافت جايزه صلح نوبل

ملت شريف ايران و شير زنان ميهن دربندمان

اعطاى جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادى را به شما شاد باش گفته و ضمن تبريك به اين بانوى مبارز , به خانم شيرين عبادى براى احراز اين افتخار درود مىفرستم كه به حق سنبل مقاومت , مبارزه و پايدارى زن ايرانى بود و به شايستگى تمام زنان ميهنمان, ايران در بند را نمايندگى مىكند .

بعد از حاكميت صنفى آخوندها بر كشورمان آغازين ستم در حق زنان ايران زمين بود كه روا شد و زنان كشورمان مورد تعدى و تبعيض حقوق قرار گرفتند و در كنار نقض گسترده حقوق بشر از سوى رژيم آخوندى متاسفانه ستم آخوندهاى زن ستيز در حق بانوان ميهنمان مضاعف گشت و امروز اقدام شايسته كميته نوبل در انتخاب يك زن ايرانى مسلمان بواقع پاسداشت مقاومت و مبارزه زنان ايران براى احقاق حقوق انسانى خودشان مىباشد و من ايمان دارم كه جنبش اجتماعى زنان ميهنمان در مسير آگاهى از حقوق خود و مبارزه براى تحقق آزاديهاى ذاتى و انسانى خويش موجى بنيان كن عليه ستم آخوندى گشته و آينده زيبا و روشن براى ايران توام با دمكراسى ترسيم خواهد نمود .

[soheil - October 12, 2003 10:41 PM]

خيلي سفارشي بود. قيمت اين مقاله چقدر است آقاي سجادي.
آيا شما با بورس دولت ايران در آمريكا مشغول به تحصيل نيستيد ؟

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با كافران چه كارت گر بت نمي پرستي

من احساس مي كنم شما خود را در شكل گيري وضعيت امروز ايران مقصر احساس مي كنيد. به همين دليل اين اراجيف را سر هم كرده ايد. شما ملت افسرده ايران را ملتي خودستا مي دانيد. زهي حماقت و سفاهت

[aria - October 12, 2003 10:39 PM]

age hooshmandi be ine ke mordeshoore hooshesho bebaran, bale hagh ba aghaye SAJJADI hast, khatami bayad baraaye LAJEVARDIE khoffash peygham befreste ta moayyede in bashe ke to mamlekatesh hoghooghe bashar naghz nemishe
panjoman, SAJJADI engar hanooz nafahmide ke jameeye iran besamte SEKOLARISM mire ma mardom az har chi dino mazhabe asi shodan, bad ishan mige ke ehdaye in jayeze be ebadi forsate amal ro az eslahtalabane mazhabi migire
sheshoman, dar zamane shah azadihaye siasi naghz mishon na azadihaye fardi, va oon zaman kasi niazi nadasht ke baraye naghze hoghooghe fardi talash kone ke babatesh jayeze begire
SHIRINE EBADI ghabl az amsale AGHAJARI va inhaaie ke alan dam az hoghooghe bashar mizanan faaliat mikarde, hamoon mogheie ke AGHAJARI tojih konandeye raftar va amaale hokoomate zamane KHOMEYNI bood, haal shoma eddeaa mikoni ke in jayeze bayad be aghajari taallogh migereft
AGHAYE SAJJADI, to hatta shahamate zaher shodan dar mamlekati ke az hakemanesh dam mizani ro nadari va mesle moosh too soorakh ghayem shodi, hattaa be mamlekati panahande shodi ke dolatash ra jahankhar midani, man ellatte in hesadat va ehsaase tahghir ro dar to dark mikonam ke chera yek zan ke too bazihaaye hokoomat naghshi nadashte va bale hamishe dar jahate eslahesh mobareze mikarde, bayad barande beshe
na to hatta eslahtalabane hokoomati ham alaraghme tabrikhaaie ke mifrestan be EBADI hasoodi mikonan, albatte hesadate oonhaa kheyli baa oghdegooshhaaiehaaye to fargh daare
ellate in amr ine ke in jayeze sambole piroozie jaryane sekolaar dar iran khahad bood
az site gooya tashakkor mikonam ke in forsat ro dar ekhtiare hameye mardom gharar daad ta mostaghim nazareshoono monakes konan, ta nevisandegane gerami bedoonan ke agar ta hala ba in goone vakoneshhaa movaajeh nashodan, ellatesh in nist ke javabi barayeshon naboode va oonhaa hamishe bar hagh boodan

[Saeed1800 - October 12, 2003 10:35 PM]

"طبعاً ارسال پيام تبريک به يک شهروند ايرانی بخاطر اثبات نقض حقوق بشر در ايران توسط رئيس جمهور قبل از آنکه مؤيد فرهيختگی وی باشد به طنز سياسی بيشتر شبيه است."!
اگر جمله فوق درست باشد پس می توان از آن نتیجه گرفت اکثر مطالب این مقاله به طنز بیشتر شباهت دارد تا یک تحلیل. مانند "اعطای جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادی چنانچه در رژيم پهلوی صورت می گرفت قطعاً با پيام تبريک بالاترين مقام مملکتی مواجه می شد"!

[aria - October 12, 2003 10:22 PM]

edame

[aria - October 12, 2003 10:20 PM]

agar maghalehaye ghablie SAJADI ra khande bashid mibinid ke in mazmoon ro daran ke hamishe ishan mellate iran ra tahghir amiz va amalkarde hakemane kasif ro hooshmandane negah mikonan, dar vaghe ishan daraye bimarie ravanie va oghdehaye shakhsi hastan ke mikhan oonaro be mardom bechasboonan.
avvalan man ketabaaye shariati ro 3 bar khoondam va aslan chizi be name hoghooghe bashar dar oonhaa peyda nakardam
dovvoman aghajari alaraghme inke barash ehteram ghael hastam liaghate in jaeze ro nadasht, chon khodesh az kasani hast ke dar jahate naghze hoghooghe bashar amal mikarde
sevvoman ishan migooyand ke az faranse be shah peygham oomad va goftan agar shoma shariati ro nemikhahid ono be ma tahvil dahid, pas maloom mishe oon zaman ham roshanfekrane ma morede tavajjohe gharb boodan(bar khalafe eddeaye sajjadi)
chaharoman aya in az hooshandie KHATAMI hast ke eghrar nakone dar hokoomatesh hoghoghe bashar naghz mishe

[ن.ک - October 12, 2003 10:15 PM]

من با نظرات آقای سجادی در مورد شریعتی و آغاجرِِِی(حاکم سابق دارلاخلافه خوزستان) موافق نیستم و همجنیین با این بازی نوبل به عنوان سوپاپ اطمینان از وقوع انقلابی که ممکن است روی دهد. اما مقاله آقای سجادی وپاسخ های داده شده به ایشان خو د اثبات بخشی از ادعای ایشان در مورد روان نژندی آن دسته از دوستانی است که چنیین حتاکانه وبی مدار به ایشان حمله می کنند بی آنکه کلمه ای اثباتی در پاسخ ایشان گفته باشند. در ضمن جایزه را کمیته نوبل نروژ می دهد نه سوئد

[معین - October 12, 2003 10:10 PM]

سئوال این است که گردانندگان سایت گویا از انتشار نظرات این چنینی چه هدفی را دنبال می کنند؟ من پیشنهاد می کنم در صورت ادامه انتشار مقالات این آقا یک روز برای تحریم اعتراضی سایت گویا اعلام شود.

معین

[علي حيدري - October 12, 2003 09:54 PM]

برداشت من از مقاله آقاي سجادي اين است که اين جايزه نوبل يک ابزاري در دست دولتهاي غربي (و امپرياليست !!!) است که جهان غرب براي اهداف سياسي / اقتصادي خود بر عليه جهان اسلامي (و يا جهان سوم ؟) استفاده ميکند.
ايشان اين دلايل راهم مياورند چون اين جايزه تاکنون به شريعتي و آغاجري داده نشده است (البته روشان نشده مثل آقاي طه هاشمي اسم خاتمي را بياورند) پس حق با ايشان است.
با توجه به ا فهم و شعور سياسي آقاي سجادي از ايشان بعيد بود که قياسي بين شريعتي و آغاجري و امثالهم از يک طرف و شيرين عباديها از طرف ديگر انجام دهد.
بهر حال آنچه که خوانندگاني مثل من ميخواهند بدانند (راست و رک و بدون زير آبي رفتن ) اين است که آقاي سجادي از اينکه اين جايزه نوبل به يک ايراني داده شده است خوشحال است يا مانند آقاي بادامچيان ناراحت؟ يا در گروه بي احساسات است؟

[Farbod - October 12, 2003 09:14 PM]

aghaye sajjadi, Gahi fekr mikonam keh sarkar yeki az nevisandegane site Baztab hastid.Nemifahmam keh chera hamisheh esrar be shena kardan bar khalafe jahate ab ro darid.Belakhareh agar kami mehre Iran dar vojoode sarkar basheh mifahmid keh in mardom agar ravanparishand va agar najand az daste hokkame bedoor az ensaniyyat va sho oori hastand keh bejoz manafeye fardiye khodeshoon sodaye digari dar sar nadarand.Pirooziye khanoome Ebadi mesle royeshe yek gole moattar dar mordabe moteaffene jomhooriye eslamist. Sadegh bashid

[مینا ملکی - October 12, 2003 09:01 PM]

شخصی به نام ایرانی پرسیده "اين سوال را كه چرا ناگهان آقاي آقاجري كه تا همين اواخر بخت اول دريافت جايزه به شمار مي رفت كنار گذاشته مي شوند.."

میشه بگین به جز در روزنامه های اصلاحطلبان جکومتی ایران در کجا آقاي آقاجري تا همين اواخر بخت اول دريافت جايزه به شمار مي رفت؟؟؟؟؟

[مرتضی ت. - October 12, 2003 08:55 PM]

آقای سجادی شما اون لیست کاندیداها را دیده بودی یا این را به عنوان یک تقیه یا دروغ مصلحتی تلقی کنیم؟
پس اگه نمیدونستی بدون:

البته او(عبادی) حق داشت شگفت زده شود چون كميته پنج نفره اي كه برنده جايزه صلح نوبل را انتخاب مي كند دو سه نفر از آن ها زن هستند، پيش از انتخاب رسمي، هيچ اطلاعاتي درباره انتخابشان ارائه نمي كنند. آنها حتي نام كانديداهاي نهايي شان را تا پنجاه سال بعد اعلام نخواهند كرد. (روزنامه شرق چاپ تهران http://www.sharghnewspaper.com/)

[Amir - October 12, 2003 08:45 PM]

I know Sajadi from his strong suppot of " fatva against salman roshdi" as he wrote in his previous note.This is my first writing on the net, and he made me feel such that I should say something, as he writes very annoying for a " vatandoost Iranian"!
What is your background m\Mr. Sajadi?

[سهراب - October 12, 2003 08:45 PM]

ما در محل خود یک لبو فروش داریم که زیاد از کارش راضی نیست و میخواهد کار دیگری را شروع نماید! چنانچه سابت گویا بنا بر هر دلیلی نمیتواند نوشته های نویسندگان خوب را دریافت و چاپ کند! پیشنهاد میکنم از لبو فروش محل ما به جای نویسندگانی مثل سجادی استفاده نماید! این آقای نویسنده،یقینا برنده شدن جایزه صلح نوبل را حق هاشمی رفسنجانی میداند!(در همه نوشته های خود بنوعی ارادت خودر ار به رفسنجانی ابراز کرده!) و مثل همه همفکرانش به داستانسرایی بیهوده دست زده است. خیلی خرسندم که در سیستم جدید گویا این امکان به وجود آمده که نویسندگان و همینطور گرداننده سایت گویا بدانند نظر مردم راجب به نوشته هایی که در سایت می آیند چیست.

[بهروز - October 12, 2003 08:43 PM]

آقا شما اگر وجدان داری و فکر میکنی که شریعتی طرفدار حقوق بشر بود که نبود، حالا شما پرچمش را بردار. به راستی که به قول علي پژوهنده "آنگاه كه هر چيز فرو بپاشد و شما بياييد، (تا حكومت كنيد) آيا نامي مناسبتر از (گندزي) ميتوان بر شما نهاد؟"

http://news.gooya.com/society/archives/000019.php

[سیما ا. - October 12, 2003 08:22 PM]

"اعطای جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادی چنانچه در رژيم پهلوی صورت می گرفت قطعاً با پيام تبريک بالاترين مقام مملکتی مواجه می شد و چه بسا حکومت يک هفته را نيز جشن ملی در کشور اعلام می کرد".

بله درسته. پس نتیجه اینکه رژيم پهلوی با همه اشکالاتش اقلا در حد یک رژيم بی فرهنگ یک مشت بی وطن لمپن نبود.

[مینا ملکی - October 12, 2003 08:17 PM]

خدا را شکر که آقاجاری این جایزه را نگرفت. اگرچه مضلوم واقع شده. ولی ایا وقتی آزاد بود یادی از دیگر زندانیان دگراندیش میکرد؟ حقوق بشر برای اینها یعنی حقوق برای خودیها. بقیه بدرک.

تازه سابقه تمیزی هم نداره. اونجا که زندانیان سیاسی به خاطر عقیدشون شکنجه و اعدام میشدند اقاجاری و سروش و ... بله داریوش سجادی کجا بودند؟ شیرین عبادی با از خود گذشتگی در کنارشان بود و از حقوقشان دفاع میکرد.

[ت.ش - October 12, 2003 07:56 PM]

بابا طرف می خواهد به هر قیمتی سر زبانها باشد. ولش کنید بیجاره را. ت.ش.

[forouz - October 12, 2003 07:53 PM]

sajjadi yekam oon fekr e por az tahlil va noboogh ra bekar bendaz ,shayad dalil e in hame nefrat az mardomo ke dary mebene befahmy. to ke nafaset az jaye garm darmeyad harf e moft kamtar bezan. rasty chera tooye mamlekat e kofr moondy va be ommolghora nemery? shojaat kon va sarihan begoo az kodoom arbab oloofeh tooye akhore kaseef va hagheret migiry? aya ma be faribaa khatami ray e baarzeshemoon ro dadim,baray e inke oghde eye nafahmy mesl e to be ma ehanat kone va karhay e zedd e iraneye oono tojih bekoneh? be zoody hamatoon ashghala be zobaledoony partab khaheed shod.
banooye bozorg shirin e ebady cheezi ro ke shayestash bood daryaft kard va bozorgvaartar az ooney ke jayezehash ra ba hemayat az eslahtalaban e dorooghgoo bearzesh koneh.

[Hamid - October 12, 2003 07:35 PM]

Mr Sadjai
How the poeple welocome your article
I think that I sole one get mad from your articles.
Any way although I am who used to be believer in Shariati ideas but you know it is a big big mistake to candidate shariati for Peace Nobel. I can say even a little funny.
Take care when writing

[ايراني - October 12, 2003 07:08 PM]

...(دنباله)...حداقل براي خود و در صورتي كه مي توا نند براي من جواب بدهند و حرفهاي آقاي سجادي را هم به وسيله همون روحيه ي دموكراسي خواهي كه دارن نديد بگيرن.

[ايراني - October 12, 2003 06:59 PM]

از دوستاني كه اين مقاله را مي خوانند چه كساني كه مخالف يا موافق با نظرات ايشان هستند ميخواهم ضمن حفظ مواضعشان(شركت در سرور و شادي بخاطر دريافت اين جايزه و...)اين سوال را كه چرا ناگهان آقاي آقاجري كه تا همين اواخر بخت اول دريافت جايزه به شمار مي رفت كنار گذاشته مي شوند و به جاي ايشان يك ايراني ديگر آن را دريافت مي كند(ما جايزه نوبل نخوايم كي رو بايد ببينيم؟!!!..)

[21saleh - October 12, 2003 06:28 PM]

Shashidam be to va eslamet va mamoreyati ke baraye on kose rafenjani dari va hame ch,.
Shashidam be maghze to ke hanooz mikhahi melate ma gereftare on amozehaye ahde barbareyat bashad. Ma irania eslam ra door khahim rikht va ba r viranehaye aan irani azad khahim sakht hata agar dar zamane mane irani 21 saleh etefagh nayoftad hamr chand yaghin daram ke bezoodi etefagh khahad oftad.
ma irania rahi nakhhim dasht magar inke sar ta pa gharbi shavim va in eftekhar ast na nekbat.
khat bar sarat..

[21saleh - October 12, 2003 06:28 PM]

Shashidam be to va eslamet va mamoreyati ke baraye on kose rafenjani dari va hame ch,.
Shashidam be maghze to ke hanooz mikhahi melate ma gereftare on amozehaye ahde barbareyat bashad. Ma irania eslam ra door khahim rikht va ba r viranehaye aan irani azad khahim sakht hata agar dar zamane mane irani 21 saleh etefagh nayoftad hamr chand yaghin daram ke bezoodi etefagh khahad oftad.
ma irania rahi nakhhim dasht magar inke sar ta pa gharbi shavim va in eftekhar ast na nekbat.
khak bar sarat..

[شاهین رسایی - October 12, 2003 05:36 PM]

خاتمی از داشتن طرفدارانی نظیر تو باید خجالت بکشد!

شاهین رسایی

[ع.ت. - October 12, 2003 05:31 PM]

اقای سجادی از اینکه تا حالا جایزه ای نگرفته اید متاسفم!

مردم ایران دوستان و دشمنانشان خود را فراموش نخواهند کرد.

ع.ت.

[عليرضا - October 12, 2003 05:30 PM]

من معمولا نوشته هاي آقاي سجادي را در گويا مي خوانم و او را با همين نوشته ها مي شناسم. از نظر من خوب مي نويسند و بي طرفانه. در اين وادي که نوشتن عليه خاتمي و اصلاح طلبان، و تاختن و گاهي توهين به آن ها رسم بازار است، دفاعِ عاقلانه از اين جماعت بسيار پر هزينه است و کارساز.
اما اين بار نوشته ي ايشان به شدت عجولانه به نظر مي رسيد و -با عرض شرمندگي- کمي سفارشي. آقاي سجادي! اي کاش اين بار کمي بيشتر تحمل و تأمل مي کرديد. مي دانم که براي خوش آمدِ امثالِ من نمي نويسيد، و مطمئن ام که با اين نوشته دست از خواندن نوشته هاي بعدي شما بر نخواهم داشت، اما اکنون که قلمي تأثير گذار به دست گرفته ايد، لطفا کمي بيشتر دقت کنيد تا همين اندک اعتبار باقي مانده ي اصلاح طلبان و روشنفکران ديني را هم از دست ندهيم.

در مورد آقاي آغاجري هم به نظرِ من مقايسه اي نادرست کرده ايد. لطفا اين قدر اصرار به روبرو قرار دادن سکولارها و روشنفکران ديني نکنيد، که نياز امروزِ ما مقابله اي از نوعِ ديگر است.

موفق باشيد.

[Mazdack - October 12, 2003 05:15 PM]

Man ta hala bishtare maghalate shoma ra bavojude vaghte kam khondeam,vali in yeki digar por az oghdehaye ravani shomast na melat Iran.Avalan beonvane kasi ke tamame asar shariati ra baraha khondeam bayad begoyam ke payeh va asase tamame badakhtihaye ma az afradi mesle sareiate bad,dho ba noboghi ke dar tojihe asare aghab oftadehtarin ghesher jameeh yani rohaniyat dasht sade bozorgi bod dar moghable targhi va pishrafte mosalmanan.va dar zemn Aghajari va khatami az kodom tarze tafakor defa mikonan!Bozorgtari zarbe be jamoeh jahani bod agar in jaeizeh be yaki az inha dadeh mishod.inghadar mesle hampalakihayat be mardome Iran va ehsasat onha tohin nakoonid.agar namitavanid khoshhal bashid behtarin ra sokoot ast.

[رضا - October 12, 2003 05:04 PM]

1.جايزه صلح نوبل بر مبناي «استواری و اثرگذاری
آموزه ها » داده نمي شود‎.
2.علي شريعتي نه مدافع حقوق بشر و ارزشهاي ليبرال بل از ايدئولوگ هاي اسلام سياسي و بنياد گرا محسوب ميشود و ‏جذابيتي براي کميته نوبل ندارد.
‏3.علي شريعتي هيچگاه«دانشجوی نمونه» اي در سوربن نبوده است‏
‏4.رئيس جمهور خاتمي خود بارها به مسئله نقض حقوق بشر اشاره کرده است و يک پيام تبريک ساده به هيج عنوان ‏‏«طنز سياسي» شمرده نمي شد.‏
‏5. نوميدي آقاي سجادي قابل درک است، اما تحقير روانکاوانه شادماني مردم افسرده ايران بسيار زننده است.‏

[uityui5 - October 12, 2003 04:35 PM]

دنباله--- می فرمایند چرا به شریعتی جایزه صلح ندادند. آخر عزیز بابا! شما در همه کتابهای شریعتی یک کلمه از صلح و حقوق بشر و جلوگیری از خشونت و جنگ دیده ای؟ اسلام در لغت یعنی صلح. ولی کتابهای شریعتی مفاتیح الجنان جنگ است و مبارزه و درگیری. شاید یرای زمان خودش مناسب بوده (که البته خیلیها چنین نظری ندارند) اما نه شما و نه هیچکس دیگر نمیتواند با صد من سریشم هم شریعتی را با مقوله صلح پیوند دهد. در خاتمه پیشنهاد میکنم غیر از روزنامه گاهی کتاب هم مطالعه بفرمایید. شنیده ام نیویورک کتابخانه های عالی و منحصر به فردی دارد.

[uityui - October 12, 2003 04:27 PM]

دنباله

[uityui - October 12, 2003 04:25 PM]

ادامه---"جامعه خود شيفته" ایران "می کوشد با تقويت احساس خود برتر بينی پوششی برای احساس حقارت خود فراهم کند". "جامعه ايران تب کرده و از خود واکنش های روان نژندانه بروز" داده است."خواص و نخبگان جامعه ايرانی که در اقصی نقاط جهان دچار احساس و روحيه تشخص ملی در ازای مورد توجه واقع شدن نزد يک مرجع فرهنگی غربی شده بودند،ميل وافر[خود] به مورد تائيد و ستايش واقع شدن از جانب جهان پيرامونی" را نشان دادند. الحق که عجب تحلیل علمی و جامعی.

[uityui - October 12, 2003 04:18 PM]

کلنگ از آسمان افتاد و نشکست----وگرنه من همان بادم که هستم...استدلالات جالبی می فرمایند حضرت سجادی. مثلا بر اساس نظر ایشان همه مردم دنیا روانپریش هستند چون هرکدام از مثلا پیروزی یک تیم ورزشی، تیمهای ملی شان، موفقیت اسوه محبوبشان، و غیره خوشحال میشوند و شادیشان را بروز میدهند. این یک حرکت "نارسیستی" است. "خود خوشحال انگیزی جنون وار" (چی شد!)است. آدم سالم مثل غفوری فرد رییس سابق تربیت بدنی است که در المپیک مادرید هنگام رد شدن تیمهای ایران نه تنها مثل بقیه مسئولین کشورها برایشان دست تکان نداد بلکه فقط روی صندلی اش از این دنده به آن دنده شد. آدم باید سنگین و رنگین باشد.

[Hossein - October 12, 2003 04:01 PM]

Bloody bullshit,like everything else he writes here...expecting us not to celebrate this unbelievable success is the most ridiculous thing I have ever heard. Can you name a single nation that have not felt proud after one of them won the noble prize? As for Mr. Sajjadi, the big genious, the only remaining question which he has always avioded is why he will not go back live there. Does he have any idea why the majority of Iranians are so disillusioned with Khatami? I wonder

[rouhi - October 12, 2003 03:39 PM]

I do agree with you

Copyright: gooya.com 2016