ملت و ترک های ايران ، اين آقايان دروغ مي گويند ...
هيچ گاه آذربايجان{ ايران} بدون ايران وايران بدون آذربايجان در تاريخ ايران وجود نداشته ونخواهد داشت اين دو مثل سر وبدن هستند و از همديگر جدا نمي شوند. پيشه وري{ با حمايت شوروي } نتوانست اين کار را بکند آقايان قاچاقچي مي خواهند بکنند. آيا خواهند توانست؟
آخر چطورمي شود که به عده اي بي هويت که براي تجارت و قاچاق ميراث فرهنگي کشورمان مطالعه مي کنند ونام خود را کارشناس و مفسر درمسايل آذربايجان و پانيسم بخصوص پانترکسيم{اذربايجان چي } مي گذارند.
البته من بدون دليل سخن نمي گوييم و نخواهم گفت ومي خواهم سخنم را ثابت کنم.
اين طيف يا قوم ، شاخه هاي متفاوتي دارند . يک شاخه تا زنجان و شاخه ديگر تا اهواز وشاخه اي ديگر تا جاي ديگر .... مناطق ترک نشين مي نامند چون درآنجا عتيقه يا زير خاکي مربوط به آذربايجانيها را پيدا کرده اند يا در کتب ومنابع غيرموثق مطالعه کرده اند يا از كسي شنيده اند .
مگر به عنوان مثال وقتي پادشاه هخامنشي به ترکي مي نويسد منم داريوش هخامنشي { داريوش هخامنشي من هستم } پس ايا همه اهالي استان فارس ترکند هر سخن وپديده اي بايد دليلي داشته باشد پس با دلايل ومدارک مستند به ميدان آييد.
دومين دليل : آقايان اول اساس کارتان و فعاليتان را مشخص کنيد بعد از مرامتان بگوييد .
ازچه طريقي در ماجراهاي قلعه بابک ودرمراسم فوت وسالگرد دکتر زهتاب در شهرهاي مختلف هماهنگ مي شويد و اين مسله در ميان دستگير شدگان سالگرد دکتر زهتاب ديده شد .
آقايان رهبرتان کيست و به کدام سازمان و يا نيرويا اتتلاف متعلق هستيد؟
آن پوسترها که چهرگاني را با مشاوران زن بدون حجاب ديده شد وان پرچم های آذربايجان تجزيه شده در {سالگرد بابک در قلعه بابک تير ماه 82 } توسط چه کساني وارد کشور شده بود و در قلعه ميان مردم پخش مي شد وبا سو استفاده از فرصت بدست آماده مي خواستند حضور مردم را به سود خود ثبت کنند ايا اين شبيه کار قاچاقچيان نيست؟
بلاغير درآذربايجان کدام حرکت فرهنگي سرکوب شده مگر حقوق قوميت ها در قانون اساسي به رسميت شناخته نشده پس فعاليت غير قانوني چه فايده اي دارد ؟
در داخل کشور گروهايي مثل مجمع آذري زبان ها وچندين گروه ديگرقومي فعاليت دارند ودرانتخابات هم فعال بودند و کسي هم کاري با آن ها ندارد و حرکت فرهنگي مسالمت آميز دارند.
پدران شما يا جدتان چه کسي بودند که آخر نام هايتان کلمه اوغلي و پسوندهای غير معنوس با فرهنگ ايران است ؟
اگر راست مي گوييد بايد آدم هاي معروفي باشند ، ولی چرا هيچ کس آن ها را نمي شناسد يا شايد نام مستعارتان باشد . در اين صورت شما شاعريد يا نويسنده يا يک فرد مفيد اجتماعي ويا (...) چرا هيچ کس شما را نمي شناسد ؟
آيا اين کارها کارباندهاي مخفي نيست.
به راستي ايا اين کارها کار قاچاقچييان نيست که در اين چهارچوب با هدف مشترک درسطح برون مرزي و کشور اين چنين هماهنگ مي شويد؟
البته من منظورم کساني که در کار ادبيات و فرهنگ و هنر آذربايجان تلاش مي کنند نيست واين ها انسان هاي شايسته وبا غيرت وقابل تقدير هستند ويا منظور من کساني که اسم ويا نام خانوادگي و يا آخر نام خانوادگي شان از پسوند عجيب و غريب استفاده می کنند .
منظور من فقط اين قاچاقچي هاست. ملت و ترک های آذري ايران اين آقايان دروغ مي گويند .
چطور مي شود آذربايجاني {شوروي سابق} که هشتاد سال در زير لواي پرچم کموني رسم بوده{ يعني سه نسل هر نسل بيست پنج سال} مشترکات فرهنگي وسياسي واجتماعي با ما داشته باشد وآذربايجان مستقل بوجود ايد.
پيشه وري{ با حمايت شوروي } نتوانست اين کار را بکند آقايان قاچاقچي مي خواهند بکنند. آيا خواهند توانست؟
آيا کساني که ميراث فرهنگي ما را ازطريق قاچاق از کشورخارج مي کنند به ما رحم خواهند کرد؟
اين ها از ملت و زبان وفرهنگ سو استفاده مي کنند تا بيگانگان را علم کرده تا هدف شوم خود را به پيش ببرند.
هيچ گاه آذربايجان{ ايران} بدون ايران وايران بدون آذربايجان در تاريخ ايران وجود نداشته ونخواهد داشت اين دو مثل سر وبدن هستند و از همديگر جدا نمي شوند.
مهدي سرخي اسبقي - تبريز
advertisement@gooya.com |
|
خيانت به وطن، خيانت است. حال آنرا به هر زباني كه مي خواهيد بنويسيد: فارسي، تركي، عربي، كردي ...
با سلام به همه هم ميهنان! من يك ترك قشقايي در جنوب ايران - گچساران زندگي مي كنم.به همه دوستان فارسي زبان بايد بگويم كه اين تعصبات كور در مورد زبانتان اتفاقاً باعث شعله ور تر شدن تعصبات ملي ساير ملت ها خواهد شد و شده است. صحبتهاي شما فقط در ميان بعضي اقشار سنتي و مذهبي تركها خريدار داشته باشد و گرنه اقشار تحصيلكرده از ملت هاي ترك و عرب و كرد بيشتر گرايش به هويت ملي خود دارند تا هويت رسمي و مذهبي ايراني - اسلامي . نسبت دادن جنبش هاي نوين ترك و عرب و كرد به جمهوري اسلامي تنها ترفندي از جانب شما براي پوشش غير منطقي خودتان است . به دوستان آذربايجاني هم توصيه مي كنم كه براي احقاق حقوق مدني خود هيچ گاه متوسل به مذهب و دين نشويد.جنبش هاي هويت گرايانه در تركيه با تكيه بر دو اصل موفق بوده اند :
1) احياي هويت فرهنگي ترك (زبان ، موسيقي ،هنر،...)
2)سكولاريزه كردن جامعه
ترك ها ، كرد ها و اعراب ساكن ايران نيز تنها با توسل به اين دو اصل مي توانند به پيشرفت و تعالي ملت خود و ايران كمك كنند.
به اهيد اينكه همه ياد بگيريم كه مسائل را سياه و سفيد نبينيم.
سخنراني سيد جعفر پيشهوري
نشريه آذربايجان به تاريخ 9 خرداد 1325
همزماني جنبش ملي ، دمكراتيك ما با خاتمه جنگ بزرگ جهاني موجب گفتگوها و هياهوهاي شديدي در بازار سياست جهاني گشته است. محافل ديپلوماتيك و مطبوعاتي دول كوچك و بزرگ ميكوشند ـ مانند هر مسئله ديگري جهت تامين منافع خود و براي گل آلود كردن آب و ماهي گرفتن از ان ، شايعات حيرت آور و خبرهاي شگفت انگيزي درباره نهضت دموكراتيك ما ساخته و به خورد بشريت بدهند.در حقيقت نيز نهضت آذربايجان كه امري مربوط به تكامل و تعالي داخلي ايران است توسط سياستمداران سودجو از پشهاي به فيلي تبديل گردانيده شده و در چشم جهانيان بصورت يك ماجراي عظيم بين المللي در آورده شده است.
آژانسهاي مستقيم و غير مستقيم مقاماتي كه براي در اسارت نگاهداشتن ملتهاي ضعيف مكيدن خون ملتهاي عقب مانده و مستعمره كردن كشورهاي انان تلاش ميكنند. حتي نميخواهند از فكر بوجود آوردن يك ماجراي بزرگ جنگي از اين موضوع نيز صرفنظر كنند. ما نميتوانيم نطقهاي آقاي حسين علاء كه خود را سفير ايران ميداند و نطقهاي دايههاي مهربانتر از مادر يعني نمايندگان انگليس و آمريكا در شوراي امنيت را ساده تلقي كنيم. اينجا نقض حق ملتهاي ضعيف در تعيين سرنوشت خود توسط نيروهاي متحد ارتجاء داخلي و خارجي به شكل خشني خودنمائي ميكند.
حسين علاء با نطق خود بعنوان نماينده حقيقي خائنين و وطن فروشيهاي دست پرورده اميرپاليستها در كشورهاي ضعيف از آشكار كردن سيماي حقيقي خود شرم نميكند. اين رفتار پست او را نيز نمايندگان دول بزرگ سازمان ميدهند و از اين طريق حتي از جريحهدار كردن مردم صلح جوي ايران نيز خودداري نميكنند.
اينك پس از انتشار اعلاميه صريح و آشكار دولت ايران مبني بر تائيد و تصديق خروج ارتش سرخ از ايران ، حسين علا در يك ارگان رسمي مانند شوراي امنيت برخلاف اطلاعيه رسمي دولت (متبوع) خود حركت كرده و ميكوشد مسئله را در شوراي امنيت نگهدارد. او نشان ميدهد كه در ايران غير از دولت رسمي دولت ديگري نيز وجود دارد كه (علاء) با اتكاء با آن ميكوشد به استقلال و حق حاكميت ملت خاتمه دهد.
خروج كامل نيروهاي اتحاد شوروي از ايران چنان حقيقتي است كه حتي ديپلماتهائيكه شوراي امنيت را بدرجه شوراي غير امنيت تنزل دادهاند قادر به انكار صريح آن نيستند اين نيز يك حقيقت انكارناپذير است كه گفتگوهائيكه عليرغم اين موضوع در شوراي امنيت جريان دارند في نفسه كاري بسيار مشكوك و خطرناكند.
واقعا رفتار آقاياني كه در شوراي امنيت نشستهاند آن اندازه سبك و بيمزه است كه حتي انسانهاي ساده نيز اغشته بودن اين رفتارها به غرضهاي زهر آلود را احساس ميكنند. روشن است كه ما بعنوان عضوي از عالم بشريت نميتوانيم به سياستهاي مرموزي كه جهان را بطرف درياي خون جديدي سوق ميدهد با خونسردي نگاه كنيم ولي جانب مورد توجه و علاقه ما اساس آن بخشي است كه مستقيما به وطن ما مربوط ميشود.ما هميشه گفتهايم و اكنون نيز صريحا ميگوئيم : ما بطور جدي به ايران و تماميت ارضي آن علاقمنديم. اگر از طرفي خدشهاي به آن وارد شود شايد جديتر و فداكارانهتر از ساكنان ايالتهاي ديگر ايران براي جلوگيري از آن خدشه اقدام خواهيم كرد. با اينحال هرگز حاضر نيستيم از دفاع از مسئله زبان و آداب و رسوم وخصوصياتمان بشرط آنكه كشورمان يعني ايران را خدشه دار نكند صرف نظر كنيم. در اينجا چيزيكه مغاير با قانون و حاكميت خلقهاي ايران باشد وجود ندارد. برعكس اگر ما خود را با دست آوردمان اداره كنيم شايد اين امر بتواند به تكامل و تعالي ايران رشد بيشتري دهد . نهضت ملي مان ديگر از چهارچوب ملي خارج شده و مقام هماهنگي جنبش دموكراتيك ايران را احراز كرده است. اكنون ديگر عموم مردم ايران شروع به درك اين موضوع و معناي حقيقي ان كردهاند.
گفتگوهاي آغاز شده در تهران موجب روشن شدن ابهامات وسوء تفاهماتي كه دشمنان ما با طرق و بهانههاي گوناگون ايجاد كردهاند گشته و حسن تفاهمي ميان خلق آذربايجان و ايرانيان خارج از آذربايجان بوجود اورده است. اين حسن تفاهمات عليرغم تلاشهاي مذبوحانه مرتجعين داخلي و خارجي روز بروز عميقر ميگردد و نتايج مثبتي ميدهد.در چنين شرايطي هياهوي خارجيان و تلاش آنان براي تبديل اين مسئله ساده به يك مسئله جهاني ، جز هدفي پنهاني عليه ايران چيز ديگري نميتواند باشد.
كسانيكه تا ديروز از وارد كردن هيچ تهمت و افترائي بما ابا نميكردند امروز ميكوشند با معرفي آذربايجان بعنوان يك دولت مستقل و با دروغپردازيهاي گوناگون درباره انتشار نهضت ما در سراسر ايران ، افكار جهانيان را تيره سازند.ما در همان روزهاي آغاز جنبش دموكراتيكمان نوشته بوديم كه «دهان بعضيها بيهوده آب نيفتند «از اين نمد براي آنها كلاهي نميشود » آذربايجان هر چه هم كه بخواهد بشرط ماندن در داخل ايران بالاخره ما بهر زباني كه سخن بگوئيم ، هر هدفي كه داشته باشيم براساس ايراني بودن و ماندن در چهارچوب ايران خواهد بود.
ما بارها گفتهايم « مسئله آذربايجان بايستي فقط در آذربايجان و با دخالت مستقيم خلق آذربايجان حل شود. اين حق مشروع و قانوني ايران و آذربايجان موضوعي نيست كه به شوراي امنيت مربوط باشد. اگر قرار باشد كه شوراي امنيت در اختلافات داخلي تمام كشورها دخالت كند. آنوقت ما ايرانيان نيز به اعتبار عضويت مان در ملل متحد خواهان آن هستيم كه بر اعتصابات روزافزون امريكا نظارت كنيم.(بنظر ما) اختيارات گسترده رئيس جمهور آمريكا را از يكسو موجب خدشهدار گشتن صلح و امنيت جهاني و از سوي ديگر ضربهاي بزرگ به نظام دموكراسي جهاني ارزيابي كرده ، از شوراي امنيت تقاضاي محدود كردن اين اختيارات را داريم. از آنجا كه ما ملت كوچكي هستيم اين قبيل ادعاهاي ما ميتواند خندهدار بنظر رسد. ولي مداخله استراليا در امور داخلي دولت ايران دخالت استراليائي كه هنوز داراي استقلال حقيقي نيست و شايستگي خود را براي داشتن استقلال هنوز نشان نداده است در امور داخلي ايراني كه داراي چندين هزار سال تاريخ و استقلال است اگر مسخره نيست پس چيست؟
سياست نو استعماري آمريكا و حرص و ولعي كه اين كشور براي انحصار نفت جهان بهر قيمت از خود نشان ميدهد از آنجا كه بشريت را بسوي خطرهاي مهلك سوق ميدهد. با جنبش ساده و طبيعي مردم صلحجوي ما نيز مخالفت مي ورزد. اين موجب افتخار ما در برابر بشريت است و يك سقوط اخلاقي براي آن ديپلماتها و نمايندگان مطبوعاتي است كه به اشاره انگشت شركتهاي نفتي حركت ميكنند.
اكنون كسي از آمريكائيها نميپرسد كه با چه صلاحيت و براساس كدام قرار نيروهاي آمريكائي وارد خاك ايران بيطرف شده بود؟ متخصصين آمريكائي با چه صلاحيتي خود را مجاز ميدانستند برخلاف وظايفشان در امور داخلي ايران دخالت كنند؟ شوراتسكف كيست ؟ از جان ايرانيان چه ميخواهد؟ كارهاي خلاف قانون دكتر ميليسيو و ساير متخصصان آمريكائي هنوز از خاطر مردم ايران پاك نشده است. اكنون ما دايههاي مهربانتر از مادر لازم نداريم. ما كشور خود را هزاران سال با دست خود اداره كردهايم و بعد از انهم اداره خواهيم كرد. هيچ نيروي خارجي نميتواند ما را از اين حق مشروع خود محروم كند. حركت خيانت آميز حسين علاء مسئله تازهاي براي مردم ما نيست. ما از نقشههايي كه نيروهاي ارتجاعي تحت حمايت بيگانگان در پايتخت كشورمان اجرا ميكنند ، بي اطلاع نيستيم و دير يا زود بايد تكليف مردم ايران با اين عناصر روشن شود. اينها ميكوشند در ايران دريائي از خون بپا كنند. اينها آدمهاي خود فروختهاي هستند كه ميكوشند استقلال ما را از ميان ببرند و ثروتهاي طبيعي ما را به بيگانگان تقديم كنند. حركت غير مسئولانه حسين علاء متوجه تاريكتر كردن هر چه بيشتر فضاست.
اگر اعمال حسين علاء وزير دربار سابق واقعا بفرمان مقامات غير مسئول باشد پس او قانون اساسي ايران را زير پا نهاده است و بنظر ما ملت ايران نمي تواند با اين موضوع با خونسردي برخورد نمايد.در صورتيكه پرده از روي اين صحنه برداشته شود آنگاه كار بجاهاي باريكي خواهد كشيد و بنظر ما اين به سود ايران نيست. اكنون بايد كشور به تمام معني دموكراتيك شود و اين دموكراسي بدون دعوا و خونريزي در سرتاسر ايران عملي گردد. ما اكنون در كنار حفظ آزادي داخلي و ملي خود بسوي اين هدف حركت ميكنيم. ما براي ماندن در داخل ايران و شريك بودن در سرنوشت ملت ايران هزاران دليل و برهان در دست داريم. خاطر دايههاي مهربانتر از مادر جمع باشد. آذربايجان هرگز بفكر جدا شدن از ايران نبوده و نخواهد بود ولي امور خودش را خود اداره خواهد كرد.
سخنراني سيد جعفر پيشهوري
نشريه آذربايجان به تاريخ 9 خرداد 1325
همزماني جنبش ملي ، دمكراتيك ما با خاتمه جنگ بزرگ جهاني موجب گفتگوها و هياهوهاي شديدي در بازار سياست جهاني گشته است. محافل ديپلوماتيك و مطبوعاتي دول كوچك و بزرگ ميكوشند ـ مانند هر مسئله ديگري جهت تامين منافع خود و براي گل آلود كردن آب و ماهي گرفتن از ان ، شايعات حيرت آور و خبرهاي شگفت انگيزي درباره نهضت دموكراتيك ما ساخته و به خورد بشريت بدهند.در حقيقت نيز نهضت آذربايجان كه امري مربوط به تكامل و تعالي داخلي ايران است توسط سياستمداران سودجو از پشهاي به فيلي تبديل گردانيده شده و در چشم جهانيان بصورت يك ماجراي عظيم بين المللي در آورده شده است.
آژانسهاي مستقيم و غير مستقيم مقاماتي كه براي در اسارت نگاهداشتن ملتهاي ضعيف مكيدن خون ملتهاي عقب مانده و مستعمره كردن كشورهاي انان تلاش ميكنند. حتي نميخواهند از فكر بوجود آوردن يك ماجراي بزرگ جنگي از اين موضوع نيز صرفنظر كنند. ما نميتوانيم نطقهاي آقاي حسين علاء كه خود را سفير ايران ميداند و نطقهاي دايههاي مهربانتر از مادر يعني نمايندگان انگليس و آمريكا در شوراي امنيت را ساده تلقي كنيم. اينجا نقض حق ملتهاي ضعيف در تعيين سرنوشت خود توسط نيروهاي متحد ارتجاء داخلي و خارجي به شكل خشني خودنمائي ميكند.
حسين علاء با نطق خود بعنوان نماينده حقيقي خائنين و وطن فروشيهاي دست پرورده اميرپاليستها در كشورهاي ضعيف از آشكار كردن سيماي حقيقي خود شرم نميكند. اين رفتار پست او را نيز نمايندگان دول بزرگ سازمان ميدهند و از اين طريق حتي از جريحهدار كردن مردم صلح جوي ايران نيز خودداري نميكنند.
اينك پس از انتشار اعلاميه صريح و آشكار دولت ايران مبني بر تائيد و تصديق خروج ارتش سرخ از ايران ، حسين علا در يك ارگان رسمي مانند شوراي امنيت برخلاف اطلاعيه رسمي دولت (متبوع) خود حركت كرده و ميكوشد مسئله را در شوراي امنيت نگهدارد. او نشان ميدهد كه در ايران غير از دولت رسمي دولت ديگري نيز وجود دارد كه (علاء) با اتكاء با آن ميكوشد به استقلال و حق حاكميت ملت خاتمه دهد.
خروج كامل نيروهاي اتحاد شوروي از ايران چنان حقيقتي است كه حتي ديپلماتهائيكه شوراي امنيت را بدرجه شوراي غير امنيت تنزل دادهاند قادر به انكار صريح آن نيستند اين نيز يك حقيقت انكارناپذير است كه گفتگوهائيكه عليرغم اين موضوع در شوراي امنيت جريان دارند في نفسه كاري بسيار مشكوك و خطرناكند.
واقعا رفتار آقاياني كه در شوراي امنيت نشستهاند آن اندازه سبك و بيمزه است كه حتي انسانهاي ساده نيز اغشته بودن اين رفتارها به غرضهاي زهر آلود را احساس ميكنند. روشن است كه ما بعنوان عضوي از عالم بشريت نميتوانيم به سياستهاي مرموزي كه جهان را بطرف درياي خون جديدي سوق ميدهد با خونسردي نگاه كنيم ولي جانب مورد توجه و علاقه ما اساس آن بخشي است كه مستقيما به وطن ما مربوط ميشود.ما هميشه گفتهايم و اكنون نيز صريحا ميگوئيم : ما بطور جدي به ايران و تماميت ارضي آن علاقمنديم. اگر از طرفي خدشهاي به آن وارد شود شايد جديتر و فداكارانهتر از ساكنان ايالتهاي ديگر ايران براي جلوگيري از آن خدشه اقدام خواهيم كرد. با اينحال هرگز حاضر نيستيم از دفاع از مسئله زبان و آداب و رسوم وخصوصياتمان بشرط آنكه كشورمان يعني ايران را خدشه دار نكند صرف نظر كنيم. در اينجا چيزيكه مغاير با قانون و حاكميت خلقهاي ايران باشد وجود ندارد. برعكس اگر ما خود را با دست آوردمان اداره كنيم شايد اين امر بتواند به تكامل و تعالي ايران رشد بيشتري دهد . نهضت ملي مان ديگر از چهارچوب ملي خارج شده و مقام هماهنگي جنبش دموكراتيك ايران را احراز كرده است. اكنون ديگر عموم مردم ايران شروع به درك اين موضوع و معناي حقيقي ان كردهاند.
گفتگوهاي آغاز شده در تهران موجب روشن شدن ابهامات وسوء تفاهماتي كه دشمنان ما با طرق و بهانههاي گوناگون ايجاد كردهاند گشته و حسن تفاهمي ميان خلق آذربايجان و ايرانيان خارج از آذربايجان بوجود اورده است. اين حسن تفاهمات عليرغم تلاشهاي مذبوحانه مرتجعين داخلي و خارجي روز بروز عميقر ميگردد و نتايج مثبتي ميدهد.در چنين شرايطي هياهوي خارجيان و تلاش آنان براي تبديل اين مسئله ساده به يك مسئله جهاني ، جز هدفي پنهاني عليه ايران چيز ديگري نميتواند باشد.
كسانيكه تا ديروز از وارد كردن هيچ تهمت و افترائي بما ابا نميكردند امروز ميكوشند با معرفي آذربايجان بعنوان يك دولت مستقل و با دروغپردازيهاي گوناگون درباره انتشار نهضت ما در سراسر ايران ، افكار جهانيان را تيره سازند.ما در همان روزهاي آغاز جنبش دموكراتيكمان نوشته بوديم كه «دهان بعضيها بيهوده آب نيفتند «از اين نمد براي آنها كلاهي نميشود » آذربايجان هر چه هم كه بخواهد بشرط ماندن در داخل ايران بالاخره ما بهر زباني كه سخن بگوئيم ، هر هدفي كه داشته باشيم براساس ايراني بودن و ماندن در چهارچوب ايران خواهد بود.
ما بارها گفتهايم « مسئله آذربايجان بايستي فقط در آذربايجان و با دخالت مستقيم خلق آذربايجان حل شود. اين حق مشروع و قانوني ايران و آذربايجان موضوعي نيست كه به شوراي امنيت مربوط باشد. اگر قرار باشد كه شوراي امنيت در اختلافات داخلي تمام كشورها دخالت كند. آنوقت ما ايرانيان نيز به اعتبار عضويت مان در ملل متحد خواهان آن هستيم كه بر اعتصابات روزافزون امريكا نظارت كنيم.(بنظر ما) اختيارات گسترده رئيس جمهور آمريكا را از يكسو موجب خدشهدار گشتن صلح و امنيت جهاني و از سوي ديگر ضربهاي بزرگ به نظام دموكراسي جهاني ارزيابي كرده ، از شوراي امنيت تقاضاي محدود كردن اين اختيارات را داريم. از آنجا كه ما ملت كوچكي هستيم اين قبيل ادعاهاي ما ميتواند خندهدار بنظر رسد. ولي مداخله استراليا در امور داخلي دولت ايران دخالت استراليائي كه هنوز داراي استقلال حقيقي نيست و شايستگي خود را براي داشتن استقلال هنوز نشان نداده است در امور داخلي ايراني كه داراي چندين هزار سال تاريخ و استقلال است اگر مسخره نيست پس چيست؟
سياست نو استعماري آمريكا و حرص و ولعي كه اين كشور براي انحصار نفت جهان بهر قيمت از خود نشان ميدهد از آنجا كه بشريت را بسوي خطرهاي مهلك سوق ميدهد. با جنبش ساده و طبيعي مردم صلحجوي ما نيز مخالفت مي ورزد. اين موجب افتخار ما در برابر بشريت است و يك سقوط اخلاقي براي آن ديپلماتها و نمايندگان مطبوعاتي است كه به اشاره انگشت شركتهاي نفتي حركت ميكنند.
اكنون كسي از آمريكائيها نميپرسد كه با چه صلاحيت و براساس كدام قرار نيروهاي آمريكائي وارد خاك ايران بيطرف شده بود؟ متخصصين آمريكائي با چه صلاحيتي خود را مجاز ميدانستند برخلاف وظايفشان در امور داخلي ايران دخالت كنند؟ شوراتسكف كيست ؟ از جان ايرانيان چه ميخواهد؟ كارهاي خلاف قانون دكتر ميليسيو و ساير متخصصان آمريكائي هنوز از خاطر مردم ايران پاك نشده است. اكنون ما دايههاي مهربانتر از مادر لازم نداريم. ما كشور خود را هزاران سال با دست خود اداره كردهايم و بعد از انهم اداره خواهيم كرد. هيچ نيروي خارجي نميتواند ما را از اين حق مشروع خود محروم كند. حركت خيانت آميز حسين علاء مسئله تازهاي براي مردم ما نيست. ما از نقشههايي كه نيروهاي ارتجاعي تحت حمايت بيگانگان در پايتخت كشورمان اجرا ميكنند ، بي اطلاع نيستيم و دير يا زود بايد تكليف مردم ايران با اين عناصر روشن شود. اينها ميكوشند در ايران دريائي از خون بپا كنند. اينها آدمهاي خود فروختهاي هستند كه ميكوشند استقلال ما را از ميان ببرند و ثروتهاي طبيعي ما را به بيگانگان تقديم كنند. حركت غير مسئولانه حسين علاء متوجه تاريكتر كردن هر چه بيشتر فضاست.
اگر اعمال حسين علاء وزير دربار سابق واقعا بفرمان مقامات غير مسئول باشد پس او قانون اساسي ايران را زير پا نهاده است و بنظر ما ملت ايران نمي تواند با اين موضوع با خونسردي برخورد نمايد.در صورتيكه پرده از روي اين صحنه برداشته شود آنگاه كار بجاهاي باريكي خواهد كشيد و بنظر ما اين به سود ايران نيست. اكنون بايد كشور به تمام معني دموكراتيك شود و اين دموكراسي بدون دعوا و خونريزي در سرتاسر ايران عملي گردد. ما اكنون در كنار حفظ آزادي داخلي و ملي خود بسوي اين هدف حركت ميكنيم. ما براي ماندن در داخل ايران و شريك بودن در سرنوشت ملت ايران هزاران دليل و برهان در دست داريم. خاطر دايههاي مهربانتر از مادر جمع باشد. آذربايجان هرگز بفكر جدا شدن از ايران نبوده و نخواهد بود ولي امور خودش را خود اداره خواهد كرد.
آقای اسبقی مقاله تان و استدلالهايتان(اگر بشود استدلالشان خواند) بقدری سطحی و پيش پا افتاده و ضعيف است که آدم زورش می آيد به آنها پاسخ دهد واگر هم ندهد ممکن اس امثال شما حمل برصحت کنيد. متاسفانه مشکل عمده ما آذربايجانيها امروزه نه فارسها که حمله وهجوم آنها بر موجوديت ما ديگر طبيعی شده است بلکه آذربايجانيهای خود باخته و ديگری ساخته ای مثل جنابعالی (اگر فرض کنيم واقعاآذربايجانی هستيد )ميباشند که بنحو معجزه آسايی قربانی سياستهای شوونيستی ضد ترکی پهلوی شده اند و اکنون برای شوونيستهای فارس به بار نشسته اند امثال شماتيشه به ريشه شاخه ای می زنيد که روی آن نشسته اید.آنقدر رفاه و پست و مقام مستتان کرده است که از خود بيخود شده ايد و اين حرفها را مستانه ميزنيد.و نتيجه اش مسايل سينما فردوسی تهران ميشود که نوشونيست تلخکی بنام بهتر است بگويم شيطان صفت توهين و تحقير در مورد ما ترکهای آذربايجان روا ميدارد.شماها آنقدر خزعبلات جعلی شوونيستها را باور که چه عرض کنم در آنها حل شده ايد که بکل خودرا فراموش کرده ايد.ولی اين را بدانيد همانطور که فرهنگ غنی وزيبای ترکی آذر بايجانی که امثال شما کاملا از آن بيگانه ايد ظرف 80 سال تبليغات مسموم و دروغين از دل و جان ما نرفته است آنقدر قدرت و بالندگی دارد که خود ببويد و در دلها نشيند و حملات ناجوانمردانه دشمنانش اعم از مارغين و ناکثين و قاسطين در او بی تاثير باشد و جوانان امروز آذر بايجان نه در تبليغات مسموم وجعليات منتشره از رسانه های فارسی بلکه از مطلعات واقعياتی که جنابعالی توفيق آن را نداشته ای به حقايق و سربلندی آذربايجان و فرهنگ ترکی آن دست مييابند و لذا آينده با گذشته فرق خواهد داشت.
على بيگلو
در حمايت و لزوم پيوستن ايران به
"اتحاديه كشورهاى عرب" و "مجمع تركى همكارى و توسعه"
پس از آنكه سبحاني مديركل خاورميانه عربي و شمال آفريقاي وزرات امورخارجه ايران در سفر به مصر درخواست عضويت ايران در اتحاديه عرب بهعنوان عضو ناظر را ارائه كرد چند تن از صاحبنظران و سياستمدران فارس (آقايان هرميداس باوند٫ ابراهيم يزدى و پيروز مجتهدزاده) به اظهار نظر و انتقاد در اين باره پرداخته اند. هرچند هر سه اين منتقدين در نظرات خود٫ به شرحى كه در زير آمده است٫ از پيشگوئي هاي عجولانه و تمايلات و احساسات قوميتگرايى فارسى فارغ نبوده اند در بيانات و ارزيابىهاى آقاى پيروز مجتهدزاده آشكارا موضع قوميتگرايى افراطى فارسى٫ سائقه هاى شديد نژادمحورانه٫ باستانگرايى-كوروشيسم و عصبيت پرخاشگرايانگه ضدعربى و ضد تركى غليظى به چشم مىخورد. از سوى ديگر دكتر صادق زيبا كلام , استاد دانشگاه تهران و كارشناس مسائل استراتژيك اين اقدام را از چند منظر قابل تحسين دانسته است. در اين نوشته من ضمن تاييد عمومى ارزيابى دكتر صادق زيبا كلام ٫ نه تنها از ضرورت پيوستن ايران به "اتحاديه كشورهاى عرب" بلكه از لزوم پيوستن عاجل ايران به "مجمع تركى همكارى و توسعه" دفاع نموده ام. قبل از آن نخست به منظور آشنايى با موضع طيفهاى گوناگون جريان قوميت گرايى فارسى در اين مورد نظرات سه صاحبنظر مذكور را نقل مىكنم:
دكتر داوود هرميداس باوند مىگويد كه اتحاديه عرب تا به حال فاقد كارآيي بوده است. وى تصميمات اين اتحاديه را بدون توجه به واقعيات و براساس پندارهاي قبيلهاي دانسته و پيشگويى كرده است كه عضويت ايران بهعنوان ناظر هيچ تأثيري در اين تصميمات نخواهد داشت و نميتواند منافع خاصي براي ما به همراه داشته باشد. او رد اين پيشنهاد كه به گمانش هيچ مبناي منطقي ندارد از سوي اتحاديهعرب را، بهعنوان يك امتياز منفي براي كشوري مهم و تاريخي مانند ايران تلقي نموده است.
ابراهيم يزدي از نهضت آزادى و وزير امورخارجه دولت موقت با بيان اينكه رد درخواست ايران از سوي اتحاديهعرب، موجب سرافكندگي براي ديپلماسي كشور است، گفته است: بههيچوجه نميتوان تصميم ايران مبني بر پيوستن به اتحاديهعرب به عنوان عضو ناظر را، در راستاي منافع ملي و موقعيت استراتژيك در منطقه ارزيابي كرد و افزوده است كه هيچ توجيه منطقي و عقلاني براي چنين درخواستي از سوي ايران وجود ندارد. وى نيز پيشگويى نموده است كه حضور ما در اتحاديه عرب حتي بهعنوان ناظر نميتواند باعث نقض تصميمگيريهاي گذشته در مورد سياستهاي اين اتحاديه در منطقه شود و يا كمترين كمكي به حل اختلافات ايران با امارات بر سر جزاير سهگانه ايراني بكند. (اظهارات فوق همچنين با توجه به نزديك شدن روزافزون جريان سياسى موسوم به ملى مذهبى به جريان قوميتگرايى افراطى فارسى نيز قابل تامل اند).
پيروز مجتهدزاده مديرعامل مؤسسه مطالعات استراتژيك يوروسويك لندن كه عموما مواضع بسيار غيردوستانه اى نسبت به ملل و كشورهاى عربى و تركى و همچنين اقوام ترك و عرب ايرانى دارد٫ در اين باره از جمله مىگويد (به اختصار): "مليت عربي، هويت عربي، شخصيت ملي عربي بسيار عالي است؛ مباركشان باشد به ما چه ربطي دارد؟ ما كه عرب نيستيم. تصميمگيريهاي اتحاديه عرب براي حفظ هويت و شخصيت واستقلال ملتها و كشورهاي عرب است و هيچ ربطي به ما ندارد. اتحاديه عرب تشكيلاتي است كه مديريتش هويت عربي و اساس موجوديتش بر اساس ناسيوناليسم و پان عربيسم از نوع ناصري و صدام حسيني است و براي اعتلا بخشيدن به شخصيت و هويت عربي٫ ضديت با ايران و براساس پان عربيسم به وجود آمده است٫ اساسا دشمني با هويتها و مليتهاي غيرعربي و خصوصا هويت ايراني دارد و عضويت در آن نشان از عربي بودن آن ملت دارد. چرا بايد شخصيت و هويت و مليت خود را لگدمال كنيم و عضو تشكيلاتي شويم كه مربوط به ملل عرب ميشود و در آنجا هويت و مليت و شخصيت ملي مستقل خود را با علامت سؤال مواجه كنيم. آن اتحاديه اساس كارش تنها دشمني با هويت ملي ديگران است از جمله هويت ملي ايراني".
وى مىافزايد: "تصميم گيران وزارت خارجه ما به كلي از مرحله پرت هستند. وزارت خارجه سرخود چنين تقاضايي كرده است و با اين كار هويت چند هزار ساله يك ملت را خدشه دار نموده است. يك چنين تقاضايي كه براي همكاري مايه گذاشتن از هويت ملي مطرح شود مطلقا بيجاست. چطور است اصلا اسم خودمان را بگذاريم رئيس كل عربها؟. ورود به آن اتحاديه مساوي است با نابودي هويت ملي و استقلال و شخصيت ملي و زير پا گذاردن و ناديده گرفتن 1400 سال مبارزه ملت ايران براي ايراني بودن و عرب نشدن. رهبران عرب يكسره با ايران و ايراني بودن و هر آنچه مربوط به ايراني حتي به كلمه فارس مربوط ميشود دشمني ورزيده اند؛ ايران چند هزار سال هويت و شخصيت مستقل دارد، ايران افتخار دارد كه مسلمان است ولي خيلي بهتر از عرب توانست به اسلام خدمت كند. در قصص قرآن آمده است كه بابل محل كفر و مبارزه ضدخدا بوده است و كورش كه پيامبر خدا در دين يهودي و دين مسيحي قلمداد شده است و در قرآن ذوالقرنين آمده است و آن بساط كفر ضدخدايي را برداشت به كورش فحاشي ميكنند٫ اين انگيزه از همان جا ميآيد....."
پيروز مجتهدزاده به مسئله عضويت تركيه در اتحاديه اروپا نيز از همان چهارچوب قوميتگرايانه افراطى فارسى پرداخته است: "تركيه ميخواهد وارد اتحاديه اروپا شود و ميخواهد بگويد هويت و ملتيش اروپايي است، ولي ما ميگوييم كه اين ملت ملتي است كه هويت درستي ندارد. اگر هويت درستي داشته باشد، پايبند هويت خودش ميبود".
در لزوم پيوستن ايران به "اتحاديه كشورهاى عربى"(League of Arab States)
"اتحاديه عرب" (جامعه الدول العربيه) در سال 1945 بوجود آمد. هدف اوليه تاسيس اين اتحاديه دفاع از وحدت عربي و آزادسازي سرزمين هاي اشغالي اعراب بود. اما اكنون اين مجموعه در راه تغييرات ساختارى بنيادى بر اساس منافع سياسي و مشترك منطقه اى است. تعداد كنونى اعضاي آن 22 كشور است (اردن٫ امارات٫ بحرين٫ تونس٫ الجزيره٫ جيبوتى٫ عربستان سعودى٫ سودان٫ سوريه٫ سومالى٫ عراق٫ عمان٫ فلسطين٫ قطر٫ كومور٫ كويت٫ لبنان٫ ليبى٫ مصر٫ مراكش٫ موريتامى و يمن).
1- همسايگان جنوبي و غربي ايران را كشورهاى با جمعيت عمدتا عرب تشكيل مي دهند. (عراق با مرز خاكى٫ كويت٫ عربستان٫ قطر٫ امارات متحده٫ عمان, بحرين با مرز آبى)
2- پيوندها و درهم تنيدگي ژرف و ديرينه ي سياسى٫ فرهنگى٫ اعتقادى و تبارى ميان مليتهاى مختلف ساكن در ايران و اعراب بخشي از تاريخ٫ هويت و تمدن اسلامي مليتهاى ايران است. از آن جمله است دين اسلام٫ خط عربى٫ وجود 60%-80% لغات عربى در زبان فارسى و نقش تعيين كننده و غيرقابل انكار تبار عرب در تشكل تبارى قوم فارس امروزى در ايران. بخش قابل توجهى از هموطنان فارس زبان امروزى ايران به واقع گروههاى مهاجر و يا بومىعرب (تبار) ند كه به مرور زمان داوطلبانه (در قرون گذشته) و به اجبار (در قرن بيستم) زبان فارسى را اختيار نموده اند.
3- درصد مهمى (بين 7% الى 8%) از جمعيت ايران را هموطنان و شهروندان عرب تشكيل مىدهند. اعراب ايران متشكل از عربهاي استان خوزستان و مناطق عرب نشين چسبيده به خوزستان٫ عربهاي جزاير و بنادر خليج فارس و بيش از پانصد هزار نفر عربهاي استان فارس٫ خراسان٫ كرمان٫ يزد٫ بلوچستان و جنگ زده هاي خوزستاني مقيم كرج، تهران، اصفهان، مشهد و ديگر مناطق ايران مىباشند.
4- جمعيت عرب ايران به تنهايى از جمعيت عرب بسيارى از كشورهاى عضو اتحاديه عرب بيشتر است. و از اين منظر ايران شايستگى عضويت نه تنها به عنوان ناظر بلكه حتى به عنوان عضو اصلى اتحاديه كشورهاى عرب را نيز داراست.
5- در عرصه همكاريهاي اقتصادي و تجارى ايران با كشورهاي عربي در حوزه خليج فارس و شمال آفريقا , اين اتحاديه دريچه اى به روى بازار نواحى مذكور خواهد بود.
6- در سالهاى اخير به موازات بحث هاي بسيار جدي در ميان روشنفكران و سياسيون جهان عرب در باره توسعه سياسى و روند دمكراسى منطقه اى تغييرات گوناگونى در ساختار اتحاديه عرب از جمله گنجاندن حقوق بشر و گسترش دموكراسي بعنوان بخشي از فعاليتهاي اين اتحاديه نيز در حال انجام است. اكنون به خوبى دانسته شده است كه بدون تعريف و تلقى منطقه اى از روند دمكراسى در خاورميانه ، گذر به دمكراسى در كشورهاى منطقه به طور منفرد غيرقابل تصور است. شواهد نشان مىدهد كه موضوع دموكراسي در تعاريف جديد اتحاديه عرب هم بدرستى به شكل روند و مقوله اى منطقه اي تثبيت و تعريف خواهد شد. ايران به عنوان كشورى خاورميانه اى نمىتواند بيش از اين خود را از روند دمكراتيزاسيون منطقه ى تجريد نمايد.
7- از دگرگوني ها و تغييرات مثبت در حال انجام در ساختار و بنيان اتحاديه عرب يكى نيز حركت به سوى اساس قرار دادن منافع متقابل و همكاري منطقه اي در قبول عضويتهاى جديد و كمرنگتر و بىاعتبار شدن مقولات گذشته مانند هويت ملي و منشا نژادي است. بنا به گفته عمرو موسي دبيركل اتحاديه عرب در ماههاي اخير علاوه بر ايران درخواستهاي مشابهي از سوي كشورهاي اتيوپي، اريتره٫ تركيه و همچنين از آمريكاي لاتين براي پيوستن به اتحاديه عرب به عنوان عضو ناظر دريافت شده است. در چنين شرايطى عضويت ايران در همسايگى با كشورهاى عربى٫ وجود جمعيت بزرگ ايرانيان عرب ٫ مسئله تروريسم اسلامى و ديگر مسائل (بند 8) در اتحاديه عرب امرى بسيار معقول و منطقى جلوه مىكند.
8- عضويت در اتحاديه عرب امكان تشريك مساعى٫ گشودن باب ديالوگ و تفاهم٫ تاثير و تعديل در سياستگذاريهايى مانند مسئله فلسطين و اسرائيل٫ امنيت خليج فارس٫ مشكلات موجود ايران با مصر و عربستان , آينده عراق٫ مسئله جزاير سه گانه عربى٫ تروريسم اسلامى و ... را فراهم خواهد ساخت. بدون ايجاد روابط مستحكم٫ دمكراتيك و با احترام متقابل با مصر و عربستان ايجاد روابط مستحكم با دنياى عربى فوق العاده دشوار است.
در لزوم پيوستن ايران به "مجمع تركى توسعه و همكارى"(TİKA) و "سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه" (BSEC) ويا KEİ))
"مجمع تركى توسعه و همكارى" Türk İşbirliği ve Kalkınma İdaresi Başkanlığı در سال 1992 بوجود آمد. هدف شكل گيري اين اتحاديه گسترش و توسعه تعاون و همكارى منطقه اى بين كشورهاى تركزبان٫ كشورهاى همسايه تركيه و ديگر كشورها در همه زمينه هاى اقتصادى٫ تجارى٫ ادارى٫ تكنولوژيك و آموزشى بوده است. تعداد اعضاي آن در حال حاضر 18 كشور مركب از كشورهاى شبه جزيره بالكان٫ قفقاز و آسياى ميانه است (تركيه٫ آذربايجان٫ قزاقستان٫ ازبكستان٫ تركمنستان٫ قيرقيزستان٫ قبرس شمالى٫ گرجستان٫ بلغارستان٫ اوكراينى٫ روسيه٫ رومانى٫ مقدونيه٫ مولداوى٫ آلبانى٫ بوسنى هرزگوين٫ مغولستان٫ تاجيكستان) "سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه" BSEC - Black Sea Economics Cooperation - Karadeniz Ekonomik İşbirliği Örgütü نيز تشكيلاتى است مشابه كه در همان سال تاسيس شده و داراى 20 عضو است. (اعضاى آن: تركيه٫ آلبانى٫ بلغارستان٫ رمانى٫ مولداوى٫ يونان٫ آذربايجان٫ گرجستان٫ ارمنستان٫ روسيه٫ اوكراينى. اعضا ناظر: اتريش٫ ايتاليا٫ آلمان٫ فرانسه٫ اسرائيل٫ مصر٫ تونس٫ لهستان٫ و سلواكى)
1- همسايگان شمالى ايران را كشورهايى با جمعيت عمدتا ترك تشكيل مىدهند (تركيه٫ آذربايجان٫ تركمنستان با مرز خاكى٫ قزاقستان با مرز آبى).
2- پيوندها و در هم تنيدگى ژرف و ديرينه سياسى٫ فرهنگى٫ اعتقادى و تبارى ميان مليتهاى مختلف ساكن در ايران و تركها٫ بخشى از تاريخ٫ هويت و تمدن خاورميانه اسلامى و مليتهاى ايران است. از آن جمله است مذهب تشيع (كه توسط تركهاى آسياى صغير مذهب حاكم ايران و از جمله قوم فارس شده است)٫ وجود هزاران لغت تركى در زبان فارسى٫ نقش تعيين كننده ترك ها در تشكل تبارى و هويتى قوم موسوم به فارس در ايران. بخش قابل توجهى (30%-40%) از هموطنان فارس زبان امروزى ايران به واقع ترك تبارانى هستند كه به مرور زمان داوطلبانه (در قرون گذشته) و به اجبار (در قرن بيستم) زبان فارسى را اختيار نموده اند. علاوه بر آن ايران به عنوان كشورى كه بيش از هزار سال تحت حاكميت خاندانها٫ ارتشها و سلسله هاى تركى بوده ٫ عملا در دوره مذكور بخش محورى تاريخ و دنياى تركى را داشته است. عضويت ايران در مجمع كشورهاى تركى بازگشت به هويت اصيل و ايفاى دوباره اين نقش تاريخى پس از غيبتى صدساله خواهد بود.
3- مليت ترك يكى از دو مليت عمده ايران است. بخش بسيار قابل توجهى از جمعيت ايران (در منابع مختلف بين 50%- 25%) را هموطنان و شهروندان ترك تشكيل مىدهند. گروههاى منسوب به اين مليت علاوه بر تركهاى استانهاى آذربايجانى شمال غرب كشور (آذربايجان شرقى٫ آذربايجان غربى٫ زنجان٫ همدان٫ اردبيل٫ قزوين و مناطق ترك نشين چسيبده به اين استانها در استانهاى مركزى٫ قم٫ كردستان٫ كرمانشاهان٫ گيلان٫ تهران) شامل ميليونها تن ترك در استانهاى خراسان٫ فارس٫ اصفهان٫ كرمان٫ سمنان٫ مازندران٫ خوزستان٫ لرستان٫ چهارمحال كهگيلويه٫ بوشهر و.... ساكن مىباشند. همچنين تركمنها در استانهاى گلستان٫ خراسان و مازندران٫ و خلجها٫ قزاقها٫ اويغورها و ازبك ها از ديگر گروههاى تركى ساكن ايران مىباشند.
4- جمعيت ترك ايران به جز تركيه ٫ بيش از جمعيت ترك همه كشورهاى عضو مجمع كشورهاى تركى است (ايران به لحاظ نفوس دومين كشور ترك زبان جهان است). از اين زوايه ايران شايستگى آن را دارد كه نه تنها به عنوان ناظر بلكه به عنوان عضو اصلى كشورهاى تركى به عضويت "مجمع تركى همكارى و توسعه" در آيد.
5- توسعه اقتصادى نيز همانند روند دمكراسى مسئله اى منطقه اى است. به لحاظ همكاريهاي اقتصادى٫ مجمع تركى همكارى و توسعه و مشخصا كشورهاى تركيه٫ آذربايجان و تركمنستان و ديگر كشورهاي تركى در اروآسيا, دريچه اى به روى بازار اورآسيا٫ آسياى ميانه ٫ قفقاز و اروپاى جنوب شرقى خواهد بود٫ در واقع اين دو سازمان از معدود امكانات واقعى ايران براى پيوستن به اتحاديه ها و سازمانهاى اروپايى نيز هستند.
6- مجمع تركى همكارى و توسعه و سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه تشكيلاتى بر مبانى نژادى و هويت ملى نيستند. مجمع تركى همكارى و توسعه اتحاديه اى منطقه اى مركب از سه دسته كشورهاى ترك زبان (تركيه٫ آذربايجان٫ قزاقستان٫ ازبكستان٫ تركمنستان٫ قيرقيزستان٫ قبرس شمالى) كشورهاى همسايه تركيه (گرجستان٫ بلغارستان٫ اوكراينى٫ روسيه) و ديگر كشورها (رومانى٫ مقدونيه٫ مولداوى٫ آلبانى٫ بوسنى هرزگوين٫ مغولستان٫ تاجيكستان) است. در "سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه"٫ اكثر كشورهاى عضو را كشورهاى غير ترك مانند يونان و ارمنستان تشكيل مىدهند. عضويت ايران در اين دو مجمع و سازمان به عنوان كشورى با جميت عمدتا ترك ٫ در همسايگى تركيه و ديگر كشورهاى تركى و نيز پاره اى مسائل سياسى ديگر (بند 8) امرى بسيار معقول٫ فوق العاده منطقى و مطابق بر منافع دراز مدت ملى است.
7- فعاليت و اهداف تاسيس مجمع تركى همكارى و توسعه شامل گسترش همه نوع همكارى و تعاون در عرصه هاى اقتصادى٫ بانكدارى٫ بيمه٫ بودجه٫ سيستمهاى مالياتى٫ تجارت خارجى٫ تكنولوژى٫ اجتماعى٫ فرهنگى و آموزشى و ...است. عرصه هايى كه توسعه و گسرتش آنها٫ زيربناى توسعه سياسى و گسترش ساختار دمكراتيك در منطقه نيز مىباشند.
8- عضويت در مجمع كشورهاى تركى امكان تشريك مساعى٫ گشودن باب ديالوگ و تفاهم٫ تاثير و تعديل در سياستگذاريهايى مانند مسئله اشغال قره باغ توسط ارمنستان٫ امنيت درياى خزر٫ مشكلات موجود ايران با تركيه و آذربايجان , آينده عراق و افغانستان (هر دو با جمعيت قابل توجه ترك خواهان به رسميت شناخته شدن حقوق ملى خويش)٫ مسئله چاههاى نفتى و تقسيم منابع زيرآبى درياى خزر٫ تروريسم اسلامى و ... را فراهم خواهد ساخت. بدون ايجاد روابط مستحكم با تركيه٫ نيز آذربايجان٫ ايجاد روابط دوستانه با دنياى تركى بسيار دشوار خواهد بود.
از ديگر فوائد پيوستن ايران به اتحاديه هاى منطقه اى تركى و عربى:
- گردهمآيى و همكاري كشورها در مجموعه هاي منطقه اي كه به سرعت در سطح جهان در حال گسترش است به هيچ وجه ناقض هويت ملى و يا نافى استقلال ملى نيست. همانطور كه عضويت و همكاري فرانسه لاتين٫ آلمان ژرمن٫ مجارستان اوراليك ويا مالتاى سامى در اتحاديه اروپا به نفي هويت يكديگر منتهي نشده است. پس از عضويت روسيه در كنفرانس كشوهاى اسلامى به عنوان عضو ناظر -به سبب داشتن اقليت مسلمان٫ همسايگى با كشورهاى اسلامى٫ مسئله ترور اسلامى٫ منافع ملى و ديگر ملاحظات - عضويت ايران در "اتحاديه عرب"٫ "مجمع تركى توسعه و همكارى" و يا "سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه" و ... نيز از الزم واجبات است.
- روند دمكراتيزاسيون تدريجى در داخل ايران باعث تمثيل و اشتراك هر چه بيشتر هموطنان به حاشيه رانده شده ترك و عرب در تعريف هويت ايرانى و سياستهاى كلان دولت و -دير يا زود – منجر به رسمى شدن زبان عربى در مناطقى كه هموطنان عرب در آن مناطق از جمعيت قابل توجهى برخوردارند٫ همچنين اعلام زبان سراسرى تركى به عنوان يكى از دو زبان رسمى دولت مركزى ايران خواهد شد . و بدنبال آن نتيجه منطقى گسترش و نهادينه شدن دمكراسى در ايران از جمله اين خواهد بود كه هويت هاى تركى و عربى ايرانيان ترك و عرب نيز به عنوان بخشى جدايى ناپذير از هويت ايرانى٫ منافع و ملاحظات پايه اى ايران و مولفه هاى اصلى سياستهاى منطقه و خارجى آن پذيرفته و تلقى گردد. بهبود وضعيت مليتهاى ترك و عرب در ايران به تلطيف روابط ايران با به ترتيب دنيا و كشورهاى تركى و عربى٫ و به عكس مستحكمتر شدن روابط با كشورهاى تركى و عربى به بهبود وضعيت شهروندان ايرانى ترك و عرب يارى خواهد رساند. عضويت ايران در اتحاديه كشورهاى عربى و مجمع تركى توسعه و همكارى و ....روندهاى لابد فوق را تسريع خواهد نمود.
- عضويت ايران در اتحاديه كشورهاى ترك و عرب٫ باعث دور شدن و پاكسازى ايران از انديشه هاى نژادپرستى آريايى٫ رسوبات باستانگرايى-كورشيسم استعمار ساخته پهلوى و تضعيف سياستهاى قوميت گرايى افراطى فارسى حاكم بر بخشى از دولتمران٫ مقامات و بروكراتهاى فارس خواهد شد. اين عضويتها همچنين به دور شدن از سياستهاى ضد عربى و ضد تركى دولت پهلوى در ايران –كشورى محصور بين كشورهاى عرب و ترك- در سده بيستم كمك خواهد نمود. سياستهاي ضدملى اى كه ايران را منحصرا مترادف با فارس مىداند (مشابه آنها را در بيانات پرويز مجتهدزاده شاهد بوديم) و مردم و كشور ايران هزينه هاى فوق العاده زيانبار آنها را متحمل شده و مىپردازند.
سياستگذاران و مسئولين كشور كثيرالمله ايران بايد هر حركت و تصميمي كه ايران را به سمت جهان عربى و دنياى تركى نزديك مىسازد پيگيرانه دنبال كنند. روابط حسنه و پيوندهاى مستحكم بين ايران و كشورهاى منطقه و جهان اسلام و در اين ميان اتحاديه عرب و مجمع كشورهاى تركى هم به نفع ايران, هم به نفع اعراب و اتراك خارج و داخل و همه ديگر مليتهاى ايرانى و هم به نفع توسعه و ثبات كل جهان اسلام و خاورميانه است.
با سلام
در اينجا بنده بحثي با
شوونيستها درباره زبان و مليت ونژاد
خودم را ندارم چون ميدانم كه به آنها هيچ ربطي
ندارد كه زبان من چيست
فقط موضوعي را به حضور عزيزان
عرض ميكنم كه شخصي به اسم داريوش پارسي
با اسامي مختلف و درعين اينكه خودش را آذربايجاني جا ميزند از كارمندان مزدور رضا پهلوي است كه با گرفتن حقوق از رضا پالاني(نيم پهلوي )
هميشه و هرساعتي در پشت كامپيوتر
در سايتهاي مختلف و با نامهاي مختلف
به توهين تركمردان آذربايجان مي پردازد
كه بدينوسيله ماهيت اين شخص افشا ميگردد
Man khodem fars hestem, ve motegedem ke eger melelte Azarbyjan mikhahad az Iran joda shavad, haqqe an ra darand. Va hich farsi ham dar kareh azarbayjaniha haggeh dekhalt nadarad.
Daryush Amini, az Esfehan
روز 21 آذرماه (12 دسامبر)
سالروز بزرگداشت دولت دمکرات آذربايجان جنوبی 1945-1946 و محمد جعفر پيشه وری در قبرستان اماميه تبريز برگزار خواهد شد
آذربايجان دانيشير:
ايرانين شرفلي اهاليسي،
عزيز وطنداشلار،
بؤيوك مشروطه اينقيلابيندان بوُ گونهدك اؤلكهميزين عدالت و آزادليقسئور گوجلري چاليشميشلار كي، آزادليق وعدالتي برپا ائديب، ايران وطنداشلاريني اؤز ايجتيماعي و فردي حوقوقلارينا ناييل اوْلماقدا يارديم ائتسينلر.
ميلّتيميز تاريخ بوْيو بير چوْخ موستبيد شاهلارين اؤزباشيناليغينين شاهيدي اوْلموشدور. اوْنلار اؤز حاكيميّتلريني ساخلاماقدان اؤترو هر نؤوع جينايته ال آتميشلار. لاكين بشريّتين موکرّر تجروبهسينه اساساً ظولم قالاسي دئييل.
1357- ده سلطنته قارشي اينقيلابين هدفي ائله همين جومهوريّت و دموكراسي قوُرماق تجروبهسي كيمي دَيَرلنديريله بيلر.
اوْ عظمتلي اينقيلابين تاريخيندن 25 ايل كئچديگينه باخماياراق، اساس سوُآل بوُندان عيبارتدير كي ، گؤرهسن ايران خالقي اؤز ميلّي ايستكلرينه ناييل اوْلوبمو؟
يقين كي، كئچميش سهولري آراشديريب، تانيتماق گلهجكده بير ماياك كيمي ميلّتيميزين يئني دموكراتيك حركتينين يوْلونا ايشيق ساچاجاقدير.
بئله آنلاشيلير كي، اؤلكهده دموكراتيك بير دوزن قوُرا بيلمهمگيميزين باشليجا عيلّتلري دموكراسي آنلامينين دوزگون معناسيني بيلمهمك، اوْنو بير تئوريك ساحه كيمي اله آلماماق، هابئله دموكراسينين تمليني تشکيل ائدن ضرورتلره، اؤلكهنين مدني، ايجتيماعي، ايقتيصادي، كولتورل، ائتنيك و مذهبي قوُرولوشونا گؤز يوُمماقدير.
بئله بير حالدا دموكراسي و جومهوريتين نه اوْلدوغوندان آچيق و آيدين بير پرسپكتيو آچيب، گؤسترمك، آزادليقسئور و دموكرات گوجلرين بير- بيريله تانيشماسينا و اهالينين اکثريتينين ايستهديگي قوُرولوشا ناييل اوْلماسي اوُغروندا اوْنلارين بيرلشيب، ايش بيرليگي آپارمالارينا سبب اوْلا بيلر.
بيز، بوُ سنده قوْل چکن بير قروُپ آذربايجانلي آراشديرماچي، موتفکّير، يازيچي، اوُنيورسيته اؤيرنجيسي و كادرلاري، شاعير، قازتهچي و سياسي فعاللار عوموم خالق دموكراسي جبههسي قوُرماق ايستهين باشقا هموطنلريميزي حيمايه ائدهرك، ايران آزادليق حركاتينين اساس يؤنلري و باشليجا مقصدلري حاقّيندا اؤز دوشونجهلريميزي بيلديرمك ايستهييريك:
1 - ميلّي ايستكلري الده ائتمك اوچون اساس شرط دموكراتيك جومهوريّتلرده اوْلان تانينميش اوصول يوْلو ايله دموكراتيك قوُرولوشا كئچمك و بيرلشميش ميلّتلر تشكيلاتينين اينسان حاقلاري اوزره بياننامهسي و اوْنون ضميمهلرينده قئيد اوْلونان فردي و ايجتيماعي حوقوق و آزادليقلارين قوْرونماسيدير.
2 - اؤلكهنين ائتنیك قوُرولوشو، جوْغرافيا گئنيشليگي، و تاريخي كئچميشينه باخاراق، ايراندا فدراتيو بير سيستمين يارانماسي قاچينيلمازدير. كئچن يوز ايلده مشروطه و ايسلام جومهوريسي آنا ياسالاريندا اوْلان مشهور ايالتي و ويلايتي انجومنلر و ايسلام شورالاري مادّهلري، همين فدراتيو سيستمين يارانما ضرورتيني گؤسترمكده اوْلوب، سون ايكي ايلده ايسه ايرانين اوْن ايالته بؤلونمه لاييحهسي همين ضرورتي داها دا ووُرغولاماقدادير.
3 - وطنداشلارين كولتورل، ايقتيصادي و سياسي حاقلاريني آچيقلاييب، قانون چرچيوهسينه سالماق، بوتون ساحهلرده اوْنلارين برابرليگيني ساغلاماق جومهوريتين ساغلامليغي و مؤحكملنمهسينه تأمينات وئرير. اوْنون اوچون هرهانسي دوشونجه، فيكير، سوْي، مذهبه باغليليق اوستونلوک و مشروعيت قايناغي ساييلماز. بيزه گؤره مشروعيّتين تك بير قايناغي آزاد و دموكراتيك سئچكيلرده قازانيلان اكثريّتين سسيدير.
4 - ايران چوْخ ميلّتلي بير اؤلكه اوْلدوغونا گؤره، تاريخ بوْيو اوْنون گئنيش اراضيلرينده چوْخ دانيشيلان و موستقيل توركجه، فارسجا، عربجه، كوردجه، توركمنجه و بلوچجا كيمي ديللر ياييلميشدير. بوُ سببدن آنا ديلده تعليم و تربيه اوصولونون بوتون تحصيل ايللرينده تئزليكجه و شفّاف صورتده ايجرا اوْلماسي واجيبدير.
5 - بوتون ديللر ، لهجهلر و كولتورل ايرثلريميز ايرانين بؤيوك معنوي ثروتي ساييلماسينا گؤره هئچ بير آيري سئچكيليك ائتمهدن، بوتون بوُ ديللر و لهجهلرين قوْرونوب، گليشديريلمهسينه و آتالاردان قالان ياديگارلارين ساخلانيلماسينا الوئريشلي شراييط ياراتماق بيزيم ايستكلريميزدندير.
6 - توْپلومدا وطنداشلارين ياريسيني اوْلوشدوران قادينلارين اينساني مؤوقعينين قوْرونماسي اوچون قادين حاقلاريندا آيري سئچكيليكلرين لغو ائديلمهسي بياننامهسينه و اوْنون ضميمهلرينه روعايت واجيب شرطلردندير.
7 - دموكراسيني قوْرويوب، دوام ائتديرمك اوچون اؤلكهنين هر يئرينده علمي ، كولتورل، ايقتيصادي و ايجتيماعي ساحهلرده دواملي گليشديرمه ايشلري لازيمدير. بيز امنيّت، تعليم و تربيه، عومومي يايين اوْرقانلاري، ساغليق، ايش، ائو و ساييره ايمكانلاردان برابر شكيلده فايدالانما حاقّيني هامي اوچون طلب ائديريك.
8 - ايرانين ياشاييش موحيطي، ياشام طرزلري و ژنتيك خزينهسي ميلّي ثروتلريميزين ان اؤنمليسيدير. بيز سوْن ايللرده ياشاييش موحطينه ووُرولان زيانلارين اوْرتادان قالديريلماسي و دَيرلي ميلّي ثروتلريميزين قوْرونماسيني ايستهييريك.
9 - بيزجه ميلّي منفعتلري قوْروماق شرطي ايله، اوُلوسلار آراسي هارمونيك موناسيبتلرين تنظيملنمهسي، ميلّتلر آراسي دوْستلوغون گوجلنمهسي، هابئله دونيادا صولح و امن- امانليغين قوْرونماسي ميلّي گليشمهنين و امنيّتين اؤن شرطيدير.
بيز بوتون ايستكلريميزي دينج يوْللارلا ساغلاماغي دوشونوروك. بيزجه بوتون دينج چاليشمالار، او جوملهدن تحصّون، ييغينجاق، ميتينگ، اعتيصاب و رفراندوما چاغيريش ميلّتيميزين اؤز حاقلارينا چاتماسيندا ان طبيعي حاقلار كيمي دَيَرلنديريلمهليدير.
بيز اينانيريق كي، يوُخاريدا قئيد اوْلونانلاري اؤرت- باسدير ائتمک، ياخوددا اوْنلارا سايغيسيزليق خالقين بير چوْخ قيسمينين اينام و گوونجيني ايتيرمگه گتيريب چيخاراجاق و اوْلا بيلسين كي، قارشيدوُرمالارا يوْل آچسين و گوجلرين هدره گئتمهسينه و گليشمهميزين انگللنمهسينه سبب اولسون.
اوميد ائديريك کي، توْپلومون گليشمهسي اوچون تمناسيز چاليشانلار اؤلكهنين اؤزلليكلري، چاتيشماز جهتلري و منطقهدهكي دَييشيكليكلري دوزگون شکيلده آراشديريب، تحليل ائدهرك، ايران خالقينين حركتينده يوُخاريدا قئيد ائديلن هدفلره يوْل آچسينلار.
اوْلسون كي، اؤز ايجتيماعي حركت و نهضتلريميزده دموكراسيدن و جمعيتيميزين چتينليكلريندن آچيق بير گؤرونوش اوْرتايا قوْياراق، آزاد و برابرحوقوق وطنداشلاري اوْلان بير باشياوُجا و ايرليلهميش اؤلكهنين تمليني قوْيماغا ناييل اوْلاق.
The Azarbaijan crisis (1947-1948)
In 1947, while northern Iranian areas were under Soviet occupation, Pishevari, supported by the Soviet force, declared Azarbaijan as an autonomous region and demanded its secession from Iran. The central authority, faced with the instability of cabinets which came and went in raid succession, was prevented from sending its armed forces to restore its sovereignty in Azarbaijan since Soviet troops did not allow them access to the province. Gradually, the Azarbaijan autonomous government expanded the scope of its geographical domination until the whole Azarbaijan region were put under the government of the Azarbaijan Democrat Party with Pishevari as its prime minister. The situation experienced a turn with Qavam's appointment as prime minister. He succeeded in persuading the Soviet Union to withdraw its troops in exchange for a number of concessions while also made a number of promises (some not legally enforceable) to Pishevari in order to sign an agreement with him. With Soviet troops out of the region, Iranian forces entered the province officially to supervise elections to the fifteenth term of the Majlis. Pishevari and his cabinet fled before Iranian army captured the province and found their ways to Soviet Union. Thus, the autonomy movement, deprived of foreign military support, came to and end. The documents provide detailed accounts of the episode.
هموطنان توجه داشته باشندكه اين افرادي كه به نام دفاع از زبان تركي سخن ميگويند خود اين عرب نوازان وملا هاي دغلباز هستند ‚اينها جنگشان فقط با مفاخر فرهنگ ايران است كه عنصر متحد كننده تمام ايرانيان است . به دنبال استقرار عرب بر ايران ‚ ايرانيان عشق به ايران و تلاش براي بازپسگيري ميهن را كه مانند اخگري در دل زنده نگاه داشته بودند كه باعث به وجود آمدن نهضت هاي استقلال طلبي و رهايي از شر عرب شد. بزرگاني چون ابومسلم‚سندباد‚استادسيس‚يوسف برم.و......طاهر‚ بابك‚ويعقوب ليث وعمرو برادر يعقوب پرچمدار آن بودند و دهها جنبش بزرگ و كوچك ديگر در جهت تلاش براي آزادي ايران ازدست عرب و ظهور فردوسي طوسي ادامه دهنده همان نهضت شرايطي به وجود آورد تا ما از نكبت عرب بالاخره آزاد شديم و تو اي آذري اگر تاريخ كشورت را خوب بداني ميداني كه وحدت ايرانيان بالاخره آزادي ايران راتحقق بخشيد ‚نظام پهلوي ربطي به بوجود آوردن اين حركت ندارد و خود آنها هم ادامه دهنده و نه به وجود آورنده اش بودند‚ زيرا رضاشاه خود مازندراني بود و اگر مثل شما ها فكر ميكرد بايد فكر جدايي مازندران ميبود نه اتحاد ايران و حتي محمد رضا شاه هم همسري آذري داشت ‚اين داستان هايي كه شما ميبافيد فكر نميكنيد ايراني در باورهايش به آن اعتقادي ندارد؟و كاري را كه آزاديخواهان ايراني كردند شما داريد خلاف آنرا تبليغ ميكنيد؟شما با ايراني كه در صدد خلاصي دوباره ايران از دست عرب هاي ملاي حاكم بر ميهنمانند به جنگ با ايرانيان برخاسته ايد ‚شما در كدام سو هستيد براي بقاي ملا ها مبارزه ميكنيد يا براي آزادي ايران‚آذري ها از ملاها در رنجند نه از ايرانيان‚شما درد مردمتان را نميدانيد و به جاي راه ايران راه تركستان عربهارا ميرويدو دم از بابك هم ميزنيد ‚كجاست محل دفن اين بيست و پنج هزار نفركه ميگوييد تمام نوكران مسكو از ايران به محض ورود ارتش متواري شدند و تلفات اين روبرويي فقط چيزي در حدود 230 نفر بوده وگرنه بيست و پنج هزار نفر را اگر شاه كشته بود انگليسي ها يا روسها آن را پيراهن عثمان ميكردندو بالاتر از همه شما تبليغاتتان سر به فلك برميداشت ‚همان كساني كه اول در رفتند خود جعفر پيشه وري بود كه استالين اربابش هم به او رحم نكرد ‚ شما ها كساني نيستيد كه آنرا دوباره امتحان كنيد ايران امروز ايران زمان پيشه وري نيست و آذري ها بدام شما ها نميافتند و آنقدر هوشيار هستند تا بدانند در اين شرايط چه كسي دشمنشان است همان هايي كه شما براي نجاتشان از منجلابي كه در آن افتاده اند هستيد .
آقای اوختاي، شما نژاد پرستی که از کلمات خودتان ميبارد را به بقيه نسبت ميدهيد،مطلبي که من نوشتم، در اثبات اين قضيه بود که تبار ( اتينيک) مردم ايران با همه يکيست وبا دستاويز قراردادن زبان نيمچه ترکي نيمچه فارسي رايج در آذربايجان هيچ کس نمی تواند ملت ايران را به ترک و غير ترک تقسيم کند و هويت و تبار بخشي از ملت ايران را عوض کند. در مورد بخش دوم سوالتان هم بيشتر اقوام اسيايي از جمله هند و پاکستان برسي شده و حتي در کشورهايي که فعلا به ترکي صحبت ميکنند ولي قبلا بخشي از خراسان بزرگ بودهاند و فارسي صحبت ميکردهاند شباهت ژنتيکي با ايرانيان دارند و ژنتيک انها بسيار با تبار ترکان متفاوت است. اما از نظر من هر کس که فرهنگ ايراني را پاس داشت و بدان احترام گذارد ايرانيست همانطور که محمود غضنوي که ترک بود در اثر معاشرت با ايرانيان هويت ايراني يافت و در ترويج فرهنگ و ادب ايراني کوشيد. کلام اخر اينکه شما پانترکهاي ساخته دست ملاها سعی داريد با چند دستگي و اختلاف بين ملت ايران توجه مردم را از رژيم به مسائل پوچ قومي معطوف کنيد، شما می خواهد با دامن زدن به مسائلي که بيش از ۵۰ سال پيش تمام شده و زنده کردن دوباره انها مردم را از تجزيه کشور بترسانيد و چند سالی بيشتر به عمرملاها در ايران بيفزائيد، شما ها که از اذريان بسيار ميهراسيد وقتي ديديد انها بابک که سمبل مبارزه با اعراب و اسلام دولتي و دفاع از هويت ايرانيست را بعنوان نماد خود برگذيدند با منحرف کردن اين جريان بسوي پانترکيزم ميخواهيد مانع گرويدن مردم بدان شويد. ولي کور خوانده ايد مردم فعلي ايران با مطالعه دقيق و اگاهي از هويت واقعي خود به هيچ وجه گول اين بازي کثيف شما را نخواهد خورد. پاينده اذربايجان هميشه سرفراز در کنار ايران هميشه جاويدان
آقای اوختاي، شما نژاد پرستی که از کلمات خودتان ميبارد را به بقيه نسبت ميدهيد،مطلبي که من نوشتم، در اثبات اين قضيه بود که تبار ( اتينيک) مردم ايران با همه يکيست وبا دستاويز قراردادن زبان نيمچه ترکي نيمچه فارسي رايج در آذربايجان هيچ کس نمی تواند ملت ايران را به ترک و غير ترک تقسيم کند و هويت و تبار بخشي از ملت ايران را عوض کند. در مورد بخش دوم سوالتان هم بيشتر اقوام اسيايي از جمله هند و پاکستان برسي شده و حتي در کشورهايي که فعلا به ترکي صحبت ميکنند ولي قبلا بخشي از خراسان بزرگ بودهاند و فارسي صحبت ميکردهاند شباهت ژنتيکي با ايرانيان دارند و ژنتيک انها بسيار با تبار ترکان متفاوت است. اما از نظر من هر کس که فرهنگ ايراني را پاس داشت و بدان احترام گذارد ايرانيست همانطور که محمود غضنوي که ترک بود در اثر معاشرت با ايرانيان هويت ايراني يافت و در ترويج فرهنگ و ادب ايراني کوشيد. کلام اخر اينکه شما پانترکهاي ساخته دست ملاها سعی داريد با چند دستگي و اختلاف بين ملت ايران توجه مردم را از رژيم به مسائل پوچ قومي معطوف کنيد، شما می خواهد با دامن زدن به مسائلي که بيش از ۵۰ سال پيش تمام شده و زنده کردن دوباره انها مردم را از تجزيه کشور بترسانيد و چند سالی بيشتر به عمرملاها در ايران بيفزائيد، شما ها که از اذريان بسيار ميهراسيد وقتي ديديد انها بابک که سمبل مبارزه با اعراب و اسلام دولتي و دفاع از هويت ايرانيست را بعنوان نماد خود برگذيدند با منحرف کردن اين جريان بسوي پانترکيزم ميخواهيد مانع گرويدن مردم بدان شويد. ولي کور خوانده ايد مردم فعلي ايران با مطالعه دقيق و اگاهي از هويت واقعي خود به هيچ وجه گول اين بازي کثيف شما را نخواهد خورد. پاينده اذربايجان هميشه سرفراز در کنار ايران هميشه جاويدان
یاشار تبریزلی:
مکتب آذربایجان ، حرکت ملی مردم آذربایجان و نئوشونیستها
امروزه شاهد شکل گیری حرکت بزرگی هستیم که به حق میتوان آنرا زاییده مکتب مدرن آذربایجان دانست. مکتبی که در انقلاب مشروطه خود را به ایرانیان معرفی کرد. با حرکتهای مترقی شیخ محمد خیابانی و بیست و یک آذر ادامه یافت و در انقلاب اسلامی و جنبش خلق مسلمان باز وجود خود را ثابت کرد. و امروز نیز با حرکت هویت جویی ملت* آذربایجان در چهار چوب دموکراسی خواهی به ایرانیان نشان می دهد که مکتب آذربایجان تعطیلی پذیر نیست. امروز این مکتب بعد از یک قرن تجربه آزادی خواهی و پیشگامی در حرکت های مترقی در ایران به نقد وبررسی حرکتهای گذشته خود می پردازد تا با پند گیری از اشتباهات گذشته به تحکیم بنیان حرکت جدید خود بپردازد. حرکتی که با اساس قرار دادن اصول دمکراسی و هویت ملی خود علاوه بر تجربیات گذشته روند جهانی شدن را نیز مد نظر دارد. در کنارحرکت نوین ملی یا جنبش هویت جویی آذربایجان ، شونیستها نیزکه قدمتی همپای مکتب آذربایجان داشته و خود جزء محرکهای اصلی شکل گیری حرکت ملی آذربایجان بودند از پای ننشسته و در قالب نسلی جدید که می توان آنها را نئوشونیست نامید به حرکتهای سابق خود یعنی تهدید ، تضییع وتحقیر ملتها و حقوق ملتهای غیر فارس ادامه می دهند. این مقاله به بررسی اجمالی حرکت ملی آذربایجان و تحرکات شونیستها می پردازد و امید می رود کنکاش بیشتر در این زمینه توسط محققین و تحلیل گران ادامه یابد تا ابعاد مسئله ملی و مظلومیت ملل به ملت ایران بیشتر شناسانده شود تا بستری فراهم آید که ریشه افکار ارتجاعی شونیستی در جامعه ما خشکانیده شود.
آذربایجان در طول تاریخ به خصوص تاریخ معاصر علمدار حرکتهای پیشرفته اجتماعی و سیاسی و دروازه ورود ایده های روشنفکری به ایران بوده است. این واقعیتی است که هر انسان بی تعصبی را که سعادت و پیشرفت خود و کشور ایران را در گرو حقوق برابر تمام ملت یا ملتهای ایرانی می بیند به اعتراف وا می دارد.
ورود اندیشه های لیبرالیستی وانقلابی بواسطه همسایگی با همزبانان آذربایجانی و ترکیه ای که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در حال تجربه اتقلابهای ضد استعماری روسیه و مشروطه ترکیه بودند (1)و(2) ، نطفه های بزرگترین انقلاب آزادیخواهی مردم ایران در قالب انقلاب مشروطه را در آذربایجان شکل داد. انقلابی که علاوه بر به ارمغان آوردن اولین قانون اساسی به ایران ، با درک صحیحی از ترکیب ملل ایرانی طرح مترقی انجمنهای ایالتی و ولایتی را نیز برای اولین بار به ایرانیان معرفی کرد.
مکتب آذربایجان نه تنها نطفه انقلاب مشروطه را در بطن خود پرورش داد و با فداکاری قهرمانان خود همچون ستارخان و باقرخان و حیدرعمواغلو و دیگران آن را به ثمر رساند ، بلکه مدافعانی چون شیخ محمد خیابانی را نیز پرورش داد که در مقابل استعمارگران خارجی و اولتیماتومهای دولت روس و قرارداد استثماری 1919 ایستادگی کرده و از حقوق ملت و قوانین تازه به تصویب رسیده مشروطه دفاع می کرد. حرکت مدنی ناشر نشریه تجدد و آزادیستان وی نیز تسلیم زور اسلحه و خشونت حکام مرکزی گردید (3).
نبود بستر فرهنگی لازم برای ثبات حرکت مدرن آنروزی و اراده استعمارگران خارجی که کنترل مهره های دیکتاتور و حکومتهای متمرکز را به نفع خود می دیدند باعث عقیم ماندن اهداف انقلاب مشروطه شد(2).
برای استعمارگرانی که از مستبدین داخلی حمایت می کردند و رضا شاه را بر سر کار آوردند قطعا تبدیل ممالک محروسه ایران به آنچه امروز توسط آنها پرشیا خوانده می شود، بهترین گزینه برای استعمار ملل ایرانی و سد سازی در مقابل نفوذ افکار کمونیستی از همسایه شمالی بود. و بی شک مرکزگرایی سیاسی در مملکت چند فرهنگی ایران بدون یکسان سازی فرهنگی امکان پذیر نبود ونیست (4)، سیاستی که استعمارگران داخلی و خارجی به خوبی به آن واقف بودند و از آن بهره جستند. این سر آغاز سیاست سرکوب ملل ایرانی غیر فارس بود که با سر کار آمدن رضاشاه پا به عرصه حیات سیاسی ایران گذاشت. این یکسانسازی مصادف بود با زمان رشد اندیشه های نژاد پرستی و آریا سازی در اروپا که دستاویز مناسبی برای روشنفکران وابسته ایرانی شد که این افکار را خمیر مایه ایده های شونیستی برتری ملتی بر ملت دیگر در ایران کنند (5). تبلور اندیشه های شونیسم را در نوشته روزنامه سلامت می توان مشاهده کرد که نوشت : مقصد از خلع احمد شاه نه اینکه تبدیل اصول نظام به جمهوریت بود ، نه ، نه ، نعوذ بالله – بلکه تعویض طایفه قلدر آسای قاجاریان ترکی به سلاله طاهره نجیب پهلوی فارسی بود. (24)
این چنین بود که ملتهای مختلف ایرانی ترک و عرب و بلوچ و کرد وترکمن مجبور بودند هویت فرهنگی و تاریخی خود را با هویت ساختگی آریایی تعویض کنند تا شهروند ایرانی محسوب شوند. به زبان خود تحصیل نکنند ، به موسیقی خود گوش فرا ندهند و تاریخی را به فرزندان خود یاد دهند که اجداد انها را اقوام وحشی غیر ایرانی معرفی می کند و زبانهای مادری خود را نیز که عموما از زبان فارسی کامل تر و غنی تر است در حد یک لهجه زبان فارسی بشناسند که گویا همچون علفی هرز گریبانگیر قامت تنومند زبان فارسی و دشمن ایرانیت گشته و اکنون باید ریشه کن گردد. تئوریزه کردن اهداف استثماری در قالب اندیشه شونیستی آریا پرستی توسط افرادی چون محمود افشار ، پیرنیا و کسروی ترک زبان ادامه یافت.
در کنار این تحقیرها و تهدیدهای فرهنگی ، استثماراقتصادی ملتها نیز در دستور کار سیاست مردان تمرکز گرا قرار گرفت . از مستوفی استاندار دست نشانده حکومت مرکزی در آذربایجان روایت می شود که: "آذر بایجانیها ترکند! .... خورده و مشروطیت گرفته اند حالا نیز ... می خورند ایران را آباد می سازند"(6)
این تحقیرها و تبعیض ها بستر ساز قدرت گرفتن فرقه دموکرات در آذر بایجان و خود مختاری یکساله آذربایجان در 21 آذر 1324 شد. تضعیف حکومت مرکزی بعد از جنگ جهانی دوم و حمایت دولت بلشویک در زمان حضور نیروهای نظامی روسیه در ایران زمینه را برای حق طلبی مردم مظلوم آذربایجان فراهم ساخت. حکومت یکساله آذربایجان محصول جبر تاریخی آن زمان و خواستهای سرکوب شده ملت آذربایجان بود و تکیه حرکت ملی آذربایجان به دولت شوروی نیز دربدو دو قطبی شدن جهان که شوروی به قبله گاه حرکتهای ضد استعماری و انقلابی تبدیل شده بود و حرکتهای آزادی بخشی تحت لوای ایدئولوژیک فعالیت می کردند قابل سرزنش نیست. چنانکه امروزه نیز رویکرد ملت نا امید ایران به ناجیان خارجی را نمی توان خرده گرفت. شگفت انگیز بود بدرقه دوستانه ملت آذربایجان در 19 اردیبهشت 1325 از ارتش سرخ زمانی که از ایران خارج می شد . حقیقتا دولت رضاشاه با این ملت مظلوم چه کرده بود که مردم این چنین نیروهای غاصب را دوست می پنداشتند!؟ (20)و(7)
خدمات بزرگ فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی دولت یکساله آن زمان آذربایجان آنچنان چشمگیر و معجزه آسا بود که هنوز نیز از خاطره پیران این خطه که آن دوران را چشیده اند پاک نشده است ولو اینکه بعضی از آنها نیزخود با این دولت موافق نبوده اند. این چنین است که این حکومت خود مختار یکساله برای کسانی که آنرا تجربه یا مطالعه کردند به یک نوستالژی شیرین و در عین حال حزن آورتبدیل شده است، حرکتی الهام دهنده که به آذربایجانیها می گوید اگر بخواهیم می توانیم درعرض یکسال از عهده کارهایی بر می آییم که آنها را رویا می پنداشتیم. افسوس حکومتی که الگوی فدرال و پیشرفته سوییس را برای ایران مناسب می دید ، به تجزیه طلبی محکوم گشته و حکومت مرکزی با حرکتی نا مردانه قرار دادهای خود با دولت آذربایجان را ملغی نمود و با حمله ددمنشانه به عمر این حکومت یکساله پایان داد و دولت شوروی نیز به ازای نفت شمال و فشار دیگر متفقین به ملت آذربایجان پشت کرد و حمایت خود را دریغ نمود. به قول سید جعفر پیشه وری که در باکو در یک حادثه ساختگی کشته شد ، شاید اشتباه او در این بوده است که بیشتر از آنکه به نیروی ملت خود متکی باشد به حمایت رفقا دلخوش بود(6)و(8). ولی دیگر دلایل فرو پاشی این حکومت را باید در عدم تحمل افکاردموکراتیک توسط استعمارگران داخلی و خارجی ، اینرسی و مقاومت سیستم ارباب و رعیتی و اعتقادات دینی مردم و اطمینان دولتمردان آذربایجان به حکومت مرکزی ایران جست. این چنین بود که مکتب آذربایجان دوباره بزرگمردانی را با اندیشه های مترقی دموکراسی پرورش داد و قهرمانان افسانه ای چون صفر خان را به دنیا و ایرانیان معرفی کرد که در اینجا یاد و خاطره او را گرامی می داریم.
حرکت ملی آذربایجان درتاریخ 21 آذر 1325 به زیر خاکستر تجاوز و کشتاری فرو رفت که منجربه مرگ 25000 نفر آذربایجانی وسوختن کتابهای ترکی گشت. حال دیگر بهانه بیشتری در دست حکومت مرکزی بود که به سرکوب سیاسی و فرهنگی ملت آذربایجان بپردازند و اینک دیگر باید زبان از حلق ملتی کند که سخنگوی دموکراسی و ایده های مترقی است.
زمانی طولانی سپری شد که ملت آذربایجان باید جوکها و تحقیرهای فرهنگی و تاریخی را تحمل می کردند، شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و نظامی غیر ترک زبان را پذیرا باشند و فردوسی ضد ترک را به جای فضولی و نسیمی و ختایی ستایش کنند و شهرهای خود را با اسامی جدید فارسی بنامند و زبان مادری خود را با گرامر و لغات فارسی مزین کنند وکوروش و داریوش عادل و کبیر را اسطوره خود بسازند!
و با کمال تعجب این ملت مظلوم که به واسطه دور ماندن از تحصیل و کتابت به زبان مادری خود در اثر زبان تحمیلی ** فارسی مجبور به استفاده از لغات فارسی در محاوره می شدند ، در معرض تحقیر مضاعف و نامردانه دیگری قرار می گرفتند که زبان مادری آنها که گویا نامش آذری است مشتی لغات فارسی و عربی است در قالب یک گرامر ضعیف نیمه فارسی! و اینچنین حتی عده ای نیز که از دسترسی به حقایق تاریخی و فرهنگی خود محروم بودند فریب دوروغهای شونیسم فارس را خوردند و با شونیسم فارس برای تخریب هویت ملی و فرهنگی خود همگام شدند. چه بسا کسانی که از ترک بودن خود احساس شرمندگی کرده و سعی در پنهان کردن لهجه خود را داشتند ودارند و نامهای اصیل آریایی فارسی ! برای فرزندان خود بر می گزینند و حتی زبان آموزی کودکان خود را به فارسی شروع می کنند، غافل از تبعات مخرب این خود باختگی. اینان حتی به آریایی بودن خود افتخار می کنند ، نژادی که ساختگی و پوچ بودن آن امروز به دنیا ثابت شده است (19) و(18) و (25) و(26). این شروع عقب نشینی اجباری ترکان از عرصه های فرهنگی و روشنفکری بود که عرصه را برای تاخت و تاز شونیسم فارس باز تر می کند و حتی عقب ماندگی فرهنگی برای کل کشور به ارمغان می آورد ، چرا که نمی توان از ملتی که زبان مادری یعنی وسیله بیان و سامان دادن به افکار را از نصف بیشتر آن ملت یعنی ترک و کرد و بلوچ و ترکمن و سایره سلب کرده اند انتظار پرورش روشنفکران را داشت. (4) و(9)
32 سال گذشت و ملت آذربایجان بار دیگر به احقاق حقوق خود در قالب انقلاب اسلامی امیدوار شده بود ، باز دست به دست دیگر ملتهای ایرانی فارس و کرد و...سعی در برقراری آزادی و استقلال در ایران داشتند و دوباره در قالب یکی از پیشروان حرکتهای آزادیخواهی در ایران تبدیل شدند. دیری نگذشت که به اشتباهات این حرکت در تعریف اهداف پی برده و درصدد اصلاح آن در قالب حرکت خلق مسلمان به رهبری آیت الله شریعتمداری یکسال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر آمدند(10)، که این حرکت نیز سرکوب گشت. از طرفی دیگر پاداش فداکاری ملت آذربایجان و دیگر ملل غیر فارس در انقلاب 57 تنها اصول 15 و 19 قانون اساسی بدون هیچ ضامن اجرایی و قانون شوراها بوده است که همگی هنوز بی ثمر یا اجرا نشده باقی مانده اند ،علی رغم اینکه روشنفکران و فعالین آذربایجانی بارها طی طومارها و میتینگهای متعدد خواستار اجرای دو اصل اول از طرف مسئولین نظام شده اند.(11)
بعد از انقلاب هنوزاندیشه شونیستی برتری ملت فارس به دیگر ملتها ریشه کن نشده است و هویت آذربایجانی ، هنوز به عنوان هویت یکی از ملل ایرانی شناخته نشده و به آن بهایی داده نمی شود و هویتهای مذهبی در قالب هویت تازه تعریف امت اسلامی و هویت قدیمی ایرانی در قالب هویت پان ایرانی الویت دارند(12). اکنون با شکست جمهوری اسلامی در تعریف هویت مطلوب خود، نئو شونیستها فعالیت خود را افزایش داده اند تا با ا ستفاده از خلاء موجود و نوستالژی و حسرت زمانهای به ظاهر بهتر قبل از انقلاب هویت ساختگی پان ایرانیسم و آریا گرایی را دوباره رواج دهند. هویتی که برای ایرانی بودن لازم است از نژاد آریایی فارس زبان بود و ملت ایران معادل است با ملت فارس.
امروزه متاسفانه نفوذ اندیشه شونیسم فارس را در اقشار مختلف می توان مشاهده کرد. در جامعه مردم عادی که بدون اطلاع از وقایع تاریخی، تحریفهای تاریخی و فرهنگی ساخته شده توسط تئوریسین های وابسته استعمارگران را باور کرده اند و حتی جامعه ترک زبان نیز از این آسیب بدور نمانده است. در قشری از روشنفکران غیر دولتی که دانسته و ندانسته در ترویج این اندیشه فعال هستند. محافظه کارانی که ارزشهای اسلامی را شعار خود ساخته اند و نسبت به این مسئله عموما بی تفاوت هستند. احزاب اصلاح طلب که متاسفانه ماوای شونیستهای قدیم و نئو شونیستها شده است. تا جاییکه استاندار ترک زبان منتسب این احزاب نیز با سخنان خود اهداف شونیستی را حمایت می کند(27) و رییس جمهور اصلاح طلب نیز علاوه بر بی اعتنایی کامل به طومارها و در خواستهای هویت طلبان آذربایجانی ، زبان تحمیلی فارسی را به عنوان عامل وحدت ایرانیان معرفی می کند. در اپوزسیون داخلی نیز می توان رگه های شونیسم را از کم تا خیلی شدید مشاهده کرد. بطوریکه می بینیم امروزه علاوه بر سانسور اخبار مربوط به فعالیتهای هویت جویان آذربایجانی در مطبوعات مربوط به اصلاح طلبان و اپوزیسیون ، نوشته هایی که به تحریف واقعیتهای تاریخی وفرهنگی ترکان می پردازد کماکان ادامه دارد. و وضع اپوزیسیونهای خارج از کشور بغیر از اپوزیسیون ملتهای غیر فارس بدتر از داخل است.
در دوران بعد از انقلاب نیز مکتب آذربایجان غیر فعال نبود و نطفه حرکت جدید هویت خواهی ملت آذربایجان را پرورش می داد. نشریات و کتابهای ترکی نسبتا زیاد اوایل انقلاب جرقه های اولیه این حرکت بودند که به علت دوران جنگ و خفقان دوران سازندگی دچار رکود زودرس شد. اما این حرکت همچنان زنده بود که بعد از استقلال جمهوری آذربایجان دوباره شکوفا شود. استقلالی که یاد آور هویت آذربایجانی برای ملت آذربایجان ساکن ایران بود. و همدردی با جنگ زدگان و آسیب دیدگان کشتار آذربایجانیهای قراباغ توسط داشناکهای ارمنی بار دیگر نمو هویت آذربایجانی بود. این سمپاتیها و همدردیهای ملت دو پارچه آذربایجان شوک بزرگی به حکومت مرکزی ایران وارد کرد که مانند دیگر حکومتهای مرکزی شعار تمامیت ارضی را سر پوشی بر سیاستهای استعمارگرانه خود قرار داده اند و با حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم خود از ارمنستان که تا کنون نیز ادامه دارد و دیگر سیاستها سعی نمود علاوه بر تضعیف موقعیت کشورتازه به استقلال رسیده آذربایجان ، از شدت گیری روابط ملت دو پارچه آذربایجان نیز جلوگیری کند. علاوه بر این سرکوبهای داخلی نیز افزایش یافت و محدودیتهای مطبوعاتی و فرهنگی بیشتر شد. کاندید منتخب تبریز که با قول وقرارهای احیای حقوق ملی آذربایجان به پیروزی چشمگیری در انتخابات مجلس دست می یابد ، توسط حکومت مرکزی بایکوت می شود (13). طبیعی است که بعد از پایان جنگ سرد که در آن حرکتهای دموکراسی ملل تحت لوای ایدئولوژیک جریان داشته اند اینبار هویت ملی خود را محور قرار دهند. ملت آذربایجان نیزاز این سیر طبیعی مستثنی نبوده است واگر زمانی بعلت همساییگی با قطب کمونیستی دنیا جولانگاه احزاب چپگرای کمونیست و سوسیالیست بوده است اکنون قوای خود را بیشتر در قالب هویت ملی خود بسیج می کند. (14)
حرکت هویت جویی آذربایجان مدتی دیگر را در فشاردوران سازندگی سپری می کند تا اینکه دوباره فریبی دیگر خورده و انرژی هایی را که می توانست صرف پیشبرد حرکت هویت جویی و احقاق حقوق ملت آذربایجان شود در کالبد حرکتی ایرانی دمیده شد تا اینبار مطالبات مردم آذربایجان در قالب جنبش دوم خرداد پیش برود. حرکتی که باشعار مردمسالاری شروع شد و اکنون بر ملت آذربایجان ثابت گشته است که گویا منظور از مردم همان ملت اصیل آریایی فارس زبان بوده! و اعتبار گفتگوی تمدن ها فقط در خارج از کشور می باشد! (15)
اکنون ما درجدیدترین فاز حرکت مدنی ملت آذر بایجان هستیم که می توان گفت نقطه شروع آن حماسه قلعه بابک می باشد. این بار ملت آذربایجان راه خود را از اصلاح طلبان و اپوزیسیون جدا ساخته است و خط سومی را ترسیم کرده است که اساس آن دموکراسی خواهی و هویت جویی ملت آذربایجان است. این بار فعالین و روشنفکران آذربایجانی به مطالبات ملی خود ارزشی ویژه داده اند که بر خلاف تجربیات گذشته خود ، حاضر به معامله و چشم پوشی از آن نخواهند بود.
از دیگر خصوصیات این حرکت خود جوش بودن آن است. خودجوش بودن این حرکت که ناشی از بستر سازی فرهنگی خوبی بود که در دوران بعد از انقلاب در مکتب آذر بایجان شروع شد و موجب آگاهی روز افزون ملت گشت. این حرکت خود جوش به خاطر همرایی آگاهانه ملت بطور هماهنگی عمل کرده و حماسه های عظیمی چون قلعه بابک را می سازد. شعله وری جریان بیداری مردم این حرکت خودجوش را به حرکتی در حال گسترش وتعطیل ناپذیر تبدیل کرده است، حرکتی که علی رغم جوسازیها و تفرقه اندازیهای حکومت مرکزی و شونیستها در پروسس تشکیل تشکل ها سیاسی کماکان با سرعت در حال پیشرفت است و قطعا در زمانی نه چندان دور تشکلهای سیاسی قدرتمندی نیز برای خود خواهد یافت که سخنگوی مطالباتش باشد. اگرچه فعالیتهای ارزشمند تشکلهای سیاسی خارج از کشور در معرفی مظلومیتها و حقوق آذربایجانیهای مقیم ایران به مجامع بین المللی چشمگیر و قابل توجه است.
مدنی بودن جریان هویت جویی ملت آذربایجان که بدور از کاربرد خشونت و با استفاده از ابزارهای فرهنگی و میتینگهای عموما قانونی به حرکت خود ادامه میدهد نیز از ویژگیهای والای این حرکت است.
اکنون شاهد هستیم که آذربایجان سخن می گوید (16) و مطالبات اصلی خود را که احیای دموکراسی و حقوق برابر ملتها در ایران است در قالب مانیفستی به ایرانیان اعلام می کند و طی آن خواستار سیستم پیشرفته فدرالیستی در ایران می گردد. اگرچه عده ای از هویت جویان آذربایجانی استقلال را ضامن واقعی تحقق دو خواست اصلی خود یعنی دموکراسی و حقوق ملی خود می دانند و عده ای نیز به خاطر کمرنگ بودن هویت آذربایجانی در مانیفست آذربایجان سخن می گوید از آن انتقاد می کنند. که بنظر نویسنده مانیفست فوق با اصلاحاتی می تواند به عنوان مناسبترین محورحرکت هویت جویان آذربایجانی تبدیل شود که متناسب با ظرفیتها و پتانسیلهای ملل ایرانی و روند سیاسی جهان است.
هویت ملی آذربایجانی در آذربایجان بسرعت در حال احیا و شکل گیری است. آذربایجانی ها امروز به این امر واقف می شوند که بر خلاف مطالب تحریف شده ای که در 80 سال گذشته به آنها تحمیل شده است دارای هویت تاریخی مستقل خود از قومی هستند که خود را از نژاد آریا می پندارند. دارای زبانی مستقل از زبان فارسی هستند بنام ترکی که یکی از غنی ترین و قانونمند ترین زبانهای دنیا است و با گستره وسیعی از سخنگویانش در دنیا. دارای میراث فرهنگی ، ادبی ، فولکلور و موسیقی بسیار وسیع و بی نظیری هستند. ادبا ، شعرا ، روشنفکران و قهرمانان فراوانی دارند که می توانند به آن ببالند. امروز میبینیم از تعداد کسانی که از ترک بودن و لهجه ترکی خود خجل بودند کاسته شده و صحبت به زبان فارسی با فرزندان در خانواده های ترکی مذموم شمرده می شود. هویت گم شده ترک آذربایجانی در حال شکل گیری است و این شکست کسانی است که تصور می کردند می توانند با خرده انگاری هویت ملل ایرانی ، از تنوع ملل ایرانی هویتی واحد بسازند.
قطعا ملی گرایی و ناسیونالیسم افراطی فارسی و پان ایرانیسم که معتقد به نابودی فرهنگ ملل غیر فارس بود ، خود از پارامترهای مهم شکل گیری ملی گرایی آذربایجانی است. با این تفاوت که ملی گرایی آذربایجانی بر خلاف ملی گرایی فارسی یا ایرانی معتقد به برابری حقوق دیگر ملل ایرانیست و بر خلاف نوع فارسی آن مبارزه با اندیشه شونیستی برتری ملتی بر ملت دیگر را چه فارس و چه ترک هدف خود قرار داده است نه مبارزه با ملتها و فرهنگها را. ملی گرایی آذربایجانی بر خلاف نوع مخرب ملی گرایی ابزاریست سازنده برای احیای حقوق طبیعی ملت آذر بایجان.
امروز هویت جو و ملی گرای آذربایجانی مورد انتقاد کسانی واقع می شود که می گویند گذشت زمان این حرفها و احیای حقوق ملی ملت آذربایجان را مغایر روند جهان مدرن و دشمن تمامیت ارضی می پندارند. باید پاسخ گفت که نه تنها زمان سخن گفتن از حقوق طبیعی و اولیه انسانی نظیر تحصیل به زبان مادری وحفظ فرهنگهای ملی نگذشته است بلکه بعد از شکست قطب بندی ایدئولوژیک هم اکنون دنیا در فاز هویت گرایی ملی است، حتی ملل پیشرفته اروپایی نیز علی رغم تشکیل کنفدراسیون اتحادیه اروپا ، شدیدا مدافع فرهنگ و زبانهای ملی خود هستند. و دیگر اینکه جالب است که اکثر این منتقدین خود جزء ملی گرایان افراطی فارس هستند که آریا گرایی و تلاش زیاد خود را برای پاس داشتن زبان فارسی را مغایربا انتر ناسیونالیسم و روند جهانی شدن نمی دانند ولی احیای حقوق آذربایجانیها و یادگیری زبان مادری در مدارس را خواستی غیر مدرن می پندارند! اینان اگر براستی نگران عقب افتادن از روند جهانی هستند ، کسی سد راهشان نیست می توانند زبان خود (فارسی) را قربانی کنند ، چرا از کیسه خلیفه می بخشند؟
در مورد مسئله تمامیت ارضی نیز باید گفت ، تمامی ارضی بخودی خود ارزشی ندارد ، تمامیت ارضی یک سرزمین زمانی ارزشمند می شود که مردم و ملتهای آن سرزمین از حقوقی برابر برخوردار باشد. دیگر اینکه آیا تمامیت ارضی کشورهای متعددی که در چهارچوب و قالب اصول دموکراتیک و فدرال چند زبانگی و چند فرهنگی بودن را پذیرفته اند مستحکم تر است یا کشورهای غیر دموکراتیک که یکسانسازی اجباری فرهنگی را تجویز می کنند؟! قطعا دشمن اصلی تمامیت ارضی یکسان سازی اجباری ملل و عدم رعایت حقوق آنها است.
آری شونیسم فارس که شعله وری نهضت هویت گرایی آذربایجان را نظاره گرست ، دست و پاچه شده و نهایت سعی خود را در تخریب و تحقیر این حرکت به کار میبرد. از جمله می توان به ظهور نئوشونیستها و حتی ظهور مجدد شونیستهای قدیمی با تئوریهای مضحک قدیمی در نشریات رسمی کشور اشاره کرد (17).
تئوریهای این به اصطلاح مورخین و زبانشناسان شونیست نمی تواند ذره ای از مشروعیت حرکت ملی آذربایجان بکاهد حتی اگر تئوریهایشان درست باشد. . زبان ما با شباهت صد در صدی گرامری و لغوی با همزبانان خود در شمال رود ارس و شباهت گرامری و لغوی بسیار بالا با همزبانان خود در غرب کوههای آرارات جزء زبانهای ترکی ( لهجه آذربایجانی) می باشد! یادگیری و تحصیل به زبان مادری حق شناخته شده ایست که تمام دنیا به آن اعتراف می کند. ما ادعا نمی کنیم که از نژاد و یا قومی خالص و برتری هستیم یا زبان و فرهنگی خالص داریم ، ما خواهان حق خود یعنی تحصیل به زبان مادری و حفظ و پرورش فرهنگ خود هستیم ، این حق ما است خواه زبان ما میراثی 7000 ساله از سومریها باشد و خواه اجداد ما در زمان صفویها زبان آذری و تاتی وهرزنی را ترک کرده و زبان ترکی را اختیار کرده باشند. خواه اسم زبان مادری ما ترکی باشد و خواه آذری ، خواه اجداد ما از نژاد آریا بوده باشند چه از نژاد ترک و چه زرد پوست بوده باشند چه سفید پوست. اگرچه اصلا ما چیزی به اسم نژاد ترک و فارس و آریا نداریم و هیچ قوم و زبان خالصی نیز در دنیا نمی توانیم پیدا کنیم.
دیگراینکه سعی در بی اهمیت کردن مشکلات و مطالبات ملت آذربایجان و پررنگ جلوه دادن مسئله خودکامگی در کل ایران بعنوان مهمترین مسئله ای که باید انرژی کل ملت ایران علیه آن بسیج شود دارند. باید چنین پاسخ داد که احیای حقوق طبیعی ملت آذربایجان نه تنها مغایرتی با برقراری دموکراسی در ایران ندارد ؛ بلکه دموکراسی بدون احیای حقوق اقوام ایرانی امکان پذیر نیست. حرکت ملی آذربایجان با ویژگیها و خواستهای ویژه خود در کنار دیگر ملتها می تواند(و می خواهد) که برای بر قراری دموکراسی در ایران مبارزه کند. اما می خواهد امروزاهدافی را که برایش مبارزه می کند شفاف و بی پرده اعلام کند تا همانند انقلاب اسلامی که بدون تعریف درستی از شعارها به پیروزی رسید دچار تضییع حقوق نشود. و آیا این افراد منتقد که مسائل فرهنگی و ملی آذربایجانیها را بی اهمیت می پندارند درحالیکه استفاده یک کلمه ترکی یا عربی در زبان خالص پارسیشان قلب کوروش را بدرد می آورد خود حاضر به پذیرش شرایط و اوضاعی هستند که امروز به آذربایجانیها تحمیل شده است؟! آیا آنها راضی می شدند که با مالیات اخذ شده از آنها به آنها ترکی می آموختیم!؟ اگر آنها انسانهای واقع بین وحقیقتا وطن دوستی باشند ، قطعا درک می کردند که عقب ماندگی فرهنگی یک یا چند ملت ایرانی معادل عقب ماندگی فرهنگی کل ایران است و ریشه کنی نهایی و قطعی خودکامگی در ایران منوط به پیشرفت فرهنگی کل ایران است.
اینان تبعیض های اقتصادی روا داشته شده به آذربایجان را انکار می کنند. که علاوه بر مراجعه به آمار موجود(23)، می توانند با مراجعه به آذربایجان و همینطور به استانهایی که اکثریت غیر فارس دارند نظیر کردستان و بلوچستان و خوزستان ، تفاوت اقتصادی آنها را با استانهایی با اکثریت فارس مقایسه کنند. آیا عقب ماندگی آذربایجان با آنهمه ثروت طبیعی به عنوان قطب مهم کشاورزی و صنعتی و موقعیت استرتژیک قابل توجیه و قابل مقایسه با دیگر استانها است ؟ بروایتی مهاجرت از آذربایجان بیش از مهاجرت استانهای جنوبی در زمان جنگ بوده است! چیست این عامل بدتر از جنگ در آذربایجان؟ آیا نسبت ترک زبانان در مشاغل سطح پایین با نسبت آنها در پستهای بالاتری نظیر پستهای علمی و تحقیقاتی در مرکز برابر است؟! اگر برابر است پس چرا و در فیلمها لهجه های ترکی از آن مشاغل سطح پایین می شود؟!
سران مملکتی ترک زبان را نام برده و می گویند دیگر مشکلتان چیست. مگر ما گفتیم می خواهیم حکومت را قبضه کنیم یا ملت ترک زبان را بی عیب می انگاریم. نه! به نظر ما مشکل ملت ایران عقیده شونیستی برتری ملتی به ملت دیگر است و هر نوع شونیسمی مذموم است خواه شونیسم ترکی ، خواه شونیسم فارسی. ما هویت جویان آذربایجانی علیه شونیسم و در راه احیای حقوق طبیعی و قانونی خود مبارزه می کنیم. هرکه با حسن نیت ما را یاری دهد به جمع ما خوش آمده است چه فارس و چه ترک و هرکه نسبت به اهداف ما بی تفاوت یا مخالف باشد از جمع ما نیست.
از دیگر متدهای تخریب حرکت ملی آذربایجان که توسط شونیستها علیه حرکت ملی به کار می رود نسبت دادن آن به نیروهای خارجی و گاه غیر آذربایجانی و حتی مصادره این حرکت بنام حرکتی ایرانیست. ما را عامل بیگانه ، پان ترک ، تجزیه طلب ، کمونیست و توده ای سابق می نامند. حرکت ملی آذربایجان با ریشه ای یک صد ساله که از بطن نیازهای طبیعی ملت آذربایجان ریشه می گیرد حرکتی است طبیعی که تکوین و رشد آن با بودن ویا نبودن نیروهای خارجی بالاجبار اتفاق می افتاد و همسویی موضعی و نسبی اهداف حرکت ملی آذربایجان با اهداف نیروهای غیر آذربایجانی یاغیر ایرانی دلیل بر عدم مشروعیت این حرکت نمی باشد ، چنانچه همسویی دموکراسی خواهی مردم ایران با نیات آمریکا و دیگر استعمارگران خارجی بر خلاف ادعای جمهوری اسلامی دلیل بر عدم مشروعیت خواست مردم ایران و وابستگی 60-70 میلیون ایرانی به بیگانگان نمی شود. ودیگر اینکه اگر اینان نگران وابستگی حرکت ملی آذربایجان به خارج از کشور هستند می توانند آنها را یاری دهند تا ابزارهای احیای حقوق خود را در چهارچوب مرزهای ایران بیابند. در مورد تجزیه طلب بودن ، اول اینکه تجزیه طلبی جزء حقوق انسانی و طبیعی هر ملتی است و دیگر اینکه ما معتقدیم تجزیه طلبان واقعی کسانی هستند که ملت فارس را صاحب اصلی کشور ایران می شناسند و بدین گونه ملتهای دیگر را از بدنه ایران تجزیه می کنند. و لازم به تکرار است که حرکت ملی آذربایجان در راستای برقراری دموکراسی ،حقوق برابر ملتها و احیای حقوق طبیعی ملت آذربایجان است ،هرکه را با حسن نیت ما را یاری دهد پذیرا هستیم از هر مسلک و عقیده ای، چه پان ترک باشد ، چه توده ای سابق و خواه تمامیت خواه باشد ، خواه استقلال طلب و خواه خواهان حکومت فدرال. دیگر اینکه ما آذربایجانیها به این بر چسب ها عادت کرده ایم ،مثلا ما می دانیم که یاد گیری به زبان مادری ترکی معادل با کمونیست بودن است. اگرشونیست ها فکر می کنند بااین برچسب زدنها به جمعیت خود جوش و روز افزونی که هر سال در قلعه بابک و میتینگهای متفاوت جمع می شوند می توان این حرکت را متوقف کرد کسی جلویشان را نگرفته است ، تازه نهادهای دولتی و رسمی کشور نیز یاریشان می دهند.
قصد مصادره حرکت ملی ما را دارند. سعی در کمرنگ کردن هویت آذربایجانی حماسه قلعه بابک و معرفی کردن آن به عنوان یک حرکت پان ایرانی را دارند. با شنیدن و دیدن شعارها و سرودها و پلاکاردهای حضار قلعه بابک این ادعابیشتر به شوخی می ماند. ملت آذربایجان در روز تولد بابک که بعنوان اسطوره مبارزه علیه ظلم و استثمار خارجی شناخته شده است با تجمع در قلعه باستانی او خواستهای ملی خود را با صدایی رسا بیان می کنند. حتی فارس بودن بابک نیز اگر ثابت شود ، از ارزش این قهرمان سمبولیک و نقش آن در این حرکت ملی آذربایجان کاسته نمی شود. چون رمز و ارزش این قهرمان سمبولیک به مبارزه طولانی و آشتی ناپذیر او با استعمارگران است نه زبان یا مسلک و مذهب او. چندین روز قبل نیز شاهد مصادره یکی دیگر از حرکتهای ملی آذربایجانیها یعنی شرکت آنها در بزرگداشت قهرمان ملی آذربایجان ، صفرخان قهرمانیان توسط عوامل شونیست بودیم. شونیستها قصد معرفی این سرباز فداکار دموکرات آذربایجان به عنوان شخصیتی پان ایرانی را داشتند و مطبوعات آنها دست وپاچه از شنیدن خبر برگزاری این بزرگداشت و شکست خود در مصادره این شخصیت آذربایجانی ، آذربایجانیهای مدافع حقوق خود را تشنج آفرین و عوامل انصارحزب الله نامیدند.
آری مکتب آذربایجان حماسه ای دیگر می آفریند و حرکت ملی آذربایجان را اینبار با ماهیت دموکراسی خواهی و هویت طلبی به ایران و جهان معرفی می کند. حرکتی که نه تنها الهام بخش دیگر ملتهای مظلوم ایران شده است بلکه پتانسیل این را نیز دارد که در آینده ای نه چندان دور به وسیع ترین و قوی ترین حرکت مدنی–سیاسی ایران تبدیل شود. این حرکت با الویت دادن به دموکراسی و هویت ملی خود همانند همیشه دست دوستی به سوی ملتهایی دراز می کند که به حقوق برابر ملل معتقد هستند.
یاشار تبریزلی November 2003 12
زیر نویسها:
* ملت در این مقاله به مجموعه ای از انسانها با علایق مشترک اشاره می شود که بیشتر تعریف اتنیک آن مد نظر است (12). بنظر نویسنده (4) نباید و نمی توان به دنبال تعاریف دقیقی از ملت گشت و باید در این زمینه انعطاف پذیر بوده و نباید به جای پرداخت به اصل موضوعات درگیر تعریف الفاظ ایده آل بود.استفاده از لفظ ملت برای اشاره به گروهی از مردم است می تواند با الفاظ دیگری نظیر قوم ، خلق ، مجموعه یا گروه نیز جایگزین شود. بنا به تعریف مد نظر نویسنده این مقاله یک شخص همزمان می تواند جزء چندین ملت باشد ، بدین دلیل است که در این نوشته الفاظ ملت آذربایجان و ملت ایران هردو به کار می رود. ونظر کسانی را که استفاده از این لفظ را معادل تجزیه ایران می دانند باید به کشورهای چند ملیتی نظیر سویس وبلژیک و هندوستان جلب کرد.
** زبان فارسی از این بابت تحمیلی خوانده می شود که امروزه آذربایجانیها و دیگر ملل فارس به ازای مالیاتی که پرداخت می کنند مجبورند به جای زبان مادری خود زبان فارسی را یاد بگیرند. اگرچه زبان فارسی زمانی داوطلبانه به عنوان زبان ارتباطی ملل ایرانی انتخاب شده بود. برای اطلاع از پیامدهای مشکل دو زبانگی در جوامع غیر فارس ایران خوانندگان می توانند به مطالبی که در این زمینه نوشته شده است مراجعه کنند. (21) و (22)
مراجع:
1. http://www.shamsorg.com/rayis.htm : رحیم رییس نیا
2. http://www.arazonline.net/azarbayjan/arazonline_heyat01.pdf :دکترجواد هیئت
3. http://www.cst.uwaterloo.ca/~garousi/azbiltop/xiyabani_sher_meqale_toplu.pdf : AZBILTOP
4. http://www.tribun.com/1100/1105.htm :یاشار تبریزلی
5. http://www.tribun.com/1100/1133.htm : نوید آذربایجان
6. ویژه نامه هفته نامه یول (ضمیمه شماره 10) ، پنجاه و هفتمین سالگرد 21 آذر
7. مستند سینمایی حکومت دموکرات آذربایجان ، تهیه شده توسط رسول رضا وزیر هنری دولت وقت جمهوری آذربایجان شوروی.
8. http://21-azer.blogspot.com
9. http://www.tribun.com/Sayir%20Media/SM134.pdf :جلال آل احمد
10. http://www.tribun.com/Sharat/MA00.pdf :ماشالله رزمی
11. http://www.tribun.com/Karegoriler/Tumarlar.htm
12. http://www.tribun.com/Aktuel/Akt02new.pdf :ماشالله رزمی
13. http://www.tribun.com/1000/1011.htm :عاریف کسکین
14. http://www.tribun.com/1100/1138.htm :ماشالله رزمی
15. http://www.arazonline.net/azarbayjan/arazonlinemenaf.pdf :مناف سببی
16. http://www.tribun.com/900/986.htm آذربایجان سخن می گوید
17. http://www.duzgun.net/_private/maghalat%20dr.htm :دکتر محمدزاده صدیق
18. دوازده قرن سکوت ، کتاب اول و دوم، اثر ناصر پورپیرار (naria.persianblog.com)
19. http://www.tribun.com/Aktuel/Akt75New.pdf :ناصر پورپیرار
20. http://www.tribun.com/1100/1101.htm :ویلیام داگلاس
21. http://www.cst.uwaterloo.ca/~garousi/azbiltop/abtam/iki-dillilik.pdf :معصومه فنایی
22. http://news.gooya.com/society/archives/000637.php :زهره وفایی
23. http://www.cst.uwaterloo.ca/~garousi/azbiltop/abtam/Mafhoom_e_Tosee.pdf :آراز آذرلی
24. http://www.cst.uwaterloo.ca/~garousi/azbiltop/abtam/sened-zuhur-shuvunism.pdf :علی رضا صرافی
25. http://www.tribun.com/nr6/TR640.PDF : علی رضا اردبیلی
26. http://www.tribun.com/Aktuel/Akt90ne.pdf : علی رضا اردبیلی
آقای اکتاي، شما نژاد پرستی که از کلمات خودتان ميبارد را به بقيه نسبت ميدهيد،مطلبي که من نوشتم، در اثبات اين قضيه بود که تبار ( اتينيک) مردم ايران با همه يکيست و هيچ کس نمی تواند ملت ايران را به ترک و غير ترک تبديل کند. در مورد بخش دوم سوالتان هم بيشتر اقوام اسيايي از جمله هند و پاکستان برسي شده و حتي در کشورهايي که فعلا به ترکي صحبت ميکنند ولي قبلا بخشي از خراسان بزرگ بودهاند و فارسي صحبت ميکردهاند شباهت ژنتيکي با ايرانيان دارند و ژنتيک انها بسيار با تبار ترکان متفاوت است. اما از نظر من هر کس که فرهنگ ايراني را پاس داشت و بدان احترام گذارد ايرانيست همانطور که محمود غضنوي که ترک بود در اثر معاشرت با ايرانيان هويت ايراني يافت و در ترويج فرهنگ و ادب ايراني کوشيد. کلام اخر اينکه شما پانترکهاي ساخته دست ملاها سعی داريد با چند دستگي و اختلاف بين ملت ايران توجه مردم را از رژيم به مسائل پوچ قومي معطوف کنيد، شما می خواهد با دامن زدن به مسائلي که بيش از ۵۰ سال پيش تمام شده و زنده کردن دوباره انها مردم را از تجزيه کشور بترسانيد و چند سالی بيشتر به عمرملاها در ايران بيفزائيد، شما ها که از اذريان بسيار ميهراسيد وقتي ديديد انها بابک که سمبل مبارزه با اعراب و اسلام دولتي و دفاع از هويت ايرانيست را بعنوان نماد خود برگذيدند با منحرف کردن اين جريان بسوي پانترکيزم ميخواهيد مانع گرويدن مردم بدان شويد. ولي کور خوانده ايد مردم فعلي ايران با مطالعه دقيق و اگاهي از هويت واقعي خود به هيچ وجه گول اين بازي کثيف شما را نخواهد خورد. پاينده اذربايجان هميشه سرفراز در کنار ايران هميشه جاويدان
آنهايي كه موافق شما حرف ميزنند حتما آنها هم فارس ها هستند كه خودشان را آذري جا ميزنند شما تمام كساني را كه دوست نداري فارس مينامي از كجا بدون راي گيري اينقدر از مردم آذربايجان مطمن هستي كه هم نظر تو هستند‚ شما ها با اين بازي ها ميخواهيد ملا ها را سر كار نگهداريد و بيخودي خودتان را پان ترك جا زده ايد شما ها معتاد ملا ها هستيد ‚اينقدر كه به ايراني ناسزا ميگوييد نه تنها با ملاها كاري نداريد بلكه به توسري هايشان عادت كرده ايد.اگر فدراليسم را دوست داريد يك حكومت فدرال كرد و ارمني هم بايد در داخل آذربايجان تشكيل شود مثل واتيكان در ايتاليا‚ مگر اينكه آنان را بدون حقوق بدانيد‚از طرفي بيشتر آذري ها خارج آذربايجان و پراكنده در همه ايران هستند‚فدراليسم براي آنان ميشود همان دمكراسي براي ايران.
چه کسی از زبان همه ملت صحبت می کند ؟! ما خواهان رفراندوم برای تعیین حکومت در ایران و آذربایجان هستیم این ملت است که خود انتخاب می کند. قطعا در حکومتهای دیکتاتوری همه ملت نمی تواند نظر خود را آزادانه بیان کند و عده ای بدرست یا غلط سخنگوی مردم می شود. اما این ملت آذربایجان است که راه خود را تعیین خواهد کرد، چه استقلال چه فدرالیسم چه تمامیت ایران.
اگر ما از زبان مردم آذربایجان سخن می گوییم عجیب اینکه شما پارسیان و تبریزیان قلابی هم از زبان مردم آذربایجان سخن می گویید!!!!!!!!
صدها هزار نفر از مردم آذربایجان در قلعه بابک و صدها روشنفکر آذربایجانی در بیانیه آذر بایجان سخن می گوید حرف خود را زده اند.
آقای دکتر صمد تبریزی ، تئوری جدید خلق کرده اند !!!!!!
ایشان قومیت را با استفاده از ژنتیک تشخیص می دهند. کافی است کمی از ژن های خود را داخل شیشه به آزمایشگاه ایشان ببرید تا ایشان تشخیص دهند شما ترک هستید یا ایرانی!!!!!!
آفای دکتر صمد تبریزی لطفا از افغانی ها و تاجیکهای فارس زبان هم نمونه برداری کنید تا ببینیم آنها با آن شکل و قیافه غیر تهرانی و شیرازی هم با ملت ایران از یک ژن می باشند؟؟
آقای دکتر صمد تبریزی ، من و هم زبانان من در جمهوری آذربایجان و ترکیه و قزاقستان و قرقیزستان و ازبکستان و ترکمنستان همگی ترک زبان هستیم می خواهد از یک ژن باشیم یا نه! زبان مادر و پدر من ترکی بوده ، زبان اجداد من هم تا جایی که می شناسم ترکی بوده از قدیم الایام هم ملت ترک ایران همیشه می گویند که من ترک هستم ، یا من ترکی صحبت می کنم بدون آنکه از نوع ژن خود با خبر باشند. ما از هر ژنی هم که باشیم یادگیری و سواد آموزی به زبان مادری حقمان است.
درضمن آقای دکتر صمدی لطفا آدرس مطبتان را بدهید تا نمونه های ژنتیکی خود را ارسال کنیم تا بلکه اگر خدا بخواهد بتوانیم شهروند ایران محسوب شویم!!!
اگرچه ایران با وجود افرادی مثل شما که آن را تقسیم بندی ژنتیکی می کند بودن و نبودنش هم زیاد فرقی نمی کند!
مردم حقير و خفيف و به قول شما آلچاخ آنهايي هستند كه بدون مراجعه به راي ايرانيان و نوع حكومت دلخواهشان در سازمانهايشان و دستجاتشان براي مردم نظام حكومتي تعيين ميكنند ‚همشهري اگر تعيين نظام اينقدر راحت بود كه شما بگوييد فدراليسم و همان هم تحقق پيدا كند كه تا به حال انجام شده بود‚ اگر ميخواهيد راهي را كه به قول شما آلچاق نباشد پيشنهاد كنيد همان احترام به رفراندوم و راي مردم و تعيين نظامي است كه ايرانيان آنرا انتخاب خواهند كرد نه يك گروه معلوم الحال سمپاتيزان گروه به اصطلاح كمونيستي.
اووو ما این جا چقدر تبریزی ایراندوست ضد آذربایجان داریم!!! از زیارت این همه تبریزی که حتی پیدا کردنشان بطور یکجا در تبریز هم بعید بنظر می رسد خوشوقتیم:
کامران تبریزی ، فرزین تبریزی ، حبیب راضی تبریزی ، علی چرندابی ،صمد تبریزی
Azerbaycan mileti sizin kimi alchag va sharafsizi bir gun vatan xaini olaraq ezalandiracaq farsin bayragi altinda yashamaq istayanlar vatan xainidirler tarix de farslarin ne oldugunu ve Azerbaycan turkunun de ne oldugunu ayna kimi gosterir bugun farslar ve Azerbaycan Milli Hereketinin dushmanlari galxib da bu herketin fedayilerin qachaxchi adlandirmaglari onlarin ne geder qorxag ve sherefsiz olduglarin subut edir.Azerbaycan genciliyi sizleri ele bir vehshete salsin ki Azerbaycan torpaglarindan Afganistana dogru gachmaga bashliyasiniz chunku sizin babalarinizi biz oradan getirdik ta medeniyyetin ne oldugunu oyrensinler sizin kimi hoviyetsiz alchaglar bizim hereketi onunde ayaglanib yox olacaqlar ve ozaman bilersiniz Azerbaycan iranin bashinda olacaq ya farsistan
che zood panfarsistha khodeshan ra gom kerdend ke inchenin aculane be neveshtehaye geyre elmi ve fohsho o nasaza gooyiha pardakhteand.Azarbayjaniha az hich kes aba o tearsi nadarand va harakate milliyeshan ra ta naboodiye iran edame khahand dad, va roozi khahad rasid bachehayi mesle asbagi ham geryekonan besoye farsistanpa be farar khahand gozasht.
آقای اسبقی
به خاطر افشاکری جانانه تان ممنونم . آذربایجان قلب ایران است . و برای ایران خواهد تپید .
ما آذرباجانی ها از سهل انگاری نظام در برابر تجزیه طلبان مبهوتیم .
همه می دانند آن ها وطن فروشند . نظام سیاسی نمی داند ؟
آقای اسبقی
به خاطر افشاکری جانانه تان ممنونم . آذربایجان قلب ایران است . و برای ایران خواهد تپید .
ما آذرباجانی ها از سهل انگاری نظام در برابر تجزیه طلبان مبهوتیم .
همه می دانند آن ها وطن فروشند . نظام سیاسی نمی داند ؟
All thing that wrote via Mr. Asbaghi is wrong and I think that he hasn’t any information about history and other things.
For example after Reza shah all Azerbaijani names changed to Farsi names., in 21 Azar 1326 more than 10 thousand from Azerbaijanian killed via Shah regime.
We want to learn our language, and live under our Flag in world. In this time the Azerbaijan from Ardabil to Hamadan and from Tabriz to Tehran is in awaking movement and 21 century will be for us.
Yashasin A
آقای اسبقی
از زمین و آسمان به هم بافتی ،اما دو کلمه درست حسابی از مقاله ات نمی توان نتیجه گرفت. هر موقع آرام گرفتی بیا بگو مشکلت چیست.
کلمات قصار زیراز اظهار نظر آریاییان پاک نژاد به زبان شیرین پارسی خطاب به ترکان .... در همین متن زیر گزیده شده اند تا ادب و هنر این وطن پرستان دو آتیشه به عرصه نمایش گذاشته شود. افسوس که فردوسی در میان ما نیست که این لغات زیبا را در شاهنامه خود به کار می گرفت:
راه رسيدگان مغول-پنبه هاي چركين گوشتان راهم تا بخونتان آغشته نشده- نطفه حرامان-دغلكاران وطن فروش-الاغ-از كير آمريكائي ها و يهوديها -تخم من هم نيستي- ذات كثيفتان- نادان و ياوه گو و بي وطن-عربده كشي- نژادپرستان جیره خوار ترکیه و آذربایجان-این کثافت ها-لجن از سر و روي اين تجزيه طلبان ميريزد- تركها خر- عوضي ها-حرامزاده-تخم داريد بيائيد-اراذل و اوباشی-اهریمانان-عمله اکره های جمهوری اسلامی-محل سگ هم به او نمی گذارند .- این ها انگلند-مثل کرم به جان ایران می افتند
All thing that wrote via Mr. Asbaghi is wrong and I think that he hasn’t any information about history and other things.
For example after Reza shah all Azerbaijani names changed to Farsi names., in 21 Azar 1326 more than 10 thousand from Azerbaijanian killed via Shah regime.
We want to learn our language, and live under our Flag in world. In this time the Azerbaijan from Ardabil to Hamadan and from Tabriz to Tehran is in awaking movement and 21 century will be for us.
Yashasin Buik Azerbaijan
Nabud Olsoon Azerbaijan Dushmanlari
کلمات قصار زیراز اظهار نظر آریاییان پاک نژاد به زبان شیرین پارسی به ترکان .... در همین متن زیر گزیده شده اند تا ادب و هنر این وطن پرستان دو آتیشه به عرصه نمایش گذاشته شود. افسوس که فردوسی در میان ما نیست که این لغات زیبا را در شاهنامه خود به کا می گرفت:
راه رسيدگان مغول-پنبه هاي چركين گوشتان راهم تا بخونتان آغشته نشده- نطفه حرامان-دغلكاران وطن فروش-الاغ-از كير آمريكائي ها و يهوديها -تخم من هم نيستي- ذات كثيفتان- نادان و ياوه گو و بي وطن-عربده كشي- نژادپرستان جیره خوار ترکیه و آذربایجان-این کثافت ها-لجن از سر و روي اين تجزيه طلبان ميريزد- تركها خر- عوضي ها-حرامزاده-تخم داريد بيائيد-اراذل و اوباشی-اهریمانان-عمله اکره های جمهوری اسلامی-محل سگ هم به او نمی گذارند .- این ها انگلند-مثل کرم به جان ایران می افتند
صبح به خیر آقای اسبقی!
ازدلایل بسیار قویتان خیلی ممنون! اکنون دیگر بر ما ثابت شد که صدها هزار ترک آذر بایجانی که سالانه در قلعه بابک و دیگر مراسم جمع می شوند فریب خوردگانی بیش نیستند!ملت آذر بایجان هم هیچ مشکلی ندارد ، آنها نه تنها تحت هجوم توهین وتحقیر قرار ندارند بلکه آزادانه همانند فارس زبانها زبان مادری خود را در مدارس فرامی گیرند! از لحاظ اقتصادی هم آنچه را لایقشان بود بدست آورده اند!
آقای اسبقی
حرکت ملی آذر بایجان با چهرگانی و بی چهرگانی ، با دخالت و بی دخالت قوای خارجی در حال تعمیق و گسترش است. این حرحت خود جوش و مردمی را نمی توان با هزاران مقاله ، نظیر مقاله سست و بی پایه شما تحریف و تحقیر کرد.
آقای اسبقی
حتی حقوق حدا قلی را که برای ملیتهای غیر فارس در قانون اساسی ایران در نظر گرفته اند هنوز اجرا نشده است چه برسد به حقوق طبیعی و لازم خود:
1. تامین و اجرای آموزش به زبان مادری در تمامی مقاطع تحصیلی. تامین رشد فرهنگی تمام ملیتها.
2. ارتقاء زبانهای ملیتهای دیگر نظیر آذربایجانی و کردی و ترکمن و بوچی و عرب در حد زبانهای رسمی کشور . نظیر کشور سویس ، بلژیک ، هند و افغانستان و....
3. حق تخصیص در صد عادلانه ای از در آمدهای استانی به خود آن استان.....
آقای اسبقی
اگر ما آذر بایجانی ها نتوانیم با نیمه شمالی خود در زیر یک پرچم زندگی کنیم، چگونه میتوانیم با ملت فارس که روشنفکرانش و حتی مرد عادی اش ما را ترک خر می نامند و اولیه ترین حقوق بشری را از ما سلب کرده است تحت یک پرچم زندگی کنیم!؟
آقای اسبقی
این همه سرمایه را که از جیب ترک و کرد و عرب ایرانی صرف گسترش زبان تحمیلی پارسی در ایران و حتی خارج از ایران می شود می شود نمی بینید. ولی چند متر پارچه آبی و قرمز و سبز و چند پلاکارد را در بوق وکرنا می گذارید که گویا بودجه آن توسط بیگانگان تهیه شده است!!!!!!!!!!!!!!!
آقای اسبقی !!!
یاد اول انقلاب افتادم که می گفتند : اظهاری... باز هم می گی نواره ، نوار که پا نداره!
صبح به خیر آقای اسبقی!
ازدلایل بسیار قویتان خیلی ممنون! اکنون دیگر بر ما ثابت شد که صدها هزار ترک آذر بایجانی که سالانه در قلعه بابک و دیگر مراسم جمع می شوند فریب خوردگانی بیش نیستند. ملت آذر بایجان هم مشکلی ندارد ، آنها نه تنها تحت هجوم توهین وتحقیر قرار ندارند بلکه آزادانه همانند فارس زبانها زبان مادری خود را در مدارس فرامی گیرند! از لحاظ اقتصادی هم آنچه را لایقشان بود بدست آوردند!
آقای اسبقی
حرکت ملی آذر بایجان با چهرگانی و بی چهرگانی ، با دخالت و بی دخالت قوای خارجی در حال تعمیق و گسترش است. این حرحت خود جوش و مردمی را نمی توان با مقاله های نظیر مقاله شما تحریف و تحقیر کرد.
آقای اسبقی
حتی حقوق حدا قلی را که برای ملیتهای غیر فارس در ایران در نظر گرفته اند هنوز اجرا نشده است چه برسد به حقوق طبیعی و لازم خود:
1. تامین و اجرای آموزش به زبان مادری در تمامی مقاطع تحصیلی. تامین رشد فرهنگی تمام ملیتها.
2. ارتقاء زبانهای ملیتهای دیگر نظیر آذربایجانی و کردی و ترکمن و بوچی و عرب در حد زبانهای رسمی کشور . نظیر کشور سویس ، بلژیک ، هند و افغانستان و....
3. حق تخصیص در صد عادلانه ای از در آمدهای استانی به خود آن استان.
آقای اسبقی
آگر ما نتوانیم آذر بایجانی ها نتوانیم با نیمه شمالی خود در زیر یک پرچم زندگی کنیم، چگونه میتوانیم با ملت فارس که روشنفکرانش و حتی مرد عادی اش ما را ترک خر می نامد و اولیه ترین حقوق را از ما سلب کرده است تحت یک پرچم زندگی کنیم.
آقای اسبقی
آین همه سرمایه را که از جیب ترک و کرد و عرب ایرانی صرف گسترش زبان تحمیلی پارسی در ایران و حتی خارج از ایران می شود می شود نمی بینید. ولی چند متر پارچه آبی و قرمز و سبز و چند پلاکارد را که در بوق وکرنا می گذارید که گویا بودجه آن توسط بیگانگان تهیه شده است!!!!!!!!!!!!!!!
آقای اسبقی !!!
یاد اول انقلاب افتادم که می گفتند : اظهاری... باز هم می گویی نواره ، نوار که پا نداره!
هر نظامي كه توسط ايراني انتخاب نشود و تحت نام هاي پرطمطراق از قبيل فدراليسم بدون شكافتن و فهم درست آن به خورد ايراني داده شود بجز جاهل پنداشتن ايرانيان چيزي ديگر نيست ‚ما گوشهايمان از اينكه سازمان هاي سياسي يا گروهك ها به ما بگويند چه نظامي برايمان خوب است پر شده ‚بنابراين اي دير از راه رسيدگان مغول سعي نداشته باشيد تا به ايراني تحت نام نوشابه گوارا آب قليان بخورانيد ‚اين نصيحت هاي خاله خانباجي ها را براي ناداناني مانند خود نگاه داريد و پنبه هاي چركين گوشتان راهم تا بخونتان آغشته نشده از چاه عميق گوش ناشنوايتان در آوريد.
خوانندگان توجه داشته باشند اين شقه شقه كردن ايران به خلق هاي گوناگون آش بد بو و بد طعم دستپخت كمونيست هاست ‚اين فرصت طلبان ديديد كه از فرصت طلبي زير لحاف ملا هم خزيدند و از اين بابت هم به ايران خيانت كردند ‚ اينها براي عوام فريبي سنگ بابك خرمدين را به سينه ميزنند بابك كه خونش در راه مبارزه با اعراب در تلاش براي كسب استقلال ايران ريخته شد الان وسيله عوام فريبي اين شعبده بازان كمونيست شده است ‚ايراني كه بيست و پنج سال ظلم ملا را چشيده است آنقدر كور و كر نيست تا نداند چگونه كمونيست ها از سر فرصت طلبي ملا هاي ظالم را ترغيب به ريختن خون آزاديخواهان كردند‚اين نطفه حرامان اگر خود ملا ها نباشند كمونيستها هستند كه در هر كجاي ايران ناداني و بيسوادي بيشتر غالب باشد جل و پلاسشان را در آنجا ميافكنند‚كمونيسم ايراني پارازيتي است كه فقط در شوره زار جهالت ميرويد ‚هشيار باشيد و اين دغلكاران وطن فروش را بشناسيد.
بازماندگان بيسواد و كودن مكتب نژادپرستي پهلوي كه هيچ دركي از حقوق انساني و ملي مليت هاي ايراني ترك,كرد, عرب,تركمن,بلوچ,ַַ ندارند مغروزانه با دلي پر از كينه نسبت به ملت تاريخ ساز اذربايجان با انتساب پسوند اذري به اسمشان عقده هاي حقارت خود را بر سر ملت ترك اذربايجان خالي ميكنند و به خيال خود فكر ميكنند كه با اين چرنديات خواهند توانست جلوي نهضت ملي حق طلبانه ملت اذربايجان را بگيرند ,بسي خيال خام, ملت اذربايجان حقوق ملي و فرهنگي خود را هرطور كه شده بدست خواهند اورد,چه با باقي ماندن در تركيب يك ايران فدرال چه با استقلالַ ملت ترك اذربايجان حتما پيروز خواهند شد چونكه مبارزه انان كاملا بر حق هست ولي شما نژادپرستان قوم مرتجع وعقب مانده به اصطلاه اريا زير فشار عقده هاي قومي نژادپرستي تان خفه خواهيد شد. چرنديات و نظرات نژادپرستي را كه شما پان فارسها در اينجا بر عليه ملت قهرمان اذربايجان از مغز عليلتان تراوش ميدهيد در كشورهاي مدرن به عنوان يك جرم نژادپرستي تحت تعقيب قانوني قرار ميگرفتيدַ مسله اذربايجان به هيچ وجه ربطي به يك دسته نژادپرست ورشكسته ندارد , سرنوشت اذربايحان را ملت تاريخساز ترك ان تعيين خواهند كرد و اين را شما شوينيست هاي فاشيست هم به زودي شاهد خواهيد بودַ زنده باد ملت هميشه ترك و قهرمان اذربايجان, ياشاسين اذربايجان مدنيتين بشيي.
بازماندگان بيسواد و كودن مكتب نژادپرستي پهلوي كه هيچ دركي از حقوق انساني و ملي مليت هاي ايراني ترك,كرد, عرب,تركمن,بلوچ,ַַ ندارند مغروزانه با دلي پر از كينه نسبت به ملت تاريخ ساز اذربايجان با انتساب پسوند اذري به اسمشان عقده هاي حقارت خود را بر سر ملت ترك اذربايجان خالي ميكنند و به خيال خود فكر ميكنند كه با اين چرنديات خواهند توانست جلوي نهضت ملي حق طلبانه ملت اذربايجان را بگيرند ,بسي خيال خام, ملت اذربايجان حقوق ملي و فرهنگي خود را هرطور كه شده بدست خواهند اورد,چه با باقي ماندن در تركيب يك ايران فدرال چه با استقلالַ ملت ترك اذربايجان حتما پيروز خواهند شد چونكه مبارزه انان كاملا بر حق هست ولي شما نژادپرستان قوم مرتجع وعقب مانده به اصطلاه اريا زير فشار عقده هاي قومي نژادپرستي تان خفه خواهيد شد. چرنديات و نظرات نژادپرستي را كه شما پان فارسها در اينجا بر عليه ملت قهرمان اذربايجان از مغز عليلتان تراوش ميدهيد در كشورهاي مدرن به عنوان يك جرم نژادپرستي تحت تعقيب قانوني قرار ميگرفتيدַ مسله اذربايجان به هيچ وجه ربطي به يك دسته نژادپرست ورشكسته ندارد , سرنوشت اذربايحان را ملت تاريخساز ترك ان تعيين خواهند كرد و اين را شما شوينيست هاي فاشيست هم به زودي شاهد خواهيد بودַ زنده باد ملت هميشه ترك و قهرمان اذربايجان, ياشاسين اذربايجان مدنيتين بشيي.
بازماندگان بيسواد و كودن مكتب نژادپرستي پهلوي كه هيچ دركي از حقوق انساني و ملي مليت هاي ايراني ترك,كرد, عرب,تركمن,بلوچ,ַַ ندارند مغروزانه با دلي پر از كينه نسبت به ملت تاريخ ساز اذربايجان با انتساب پسوند اذري به اسمشان عقده هاي حقارت خود را بر سر ملت ترك اذربايجان خالي ميكنند و به خيال خود فكر ميكنند كه با اين چرنديات خواهند توانست جلوي نهضت ملي حق طلبانه ملت اذربايجان را بگيرند ,بسي خيال خام, ملت اذربايجان حقوق ملي و فرهنگي خود را هرطور كه شده بدست خواهند اورد,چه با باقي ماندن در تركيب يك ايران فدرال چه با استقلالַ ملت ترك اذربايجان حتما پيروز خواهند شد چونكه مبارزه انان كاملا بر حق هست ولي شما نژادپرستان قوم مرتجع وعقب مانده به اصطلاه اريا زير فشار عقده هاي قومي نژادپرستي تان خفه خواهيد شد. چرنديات و نظرات نژادپرستي را كه شما پان فارسها در اينجا بر عليه ملت قهرمان اذربايجان از مغز عليلتان تراوش ميدهيد در كشورهاي مدرن به عنوان يك جرم نژادپرستي تحت تعقيب قانوني قرار ميگرفتيدַ مسله اذربايجان به هيچ وجه ربطي به يك دسته نژادپرست ورشكسته ندارد , سرنوشت اذربايحان را ملت تاريخساز ترك ان تعيين خواهند كرد و اين را شما شوينيست هاي فاشيست هم به زودي شاهد خواهيد بودַ زنده باد ملت هميشه ترك و قهرمان اذربايجان, ياشاسين اذربايجان مدنيتين بشيي.
در پاسخ اين نوشته به زبان انگليسي بايد بگويم فاشيست كساني هستند كه بي توجه به پراكندگي اقوام مختلف در آذربايجان و مخصوصا بي توجه به خود آذري هاي ترك زبان در سراسر ايران ميخواهند مانند جعفر پيشه وري نوكر مسكو هژموني گروهي خود را به مردم آذربايجان غالب كنند ‚ فاشيست كساني هستند كه بدون رجوع به حق راي و نظر وعلائق مردم آذربايجان براي آنها خط‚نقشه‚زبان با لهجه باكو و تركيه تعيين ميكنند و هر كسي چه هموطنان كردمان و چه آذري ترك زبان ‚ارمني و يا آسوري به آن اعتراض كند او را پهلوي چي مينامند ‚آيا مگر فردوسي طوسي را رژيم پهلوي به وجود آورد كه شما به او هم فحش هاي ركيك ميدهيد؟ اي پان ترك هاي سر سپرده باكو و تركيه شما حقي براي تصميم گيري براي مردم آذربايجان نداريد ‚آذري ها يكبار قبلا به خائنين پيشه وري و فاشيست هاي دمكرات نما پوزه بندي زدند كه شما ها وطن فروشان با اين عقل خفيف و خوارتان قادر به عملي كردن اين ياوه گويي ها نخواهيد بود تا خون خودتان را پامال نكرده ايد از اين لاطائلات دست بكشيد تا جوري نباشد كه مثل اعقابتان مجبور به فرار به آذربايجان شوروي شويد و سيصد واندي از نادانهايتان هم كشته شوند . براي آذربايجانيها اينقدر كركري نخوانيد و اگر دمكرات هستيد بگزاريد آذربايجاني ها خود از آذري و كرد و ارمني و آسوري حرفشان را بزنند شما هم اگر حرفي داريد از طرف گروه خودتان بزنيد و آنرا به حساب آذربايجاني هاي ميهن پرست و ايران دوست نگذاريد .
I refer you all to Un resolutions and Human rights charters. Azerbaijanis and all other ethnic group in Iran have right to self determinations. In a referendum they will deciede how they wish to live. Iran is infested by fascism in the last 80 years . It is up to them to act Like backward criminal Serbs or civilised cheks . People have the right to their identity as well as democrasy, shelter, education, social welfare, and.... I strongly recommand if you do want to live an honourable life of 21 century respect human rights. No wonder Iran can only Produce Shah, Khomeyni, Rejevi and Social Chovinists.
Best regards Hemedanli
I refer you all to Un resolutions and Human rights charters. Azerbaijanis and all other ethnic group in Iran have right to self determinations. In a referendum they will deciede how they wish to live. Iran is infested by fascism in the last 80 years . It is up to them to act Like backward criminal Serbs or civilised cheks . People have the right to their identity as well as democrasy, shelter, education, social welfare, and.... I strongly recommand if you do want to live an honourable life of 21 century respect human rights. No wonder Iran can only Produce Shah, Khomeyni, Rejevi and Social Chovinists.
Best regards Hemedanli
آخه نسيمي الاغ من نميدانم تو مال كدوم راه آبي از پشت كدوم بوته عمل اومدي كه جوابتو بدم آخه مردك تو حتي جواب مرا به همان تركي هم ندادي و انگليسي جواب ميدي اصلا معلومه تو از كجا اومدي؟ وقتي نميتوني دليل محكمي براي بي وطني خودت بياري چرا از كير آمريكائي ها و يهوديها بالا ميري ؟ ديگه حتي فارسي هم بنويسي تخم من هم نيستي . چقدر راحت ذات كثيفتان را نشان ميدهيد . زنده باد ايران و زنده باد آذربايجان و زنده باد مردم پاك آذربايجان و زنده باد پدر و مادر من از از خاك پاك آذربايجان در سرزمين بزرگ و هميشه سرافراز ايران هستند
Ma Azerbaycaniha berayeh Istiglale Azerbaycan ta akhereh khoneman khahim jengid. Eger shoma Farshaye bishour jorethes ra dashtid, bezoody anroz ra khahim did.
Az Tabriz, Hassan Nadarli, Velieser ushagi....
Yashasin Azerbaycan, Yashasin Ata Pisheveri, Yashasin Istiglal.
Yashasin United Azerbaijan
zende bad Irane motahed, zendebad azerbayejane iran, nangbad bar nokerane jepheye khalkh, ve hezbe MHP turkiye, nang bad ber nokerane elcibey, ve hugugbegirane Alparslan Turkes ve bagimandehayesh.
Mohammad-Marageh
مدتي است كه من اين گروه پان تركيست ها را ميشناسم‚افرادي نادان و ياوه گو و بي وطن هستند كه براي باكو و تركيه و پيشه وري خائن و دار و دسته حزب دمكرات آذربايجان تبليغ ميكنند ‚ به تمام اقوام ايراني و مفاخر ملي ‚علمي و ادبي ما و در راس همه آنان كورش كبير و حكيم فردوسي طوسي بر خورد ميكنند و به آنان ناسزا ميگويند ‚كسي از اينها نوشته اي بجز فحاشي و بي ادبي به تمام سمبل هاي ايران و افتحارات ايرانيان نميتواند پيدا كند به پانل آزاد در (www.urmiacity.com)رجوع كنيد و به چشم خود ببينيد كه ايرانيان را تشويق به ترك مليت ايراني ميكنند و از آنها ميخواهند تا گذرنامه هاي ايرانيشان را پاره كنند ‚ هر عكسي از ايران در آنجا بگزاريد در پاسختان ده تا عكس از باكو و تركيه و پرچم هاو نقشه هاي كذايي براي ايران پست ميكنند‚خلاصه افرادي به اين اندازه دهن دريده و خائن را ايرانيان تا بحال كمتر ديده اند‚ من در نوشته هاي هموطنان آذري در بالا عشق و علاقه شان را به ايران به خوبي مشاهده كردم اينهااگر بقايا و تخم و تركهءپيشه وري معدوم شده نباشند ‚هيچ بعيد نيست كه آش دست پخت ملا ها براي ترساندن مردم از انقلاب باشند‚به قول هموطنمان در بالا چگونه وقتي شما بدون كتك و بازداشت نميتوانيد مراسم يادبود زنده يادان فروهر هارا برگزار كنيد اين افراد مغول پرست آزادانه در ميهنمان به عربده كشي ميپردازند؟ من به عنوان يك آذري از اين خائنين فاسد به شدت بيزارم كه كاري كرده اند كه بعضي ها ممكن است گمان كنند كه در آذربايجان همه اينگونه ميانديشند. پاينده باد ايران و رحمت ابدي بر فردوسي طوسي وتمام اسطوره هاي ايران بزرگ و فرزند برومند خطه كرمانشاهان رحيم معيني كرمانشاهي با كتاب شاهكارش ‚ و درود به آذربايجاني هاي ميهن پرست وفرزندان مهد زرتشت پيامبر ايراني و تمام عاشقان ايران.
zende bad iranzamin
ardebil iran
سلام، به همه، و به اين آقايی که فرهنگ خودشو در کلماتشون نشون ميده، آقای نسيمی، ممکنه شما و يا اربابان ترکيهاي و باکويي شما، باوَرِتون نشه يا نخواهيد باور کنيد، اما اذربايجاني هنوز غيرتش را از دست نداده؛ اذربايجاني، دلش به ياد ايران زندهاست، اذربايجاني اگر سرشو بده ايرانو حاضر نيست از دست بده. اينو بدون که اذريان از نسل بابکند، از نسل ستارخان و باقرخانند، که همه تلاششون بر اين بود که بخش جداشده ايران را به ايران بازگردانند ؛ از نسل نظاميندکه ميگه ؛همه عالم تن است و ، ايـران دل ؛ اما، راجع به سوالت که حتی به خودت زحمت ندادي که مطالعه کنی تا بفهمی که قبلا ژنتيک ايندو-ايروپينها ها بخوص ايران را برسي کردند، و نتايج زير حاصل شده :در چندين مقاله که در چندين سال اخير در چندين جورنال ژنتيک در مورده ژنتيک اقوام ايندو-ايروپين( ايرانی) به چاپ رسيده به خوبی نشون ميده که ۱) هيچ تفاوت ژنتکي بين مردم ايران نيست( نشون دهنده تبار ما ايرانيان همه يکسان است) در۲) اختلاف بسيار فاحشي بين تبار ايرانيان و ا قوام ترک (التائيک) از لحاظ ژنتيک موجود هست، ۳) همانطور که دلائل باستانشناسي و تاريخي قبلا اثبات کرده ترک زبانهاي اناتولي هم به هيچ وجه ترک تبار نيستند اگر کسی نياز به مقالات تو اين زمينِه داره لطفا به مقالات زير که در بهترين جورنالهاي ژنتيک هست مراجعه کنه و اين ديگه کار شئونيستهاي فارس نيست بلکه توسط دانشگاه کمبريج و دانشگاهاي معتبردنيا انجام شده . و از نظرِ من کسی که خودشو الکی ترک ميدونه بدونِ اينکه کوچکترين دليل علمي داشته باشه پانترک هست، پاينده اذربايجان هميشه سرفراز در کنار ايران هميشه جاويدان
Y-Chromosome Lineages Trace Diffusion of People and Languages in
Southwestern Asia
Am. J. Hum. Genet. 68:537–542, 2001
The Eurasian Heartland: A continental perspective on
Y-chromosome diversity
10244–10249 u PNAS u August 28, 2001 u vol. 98 u no. 18
سايت دوستان ايران دوست (http://prana.persianblog.com) و نقد پانترکيزم
سلام، به همه، و به اين آقايی که فرهنگ خودشو در کلماتشون نشون ميده، آقای نسيمی، ممکنه شما و يا اربابان ترکيهاي و باکويي شما، باوَرِتون نشه يا نخواهيد باور کنيد، اما اذربايجاني هنوز غيرتش را از دست نداده؛ اذربايجاني، دلش به ياد ايران زندهاست، اذربايجاني اگر سرشو بده ايرانو حاضر نيست از دست بده. اينو بدون که اذريان از نسل بابکند، از نسل ستارخان و باقرخانند، که همه تلاششون بر اين بود که بخش جداشده ايران را به ايران بازگردانند ؛ از نسل نظاميندکه ميگه ؛همه عالم تن است و ، ايـران دل ؛ اما، راجع به سوالت که حتی به خودت زحمت ندادي که مطالعه کنی تا بفهمی که قبلا ژنتيک ايندو-ايروپينها ها بخوص ايران را برسي کردند، و نتايج زير حاصل شده :در چندين مقاله که در چندين سال اخير در چندين جورنال ژنتيک در مورده ژنتيک اقوام ايندو-ايروپين( ايرانی) به چاپ رسيده به خوبی نشون ميده که ۱) هيچ تفاوت ژنتکي بين مردم ايران نيست( نشون دهنده تبار ما ايرانيان همه يکسان است) در۲) اختلاف بسيار فاحشي بين تبار ايرانيان و ا قوام ترک (التائيک) از لحاظ ژنتيک موجود هست، ۳) ترک زبانهاي اناتولي هم به هيچ وجه ترک تبار نيستند اگر کسی نياز به مقالات تو اين زمينِه داره لطفا به مقالات زير که در بهترين جورنالهاي ژنتيک هست مراجعه کنه و اين ديگه کار شئونيستهاي فارس نيست بلکه توسط دانشگاه کمبريج و دانشگاهاي معتبردنيا انجام شده . و از نظرِ من کسی که خودشو الکی ترک ميدونه بدونِ اينکه کوچکترين دليل علمي داشته باشه پانترک هست، پاينده اذربايجان هميشه سرفراز در کنار ايران هميشه جاويدان
Y-Chromosome Lineages Trace Diffusion of People and Languages in
Southwestern Asia
Am. J. Hum. Genet. 68:537–542, 2001
The Eurasian Heartland: A continental perspective on
Y-chromosome diversity
10244–10249 u PNAS u August 28, 2001 u vol. 98 u no. 18
سايت دوستان ايران دوست (http://prana.persianblog.com) و نقد پانترکيزم
با سلام و تشکر
جناب آقای دکتر احمدی، به زیبائی مسئله مجعول پان ترکیسم را شکافتی باشد که نژادپرستان جیره خوار ترکیه و آذربایجان بخود آیند
ترکیه غرق در وابستگی و فلاکت اقتصادی است و اران نیز در چنگال باندهای مافیائئ و قمارخانه داران بزرگ باید به عناصر بیچاره که به دریوزگی این دو دولت افتاده اند تاسف عمیق خورد
پاینده باد جمهوری لائیک ایران
زنده باد آذربایجان
این مسیولین سیاسی باید فکر اساسی برای برخورد تختصص با تجزیه طلبان داشته باشند .
این کثافت ها همه چیز را می فروشند . طرف دارانشان از حاشیه نشینان هستند و از سواد سیاسی و فکری بی بهره اند .
بنابرای به راحتی فریب بیگانگان را می خورند .
ریشه پان ترکیسم تجزیه طلب را باید خشکاند .
این مسیولین سیاسی باید فکر اساسی برای برخورد تختصص با تجزیه طلبان داشته باشند .
این کثافت ها همه چیز را می فروشند . طرف دارانشان از حاشیه نشینان هستند و از سواد سیاسی و فکری بی بهره اند .
بنابرای به راحتی فریب بیگانگان را می خورند .
ریشه پان ترکیسم تجزیه طلب را باید خشکاند .
با تشكر از دكتر احمدي
با تشكر از دكتر احمدي
با تشكر از دكتر احمدي
با تشكر از دكتر احمدي
POOR OMID we do not have to come to Tehrana to see how much butter u have in your yougort. We will neat u on the spot.U are bunch of whore, while being FUCKED in your ass, are talking a winers.What is too much fuss about we Azerbaijanees whant to decide what we want? why u assholes are so sacred. send your Gorazah war ship( heheheh0 to Drayayeh Khazar to scare the Azerbaijanees anmd the nex t dat to with draw when u saw a Turkish F 16 falying over the Baku.t that scares u , does not? U made people hate Americans. You made people hate Americans. You made people to hate the Jews, becuse u are scare of thier being walking thier talk. When Isreal was borne, no body had the right to take more than $ 50.00 from the country. Look at the finincial recork of your whore Ayyat-ollahs
MUllah Samad- Tabrizi-- by the waya this a fake name u are using any how--- where u have read that reserch in Gen etics shows that Azerbaijaniies are not from the same Gene as Turk. Akheh OLAGH, u either never understood Genetics, or u are just a asshole. ESHASH( OLAGH, DONKEY) go and reat soething about the NATURE and the Culture. and next time when u come to talk please cover your ass with a towel or so, u are damn ugly
واقعا لجن از سر و روي اين تجزيه طلبان ميريزد به نظرات آنها نگاه كنيد بابا پارسال به اروپاي شرقي هم كه رفته بودم به تركها خر ميگفتند دليلش همين عوضي ها هستند دفعه پيش من گفتم كه ترك و فارس فرق نميكند يكي از همين عوضي ها گفت كه تركها فاعل هستند و فارس ها مفعول پس با هم فرق ميكنند اين نوع حرف زدن از يك حرامزاده برمي آيد تخم داريد بيائيد تهران تا ببينيد يك من ماست چقدر كره دارد خود من هم آذري هستم ولي از اين حرامزاده ها متنفرم
------------
استراتژي نوين پانتركيسم: استراتژي «ختنه»
دكتر حميد احمدي
در مورد وظايف و برنامههاي پانتركيستها در دوران جديد پس از جنگ سرد و استقلال كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز، بحثهاي زيادي در محافل پانتركيستي در داخل تركيه، در جمهوري آذربايجان و خارج از اين مناطق صورت گرفته است. اما هيچكدام از اين بحثها به اندازه پيشنهادات صبري بدرالدين براي پانتركيستها جذابيت نداشته است. ميتوان پس از ضياءگوك آلپ، بدرالدين را مهمترين ايدئولوگ جريان پانتركيستي دانست. او در يكي از مقالات بسيار مهم خود كه در برگيرنده استراتژي پانتركيستها براي دستيابي به وحدت تركيه، قفقاز، مناطقي از ايران، افغانستان و كليه جمهوريهاي آسياي ميانه و بخشهاي شرقي چين است، ضمن نگاهي به گذشته پانتركيسم، ميگويد كه تا سال 1991 (فروپاشي شوروي)، پانتركيسم تنها به عنوان يك ايدئولوژي وجود داشت اما پس از آن، اقدامهاي عملي براي آغاز مرحله نهادي جنبش پانتركيسم آغاز شد. تشكيل «مجمع خلقهاي ترك» (TPA ) با شركت كشورهاي ترك زبان تركيه، قفقاز، كشورهاي آسياي ميانه و گروههاي ترك زبان ساير كشورها، نخستين گام در اين جهت بود. اين مجمع جلساتي را هر سال در پايتختهاي كشورهاي مذكور تشكيل داد، در آن مسايل جهان ترك به بحث گذاشته ميشود. خلاصه استراتژي آيندهي پانتركيسم، آنگونه كه توسط بدرالدين مطرح شده است، به شرح زير است:
از آنجا كه كشورهاي داراي اقليتهاي عمده ترك زبان در روسيه، چين، ايران، بلغارستان، يونان و افغانستان، نسبت به هر گونه حركت در رابطه با وحدت تركهاي جهان حساس هستند و آن را در مورد تماميت ارضي خود نوعي اقدام دشمنانه تلقي ميكنند، پانتركيستها بايد بسيار محتاط عمل كنند، تا دشمني اين كشورها و نيز جهان عرب را برنيانگيزند. بدرالدين يك شيوه تدريجي را براساس آنچه كه او «اصل ختنه» (Prinaple of circmcision) ميخواند توصيه كرده و كاربرد آن را مدنظر قرار ميدهد. به نظر او در دوران قبل از ختنه، كودك را با اسباببازي و شكلات و شيريني سرگرم ميكنند تا موعد مقرر فرا رسد و ضربه ناگهاني در اوج بيخبري كودك وارد شود. در اين لحظه اجتنابناپذير، گريه كردن و مقاومت بيهوده است چون در واقع كار از كار گذشته است.1 وي يك استراتژي سه مرحلهاي را براي رسيدن به آنچه كه ايجاد « فدراسيون تركها» ميخواند پيشنهاد ميكنند:
1ـ در مرحله نخست پانتركيستها بر ايجاد روابط فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ميان تركها تاكيد ميكنند. 2ـ در مرحله دوم استحكام سياسي در اولويت قرار خواهد گرفت، اما اين استحكام سياسي به شش كشور مستقل ترك روسيه سابق محدود خواهد بود. 3ـ مرحله سوم زماني است ]كه[ حركت اين كشورها به رهبري جنبش پانتركيستي، براي آزاد سازي خلقهاي ترك و اتحاد سياسي آنها از قيد استعمار در روسيه (تاتارها، ياقوتها و ...) چين (اويغورها)، ايران (آذربايجانيها)، و غيره، آغاز خواهد شد. بدرالدين به دليل حساس بودن دنياي غرب، روسيه و كشورهاي منطقه به اقدامات تركيه، تاكيد ميكند در عين اينكه تركيه يك نقش محوري و رهبري كننده را در جريان پانتركي به عهده دارد اما در مراحل اوليه ادغام و اتحاد تركها، بايد با احتياط تنها بر جنبه فرهنگي رهبري تركيه تاكيد كرد. 2 به سوي اجراي استراتژي «ختنه»: گامهاي عملي تركيه و پانتركيستها گرچه نميتوان سند دقيقي براي اثبات ارتباط گروههاي پانتركيستي تركيه با پيشنهادات استراتژيك بدرالدين به دست داد اما بررسي اقدامات عملي دولت تركيه در سالهاي دهه 1990 و اوايل قرن 21 به خوبي نشان ميدهد كه اين گامهاي عملي در واقع چيزي جز گامهاي تدريجي پانتركيسم به سوي فراهم ساختن شرايط براي رسيدن لحظه موعود، يعني لحظه ختنه (چه در رابطه با جمهوريهاي ششگانه آسياي ميانه و قفقاز و چه كشورهاي داراي گروههاي تركزبان) نميتواند باشد. در واقع بايد گفت كه « فرصتهاي طلايي» (از نظر خود پانتركيستها) فراهم شده است. سقوط شوروي بار ديگر پس از گذشت 70 سال از سقوط دولت تركهاي جوان و فروپاشي عثماني، دولت تركيه را به وسواس انداخته و آنها را همانند رهبران ثلاثه تركهاي جوان به تبديل پانتركيسم به استراتژي و ايدئولوژي رسمي سياست خارجي خود واداشته است. در جريان ده سال گذشته، دولت تركيه گامهاي زير را به عنوان گامهاي آغازين مرحله نخست استراتژي نوين پانتركيسم برداشته است: 1ـ تشكيل مجمع خلقهاي ترك (TPA ) متشكل از تركيه، جمهوري آذربايجان، پنج جمهوري آسياي ميانه و گروههاي پانتركيست كشورهاي غير ترك داراي گروههاي ترك زبان. اين مجمع هر ساله جلساتي را كه به اجلاس « سران ترك» معروف است و تاكنون هشت اجلاس آن در پايتختهاي مختلف منطقه برپا شده است، تشكيل داده است. در اين اجلاسهاي سران و نمايندگان گروههاي پانتركيست، مسايل فرهنگي، اقتصادي و سياسي كشورهاي ترك تبار مورد بحث و بررسي و چارهيابي قرار ميگيرد. 3 2ـ تلاش براي ترويج فرهنگ، زبان و سيستم سياسي تركيه در جمهوريهاي فوقالذكر از طريق كمك به نشريات پانتركي، چاپ كتابها و نشريات تركي با استفاده از حروف لاتين (به جاي حروف عربي ـ فارسي) و تركي استانبولي، از جمله چاپ كتابهاي آموزشي در مدارس و حتي چاپ كتابها و نشريات اسلامي به تركي استانبولي و حروف لاتين. تاسيس مدارس در سطوح مختلف از ابتدايي تا تاسيس موسسات آموزشي عالي در اين جمهوريها و تدريس تركي استانبولي و تاريخ رسمي مورد نظر پانتركيستها بخش ديگري از اقدامات دولت تركيه است. دولت تركيه و موسسات غير دولتي پانتركيست تاكنون چندين دانشگاه، و صدها دبيرستان و دبستان در سراسري جمهوريها تاسيس كرده و به آنها كمك مالي ميدهند. 4 3ـ كمك به تاسيس شبكههاي راديويي و تلويزيوني و پخش برنامههاي هنري، تاريخي، سياسي مورد نظر تركيه، چه از طريق كانالهاي رسمي تلويزيون خود تركيه و چه از طريق كانالهايي كه براي جمهوريهاي فوق به كمك متخصصان فني و كارشناسان هنري، ادبي، تاريخي و سياسي پانتركيست وابسته به تركيه ساخته ميشود. تركيه از طريق اين پوشش وسيع ماهوارهاي به ترويج زبان، فرهنگ، شيوه زندگي و سيستم سياسي مورد نظر خود در اين جمهوريها ميپردازد. 5 4ـ تاسيس مدارس مذهبي به شيوه مدارس امام خطيب تركيه در اين جمهوريها و چاپ كتب مذهبي، نظير قرآن و ساير كتابها به منظور جلوگيري از فعاليتهاي مذهبي جمهوري اسلامي و عربستان سعودي. علاوه بر دولت تركيه، موسسات غير دولتي، به ويژه موسسات اخوت اسلامي (طريقت) نيز در اين رابطه فعال هستند. يكي از فعالترين اين موسسات غير دولتي، هياتهاي مذهبي وابسته به فتحاله گوسن هستند كه صدها مدرسه مذهبي در اين جمهوريها تاسيس كرده و به ترويج زبان و فرهنگ تركيه دست ميزنند. 7 5ـ اعطاي بورسيههاي تحصيلي گسترده، به دانشجويان اين جمهوريها و نيز به دانشجويان ترك زبان كشورهاي منطقه، براي تحصيل در دانشگاهها و موسسات آموزشي عالي تركيه. تركيه هر ساله هزاران بورسيه به اين كشورها و گروهها واگذار ميكند، و در جريان اقامت آنها در تركيه، علاوه بر آموزش زبان تركي استانبولي، ايدئولوژي پانتركيسم طي برنامههاي آموزشي ويژه به آنها ارائه ميشود تا پس از بازگشت به كشورهاي خود، به عنوان فرستادگان و فعالان جريان تركي و رواج فرهنگ، زبان و ارزشهاي سياسي و اجتماعي تركيه به عنوان رهبر نهضت پانتركي عمل كنند. 8 6ـ تلاش براي بازسازي اقتصادهاي ويران شده جمهوريهاي ششگانه سابق روسيه، از طريق فعاليتهاي شركتهاي تجاري، اقتصادي، دولتي و غير دولتي تركيه در زمينههاي گوناگون فني، توليدي، صنايع تجاري، راهسازي و انواع قالبهاي اقتصادي دولت تركيه و شركتهاي وابسته به آن يا شركتهاي غير دولتي تركيه كه در طول ده سال پس از فروپاشي شوروي صدها قرارداد گوناگون در اين زمينهها با دولتهاي آسياي ميانه و جمهوري آذربايجان بستهاند. 9 7ـ اعطاي وامهاي گوناگون به دولتهاي جمهوريهاي ششگانه فوقالذكر براي بازسازي اقتصادي و پيشبرد توسعه اقتصادي و فرهنگي اين جمهوريها. اين وامها گاه از طريق خود تركيه و شركتهاي ترك و گاه نيز با وساطت تركيه، از طريق كشورهاي اروپايي، اسرائيل و آمريكا به اين جمهوريها واگذار ميشود. 10 8ـ اتحاد و اتئلاف با كشورهاي غربي و غير مسلمان به منظور افزايش توانمندي خود براي فعاليتهاي اقتصادي و فرهنگي در آسياي ميانه و قفقاز و مهمتر از آن مقابله با نفوذ كشورهاي رقيب نظير ايران كه زمينههاي خوبي براي فعاليتهاي مقابل و خنثيكردن تلاشهاي پانتركيستي تركيه دارند. تركيه گاه از طريق ائتلاف با آمريكا و اسرائيل (پيمان استراتژيك 1994 تركيه ـ اسرائيل) و انجام پروژههاي مشترك اقتصادي و صنعتي در آسياي ميانه و قفقاز، به اعمال فشار عليه ايران و ساير كشورهاي منطقه پرداخته است. دست پنهان جريان پانتركيستي در وراي مخالفتهاي آمريكا به مشاركت ايران در كنسرسيوم نفتي قفقاز، و عبور لولههاي انتقال نفت آسياي ميانه از ايران را نبايد از نظر دور داشت. علاوه بر اين، تركيه و جريان پانتركيستي از قدرت مالي و سياسي و نظامي اين كشورها به ويژه (آمريكا و اسرائيل) به خوبي استفاده كرده و از طريق بستن پروژههاي مشترك در زمينههاي فوق، از توان مالي، نفوذ سياسي، قدرت نظامي و دانش فني اين كشورها در راه اجراي استراتژي پانتركي خود بهرهبرداري كرده است. 11 پانتركيسم و ايران همانگونه كه در بخشهاي پيشين اشاره شد، ايدئولوژي پانتركيسم از همان آغاز هميشه نگاهي نيز به ايران داشته است. نظريهپردازان پانتركيسم/ پانتورانيسم، كه خود اساسا از نوشتههاي شرقشناسان اروپايي متحد انگلستان (كه در گرما گرمبازي بزرگ يعني رقابت امپرياليستي ميان روسيه و انگلستان، بر سر آسياي ميانه، ايران، افغانستان و هند، طرح دامن زدن به احساسات قومي ترك گرايانه در محورهاي جنوبي روسيه را عليه اين امپراتوري ارائه دادند) الهام ميگرفتند، بخشهاي شمالي ايران، شامل آذربايجان، گيلان و شمال خراسان را بخشي از امپراتوري آرماني آينده تركها ميپنداشتند، و در اين رابطه نوشتههايي را در نشريات پانتركي استانبول انتشار ميدادند. 12 در سالهاي دهه 20 ـ 1910 تعداد اينگونه نوشتهها پيرامون آذربايجان ايران افزايش يافت و نويسندگان آن براساس استدلالهايي كه بيشتر از ماهيت احساسات غير عقلايي شديد نژاد پرستانه و تخيلي برخوردار بود، و نمونههاي آن در هيچ يك از نوشتههاي معتبر تاريخي غربي (چه در عهد باستان و چه در قرون بعد)، اسلامي و ايراني به چشم نميخورد. اين نوشتهها، بر ريشههاي تركي ـ و نه ايراني بودن ـ آذربايجان اصرار ميورزيدند و آن را جزيي از توران آينده ميدانستند. ضياء گوك آلپ در استراتژي سه مرحلهاي پانتركيسم، كه پيش از اين به آن اشاره يافت، آذربايجان ايران و بخشهاي شمال غربي و شمال شرقي ايران را بخشي از «دوغوزستان» موعود بر ميشمرد كه با پيوستن به تركيه و قفقاز يك دولت بزرگ ترك تشكيل خواهند داد. 13 محافل پانتركيست دولت عثماني و جمهوري ترك بعدي، چه در اقدامات عملي و چه در نشريات گوناگون خود، آذربايجان ايران را بخشي از منطقه تبليغاتي و عمليات خود جهت ترويج پانتركيسم در نظر ميگرفتند. سازمان پرقدرت مخفي تحت نظر انورپاشا (تشكيلات مخصوصه) كه اندكي قبل از آغاز جنگ جهاني اول به منظور فراهم ساختن زمينه ترويج پانتركيسم و الحاق مناطق شمال غرب ايران، قفقاز، شمال شرق ايران و افغانستان و آسياي ميانه تشكيل شده بود، واحدهاي تبليغي و عملياتي متعددي را به ايران اعزام كرد.14كه در شهرهاي تبريز و تهران مستقر شده بودند. گروههاي عملياتي و تبليغي فوق در طول دوران اشغال آذربايجان از سوي عثماني پس از انقلاب اكتبر 1917 روسيه، براي تبليغ و سازماندهي هستههاي پانتركي در تبريز تلاش كردند، اما مخالفت شديد ايران دوستان تبريز، به ويژه شيخ محمد خياباني و احمد كسروي، تلاشهاي آنها را خنثي كرد. سقوط امپراتوري عثماني و از ميان رفتن رهبران ثلاثه پانترك (انور، طلعت و جهان) باعث توقف موضعگيريهاي مداخلهجويان محافل پانتركيستي و جمهوري نوين تركيه نسبت به ايران نشد. در اين رابطه ميتوان اقدامات سازمان «ترك اجاقي» و رهبران روشي بيك اشاره كرد كه در كنفرانس 1923 استانبول، آذربايجان ايران را بخشي از جهان ترك دانست و خواستار پيوستن آذربايجانيها به جمهوري تركيه شد.14 سازمان ترك «اجاقي» در سالهاي دهه 1930 نيز در راستاي تبليغات گسترده خود پيرامون برتري نژاد ترك بر ساير نژادهاي جهان، مطالب عمدهاي را عليه ايران انتشار داد. اين نوع احساسات و ادعاها را ميتوان بيش از همه در نوشتههاي رشيد صفوت يكي از مورخين و نظريهپردازان سازمان مذكور پيدا كرد. 15 در اوايل سالهاي دهه 1940، گروههاي پانتركيستي كه از سوي سفارت آلمان در استانبول و خارج از تركيه حمايت ميشدند، به عمليات خود عليه ايران افزودند در جريان تلاش محرمانه نمايندگان گروههاي پانتركيست با ماموران اطلاعاتي آلمان نازي در برلين، پانتركيستها در صدد برآمدند كه نظر آلمانها را به آذربايجان ايران جلب كنند. براساس اسناد محرمانه آلمان نازي، نوري پاشا برادر انورپاشاي معروف، در جريان يك ملاقات با نمايندگان نازي در جبهه شرقي در 1941 (پيش از هجوم آلمان به شوروي) پيشنهاد ايجاد جمهوريهاي ترك در آذربايجان ايران و شمال عراق را كه متحدان تركيه خواهند شد، به نازيها ارائه داد. 16 در طول سالهاي 44 ـ 1941 كه فعالترين دوران تحرك پانتركيستهاي «تركيه» بود، فشارهاي زيادي براي حمايت تركيه از راهاندازي حركتهاي پانتركي در ايران صورت گرفت. محافل پانتركيست بخشي از تلاشهاي خود را بر دانشجويان ايراني مشغول به تحصيل در استانبول و آنكارا و گرايش دادن آنها به فعاليتهاي پانتركيستي متمركز ساختند. (برخي از فعالان بعدي پانتركيستهاي فرهنگي و سياسي ايراني نظير جواد هيات و حميد نطقي ـ كه پس از انقلاب اسلامي نشريه وارليق را به زبان تركي و فارسي، اما با محتوي پانتركيسم فرهنگي منتشر كردند، در اين سالها به دعوت دوات تركيه در استانبول به تحصيل مشغول بودند). 17 در همين دوره، يعني 1942 بود كه يكي از اولين كتابهاي پانتركيستي پيرامون آذربايجان ايران توسط شخصي به نام صنعان آذر (نام مستعار) با استفاده از تبليغات تاريخي محافل پانتركيستي سالهاي قبل درباره ايران نوشته شد. 18 در همين دوره يكي از نويسندگان پانتركيست تركيه (صلاحالدين ارتورك) در كتاب خود كمك به « برادران ترك در ايران» را براي كسب استقلال خود، به عنوان نخستين، گام به سوي وحدت در « توران بزرگ» پيشنهاد كرد. 19 بعد از جنگ جهاني نيز مبلغان، روزنامهنگاران و نويسندگان پانتركيست تركيه، نظير جلالالدين يوسل احمد جعفر اوغلو و يوسف آزمون و فاروق سومر مطالبي مشابهي را كه بيشتر رنگ و بوي احساسي شديد همراه با پرخاشگري داشت و از تخيلپردازيهاي ذهني سرچشمه ميگرفت تا منابع تاريخي معتبر، درباره آذربايجان ايران مينوشتند. نشريات پانتركيستي چون ارتوكن با طرح شعار « همه تركها يك ارتش هستند» خواستار تقويت نيروهاي مسلح تركيه و آماده سازي آن براي رهاسازي « تركهاي ايران» شدند. 20 با تاسيس حزب پانتركيستي اقدام ناسيوناليست به رهبري آلپارسلان توركش، كه خواستار كمك تركيه به هستههاي پانتركي جهان براي آمادهسازي مقدمات تشكيل « توران بزرگ» بود، تبليغات پانتركي عليه ايران شدت بيشتري پيدا كرد. نشريات حزب مذكور و نشريات بعدي در دهه 1970 (پس از انقلاب اسلامي ايران) نظير « چاغري» به طرح مطالب نژادپرستانه و چاپ گزارشات اغراق گونه درباره جمعيت « تركهاي ايران»، خواستار رهاسازي آنها از به اصطلاح « ستم فارسها» شدند.21 در سالهاي دهه 1980 كه موج اسلامگرايي تركيه را نيز در برگفت، تبليغات ضد ايراني حزب « اقدام ناسيوناليست» عليه ايران شدت گرفت و پانتركيستهايي نظير فاروق سومر و محرم ارگين به تلاش براي جذب عناصر ايراني اهل استان آذربايجان و تبديل ساختن آنها به مهرههاي فعال پانتركيست تلاش كردند. 22 از اوايل دهه 1980 تعدادي از عناصر چپگراي افراطي آذربايجان ايران به تركيه رفتند23و نزد اين پانتركيستها به فراگيري آموزههاي رمانتيك پانتركي مشغول شدند تا بعدها به ترويج آنها در ايران دست بزنند. در سالهاي دهه 1990، به ويژه پس از فروپاشي شوروي و استقلال جمهوري آذربايجان، تعدادي از عناصر با سابقه پانتركيست متعلق به فرقه دمكرات آذربايجان، كه پس از انقلاب اسلامي وارد ايران شده بودند به محافل سابق الذكر پيوستند تا در لحظه مناسب به كمك عناصر ماركسيست پانتركيست ايران (به ويژه چهرههاي فعال مسئول نشريه وارليق) آمده و فعاليتهاي سياسي و سازماني خود را در ايران آغاز كنند. باز شدن فضاي سياسي ايران در 1376 و جنگ قدرت ميان نيروهاي چپ و راست (موسوم به اصلاحطلبان و محافظهكاران) جمهوري اسلامي، فرصت مناسبي دست داد تا عناصر گوناگون پانتركيست ايراني (حلقههاي باكو و استانبول) و هستههاي فعال چپ و راست (در اروپا و آمريكا) با حمايتهاي مالي و سياسي تركيه و جمهوري آذربايجان، به انتشار نشريات گوناگون محلي در استانهاي آذربايجان ايران بپردازنند و ضمن تبليغات گسترده پانتركي به سازماندهي هستههاي فعال در سطوح گوناگون (به ويژه در سطح دانشگاهها) دست بزنند. استقلال منطقه مسلماننشين قفقاز معروف به جمهوري آذربايجان نقطه عطف بسيار مهمي در سياستهاي پانتركيستي، به ويژه در رابطه با ايران محسوب ميشود. به اين خاطر از اوايل دهه 1990 به بعد دوره جديد و مهمي از تبليغات، تلاشها و سازماندهيها در رابطه آذربايجان ايران شروع شد كه در آن شعار « آذربايجان واحد» و هدايت تلاشهاي پانتركي جهت دامن زدن به احساسات تركي و طرح تضاد و كشمكش قومي ميان « ترك و فارس» به عهده جمهوري آذربايجان و عناصر افراطي پانترك آن گذاشته شد. بررسي نقش محوري باكو در اين زمينه ضروري است. جمهوري آذربايجان: كارگزار پروژه پانتركيسم ضد ايراني همانگونه كه در بالا گفته شد، فروپاشي اتحاد جماهير شوروي اين فرصت را فراهم ساخت تا پروژه پانتركيسم ضد ايراني، يعني برنامهريزي گام به گام براي رواج ايدئولوژي و جريان پانتركيستي در مناطق ترك زبان ايران و زمينهسازي اجراي استراتژي «ختنه» مورد نظر طراحان نوين پانتركيسم به اجرا درآيد. وظيفه اين طرح ريزي عملياتي و اجراي آن به عهده جمهوري آذربايجان گذاشته شده و نخبگان و محافل پانتركيست و به طور غير مستقيم دولت باكو، به كارگزاران دولت تركيه جريان پانتركي / پان توراني آن تبديل شدهاند. در واقع اين پديده چندان بيسابقه هم نبوده است. نقش كارگزاري در همان دوره اوليه پانتركيسم، يعني دوران فعاليتهاي گروه سياسي، تبليغاتي و نظامي تشكيلات پانتركي سالهاي دهه 20 ـ 1910 تحت رهبري تركهاي جوان، نيز به عهده نخبگان باكو گذاشته شده بود و بخش عمدهاي از جريان پانتركيستي ضد ايراني از آن منطقه عليه ايران سازماندهي و هدايت ميشد. به واقع نخبگان ماجراجوي باكو در طول قرن بيستم نقش كارگزاري را براي يك دولت خارجي در ايران بازي ميكردهاند. در سالهاي 1930 ـ 1910 كارگزار دولت عثماني، در سالهاي 1990 ـ 1920 كارگزار برنامههاي توسعهجويانه مسكو و از 1991 به بعد بار ديگر كارگزار استراتژي نوين پانتركيستي آنكارا. نگاهي كوتاه به سير تحول اين جريان، نكتهها را بيشتر روشن ميسازد. اصولا جريان پانتركيسم در منطقهنشين و سرزمينهاي سابق ايران در قفقاز از همان سالهاي آغازين قرن بيستم و همزمان با گسترش اين ايدئولوژي در امپراطوري عثماني، پيدا شد. برخي از فعالان پانتركيسم نظير حسينزاده و احمد آقا اوغلو از اهالي قفقاز بودند كه در سالهاي دهه 20 ـ 1900 در استانبول بسر ميبردند در زمره برجستهترين شخصيتهاي محافل پانتركي محسوب ميشدند. 24 بعدها محمد امين رسولزاده نيز به آنها پيوست، و همين گروهها بنيانگذار حزب (مساوات) شدند كه در واقع از سالهاي 1917 به بعد گرايشهاي پانتركي خود را به شدت آشكار ساخت. اين حزب تحت حمايت شديد مالي، نظامي و سياسي رژيم تركهاي جوان در عثماني قرار داشت و از برنامه بلندپرواز پانتركيستي رهبران عثماني در راه برپايي يك امپراتوري گسترده ترك زبان (توران) پيروي ميكرد. در واقع بايد بر اين نكته انگشت گذاشت كه اقدام حزب مساوات در سال 1918 براي گزينش نام « آذربايجان» براي منطقه مسلماننشين قفقاز (اران و آلبانياي تاريخي) يك اقدام حساب شده و سنجيده در راستاي برنامههاي آينده پانتركيستي تركهاي جوان بود. رهبران حزب مساوات به كارگزاري از سوي رهبران تركهاي جوان با گزينش اين نام براي منطقه اران، آرزو داشتند تا در آينده بحث وحدت مناطق شمال رود ارس را با آذربايجان واقعي در ايران مطرح كنند و با دامنزدن به احساسات ترك گرايانه ضد ايراني، زمينه الحاق آذربايجان ايران به امپراتوري ترك را فراهم سازند. گرچه اين نكته تاكنون به طور گسترده در پژوهشهاي ايراني بررسي نشده است، اما حضور نيروهاي نظامي ارتش عثماني در قفقاز، و حضور عناصر برجسته پانتركيست در آن منطقه را كه تحت حمايت نظامي عثماني قرار داشتند، ميتوان دليلي بر اين مدعا دانست. در آن روزگار برخي از نخبگان تيزبين ايراني، نظير شخمحمد خياباني و احمد كسروي در تبريز به خوبي به اين انگيزههاي پانتركي پي برده، و به آن اعتراض كردند. در پي همين اعتراضات بود، كه نيروهاي پانتركيست كه به همراه ارتش عثماني آذربايجان را در اشغال داشتند به تبعيد شيخ محمد خياباني از ايران به قفقاز دست زدند. 25 شيخ در راستاي مقابله با همين برنامههاي گسترشطلبانه و الحاقگرايانه پانتركيستي، نام آذربايجان را به «آزاديستان» تغيير داد تا مانع برنامههاي فوق شود. 26 در همان زمان، در تهران نيز روشنفكران و نويسندگان ايراني واكنشهاي شديدي بر اين اقدام پانتركيستي مساواتي / عثماني نشان دادند كه، در نشريات آن دور ايران بازتاب يافت. 27 گرچه سقوط دولت تركهاي جوان و نابودي رهبران پانتركيست آن از يك سو، و سقوط رژيم مساواتي به دست كمونيستها از سوي ديگر به اين برنامهها و روياها پايان داد اما انديشه پانتركيستي در پوشش ماركسيسم ـ لنينيسم در منطقه قفقاز همچنان ادامه يافت، و بار ديگر در جريان جنگ جهاني دوم فرصت نقش آفريني پيدا كرد. در اين مرحله بود كه باكو و رهبران آن نقش كارگزاري براي انديشههاي گسترش طلبانه شوروي را بازي كردند، و با آفرينش ماجراي جمهوريهاي خود مختار آذربايجان و كردستان ايران درصدد تجزيه و الحاق اين مناطق به خاك شوروي برآمدند. نوشتههايي كه اخيرا براساس اسناد و خاطرات چهرههاي فعال در ماجراي تشكيل فرقه دمكرات آذربايجان و اعلام حكومت خودمختار در تبريز انتشار يافته است، به خوبي نشان ميدهد كه اين ابتكارات، بخشي از برنامههاي مشترك مسكو/ باكو براي تشكيل يك آذربايجان واحد و الحاق آن به شوروي بوده است. 28 پانتركيست وابسته به رژيم ميرجعفر باقراف رهبر حزب كمونيست شوروي شاخه باكو، از همان آغاز اشغال آذربايجان ايران تا خروج نيروهاي ارتش سرخ، به مدت 4 سال از طريق انتشار نشريات به شدت پانتركيستي « وطنيولندا»، « شفق» و « آذربايجان» براي رواج پانتركيسم در ايران فعاليت كردند. حوادث بعدي، پس از خروج شوروي و فرار رهبران اصلي فرقه دمكرات به باكو، نشان داد كه اينگونه تلاشها تاثير چنداني در ايرانيان آذربايجاني به جاي نگذاشته و هيچ خدشهاي به وفاداريهاي ايراني آنها وارد نياورد. 29 نظريهپردازان و مورخان پانتركيست قفقاز، به همراه متحدان اندك ايراني عضو فرقه دمكرات آذربايجان خود در فاصله سالهاي 1979 ـ 1946، از طريق انتشار كتابها، نشريات، و برپايي نمايشهاي هنري و تبليغاتي راديويي همچنان به تبليغ انديشههاي پانتركيستي واگرايانه عليه ايران ادامه ميدادند. چهرههاي ماركسيست/ پانتركيست ايراني كه محصول سالهاي اشغال چهار ساله آذربايجان ايران از سوي ارتش سرخ و رژيم پيشهوري بودند و براي تحصيل در موسسات آموزشي شوروي به باكو اعزام شده بودند و يا به همراه ارتش سرخ و رهبران فرقه دمكرات به آن سوي ارس گريخته بودند، از سالهاي دهه 1960 به بعد فعاليت پانتركيستي خود جهت برانگيختن انديشههاي قومگرايانه در آذربايجان ايران را شروع كردند. شاعران ايراني الاصل نظير بالاش آذر اوغلو، مدينه گلگون و حكيمه بلوري دوشادوش ادبا و شعراي پانتركيست باكو نظير سليمان رستم، ميرزا ابراهيم اوف و ديگران در راه برانگيختن انديشههاي پانتركيستي در ايران و طرح آرمان وحدت آذربايجان ايران با «جمهوري آذربايجان» تلاش ميكردند. 30 برخي از عناصر فرقه دمكرات نظير علي پناهي، رئيس تامينه تبريز كه پولهاي فراواني را از تبريز با خود به باكو به سرقت برده بود و نيز محمد تقي زهتابي از شاخه جوانان فرقه دمكرات كه در راستاي فراهمسازي كادرهاي آينده پانتركي براي ايران به باكو اعزام شده بود، تحت تاثير نوشتههاي تاريخي بيسروته و غير علمي پانتركي محافل استانبول / آنكارا/ باكو به نوشتن آثار رمانتيك و باژگونه تاريخي پيرامون « ستارخان»31 و « تاريخ باستاني تركهاي ايران» و ساير بحثها دست زدند، تا از طريق اين نوع وارونهسازيهاي تاريخي و خلق تاريخي تخيلي كهن و باستاني تركي براي آذربايجان ايران، اين منطقه را داراي پيشينهاي هماهنگ و مشترك با تركيه و ساير مناطق نشان داده و با زدودن هر گونه پيوند تاريخي اين منطقه با ايران، و تاريخ و تمدن و فرهنگ ايراني پايههاي گفتمان وحدتساز پانتركي را فراهم سازند. 32 انقلاب اسلامي ايران در 1357 / 1979 اين فرصت را فراهم ساخت تا برخي از اين عناصر، به ايران برگشته و با ساير همفكران موجود خود در ايران، فعاليتهاي سياسي را در راستاي هويتسازي غير ايراني براي آذربايجان ايران شروع كنند. اين محافل به انتشار نشرياتي همچون يولداش (به مديريت ح.م. صديق) و وارليق (به مديريت جواد هيات، حميد نطقي و حميد محمدزاده) دست زدند. برخي از اين افراد نظير صديق و زهتابي كه داراي گرايشات چپگرايانه پانتركي شديدتري بودند، به دليل فعاليتهاي سياسي و قومگرايانه تحت فشار قرار گرفتند و يا براي مدتي به زندان افتاده (مورد ذهتابي در ايران) و از كشور خارج شدند. (مورد صديق كه در سالهاي 1359 به بعد به تركيه و به جمهوري آذربايجان رفت و با محافل پانتركي آن مناطق آشنا شد.) گرچه اين افراد به لحاظ موضعگيري سياسي داراي گرايشات چپ وليبرال متفاوت بودند، اما در يك هدف اشتراك نظر داشتند و آن خلق هويت تركي ـ و نه ايراني ـ براي آذربايجان ايران و طرح ـ مستقيم و غير مستقيم ـ انديشه وحدت (بيرليك) «دو آذربايجان» بود. محافل پانتركيستي باكو همچنان با انتشار نشريات و سازماندهي گردهمايي پانتركي، به ويژه پس از سالهاي 1361، و سركوب حزب توده به بعد، با حمايت اتحاد جماهير شوروي به تبليغات پانتركيستي عليه ايران ادامه ميدادند. 33 اين فعاليتها در طول سالهاي دهه 1980 ادامه پيدا كرد. اما به دليل نامساعد بودن شرايط منطقهاي، جهاني و نيز فضاي داخلي در ايران، نمود چنداني پيدا نميكرد. آنچه باعث اميدواري مجدد محافل پانتركي در جمهوري تركيه. و جمهوري آذربايجان به افقهاي آينده شد، فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بود. نخبگان سياسي در باكو به جاي پيشگرفتن يك سياست معقول در قبال همسايگان خود و تلاش براي بازسازي بنيادهاي اقتصادي ـ اجتماعي كشور، از همان آغاز مواضع خصمانهاي در قبال ايران گرفتند، و با طرح دعاوي كودكانه و مبتني بر آرمانهاي الحاقگرايانه پانتركي، بدبيني ايران را نسبت به مواضع خود برانگيختند. اين بدبيني زماني تشديد شد كه جبهه خلق، به رهبري ابوالفضل ايلچي بيك رياست جمهوري را به دست گرفت و به طور رسمي شعارهاي قديمي دهههاي تحتتسلط شوروي را در رابطه با آذربايجان ايران مطرح ساخت. اين نوع مواضع مبتني بر ديدگاههاي خصمانه و بيتجربگي سياسي، و به راه انداختن تبليغات ضد ايراني در نشريات و رسانههاي خبري باكو و نيز سازماندهي گروههاي پانتركي از ميان عناصر ناراضي ايراني، نه تنها به تيرگي روابط تهران و باكو منجر شد، بلكه اتخاذ مواضع نابهنگام در برابر ارمنستان باعث به راه انداختن جنگ خانمانسوزي در منطقه شد كه اشغال سرزمينهاي مسلمان نشين قرهباغ از سوي ارمنستان را به دنبال آورد. در واقع ميتوان گفت كه «چپرويهاي كودكانه» پانتركي جبهه خلق و مواضع نابخردانه و رمانتيك آن، علت اصلي تحولات فوقالذكر بوده است. 34 جمهوري آذربايجان از همان آغاز استقلال در 1991، نقش متحد استراتژيك تركيه در منطقه را به عهده گرفت و با گسترش روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي خود با استانبول به شريك و همكار استراتژيك تركيه در تدوين و به مرحله اجرا گذاشتن برنامههاي پانتركي تبديل شد. جبهه خلق با هر گونه انكار ارتباطات فرهنگي، مذهبي و تاريخي خود با حوزه تمدني ايراني، پانتركيسم را به ايدئولوژي رسمي دولت تبديل كرد و به انجام اقداماتي نظير تغيير الفبا به لاتين و اخذ برنامههاي تلويزيوني تركيه و پذيرش پوشش رسانهاي آن، گامهاي جدي نسبت به تقويت استراتژي پانتركي برداشت. گرچه شكست سياستهاي جبهه خلق و فرار ايلچي بيك از شدت موضعگيريهاي پانتركي باكو نسبت به ايران كاست، اما تداوم موضع خصمانه نشريات پانتركي جمهوري آذربايجان (نظير، ينيمساوات، زركالو، آزادليق و ...) عليه ايران، سازماندهي محافل پانتركي و حمايت از آنها در دوران حيدرعلياف و همسويي هرچه بيشتر باكو با استانبول در چارچوب استراتژي پانتركيسم، جمهوري آذربايجان را به كارگزار دولت تركيه تبديل كرده است. باز شدن فضاي سياسي در ايران از سال 1376 به بعد، فرصت تازهاي به جريان منطقهاي پانتركيسم داد تا با بهرهبرداري از موقعيت ايجاد شده، تبليغات پانتركي و سازماندهي جريانهاي طرفدار اين ايدئولوژي در ايران را آغاز كند. تشديد بحران سياسي ميان جناحهاي محافظهكار و اصلاحطلب در ايران، مشغول بودن نيروهاي سياسي در اين جنگ قدرت، خلايي ايجاد كرد كه براي جريان پانتركي تحت حمايت جمهوري آذربايجان و تركيه فرصت مناسب محسوب ميشد. به همين دليل بود كه از سال 1377 به بعد نشريات محلي با رنگ و بو و موضعگيري آشكار پانتركيستي، گفتمانهاي تاريخي، فرهنگي و سياسي رايج در ميان محافل پانتركي باكو و استانبول و آنكارا را به درون ايران كشاندند، و با سازماندهي محافل عمدتا دانشجويي در جهت ترويج انديشه پانتركيسم در ميان آذربايجانيهاي ايران دست زدند. هدف از همه اين اقدامات، بسيج قومي ترك زبانان ايران، فراهم ساختن زمينه كشمكش قومي ميان ترك و فارس و ايجاد شكافهاي قومي و سياسي در ايران و ترويج نوعي هويت ضد ايراني بوده است. جريانهاي پانتركي در باكو و استانبول كه در حال حاضر از حمايت مستقيم و غير مستقيم دولتهاي جمهوري آذربايجان و تركيه برخوردارند، به شيوههاي گوناگون، استراتژي « ختنه» را در ايران دنبال ميكنند. اين استراتژي هم از سوي محافل رسمي پانتركي در باكو و استانبول / آنكارا، كه به طور غير مستقيم از حمايت گسترده دولتهاي اين دو كشور برخوردارند دنبال ميشود، و هم در سطحي داخلي از سوي محافل كوچك اما فعال پانتركي موجود در ايران كه در عرصه رسانهاي و تشكيلاتي به فعاليت شديد براي زمينهسازي لازم جهت اجراي تدريجي استراتژي « پانتركي» در مناطق ترك زبان ايران مشغول بوده و از حمايت جريانهاي پانتركي مستقر در جمهوري آذربايجان و تركيه برخوردار هستند. انعكاس مداوم ديدگاههاي چهرههاي پانتركيستهاي ايراني در مطبوعات باكو و آنكارا، بزرگنمايي اين چهرهها و محافل كوچك پانتركي ايران در جايگاههاي اينترنتي پانتركيستهاي وابسته به جمهوري آذربايجان و تركيه، و تبليغ نشريات پانتركي محلي ايران و نشريات پانتركي دانشجويي دانشگاههاي ايران در كنار نشريات پانتركي مشهوري چون ينيمساوات، آزادليق، ... در اين جايگاههاي اينترنتي، همه از ارتباط سازماني جريان پانتركيستي اران با تشكيلات جهاني پانتركيستي حكايت ميكند. (منبع: مجموعه مقالاتهايش تاريخي و ادبي فراق ـ به اهتمام موسسه فرهنگي آران ـ اروميه: 28 آذر ماه 1380)
يادداشتها
1- sabri Badrettin, Pan-Torkism, Past, Present and Future. 2- Ibid. 3- Michael Lelyveld, Caucasus/ Central Asia: Turkic Summit Calls For Cooperation. 4ـ در رابطه با اين فعاليتها، بنگريد به: Jmny & Piccoli, opicit. pp. 23 -24. 5- Ibid. p. 26. 6- Landau, op, cit. pp. 220 - 24. 7- Ibid. pp. 222-224. 8ـ درباره اين نوع قراردادها بنگريد به: مهدي قاسمي، نقش عوامل موثر سياسي ـ اقتصادي در توسعه روابط جمهوري اسلامي با آسياي ميانه در دهه 1990 (پاياننامه كارشناسي ارشد علوم سياسي ـ دانشگاه آزاد واحد كرج) Ladau. op.ct. Jung & piccoli, opict.20-25. 9- Ibid 10ـ در مورد اين همكاريها بنگريد به: بولنت ]بلند[ ارس، « استراتژي اسرائيل در جمهوري آذربايجان و آسياي مركزي» فصلنامه مطالعات خاورميانه (زمستان 1378)، صص 88 ـ 63. 11- Landau, op.at.pp. 21, 47. 12- Ibid. p. 38 13- Ibid. p. 50 14ـ در اين باره بنگريد به: Touraj Atabaki, Azerbaijan: Ethnicty and autonomy in After second wolre war (New York: St Mortin, 1993), 56-58 15ـ در اين باره بنگريد به: وارليق، بهار 1378، ص 70 16- Landam, op.cit - p.84. 16ـ در مورد اين پيشنهاد پانتركيستهاي تركيه به نازيها بنگريد به: Ibid. p. 113. 17ـ درباره جواد هيات بنگريد به: نويد آذربايجان، شماره 217 ( 25 اسفند 1380)، ص 3. جواد هيات و حميد نطقي از همان زمان به بعد با محرم ارگين شخصيت و مورخ برجسته پانتركيست تركيه دوست بوده و بعدها و بارها نيز با يكديگر ارتباط داشتهاند. در اين باره بنگريد به: وارليق، شماره 113 ـ 112 (بهار 1378)، صص 71 ـ 70 18- Ibid. p. 86. 19- Ibid. p. 122. 20- Ibid. p. 165. 21- Ibid. p. 166. 22- درباره ديدگاههاي پانتركيستي ضد ايراني فاروق سومر، بنگريد به: Ibid. p. 175 23ـ حسين محمدزاده، صديق (ح.م صديق) كه در دوران اوليه پس از انقلاب اسلامي در كلاسهاي درس نشريه افراطي چپگراي «يولداش» را منتشر ميساخت بعد از توقيف نشريه به تركيه (و اتحاد شوروي) رفت و در آنجا در محضر شخصيتهاي برجسته پانتركيست و ضد ايراني نظير فاروق سومر، محرمارگين حضور يافت. در اين مورد بنگريد به نوشته خود صديق در: دكتر حسين محمدزاده صديق، يادمانهاي تركي باستان (تهران ـ 1380، ص 11) 24ـ بنگريد به Ibid. p.15 و نيز به: نادر انتخابي ـ از عثماني گري تا تورانيگري: درباره خاستگاه و نقش تاريخي ناسيوناليسم ترك ـ نگاه نو ـ (مهر ـ آبان 1372) صص 86 ـ 85. 25ـ احمدي، پيشين ص 133. (نيز بنگريد به: علي آذري، قيام شيخ محمد خياباني و نيز شرح حال و اقدامات شيخ محمد خياباني (تهران: 2536) 26ـ درباره اين تغيير نام از سوي خياباني بنگريد به: احمد كسروي، تاريخ هيجده، ساله آذربايجان، ص 30ـ 29 و نيز سيروس برادران شكوهي.« سويداي قلب وطن دوستان و عدالتخواهان» مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد (سال 1369) شماره 1. 27ـ در اين باره بنگريد به: آذربايجان در موج خير تاريخ، با مقدمه كاوه بيات (تهران، شيرازه 1379) 28ـ در اين باره بنگريد به كتاب مهم زير: حميد ملازاده، رازهاي سر به مهر: ناگفتههاي بحران آذربايجان و فرقه دمكرات (تبريز: مهدآزادي، 1376). 29ـ بنگريد به: احمدي، پيشين، ص 138، به نقل از: Christopher Sukes, "Russia and Azerbaijan" Sounding (Fed1947): 51.52. 30ـ در اين رابطه بنگريد به: David Nissman. The Soviet Union and Iranian Azerb aijan (Boulder: Westview Press, 1987), pp.42-43. 31ـ از نمونه نوشتههايي كه به زبان تركي در باكو درباره ستارخان به چاپ رسيد، بنگريد به: محمد رضا عاقبت، سردار ملي ستارخان، رداكتور جعفر مجيدي (باكو، 1968). 32ـ براي اين نوع تاريخ نويسيهاي مبتني بر ديد ايدهئولوژيك و رمانتيك درباره آذربايجان ايران كه بيشتر تكرار و نسخهبرداري از جملات تاريخي مورخان پانتركيست آنكارا ـ باكو است، بنگريد به: محمد تقي ذهتابي، ايران توركلرينين اسكي تاريخ (تبريز: اختر 1378). براي يك نمونه فارسي از اين نوع تاريخنويسي كه تقليد و خلاصه شده كتاب زهتابي است بنگريد به: محمد رحماني فر ـ نگاهي نو به تاريخ ديرين تركهاي ايران (تبريز، اختر: 1379). 33ـ بنگريد به زهره وفايي ـ نامآوران آذربايجان (تبريز، انتشارات زينب پاشا، 1380) ص 45. 34ـ بسياري از نخبگان سياسي فردگرا و غير پانتركيست باكو، ابوالفضل ايلچي بيك و جبهه خلق پانتركيست او را عامل اصلي تيرگي روابط تهران ـ باكو و وقوع اشغال قرهباغ و فجايع جنگ ناگورنو ـ قرهباغ ميدانسته. براي نمونه بنگريد به: ديدگاههاي زرتشت عليزاده رئيس جزب سوسياليست آذربايجان، در ميثاق، چاپ تبريز (دوشنبه 19 آذر 1382) ص 7.
----------------
salaam
Mikhaastam begooyam keh babak khorramdin nah turk bood nah turk zabaan nah turk nejaad va osoolan torki dar in mantaqeh dar aan dorran nabood.
Beh oon kasi keh migooyad keh pishevari qasd jodaai azarbaijan raa nadaasht vaghe'an to hich chizi az tarikh nemidaani.
Zendeh baad Iran.
Yek Kurd Irani.
پسرم مهدى سرخى اسبقى٫
پيشه ورى مىخواست آذربايجان را جدا كند و يا نكند٫ تو رو سنه نه؟ يعنى به تو چه پسرم؟ مگه مىخواست فارسستان رو تجزيه بكنه كه توى مهدى سرخى اسبقى فارسستانى جز وز مىكنى؟
تو برو به كاراى خودت برس٫ دواهاتو مرتب بخور و سر زدن به روانپزشكتو اصلا فراموش نكن٫ باشه پسرم؟ بقيه كارا هم تو رو سنه نه.
جناب بابک تعجب بر انگیزترین شی در این دنیا برای
بنده شعور انسانهایی مثل شماست.این چه معدهء کج وکوله ای است که کلماتی به چنین قصاری از آن بیرون میاید؟
آنچنان با قاطعیت هم مطلبتان را نوشته اید که آدم
فکر میکند طراح چنین سیاستهایی خود شما هستید.
آدمهایی مثل شما که یکچنین نظرخواهی هایی را برای
به عرضه گذاشتن شعورتان غنیمت شمرده اند یک ابزار بسیار قوی را در اختیار مراکز تحقیقات سایر کشورها
بروی جامعه شناسی سیاسی ایران قرار میدهد تا آنها آن بانیان آزادی بیان را بهتر بشناسندو بدانند که آنها چه چیزی را قرار است بیان کنندکه سنگ آنرا چندین سال است اینچنین به سینهء خود و دهها بار به سر وکلهء
هموطنان خود میزنند وچه مواضعی را در قبال حقوق بشر ودربارهءایران اتخاذ کنند.آیا شما یکبار هم که شده در عمرتان به صحت پشتوانهء حرفهایتان اندیشیده اید؟
انشااله وقتی اقام امام زمان تشریف بیاورند ترک و فارس و ارمنی و عرب و خاج پرست نمیشناسند. همه با هم سعادتمند خواهیم شد. دعای برای ظهور باید کرد. دعا و دعا.
آقاى صمد تبريزى (يه آذرى وطن پر است): دهها بار گفته شد كه در ايران آذرى وجود ندارد٫ تركزبان وجود ندارد٫ ترك وجود دارد. انكار هويت يك مردم زشتترين و منفورترين كارهاست و نشان از نژادپرستى. انكار و نفى هويت و اسم و زبان و حقوق زبانى و فرهنگى و تبارى و تاريخى ملت ترك در ايران ناشى از جهل و نادانى و حداكثر يك شوخى تلخ است. اصرار بر اين جهالت و شوخى هم پريشانگويى بيمار گونه و بيمارى است. هويت هر گروه همان است كه خودشان مىدانند و مىگويند مثل هويت تركى تركهاى ايران. ترك كسى است كه به زبان تركى صحبت مىكند ويا خود را ترك مىداند و يا هر دو. زبان ملى تركها تركى است٫ بوده و خواهد بود. در ايران فارسها و كردها زندگى مىكنند٫ خود را فارس و كرد مىنامند و زبان مادرىشان فارسى و كردى است. اينكه هموطنان فارس و كرد خود را به چه نام مىنامند و يا هويت ملى خود را چگونه تعريف مىكنند خارج از حيطه صلاحيت من ترك است٫ اين مساله حق و صلاحيت خلق فارس و كرد و نخبگان و روشنفكران فرهنگى و سياسى و دينى و....اين خلقهاست.
همانطور در ايران تركها زندگى مىكنند٫ خود را ترك مىنامند و زبان مادرىشان تركى است. اينكه تركهاى ايران خود را به چه نام مىنامند و يا هويت ملى خود را چگونه تعريف مىكنند خارج از حيطه صلاحيت افراد منسوب به مليتهاى ديگر است٫ اين مساله خود تركها٫ خلق ترك٫ روشنفكران و نخبگان سياسى و فرهنگى و دينىشان است. اينها بديهيات جامعه ايرانى است.در جهان معاصر شرط اول همزيستى و ديالوگ پذيرش هويت افراد و گروههاى اجتماعى همانطور كه خود آنرا قبول مىكنند است. بنابر اين شرط شروع مباحثه با شما و همفكرانتان قبل از ورود به هر بحثى پذيرش هويت مخاطبان تركتان از طرف شماست٫ يعنى قبل از هر چيزى قبول هويت ملى ترك هموطنان ترك و احترام به آن از طرف شما لازم است. با كسى كه اصلا وجود مرا يعنى هويت ملى ترك و زبان تركى مرا قبول ندارد و بدان احترام نمىگذارد وارد هر گونه مباحثه و ديالوگى حتى در اين ستون شدن بىمعنى است. اول شناسايى و احترام مخاطبانت تركتان و اعتراف به هويت تركىشان از طرف شما سپس تبادل نظر.
بنابرين نظرات تكرارى خودتان و دولت پهلوى را در باره موضوعاتى كه به مسائل ايران امروزى و حقوق ضايع شده ملل ايرانى و فرهنگ و زبان ملت ترك كوچكترين ربطى ندارد مثل نژادهاى خيالى و واقعى٫ هويت تراشى جعلى آذرى براى مليت ترك ايران و عقايد نژادپرستانه رژيم پهلوى و نفرت انگيز و زشتى مانند تركى زبان مادرى تركهاى ايران نيست و هويت فعلى تركهاى ايران هويت واقعى تركهاى ايران نيست كه توهين و بى احترامى به اكثريت مردم ايران است و پيامهايى كه در آن نژادپرستى مدافعه مىگردد و به مليتهاى ايرانى توهين مىشود (مانند كاربرد اسامى جعلىاى مثل آذرى براى ناميدن خلق ترك در ايران كه خود را ترك مىداند و انكار نمودن هويت ملى اين خلق) را تا زمانيكه هويت ملى و زبانى هموطنان تركتان را همانطور كه آنها مىدانند و مىپذيرند٫ نپذيرفته ايد٫ مىتوانيد در سايت اختصاصىخودتان و يا ستونهاى پان ايرانيستى براى علاقه مندان به اين مسائل ابراز كنيد.
در ايران اصلا بحثى و مباحثه اى -آزاد و يا غير آزاد٫ با قيد و بند ويا بىقيد و بند-با هيچ كس و از جمله با شما در باره ترك بودن هويت تركهاى ايران٫ تركى بودن زبان مادرىشان٫ ترك بودن اسم گروه ملىشان و غيره نمىشود٫ چه برسد به اينكه اين بديهيات پايه انكار و نفى شوند. پلاتفرمهاى ايرانى محل انعكاس نظرات و ادعاهايى كه در آن وجود و هويت ملى مليتهاى ايرانى -همانطور كه خود آن را درك و تعريف مىكنند- و حقوق برابر ملى و زبانىشان انكار و نفى مىشود٫ مخصوصا سياستهاى غير دموكراتيك يكسان سازى و فارس سازى دولتى و بيمارى آرياپرستى نبايد باشند. شايد بهتر است در پلاتفرمهاى ايرانيان تا زمانيكه شما و دوستانتان صريحا و قبل از ورود به هر مباحثه اى هويت و زبان تركى تركهاى ايران را بدون كلمه اى كم و زياد نپذيرفته ايد-كه موضوعى اساسا غير مربوط به شما و عملى علاوه بر بىادبى نشان از نژادپرستى غليظ است- از درج هر گونه پيام و نظرى كه تركهاى ايران را بنامى به غير از نام ملى و تاريخيشان يعنى ترك مىنامد و ....خوددارى كرد.
جمهوری اسلامی بر اثر فشار جهانی در رابطه با انرژی اتمی و حقوق بشر تحت فشار است ، برای برون رفت از این فشار و انحراف افکار عمومی اقدام به تشکیل گروههای تجزیه طلب زده و به آنها آزادی کامل داده که حوادث چند روز اخیر گواه این امراست ، گله های انصار در قالب گروههای نژادپرست ترک وارد کار زار شده اند و به تمامی اجتماعات دموکراتیک حمله کرده و آنان را باکی نیست در حالیکه سالگرد فروهرها که سبمل مقاوت ملی هستند بشدت سرکوب میشود ، ترس حکومت از خیزش ملی میدان دادن به جنایتکاری است که آشکارا دستان خود رابه علامت گرگهای خاکستری بالا میبرند حال آنکه گوره گرگهای خاکستری متشکل از جنایتکارانی بود که در ترکیه زمان آتاتورک پدید آمد وبعل اعمال پلیدشان مودر نفرت خود ترکها میباشند،آقایان ناشیانه به کاهدان زده اند زهی خیال باطل!!!!!!
جناب اسبقی مطالبتان آنقدر پرکنده و مبهم است که
نمیتوان هدف ونظر شما را از نوشته هایتان فهمید.این
بازی سر گردن و بدن و تن واستخراج شماگونه ارزشهای ذاتی این کشور در جهان کنونی فقط بدرد داستان سرایی
کودکان بکار می رود.آن روند منطقی که جنابعالی طی
کردید و به حکم قاچاقچی بودن بانیان حرکت ملی آذربایجان رسیده اید روح معرفت شناسان بزرگی همچون
کارل پوپر راچنان آزرده است که چرا در شاگردی استادی چون شما نبوده است که بر برگهای تحقیقاتی
خود اضافه کند تا به عظمت علم پربار و جهان تکان خود بهتر بنازد!براستی کمی فکر کنید که اگر کلمهء
شوروی را نداشتید چه می گفتید؟قطعا یاد پدران بزرگوارتان در نسل کشی آن دوران میافتادید!!!
در مورد پسوند اسمها هم بعد از خواندن کتابهای آقای پورپیرار بر اجنبی بودن کورش و داریوش ایمان آورده
وبه اسمهای ایرانی روی آوردیم.
زنده باد آذربایجان و زنده باد هر انسان آزاده
سلام، به همه، مقاله بسيار خوبی نوشتيد، به نظر من اين اقايون يا تجزيه طلب و پانترک هستند يا از خود رژيم ما اذريها ايراني بوده و خواهيم بود، اگر تاريخ را خوب بخوانيد خواهند فهميد که ترکان و برادران مغول انها چه جناياتي در حق اذريان کردند، اين پانترکها هميشه صحبت از قومِ ترک ميکنند، در صورتی که ما در ايران چيزی به نام قومِ ترک نداريم، اذريان ترک زبان هستند وترکي زبان مادريشان نيست ، در هيچ کجاي دنيا مردم را بر اساس فقط زبان انها تعريف نميکنند. ملت به گروه اچتماعي گفته ميشود که نژاد وفرهنگ(ادب و رسوم ، دين، و زبان) يکسان داشته باشند و در وافع تعريف اصطلاح مردم فقط بر اساس زبان يک تعريف سطحي و عامييانه و نا کارامد از لحاظ علوم اچتماعي است چرا که هدف از ارائه تعاريفي مثل ملت دسته بندي مردم با حداکثر شباهت و جمعيت است و از انجا که هم علم باستانشناسي وهم ژنتيک اثبات ميکند که اذريان فقط ترک زبان هستند نه ترک ريشه و ترک تبار(يعني ازاتينيک ترک نيستند) و از لحاظ خاستگاه تاريخي و فرهنگي و تباري با بقيه مردم ايران يکسان هستند چطور ميتوان انها را ملتي جدا دانست؟ . من تصور نميکنم هيچ کجاي دنيا مردم را بر اساس فقط زبان آنها تعريف کنند، همه آنها بر اساس ريشه نژادي(تبار) و خوني و تاريخ وفرهنگ خود مردم خود را تعريف ميکنند، مثلا در کانادا فرانسه زبانها چون خود را از ريشه فرانسه ميدانند و از فرانسه به انجا مهاجرت کردهاند حاظر نيستند تاريخ و فرهنگ و هويت واقعي خود را بيکباره( و حتي پس از مهاجرت به يک کشورديگر) فراموش کنند. کشورهاي کثيرالمله شامل کشورهايی ميگردد(معمولا جديدتاسيس با تاريخ ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال) که مردم انها از نقاط مختلف دنيا به ان محل مهاجرت کرده باشند و دارای ريشه هاي نژادي يا فرهگي ( بطور کلي اتينيک) مختلف باشند و نه ايران با بيش از ۳۰۰۰ سال قدمت تاريخي . اما، مسأله ديگر که اين پانترکها مطرح ميکنند، زبان مادری است، تعريف زبان مادری زبانی هست که ريشه در فرهنگ و تاريخ مردم داشته باشد، نه زبانی که در يک دوره از تاريخ توسط دشمنان در يک محل رواج پيدا ميکند و توسط من و يا حتي مادر من بدان صحبت ميگردد چرا که اولين هدف از ايجاد زبان ايجاد ارتباط بين افراد يک ملت واحد هست، و هدف دوم از ايجاد يک زبان ايجاد ارتباط بين يک ملت با تاريخ و فرهنگ گذشته و هويتِ واقعي آنهاست و نهايتا زبان ارتباط دهنده اقوام مختلف و هم ريشه در يک ملت واحد است؛ زبان ترکي از آنجا که زبان تاريخی اذريان نيست اگر چه ميتواند وسيله ارتباطي باشد ولي هدف دوم و سوم زبان مادري يعني ارتباط بين مردم و فرهنگ و تاريخ و ارتباط بين برادران هموطن که اهميت ان از اولي کمتر نيست را براورده نميکند و ازاينرو نمی تواند به عنوانِ زبان مادری در نظر گرفته شود به همين دليل است که شما ميبينيد براي رفع چنين تناقضاتي بعضي افراد نادان بزرگاني مثل نظامي يا مولوي يا بابک را ترک ميکنند و يا به فردوسي توهين ميکنند بدون اينکه توجه داشته باشند فردوسي خود اذريان را ازادگان خطاب کرده و از انجا که در زمان اين حکيم بزرگ ترکان به اذيت و ازار و ستمگري بر پدران ما مشغول بوده اند او در مغام دفاع برامده و در قالب شعر برترکان تازيده. پاينده اذربايجان در کنار ايران
سايت دوستان ايران دوست (http://prana.persianblog.com) و نقد پانترکيزم
سلام، به همه، مقاله بسيار خوبی نوشتيد، به نظر من اين اقايون يا تجزيه طلب و پانترک هستند يا از خود رژيم ما اذريها ايراني بوده و خواهيم بود، اگر تاريخ را خوب بخوانيد خواهند فهميد که ترکان و برادران مغول انها چه جناياتي در حق اذريان کردند، اين پانترکها هميشه صحبت از قومِ ترک ميکنند، در صورتی که ما در ايران چيزی به نام قومِ ترک نداريم، اذريان ترک زبان هستند وترکي زبان مادريشان نيست ، در هيچ کجاي دنيا مردم را بر اساس فقط زبان انها تعريف نميکنند. ملت به گروه اچتماعي گفته ميشود که نژاد وفرهنگ(ادب و رسوم ، دين، و زبان) يکسان داشته باشند و در وافع تعريف اصطلاح مردم فقط بر اساس زبان يک تعريف سطحي و عامييانه و نا کارامد از لحاظ علوم اچتماعي است چرا که هدف از ارائه تعاريفي مثل ملت دسته بندي مردم با حداکثر شباهت و جمعيت است و از انجا که هم علم باستانشناسي وهم ژنتيک اثبات ميکند که اذريان فقط ترک زبان هستند نه ترک ريشه و ترک تبار(يعني ازاتينيک ترک نيستند) و از لحاظ خاستگاه تاريخي و فرهنگي و تباري با بقيه مردم ايران يکسان هستند چطور ميتوان انها را ملتي جدا دانست؟ . من تصور نميکنم هيچ کجاي دنيا مردم را بر اساس فقط زبان آنها تعريف کنند، همه آنها بر اساس ريشه نژادي(تبار) و خوني و تاريخ وفرهنگ خود مردم خود را تعريف ميکنند، مثلا در کانادا فرانسه زبانها چون خود را از ريشه فرانسه ميدانند و از فرانسه به انجا مهاجرت کردهاند حاظر نيستند تاريخ و فرهنگ و هويت واقعي خود را بيکباره( و حتي پس از مهاجرت به يک کشورديگر) فراموش کنند. کشورهاي کثيرالمله شامل کشورهايی ميگردد(معمولا جديدتاسيس با تاريخ ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال) که مردم انها از نقاط مختلف دنيا به ان محل مهاجرت کرده باشند و دارای ريشه هاي نژادي يا فرهگي ( بطور کلي اتينيک) مختلف باشند و نه ايران با بيش از ۳۰۰۰ سال قدمت تاريخي . اما، مسأله ديگر که اين پانترکها مطرح ميکنند، زبان مادری است، تعريف زبان مادری زبانی هست که ريشه در فرهنگ و تاريخ مردم داشته باشد، نه زبانی که در يک دوره از تاريخ توسط دشمنان در يک محل رواج پيدا ميکند و توسط من و يا حتي مادر من بدان صحبت ميگردد چرا که اولين هدف از ايجاد زبان ايجاد ارتباط بين افراد يک ملت واحد هست، و هدف دوم از ايجاد يک زبان ايجاد ارتباط بين يک ملت با تاريخ و فرهنگ گذشته و هويتِ واقعي آنهاست و نهايتا زبان ارتباط دهنده اقوام مختلف و هم ريشه در يک ملت واحد است؛ زبان ترکي از آنجا که زبان تاريخی اذريان نيست اگر چه ميتواند وسيله ارتباطي باشد ولي هدف دوم و سوم زبان مادري يعني ارتباط بين مردم و فرهنگ و تاريخ و ارتباط بين برادران هموطن که اهميت ان از اولي کمتر نيست را براورده نميکند و ازاينرو نمی تواند به عنوانِ زبان مادری در نظر گرفته شود به همين دليل است که شما ميبينيد براي رفع چنين تناقضاتي بعضي افراد نادان بزرگاني مثل نظامي يا مولوي يا بابک را ترک ميکنند و يا به فردوسي توهين ميکنند بدون اينکه توجه داشته باشند فردوسي خود اذريان را ازادگان خطاب کرده و از انجا که در زمان اين حکيم بزرگ ترکان به اذيت و ازار و ستمگري بر پدران ما مشغول بوده اند او در مغام دفاع برامده و در قالب شعر برترکان تازيده. پاينده اذربايجان در کنار ايران
با سلام
اين نويسنده اطلاعات غلطي ميدهد.
آقاي عزيز وقتي که مردم در ايران حق راي خود را ندارند. به اين معنا که به آن کسي که دوست دارند راي بدهند و نه آن کسي که شوراي نگهبان به عنوان نماينده تعيين ميکند.اين کار هم ضد اسلامي وهم مخالف قانون اساسي است و رئيس مجلس خبرگان هم که خودش و اذنابش اين قانون را تصويب کرده اند اين حقيقت را اعلام کرده اند.
اين نويسنده فضا را آن چنان ترسيم کرده است که همه چيز در ايران خوب است و فقط مسايل فرهنگي و قومي وجود دارد.
نويسنده محترم در حکومت ÷هلوي که يک حکومت فاشيستي در لباس ايران دوستي(مذهب کورش ÷رستي)بود& نه تنها زبان مردم آذربايجان بلکه فرهنگ زبانهاي بومي ايران از قبيل کردي& گيلکي & مازني و....مورد تخريب قرار گرفته است تا فاشيست به دلخواه خود برسد.
آقاي نويسنده محترم& اموزش کودک به زباني که با آن آشنا نيست زجر آور و ضد انساني است و سبب ضربه روحي دانش آموز ميشود& چرا اجازه نداده اند که آموزش ابتدايي بزبان مادري(زباني که بعد تولد به کودک آموخته اند) ارائه شود.و اين سياست غلط هنوز هم ادامه دارد.
چرا يک دانشکده اي نداريم که فرهنگ آذربايجاني و زبان آذربايجان را آموزش دهد.چرا به عمد آذربايجاني و قشقايي را جدا گانه طبقه بندي ميکنند. چرا نامي از ترکان آذربايجاني خراسان نبوده است. چرا سعي ميکردند که نادر شاه را فارس جلوه دهند.مردم آذربايجان علل آن کار ها را حمله بخود و فرهنگ خود ميديدند.
÷يشه وري هم قصد جدايي ايران از آذربايجان را نداشت و خمير مايه حرکت او به علت سياستهاي فاشيستس خاندان ÷هلوي و آگاهي سياسي مردم آذربايجان نسبت به حقوق سياسي خود بوده است.
مردم آذربايجان همواره ايراني بوده و خواهند بود و فعاليت معدود عناصر اکسترميست ار قبيل هواخواهان ÷ان ترکيست را نبايد بحساب همه مردم آذربايجان نوشت. کساني که از اين روش برجسته سازي استفاده ميکنند& دشمنان مردم آذربايجان هستند تا مبارزه دموکراتيک اين مردم را زير سوالبرده و انگ جدايي طلبي بر آنان ميزنند.
سلام دوست عزیز آقای اسبقی
جریان مشکوک فعلی را جدی نگیرید،آنها اراذل و اوباشی هستند که برای اهدافی خاص و برای یک برهه کوتاه بوجود آمده اند و درحال حاضر هم آزادانه مشغول فعالیتند و از جانب حکومت حمایت میشوند بزودی از طرف جامعه شناخته شده و طرد خواهند شد آذربایجان جزء لاینفک ایران خواهد بود، و آذربایجانی ها داناتر وعاقل تر ازاین حرفها هستند همانگونه که در جریان همایش قلعه بابک شرکت کنندگان در آن همایش پشیزی برای شعارهای توخالی شوینیست های مصنوعی ترک قائل نشدند ونوکران عیاشانی چون علیف وترکیه همانند چهرگانی دست در دست جمهوری اسلامی دارند و بزودی پته همه رو خواهد شد که سر در کدام آخوردارند
biz azeri dilinde danishan iranlilariz, iran icin kanimizin son gatresine kadar savasiriz, irani bolmeye calisan yabanci nokerlerine, elcibey, ve turkes usaklarina sesleniyoruz, bizi iran dan ayirmaya gujunuz yetmez. iran her zaman vardir ve her zaman olacaktir. elcibey, ve turkes usaklari, def olup gidin, satilmis bigane nokerleri
biz azeri dilinde danishan iranlilariz, iran icin kanimizin son gatresine kadar savasiriz, irani bolmeye calisan yabanci nokerlerine, elcibey, ve turkes usaklarina sesleniyoruz, bizi iran dan ayirmaya gujunuz yetmez. iran her zaman vardir ve her zaman olacaktir. elcibey, ve turkes usaklari, def olup gidin, satilmis bigane nokerleri
درود بر شما اميدوارم هميشه سربلند باشيد
---AND ICHERAM--- A POEM And olson Tomrozon Ganli Elinah, And olson Gorgodoon shirin dilinah. And olson Nab-delin shahamatineh. AND olson Behrozon shun garatineh. AND olson Tabrizdeh akhan ganlara. AND olson gorbanligh jeden janlara. AND olson SATTAR KHAN totan bayragha. AND olson Sahanda, Savalan dagha. AND olson Babakin gunli ozunah, zalimah dedighyeh kaskin suzonah. AND olson Bahmanina 29 oozo bash oja eileghayn doghma Tabrizi. AND olson jan -la- rindan gechan MARD JAVANLARA. zalimi od-laran ghahramanlara, nah-ghadar zoolum evi bar bad olmayeep, Azerbaijan deli AZAD olmayeep. Azerbaijanliyar yat-mi-ya-jakhter. BOU FIKRI BASHLARDAN UT-MIYAJAKHTER
دوست عزیز آقای اسبقی نگران نباش اهریمانان در لباسی دیگر وارد کار زار شده اند و ماموریتشان بزودی پایان خواهد پذیرفت آنها ته مانده های باندهای مافیائی هستند که در قالب شعارهای پلید شوینیستی پان ترکیسم اهداف دیگری را دنبال میکنند . آنها عمله اکره های جمهوری اسلامی هستند که برای ترساندن مردم از خطر تجزیه و تخریب چهره وطن پرستان آذری وارد میدان شده اند.بزودی ماموریتشان پایان خواهد پذیرفت و تاریخ مصرفشان بپایان خواهد رسید.و به زباله دانی ریخته خواهند شد
durud bar shoma
man yek azarbayjaniye asheqe Iran hastam
va mesle shoma va bishtare azarbayjaniha az
jodayi talaban ba tamame vujud motanafferam
Khoda keshvare mara az sharre ahrimanan hefz khahad kard
THERE ARE ALL GRABAGE!
GO AND TAKE A NAP, MEHDI ASBAQI!
the people. Even if you are an Azerbaijanee and have that kind of corrupt soul, that does not surprise me at all. All these years we Azerbaijanies have been humilated and our basic needs such as using our own mother tounge has been taken away from us and now when the time has come to stand for our right you just scare. It is called co-operation with the supressor. You blind people you need to know that" NO Army Can Withstand The Strengh Of An Idea Whose Time Has Come " From Victor Hugo. You as a Muslim helped the Armanina in thier cccupation of the HEARTA of Azerbaijan.I am not Anti-Armanina at all but the question of how a Muslim would send Arms to a Christian to occupy the Muslim land. You are not Muslim, you are Anti Turk , you are Anti Mohammad, you are the symbol of the death and we Azerbaijanies are the symbol of the LIFE. Just look at the mangnificent history of the Azerbaijan. Look at Babak, Nasimi, Shah Ismaeel, Nizami, Fuzuli, Uzaer Haji- beyoff, Professor Lutfi-zadeh , professor Ali Javan and thousands of other out standing Azerbaijanees., Profe. With all these accompplishmen, you called us TURKEH-KHAR. BEH RASHTI KALLAEH MAHI KHOR -BEH TOOSI KALLEH KHAR GHOFI--- JAVAN MARDANEH AZERBAIJAN -RA- TURKEH- KHAR GHOFTI, ALLA TEHRANIYA INSAF MI KON KHAR TOUEE-- YA MAN
the people. Even if you are an Azerbaijanee and have that kind of corrupt soul, that does not surprise me at all. All these years we Azerbaijanies have been humilated and our basic needs such as using our own mother tounge has been taken away from us and now when the time has come to stand for our right you just scare. It is called co-operation with the supressor. You blind people you need to know that" NO Army Can Withstand The Strengh Of An Idea Whose Time Has Come " From Victor Hugo. You as a Muslim helped the Armanina in thier cccupation of the HEARTA of Azerbaijan.I am not Anti-Armanina at all but the question of how a Muslim would send Arms to a Christian to occupy the Muslim land. You are not Muslim, you are Anti Turk , you are Anti Mohammad, you are the symbol of the death and we Azerbaijanies are the symbol of the LIFE. Just look at the mangnificent history of the Azerbaijan. Look at Babak, Nasimi, Shah Ismaeel, Nizami, Fuzuli, Uzaer Haji- beyoff, Professor Lutfi-zadeh , professor Ali Javan and thousands of other out standing Azerbaijanees., Profe. With all these accompplishmen, you called us TURKEH-KHAR. BEH RASHTI KALLAEH MAHI KHOR -BEH TOOSI KALLEH KHAR GHOFI--- JAVAN MARDANEH AZERBAIJAN -RA- TURKEH- KHAR GHOFTI, ALLA TEHRANIYA INSAF MI KON KHAR TOUEE-- YA MAN
the people. Even if you are an Azerbaijanee and have that kind of corrupt soul, that does not surprise me at all. All these years we Azerbaijanies have been humilated and our basic needs such as using our own mother tounge has been taken away from us and now when the time has come to stand for our right you just scare. It is called co-operation with the supressor. You blind people you need to know that" NO Army Can Withstand The Strengh Of An Idea Whose Time Has Come " From Victor Hugo. You as a Muslim helped the Armanina in thier cccupation of the HEARTA of Azerbaijan.I am not Anti-Armanina at all but the question of how a Muslim would send Arms to a Christian to occupy the Muslim land. You are not Muslim, you are Anti Turk , you are Anti Mohammad, you are the symbol of the death and we Azerbaijanies are the symbol of the LIFE. Just look at the mangnificent history of the Azerbaijan. Look at Babak, Nasimi, Shah Ismaeel, Nizami, Fuzuli, Uzaer Haji- beyoff, Professor Lutfi-zadeh , professor Ali Javan and thousands of other out standing Azerbaijanees., Profe. With all these accompplishmen, you called us TURKEH-KHAR. BEH RASHTI KALLAEH MAHI KHOR -BEH TOOSI KALLEH KHAR GHOFI--- JAVAN MARDANEH AZERBAIJAN -RA- TURKEH- KHAR GHOFTI, ALLA TEHRANIYA INSAF MI KON KHAR TOUEE-- YA MAN
اينها همه چرت و پرت هستش
تبريزي هم نيستيد آقاي اسبقس
كدام قانون وقتيكه حتي شما اسم زبانتان را هم نميدانيد
شما هم از جرثومه هاي پهلوي
هستيد كه ملت آذربايجان در 29
بهمن بيرونتان كرد
دروغنويسي وانكار قوميت آذربايجانيها
در قرن حاضر كه قرن حقوق بشر ميباشد
نميتواند محلي از اعراب داشته باشد
ننگتان باد نژادپرستان
Mr. Charandabi, u are most probably a persian, that had chose the name Charandabi just to fool the people. Even if you are an Azerbaijanee and have that kind of corrupt soul, that does not surprise me at all. All these years we Azerbaijanies have been humilated and our basic needs such as using our own mother tounge has been taken away from us and now when the time has come to stand for our right you just scare. It is called co-operation with the supressor. You blind people you need to know that" NO Army Can Withstand The Strengh Of An Idea Whose Time Has Come " From Victor Hugo. You as a Muslim helped the Armanina in thier cccupation of the HEARTA of Azerbaijan.I am not Anti-Armanina at all but the question of how a Muslim would send Arms to a Christian to occupy the Muslim land. You are not Muslim, you are Anti Turk , you are Anti Mohammad, you are the symbol of the death and we Azerbaijanies are the symbol of the LIFE. Just look at the mangnificent history of the Azerbaijan. Look at Babak, Nasimi, Shah Ismaeel, Nizami, Fuzuli, Uzaer Haji- beyoff, Professor Lutfi-zadeh , professor Ali Javan and thousands of other out standing Azerbaijanees., Profe. With all these accompplishmen, you called us TURKEH-KHAR. BEH RASHTI KALLAEH MAHI KHOR -BEH TOOSI KALLEH KHAR GHOFI--- JAVAN MARDANEH AZERBAIJAN -RA- TURKEH- KHAR GHOFTI, ALLA TEHRANIYA INSAF MI KON KHAR TOUEE-- YA MAN
اسبقی از جنبش حرف زده .بابا این ها یک مشت آدم بیسواد بیکار و از جامعه رانده هستند .
بدبخت ها چشم به باکو دوخته اند که آن ها هم دارند از گرسنگی میمیرند . حلا می خواهن به باکو بپیوندند و مردم ترک را هم بدبخت کنند .
از باکو و نخجوان به ایران فقط ایدز صادر شد .
ما ایرانی هستیم ایران را دوست داریم و با هیچ عیاشی سر اتحاد نخواهیم داشت .
این بدبخت چهرگانی در اغوش باکو و آنکارا و آمریکا شده رهبر این احمقهای وطن فروش .
چهرگانی هم به روز رجوی خواهد افتاد که حلا محل سگ هم به او نمی گذارند .
by the way Mr Mehdi, Sorkhii, you better change your name to something more appropriate to your way of thinking. I would suggest names like SHAH-ROKH or some thing like AFSHIN
I am positive that not too many people are going to like my comment. But your article is so stupid that I have no other thing to say but FUCK YOU , We Azerbaihanies are very well aware what is going in the world and in the rigion.
آفرین بر اسبقی
درود بر هموطن وطن پرستمان . متاسفانه وزارت کشور در برابروطن فروشان سکوت اختیار کرده است .
وزارت اطلاعات باید ریشه تهدیدات خارجی و خط تجزیه را بخشکاند .
در هیچ جای دنیا از تجزیه طلب حمایت نمی شود .
این وطن فروشان هیچ جایگاهی در ایران و اذربایجان ندارند . این ها انگلند کهباید نابود شوند .
حرف حسابشان استقلال و تجزیه است .
باسپاس از آقای اسبقی
حرف دل میلیونها ترک زبانان علاقمند به ایران سرافراز و قدرتمند را زده اید . این ها تا فضا را کمی ملتهب می بینند مثل کرم به جان ایران می افتند .