دوشنبه 10 آذر 1382

21 آذر، روز فجر و شکست، م. سببی

بر خلاف تبليغات مغرضانه، حکومت خودمختار فرقه آذربايجان و حرکت مشروع مردمی آن آفريده مسکو و خواستار تجزيه ايران نبود.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

روز چهارشنبه 21 آذرماه سال 1324 شمسی مجلس ملی آذربایجان آقای سید جعفر پیشه وری، رهبر فرقه دموکرات آذربایجان، را مسئول تشکیل دولت محلی تعیین کرد و درست یکسال بعد سحرگاه روز سه شنبه 19 آذر ماه 1325 سه ستون ارتش شاهنشاهی از تهران عازم غرب شد و در 21 آذر ماه با داخل شدن ارتش به شهر تبریز دولت محلی آقای پیشه وری انحلال یافت.

در باره حکومت محلی فرقه دموکرات آذربایجان کتاب و مقاله های بسیاری نوشته شده است و طبیعتا ما در این مقاله امکان بررسی و نقد تمام آنها را نداریم لذا برای روشن شدن روند حوادث به بازگوئی از برداشت و تحلیل خود از چند منبع متفاوت، بخصوص کتاب ٌایران بین دو انقلابٌ نوشته پروفسورآبراهامیان استاد ایرانی در دانشگاه نیویورک خواهیم پرداخت.

پس از سال 1320 بموازات جنگ جهانی دوم و ورود ارتش سرخ به مناطق شمالی ایران شرایط سیاسی کشور بکل تغییر یافت. تعدادی از مارکسیست و کمونیستهای ایرانی معروف به دسته 53 نفره و 9 نفره که چند سال قبل دستگیر شده بودند در سوم شهریور 1320 آزاد شدند. چندی بعد 27 نفر از آن گروه 53 نفره در منزل آقای ایرج اسکندری گرد آمده حزب توده به رهبری اسکندری را بنیان میگذارند. بنابه مجله جوان (تهران 26ـ8ـ1357 ص 19) آقای پیشه وری که یکی از دستگیر شدگان گروه 9 نفره بود یکی از اعضای اولین هیئت رهبری 18 نفری حزب توده بود در حالی که آبراهامیان در کتاب خود اعضای نخستین گروه کادر رهبری توده را 15 نفر ذکر میکند و از پیشه وری جزو آن عده یاد نمیبرد و همچنین سایر منابع نیز فعالیت سیاسی پیشه وری را د ر خارج از حزب تائید میکند.

در هر حال آقای سید جعفر پیشه وری با افکار پان فارسیستی رهبران حزب توده و بخصوص آقای ارانی، بنیانگذار اصلی حزب و رهبر گروه 53 نفره، که خود آذربایجانی بزرگ شده پایتخت بود آشنائی قبلی داشت. پیشه وری بشدت استدلال فکری رهبران حزب را در روزنامه آژیر که پس از خلاصی از حبس به نشر آن در تهران مشغول بود انتقاد میکرد. ایشان بر این باور بود که نه دولت و نه احزاب سیاسی بخصوص حزب توده علاقه چندانی به مشکلات اقلیتهای زبانی و منطقه ای ندارند. لذا به مشورت چند آشنا از تهران به تبریز میرود و در سال 1323 بنمایندگی برای دوره 14 مجلس شورای ملی کاندید میشود. ایشان با اینکه با بیشترین آرا انتخاب شدند سایر نمایندگان مجلس با رد اعتبارنامه اش وی را از نمایندگی مجلس محروم ساختند. البته در بعضی از منابع تاریخی به اشتباه ویا مغرضانه گفته میشود که حزب توده نمایندگی پیشه وری از تبریز را پیشنهاد داده بود در حالی که اکثر اسناد تاریخی نشانگر این است که ایشان با اعتقاد عمیق به افکار مارکسیستی و چپی، پی در پی حزب توده را انتفاد میکرد. بهر حال با وجود 8 نماینده حزب توده در مجلس شورای ملی آقای پیشه وری موفق به نمایندگی منتخبین خود در مجلس نشد.

پیشه وری با این باورکه جنبش کمونیستی ایران، بخصوص حزب توده نمیتواند سخنگوی راستین منافع ملت آذربایجان باشند همواره در پی همفکران جدید در تلاش بود. روز دوشنبه دوازدهم 1324 با دو تن از اعضای سابق حزب کمونیست دکتر جاوید و آقای کاویان اعلام تشکیل سازمان جدیدی بنام فرقه دموکرات آذربایجان در تبریز میکند و در نخستین بیانیه خود اعلام میکنند که فرقه طرفدار باقی ماندن آذربایجان تحت حاکمیت ایران هست، اما خواستار:
ـ استفاده زبان آذربایجانی در کنار زبان فارسی در مدارس و ادارات دولتی در آذربایجان
ـ صرف درآمدهای مالیاتی محلی برای رشد و توسعه خود منطقه
ـ تشکیل انجمنهای ایالتی مقرر در قانون اساسی ایران

در 14 شهریور با پیوستن شبستری به فرقه دموکرات نشریه ٌانجمن آذربایجانٌ ارگان رسمی فرقه میشود و در 16 شهریور تعداد کثیری از اعضای کمیته مرکزی محلی حزب توده و شورای متحده به فرقه دموکرات میپیوند. چند روز بعد در اواسط مهر ماه نخستین کنگره فرقه در تبریز برگزار میشود و شرکت کنندگان خواهان حق تعیین سرنوشت آذزبایجان بوسیله مجالس ایالتی و ولایتی و همینطور ایجاد سازمان نظامی از داوطلبان مسلح جهت حفظ حقوق آذربایجانیها در صورت عدم پاسخ مطلوب از طرف دولت مرکزی به مطالباتشان میشوند. بدنبال آن فدائیان آذربایجان با دستیابی به سلاحهای سبک از ارتش سرخ، بدون خونریزی به تصرف شهرهای آذربایجان یکی پس از دیگری آغاز میکنند.
در مورد این حوادث کنسول انگلیس گزارش میدهد ٌ گرچه غیر قابل تصور است که این جنبش بدون حمایت روسها به نتیجه برسد.... نمیتوانم باور کنم که این نهضت کاملا کار روسها باشدٌ
(British Consul in Tabriz ”Report of visit to Mianeh” india office/L/P&S/12-3417)

کنگره ملی آذربایجان 26 آبان افتتاح گردید و پس از آن بیانیه خود مختاری (حکومت محلی) اعلام شد. بار دیگر مجلس ملی آذربایجان در 21 آذر تشکیل شد و با اصرار در جدا نشدن آذربایجان از ایران یک دولت محلی به رهبری آقای پیشه وری و بدون وزارت خارجه انتخاب شد. قابل توجه این بود که هیچکدام از وزرا (به غیر از بی ریا، عضو سابق حزب توده) رابطه ای با حزب توده که مستقیم از طرف استالین حمایت میشد نداشتند. همانطوری که کنسول انگلیس نیز بیان میکنند بر خلاف افکار رایج در میان اشخاص ضد فرقه بنظر میرسد که مسکو چاره ای جز حمایت محدود از نهضت فرقه نداشت وبرای کنترل کردن آن حتی تعداد زیادی از توده ایها را به پیوستن به فرقه تشویق میکند.

در عرض حکومت یکساله، فرقه موفق به اصلاحات گسترده ای در آذربایجان شد.
ـ نخستین بار در تاریخ ایران زنان از حق رای برخوردار شدند
ـ نخستین اصلاحات ارضی توسط فرقه اجرا شد
ـ تنبیه بدنی ممنوع شد
ـ قانون جامع کار به تصویب رسید
ـ شوراهای نظارت بر کار نهادهای دولتی تاسیس شد
ـ با گشودن فروشگاههای دولتی قیمتهای مواد غذایی ثابت ماند
ـ کلاسهای سوادآموزی، مدارس و دانشگاه بزبان آذربایجانی تاسیس شد
ـ درمانگاههای رایگان در اختیار مردم قرار گرفت
ـ خیابانها آسفالت کشی شد و همچنین یک ایستگاه رادیویی تاسیس شد

اصلاحات فرقه چنان گسترده بود که حتی مخالفانشان قبول کردند که خدمات یک ساله فرقه بیش از کارهای دوران بیست ساله رضاشاه بود.
R.Cottam, Nationalism in Iran (Pittsburgh, 1964, p.126)
با آن همه اصلاحات، همچنان فرقه در صحنه سیاست ضعیف باقی ماند و با حکومت مرکزی، چپ گرایان تهران و دولت شوروی همواره در بحث و جدال بسرمیبرد. استالین حکومت خودمختار فرقه آذربایجان را بعنوان مهره ای در سیاست جهانی مینگریست و پی در پی نگران رشد خارج از کنترل نهضت ناسیونالیستی و تمایل آنها به همکاری با ترکیه بودند لذا ارتش سرخ با تامین تجهیزات نظامی سبک برای فدائیان آذربایجانی شدیدا مواظب بود که فرقه به سلاح سنگین دسترسی پیدا نکند. از طرف دیگر مسکو از طریق باقروف قول حمایت ارتش سرخ از فرقه در صورت حمله ارتش حکومت مرکزی داده بود. چنانچه اواخر شهریور ماه 1325 ارتش مرکزی از تهران عازم آذربایجان بود اما نیروهای مسلح شوروی اجازه عبورآنها را از قزوین به طرف تبریزندادند و بناچار ستونهای ارتشی به تهران بازگشتند.

چپ گرایان پایتخت با دو دلی به حکومت خود مختار پیشه وری مینگریستند. از طرفی حزب توده اصلاحات فرقه را آشکارا در ارگانهای رسمی خود میستود و از سوی دیگر خواستار جنبش کارگری در کل ایران بودند و از فرقه میخواستند به جبهه تازه تاسیس شده احزاب مترقی بپیوندد.

امریکاییان نگران توسعه نفوذ کمونیستها در ایران بودند و بخاطر آن ارتش شاه را به خودرو، تانک، سلاحهای سنگین و مشاوران نظامی مجهز کردند. با توجه به حضور ارتش سرخ در آذربایجان و حمایت آنها از حکومت خودمختار فرقه، شاه امکان درگیری مسلحانه مستقیم نداشت. در نتیجه اقدام به راه اندازی شورشهای محلی در آذربایجان کرد. در زنجان به طایفه ذوالفقاری، در اطراف میاندوآب به قبایل افشار و در حومه اردبیل ـ مشگین به شاهسونها سلاح و پول هنگفتی جهت تضعیف حکومت فرقه ارسال شد. بخاطر این بخش عظیمی از فدائیان داوطلب مسلح فرقه مدام درگیر شورشهای قبیله ای بودند.

در کنار در گیری با آشوبهای قبیله ای و اصلاحات ارضی، بدی آب و هوا به ویژه طغیانها و بارشهای دیر هنگام باعث برداشت ضعیف محصول غلات در تابستان 1325 گردید که موجب نگرانی مردم در کمبود مواد غذایی شد. حکومت خودمختار فرقه غافل از سیاستهای پشت صحنه ابرقدرتها و سازش تهران با مسکو در گیر حل این مشکلات بود تا اینکه 19 آذر ماه ارتش شاه بدون ممانعت روسها عازم تبریز شد. با پخش حمله ارتش شاه مقامات شوروی به آقای پیشه وری توصیه میکنند که در مقابل ارتش مقاومت نشان ندهند. واکنش رهبران فرقه به دو نوع بود. گروهی به رهبری جاوید و شبستری معتقد بودند که ایستادگی در مقابل ارتش شاه مجهز به سلاح سنگین و تانک تنها موجب کشته شدن فدائیان مجهز به سلاح سبک خواهد بود. درحالی که گروه دیگر(اکثریت) به رهبری آقایان پیشه وری و بی ریا اعتقاد به مقاومت و ادامه مبارزه بصورت چریکی در آینده داشتند. پس از یک بحث طولانی و با مداخله کنسول شوروی پیشنهاد جاوید و شبستری غالب میاید و فورا فرمان آتش بس داده شد. بدین ترتیب ارتش بدون ممانعت به طرف تبریز پیشروی کرد و 21 آذر ماه وارد شهر شد.

در چند روز بعدی نزدیک به 500 نفر از فرقه به انواع گوناگون جان خود را باختند. جاوید و شبستری در تهران مورد عفو شاه قرار گرفتند ولی پیشه وری و بی ریا همراه با 1200 نفر به شوروی گریختند. شاعر بی ریا و عضو سابق حزب توده بخاطر تمایل برگشت به ایران به 10 سال حبس محکوم شد و پیشه وری دو سال بعد در یک تصادف اتومبیل جان خود را باخت. طبق بعضی منابع از جمله کتاب ٌ من متهم میکنمٌ نوشته کشاورز عضو کمیته مرکزی حزب توده و نامه بی ریا به مقامات عالی رتبه شوروی (ٌوـ9ـ 419 آرشیو، ک.گ.ب) مرگ پیشه وری نقشه از قبل طرح ریزی شده بود.
دو روز قبل از حادثه شوفر پیشه وری در موقع سانحه، کارنیک ملکیان، برای به راه انداختن نقشه با یک تلگراف فوری از یروان آورده میشود. شوفر با مهارت کامل به سمت راست اتومبیل که پیشه وری نشسته بود صدمه وارد میاورد..

در پایان باید گفت که بر خلاف تبلیغات مغرضانه، حکومت خودمختار فرقه آذربایجان و حرکت مشروع مردمی آن آفریده مسکو و خواستار تجزیه ایران نبود. برعکس، استالین بخاطر نگرانی از رشد نهضت ناسیونالیستی در آذربایجان و تمایل آن به روابط دوستانه و همکاری با ترکیه مجبور به حمایت، کنترل و فروپاشیدن بموقع آن بود. با آنکه مطالبات بالحق آذربایجانیها قربانی سیاستهای جهانی شد میتوان ادعا کرد که اصلاحات گسترده یک سال فرقه در آذربایجان محرک اصلاحات بعدی در ایران بود.
لوند 1382
دکتر م. سببی

مقالات | بازديد 2040 | نظر 232 | دنبالک 0 | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالاي صفحه 
دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/1778

فهرست زير سايت هايي هستند که به '21 آذر، روز فجر و شکست، م. سببی' لينک داده اند.
نظرات
[Mahmmod, W.E.Penahi - December 6, 2003 07:22 PM]

21 آذرماه سال 1324 شمسی ﻛﺸﺘﺎﺮﻩ ﺒﻴﺵ از 60000 ﻤﻆﻠﻮﻡ ملت آذربایجان ﺩﺮ 4ﺮﻮﺰ
آذربایجان ﺍﻧﺘﻗﺎﻡ ﺍﻧﺘﻗﺎﻡ

[atila Turkchu - December 6, 2003 05:58 PM]

به نظر من با کسا نی باید بحث کرد که شعور و معرفت داشته باشد وهمچنین دارای اطلا عات سیاسی واجتماعی. متاءسفانه انانی که به اسم فارس در اینجا مطلب مینویسند نه دارای شعورسیای ونه شعور اجتمای هستند این گونه افراد که تشکیل دهنده 99% کل فارسها هستند دارای اینگونه تربیت هستند
اولا تمامی اطلاعاتشان همان داستانهای زیر کورسی مادر بزرگشان هست وباسوادهایشان نیز شاهنامه فردوسی را خوانده اند وان را به عنوان منبع تاریخی قبول دارند. هستند ازاین قماش که دارای دکترا نیز هستند (البته مدرک از ایران) که اسناد من در اوردی دانشگاه رضا شاه را میخوانند که فقط مادر بزرگها به ان اسناد در زیر کورسی مهر تاءید مگیذارند. به عقل اودن این 99% عمره نوح میخواهد و صبر ایوب در این زمانه نه کسی عمره نوح داردو نه صبر ایوب اینجا من به یک صرب لمثل محلی اشاره میکنم که میگوید اگر خر و گاو به دلخاه طویله نرفت با چوب و چماق میفرستنش به طویله. آری دوستان غیر فارسس برای حل این مشگل چوب وچماق لازم هست.
چون در ایران به همان صورت که مثلا به بچه رنگها را یاد میدهند فارسها دتوهین به دیگر فرهنگهارا بموازات ان به فرزندان خود یاد داده اند. پس بپا خیز

[اعتصامي - December 6, 2003 03:45 PM]

من تمام مطالب نوشته شده توسط افرادي كه خود را در اينجا ترك ناميده اند و يا جا زده اند خواندم. واقعا اين افراد مبتلا به مشكلات حاد رواني ناشي از بيماري خطرناك خودكم بيني اجتماعي,تاريخي كه ريشه در مطالبات سركوب شده دروني و بيروني انها دارد مي باشند و به همين خاطر بر اساس عقده هاي انباشته شده در ضمير ناخوداكاه به شكلي تصعيد شده و در لباس احقاق حقوق قومي دنبال انتقام جويي از همه مظاهر تاريخي اند. به نحوي كه مسلمات تاريخ را براي ارضاي درون مشوش و مغشوششان تحريف مي كنند. هيج استدلالي را قبول ندارند و جز ابرهاي تيره تعصب و جهالت هيج افقي را مقابل روي خود نمي بينند. كتابهاي مورخان و جهانكردان بنام تاريخ را قبول ندارند. اثار باستاني موجود را ناديده مي كيرند و ... در يك كلام مبتلا به مرض غيرقابل علاجي شده اند كه سرطان شخصيت ناميده مي شود.

[ye azaree vatanparast - December 6, 2003 03:19 PM]

سلام، به دوستان، آقای احد، صحبت هايی اين آقای دکتر. کريم را باور نکن، ايشون، اصلا به نظر من دکتر. نيست، چون کسی که خودشو دکتر. بنامِه، بدون که در درون چيزي نيست. دوم، اينکه هيچ کجايی دنيا در هيچ منباء علمی در دنيا تمدن ۷۰۰۰ ندارند، قديميترين Katibeh زبان Tourki، در مغولستان ( اجداد ترکان واقعي) يافت شده که مالِ قرن ۸ ميلادی هست(اورخون) ، در حاليکه اثار باستاني ايراني و اوستايئ موجود در اذربايجان مربوط به ۳۰۰۰ سال پيش است و همين موضوع اثباط ميکنه که آذريان عزيز نه تنها ترک نيستند بلکه از با اصالت ترين و ريشه دار ترين اريا ئيان و ايرانيانند و جنس و تبار انها با ديگر عزيزان هموطن يکي است و هيچ کس صحبت های اين اقايونهاي pantourk را در دنيا قبول نداره، اگر اطلاعاتي ميخواهيد، به سايت زيرِ مراجعه کنيد، و از دوستان بسيار مطلع اين وبلاگ بپرسيد.
http://prana.persianblog.com/

[ye azaree vatanparast - December 6, 2003 03:17 PM]

سلام، به دوستان، آقای احد، صحبت هايی اين آقای دکتر. کريم را باور نکن، ايشون، اصلا به نظر من دکتر. نيست، چون کسی که خودشو دکتر. بنامِه، بدون که در درون چيزي نيست. دوم، اينکه هيچ کجايی دنيا در هيچ منباء علمی در دنيا تمدن ۷۰۰۰ ندارند، قديميترين Katibeh زبان Tourki، در مغولستان ( اجداد ترکان واقعي) يافت شده که مالِ قرن ۸ ميلادی هست(اورخون) ، در حاليکه اثار باستاني ايراني و اوستايئ موجود در اذربايجان مربوط به ۳۰۰۰ سال پيش است و همين موضوع اثباط ميکنه که آذريان عزيز نه تنها ترک نيستند بلکه از با اصالت ترين و ريشه دار ترين اريا ئيان و ايرانيانند و جنس و تبار انها با ديگر عزيزان هموطن يکي است و هيچ کس صحبت های اين اقايونهاي pantourk را در دنيا قبول نداره، اگر اطلاعاتي ميخواهيد، به سايت زيرِ مراجعه کنيد، و از دوستان بسيار مطلع اين وبلاگ بپرسيد.
http://prana.persianblog.com/

[احد - December 6, 2003 02:19 PM]

جناب اقاي دكتر كريمي
از راهنمايي مؤدبانه شما ممنونم. جشم منابعي را كه فرموديد حتما مي خوانم ولي اميدوارم شما هم مثل اين اقاياني كه بدنبال سواستفاده از احساسات قومي مردم هستند نباشيد. ما نان و ماست خود را مي خوريم ولي خورشت اجنبي ها را نمي خواهيم. اميدوارم حسن نيت داشته باشيد. همه ما از اينكه برادران اذربايجان مان به رشد و بيشرفت روزافزون نايل شوند بسيار خوشحاليم و خدا مي داند در مسايل ايجاد شده قوم فارس دخالتي نداشته است و افراد كمي در دولت سابق ايران باعث دامن زدن به اختلافات قومي بوده اند. ما تركها را دوست داريم و جدايي از انان را كه همواره در كنارمان بوده اند نمي خواهيم.

[احد - December 6, 2003 02:18 PM]

جناب اقاي دكتر كريمي
از راهنمايي مؤدبانه شما ممنونم. جشم منابعي را كه فرموديد حتما مي خوانم ولي اميدوارم شما هم مثل اين اقاياني كه بدنبال سواستفاده از احساسات قومي مردم هستند نباشيد. ما نان و ماست خود را مي خوريم ولي خورشت اجنبي ها را نمي خواهيم. اميدوارم حسن نيت داشته باشيد. همه ما از اينكه برادران اذربايجان مان به رشد و بيشرفت روزافزون نايل شوند بسيار خوشحاليم و خدا مي داند در مسايل ايجاد شده قوم فارس دخالتي نداشته است و افراد كمي در رؤيم سابق باعث دامن زدن به اختلافات قومي بوده اند. ما تركها را دوست داريم و جدايي از انان را كه همواره در كنارمان بوده اند نمي خواهيم.

[Dr. Karim - December 6, 2003 12:57 PM]

Dear Mr. Ahad
All things that wrote via Mr. Sababi is historical fact and correct.
Mr. Ahad, I think, that you have not any information about history.
the history that you took about that, only maked via Rezakhan and other persons such as Kasrsvi.
It is better that you read history from correct sources, and you will seen that all things that there are in our region and Iran only maked via Turks
you can look to the books of Prof. Javad Haeiat, or Turks Encyclopaedia.
for written a thing you must have reason and we know that our Türk language have more than7000 year history in Azerbaijan. There a small article in Farsi that you can read from:
http://www.arazonline.net/

[Dr. Karim - December 6, 2003 12:53 PM]

Dear Mr. Ahad
All things that wrote via Mr. Sababi is historical fact and correct.
Mr. Ahad, I think, that you have not any information about history.
the history that you took about that, only maked via Rezakhan and other persons such as Kasrsvi.
It is better that you read history from correct sources, and you will seen that all things that there are in our region and Iran only maked via Turks
you can look to the books of Prof. Javad Haeiat, or Turks Encyclopaedia.
for written a thing you must have reason and we know that our Türk language have more than 7000 year history in Azerbaijan. There a small article in Farsi that you can read from:
http://www.arazonline.net/


[احد - December 6, 2003 11:48 AM]

جناب اقاي سببي
اصولا قومي بنام ترك در ايران وجود خارجي ندارد و مشابه بشقاب برنده است كه فقط حرفش را مي زنند. برو تاريخ را خوب مطالعه كن حتي سلسله صفويه خود را ترك نمي دانستند و به همين دليل شاه عباس صفوي بغداد را از محاصره عثمانيان ترك نجات داد. بجاي جفتك انداختن برو كمي از خريتي كه به انديشه تو تحميل كرده اند فاصله بكير و به فكر نان باش كه خربزه اب است.

[محسني - December 6, 2003 09:03 AM]

جمهوري هاي مختلف شوروي بر اثر دخالتها و فشارهاي امبرياليسم غرب متولد شده اند لذا حرامزاده اند. در همين قرن بيستم در جاي جاي تاريخ نقش و تاثير اريايي ها مشهود است. كه مهمترين انها نهضت مرد سازش نابذير امام خميني است. تمام جهان بسج شدند تا ان مرد الهي را به زانو دراورند ولي او با اتكا به خدا و ايمان اصيل در برابر تمامي مفسدين ايستاد و حركت تاريخ را به سمت خداجويي و دين تغيير داد. هم اكنون اصلي ترين مشكل زورمداران و استكبار مردان مسلمان و مؤمن و اماده شهادتي است كه امام خميني در دامن خود تربيت كرد. شماها بدبختها بجز حرافي و ارضاي كلامي خود هيج منطق و تواني نداريد. منتظريد تا امريكا با كير خودش شما را داماد كند.

[فضول - December 6, 2003 07:56 AM]

قوميتگرايى فارسى بزرگترين و مهمترين دشمن ايران و مردم ايران است.

[ببو يادگار - December 6, 2003 07:53 AM]

مرز ايران همه اش كرد و فارس است. آران فارس است٫ تركيه فارس و كرد است٫ تركمنستان فارس است. افغانستان فارس است٫ عراق 200 ميليون كرد دارد. روسيه و آلمان و چين و عربستان و آفريقاى جنوبى هم فارس است وبا ايران هممرز. خود نيويورك و مكه و پاريس هم كرد و فارس است. پس بهتر است كه روسيه و چين و عربستان و ايران و آفريقاى جنوبى كه همه اش فارس است با كردستان عراق كه 200 ميليون نفر كرد است يك اتحاديه بپا كنند كه حق تركها و عربها را كه هويت مزخرف دارند به دستشان بگذارند. رئيس اتحاديه هم من بابايادگار و معاون امور جنسى اتحاديه هم عقبمانده ذهنى نيما راشدان ميكروقوميتگرا بايد باشد.

[iran - December 6, 2003 05:07 AM]

۱. مرز ايران همش کرده. شرق ترکيه همش کرده. شمال ما هم ارمنستان و ارتسخ هستند و تالشها که همه ايرانی هستند. مرز شرق هم که کردستان عراق هست که همه ايرانی هستند. تنها مرز ترکی ايران پس با ترکمنستان هست و انها ترکان حقيقی هستند و هويت مزخرف ندارند و ما با انها دوست هستند. ۲. جمعيت اعراب در ايران ۲٪ و جمعيت ترکزبانان ايرانی 2۰٪ هست. خود خوزستان هم اکثریت لر می باشد و لرها و ایرانی دیگر همیشه ایرانی می مانند.

پس بهتر هست که ایران و تاجیکستان و افغانستان و پاکستان و کردستان (۲۰ ملیون در ترکیه) و شمال عراق یک اتحادیه بپا کنند. این کشورها همه هم مرز هم می باشند و دارای فرهنگ غنی ایرانی و خود را ایرانی می دانند. ۴. آران هم اگر نمی خواهد به این اتحادیه بپویندد ان را می پذیریم. هم چنین ارمنستان و ارتسخ.

۵. هيچ درصد فارسها ترک نمی باشد. ترکها اصولا از نژاد زرد هستند و فرق فاحشی بين فارسها و ايرانيها ديگر و ترکمنها از لحاظ نژادی هست.

[iran - December 6, 2003 05:07 AM]

۱. مرز ايران همش کرده. شرق ترکيه همش کرده. شمال ما هم ارمنستان و ارتسخ هستند و تالشها که همه ايرانی هستند. مرز شرق هم که کردستان عراق هست که همه ايرانی هستند. تنها مرز ترکی ايران پس با ترکمنستان هست و انها ترکان حقيقی هستند و هويت مزخرف ندارند و ما با انها دوست هستند. ۲. جمعيت اعراب در ايران ۲٪ و جمعيت ترکزبانان ايرانی ۲۰٪ هست. خود خوزستان هم اکثریت لر می باشد و لرها و ایرانی دیگر همیشه ایرانی می مانند.

پس بهتر هست که ایران و تاجیکستان و افغانستان و پاکستان و کردستان (۲۰ ملیون در ترکیه) و شمال عراق یک اتحادیه بپا کنند. این کشورها همه هم مرز هم می باشند و دارای فرهنگ غنی ایرانی و خود را ایرانی می دانند. ۴. آران هم اگر نمی خواهد به این اتحادیه بپویندد ان را می پذیریم. هم چنین ارمنستان و ارتسخ.

۵. هيچ درصد فارسها ترک نمی باشد. ترکها اصولا از نژاد زرد هستند و فرق فاحشی بين فارسها و ايرانيها ديگر و ترکمنها از لحاظ نژادی هست.

[Yashasen Kordestane Iran - December 6, 2003 02:24 AM]

http://hemid.com/nov-03/9hrf.pdf

حرف زدن به زبان کردی در کليه ادارات و مدارس و
مراکز اموزشي ممنوع شد کردستان

http://hemid.com/nov-03/9hrf.pdf

[sosiyalist - December 6, 2003 02:10 AM]

Farsha qateland


بلوچستانءِ راجي زرمبش(جنبش ملي بلوچستان ــ ايران) کشتار بيگناهان بلوچ را در سراوان بشدت محکوم کرده، رژيم و سياستهاي ضدانساني و تبعيض­گرايانه­ آن را عامل جنايات در بلوچستان ميداند. نيروهاي سرکوبگر رژيم در بلوچستان تام­الاختيارند وآنها در برابر ملت بلوچ که هيچ بلکه برابر قانون جاري کشور نيزپاسخگو نيستند وهر آنچه قدرت سرکوب دارند آن را بي­پروا بر فرق ملت بلوچ فرود مياورند، زيرا آنها در بلوچستان نيروهائي اشغالگرند تا حافظ جان و مال مردم.

از اينرو براي دفاع از حقوق ملي ملت بلوچ لازم مي دانيم با کمک انسانهاي دمکرات و آزاديخواه در ايران برعليه سياست و عملکردهاي ضدانساني رژيم بپاخيزيم و با صدائي بلند کشتار بيگناهان بلوچ در سراوان را محکوم نموده جنبش ملي­-­دمکراتيک بلوچستان را ياري رسانيم.

بلوچستانءِ راجي زرمبش(جنبش ملي بلوچستان ــ ايران)

13 آدرماه 1382


[[email protected] - December 6, 2003 01:29 AM]

سلام، دوستان، در جواب اين دوستی که پرسيده بودند، جريان چيست که همه به ترک و فارس و.. بند کردند، و رژيم آخوندی، را ول کرده اند، من بايستی عرض کنم که من، به جد باور دارم که
۱) اين جريان پانترکي ساخته دست رژيم ملاها هست
و در حال حاضر ميخواهد با اين کار نگرانی کاذب در بين مردم ايجاد کند، و مدتی با اين ترفند، بيشتر بر سره کار بمانند آنها، برايشان هيچ چيز جز حکومت کردن زالو وار بر اين ملت عزيز و نجيب مهم نيست، براي انها ، نه آذری مهم هست، نه فارس، و نه فرهنگ ايران، فقط و فقط حکومت، چون اساسا با هويت ايرانی از روز اول مخالف بودند و هستند،
۲) اعتقادیدوم که من دارم اين هست که سايت گويا يک سايت بيطرف نيست، و خود بازوي تبليغاتی رژيم هست، دليل من اين هست، که هر مسأله بايستی به اندازه اهميت خود ان بِدان پرداخته گردد و در زمان خود، اما سايت گويا، مسائل قوميت گرايي را تبليغ ميکند، مثلا هميشه اخبار مربوط به اذربايجان را با تيتر متفاوت يا قرمز ميزند، و حتی موقعي که پانترکي مثل جواد هيئت منشور اذربايجان را امضا کرد، با تيتر زد، در حالی که اصلا مسأله مهمی نبود، و هميشه مسائل اذربايجان را همراه با اسم ا ستان مياورد و اخبار تبريز را متفاوت انعکاس ميدهد. در صورتی که تفاوتي بين اذري يا تهرانی يا شيرازي يا ... نيست، و همه ما برادر و ايرانی هستيم، مسئله ديگري که من اعتقاد دارم اين است که۳) افرادي که مثلا به بهانه ازادي بيان موافق با ابراز و گسترش نظر قوميت گريان هستنداز خود رژيم ميباشند چون اولا کيست که نداند در خاورميانه از لحاظ رعايت حقوق اقوام: ايران در وضعيت بسيار بهتري نسبت به ترکيه و باکو وترکمنستان و عراق و... قرار دارد. مثلا در ترکيه تا مدتي پيش کردها از صحبت کردن به کردي در ملاء عام ممنوع بودندو اجازه برگذاري مراسم نوروز رانداشتند و يا در جمهوري اذربايجان (اران قديم) بيش از ۱.۵ ميليون از ۶ ميليون جمعيت ان(۲۵%) فارسي زبانندکه بايستي به ترکي اموزش ببينندو...و مسئله مهمتر اينکه عزيزان اذري ترک نيستند و ترکزبانندو تبار و ريشه اذريان مثل بقيه مردم ايران اريايي است و دوستان هموطن نبايستي در همان دامي بيافتند که قوميتگرايان تبليغ ميکنند يعني نبايستي زبان را معادل تمام هويت عزيزان اذري دانست و انها را ترک خواند. هويت افراد را زبان تشکيل نميدهد بلکه تبار و فرهنگ تشکيل ميدهد و زبان فقط پوسته هويت است و قابل تغيير است همانطور که مثلا زبان اذريان بعد از حضور ترکان سلجوقي از فارسي به ترکي تغييرکرد و يا در زمان حضور اعراب در ايران زبان ايران عربي بود اما ايرانيان عرب نشدند . نتيجه اينکه هدفي که قوميت گرايان دارند دامن زدن براختلافات قومي و ايجاد بهرانهاي کاذب و جنگ هاي حيدري نعمتي بمنظور حفظ حکومت فعلي ست . ايراني عزيز براي مقابله با اين ترفند هموطن اذري خود را ترک نخوان چراکه ترکي هويت عزيزان اذري نيست و در حقيقت ترکي هويت دشمننان اذريان بوده و ترک خواندن انها خيانت ه انها و به همه ملت ايران است.

[فضول - December 6, 2003 01:29 AM]

آقاى مهران٫ اعتقاد منهم اين است كه سايت گويا بيطرف نيست و مال قوميتگرايان فارس است. مثلا نوشته بيگلو در حمايت از پيوستن به اتحاديه عرب را همه سايتها درج كردند به جز گويا. اعتقاد دوم من هم اين است كه شما (يه آذرى وطن پراست) از عمال حكومت فعلى هستى. چونكه اين حكومت قوميتگراى فارس است٫ هر كس كه از نژاد آريايى و قوميتگرايى فارسى دو آتشه حمايت كند و به تركها آذرى بگويد و به جمهورى آذربايجان اران٫ از عمال حكومت فعلى است مثل تو و سر در آخور ملاهاى فارس دارد. قوميتگرايى فارسى بزرگترين و مهمترين دشمن ايران و مردم ايران است.

[[email protected] - December 6, 2003 01:23 AM]

سلام، دوستان، در جواب اين دوستی که پرسيده بودند، جريان چيست که همه به ترک و فارس و.. بند کردند، و رژيم آخوندی، را ول کرده اند، من بايستی عرض کنم که من، به جد باور دارم که
۱) اين جريان پانترکي ساخته دست رژيم ملاها هست
و در حال حاضر ميخواهد با اين کار نگرانی کاذب در بين مردم ايجاد کند، و مدتی با اين ترفند، بيشتر بر سره کار بمانند آنها، برايشان هيچ چيز جز حکومت کردن زالو وار بر اين ملت عزيز و نجيب مهم نيست، براي انها ، نه آذری مهم هست، نه فارس، و نه فرهنگ ايران، فقط و فقط حکومت، چون اساسا با هويت ايرانی از روز اول مخالف بودند و هستند،
۲) اعتقادیدوم که من دارم اين هست که سايت گويا يک سايت بيطرف نيست، و خود بازوي تبليغاتی رژيم هست، دليل من اين هست، که هر مسأله بايستی به اندازه اهميت خود ان بِدان پرداخته گردد و در زمان خود، اما سايت گويا، مسائل قوميت گرايي را تبليغ ميکند، مثلا هميشه اخبار مربوط به اذربايجان را با تيتر متفاوت يا قرمز ميزند، و حتی موقعي که پانترکي مثل جواد هيئت منشور اذربايجان را امضا کرد، با تيتر زد، در حالی که اصلا مسأله مهمی نبود، و هميشه مسائل اذربايجان را همراه با اسم ا ستان مياورد و اخبار تبريز را متفاوت انعکاس ميدهد. در صورتی که تفاوتي بين اذري يا تهرانی يا شيرازي يا ... نيست، و همه ما برادر و ايرانی هستيم، مسئله ديگري که من اعتقاد دارم اين است که۳) افرادي که مثلا به بهانه ازادي بيان موافق با ابراز و گسترش نظر قوميت گريان هستنداز خود رژيم ميباشند چون اولا کيست که نداند در خاورميانه از لحاظ رعايت حقوق اقوام: ايران در وضعيت بسيار بهتري نسبت به ترکيه و باکو وترکمنستان و عراق و... قرار دارد. مثلا در ترکيه تا مدتي پيش کردها از صحبت کردن به کردي در ملاء عام ممنوع بودندو اجازه برگذاري مراسم نوروز رانداشتند و يا در جمهوري اذربايجان (اران قديم) بيش از ۱.۵ ميليون از ۶ ميليون جمعيت ان(۲۵%) فارسي زبانندکه بايستي به ترکي اموزش ببينندو...و مسئله مهمتر اينکه عزيزان اذري ترک نيستند و ترکزبانندو تبار و ريشه اذريان مثل بقيه مردم ايران اريايي است و دوستان هموطن نبايستي در همان دامي بيافتند که قوميتگرايان تبليغ ميکنند يعني نبايستي زبان را معادل تمام هويت عزيزان اذري دانست و انها را ترک خواند. هويت افراد را زبان تشکيل نميدهد بلکه تبار و فرهنگ تشکيل ميدهد و زبان فقط پوسته هويت است و قابل تغيير است همانطور که مثلا زبان اذريان بعد از حضور ترکان سلجوقي از فارسي به ترکي تغييرکرد و يا در زمان حضور اعراب در ايران زبان ايران عربي بود اما ايرانيان عرب نشدند . نتيجه اينکه هدفي که قوميت گرايان دارند دامن زدن براختلافات قومي و ايجاد بهرانهاي کاذب و جنگ هاي حيدري نعمتي بمنظور حفظ حکومت فعلي ست . ايراني عزيز براي مقابله با اين ترفند هموطن اذري خود را ترک نخوان چراکه ترکي هويت عزيزان اذري نيست و در حقيقت ترکي هويت دشمننان اذريان بوده و ترک خواندن انها خيانت ه انها و به همه ملت ايران است.

[mehran - December 6, 2003 01:20 AM]

۲) اعتقادیدوم که من دارم اين هست که سايت گويا يک سايت بيطرف نيست، و خود بازوي تبليغاتی رژيم هست، دليل من اين هست، که هر مسأله بايستی به اندازه اهميت خود ان بِدان پرداخته گردد و در زمان خود، اما سايت گويا، مسائل قوميت گرايي را تبليغ ميکند، مثلا هميشه اخبار مربوط به اذربايجان را با تيتر متفاوت يا قرمز ميزند، و حتی موقعي که پانترکي مثل جواد هيئت منشور اذربايجان را امضا کرد، با تيتر زد، در حالی که اصلا مسأله مهمی نبود، و هميشه مسائل اذربايجان را همراه با اسم ا ستان مياورد و اخبار تبريز را متفاوت انعکاس ميدهد. در صورتی که تفاوتي بين اذري يا تهرانی يا شيرازي يا ... نيست، و همه ما برادر و ايرانی هستيم، مسئله ديگري که من اعتقاد دارم اين است که۳) افرادي که مثلا به بهانه ازادي بيان موافق با ابراز و گسترش نظر قوميت گريان هستنداز خود رژيم ميباشند چون اولا کيست که نداند در خاورميانه از لحاظ رعايت حقوق اقوام: ايران در وضعيت بسيار بهتري نسبت به ترکيه و باکو وترکمنستان و عراق و... قرار دارد. مثلا در ترکيه تا مدتي پيش کردها از صحبت کردن به کردي در ملاء عام ممنوع بودندو اجازه برگذاري مراسم نوروز رانداشتند و يا در جمهوري اذربايجان (اران قديم) بيش از ۱.۵ ميليون از ۶ ميليون جمعيت ان(۲۵%) فارسي زبانندکه بايستي به ترکي اموزش ببينندو...و مسئله مهمتر اينکه عزيزان اذري ترک نيستند و ترکزبانندو تبار و ريشه اذريان مثل بقيه مردم ايران اريايي است و دوستان هموطن نبايستي در همان دامي بيافتند که قوميتگرايان تبليغ ميکنند يعني نبايستي زبان را معادل تمام هويت عزيزان اذري دانست و انها را ترک خواند. هويت افراد را زبان تشکيل نميدهد بلکه تبار و فرهنگ تشکيل ميدهد و زبان فقط پوسته هويت است و قابل تغيير است همانطور که مثلا زبان اذريان بعد از حضور ترکان سلجوقي از فارسي به ترکي تغييرکرد و يا در زمان حضور اعراب در ايران زبان ايران عربي بود اما ايرانيان عرب نشدند . نتيجه اينکه هدفي که قوميت گرايان دارند دامن زدن براختلافات قومي و ايجاد بهرانهاي کاذب و جنگ هاي حيدري نعمتي بمنظور حفظ حکومت فعلي ست . ايراني عزيز براي مقابله با اين ترفند هموطن اذري خود را ترک نخوان چراکه ترکي هويت عزيزان اذري نيست و در حقيقت ترکي هويت دشمننان اذريان بوده و ترک خواندن انها خيانت ه انها و به همه ملت ايران است.

[Mehran - December 6, 2003 01:13 AM]

۲) اعتقادیدوم که من دارم اين هست که سايت گويا يک سايت بيطرف نيست، و خود بازوي تبليغاتی رژيم هست، دليل من اين هست، که هر مسأله بايستی به اندازه اهميت خود ان بِدان پرداخته گردد و در زمان خود، اما سايت گويا، مسائل قوميت گرايي را تبليغ ميکند، مثلا هميشه اخبار مربوط به اذربايجان را با تيتر متفاوت يا قرمز ميزند، و حتی موقعي که پانترکي مثل جواد هيئت منشور اذربايجان را امضا کرد، با تيتر زد، در حالی که اصلا مسأله مهمی نبود، و هميشه مسائل اذربايجان را همراه با اسم ا ستان مياورد و اخبار تبريز را متفاوت انعکاس ميدهد. در صورتی که تفاوتي بين اذري يا تهرانی يا شيرازي يا ... نيست، و همه ما برادر و ايرانی هستيم، مسئله ديگري که من اعتقاد دارم اين است که۳) افرادي که مثلا به بهانه ازادي بيان موافق با ابراز و گسترش نظر قوميت گريان هستنداز خود رژيم ميباشند چون اولا کيست که نداند در خاورميانه از لحاظ رعايت حقوق اقوام: ايران در وضعيت بسيار بهتري نسبت به ترکيه و باکو وترکمنستان و عراق و... قرار دارد. مثلا در ترکيه تا مدتي پيش کردها از صحبت کردن به کردي در ملاء عام ممنوع بودندو اجازه برگذاري مراسم نوروز رانداشتند و يا در جمهوري اذربايجان (اران قديم) بيش از ۱.۵ ميليون از ۶ ميليون جمعيت ان(۲۵%) فارسي زبانندکه بايستي به ترکي اموزش ببينندو...و مسئله مهمتر اينکه عزيزان اذري ترک نيستند و ترکزبانندو تبار و ريشه اذريان مثل بقيه مردم ايران اريايي است و دوستان هموطن نبايستي در همان دامي بيافتند که قوميتگرايان تبليغ ميکنند يعني نبايستي زبان را معادل تمام هويت عزيزان اذري دانست و انها را ترک خواند. هويت افراد را زبان تشکيل نميدهد بلکه تبار و فرهنگ تشکيل ميدهد و زبان فقط پوسته هويت است و قابل تغيير است همانطور که مثلا زبان اذريان بعد از حضور ترکان سلجوقي به ترکي تغييرکرد و يا در زمان حضور اعراب در ايران زبان ايران عربي بود اما ايرانيان عرب نشدند . نتيجه اينکه هدفي که قوميت گرايان دارند دامن زدن براختلافات قومي و ايجاد بهرانهاي کاذب و جنگ هاي حيدري نعمتي بمنظور حفظ حکومت فعلي ست

[هو من فرازي - December 6, 2003 01:05 AM]

با سلا م به شما درد مند ا ن

ا حا ز ه ند هيم هر فر د ي بي هو يت به ظا هر يا به بها نه ي طر فد ا ر ي از اين يا ا ن ملت اير ا ني مسا يل و حقو ق تضييغ شد ه ملت ها ي ا ير ا ن را لو ث نما يد . ا ير ا ن ما با ملت ها ي بز ر گ خو د معني د ا ر د نه با ا مت اسلا مي سو ر يه و لبنا ن و نبا يد احا ز ه د هيم به نا م د ين تنو ر حنگ و صد و ر ا نقلا ب گر م بما ند.

هو من فرازي

[علی بيگلو - December 6, 2003 12:41 AM]

در حمايت و لزوم پيوستن ايران به "اتحاديه کشورهای عرب" و "مجمع ترکی همکاری و توسعه"
علی بيگلو

عصرنو
http://asre-nou.net/1382/azar/14/m-beglo.html

روشنگرى
http://www.roshangari.com/autosite/sitedata/20031204213249/20031204213249.html

تركمن صحرا
http://www.turkmenler.org/html/biglu.html

آزادى
http://azady.de/html%20haus/siasi%20farhangi/alibiglo.htm

دورنا
http://www.durna.info/beylu.htm

[يك هموطن خلخالي - December 5, 2003 11:38 PM]

كير خلخالي ترك توي كون همه تركهاي وطن فروش. شما نامردها همه تان بي مرام و نالوطي هستيد. تمام ما تركهاي مقيم وطن عاشق ايرانيم. شما برويد و جلوي زنان ايدزي تان را بكيريد. دماغ سوخته ها

[ابراهيمي - December 5, 2003 11:20 PM]

تمام تاريخ دروغ است. فقط هرجه تركها به مغز عليلشان مي رسد صحيح است. ما اشتباه مي كنيم تمام اختراعات علمي و صنعتي كارتركهاست و نه اريايان ساكن در المان,اتريش,دانمارك,ايرلند,ايتالياو... بدبختها دليل عقب ماندكي ايرانيان از برادران ديكرش سلطه اعراب ملخ خوار و تركهاي وحشي در برهه اي از تاريخ بوده و بس. مظهر حكومتي تركها كشور تركيه است كه سالهست به هر جاكشي دست زده تا اتحاديه اروبا بعنوان عضو خود قبولش كند ولي اروبا انها را تحويل نمي كيرد. تركيه همه سنن و اداب خود را فراموش كرده تا راه رفتن كبك را بياموزد ولي راه رفتن خودش را هم فراموش كرده است.

[ابراهيمي - December 5, 2003 11:20 PM]

تمام تاريخ دروغ است. فقط هرجه تركها به مغز عليلشان مي رسد صحيح است. ما اشتباه مي كنيم تمام اختراعات علمي و صنعتي كارتركهاست و نه اريايان ساكن در المان,اتريش,دانمارك,ايرلند,ايتالياو... بدبختها دليل عقب مبندكي ايرانيان از برادران ديكرش سلطه اعراب ملخ خوار و تركهاي وحشي در برهه اي از تاريخ بوده و بس. مظهر حكومتي تركها كشور تركيه است كه سالهست به هر جاكشي دست زده تا اتحاديه اروبا بعنوان عضو خود قبولش كند ولي اروبا انها را تحويل نمي كيرد. تركيه همه سنن و اداب خود را فراموش كرده تا راه رفتن كبك را بياموزد ولي راه رفتن خودش را هم فراموش كرده است.

[يك سئوال ؟؟؟؟؟؟ - December 5, 2003 10:13 PM]

در اينجا حدود دويست پيام فرستاده شده كه اكثريتشان از آن ترك سالاران بود به همه چيز توهين كردند به كوروش و داريوش و مردم غير ترك زبان و زبان فارسي و تاريخ ايران گرفته تا حتي شعار مرگ بر ايران و مرگ بر فارس هم داده شد در تاريخ سياسي حتي هيتلر هم شعاري مبني بر مرگ خواستن براي يك قوم نميداد حتي به شاه و وزيران و هر چه بود و هست ناسزا گفته شد اما انتقادي از حكومت جاري ايران نبود و يا جدي نبود من تا اينجا صبر كردم تا نتيجه را ببينم ولي هنوز همان حرفهاي بي ربط ديده ميشود حتي سعي نشد كمي مخفي كاري صورت گيرد در دو مورد از نظر اين افراد انتقادي وجود نداشت يكي حرفهاي بي سر و ته خودشان و ديگري سيستم كنوني ايران . به نظر شما جريان چيست ؟ آيا اين حرفها فقط براي ايجاد نگراني كاذب در جهت فراموش شدن خواسته هاي مردم نيست ؟

[Baluchestan - December 5, 2003 09:32 PM]

Qatle am dar Baluchestan Tavasote Fashiste Fars
در ايران
تظاهرات ضد حكومتي در سراوان در پي كشته شدن يك جوان به دست ماموران انتظامي
از روز گذشته، شهر سراوان در استان سيستان و بلوچستان، صحنه درگيري ميان مردم و نيروهاي نظامي و انتظامي شده است. محمود براهويي نژاد، سردبير هفته نامه مرز پرگوهر در زاهدان در مصاحبه با راديو فردا مي گويد: از ديروز ساعتهاي هشت و نه شروع شد با تيراندازي ماموران نيروي انتظامي به سمت يك جواني كه ماموران نيروي انتظامي مشغول تعقيبش بودند كه منجر به كشته شدن آن جوان مي شود، مردم به تعدادي از اماكن دولتي حمله كردند، از جمله به يك بانك و شيشه هايش را شكستند و يك خودروي شخصي نيروي انتظامي را هم به آتش كشيدند. آمار دقيق كشته شدگان مشخص نشده، البته افرادي هم بازداشت شدند كه منابع دولتي ادعا مي كنند آنها به عنوان شورشي دستگير شدند. مردم هم درواقع به عملكرد نيروي انتظامي كه در گذشته چون مواردي مشابه اين وجود داشته و اين مورد اعتراض داشتند.

[TURK - December 5, 2003 09:26 PM]

kojaye in vatan ra be_parastam ke dar an be mane Turk tohin mishevad, elahi ke nabod bashad in Iaran

[QURTULUSH_QALASI - December 5, 2003 09:07 PM]

bayad in kasani ke khodeshan ra fars va be ebarati shovonist midanand beguyam ke asre hazer hasre mellate tork ast in asr asri khahad bud ke mellat tork ba 300 melyun jamiyat ba ethad va yek parchegie khod tarikh por az eftekhar khod ra be marhaleye zohuri dobare khahan gozasht ve in rahe payani khahad bud bar farsha rusha va armaniha ke hamishe ba farib kari say daran tarikh va hoveyate mellate tork ra zir soal bebaran.ba arezuye piruziye mellate tork dar donya

[21-azer - December 5, 2003 08:47 PM]

آذربايجان ميللى حؤكومتى هيمنى-سرود حكومت ملى آذربايجان
سؤزلر-شعر: ميرمئهدى ائعتيماد-ميرمهدى اعتماد
موسيقى: جهانگير جهانگيروف

http://21-azer.blogspot.com

! ائى وطنيم آذربايجان
ابدى اودلاردان نيشان
آدلى سانلى گئچميشين وار
سن بؤيوتدون قهرمانلار
قوجا شرقين چيراغىسان
آزادليغين بايراغىسان
تاريخ بويونجا ياديگار
ايفتيخارلى آثارين وار

سن سن بيزه آنا وطن
سن سن بيزه نئعمت وئره ن
سن سن بيزه روح و روان
! ياشا٫ ياشا آذربايجان

ال اوزاتدى يادلار سنه
پوزماق اوچون عيززتينى
قالخدى شرفلى خالقيميز
حيفظ ائيله دى حؤرمتينى
آزادليغى برپا ائديب
قوردو ميللى دؤولتينى
.نيشان وئردى قودرتينى

سن سن بيزه آنا وطن
سن سن بيزه نئعمت وئره ن
سن سن بيزه روح و روان
!ياشا٫ ياشا آذربايجان

!آذربايجان٫ آذربايجان
آسلانلارين مكانىسان
سن قوردوغون يئنى حيات
خالقيميزا وئردى نيجات
گؤزه ل گونلر گتيريب سن
ستتارخانلار يئتيريب سن
!قوى يوردوموز جننت اولسون
!دوشمن باغرى قانلا دولسون

سن سن بيزه آنا وطن
سن سن بيزه نئعمت وئره ن
سن سن بيزه روح و روان
(ياشا٫ ياشا آذربايجان!

بوندان سونرا آذربايجان
بير رؤوضه-يى ريضوان اولار
گئرچكله نر تازا حيات
كؤهنه دونيا ويران اولار
داغلار گولر٫ باغلار گولر
چؤللر بويو گولزار اولار

سن سن بيزه آنا وطن
سن سن بيزه نئعمت وئره ن
سن سن بيزه روح و روان
!ياشا٫ ياشا آذربايجان

http://21-azer.blogspot.com

[يك سئوال ؟؟؟؟؟؟ - December 5, 2003 08:30 PM]

از شعر اخير كه يك ترك وطن پرست گفته بود لذت بردم درود بر شما .
در اينجا حدود دويست پيام فرستاده شده كه اكثريتشان از آن ترك سالاران بود به همه چيز توهين كردند به كوروش و داريوش و مردم غير ترك زبان و زبان فارسي و تاريخ ايران گرفته تا حتي شعار مرگ بر ايران و مرگ بر فارس هم داده شد در تاريخ سياسي حتي هيتلر هم شعاري مبني بر مرگ خواستن براي يك قوم نميداد حتي به شاه و وزيران و هر چه بود و هست ناسزا گفته شد اما انتقادي از حكومت جاري ايران نبود و يا جدي نبود من تا اينجا صبر كردم تا نتيجه را ببينم ولي هنوز همان حرفهاي بي ربط ديده ميشود حتي سعي نشد كمي مخفي كاري صورت گيرد در دو مورد از نظر اين افراد انتقادي وجود نداشت يكي حرفهاي بي سر و ته خودشان و ديگري سيستم كنوني ايران . به نظر شما جريان چيست ؟ آيا اين حرفها فقط براي ايجاد نگراني كاذب در جهت فراموش شدن خواسته هاي مردم نيست ؟

[يك سئوال ؟؟؟؟؟؟ - December 5, 2003 08:28 PM]

از شعر اخير كه يك ترك وطن پرست گفته بود لذت بردم درود بر شما .
در اينجا حدود دويست پيام فرستاده شده كه اكثريتشان از آن ترك سالاران بود به همه چيز توهين كردند به كوروش و داريوش و مردم غير ترك زبان و زبان فارسي و تاريخ ايران گرفته تا حتي شعار مرگ بر ايران و مرگ بر فارس هم داده شد در تاريخ سياسي حتي هيتلر هم شعاري مبني بر مرگ خواستن براي يك قوم نميداد حتي به شاه و وزيران و هر چه بود و هست ناسزا گفته شد اما انتقادي از حكومت جاري ايران نبود و يا جدي نبود من تا اينجا صبر كردم تا نتيجه را ببينم ولي هنوز همان حرفهاي بي ربط ديده ميشود حتي سعي نشد كمي مخفي كاري صورت گيرد در دو مورد از نظر اين افراد انتقادي وجود نداشت يكي حرفهاي بي سر و ته خودشان و ديگري سيستم كنوني ايران . به نظر شما جريان چيست ؟ آيا اين حرفها فقط براي ايجاد نگراني كاذب در جهت فراموش شدن خواسته هاي مردم نيست ؟

[ye azaree vatanparast - December 5, 2003 08:15 PM]


خاك بلاگردان ايراني


از بسيج خلخالي، شاعر نام‌آور آذربايجان

من آن خاك بلاخيز بلا گردانِ ايرانم

من آذربايجانم، پرورشگاه دليرانم

بگو بـا خصم من، تـاريخ عالم را به دقت خوان

كه داني من پديده آرنده‌ي، تـاريخ ايرانم

من از چنگيزيان، مشت فراوان خوردم و اينك

نه چنگيز است و ني مشتش، من آن ديرينه سندانم

من از سم ستور، لشكر تركان عثماني

لگدها خوردم و نگذاشتم، گردي بدامانم

من اندر سخت جاني، شهره دنياي ديرنيم

تو پنداري: مجارستانم و چين و لهستانم؟!

من آذربايجانم، ‌لايموتم، ‌من نمي‌ميرم

اگر ايـران ما جسم است، من در جسم او جانم

به چندين حرف هندياني، به افسونم چه مي‌خواني

مگر من اي حريف خيره سر، طفل دبستانم؟!

براي من عبث، افسون همي خواني، نمي‌داني؟

كه من خود كهنه پير ديرم و، استاد دستانم؟!

من امضا@ كرده‌ام، منشور استقلال ايـران را

به خون پاك خود، كان موج‌ها دارد بشريانم

نباشد در نهادش غير مهر پرچم ايـران

هر آن طفلي كه نوشد، شير پاك از نوك پستانم...


[ye azaree vatanparast - December 5, 2003 08:13 PM]


خاك بلاگردان ايراني


از بسيج خلخالي، شاعر نام‌آور آذربايجان

من آن خاك بلاخيز بلا گردانِ ايرانم

من آذربايجانم، پرورشگاه دليرانم

بگو بـا خصم من، تـاريخ عالم را به دقت خوان

كه داني من پديده آرنده‌ي، تـاريخ ايرانم

من از چنگيزيان، مشت فراوان خوردم و اينك

نه چنگيز است و ني مشتش، من آن ديرينه سندانم

من از سم ستور، لشكر تركان عثماني

لگدها خوردم و نگذاشتم، گردي بدامانم

من اندر سخت جاني، شهره دنياي ديرنيم

تو پنداري: مجارستانم و چين و لهستانم؟!

من آذربايجانم، ‌لايموتم، ‌من نمي‌ميرم

اگر ايـران ما جسم است، من در جسم او جانم

به چندين حرف هندياني، به افسونم چه مي‌خواني

مگر من اي حريف خيره سر، طفل دبستانم؟!

براي من عبث، افسون همي خواني، نمي‌داني؟

كه من خود كهنه پير ديرم و، استاد دستانم؟!

من امضا@ كرده‌ام، منشور استقلال ايـران را

به خون پاك خود، كان موج‌ها دارد بشريانم

نباشد در نهادش غير مهر پرچم ايـران

هر آن طفلي كه نوشد، شير پاك از نوك پستانم...


[yashasen Balucestan - December 5, 2003 08:07 PM]

Qatelane Fashist(FashisteFars) Bluch_haye mazlom ra qatl kardan

پيرو اخبار مربوطه به نا آراميهای سراوان به عرض مرسانم که جوان کشته شده راننده ماشين وانت بوده است.
در ضمن تا امروز شهر به صورت نظامي ميباشد ورفت وآمد کنترل ميشود همچنين قرار است فردا عزاي عمومي اعلام و شهر به
صورت تعطيل در آيد

[noon_barbari - December 5, 2003 07:46 PM]

Hokumat iraan raa aksariyat mardom doost nadaarand. Barbar qowmi hast keh hanooz beh changhiz o teymur o atilaa eftekhaar mikonad va chenin ashkhaas raa az khod beh jahaan daadeh.

Barbar kasi hast keh yunaniyaan, almaaniyaan, bolgar-haa, romanihaa, armanihaa, roos-haa, 'araab, iraniyaaan, va hameyeh mellat-haa an raa barbar bedaadand va bi shak in hamaanaani hastand keh naameh khod raa duomrul o changhiz o gorg khaakestari migozaarand.

[yek Turk - December 5, 2003 07:40 PM]

Barbar Anani hasatnd ke dar keshvareshan Hanoz Dast va Pa ensanhara qat mikonand, Sangesar mikonand, va Edam mikonand, in faqat dar Irane FARS ZADEH hast va bas.
FARS=AFGANI=TAJIK= BARBARE AQAB MANDEH
emroz donya Irane veran shodeh tavasote fars ra Barbar midanad
hech kojaye donya Iran be manaye fars ra tahvil nemigirand

[noon_barbari - December 5, 2003 07:28 PM]

http://news.bbc.co.uk/1/hi/world/europe/3292835.stm


http://news.bbc.co.uk/1/hi/world/europe/3292835.stm


http://news.bbc.co.uk/1/hi/world/europe/3292835.stm

The head of the Orthodox Christian Church in Greece, Archbishop Christodoulos, has provoked a diplomatic storm with neighbouring Turkey by describing Turks as barbarians who should not be allowed to join the EU.

[hassan - December 5, 2003 05:25 PM]

21 آذر و مطالبات سرکوب شده ملت آذربايجان

فرقه دموکرات آذربايجان تبلور جريانی بود که از دوره مشروطيت شروع شده بود و با قيام شهيد شيخ محمد خيابانی و اعلام موجوديت آذربايجان ، در روزهای اوج فرياد آزادی خواهی ملت تحت ستم آذربايجان ، فرقه دموکرات آذربايجان پرچمدار آن شده بود.

اهداف فرقه دموکرات آذربايجان که همانا سعادت ملت آذربايجان و ايران بود ، برای بسياری از دشمنان ملت آذربايجان سخت می نمود. و از هر طريق خواهان بر انداختن حکومت ملی آذربايجان بودند ، و برای رسيدن به مقاصد شوم خود ملاحظه هيچ کاری را نداشتند، حتی کشتن هزاران نفر و آواره کردن يک ملتی که خواهان آزاد زيستن بودند و می خواستند مقدرات خود را خودشان به دست بگيرند.

اما با سرکوب فرياد آزادی خواهی ملت آذربايجان در روز 21 آذر و انکار کشتار بی رحمانه و دد منشانه و انحراف افکار عمومی و فريب مردم دنيا ، مطالبات ملت آذربايجان به کل از بين نرفت ، بلکه مانند آتشی در زير خاکستز ماند و هر روز در بطن تاريخ آذربايجان و روح ملت آذربايجان ساری و جاری است ، مطالباتی که جزء حقوق ابتدايی هر انسانی است و دست يافتن به آنها نيازی به آرزو کردن ندارد ولی دست يافتن به آنها امروز برای ملت آذربايجان به يک آرزو تبديل شده است.

و حالا نطری اجمالی می اندازيم به مطالبات قانونی ملت آذربايجان :

1.تحصيل به زبان ترکی آذربايجانی که زبان مادری همه ملت آذربايجان است.

2. داشتن خود مختاری داخلی در اداره امور فرهنگی و سياسی و اقتصادی...

3. داشتن روابط آزاد فرهنگی و سياسی و اقتصادی ... با همزبانان خود در تمام کشورها و خصوصا با کشورهای همسايه.

4. عدم انکار تاريخ ، زبان و فرهنگ ملت آذربايجان از طرف شوونيستهای فارس و همچنين تلاش در جهت جبران صدمات وارده به تاريخ ، زبان و فرهنگ ملت آذربايجان.(توقف استراتژی جعل وتحريف)

5. پذيرش کشتار ملت آذربايجان در روز 21 آذر به عنوان بزرگترين نسل کشی قرن اخير ايران ( پذيرش تاريخ)

6. اعتراف به اعمال غير انسانی جهت تحقير ملت آذربايجان برای رسيدن به مقاصد شوم خود و عذر خواهی از ملت آذربايجان.(توقف استراتژی تحقير)

7. تبرئه شهدا 21 آذر از اتهامات وارده خصوصا شهيد مظلوم سيد جعفر پيشه وری ، بنيان گذار فرقه دموکرات آذربايجان.

8. استفاده بهينه از پتانسيل اقتصادی آذزبايجان در جهت توليد کار و سرمايه برای کاهش بيکاری.

هرچند که اينها تمام مطالبات قانونی ملت آذربايجان نيست ، اما هنوز هم که هنوز است برای رسيدن به آنها بايد پنجه در پنجه آهنين شوونيستهای فارس انداخت ، با آنانی که به ملت آذربايجان به عنوان يک ملت مستعمره نگاه می کنند و هر روز با يک حيله و تزوير می خواهند آنها را از بين ببرند.

دشمنان ملت آذربايجان از هر طريق می خواهند مطالبان سرکوب شده ملت آذربايجان را بيشتر سرکوب کنند تا به هدف خود که به عنوان " ادغام ملی " از آن ياد می کنند برسند. و تا به حال هم " استراتژی سکوت " و " استراتژی به تاخير انداختن " را در مقابل مطالبات ملت آذربايجان در پيش گرفته اند. در مقابل خواستهای جوانان آذربايجان يا سکوت می کنند يا وعده سرخرمن می دهند ، که اگر فلان چيز فلان شود ، فلان خواهد شد.

ملت آذربايجان بايد به اين نتيجه رسيده باشد که اينها اعتقادی به حقوق پايمال شده ملت آذربايجان ندارند و فقط می خواهند از خوش نيتی و از احساسات پاک و ميهن پرستانه ترکان آذربايجان سوء استفاده کنند و به مقاصد شوم خود برسند. در نظر اينها يک ترک خوب کسی است که از حقوق ملی و فرهنگی خود سئوال نکند و اگر اشتباه کند در اين باره سئوال کند و ملقب به خائن ، پان ترک ، وطن فروش ، تجزيه طلب خواهد شد ، ولی اگرهمه هويت ملی ، تاريخی و فرهنگی خود را انکار کند به لقب آذری عزيز مفتخز خواهد شد. جوانان آذربايجان بدانند که راه پيروزی سخت و دشوار است و متجاوزين پر ادعا و پررو.

باريش مرندلی


[df - December 5, 2003 03:54 PM]

sosiyalist=anti-fascist=yek-turk=kordestani....

[df - December 5, 2003 03:54 PM]

sosiyalist=anti-fascist=yek-turk=kordestani....

[Kordestani - December 5, 2003 03:52 PM]

Shirin to keyli be_mazeh hasti, rozane chand ta KORDE dar Zndanhaye Fashiste Fars Edam mishevand, dar Kordestane Iran chekasi Kordha ra qatl mikonad, be joz Fashiste Fars ke hakem hast, che kasi masule in vahshi gariha hast?

[sosiyalist - December 5, 2003 03:37 PM]

doste geramiye "Zede Fashist" ma "sosiyalisthaye Iram" niz az in jaryan["Qatelane 21 azar bayad dar dadgahaye Benulmelali be elate Nasl Koshi mohakeme beshavand, faline Turke Azari dar en zamine faliyat mikonand"] hemayat kahim kard, va motmaen bash vejdanhaye bidare donya niz az shoma baraye be Mahkame Keshidan Qatelan 21 azar
hemayat kahad kard

yek sosiyalist


Qatelane 21 azar bayad dar dadgahaye Benulmelali be elate Nasl Koshi (manande Arteshiyane Yogoslavi) mohakeme beshavand, faline Turke Azari dar en zamine faliyat mikonand

[sanbaad - December 5, 2003 03:30 PM]

تاريخ ساختگي و جعلي ترك‌ها، بر مشتي اوهام و تخيلات روان‌پريشانه و جاهلانه استوار است؛ قومي كه در طول تاريخ بشريت، جز خون‌ريزي و ويران‌گري، نام و نشان ديگري نداشته و ندارد و اينك، اين تكاپو و هياهوي مذبوحانه‌ي اعقاب چنگيز و تيمور، فقط براي پنهان داشتن و پوشاندن همين سابقه‌ي اسف‌بار و مفتضح است. حالا ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر فرقه اي که با تفنگ جلوي دولت ايستاند در زماني که اربابشان در باکو بودند مي خواهند از هيچي يک جنايت بسازند.

[شيرين - December 5, 2003 03:16 PM]

تركان فاشيستي كه در قتل ارامنه و همجنين كردها و بازداشت مرد ازادي طلب و عدالت بيشه عبداله اوجالان مشاركت داشته اند بايد در دادكاه جنايات جنكي محاكمه شوند.

[yek Turk - December 5, 2003 03:02 PM]



che kasi az in Kabar kosh_shash miayad, aya dost darid dar Iran niz shahede in chenin akbari bashim va ya badtar az inha
bayad az inha dars gereft

انفجار در جنوب روسيه 32 کشته و 70 مجروح بر جای گذاشت

در اثر انفجار در يک قطار مسافربری در جنوب روسيه دست کم سی و دو نفر کشته و بيش از هفتاد نفر مجروح شده اند. وزير امور اضطراری روسيه اين انفجار را حاصل يک اقدام تروريستی خوانده است.


[zede Fashist - December 5, 2003 02:56 PM]

Qatelane 21 azar bayad dar dadgahaye Benulmelali be elate Nasl Koshi (manande Arteshiyane Yogoslavi) mohakeme beshavand, faline Turke Azari dar en zamine faliyat mikonand

[بيداريان - December 5, 2003 02:44 PM]

نتيجه همه سخنان دوستان اينست : جعفر بيشه وري يك كوني بي ناموس بيش نبود كه مزد حماقتش در نوكري اجانب را به بهترين وجه بدست اورد. دنباله روهاي او هم مشتي عقده اي بي اصل ونصب و تخم و تركه مغول ها هستند.

[sanbaad - December 5, 2003 02:21 PM]

ايرانيان و ايراني زبانان و فارسي زبانان در چهارده قرن اخير نخستبه مدت دو قرن نيم تحت سلطه تازيان مسلمان عرب زبان بودند و در اين مدت, فرمانروايي ايراني و فارسي زبان بر ايران زمين حكومت نكرده است. در اين دوران ايرانيهاي بسياري مانند مازيار و استاديس و سنباد و مرداويج و پاپك خرمدين كه در ايراني بودنش هيچ شكي نيست و ابو مسلم و ديگر آزاده زادگاني براي استقلال ايران كوشش و جان فشاني كردند.

در يازده قرن و نيم اخير نيز به جز دوره كوتاهي همواره ايران و ايرانيان تحت ستم و سلطه قبايل ترك زرد پوست و تاتاران بوده اند و فرمانرواياني ترك نژاد يا ترك زبان بر آنان حكومت مي كرده اند , و بارها همين تركان سرزمينهاي آبادان ايران را ويران و آثار تمدن را در اين كشور از بيخ و بن نابود كردند و اين با قاجاريه پايان مي پريد.., همه ايرانيان چه كرد چه لر چه فارسها.. و چه ايرانيان بزور تركزبان شده مانند آذريها اسير دست تركان بودند. و در نتيجه اگر قرار باشد از ستم سخني به ميان آيد , بي ترديد بايد از *ستم تركان* به *ايراني زبانان و فارسها* سخن گفت به استناد شواهد بسيار بسيار بسيار معتدد انكار ناپذير تاريخي و نه بر عكس آن!! اين جنايتهاي تركان و ترك زبانان توانست حد اقل ده مليون ايراني را به جايگاه ابدي فرستاد و نيمي از سرزمين ايراني زبان را من جمله بخشهاي بزگي از اسياي ميانه كه سغدي زبان بودن مانند شهرهاي بي نظير مرو و بلخ و نيشاپور را از ميان ببرد. ‌‌در آران و آذربايجان هم ايرانيان دوباره زمين به تركان باختند و شواهد عيني همين آتشكده هاي زردشتي مي باشد كه به فرهنگ ايرانيان تعلق دارد


بر سمرقند اگز بگذري اي باد سحر
نامه اهل خراسان به بر خاقان بر

نامه اي مطلع آن رنج تن و آفت جان
نامه اي مقطع او درد دل و سوز جگر

نامه اي بر رقمش آه غريبان پيدا
نامه اي در شكنش خون شهيدان مضمر

نقش تحريرش از سينه مظلومان خشك
سطر عنوانش از ديده محرومان تر

ريش گردد ممر صوت از او گاه سماع
خون شود مردمك ديده از او وقت نظر

تا كنون حال خراسان و رعايا بوده ست
بر خداوند جهان , خاقان , پوشيده مگر

...
كارها بسته بود بي شك در وقت و كنون
وقت آن است كه راند سوي ايران لشكر

باز خواهد ز غزان كينه كه واجب باشد
خواستن كين پدر بر پسر خوب سير
....

قصه اهل خراسان بشنو از سر لطف
چون شنيدي ز سر رحم در ايشان بنگر

اين دل افگار جگر سوختگان مي گويند
كاي دل و دولت و دين از تو به شادي و ظفر

خبرت هست كه از اين زير و زبر شوم غزان
نيست يك تن ز خراسان كه نشد زير و زبر

خبرت هست كه از هر چه در او خير بود
در همه ايران امروز نمانده ست اثر

بر بزرگان زمانه شده دونان سالار
بر كريمان جهان گشته لئيمان مهتر

بر در دونان احرار, حزين و حيران
در كف رندان, ابرار اسير و مضطر

شاد, الا به در مرگ نبيني مردم
بكر جز در شكم مام نبيني دختر


مسجد جامع هر شهر ستورانشان را
پايگاهي شده , ني نقشش پيدا و نه در

خطبه نكنند به هر خطه غزان , از پي آنك
در خراسان نه خطيب است كنون نه منبر

كشته فرزند گراميش اگر نا گاهان
بيند از بيم خروشيد نيارد مادر

بر مسلمانان زان شكل كنند استخفاف
كه مسلمان نكند صد يك از آن بر كافر...

رحم كن رحم كن بر آن قوم(ايرانيها) كه جويند جوين
از پس آن كه بخوردند ز انبان شكر

رحم كن رحم كن بر آن قوم كه نبود شب و روز
در مصيبتشان جز نحوه گري كار دگر

رحم كن رحم كن بر آنها كه نيابند نمد
از پس آن كه ز اطلس شان بودي بستر.....


[ds - December 5, 2003 02:10 PM]

خاقاني شيرواني:
ملك عجم چون طمعه تركان اعجمي ست
عاقل كجا بساط تمنا بر افكند

ايران بخاطر موقعيت جغرافيائی و شرايط اقتصادی-سياسی خود، بعنوان يک چهارراه جهانی، از يکطرف کانون تلاقی فرهنگ ها و تمدن های گوناگون بوده و از طرف ديگر، همواره عرصه هجوم های قبايل و اقوام مختلف بوده است. اين حملات و هجوم ها - هربار- با ويران کردن شبکه های آبياری و تأسيسات کشاورزی، فروپاشی مناسبات اقتصادی-اجتماعی، قتل عام های گسترده و خرابی شهرها و روستاها، حيات طبيعی و تکامل تاريخی جامعه ايران را با وقفه ها و رکودهای طولانی روبرو ساخته اند. در حقيقت، علت عقب ماندگی های تاريخی و اجتماعی-فرهنگی ايران را می توان با اينگونه حملات مرگبار و هجوم های ويرانگر توضيح داد:
حمله آشوربانيپال به ايران(646 قبل از ميلاد)، حمله اسکندر(334 قبل از ميلاد)، حمله اعراب(637 ميلادی)، حمله ترکان غزنوی(999 ميلادی)، حمله ترکان سلجوقی(1030 ميلادی)، حمله ترکان قراختائی(1141 ميلادی)، حمله ترکمانان غُز(1156 ميلادی)، حمله مغولها (1220 ميلادی)، حمله تيمور (1381 ميلادی)، حمله افغانها(1720 ميلادی)، و دهها تهاجم خارجی ديگر و نيز جنگها و کشمکشهای اميران و شاهزادگان داخلی و دست بدست گشتن حکومتهای محلی - که با تاراج و کشتار و ويرانيهای فراوان همراه بودند - هر يک، سالها و قرنها جامعه ايران را از رشد طبيعی، تحول اجتماعی و تکامل تاريخی بازداشتند. اين حملات و هجوم ها تأثيرات مخرب خود را بر شعور اجتماعی مردم ما باقی گذاشتند و باعث قطع رابطه جامعه با بُعد تاريخی خويش گشتند. به عبارت ديگر: اين حملات و هجوم ها - هر يک - شمشيری بودند که هر بار جامعه ايران را از ريشه و گذشته خويش قطع کردند بطوريکه ما مجبور شديم - هر بار- از صفر آغاز کنيم: بدون هويت تاريخی، بی هيچ خاطره ای از گذشته، بی هيچ دورنمائی از آينده و ... اين چنين است که ما اينک ميراث خوارِ تاريخ و فرهنگی هستيم که نيمی از آن معدوم، و نيمی ديگر مخدوش و مجعول گشته است.»*

[yadgar - December 5, 2003 01:58 PM]

یک حقیقت غیر انکار ناپذیر ریشه اغوز بودن زبان ترکی ایران و ترکیه و ترکمنستان و قفقاز می باشد. اصولا اگر مغولها که اغلبشان هم ترک بودند به ایران حمله نمی کردند هم اکنون واژه اغوز جایگزین واژه مغولوار می بود. درباره اکثریت ترک بودن مغولها خوب هست از خود منابع پان تورکیستان نقل کنیم:> The influx of Oghuz and other Turkmens was accentuated by the Mongol invasions. C. E. BOSWORTH Aran-Iranica -مولانا بلخی: >

مدد جستن به سومريها و اقوام هوريان(ماناها-اورارتو-گوتی-لولوبی...) و مدد جستن به ايلاميها و مدد جستن به دراويديهای هند و مدد جستن حتی به سرخپوستان امريکا و غيره تنها بخاطر پنهان کردن اين تاريخ افتضاح قوم اغوز می باشد.. زيرا پان اغوزيسم را که برخی از اين اقايان حمايت می کنند بدون اين تاريخ جعل شده ۸۰ سال اخير اتاترکی ميان اکثریت مردمان مهربان آذربايجان هيچ خريدار ندارد.

خلاصه اين را بگويم که اقوام زردپوست ترک هيچ سابقه ای پيش از اسلام در ايران امروز و هيچ سابقه اي در آذربايجان تا غزان و سلجوق نداشتند.

درباره مادها و اسکيتيها:


«تنها مورد استعمال مجاز اصطلاح آريايي درباره اقوامي است كه در ازمنه باستاني خود، خويشتن را آريا مي ناميدند. هنديان[12] و ايرانيان (پارسيان)[13] و مادها[14] و اسكيت ها[15] و آلان ها[16] و اقوام ايراني زبان آسياي[17] ميانه خود را آريا مي خواندند» (ا. م. دياكونوف: «تاريخ ماد»، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، 1380، ص 142، سطرهاي 5 تا 9)


در مورد هورينها( و شاخه هایی هوریان:ماناها و گوتيها و لولوبيها و اورارتو و )
زبانشان به طور یقین از طرف stratosin va diakonoff جزو زبانهای شمال شرقی آسیانیک می باشد این زبانها هم مانند اوستا و کردی ergative می باشند ولی ما ادعا نمی کنیم انها ایرانی هستند زیرا ما فرهنگ غنی داریم و لازم نیست جعل کنیم: Diakonoff, I.M., & Starostin, S.A., "Hurro-Urartian as an Eastern Caucasian Language," Munchener Studien zur Sprachwissenschaft, Beiheft 12, 1986 (103 pages). Greppin & Diakonoff, in an article in Journal of the American Oriental Society ca. 1985, identified some Hurrian loanwords in Armenian.

قطران تبريزی


اگرچه داد ايران را بلاي ترك ويراني// ز عدلش مي شود اباد اگر ايزد كند ياري
..

در مدح امیر ابوالفرج// کمر بستند بهر کین شه ، ترکان پیکاری// همه یک رو بخونخواری همه یکدل بجراری// .. چه ارزد غدر با دولت چه ارزد مکر با دانش// .اگر چه کار ترکان هست مکاری و غداری


[yad - December 5, 2003 01:48 PM]

In amir cheghadr khar hast.
Maanahaa az aqwmaam huriyan mibaashand va tork nistand. Scitihaa ham az aqwaam kohan iraani mibaashand va tork nistand.

Aslan hich asaar ghadimi az zabaan torki dar azarbaijan bedast nemi ayad. Hich asaareh banaai az torkaan dar azarbaijan bedast nemi ayad. Bar aks azargoshnasp raa mitavanid yek asaar irani bebinad.


Va beh oon aghaayi keh 'adaa mikonad keh 40% iran tork hast baayad begooyam keh shomaarash bist dard hast vali ghabool daaram keh tork-zabanaan dar artesh va eghtesaad bishtar az digaraan sahm daarand.

[amir - December 5, 2003 12:53 PM]

ايران از1000سال قبل ميلادمسيح مام سه نژاد مختلف ترك ،سامي وآريايي بوده است كه هركدام تمدن ،تاريخ وحكومتهاي جداگانه اي داشته اندودركنارهم حوادث تاريخي بسياري را تجربه نموده اند.

بدون در نظر گرفتن حتي يكي ازاين سه نژاد،امكان بررسي دقيق وموشكافانه گذشته اين سرزمين غيرممكن است.

بدون درنظر گرفتن هر كدام از اين سه نژاد تمام تحقيقات وبررسي هاي تاريخي لغو وبيهوده است ومطمع نظر شونيسم نژادپرست مي باشد.تاريخ منطقه ما با همت اين سه نژاد كه دركنارهم بوده اند وهستند رقم خورده است.

بايدبه خاطر داشته باشيم همانطور كه موجوديت اين سه نژادجاي مناقشه ندارد ،بررسي اشتراك آنها درحوادث تاريخي نيزخواه مثبت يا منفي با مطالعه بدون غرض امكانپذيراست ودر تاروپود اين بررسي هاست كه تاريخ واقعي منطقه ما روشن خواهد شد.

نبايد تاريخ را درچهارچوب سياستهاي ازپيش تعيين شده اي تعبيركرد يا نوشت، بلكه سلسله وقايع را بايدآنچنان كه اتفاق افتاده اند بيان كرد ،مع الاسف تاريخ نگاران يادشده با يكسويه نگري خاصي وبا مطامع سياسي،قلم بدست گرفته وبدون در نظر گرفتن تاريخ تركان صرفا وقايع تاريخي رابه آرياييان نسبت داده اند.

با كمال تعجب در نوشته هاي اين نژادپرستان گويي نژادي بنام ترك موجود نيست وهيچ وقت درمنطقه حضورنداشته وندارد.اينان اجدادتركان راكه با اسامي آسياني ناميده ميشدندرا نيز آريايي ناميده اند.

تاريخ نگاراني چون پيرنيامجبوربه اعتراف برموجوديت تركان كهن شده است لاكن درراستاي تئوري شونيستي خودمحل تركان باستان را شرق درياچه آرال ورودخانه هاي سيحون وجيحون وتا جايي كه امكان داشته دورترنمايانده اندوبطوركلي موجوديت تركان در شرق، شمال وغرب درياي خزر،شمال ايران وجنوب وشمال درياي سياه را بلكل منكرشده اندكه جاي بسي تاسف وتعجب دارد.

براساس نوشته تمام تاريخ نگاران باستان روم ويونان ساكاها(ايشغوزها)اجدادباستاني تركان هستند، ازآسياي ميانه ورودخانه هاي سيحون وجيحون گرفته تا كوههاي اورال وشرق وشمال وغرب درياي خزرماوي داشته اند،با همه اين احوال سيد اسماعيل وكيلي در كتابش چنين مينويسد:

ساكاهاملتي بودندكه حين جنگ با ساير ملل موجوديت يافتند ومتناوبا به گرجستان، آران و آذربايجان حمله مي كردند...از كلمات باقي مانده اززبان ساكاها مانند ساكاوآسي چنين پيداست كه زبان هردودسته، ايراني بوده است-وكيلي، جلد1، ص51.

اولا، تمام اسامي اقوام وشخصيتهاي ساكايي، زبان تركي است كه ما درجاي خود بحداكمل شرح وبسط خواهيم داشت.

ثانيا، عنوان كردن ساكاها(اجدادكهن تركان)همرديف با آسي يان(اجدادآسئتين هاي كنوني)برخلاف نظر اكثرتاريخ نگاران كه آسي هاراآريايي تبارميدانندبسيارغريب وتعجب آوراست.

نتيجه مستقيم گفته آقاي وكيلي مبني براينكه ساكاها نژادآريايي انداينست كه درموجوديت تركان بايدترديدكرد،حال آنكه واقعيت درست برعكس اين است وما درجاي خود درمورد ساكاها سخن بميان خواهيم آورد،لاكن با چنين ديدگاههاي شونيستي ،ميتوان حدس زدتاريخ آذربايجان چگونه به تاراج رود.

با مشاهده اين وضعيت بزرگان آذربايجان نمي توانستنددم برنياورند،نخستين بار سال 1324 فريدون ابراهيمي بعنوان زبان گوياي مردم آذربايجان قلم بدست گرفته واثري باعنوان تاريخ قديم آذربايجان خلق نمود.

از زمان انتشاراين اثر،قريب به پنجاه سال ميگذردودراين مدت پرده هاي بسياري از اسرارتاريخ باستان آذربايجان برافتاده است وواقعيات زيادي رخ نموده اند. با درنظرگرفتن تمام اين واقعيات بازنويسي تاريخ آذربايجان رابااتكا به تحقيقات وتلاشها ويافته هاي جديد لازم ديديم واهتمام درتوسعه نظرات صائب مرحوم فريدون ابراهيمي داشتيم ،مضافا لازم بود پاسخي مرصوص برطامه بافي تاريخ نگاران شونيست داده شود واين فرايندبا تلاش جوانان ترك تداوم خواهدداشت زيرا كه علم تاريخ علمي زاينده وجاري است وروزبروز حقايق تاريخ روشنتر مي شوند.

لازم است تاريخ اذربايجان در فاصله هاي معيني براساس مدارك ومستندات تاريخي نوشته شده وپربارتروبالنده ترازقبل بدورازهرگونه تعصب ارائه شود.

با سقوط كمونيسم واستقلال آذربايجان شمالي بنظرميرسدمراكزودوايرعلمي وتاريخ نگاران بزرگ آذربايجاني درمورد تاريخ آذربايجان قدمهاي بسياري برداشته اندو همچنان درحال تحقيق وتفحص هستند

[Dr. Karim - December 5, 2003 11:42 AM]

Aghayan Lotfan az kalamat doroost va dar shan esthfadeh konid. bayad dar nazar dasht ke 60% artish iran Azerbaijani hastant. bish az 40% mardom azerbijani hastand. 70% eghtasad iran dar dast Azerbaijaniha ast.65% mardom tehran Azerbabijani hastand.
pas yak mellat hagh dard dar bareh khod tasmim bagirad.
Agar mikhahid Iran baghi bemanad hamchnan ke yak azerbaijani farsi yad migird fars ziz mibayast Azerbijan yad bagirand.
vagar ne farsha bayad rah khod ra gharafteh be vatan aslishan yani "Afganestan" bargardanad.

[irani - December 5, 2003 11:29 AM]

az site www.azarpadgan.com gerefteh shodeh.
bakhsh do:

از روزي‌ كه‌ لشگر تبريز تسليم‌ شد، من‌ دستور داشتم‌ كه‌ ديگر از لشگرتبريز متابعت‌ نكنم‌. شما خوب‌ مي‌دانيد كه‌ ايران‌ كشوري‌ است‌ مستقل‌ واستقلال‌ آن‌ را جهانيان‌ به‌ رسميت‌ مي‌شناسند و به‌ آن‌ احترام‌ مي‌گذارند. طبق‌قرار داد سه‌ جانبه‌ ، ايران‌ رسما در جرگه‌ي‌ متفقين‌ قرار گرفت‌. من‌ يك‌ ماموررسمي‌ دولت‌ ايران‌ هستم‌ و با سمت‌ رسمي‌، حاضر به‌ ملاقات‌ شما شده‌ام‌.من‌ علاوه‌ بر سمت‌ فرماندهي‌ نظامي‌، استان‌دار اين‌ استان‌ نيز هستم‌ و به‌حكم‌ وظيفه‌ و مسئوليتي‌ كه‌ به‌ عهده‌ دارم‌ ، فقط من‌ صلاحيت‌ دارم‌ نظم‌ وامنيت‌ اين‌ منطقه‌ را به‌ هر نحوي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ برقرار كنم‌... باز خواست‌هاي‌شما از من‌، دخالت‌ مستقيم‌ شما در امور داخلي‌ ايران‌ را تاييد و ثابت‌ مي‌كند.وظيفه‌ دارم‌ رسما به‌ شما اخطار كنم‌ كه‌ حق‌ دخالت‌ در امور داخلي‌ ايران‌ و بازخواست‌ از من‌ را به‌ هيچ‌ وجه‌ نداريد و چون‌ يك‌ سرباز هستم‌ از تهديدات‌شما هيچ‌ گونه‌ ترس‌ و وحشتي‌ ندارم‌.54

با گفتن‌ اين‌ جملات‌ سر تيپ‌ زنگنه‌ همراه‌ با سرهنگ‌ نور بخش‌ جلسه‌ را ترك‌ كرد.

حملات‌ مداوم‌ عناصر مسلح‌ فرقه‌ و كومله‌ و «مهاجرين‌ قفقازي‌»، نتوانست‌ پايداري‌تيپ‌ رضائيه‌ و هنگ‌ ژاندارمري‌ را در هم‌ بشكند. از اين‌ رو، از بامداد روز 28 آذر ماه‌پاسگاه‌هاي‌ اطراف‌ شهر رضائيه‌ «مستقيماً مورد حمله‌ي‌ سواره‌ نظام‌ شوروي‌ قرارگرفت‌».55

از آن‌ جا كه‌ افراد تيپ‌ و هنگ‌ ژاندارمري‌ مورد تعرض‌ مستقيم‌ ارتش‌ سرخ‌ قرارگرفتند، سرتيپ‌ زنگنه‌ ظهر روز 28 آذر، فرماندهان‌ را به‌ ستاد تيپ‌ فرا خواند. در اين‌نشست‌، وي‌ گفت‌:

تا اين‌ تاريخ‌ ما وظايف‌ سربازي‌ خود را تا آن‌ جا كه‌ مقدور بود در مقابل‌حملات‌ متجاسرين‌ و پشتيبان‌ خارجي‌ آن‌ها، به‌ نحو احسن‌ انجام‌ داده‌ايم‌. درهمه‌ جا به‌ حمدالله‌ موفقيت‌ با ما بود و تا كنون‌ متجاسرين‌ و ايادي‌ بيگانه‌ به‌آرزوي‌ پليد خود نايل‌ نشده‌ و در همه‌ جا با دادن‌ تلفات‌ متواري‌ گشته‌اند. ولي‌متاسفانه‌ از امروز صبح‌... پاسگاه‌هاي‌ ما مورد حمله‌ مستقيم‌ سواره‌ نظام‌شوروي‌ قرار گرفته‌... زد و خورد بين‌ نيروهاي‌ نظامي‌ و ارتش‌ شوروي‌ ممكن‌است‌ بعدها مصائب‌ و بدبختي‌ بزرگي‌ براي‌ كشور ما به‌ بار آورد و شوروي‌هاادعا كنند بر خلاف‌ قرار داد سه‌ جانبه‌ ، رفتار ارتش‌ ايران‌ خصمانه‌ مي‌باشد...عقيده‌ من‌ اين‌ است‌ كه‌ مبارزه‌ي‌ مستقيم‌ تيپ‌، با نيروي‌هاي‌ شوروي‌ كه‌ ازامروز صبح‌ شروع‌ شده‌ است‌، علاوه‌ بر اين‌ كه‌ نتيجه‌ ندارد احتمالا براي‌ كشورايران‌ زيان‌آور خواهد بود و مساله‌ي‌ تخليه‌ ايران‌ از قواي‌ شوروي‌ را مشكل‌خواهد ساخت‌. از طرف‌ ديگر در اثر 12 روز نبرد، يعني‌ از 15 تا 27 آذر ماه‌ ،مهمات‌ و ذخاير موجود با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ هنگ‌ ژاندارمري‌ نيز در اين‌ مدت‌وسيله‌ي‌ تيپ‌، تدارك‌ و تغذيه‌ مي‌شود، به‌ مصرف‌ رسيده‌ و اميدي‌ براي‌ وصول‌مهمات‌ و تداركات‌ وجود ندارد... علاوه‌ بر اين‌ها، بي‌ سيم‌ يعني‌ وسيله‌ي‌منحصر به‌ فرد ارتباط مستقيم‌ تيپ‌ با تهران‌ از كار افتاده‌ و ارتباط با تهران‌قطع‌ شده‌ است‌. با چنين‌ مشكلاتي‌ ادامه‌ مبارزه‌، بي‌ نتيجه‌ است‌. مصلحت‌اين‌ است‌ به‌ مقامات‌ شوروي‌ اطلاع‌ دهيم‌ و اخطار كنيم‌ كه‌ تيپ‌ رضائيه‌ و هنگ‌ژاندارمري‌ هيچ‌ گونه‌ نظر خصمانه‌اي‌ با آن‌ها ندارد».56

نظر فرمانده‌ تيپ‌ به‌ اتفاق‌ آراء تصويب‌ شد. تصميم‌ مزبور به‌ آگاهي‌ مقامات‌ شوروي‌رسيد. شوروي‌ها تعهد كردند كه‌ « هيچ‌ گونه‌ خطري‌ براي‌ مامورين‌ نظامي‌ وجود نخواهدداشت‌ ».57 اما بر خلاف‌ قول‌ داده‌ شده‌، روس‌ها سرتيپ‌ زنگنه‌ فرمانده‌ تيپ‌ ، سرهنگ‌نور بخش‌ فرمانده‌ ژاندارمري‌ و سرگرد بهاروند رئيس‌ ستاد تيپ‌ را دستگير و زنداني‌كردند. سپس‌ آنان‌ را به‌ تبريز منتقل‌ كرده‌ و پس‌ از شش‌ ماه‌ زندان‌، در يك‌ دادگاه‌صحرايي‌ به‌ اعدام‌ محكوم‌ گرديدند.58 اما بر اثر تحولات‌ سياسي‌، اين‌ حكم‌ يك‌ درجه‌تخفيف‌ پيدا كرد و سرانجام‌ عملي‌ نشد.

روز 25 دسامبر 1945 (4 دي‌ ماه‌ 1324)، قرار بود كه‌ دومين‌ همايش‌ وزيران‌خارجه‌ي‌ آمريكا، شوروي‌ و بريتانيا برگزار گردد. دولت‌ ايران‌ اميدوار بود كه‌ با پشتيباني‌دولت‌هاي‌ آمريكا و بريتانيا، خروج‌ نيروهاي‌ شوروي‌ از كشور را تحقق‌ بخشيده‌ و در اين‌فرآيند به‌ غايله‌ي‌ فرقه‌ دموكرات‌ پايان‌ دهد. اما چنان‌ كه‌ اشاره‌ شد، روز 21 آذرماه‌1324 (12دسامبر 1945)، ميرجعفر پيشه‌وري‌ رهبر فرقه‌ دموكرات‌ به‌ اشاره‌ روس‌ها،حكومت‌ به‌ اصطلاح‌ ملي‌ آذربايجان‌ را اعلام‌ نمود. به‌ دنبال‌ اين‌ اعلام‌، تمبرهاي‌ پست‌ايران‌ با مهر (حكومت‌ ملي‌ آذربايجان‌ ـ 21 آذر 1324)، به‌ جريان‌ گذارده‌ شد و ساعت‌تبريز با يك‌ ساعت‌ و نيم‌ اختلاف‌، با وقت‌ مسكو تنظيم‌ گرديد.

چند روز بعد از اين‌ واقعه‌، ابراهيم‌ حكيمي‌ نخست‌ وزير براي‌ عرض‌ گزارش‌ درمجلس‌ شوراي‌ ملي‌ حضور به‌ هم‌ رسانيد. حكيمي‌ در جلسه‌ي‌ علني‌ روز 27 آذر 1324مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ گفت‌ :

...از چندي‌ پيش‌ در آذربايجان‌ از طرف‌ عده‌ي‌ معدودي‌ نغمه‌هايي‌برخاست‌ و اين‌ اشخاص‌ به‌ عنوان‌ اصلاحات‌ دست‌ به‌ اقداماتي‌ زدند كه‌ راه‌صلاح‌ را مسدود و بر عكس‌ باعث‌ بي‌ نظمي‌ شدند... متاسفانه‌ اين‌ عده‌ دراجراي‌ مقاصد سوء و ناصواب‌ خود اصرار ورزيدند و وقتي‌ هم‌ دولت‌، استاندارتازه‌ به‌ تبريز فرستاد، باز ايستادگي‌ كردند و مشغول‌ تعقيب‌ نقشه‌هاي‌ شوم‌خود به‌ ضرر تماميت‌ كشور... شدند. تا آن‌ جا كه‌ به‌ قول‌ خودشان‌ و برخلاف‌]نص‌[ صريح‌ قانون‌ اساسي‌، مجلس‌ ملي‌ تشكيل‌ داده‌ و حتي‌ اخيراً عده‌اي‌ رابه‌ نام‌ وزير معرفي‌ و ادارات‌ دولتي‌ را تصرف‌ نموده‌... به‌ قواي‌ تامينيه‌ي‌ دولتي‌نيز تعرض‌ و دست‌اندازي‌ نموده‌اند. حال‌ كه‌ استاندار به‌ تهران‌ آمده‌ و گزارش‌خود را رسماً به‌ اطلاع‌ دولت‌ رسانيد، معلوم‌ شد كه‌ اين‌ اشخاص‌ مي‌خواهند به‌عمليات‌ خود رسميت‌ دهند.

نظر به‌ قلت‌ قواي‌ تامينيه‌ در استان‌ هاي‌ 3 و 4 و براي‌ جلوگيري‌ از وقايع‌سوء و ناامني‌ و تجري‌ اشخاص‌ نادان‌ و مغرضين‌ و تامين‌ آسايش‌ و آزادي‌مردم‌، تصميم‌ گرفته‌ شد پادگان‌هاي‌ موجود در آن‌ استان‌ها را تقويت‌ نمايد وقواي‌ امدادي‌ از مركز روانه‌ دارد و تا فرمانده‌ لشگر آن‌ جا، قادر به‌ استقرار نظم‌و آرامش‌ در سراسر استان‌هاي‌ 3 و 4 شود. ولي‌ به‌ طوري‌ كه‌ استحضار دارند،دولت‌ دوست‌ و هم‌ جوار ما، بر خلاف‌ انتظار مانع‌ اين‌ اقدام‌ شد و قواي‌ اعزامي‌از تهران‌، مدتي‌ در شريف‌ آباد [نزديك‌ قزوين‌ ] ماند تا آن‌ كه‌ اخيراً ناچار به‌بازگشت‌ شد. نيروي‌ جزيي‌ و غير كافي‌ موجود در آن‌ استان‌ها نيز آزادي‌ عمل‌نداشتند. در نتيجه‌ مامورين‌ دولت‌ و عده‌ قليل‌ قواي‌ تامينيه‌ي‌ اين‌ استان‌ها درمقابل‌ متجاسرين‌ دست‌ بسته‌ و محصور شدند و هيچ‌ اقدامي‌ از طرف‌ مامورين‌دولت‌ ميسر نگرديد. زيرا، نه‌ آزادي‌ عمل‌ داشتند و نه‌ اميد تقويت‌ از مركز. ازطرف‌ ديگر، متجاسرين‌ اسلحه‌ به‌ دست‌ آورده‌ بودند و همه‌ قسم‌ تقويت‌مي‌شدند و اشخاص‌ مجهول‌ الهويه‌59 هم‌ در ميان‌ آن‌ها پيوسته‌ زيادمي‌شدند. آنان‌ با وجود قلت‌ عده‌ و عدم‌ موافقت‌ مردم‌ آذربايجان‌ با اعمال‌آن‌ها، توانستند همه‌ را مرعوب‌ كرده‌... مجلس‌ محلي‌ تشكيل‌ و وزير معرفي‌نمايند. [با اين‌ وجود ]دولت‌ مخاصمه‌ و منازعه‌ و خونريزي‌ را به‌ مناسبت‌حضور پادگان‌ و پست‌هاي‌ شوروي‌ در آن‌ استان‌، مضر و بي‌نتيجه‌ دانست‌...


اين‌ جانب‌ ناگزير هستم‌ صريحاً در مقابل‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ اظهار دارم‌كه‌ اين‌ اقدامات‌ كه‌ در آذربايجان‌ به‌ عمل‌ آمده‌، از طرف‌ هر دسته‌ و جماعت‌ كه‌باشد، خلاف‌ مصلحت‌ كشور و بر خلاف‌ مفاد قانون‌ اساسي‌ و ساير قوانين‌كشور است‌. كليه‌ ايرانيان‌ پاك‌ و بي‌ غرض‌ كه‌ هواخواه‌ تماميت‌ و عظمت‌كشورند، با اين‌ قبيل‌ اقدامات‌ و اظهارات‌ خانه‌ خراب‌ كن‌ مخالفت‌ دارند ومبارزه‌ مي‌نمايند و نخواهند گذارد اين‌ قبيل‌ اظهارات‌ خائنانه‌ و جاهلانه‌ ريشه‌دوانيده‌ و كشور را پاره‌ي‌ آتش‌ نمايند.

اين‌ جانب‌، هم‌ به‌ عنوان‌ يك‌ فرد ايراني‌ و هم‌ به‌ نام‌ دولت‌، با اين‌ كه‌اساساً اهل‌ صلح‌ و مسالمت‌ بوده‌ و به‌ هيچ‌ قيمت‌ راضي‌ نيستم‌ از بيني‌ يك‌ نفرهم‌ وطن‌ قطره‌اي‌ خون‌ جاري‌ شود، تصميم‌ جدي‌ به‌ مقاومت‌... گرفته‌ ونخواهم‌ گذارد يك‌ عده‌ قليل‌ مغرض‌ نادان‌ به‌ عمد يا اشتباه‌، مقاصد شوم‌ وناصواب‌ خود را بر برادران‌ آذربايجاني‌ ما كه‌ هم‌ وطن‌ و ايران‌ دوست‌ هستند وبارها امتحان‌ فداكاري‌ و از خود گذشتگي‌ را داده‌اند، با زور و ترور و آدمكشي‌ وتجاسر، تحميل‌ و كشور را دچار زحمت‌ و مرارت‌ نمايند. بديهي‌ است‌ مجلس‌شوراي‌ ملي‌ و همه‌ي‌ مردم‌ ايران‌، پشتيبان‌ دولتي‌ كه‌ چنين‌ تصميمي‌ را داشته‌باشد، هستند و عمليات‌ چنين‌ دولتي‌ را تقويت‌ خواهند نمود و از دولت‌هاي‌دوست‌ و متحد خودمان‌ هم‌ چنان‌ كه‌ رسماً و علناً گفته‌ و نوشته‌ و خواسته‌ايم‌،براي‌ رفع‌ اين‌ مشكلات‌ كه‌ نتيجه‌ي‌ ادامه‌ي‌ توقف‌ نيروي‌ خارجي‌ در ايران‌است‌، در مقابل‌ خسارات‌ طاقت‌فرسا و فداكاري‌ كه‌ از شروع‌ جنگ‌ تا كنون‌تحمل‌ نموده‌ايم‌، توقع‌ و انتظار داريم‌ هر چه‌ زودتر نيروي‌ خودشان‌ را از ايران‌ببرند و ما را آزاد بگذارند. در اين‌ فاصله‌ هم‌ طبق‌ شرايط و اصولي‌ كه‌ بين‌ميهمان‌ و ميزبان‌ مقرر است‌، آزادي‌ عمل‌ را كه‌ حق‌ حاكميت‌ ما است‌ براي‌نيروي‌ ايران‌ و مامورين‌ دولتي‌ مانع‌ نشوند و بگذارند به‌ وظايف‌ خود برسيم‌ وبه‌ رفع‌ مشكلات‌ موفقيت‌ حاصل‌ نمائيم‌.

اين‌ جانب‌ از اين‌ مقام‌ رسمي‌ با صداي‌ بلند كه‌ به‌ گوش‌ تمام‌ مردم‌ جهان‌و مخصوصاً ملل‌ دوست‌ و متحد ما و همه‌ي‌ ايرانيان‌ برسد اعلام‌ مي‌دارم‌ :نغمه‌هاي‌ شوم‌ معدودي‌ نادان‌ و مغرض‌ در آذربايجان‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ رسميت‌ندارد و بايد حتماً اين‌ قبيل‌ تظاهرات‌ بي‌اساسي‌ كه‌ بنام‌ اصلاحات‌ برخاسته‌ ومانع‌ اقدامات‌ اساسي‌ دولت‌ براي‌ تهيه‌ موجبات‌ آسايش‌ و اصلاح‌ حال‌ مردم‌ايران‌، من‌جمله‌ برادران‌ آذربايجاني‌ ما شده‌ و لطمه‌هاي‌ بزرگ‌ به‌ كشور ما واردخواهد نمود، خاموش‌ شود و اين‌ نغمه‌ها بر خلاف‌ تمام‌ موازين‌ قانون‌ اساسي‌كشور و ساير قوانين‌ مملكتي‌ است‌. از جمله‌ مخالف‌ اصل‌ 2 و 3 و 16 و 21 و22 و 23 قانون‌ اساسي‌ و هم‌ چنين‌ اصل‌ 3 و 9 و 12 و 13 و 14 و 21 و 26 و27 و 46 و 48 و 49 و 75 و 94 متمم‌ قانون‌ اساسي‌ كه‌ به‌ بهاي‌ خون‌ آزادي‌خواهان‌ واقعي‌ كشور به‌ دست‌ آمده‌ و ضامن‌ آسايش‌ و عظمت‌ ايران‌ است‌،مي‌باشد.60

چنان‌ كه‌ همه‌ مي‌دانند، خود يكي‌ از آزادي‌ خواهان‌ و از جمله‌ي‌ كساني‌هستم‌ كه‌ براي‌ برقراري‌ اين‌ اصول‌ مساعي‌ زياد بكار برده‌ و فداكاري‌ نموده‌ام‌.از طرف‌ ديگر يكي‌ از فرزندان‌ آذربايجان‌ و پرورش‌ يافته‌ آن‌ سامان‌ هستم‌. باتمام‌ طبقات‌ و عناصر مختلفه‌ آن‌ جا در عمر خود تماس‌ و آميزش‌ داشته‌ام‌ وكاملا بر احساسات‌ وطن‌پرستي‌ و ايران‌ دوستي‌ فرد فرد برادران‌ آذربايجاني‌خود و همشهري‌هاي‌ عزيزم‌ واقف‌ بوده‌ و مي‌دانم‌ آن‌ كس‌ كه‌ آذربايجاني‌است‌، هرگز بر ضد قانون‌ اساسي‌ و بر خلاف‌ شئون‌ و حيثيت‌ كشور و تماميت‌ايران‌ قدم‌ بر نداشته‌ و امكان‌ ندارد اين‌ مردمان‌ وطن‌پرست‌ در اين‌ موقع‌باريك‌ به‌ اين‌ قبيل‌ بي‌احتياطي‌ها قيام‌ و اقدام‌ نمايند و خداي‌ نخواسته‌ پنجه‌به‌ روي‌ هم‌وطنان‌ خود بيندازند.

اگر چند نفري‌ معدود كه‌ سوابقي‌ در آذربايجان‌ ندارند و كسي‌ آن‌هارا شايدبه‌ خوبي‌ و بر جستگي‌ نمي‌شناسند و هيچ‌گاه‌ در غم‌ و شادي‌، شريك‌ برادران‌آذربايجاني‌ نبوده‌اند، حالا بخواهند به‌ سهو و يا به‌ عمد اظهاراتي‌ خلاف‌ اصول‌ميهن‌ پرستي‌ [به‌ عمل‌ آورده‌] و با زور و اجبار، ديگران‌ را هم‌ شريك‌ كردار وگفتار خود كنند، بايد مردم‌ پاك‌ آذربايجان‌ كه‌ طبق‌ شواهد تاريخي‌ هميشه‌ دراعتلاي‌ نام‌ ايران‌ با ساير مردم‌ اين‌ كشور شركت‌ داشته‌، از شر اين‌ قبيل‌اشخاص‌ نااهل‌ و نادان‌ و مغرض‌ و يا خارجي‌ها كه‌ به‌ لباس‌ آذربايجاني‌درآمده‌اند نجات‌ داد. تا تمام‌ دنيا بدانند احساسات‌ واقعي‌ اهالي‌ آذربايجان‌مانند اهالي‌ ساير استان‌هاي‌ ايران‌، براساس‌ غيرت‌ و عفت‌ و ميهن‌پرستي‌بوده‌ و آذربايجان‌ همواره‌ براي‌ هميشه‌ جزء لاينفك‌ ايران‌ بوده‌ و خواهد بود.

اين‌ جانب‌ و دولت‌ حاضر، براي‌ توجه‌ به‌ اظهارت‌ اصلاح‌ طلبانه‌ قاطبه‌هموطنان‌ عزيز و اهالي‌ آذربايجان‌ از صميم‌ قلب‌ مهيا هستيم‌ و برادران‌آذربايجاني‌ ما بايد با ساير ايرانيان‌ در اجراي‌ برنامه‌ و نقشه‌ و اصلاحاتي‌ كه‌دولت‌ در نظر دارد و به‌ واسطه‌ي‌ توقف‌ بي‌مورد نيروي‌ خارجي‌ كه‌ در اين‌ كشورمعوق‌ و معطل‌ مانده‌، كمك‌ و مساعدت‌ نمايند تا به‌ منظور خودمان‌ نايل‌ شويم‌و تاسف‌ مي‌خوريم‌ از اين‌كه‌ عده‌ي‌ زيادي‌ از مردم‌ اصلاح‌ طلب‌ و صلح‌ جوي‌آذربايجان‌ به‌ واسطه‌ي‌ اقدامات‌ اين‌ عده‌ي‌ معدود و ناامني‌ در آن‌ سامان‌، باخانواده‌هاي‌ خود ناچار از مهاجرت‌ به‌ تهران‌ و ساير نواحي‌ ايران‌ شده‌اند.

در خاتمه‌ي‌ عرايض‌ خود لازم‌ مي‌دانم‌ اين‌ نكته‌ را به‌ استحضار برسانم‌:چنان‌ كه‌ سابقاً در مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ اعلام‌ داشتم‌، به‌ منظور توسعه‌ و تشييدروابط دوستي‌ و يك‌ جهتي‌ با دولت‌ و ملت‌ دوست‌ و همسايه‌ي‌ خودمان‌، اتحادجماهير شوروي‌ سوسياليستي‌، چندي‌ پيش‌ به‌ وسيله‌ي‌ سفير كبير ايران‌ درمسكو پيشنهاد نمودم‌ كه‌ به‌ اتفاق‌ آقاي‌ وزير امورخارجه‌ به‌ مسكو بروم‌ و چون‌اين‌ تمايل‌ ما به‌ رفتن‌ به‌ مسكو با تشكيل‌ كنفرانس‌ وزيران‌ خارجه‌ سه‌ دولت‌دوست‌ و متحد در مسكو مصادف‌ گرديد، پيشنهاد خودمان‌ را تعقيب‌ نموديم‌ وضمناً به‌ موجب‌ يادداشت‌هاي‌ رسمي‌ كه‌ در تاريخ‌ 22 و 23 آذر [13 و 14دسامبر] جاري‌ ارسال‌ شده‌، به‌ هر سه‌ دولت‌ دوست‌ و متحد بزرگ‌ خودمان‌اطلاع‌ داديم‌... تا در كنفرانس‌ وزيران‌ خارجه‌ در مسكو مطرح‌ و تصميم‌ مساعداتخاذ نمايند، ]مساله‌ي‌ [تخليه‌ي‌ فوري‌ و كامل‌ ايران‌ از قواي‌ هر سه‌ كشوراست‌. ضمناً تذكر داديم‌ هر گاه‌ غير از اين‌ موضوع‌ مطلبي‌ راجع‌ به‌ ايران‌ مطرح‌گردد. بايد نظر به‌ استقلال‌ و حق‌ حاكميت‌ ايران‌ و در اجراي‌ فصل‌ ششم‌ پيمان‌سه‌ جانبه‌ و اعلاميه‌ي‌ سران‌ سه‌ دولت‌ در تهران‌، با استشاره‌ و رضايت‌ دولت‌ايران‌ باشد.

كشور در شرايط سخت‌ و هولناك‌ قرار داشت‌. نيروهاي‌ ارتش‌ سرخ‌، تنها درآذربايجان‌ كما بيش‌ 75 هزار نفر برآورد مي‌شد.61 آذربايجان‌ شرقي‌ و بيش‌ترين‌بخش‌هاي‌ آذربايجان‌ غربي‌ در چنگ‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ بود. بخش‌هاي‌ باقي‌ مانده‌ي‌آذربايجان‌ غربي‌ نيز در تصرف‌ «كومله‌» قرار داشت‌. بدون‌ ترديد تعجيل‌ آمريكا براي‌تخليه‌ي‌ نيروهاي‌ خود از ايران‌، براي‌ آن‌ بود كه‌ در صورت‌ پيش‌ روي‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌به‌ سوي‌ تهران‌ ومناطق‌ ديگر، از برخورد با آنان‌ و در اين‌ فرآيند، احتمال‌ برخورد با ارتش‌سرخ‌ جلوگيري‌ شده‌ باشد. دولت‌ بريتانيا نيز حتي‌ به‌ عقيده‌ي‌ سفير ايالات‌ متحده‌ درتهران‌، آماده‌ بود كه‌ در تقسيم‌ دوباره‌ي‌ ايران‌ با شوروي‌ شريك‌ شود.62

اما در لحظه‌اي‌ كه‌ به‌ نظر مي‌رسيد همه‌ چيز به‌ پايان‌ رسيده‌ است‌، ابراهيم‌ حكيمي‌نخست‌وزير سال‌ خورده‌ و فرتوت‌ ايران‌ در صحن‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ ايران‌ اعلام‌ كرد :

آذربايجان‌ همواره‌ جزء لاينفك‌ ايران‌ بوده‌ و خواهد بود...

به‌ نام‌ يك‌ فرد ايراني‌... يكي‌ از فرزندان‌ آذربايجان‌... و به‌ نام‌ دولت‌ ايران‌...تصميم‌ جدي‌ به‌ مقاومت‌... گرفته‌ام‌ و نخواهم‌ گذارد يك‌ عده‌ قليل‌ نادان‌ به‌عمد يا اشتباه‌، مقاصد شوم‌ و ناصواب‌ خود را بر برادران‌ آذربايجاني‌ كه‌ هم‌وطن‌ و ايران‌ دوست‌ هستند [تحميل‌ كرده‌ و ] با زور و ترور و آدم‌ كشي‌ وتجاسر... كشور را دچار زحمت‌ و مرارت‌ نمايند.

پي‌نوشت‌هاي‌ بخش‌ سوم‌


1ـ نام‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ آذربايجان‌ به‌ دليل‌ گزينش‌ نام‌ مزبور از سوي‌ شيخ‌ محمدخياباني‌ براي‌ تشكيلات‌ خود ، در ميان‌ بسياري‌ از آذربايجاني‌هاي‌ ميهن‌ دوست‌ وايران‌ خواه‌، داراي‌ جذابيت‌ ويژه‌اي‌ بود. از اين‌ رو، مير جعفر پيشه‌ وري‌ با گزاردن‌ اين‌نام‌ بر روي‌ تشكيلات‌ خود كه‌ دربست‌ در پناه‌ و در اختيار ارتش‌ اشغال‌گر سرخ‌ بود،گمان‌ مي‌كرد كه‌ خواهد توانست‌ افكار عمومي‌ مردم‌ ايران‌ و به‌ ويژه‌ آذربايجاني‌ها رابفريبد. اما خيلي‌ زود آشكار شد كه‌ چنين‌ نيست‌.

2ـ مقصود از افراد لشگري‌ اتباع‌ شوروي‌ از اهالي‌ جمهوري‌ آذربايجان‌ بود كه‌ روس‌هاآنان‌ را با لباس‌ كشوري‌ وارد صفوف‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ كرده‌ بودند. آنان‌، رهبري‌عمليات‌ نظامي‌ و خرابكاري‌ را به‌ عهده‌ داشتند.

3ـ 28 - 891.00/11-2845 نوامبر 1945 (7 آذر 1324) ـ تلگرام‌ سفير كبير ايالات‌متحده‌ در تهران‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ آمريكا.

4ـ غائله‌ آذربايجان‌ ص‌ ـ 255

5ـ - 891.00/11-2245 22 نوامبر 1945 (اول‌ آذر 1324) از سفير ايالات‌ متحده‌ درتهران‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ آمريكا (نقل‌ از اظهارات‌ سرلشگر ارفع‌ رييس‌ ستادارتش).

6ـ همان‌ تلگرام‌ (نقل‌ از گفته‌هاي‌ همايون‌ جاه‌، معاون‌ وزير امور خارجه‌)

7ـ همان‌ تلگرام‌

8ـ همان‌ تلگرام‌

9ـ 26 - 891.00/11-2645 نوامبر 1945 (5 آذر 1324) از سفير ايالات‌ متحده‌ در تهران‌به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ آمريكا (نقل‌ از گفته‌هاي‌ نبيل‌ از اعضاي‌ عالي‌ رتبه‌ وزارت‌ امورخارجه‌)

10ـ تلگرام‌ - 891.00/11-2645 26 نوامبر 1945 (5آذر 1324) ازهريمن‌ سفير دولت‌ايالات‌ متحده‌ در مسكو به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ آمريكا

11ـ همان‌ تلگرام‌

12ـ رونوشت‌ پاسخ‌ دولت‌ شوروي‌، وسيله‌ي‌ هريمن‌ سفير كبير ايالات‌ متحده‌ در مسكوبراي‌ مجيد آهي‌ سفير كبير ايران‌ در مسكو فرستاده‌ شده‌ است‌. برگردان‌ متن‌ ازسفارت‌ ايران‌ در مسكو مي‌باشد. (آرشيو وزارت‌ امور خارجه‌)

13ـ اين‌ يادداشت‌ در روزنامه‌هاي‌ عصر تهران‌ اول‌ آذر 1324 (22 نوامبر 1945) به‌چاپ‌ رسيد.

14ـ - 891.00/11-2845 28 نوامبر 1945 (7آذر 1324) از سفير ايالات‌ متحده‌ آمريكادر تهران‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ آمريكا

15ـ همان‌

16ـ - 891.00/12-545 5 دسامبر 1945 (14 آذر 1324) ـ از سفير ايالات‌ متحده‌ درتهران‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ آمريكا

17ـ- 891.00/11-2845 28 نوامبر 1945 (7 آذر 1324) از سفير آمريكا در تهران‌ به‌وزارت‌ امور خارجه‌ آمريكا (نقل‌ از اظهارات‌ سرتيپ‌ شوارتسكف‌، مشاور ژاندارمري‌ايران‌)

18ـ همان‌ تلگرام‌

19ـ همان‌ تلگرام‌

20ـ همان‌ تلگرام‌

21ـ همان‌ تلگرام‌

22ـ همان‌ تلگرام‌

23ـ همان‌ تلگرام‌

24ـ - 89.00/12-545 5 دسامبر 1945 (14 آذر 1324) گفتگوي‌ سفير ايالات‌ متحده‌ درلندن‌ با رييس‌ اداره‌ شرق‌ وزارت‌ امور خارجه‌ بريتانيا.

25ـ همان‌

26ـ - 891.00/12-245 2 دسامبر 1945 (11 آذر 1324) از سفير ايالات‌ متحده‌ درتهران‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ (نقل‌ از گزارش‌ كاپيتان‌ گاگارين‌ از اعضاي‌ سفارت‌آمريكا در تهران‌)

27ـ همان‌

28ـ - 88.24591/12-645 6 دسامبر 1945 (15 آذر 1324) از سفير آمريكا در تهران‌ به‌وزارت‌ امور خارجه‌

29ـ همان‌

30ـ همان‌

31ـ - 891.00/12-1245 12 دسامبر 1945 (21 آذر 1324) تلگرام‌ سفير كبير ايالات‌متحده‌ در تهران‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ آمريكا (نقل‌ از گزارش‌ كايلريانگ‌ (پدر)، پس‌از بازگشت‌ از آذربايجان‌)

32ـ همان‌

33ـ همان‌

34ـ غائله‌ آذربايجان‌ ـ ص‌ 218

35ـ صادق‌ پادگان‌، حسين‌ جودت‌ و محمد تقي‌ رفيعي‌ به‌ معاونت‌ رييس‌ و رحيم‌ والايي‌و محمد عظيما به‌ عنوان‌ منشي‌ انتخاب‌ شدند. هم‌ چنين‌ بقيه‌ي‌ اعضاي‌ هيات‌رييسه‌ به‌ شرح‌ زير انتخاب‌ شدند: مراد علي‌ تيموري‌ بيات‌، اصغر ديبائيان‌ و صادق‌ديلمقاني‌

36ـ اعضاي‌ هيات‌ دولت‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ عبارت‌ بودند از : سلام‌الله‌ جاويد (كشور).جعفر كاوياني‌ (قشون‌ ملي‌)، جاويد مهتاش‌ (فلاحت‌)، محمد بي‌ريا (معارف‌)

دكتر حسن‌ اورنگي‌ (صحيه‌)، غلام‌ رضا الهامي‌ (ماليه‌)، يوسف‌ عظيما (عدليه)‌،

ربيع‌ كبيري‌ (پست‌ و تلگراف‌ و طرق‌)، رضا رسولي‌(تجارت‌ و اقتصاد) ،

زين‌العابدين‌ قيامي‌(رياست‌ كل‌ ديوان‌ تميز)، ابراهيمي‌(دادستان‌ آذربايجان‌) وآتش‌خان‌ بيات‌ ماكو (وزير تبليغات‌).

37ـ سيد جعفر پيشه‌وري‌، فرزند سيد جواد از سادات‌ خلخال‌ بود. وي‌ در سال‌ 1267خورشيدي‌[ 1897 ميلادي] در همان‌ شهر به‌ دنيا آمد و در شانزده‌ سالگي‌ (1282)به‌ بادكوبه‌ رفت‌. او، پس‌ از كارهاي‌ گوناگون‌، سرانجام‌ در مدرسه‌ي‌ اتحاد ايرانيان‌ به‌عنوان‌ معلم‌ استخدام‌ شد. پيشه‌ وري‌ در دوران‌ اقامت‌ در بادكوبه‌ به‌ بلشويك‌هاپيوست‌ و بعدها به‌ دانشگاه‌ «كوتو» كه‌ ويژه‌ي‌ اعضاي‌ حزب‌ كمونيست‌ روسيه‌ بود،راه‌ يافت‌. سيد جعفر در سال‌ 1297 خورشيدي، همراه‌ با ارتش‌ سرخ‌ به‌ ايران‌بازگشت‌ و به‌ نام‌ سيد جعفر بادكوبه‌اي‌ شهرت‌ يافت‌.

او در سال‌ 1299 در جمهوري‌ گيلان‌ به‌ وزارت‌ كشور رسيد و پس‌ از سقوطجمهوري‌ مزبور دوباره‌ به‌ روسيه‌ بازگشت‌ و در خدمت‌ كمينترن‌ قرار گرفت‌.پيشه‌وري‌ در سال‌ 1315 به‌ ايران‌ آمد و پس‌ از مدتي‌، به‌ جرم‌ فعاليت‌هاي‌ اشتراكي‌دستگير و به‌ كاشان‌ تبعيد شد. پس‌ از اعلام‌ عفو عمومي‌ در سال‌ 1320، پيشه‌وري‌از تبعيد آزاد و به‌ تهران‌ آمد. او در پايه‌ گزاري‌ حزب‌ توده‌ همكاري‌ داشت‌. وي‌ دردوره‌ي‌ چهاردهم‌، به‌ نمايندگي‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ برگزيده‌ شد. اما اعتبارنامه‌ او درمجلس‌ رد شد. وي‌ به‌ دنبال‌ رد اعتبار نامه‌اش‌ در روزهاي‌ آغازين‌ شهريور ماه‌1324 به‌ آذربايجان‌ رفت‌ و فرقه‌ي‌ دموكرات‌ آذربايجان‌ را تشكيل‌ داد. پيشه‌وري‌روز 21 آذر 1324، اعلام‌ خودمختاري‌ كرد. به‌ دنبال‌ خروج‌ ارتش‌ سرخ‌ از ايران‌ وپايان‌ غائله‌ي‌ آذربايجان‌، وي‌ نيز همراه‌ بسياري‌ از سران‌ فرقه‌ به‌ آن‌ سوي‌ مرزگريخت‌. آگاهان‌ معتقداند كه‌ وي‌ به‌ دستور جعفر باقراوف‌ رهبر حزب‌ كمونيست‌آذربايجان‌ شوروي‌ در يك‌ حادثه‌ي‌ از پيش‌ طراحي‌ شده‌ي‌ رانندگي‌، به‌ قتل‌رسانيده‌ شد.

38ـ غائله‌ آذربايجان‌ - ص‌ 226

39ـ همان‌

40ـ همان‌

41ـ همان‌

42ـ همان‌ ص‌ 227

43ـ همان‌

44ـ همان‌

45ـ همان‌ ص‌ 228

46ـ متن‌ اعلاميه‌ي‌ پيشه‌وري‌ ـ سرتيپ‌ درخشاني‌:

چون‌ از طرف‌ مجلس‌ ملي‌ آذربايجان‌، دولت‌ داخلي‌ آذربايجان‌ مامور حفظامنيت‌ آذربايجان‌ مي‌باشد و براي‌ اين‌ كه‌ هيچ‌ گونه‌ سوءتفاهمي‌ از نظر حفظآرامش‌ پيش‌ آمد نكند و برادركشي‌ نشود، مذاكرات‌ و مشاوره‌هايي‌ بافرماندهي‌ لشگر 3 به‌ عمل‌ آمد و پس‌ از چند روز تبادل‌ افكار بالاخره‌ در تاريخ‌22 آذر ماه‌ 1324 روز پنج‌ شنبه‌ ساعت‌ 8/30 بعد از ظهر تيمسار درخشاني‌نظر خود را داير بر موافقت‌ با زمين‌ گذاشتن‌ اسلحه‌ و هم‌ كاري‌ پادگان‌ تبريز وحومه‌ با هيات‌ دولت‌ آذربايجان‌ اعلام‌ و به‌ عقد قرارداد زير اقدام‌ نمودند:

1 ـ از طرف‌ پادگان‌ مقيم‌ تبريز آقاي‌ سر تيپ‌ درخشاني‌ و از جانب‌ هيات‌ دولت‌داخلي‌ آقاي‌ سيدجعفر پيشه‌وري‌ تعيين‌ و شروط مشروطه‌ را امضاءنمودند.

2 ـ هر يك‌ از افراد پادگان‌ تبريز نبايد تا دستور ثانوي‌ از محوطه‌ سرباز خانه‌خارج‌ شوند و دولت‌ داخلي‌ وسايل‌ زندگي‌ و معاش‌ آن‌ها را فراهم‌ خواهدآورد.

3 ـ كليه‌ي‌ تسليحات‌ بايد در انباري‌ جمع‌ آوري‌ شده‌ و به‌ وسيله‌ي‌ اشخاصي‌كه‌ از طرف‌ دولت‌ داخلي‌ آذربايجان‌ تعيين‌ مي‌شود، محافظت‌ خواهدگرديد.

4 ـ هر يك‌ از آقايان‌ افسران‌ كه‌ مايل‌ باشند مي‌توانند به‌ مسقط الراس‌ يانقاط ديگري‌ كه‌ در نظر دارند مسافرت‌ كنند و دولت‌ ملي‌ حاضر است‌ درحدود امكان‌ وسايل‌ مسافرت‌ آنان‌ را فراهم‌ نمايد.

5 ـ افسراني‌ كه‌ مايل‌ به‌ همكاري‌ شده‌ و بخواهند در ارتش‌ آذربايجان‌ خدمت‌نمايند، پس‌ از انجام‌ تحليف‌ و مراسم‌ سوگند، هيات‌ دولت‌ آن‌ها را به‌خدمت‌ پذيرفته‌ و وسايل‌ زندگي‌ آنان‌ تامين‌ خواهد شد.

6 ـ استواران‌ و گروهبانان‌ و ساير افراد پادگان‌ پس‌ از انجام‌ مراسم‌ تحليف‌ وسوگند وفاداري‌ اسلحه‌ آن‌ها مسترد و مشغول‌ ادامه‌ خدمت‌ سربازي‌ خودخواهند شد.

7 ـ اين‌ قرار داد در دو نسخه‌ تهيه‌ و پس‌ از امضاء بين‌ آقاي‌ سرتيپ‌درخشاني‌ فرمانده‌ لشگر 3 آذربايجان‌ از يك‌ طرف‌ و آقاي‌ سيد جعفرپيشه‌وري‌ رئيس‌ هيات‌ دولت‌ آذربايجان‌ از طرف‌ ديگر ، مبادله‌ گرديد .

47 ـ غائله‌ آذربايجان‌ـ ص‌ 230

امضاءكنندگان‌ عبارت‌ بودند از: سرتيپ‌ درخشاني‌ ،سرهنگ‌ شاهنده‌، سرهنگ‌بدر، سرهنگ‌ ورهرام‌، سرهنگ‌ موثقي‌، سرهنگ‌ 2 كلانتري‌، سرهنگ‌ 2 بهادر،سرهنگ‌ 2 خطيب‌ شهيدي‌، سرگرد مظاهري‌، سرگرد اميني‌، سرگرد دكتر پرهون‌،سرگرد اماني‌. افسران‌ زير، صورت‌ جلسه‌ را امضاء نكردند: سرهنگ‌ منصوري‌،سرگرد مهرداد، سرگرد بايگان‌

48 ـ در اين‌ باره‌ به‌ اسناد ستاد ارتش‌ و يا كتاب‌هاي‌ زير مراجعه‌ فرمائيد: مرگ‌ بود،بازگشت‌ هم‌ بود از نجف‌ قلي‌ پسيان‌، خاطراتي‌ از ماموريت‌هاي‌ ملي‌ در آذربايجان‌ ازشهريور ماه‌ 1320 تا دي‌ ماه‌ 1325 از سرلشگر احمد زنگنه‌ و غائله‌ آذربايجان‌ ازخان‌بابا بياني‌

49 ـ آرايش‌ تدافعي‌ تيپ‌ رضائيه‌ به‌ شرح‌ زير بود:

الف‌ ـ دو گران‌ پياده‌ و 6 ارابه‌ جنگي‌، دو قضبه‌ خمپاره‌انداز و يك‌ توپ‌ 75 م‌ م‌

در باغ‌ معروف‌ به‌ باغ‌ ملاحت‌.

ب‌ـ يك‌ دسته‌ خمپاره‌انداز، يك‌ گروهان‌ مسلسل‌، يك‌ توپ‌ 75 م‌ م‌ و يك‌دسته‌ پياده‌ در سر راه‌ مهاباد

ج‌ـ يك‌ گردان‌، همراه‌ با ستاد و كليه‌ عناصر فرماندهي‌ و دواير تيپ‌ در پادگان‌مركزي‌ در داخل‌ شهر

دـ [استقرار] گروهان‌ دژبان‌ در عمارت‌ سابق‌ ستاد كه‌ تخليه‌ شده‌ بود.(خاطراتي‌ از ماموريت‌هاي‌ من‌ در آذربايجان‌ ـ سر لشگر احمد زنگنه‌ص‌68)

50 ـ همان‌

51 ـ همان‌

52 ـ همان‌

53 ـ همان‌

54 ـ همان‌

55 ـ همان‌

56 ـ همان‌

57 ـ همان‌

58 ـ دادستان‌ به‌ اصطلاح‌ كل‌ آذربايجان‌ در كيفرخواست‌ عليه‌ سرتيپ‌ زنگنه‌ متن‌گفته‌هاي‌ ژنرال‌ اسلان‌اوف‌ را به‌ كار گرفته‌ بود.

59 ـ اشاره‌ي‌ حكيمي‌، به‌ افراد لشگري‌ و كشوري‌ از اتباع‌ شوروي‌ واهالي‌ جمهوري‌آذربايجان‌ شوروي‌ بود كه‌ روس‌ها آنان‌ را در صفوف‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ جا انداخته‌بودند .

60 ـ مهم‌ترين‌ اصول‌ قانون‌ اساسي‌ مورد اشاره‌ي‌ حكيمي‌ نخست‌وزير عبارت‌ بودند از:

اصل‌ 2 قانون‌ اساسي‌: مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ نماينده‌ قاطبه‌ اهالي‌ مملكت‌ ايران‌است‌. اصل‌ 3 قانون‌ اساسي‌: مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ مركب‌ است‌ از اعضائي‌ كه‌ ازتهران‌ و ايالات‌ انتخاب‌ مي‌شوند و محل‌ انعقاد آن‌ در تهران‌ است‌. اصل‌ 16 قانون‌اساسي‌: كليه‌ قوانيني‌ كه‌ براي‌ تشييد مباني‌ دولت‌ و سلطنت‌ و انتظام‌ امور مملكتي‌ واساس‌ وزارتخانه‌ها لازم‌ است‌، بايد به‌ تصويب‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ برسد.

اصل‌ 3 متمم‌ قانون‌ اساسي‌: حدود مملكت‌ ايران‌ و ايالات‌ و ولايات‌ و بلوكات‌ آن‌تغييرپذير نيست‌ مگر به‌ موجب‌ قانون‌.

اصل‌ 26 متمم‌ قانون‌ اساسي‌: قواي‌ مملكت‌ ناشي‌ از ملت‌ است‌. طريقه‌ي‌استعمال‌ آن‌ قوا را قانون‌ اساسي‌ معين‌ مي‌نمايد.

61 ـ - 89.00/12-645 6 دسامبر 1946 (15 آذر 1325) از سفير ايالات‌ متحده‌ در تهران‌به‌ وزارت‌ امورخارجه‌ آمريكا.

62 ـ - 881.24591/12-465 6 دسامبر 1945 (15 آذر 1324) از سفير ايالات‌ متحده‌ درتهران‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه.‌

[irani - December 5, 2003 11:23 AM]

az site www.azarpadgan.com gerefteh shodeh.

شكل‌گيري‌ توطئه‌ در راستاي‌ تجزيه‌ آذربايجان‌

دکتر هوشنگ طالع

روز هژدهم‌ ارديبهشت‌ ماه‌ 1324 (8 مه‌ 1945) با تسليم‌ بدون‌ قيد و شرط آلمان‌،جنگ‌ جهاني‌ دوم‌ به‌ پايان‌ رفت‌. ده‌ روز پس‌ از تسليم‌ آلمان‌، دولت‌ ايران‌ ضمن‌يادداشتي‌ به‌ بهانه‌ شاد باش‌ پيروزي‌، به‌ سه‌ دولت‌ بزرگ‌ متفق‌ خاطر نشان‌ كرد كه‌ باپايان‌ گرفتن‌ جنگ‌، لازم‌ است‌ هر چه‌ زودتر خاك‌ ايران‌ تخليه‌ شود.

مساله‌ي‌ تخليه‌ خاك‌ ايران‌ از نيروهاي‌ متفقين‌ در همايش‌ پتسدام‌ كه‌ از 17 ژوئيه‌ تادوم‌ اوت‌ 1945 (26 تير تا 11 امرداد ماه‌ 1324 خورشيدي‌) ميان‌ رهبران‌ كشورهاي‌پيروزمند برگزار گرديد، مطرح‌ و مورد توافق‌ قرار گرفته‌ بود. در اعلاميه‌ي‌ پاياني‌ كنفرانس‌پتسدام‌، تاكيد شد كه‌ قواي‌ متفقين‌ بلافاصله‌ شهر تهران‌ را تخليه‌ مي‌كنند. اما قرار شدپيرامون‌ تخليه‌ كامل‌ ايران‌ در نشست‌ وزيران‌ خارجه‌ي‌ آمريكا بريتانيا و شوروي‌ كه‌ درماه‌ سپتامبر 1945 (شهريور 1323) در لندن‌ برپا خواهد شد، گفتگوهاي‌ لازم‌ به‌ عمل‌آيد.

روز 11 شهريور ماه‌ 1324 (2 سپتامبر 1945)، ژاپن‌ بدون‌ قيد و شرط تسليم‌ شد.بدين‌ سان‌ جنگ‌ در آسيا نيز خاتمه‌ يافت‌.

در قرارداد سه‌ جانبه‌ (ايران‌ بريتانيا و اتحاد شوروي‌)، دو دولت‌ اخير متعهد شده‌ بودندكه‌ حداكثر شش‌ ماه‌ پس‌ از پايان‌ جنگ‌، خاك‌ ايران‌ را تخليه‌ كنند. هنگام‌ عقد قرار دادمزبور، منظور از «پايان‌ جنگ‌» ، پايان‌ جنگ‌ با آلمان‌ نازي‌ بود. اما دولت‌ اتحاد شوروي‌آن‌ را به‌ «پايان‌ جنگ‌ در آسيا» و يكسره‌ شدن‌ كار ژاپن‌ موكول‌ كرد. دولت‌ شوروي‌ پيش‌از پايان‌ جنگ‌، مي‌كوشيد تا مطامع‌ ارضي‌ خود را پوشيده‌ نگاه‌ دارد. زيرا، دولت‌ مزبور ازآن‌ بيم‌ناك‌ بود كه‌ متفقين‌ عليه‌ شوروي‌ با دشمن‌ همدست‌ شوند.

بدون‌ ترديد، بلعيدن‌ استان‌ آذربايجان‌، اثر ژرفي‌ بر جغرافياي‌ سياسي‌ منطقه‌ داشت‌و موقعيت‌ اتحاد شوروي‌ را در خاورميانه‌ بهبود اساسي‌ مي‌بخشيد. افزون‌ بر نزديك‌شدن‌ چند گام‌ به‌ سوي‌ خليج‌ فارس‌، برخوردار شدن‌ از مرز خاكي‌ با تركيه‌ ونيز هم‌ مرزي‌با كشور عراق‌، از مهم‌ترين‌ دستاوردهاي‌ سلطه‌ بر آذربايجان‌، به‌ شمار مي‌رفت‌. بدين‌سان‌ دولت‌ شوروي‌ از آغاز اشغال‌ ايران‌ در پي‌ تجزيه‌ي‌ آذربايجان‌ بود. روس‌ها با دقت‌كافي‌، برنامه‌ريزي‌ وسيعي‌ را به‌ عمل‌ آورده‌ بودند. از اين‌ رو با تسليم‌ ژاپن‌، اتحاد شوروي‌دستور اجراي‌ طرح‌ را صادر كرد.1

فرداي‌ روز تسليم‌ ژاپن‌ (12 شهريور ماه‌ / 3 سپتامبر) فرقه‌ دموكرات‌ آذربايجان‌ باانتشار بيانيه‌اي‌، اعلام‌ موجوديت‌ كرد. به‌ دنبال‌ اين‌ اقدام‌، تشكيلات‌ ايالتي‌ حزب‌ توده‌در آذربايجان‌، ائتلاف‌ خود را با فرقه‌ي‌ دموكرات‌ اعلام‌ نمود. از سوي‌ ديگر، تشكيلات‌كارگري‌ حزب‌ توده‌ در شهر تبريز، به‌ فرقه‌ دموكرات‌ پيوست‌ و روزنامه‌ آذربايجان‌ وابسته‌به‌ تشكيلات‌ مزبور، ارگان‌ رسمي‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ شد.

هم‌ زمان‌ با تشكيل‌ فرقه‌ دموكرات‌، تني‌ چند از كردها كه‌ به‌ دعوت‌ جمهوري‌آذربايجان‌ شوروي‌ به‌ باكو رفته‌ بودند، چند هفته‌ پس‌ از بازگشت‌ به‌ ايران‌، موجوديت‌كومله‌ را اعلام‌ كردند.

روز بيست‌ و دوم‌ شهريور ماه‌ 1324 (13 سپتامبر 1945) ، دولت‌ ايران‌ طي‌يادداشت‌ ديگري‌، خواستار تخليه‌ كامل‌ خاك‌ كشور از نيروهاي‌ بيگانه‌ شد. چند روز بعد،وزيران‌ خارجه‌ سه‌ دولت‌ آمريكا، بريتانيا و شوروي‌ در همايش‌ لندن‌ اعلام‌ كردند كه‌ برپايه‌ي‌ پيمان‌ سه‌ جانبه‌ (ايران‌ ،بريتانيا و شوروي‌)، نيروهاي‌ متفقين‌ شش‌ ماه‌ پس‌ ازپايان‌ جنگ‌ با ژاپن‌، يعني‌ تا دوم‌ مارس‌ 1946 (11 اسفند 1324) خاك‌ ايران‌ را تخليه‌خواهند كرد.


روس‌ها، با توجه‌ به‌ اعلاميه‌ مزبور و تعهد تخليه‌ ايران‌ در موعد مقرر، بر تجهيز وتعليم‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ افزودند. هنوز 24 ساعت‌ از صدور اعلاميه‌ مزبور نگذشته‌ بود كه‌گروه‌هاي‌ مسلح‌ كه‌ بيش‌تر آن‌ها از آن‌ سوي‌ مرز آمده‌ بودند، اقدام‌ به‌ اشغال‌ ادارات‌دولتي‌ و حمله‌ به‌ كلانتري‌ها و پاسگاه‌ هاي‌ ژاندارمري‌ در آذربايجان‌ نمودند.

با آغاز عمليات‌ مسلحانه‌ زير، پوشش‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ آذربايجان‌2، دولت‌ شوروي‌به‌ گستره‌ي‌ دخالت‌ در امور داخلي‌ ايران‌ افزود. روز 25 آبان‌ (16 نوامبر)، فرماندهي‌ارتش‌ شوروي‌، به‌ نيروهاي‌ ژاندارمري‌ اجازه‌ ندادند كه‌ از تبريز خارج‌ شده‌ و به‌ ياري‌پادگان‌هاي‌ ديگر كه‌ مورد هجوم‌ و تهديد عناصر مسلح‌ فرقه‌ قرار گرفته‌ بودند بشتابند.3

در اين‌ ميان‌، حزب‌ توده‌ ضمن‌ انحلال‌ شعبه‌هاي‌ خود در آذربايجان‌، دستور داد كه‌محل‌ و وسايل‌ موجود در اختيار فرقه‌ي‌ دموكرات‌ قرار داده‌ شده‌ و افراد حزب‌ به‌ عضويت‌فرقه‌ي‌ دموكرات‌ درآيند.

فرقه‌ي‌ دموكرات‌ با پشتيباني‌ همه‌ جانبه‌ي‌ ارتش‌ سرخ‌، در زمان‌ كوتاه‌، بسياري‌ ازشهرهاي‌ آذربايجان‌ را تصرف‌ كرد و با دست‌ زدن‌ به‌ اعدام‌، شكنجه‌، زندان‌ و مصادره‌ي‌اموال‌، جو رعب‌ و وحشت‌ را برقرار ساخت‌.

در اين‌ هنگام‌ محسن‌ صدر (صدرالاشراف‌) كه‌ از عوامل‌ محمد علي‌ شاه‌ در قتل‌ وكشتار آزادي‌ خواهان‌ به‌ شمار مي‌رفت‌، با وجود تنفر و مخالفت‌ شديد مردم‌، تنها باحمايت‌ عناصر فاسد حاكمه‌ و تاييد ضمني‌ سفارت‌ بريتانيا، كرسي‌ نخست‌ وزيري‌ رااشغال‌ كرده‌ بود. سرانجام‌ وي‌، روز بيست‌ و نهم‌ مهرماه‌ 1324 (21 اكتبر 1945)، برابرمخالفت‌ شديد افكار عمومي‌ و گروهي‌ از نمايندگان‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ كه‌ با عدم‌حضور، تشكيل‌ جلسات‌ مجلس‌ را غيرممكن‌ ساخته‌ بودند، از كار كناره‌گيري‌ كرد. بابركناري‌ او، ابراهيم‌ حكيمي‌ (حكيم‌الملك‌)، به‌ نخست‌ وزيري‌ برگزيده‌ شد.

حكيمي‌، روز بيست‌ و ششم‌ آبان‌ ماه‌ 1324 (17 نوامبر 1945)، ضمن‌ يادداشتي‌ به‌مداخله‌ي‌ ماموران‌ كشوري‌ و لشگري‌ شوروي‌ در امور داخلي‌ ايران‌ اعتراض‌ كرد. دريادداشت‌ دولت‌ ايران‌ اشاره‌ شده‌ بود كه‌ حوادث‌ اخير در آذربايجان‌ با دخالت‌ مستقيم‌ وغير مستقيم‌ دولت‌ شوروي‌ به‌ وقوع‌ پيوسته‌ است‌. در اين‌ يادداشت‌ به‌ مداخله‌ي‌ دولت‌شوروي‌ در جلوگيري‌ از امر اعزام‌ نيرو به‌ آذربايجان‌ و اخلال‌ در امر اجراي‌ قوانين‌ كشوري‌اشاره‌ شده‌ بود. در يادداشت‌ با صراحت‌ از قطع‌ خطوط تلگراف‌، اشغال‌ ادارات‌ دولتي‌ وخلع‌ سلاح‌ پست‌هاي‌ ژاندارمري‌ و پليس‌ راه‌ آهن‌ وسيله‌ي‌ فرقه‌ دموكرات‌ در شهر ميانه‌تاكيد گرديده‌ بود. هم‌ چنين‌ گفته‌ شده‌ بود كه‌ در روزهاي‌ اخير، مقام‌هاي‌ شوروي‌ اقدام‌ به‌بازرسي‌ لوازم‌ مسافران‌ عازم‌ آذربايجان‌ و بازبيني‌ نشريات‌ ارسالي‌ به‌ استان‌هاي‌ سوم‌ وچهارم‌ كرده‌اند. در پايان‌ از مقام‌هاي‌ شوروي‌ خواسته‌ شده‌ بود كه‌ به‌ اين‌ وضع‌ خاتمه‌داده‌ و اجازه‌ دهند تا يگان‌هاي‌ ارتش‌ ايران‌ براي‌ اعاده‌ي‌ نظم‌، به‌ آذربايجان‌ اعزام‌گردند.4

هم‌ زمان‌ با تلاش‌ براي‌ اعزام‌ نيرو به‌ آذربايجان‌، ابراهيم‌ حكيمي‌ نخست‌ وزير،خواستار گفتگوهاي‌ رودررو با مقام‌هاي‌ شوروي‌ شد. از سوي‌ ديگر، دولت‌ حكيمي‌يادداشت‌ هايي‌ به‌ دولت‌هاي‌ آمريكا و بريتانيا فرستاد و ضمن‌ تشريح‌ حوادث‌آذربايجان‌، تقاضاي‌ پشتيباني‌ كرد. اقدام‌ مهم‌ ديگر دولت‌ حكيمي‌، گسيل‌ نيروهاي‌نظامي‌ به‌ ياري‌ پادگان‌ تبريز بود كه‌ در محاصره‌ي‌ عناصر مسلح‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ قرارداشت‌. اما ستون‌ مزبور روز سي‌ ام‌ آبان‌ ماه‌ 1324 (21 نوامبر 1945)، در شريف‌ آباد(نرسيده‌ به‌ قزوين‌) از سوي‌ ارتش‌ سرخ‌ متوقف‌ گرديد.

پيش‌ از رسيدن‌ ارتش‌ به‌ شريف‌آباد قزوين‌، فرقه‌ي‌ دموكرات‌ نخستين‌ كنگره‌ خود رابر پا نمود. در اين‌ كنگره‌ ، فرقه‌ دموكرات‌ اعلام‌ كرد كه‌ خواهان‌ خودمختاري‌ كامل‌آذربايجان‌ مي‌باشد. در كنگره‌ي‌ مزبور بيانيه‌اي‌ پيرامون‌ هم‌ آهنگي‌ كامل‌ ميان‌ فرقه‌ي‌دموكرات‌ و كومله‌ منتشر شد.

دولت‌ شوروي‌ در پي‌ آن‌ بود كه‌ تا روز 24 آذر [13 دسامبر]، يعني‌ روز گشايش‌كنفرانس‌ وزيران‌ امور خارجه‌ي‌ سه‌ متحد بزرگ‌ در مسكو، مساله‌ي‌ آذربايجان‌ را تمام‌كرده‌ و بدين‌ سان‌، دولت‌هاي‌ آمريكا و بريتانيا را برابر عمل‌ انجام‌ شده‌ قرار دهد. در اين‌فرايند، اتحاد شوروي‌ به‌ دنبال‌ اعلام‌ موجوديت‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ در آذربايجان‌ و آغازعمليات‌ مسلحانه‌ از سوي‌ فرقه‌ي‌ مزبور كه‌ به‌ اشاره‌ و با پشت‌ گرمي‌ ارتش‌ سرخ‌ انجام‌مي‌گرفت‌، از حركت‌ ستون‌هاي‌ ارتش‌ براي‌ ياري‌ رساندن‌ به‌ لشگر تبريز كه‌ درمحاصره‌ي‌ شورشيان‌ قرار داشت‌، جلوگيري‌ كرد. روز 30 آبان‌ (21 نوامبر)، سر فرمانده‌ارتش‌ سرخ‌ به‌ فرمانده‌ ستون‌ اعزامي‌ اخطار كرده‌ بود كه‌ «هر تلاش‌ و اقدام‌ براي‌ پيش‌روي‌، به‌ منزله‌ي‌ حمله‌ به‌ اتحاد شوروي‌ خواهد بود».5

عصر همان‌ روز، معاون‌ وزارت‌ امورخارجه‌ با كاردار سفارت‌ شوروي‌، پيرامون‌مساله‌ي‌ جلوگيري‌ از حركت‌ نيرو به‌ آذربايجان‌ گفتگو كرد. كاردار گفته‌ بود كه‌ «عمل‌مقامات‌ نظامي‌ شوروي‌ جنبه‌ نظامي‌ داشته‌ و او از دلايل‌ آن‌ آگاه‌ نيست‌».6

كاردار سفارت‌ شوروي‌ به‌ معاون‌ وزير امور خارجه‌ ايران‌ قول‌ داد كه‌ با سرفرماندهي‌ارتش‌ سرخ‌ در ايران‌ تماس‌ گرفته‌ و او را از دلايل‌ اين‌ امر آگاه‌ كند. اما به‌ قول‌ خود وفانكرد.7 عصر همان‌ روز كاردار سفارت‌ شوروي‌ در گفتگو با سفير كبير آمريكا در تهران‌، ردتقاضاي‌ اعزام‌ نيروهاي‌ ايران‌ به‌ تبريز را انكار كرد.8

روس‌ها، خود را در موقعيت‌ برتر احساس‌ مي‌كردند و از سوي‌ ديگر نمي‌دانستند كه‌تا كي‌ و تا كجا مي‌توانند اين‌ ماجرا را ادامه‌ دهند، لذا در پي‌ گرفتن‌ امتياز برآمدند. از اين‌رو، آنان‌ وزارت‌ خارجه‌ي‌ ايران‌ را در جريان‌ مطامع‌ خود قرار دادند. فشرده‌ي‌ امتيازاتي‌ راكه‌ روس‌ها در پي‌ كسب‌ آن‌ بودند، عبارت‌ بود از:

1 ـ امتياز نفت‌ شمال‌

2ـ امتياز ترابري‌ هوايي‌ ميان‌ شوروي‌ و تهران‌ و نيز ميان‌ شهرهاي‌ تهران‌ ،تبريز و مشهد

3 ـ داشتن‌ نوعي‌ موقعيت‌ ويژه‌ در بندر پهلوي‌

4 ـ واگذاري‌ راه‌ آستارا ، رشت‌ ، قزوين‌ و...، به‌ دولت‌ شوروي‌.9

روز 24 نوامبر 1945 (3آذر 1324) ، هريمن‌ سفير كبير ايالات‌ متحده‌ در مسكو،يادداشت‌ دولت‌ متبوع‌ خود را پيرامون‌ مساله‌ي‌ آذربايجان‌، تسليم‌ وزارت‌ امور خارجه‌ي‌شوروي‌ كرد. فرداي‌ آن‌ روز، سفير كبير بريتانيا در مسكو نيز يادداشت‌ مشابهي‌ به‌ وزارت‌امور خارجه‌ شوروي‌ تسليم‌ نمود. وي‌ ضمن‌ تسليم‌ يادداشت‌ مزبور با مولوتف‌ وزير امورخارجه‌ي‌ شوروي‌ نيز گفتگو كرد. او به‌ مولوتف‌ گفته‌ بود: «دولت‌ بريتانيا، خواست‌ دولت‌ايران‌ را مبني‌ بر حفظ نظم‌ در سرزمين‌ خود و نيز حق‌ مشروع‌ اين‌ دولت‌ را در حفظ امنيت‌كشور خود و توسط نيروهاي‌ امنيتي‌ خويش‌ را كاملا منطقي‌ تلقي‌ مي‌نمايد».10 وي‌ضمن‌ اشاره‌ به‌ مواد 1 و 4 پيمان‌ سه‌ جانبه‌ ميان‌ ايران‌، بريتانيا و شوروي‌ و اعلاميه‌ي‌تهران‌ افزوده‌ بود كه‌ «دولت‌ متبوع‌ من‌ احساس‌ مي‌كند كه‌ عمل‌ مقامات‌ نظامي‌ شوروي‌از قرار معلوم‌ در اثر «سوء تفاهم‌ پيش‌ آمده‌ است‌ و اطمينان‌ دارد كه‌ دولت‌ شوروي‌،فرماندهان‌ نظامي‌ خود در ايران‌ را راهنمايي‌ خواهد كرد كه‌ مانع‌ نقل‌ و انتقال‌ نيروهاي‌نظامي‌ ايران‌ و مساعي‌ آن‌ دولت‌ براي‌ حفظ نظم‌ داخلي‌ نشوند».11

دولت‌ اتحاد شوروي‌ در پاسخ‌ به‌ يادداشت‌ دولت‌ ايالات‌ متحده‌، اعلام‌ داشت‌ :12

مسكو 29 نوامبر 1945 [8 آذرماه‌ 1324]

آقاي‌ سفير كبير عزيز: به‌ مناسبت‌ نامه‌ي‌ 24 نوامبر شما متضمن‌يادداشت‌ دولت‌ اتازوني‌ راجع‌ به‌ مساله‌ ايران‌ مراتب‌ زير را به‌ استحضار شمامي‌رسانم‌.

اين‌ كه‌ در يادداشت‌ نامبرده‌ ذكر شده‌ شورش‌ مسلحانه‌يي‌ در شمال‌ايران‌ رخ‌ داده‌، طبق‌ اطلاعاتي‌ كه‌ حكومت‌ شوروي‌ دارد مطابق‌ با واقع‌نمي‌باشد. وقايعي‌ كه‌ روزهاي‌ اخير در شمال‌ ايران‌ پيش‌ آمده‌ نه‌ فقط يك‌شورش‌ مسلحانه‌ نيست‌ بلكه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ بر عليه‌ دولت‌ شاهنشاهي‌ ايران‌نمي‌باشد. اكنون‌ كه‌ بيان‌ نامه‌ مجمع‌ ملي‌ شمال‌ ايران‌ انتشار يافته‌، واضح‌ وآشكار مي‌شود كه‌ قضيه‌ عبارتست‌ از ميل‌ و تقاضاي‌ تثبيت‌ حقوق‌ دموكراسي‌ ازطرف‌ اهالي‌ آذربايجاني‌ شمال‌ ايران‌ كه‌ خواهان‌ اتونومي‌ [خود مختاري‌] درداخل‌ مرزهاي‌ ايران‌ مي‌باشند آنان‌ داراي‌ زبان‌ مخصوصي‌ هستند كه‌ با زبان‌فارسي‌ متفاوت‌ است‌. از بيان‌نامه‌ مجمع‌ ملي‌ نامبرده‌ كه‌ در 20 و 21 نوامبر [29 و 30 آبان] در تبريز منعقد گرديد، پيداست‌ كه‌ مجمع‌ ملي‌ مزبورتقاضاهاي‌ خود را به‌ استحضار شاه‌ و مجلس‌ و دولت‌ ايران‌ رسانده‌ و تشكيل‌خود را متكي‌ بر قانون‌ اساسي‌ ايران‌ مي‌داند. حوادث‌ ناگواري‌ كه‌ به‌ مناسبت‌وقايع‌ اخير در نقاط مختلفه‌ شمال‌ ايران‌ اتفاق‌ افتاده‌، نتيجه‌ اقدامات‌مرتجعيني‌ است‌ كه‌ مخالف‌ با احقاق‌ حق‌ اهالي‌ شمال‌ ايران‌ هستند و حال‌اين‌كه‌ تقاضاهاي‌ اهالي‌ محلي‌ چيز غير عادي‌ براي‌ يك‌ كشور دموكراسي‌نمي‌باشد. اما راجع‌ به‌ فرماندهي‌ قواي‌ شوروي‌. فرماندهي‌ نامبرده‌ مانع‌عمليات‌ نظاميان‌ و ژاندارم‌ و پليس‌ ايران‌ كه‌ در نواحي‌ شمال‌ ايران‌ توقف‌ دارندنشده‌ و نمي‌شود. طبق‌ اطلاعاتي‌ كه‌ دولت‌ شوروي‌ در دست‌ دارد، در اين‌نواحي‌ ايران‌ يك‌ هنگ‌ پياده‌ و يك‌ بريگاد پياده‌ و دو هنگ‌ ژاندارم‌ و پليس‌موجود بوده‌ و مي‌توانند نظم‌ و آسايش‌ اين‌ نواحي‌ را تامين‌ نمايند. دولت‌شوروي‌ با اعزام‌ نيروي‌ تازه‌ به‌ نواحي‌ شمال‌ ايران‌ مخالفت‌ نموده‌ و به‌ دولت‌ايران‌ اطلاع‌ داده‌ كه‌ فرستادن‌ نيروي‌ بيشتر ايراني‌ به‌ شمال‌ ايران‌ نه‌ تنهاناامني‌ را رفع‌ نخواهد نمود بلكه‌ موجب‌ تشديد هرج‌ و مرج‌ و خونريزي‌ نيزخواهد شد و اين‌ مساله‌ دولت‌ شوروي‌ را مجبور خواهد ساخت‌ كه‌ براي‌استقرار نظم‌ و تامين‌ قواي‌ شوروي‌، نيروي‌ تازه‌ گسيل‌ دارد و چون‌ دولت‌شوروي‌ اعزام‌ نيروي‌ بيشتر شوروي‌ را در ايران‌ نامطلوب‌ مي‌داند، معتقد است‌كه‌ فرستادن‌ نيروي‌ تازه‌ ايراني‌ به‌ ايالات‌ شمالي‌ ايران‌ در حال‌ حاضر اقدام‌مفيدي‌ نيست‌.

اما اين‌كه‌ در يادداشت‌ دولت‌ اتازوني‌ به‌ اعلاميه‌ سه‌ دولت‌ راجع‌ به‌ ايران‌مورخ‌ اول‌ دسامبر 1943 [10 آذر 1322] اشاره‌ شده‌ است‌، دولت‌ شوروي‌ تاحدي‌ كه‌ مربوط به‌ او مي‌باشد بايد اشعار دارد كه‌ بدون‌ ترديد اصول‌ اعلاميه‌نامبرده‌ را پذيرفته‌ و بدان‌ پيوسته‌ است‌ ولي‌ اعلاميه‌ نامبرده‌ از موضوع‌ عده‌ي‌نيروي‌ شوروي‌ در خاك‌ ايران‌ و هم‌ چنين‌ مدت‌ توقف‌ نيروي‌ شوروي‌ در ايران‌بحثي‌ نمي‌كند. موضوع‌ اخير در سند ديگري‌ يعني‌ پيمان‌ سه‌ گانه‌ انگليس‌ وشوروي‌ و ايران‌ منعقد در 1942 [1321]تعيين‌ شده‌ و دولت‌ شوروي‌ راجع‌به‌ اقامت‌ قشون‌ خود در ايران‌ دقيقاً از روي‌ ضرب‌ الاجل‌ مصرحه‌ در پيمان‌نامبرده‌ عمل‌ مي‌نمايد، هر چند كه‌ حق‌ ورود قشون‌ شوروي‌ به‌ ايران‌ در عهدنامه‌ شوروي‌ و ايران‌ مورخ‌ 26 فوريه‌ 1921 [7 اسفند 1299] پيش‌بيني‌ شده‌است‌. به‌ علاوه‌ چنان‌كه‌ دولت‌ اتازوني‌ آگاه‌ است‌، موضوع‌ تاريخ‌ بيرون‌ بردن‌نيروهاي‌ شوروي‌ و انگليس‌ از ايران‌ در شوراي‌ وزراي‌ خارجه‌ در لندن‌ يعني‌فقط دو ماه‌ پيش‌ مورد مطالعه‌ واقع‌ گرديد و به‌ موجب‌ نامه‌هاي‌ متبادله‌ ميان‌نمايندگان‌ بريتانيا و شوروي‌، تصميم‌ مقتضي‌ در اين‌ باب‌ اتخاذ گرديد وموضوع‌ به‌ استحضار شوراي‌ نامبرده‌ وزيران‌ رسيد و از هيچ‌ ناحيه‌ مورد ايراد واعتراض‌ نشد.

در اين‌ موضوع‌ بايد متذكر گردد كه‌ دولت‌ بريتانيا در يادداشت‌ خود در باب‌مساله‌ي‌ ايران‌ كه‌ در 25 نوامبر [4 آذر 1325] به‌ دولت‌ شوروي‌ رسيده‌،موضوع‌ تخليه‌ نيروهاي‌ شوروي‌ را از ايران‌ اقامه‌ ننموده‌ است‌.

به‌ استناد مندرجات‌ بالا راجع‌ به‌ قواي‌ شوروي‌، دولت‌ شوروي‌ دليلي‌ براي‌تجديد نظر در موضوع‌ ضرب‌ الاجل‌ تخليه‌ي‌ قواي‌ نامبرده‌ از ايران‌ نمي‌بيند.

آقاي‌ سفير كبير خواهشمندم‌ احترامات‌ مرا قبول‌ فرماييد.

و. مولوتف‌

روز اول‌ آذر ماه‌ 1324 (22 نوامبر) ، دولت‌ ايران‌ پيرو يادداشت‌ پيشين‌، يادداشت‌ديگري‌ (شماره‌ 5552)، به‌ سفارت‌ شوروي‌ در تهران‌ تسليم‌ كرد.13

وزارت‌ امور خارجه‌ ايران‌ با اظهار تعارفات‌ خود به‌ استحضار سفارت‌كبراي‌ اتحاد جماهير شوروي‌ سوسياليستي‌ مي‌رساند: بطوريكه‌ در يادداشت‌مورخه‌ 26 آبان‌ ماه‌ (17 نوامبر) شماره‌ 5370 اطلاع‌ داده‌ شده‌ است‌بمناسبت‌ وقايع‌ اخير استان‌هاي‌ 3 و 4 و براي‌ تقويت‌ نيروي‌ موجود درآذربايجان‌ كه‌ به‌ واسطه‌ قلت‌ عده‌ و تضييقات‌ در نقل‌ و انتقال‌ و سلب‌ آزادي‌عمل‌ قادر به‌ استقرار امنيت‌ در محل‌هاي‌ ماموريت‌ خود+ نيستند، حسب‌ تصميم‌دولت‌ مقرر گرديد دو گردان‌ پياده‌ و يك‌ گردان‌ ژاندارم‌ از مركز به‌ مقصد تبريزعازم‌ شوند كه‌ در اختيار فرمانده‌ لشگر آذربايجان‌ قرار گيرند.

روز يكشنبه‌ 27 آبان‌ ساعت‌ 5 بعدازظهر نيروي‌ مزبور از تهران‌ حركت‌كرد و شنبه‌ 28 آبان‌ چهار بعدازظهر از كرج‌ عبور و ساعت‌ 9 عصر همان‌ روزاين‌ نيرو به‌ شريف‌ آباد نزديك‌ قزوين‌ رسيده‌ است‌. گروهان‌ جلو دار به‌حومه‌ي‌ باغات‌ شهر قزوين‌ وارد و همان‌ موقع‌ عده‌اي‌ از نظاميان‌ شوروي‌ باچند زره‌ پوش‌ و چند تانك‌ جلوي‌ عده‌ي‌ اعزامي‌ رسيده‌ و با تحكم‌، دستورتوقف‌ و حتي‌ مراجعت‌ به‌ تهران‌ را مي‌دهند.

اخيراً گروهان‌ هفت‌ را كه‌ روز سه‌ شنبه‌ 29 آبان‌ در كرج‌ متوقف‌ نگاهداشته‌بودند، پس‌ از توضيحاتي‌ كه‌ از طرف‌ سفارت‌ [شوروي‌] به‌ فرمانده‌ نيروي‌شوروي‌ داده‌ شده‌ كه‌ اين‌ عده‌ حامل‌ چادر و ارزاق‌ نيروي‌ اعزامي‌ مي‌باشد به‌آن‌ها اجازه‌ داه‌ شده‌ است‌ به‌ نيروي‌ متوقف‌ در شريف‌ آباد ملحق‌ شوند ولي‌ تاكنون‌ حركت‌ نيروي‌ اعزامي‌ تهران‌ از شريف‌ آباد را مقامات‌ نظامي‌ شوروي‌مانع‌ شده‌اند كه‌ به‌ مقصد تبريز كه‌ ماموريت‌ دارند برسند. در صورتي‌ كه‌ وقايع‌استان‌هاي‌ 3 و 4 ايجاب‌ مي‌نمايد هر چه‌ زودتر و قبل‌ از اين‌ كه‌ اوضاع‌ دراستان‌هاي‌ نام‌ برده‌ از حال‌ حاضر وخيم‌ تر شود اين‌ نيروي‌ اعزامي‌ به‌ مقرماموريت‌ خود وارد شوند.


چنان‌ كه‌ فرمانده‌ لشگر آذربايجان‌ مخصوصاً خواسته‌ است‌، لازم‌ است‌براي‌ استقرار امنيت‌، قواي‌ امدادي‌ از تهران‌ به‌ فوريت‌ برسند. لهذا در تعقيب‌مذاكرات‌ حضوري‌ و تذكرات‌ مكرري‌ كه‌ به‌ آقاي‌ كاردار سفارت‌ كبري‌ داده‌شده‌، خواهشمند است‌ دستورات‌ فوري‌ و تلگرافي‌ به‌ مقامات‌ نظامي‌ شوروي‌صادر نمايند تا از حركت‌ نيروي‌ نظامي‌ جلوگيري‌ نكرده‌ و در اين‌ موقع‌ ضروري‌و لازم‌، بگذارند نيروي‌ اعزامي‌ از مركز به‌ مقصد برسند و امنيت‌ را درآذربايجان‌ برقرار نمايند كه‌ اشكالات‌ دولت‌ مرتفع‌ گردند.

بنا به‌ مناسبات‌ حسنه‌ موجود و علاقه‌اي‌ كه‌ انتظار دارد مقامات‌ دولت‌دوست‌ و مجاور هم‌ عهد ،به‌ امنيت‌ كشور ايران‌ داشته‌ باشد، خواستار است‌ ازنتيجه‌ اقدامات‌ وزارت‌ امور خارجه‌ را هر چه‌ زودتر مستحضر دارند.

دولت‌ اتحاد شوروي‌ با تاخير و پس‌ از گذشت‌ 5 روز در تاريخ‌ 5 آذر (26 نوامبر) به‌يادداشت‌ اعتراض‌ دولت‌ ايران‌ پاسخ‌ مي‌دهد. دولت‌، پاسخ‌ دولت‌ شوروي‌ را قانع‌ كننده‌ندانست‌. از اين‌ رو، روز 10 آذر (اول‌ دسامبر) يادداشت‌ زير را تسليم‌ سفارت‌ شوروي‌ درتهران‌ كرد.

وزارت‌ امور خارجه‌ شاهنشاهي‌ تعارفات‌ خود را به‌ سفارت‌ كبراي‌ اتحادجمـاهير شوروي‌ سوسياليستي‌ اظهار و در پاسخ‌ به‌ يادداشت‌ 26 نوامبر1945 / پنجم‌ آذر ماه‌ 1324 شماره‌ 526، محترماً مراتب‌ زير را به‌ استحضارمي‌رساند:

از مندرجات‌ يادداشت‌ جوابيه‌ كه‌ مرقوم‌ فرموده‌اند [مستفاد مي‌شود كه‌]دخالت‌ مامورين‌ شوروي‌ در امور داخلي‌ در استان‌هاي‌ شمالي‌ حقيقت‌ ندارد.نظر به‌ اين‌ كه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فعلا نمي‌خواهد توضيحاتي‌ بيشتري‌ دراين‌باره‌ بدهد و سوابق‌ امر را كاملا روشن‌ نمايد. از آن‌ چه‌ اشعار داشته‌اندمعلوم‌ مي‌شود من‌ بعد اقدامات‌ مزبور تكرار نخواهد شد، اظهار خوشوقتي‌مي‌نمايد و از اين‌ كه‌ اشعار داشته‌اند، كه‌ مامورين‌ شوروي‌ مقررات‌ پيمان‌ سه‌گانه‌ و اعلاميه‌ سران‌ سه‌ كشور بزرگ‌ متحد ايران‌ را كه‌ در تهران‌ امضاء وانتشار يافته‌ كاملا محترم‌ مي‌دارند، اظهار مسرت‌ مي‌نمايد .

وزارت‌ امور خارجه‌ اميدوار است‌ با مساعدت‌ آن‌ سفارت‌ كبري‌، ضمن‌تخليه‌ سريع‌ و كامل‌ خاك‌ ايران‌ از نظاميان‌ شوروي‌ كه‌ همين‌ انتظار را از دولت‌دوست‌ و متحد ديگر نيز داريم‌، ديگر از اين‌گونه‌ اقدامات‌ از طرف‌ مامورين‌نظامي‌ شوروي‌ در استان‌هاي‌ شمالي‌ صورت‌ وقوع‌ نيابد، تا دوستي‌ خلل‌ناپذيرايران‌ و اتحاد جماهير شوروي‌ سوسياليستي‌ روز به‌ روز افزون‌ شود و اين‌كه‌اشعار داشته‌اند، دولت‌ اتحاد جماهير شوروي‌ سوسياليستي‌ مسئول‌ عواقب‌وخيم‌ نبودن‌ مامورين‌ ايران‌ در نقاط لازمه‌ استان‌هاي‌ شمالي‌ نيست‌، لزوماً به‌استحضار آن‌ سفارت‌ كبري‌ مي‌رساند كه‌ وجود مامور در صورتي‌ مفيد و مؤثراست‌ كه‌ نقل‌ و انتقال‌ قواي‌ مزبور از محلي‌ كه‌ مورد احتياج‌ نيست‌ به‌ نقطه‌ مورداحتياج‌ ميسر باشد. اگر مامورين‌ رسمي‌ دولت‌ دست‌ بسته‌ محصور و آن‌هاكه‌درصدد ايجاد ناامني‌ هستند آزاد باشند و قواي‌ تامينه‌ كشور هم‌ آزادي‌ عمل‌ وارتباط با مركز نداشته‌ باشند، طبعاً سلب‌ امنيت‌ از مردم‌ شده‌ و مامورين‌ دولت‌مانند ساير اهالي‌ شمال‌ در معرض‌ خطر تجاوز و تعدي‌ و جرح‌ و قتل‌ خواهندبود. چنان‌ كه‌ بارها وقايع‌ قابل‌ تاسف‌ در اثر همين‌ وضعيات‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌.

وزارت‌ امور خارجه‌ ايران‌ اميدوار است‌ چنان‌كه‌ سفارت‌ كبري‌ مرقوم‌داشته‌اند، مداخله‌ در امور استان‌هاي‌ شمالي‌ خاتمه‌ يافته‌ باشد و قواي‌ تامينيه‌كشور در نقل‌ و انتقال‌ آزاد باشند، تا امنيت‌ و انتظام‌ در آن‌ نواحي‌ استقرار يابد.ضمناً به‌ استحضار سفارت‌ كبري‌ مي‌رساند كه‌ تقويت‌ قواي‌ تامينيه‌ كشور دراستان‌ها، چنان‌ كه‌ اظهار نموده‌اند، مورد نگراني‌ نيست‌ و به‌ هيچ‌ وجه‌ نبايدوسيله‌ آمدن‌ قواي‌ تازه‌ از كشور اتحاد جماهير شوروي‌ به‌ ايران‌ شود. زيرا مورددرخواست‌ دولت‌ ايران‌ اين‌ است‌ كه‌ قواي‌ ساير كشورهاي‌ متحد ما هر چه‌زودتر ايران‌ را تخليه‌ و به‌ كشورهاي‌ خود بازگردند تا دولت‌ ايران‌ بتواندموجبات‌ آسايش‌ و رفاه‌ عموم‌ ايرانيان‌ را فراهم‌ آورد. منظور قواي‌ تامينيه‌ ياارتش‌ دولت‌ ايران‌، ستيزه‌ با مردم‌ نبوده‌ و نيست‌ بلكه‌ مقصود از تقويت‌ قواي‌تامينيه‌ در استان‌ها، فقط جلوگيري‌ از بي‌نظمي‌ و تعدي‌ و تجاوز و مراقبت‌ درتامين‌ آسايش‌ مردم‌ است‌. به‌ اين‌ ترتيب‌، به‌ زودي‌ موجبات‌ آرامش‌ نواحي‌شمالي‌ كشور فراهم‌ و مامورين‌ دولت‌ نيز خواهند توانست‌ به‌ اظهارات‌ حقه‌ هركس‌ بر طبق‌ قانون‌ اساسي‌ و ساير قوانين‌ موضوعه‌ كشور رسيدگي‌ نمايند.

بنابراين‌ خواهشمند است‌ آن‌ سفارت‌ كبري‌ از اقدامات‌ سريع‌ كه‌ براي‌آزادي‌ عمل‌ مقامات‌ كشوري‌ و لشگري‌ ايران‌ در استان‌هاي‌ شمالي‌ به‌ عمل‌مي‌آورند، دولت‌ ايران‌ را آگاه‌ سازد و نيز اطلاع‌ فوري‌ آن‌ سفارت‌ درباره‌اقدامات‌ عاجل‌ جهت‌ آزادي‌ نقل‌ و انتقال‌ نيروهاي‌ امنيتي‌ و قواي‌ ارتش‌ ايران‌كه‌ مخصوصاً در استان‌هاي‌ سوم‌ و چهارم‌ قصد عمل‌ دارند و نيز آزادي‌ حركت‌نيروهاي‌ متوقف‌ در شريف‌ آباد مورد درخواست‌ وزرات‌ امور خارجه‌ ايران‌ است‌.

در حالي‌ كه‌ شهرهاي‌ آذربايجان‌، يكي‌ پس‌ از ديگري‌ با حمايت‌ آشكار ارتش‌ سرخ‌به‌ دست‌ عناصر فرقه‌ مي‌افتاد ، فرماندهان‌ ارتش‌ سرخ‌، به‌ نيروهاي‌ نظامي‌ و انتظامي‌ايران‌ دستور ترك‌ مقاومت‌ مي‌دادند. با اين‌ وجود، سرتيپ‌ درخشاني‌ فرمانده‌ لشگر تبريزروز ششم‌ آذر ماه‌ (27 نوامبر)، بر اين‌ باور بودكه‌ باياري‌ يگان‌ هايي‌ كه‌ از سوي‌ ارتش‌سرخ‌ در قزوين‌ متوقف‌ شده‌اند و يك‌ گردان‌ تانك‌ اضافي‌، مي‌تواند نظم‌ و آرامش‌ را درآذربايجان‌ برقرار كند.14 سرتيپ‌ درخشاني‌، شمار نيروهاي‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ را كما بيش‌4 هزار نفر برآورد مي‌كرد.15 اما اين‌ نيرو، از حمايت‌ آشكار ارتش‌ سرخ‌ بر خوردار بود وچنان‌ كه‌ اشاره‌ شد، فرماندهان‌ ارتش‌ سرخ‌، آزادي‌ عمل‌ را از نيروهاي‌ ايران‌ سلب‌ كرده‌بودند.16 سرانجام‌ در نخستين‌ هفته‌ي‌ آذر ماه‌ 1324، زنجان‌ نيز به‌ اشغال‌ عناصر مسلح‌فرقه‌ دموكرات‌ درآمد. فرمانده‌ ارتش‌ سرخ‌ در زنجان‌، به‌ نيروهاي‌ ژاندارمري‌، پليس‌ وسرباز كه‌ از شهر دفاع‌ مي‌كردند، دستور داد كه‌ مقاومت‌ نكرده‌ و سلاح‌ خود را به‌ زمين‌بگذارند.17

پس‌ از سقوط زنجان‌ ، شوراي‌ جنگ‌ در انتظار آن‌ بود كه‌ عناصر فرقه‌ از راه‌ قزوين‌ به‌سوي‌ تهران‌ حركت‌ كنند. از «جابون‌» نزديك‌ فيروزكوه‌ نيز خبر مي‌رسيد كه‌ عده‌اي‌ دراين‌ منطقه‌ جمع‌ شده‌ و آماده‌ حركت‌ به‌ تهران‌اند.18

ستاد ارتش‌ ايران‌، طرح‌هايي‌ براي‌ دفاع‌ از تهران‌ تهيه‌ كرده‌ و دستور داده‌ بود كه‌بايد راه‌ تهران‌ ـ قم‌، به‌ هر قيمت‌ باز و آزاد نگاه‌ داشته‌ شود. زيرا اين‌ موضوع‌ براي‌دريافت‌ قواي‌ كمكي‌ از جنوب‌ و نيز انتقال‌ احتمالي‌ پايتخت‌ به‌ اصفهان‌، حياتي‌ بود.19 باتوجه‌ به‌ اين‌ كه‌ در جنگ‌ جهاني‌ نخست‌، روس‌ها از راه‌ كرج‌ خود را به‌ قم‌ رسانيده‌ وپايتخت‌ را از راه‌ جنوب‌ تهديد كرده‌ بودند، نيروهاي‌ ذخيره‌ به‌ مناطق‌ حسن‌ آباد و علي‌آباد (راه‌ تهران‌ ـ قم‌) در فاصله‌ي‌ 20 كيلومتري‌ پايتخت‌، گسيل‌ شدند.20

در تهران‌، ناظران‌ و آگاهان‌ بر اين‌ باور بودند كه‌ آن‌ چه‌ در آذربايجان‌ مي‌گذرد،چيزي‌ نيست‌ كه‌ وسيله‌ي‌ مردم‌ انجام‌ مي‌گيرد بلكه‌ اين‌ شوروي‌ها هستند كه‌ عمليات‌نظامي‌ را هدايت‌ مي‌كنند. عمليات‌ و تاكتيك‌هاي‌ كنوني‌، از اقدام‌هايي‌ كه‌ وسيله‌ي‌گروهي‌ از مردم‌ صورت‌ گيرد گذشته‌ است‌ و بيش‌تر، حكايت‌ از عمليات‌ نظامي‌ دقيق‌ وطرح‌ ريزي‌ شده‌ دارد. چنان‌ كه‌ ] اين‌ عمليات‌[ دو خط اصلي‌ پيش‌ روي‌ را مشخص‌مي‌كند، يكي‌ از آستارا به‌ بندر پهلوي‌ و ديگري‌ از سوي‌ زنجان‌ به‌ قزوين‌ و تهران‌.21

از سوي‌ ديگر، ارتش‌ خود را آماده‌ كرده‌ بود تا در صورتي‌ كه‌ عناصر مسلح‌ فرقه‌بخواهند از راه‌ آهن‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ تهران‌ استفاده‌ كنند، مسير راه‌ آهن‌ را منفجر كند.22 با وخيم‌ شدن‌ اوضاع‌، مقام‌هاي‌ بالاي‌ ارتش‌ به‌ هراس‌ افتاده‌ بودند.23 روس‌ها كه‌ خود رادر آستانه‌ي‌ موفقيت‌ كامل‌ احساس‌ مي‌كردند. حتا در پاسخ‌ به‌ يادداشت‌ دولت‌ بريتانيامبني‌ بر كاستن‌ از مداخله‌هاي‌ روز افزون‌ مقامات‌ شوروي‌ در استان‌هاي‌ شمالي‌ ايران‌،اظهار نظر نكرده‌ و موضوع‌ را ناديده‌ گرفتند.24

دولت‌ بريتانيا، پيرامون‌ سياست‌ خشن‌ شوروي‌ در ايران‌ و مطامع‌ آن‌ كشور درآذربايجان‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌ بود كه‌ « توسل‌ هر چه‌ بيش‌ تر به‌ متهم‌ ساختن‌]شوروي‌ [مفيد به‌ فايده‌ نخواهد بود و تنها كاري‌ كه‌ مي‌توان‌ انجام‌ داد اين‌ است‌ كه‌استمرار اشغال‌ شوروي‌ را تا ماه‌ مارس‌ ]اسفند ـ فروردين‌ [پذيرفت‌. به‌ اين‌ اميد كه‌ دولت‌ايران‌ بعداً قادر خواهد شد از طريق‌ مذاكره‌ي‌ مستقيم‌ با عناصر مخالف‌، وقايع‌ آذربايجان‌را فيصله‌ دهد».25

تا روز دهم‌ آذر ماه‌ 1324، عناصر مسلح‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌، به‌ غير از شهرهاي‌ تبريز،اروميه‌، زنجان‌ و اردبيل‌، كما بيش‌ همه‌ي‌ نقاط آذربايجان‌ را زير سلطه‌ي‌ خود درآورده‌ وحتا تعدادي‌ از عناصر مزبور با نشان‌ هاي‌ ويژه‌ در سطح‌ شهر قزوين‌ كه‌ در اشغال‌ ارتش‌سرخ‌ بود، حضور داشتند. آن‌ها در پي‌ آن‌ بودند كه‌ روز دهم‌ آذر، قزوين‌ را هم‌ اشغال‌كنند.26 از اين‌ رو، به‌ دستور ستاد ارتش‌، ستون‌ اعزامي‌ به‌ آذربايجان‌ كه‌ به‌ دليل‌ عدم‌اجازه‌ي‌ عبور از سوي‌ ارتش‌ سرخ‌، هم‌ چنان‌ در شرق‌ قزوين‌ متوقف‌ بود، به‌ حال‌آماده‌باش‌ درآمد.27

در اين‌ ميان‌، دولت‌ ايالات‌ متحده‌ آمريكا اعلام‌ كرد كه‌ تا روز اول‌ ژانويه‌ 1946 (11دي‌ ماه‌ 1324) نيروهاي‌ خود را از ايران‌ خارج‌ خواهد كرد. اتخاذ چنين‌ روشي‌ از سوي‌آمريكا ، مردم‌ ايران‌ و حتا سفير كشور مزبور در تهران‌ را نيز، سخت‌ شگفت‌ زده‌ كرد. زيرابه‌ جاي‌ آن‌ كه‌ دولت‌ ايالات‌ متحده‌ انجام‌ تخليه‌ را به‌ عمل‌ مشابه‌ شوروي‌ و بريتانيامشروط سازد، يك‌ جانبه‌ تصميم‌ به‌ تخليه‌ گرفت‌. «قايل‌ شدن‌ اين‌ تسهيل‌ با توجه‌ به‌ضررهاي‌ مالي‌ حاصل‌ از واگذاري‌ مازاد تجهيزات‌ و تاسيسات‌ براي‌ ما [آمريكا]، بسيارگران‌ تمام‌ خواهد شد [اين‌ امر] اخطاري‌ است‌ به‌ ايرانيان‌ كه‌ خواسته‌ايم‌ پيش‌ از عزيمت‌نيروهاي‌ ديگر متفقين‌، شاهد عزيمت‌، نيروهاي‌ آمريكايي‌ باشند...»28

در اين‌ فرايند، سفير كبير آمريكا در تهران‌ به‌ اين‌ جمع‌ بندي‌ رسيده‌ بود كه‌: «روش‌بريتانيا در اين‌ مورد، با استناد به‌ مطالب‌ مندرج‌ در مطبوعات‌ و ]گفته‌هاي‌ [مقامات‌ آن‌كشور، بسياري‌ از ايرانيان‌ (و به‌ همين‌ ترتيب‌ من‌ را) از پيشرفت‌ جريان‌ تجزيه‌ي‌ ايران‌به‌ دو منطقه‌ي‌ نفوذ، نگران‌ و بيم‌ناك‌ كرده‌ است‌».29 بدين‌ سان‌ امكان‌ محافظت‌ از منافع‌ بريتانيا، مقدم‌ بر عمل‌ كردن‌ به‌ تعهدات‌ بريتانيادر ايران‌، مي‌باشد. تفسير موافقت‌ نامه‌ي‌ 1907 در سال‌ 1945، نه‌ تنها بااجتماع‌ به‌ دور يك‌ ميز بلكه‌ به‌ سادگي‌ با تصميم‌ بريتانيا مبني‌ بر تحكيم‌ منافع‌خود در جنوب‌ ايران‌، صورت‌ تحقق‌ به‌ خود مي‌گيرد. ممكن‌ است‌ بريتانيا به‌اين‌ تنها بهانه‌ متوسل‌ شود كه‌ حداكثر مساعي‌ خود را براي‌ ايران‌ به‌ كار برده‌است‌ ولي‌ عملي‌ كردن‌ آن‌ را غير ممكن‌ بداند. از اين‌ رو اين‌ كشور ]بريتانيا[،بايد هر عملي‌ را كه‌ براي‌ حفظ منافع‌ خويش‌ لازم‌ بداند، انجام‌ دهد.30

عناصر مسلح‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌، در پي‌ آن‌ بودند كه‌ روز 21 آذر 1324 (12 دسامبر1945). هم‌ زمان‌ با اعلام‌ حكومت‌ فرقه‌، پادگان‌ تبريز را اشغال‌ كنند. از پيش‌ هم‌ انتظاروقوع‌ اين‌ امر مي‌رفت‌.31 بيات‌ (استان‌ دار) و سرتيپ‌ درخشاني‌ (فرمانده‌ لشگر تبريز) نيزاين‌ امر را پيش‌ بيني‌ مي‌كردند32. اما آن‌ها مي‌دانستند كه‌ توان‌ دفاع‌ از شهر را ندارند. ازاين‌ رو، آنان‌ اعلام‌ كردند كه‌ «تمام‌ كوشش‌ خود را براي‌ حفظ استان‌ داري‌ و سربازخانه‌ها به‌ كار خواهند بست‌».33

با ورود متفقين‌ به‌ ايران‌، ارتش‌ سرخ‌ محل‌ لشگر تبريز در جنوب‌ خيابان‌ شاهپورنزديك‌ به‌ باغ‌ شمال‌ را اشغال‌ كرده‌ و در اختيار گرفت‌. از اين‌ رو، لشگر سوم‌ (لشگرآذربايجان‌) ناچار در ساختمان‌هاي‌ معمولي‌ مستقر شد. بدين‌ سان‌، واحدهاي‌ لشگرمزبور داراي‌ تجمع‌ لازم‌ سازماني‌ نبودند و حتا ستاد لشگر در يك‌ كوچه‌ي‌ فرعي‌ قرارداشت‌.

از روز 19 آذر ، رفت‌ و آمد زيادي‌ در بخش‌ باختري‌ باغ‌ شمال‌ و سربازخانه‌هاي‌ارتش‌ سرخ‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد. صبح‌ آن‌ روز ، صداي‌ چند رگبار مسلسل‌ در شهر شنيده‌شد و بعد از ظهر، ارتش‌ سرخ‌ دست‌ به‌ جابجايي‌ آتشبارها و ادوات‌ سنگين‌ زد.

سرانجام‌ روز چهارشنبه‌ 21 آذر ماه‌، پيش‌ بيني‌ها به‌ حقيقت‌ پيوست‌. با روشن‌ شدن‌هوا، آشكار بود كه‌ وضع‌ تبريز با روزهاي‌ پيشين‌ فرق‌ اساسي‌ دارد. از صبح‌ روز 21 آذر ،عناصر مسلح‌ فرقه‌ كه‌ با رسيدن‌ نيروهاي‌ كمكي‌ از خارج‌ شهر ، رفته‌ رفته‌ بر تعداد آن‌هاافزوده‌ مي‌شد، در خيابان‌ها و ميدان‌هاي‌ اصلي‌ شهر اجتماع‌ كردند. در ميان‌ عناصرمسلح‌ فرقه‌، تعدادي‌ نيز مجهز به‌ مسلسل‌ دستي‌ بودند. از سوي‌ ديگر نيروهايي‌ كه‌ شب‌پيش‌ از مراغه‌ و سراب‌ و ميانه‌ و نقاط اطراف‌ به‌ سمت‌ تبريز حركت‌ كرده‌ بودند...،تپه‌هاي‌ اطراف‌ شهر را اشغال‌ كرده‌ و از ساعت‌ 8 صبح‌، شروع‌ به‌ تيراندازي‌ كردند.34عناصر مسلح‌ فرقه‌ نيز كه‌ در داخل‌ شهر بودند ، براي‌ ايجاد رعب‌ بيش‌تر در ميان‌ مردم‌،اقدام‌ به‌ تيراندازي‌ كردند. تيراندازي‌، تا ساعت‌ها ادامه‌ داشت‌.

ساعت‌ 3 بعد از ظهر در ميان‌ جو رعب‌ و وحشت‌، مجلس‌ به‌ اصطلاح‌ ملي‌آذربايجان‌، آغاز بكار كرد. پس‌ از تصويب‌ نظامنامه‌ داخلي‌، علي‌ شبستري‌ به‌ رياست‌مجلس‌ برگزيده‌ شد. پس‌ از انتخاب‌ بقيه‌ي‌ اعضاي‌ هيات‌ رييسه‌،35 علي‌ شبستري‌اعلام‌ كرد كه‌ اكثريت‌ نمايندگان‌ تمايل‌ خود را به‌ نخست‌ وزير جعفر پيشه‌وري‌ رهبرفرقه‌ي‌ دموكرات‌، ابراز داشته‌اند.36 بدين‌ سان‌، نامبرده‌ مامور تشكيل‌ دولت‌ شد و قرارشد كه‌ در همان‌ روز هيات‌ دولت‌ را به‌ مجلس‌ معرفي‌ كند. بعد از ظهر، برپايه‌ي‌ تمهيدات‌از پيش‌ طراحي‌ شده‌، پيشه‌وري‌ هيات‌ به‌ اصطلاح‌ دولت‌ خود را به‌ مجلس‌ معرفي‌كرد.37 دولت‌ شوروي‌، سخت‌ دل‌ نگران‌ روز 24 آذر و گشايش‌ كنفرانس‌ وزراي‌ امورخارجه‌ سه‌ دولت‌ در مسكو بود. روس‌ها مي‌خواستند پيش‌ از تاريخ‌ مزبور، كار آذربايجان‌را يك‌ سره‌ كنند.

سرانجام‌ بر اثر فشارهاي‌ وارده‌ و اخطار رسمي‌ فرقه‌ دموكرات‌، عصر روز پنج‌ شنبه‌22 آذر ماه‌، بيات‌ (استان‌دار) آذربايجان‌ را به‌ سوي‌ تهران‌ ترك‌ كرد. شهرباني‌ وژاندارمري‌ تسليم‌ شدند و تنها لشگر تبريز، توانسته‌ بود حضور نظامي‌ خود را حفظ كند.ساعت‌ هفت‌ و نيم‌ عصر روز بيست‌ و دوم‌ آذر ماه‌، سرتيپ‌ درخشاني‌ فرمانده‌ لشگر سوم‌،تلگرافي‌ به‌ ستاد ارتش‌ اطلاع‌ داد كه‌ «هيچ‌ گونه‌ مقاومتي‌ از طرف‌ لشگر ممكن‌ نبوده‌ وبه‌ هيچ‌ وجه‌ مفيد فايده‌ نخواهد بود. جز موافقت‌ با نظر آن‌ها چاره‌اي‌ نيست‌. استان‌دارنيز همين‌ نظريه‌ را داشت‌».38

در پاسخ‌ به‌ پرسش‌ ستاد ارتش‌، درباره‌ي‌ اين‌ كه‌ «منظور از موافقت‌ با نظر آن‌هاچيست‌؟»39 سرتيپ‌ درخشاني‌، پاسخ‌ داد:

با مذاكراتي‌ كه‌ شخصاً با پيشه‌وري‌ نمودم‌، پيشنهاد كرد، يا هم‌ كاري‌ ياجنگ‌. هم‌ كاري‌ به‌ اين‌ طريق‌ خواهد بود كه‌ چند روز وسيله‌ي‌ چند نماينده‌ ميان‌افسران‌ و افراد لشگر تبليغات‌ نموده‌ و بعداً افسران‌ قسم‌ ياد كنند كه‌ به‌استقلال‌ ايران‌ و خودمختاري‌ آذربايجان‌ خيانت‌ نكنند. بعد تمام‌ اسلحه‌ وسازمان‌ لشگر به‌ اين‌ طريق‌ پا بر جا و فدائيان‌ ]عوامل‌ مسلح‌ فرقه‌[ مرخص‌خواهند شد و تا موقعي‌ كه‌ حكومت‌ مركزي‌، خود مختاري‌ آذربايجان‌ رانشناسد، ارتباط لشگر با مركز بايد قطع‌ شود و به‌ محض‌ شناسايي‌ خودمختاري‌ حكومت‌ آذربايجان‌، لشگر تحت‌ امر مركز خواهد بود. تا ساعت‌ 24امروز ضرب‌الاجل‌ و وقت‌ تعيين‌ گرديد. فوري‌ تكليف‌ تعيين‌ فرماييد. قطعاً چندساعت‌ ديگر حمله‌ به‌ سربازخانه‌ شروع‌ مي‌شود».40

ستاد ارتش‌ پاسخ‌ داد كه‌ بايد اين‌ موارد «به‌ عرض‌ هيات‌ وزيران‌ برسد».41 اما،سرتيپ‌ درخشاني‌ كه‌ عنصر لايق‌ و در خور فرماندهي‌ لشگر در زمان‌هاي‌ سخت‌ نبود،تلگراف‌ ديگري‌ به‌ اين‌ مضمون‌ به‌ تهران‌ فرستاد: «پيشنهاد مي‌كنند، چون‌ بنده‌آذربايجاني‌ هستم‌، رياست‌ ارتش‌ را به‌ عهده‌ بگيرم‌. اگر اعلي‌ حضرت‌ همايوني‌ اجازه‌فرمايند، شايد بدين‌ ترتيب‌ فعلا از محو لشگر جلوگيري‌ شود».42

ستاد ارتش‌، بي‌ درنگ‌ پاسخ‌ مي‌دهد: «... شرافت‌ نظامي‌ و استقلال‌ كشور به‌ هيچ‌وجه‌ اجازه‌ي‌ چنين‌ تسليمي‌ را نمي‌دهد. شما با كليه‌ افسران‌ لشگر به‌ مر كز مراجعت‌نماييد. افراد و گروهبانان‌ نيز بايستي‌ مرخص‌ و اسلحه‌ آن‌ها معدوم‌ شود. تيپ‌ هاي‌اردبيل‌ و رضائيه‌ طبق‌ دستورات‌ قبلي‌ در مقابل‌ ماجرا جويان‌ مقاومت‌ نمايند و اين‌ دوتيپ‌ هم‌ از اين‌ به‌ بعد مستقيماً به‌ مركز مراجعه‌ كنند».43

شب‌ هنگام‌، جلسه‌ي‌ فوق‌ العاده‌ي‌ هيات‌ وزيران‌ تشكيل‌ شد. در اين‌ نشست‌،سرلشگر ارفع‌ رئيس‌ ستاد ارتش‌ نيز حضور داشت‌. هيات‌ وزيران‌، به‌ دنبال‌ بررسي‌اوضاع‌ آذربايجان‌ و تلگرام‌هاي‌ فرمانده‌ لشگر 3 و پاسخ‌هاي‌ ستاد ارتش‌ مبني‌ بر دفاع‌ وعدم‌ تسليم‌، در ساعت‌ 20/30، نظر خود را اعلام‌ كرد. نظر هيات‌ وزيران‌ به‌ شرح‌ زير ازسوي‌ ستاد ارتش‌ به‌ سر تيپ‌ درخشاني‌ مخابره‌ شد :

تبريز ـ فرمانده‌ لشگر

مطابق‌ اعلام‌ رسمي‌ جناب‌ آقاي‌ نخست‌ وزير در جلسه‌ي‌ ]علني‌ روز[چهارشنبه‌ /9/21 1324 مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ ، دولت‌ اين‌ قيام‌ مسلحانه‌ را كه‌بر خلاف‌ قانون‌ اساسي‌ و بر عليه‌ دولت‌ ايران‌ است‌، به‌ رسميت‌ نمي‌شناسد.بنابراين‌ اصولا بايد مقاومت‌ نمود. شورايي‌ از افسران‌ تشكيل‌ دهيد و متن‌ بيان‌آقاي‌ نخست‌ وزير را اظهار كنيد. اگر مطابق‌ تشخيص‌ شورا مقاومت‌ غير مقدوراست‌، خود شما و افسران‌ به‌ تهران‌ حركت‌ نماييد.44

ساعت‌ 20/30 دقيقه‌ رئيس‌ ستاد لشگر آذربايجان‌، وسيله‌ي‌ بي‌ سيم‌ به‌ آگاهي‌ستاد ارتش‌ مي‌رساند كه‌ فرمانده‌ لشگر به‌ عمارت‌ استانداري‌ كه‌ فعلا هيات‌ دولت‌آذربايجان‌ در آن‌ جا تشكيل‌ يافته‌ رفته‌اند. به‌ پيشنهاد امروز، حاضر به‌ همكاري‌ با حزب‌دموكرات‌ نشده‌اند.45

در صورتي‌ كه‌ سرتيپ‌ درخشاني‌ بدون‌ آگاهي‌ افسران‌ لشگر ، در همان‌ ساعت‌،صورت‌ جلسه‌ي‌ مربوط به‌ تسليم‌ لشگر 3 را با شرايط خفت‌ بار و غيرمسئولانه‌ به‌ عنوان‌يك‌ فرمانده‌ امضاء كرده‌ بود.46 سرتيپ‌ درخشاني‌ پس‌ از بازگشت‌ به‌ مقر لشگر بدون‌اين‌ كه‌ از اين‌ مقوله‌ سخني‌ به‌ ميان‌ آرد، جلسه‌اي‌ با حضور چهارده‌ تن‌ از افسران‌ ارشدبراي‌ تسليم‌ لشگر تشكيل‌ مي‌دهد. در اين‌ جلسه‌ ، پس‌ از گزارش‌ فرماندهان‌، تيمساردرخشاني‌ «وضعيت‌ سياسي‌ و نظامي‌ منطقه‌ را تشريح‌ و اظهار عقيده‌ فرمودند كه‌ دفاع‌در اين‌ موضوع‌ اگر هم‌ چندان‌ به‌ طول‌ بكشد، بالاخره‌ محكوم‌ به‌ فناست‌ و نتيجه‌اي‌ هم‌از اين‌ دفاع‌ به‌ نفع‌ كشور حاصل‌ نخواهد شد ]؟

[... افسران‌ امضاء كننده‌ي‌ زير، باعقيده‌ي‌ تيمسار فرماندهي‌ لشگر... راجع‌ به‌ ترك‌ مقاومت‌ و حركت‌ افسراني‌ كه‌ مايل‌باشند از تبريز خارج‌ شوند، موافقت‌ و اين‌ صورت‌ جلسه‌ را امضاء كردند».47 سه‌ تن‌ ازافسران‌ از امضاي‌ صورت‌ جلسه‌ خودداري‌ نمودند.

پس‌ از تسليم‌ فرماندهي‌ لشگر تبريز، پادگان‌هاي‌ اردبيل‌، اهر، مياندوآب‌، مراغه‌ نيزناچار اسلحه‌ را زمين‌ گذاشتند. اما، تيپ‌ رضائيه‌ و فرمانده‌ آن‌ به‌ مقاومت‌ ادامه‌ داد.

در رضائيه‌ توزيع‌ جنگ‌افزار ميان‌ شورشيان‌ از سوي‌ ارتش‌ سرخ‌، ديرتر از تبريز واردبيل‌ آغاز شد.48 به‌ دنبال‌ پخش‌ خبر تسليم‌ پادگان‌ تبريز، رييسان‌ دواير دولتي‌رضائيه‌ (اروميه‌) به‌ فرماندهي‌ تيپ‌ كه‌ سمت‌ استانداري‌ را نيز داشت‌، مراجعه‌ كردند.فرمانده‌ تيپ‌، تصميم‌ خود را مبني‌ بر ايستادگي‌ برابر شورشيان‌ اعلام‌ داشت‌. از سوي‌ديگر، با توجه‌ به‌ افزايش‌ تحركات‌ عناصر مسلح‌ فرقه‌، تيپ‌ رضائيه‌ از روز 15 آذر، درمواضع‌ تدافعي‌ مستقر شده‌ بود و در حالت‌ آماده‌ باش‌ به‌ سر مي‌برد.49

با بالا گرفتن‌ حملات‌ عناصر مسلح‌ فرقه‌ي‌ دموكرات‌ و كومله‌ با حمايت‌ آشكار ارتش‌سرخ‌، عصر روز 21 آذر، فرمانده‌ تيپ‌ رضائيه‌ به‌ ديدار كنسول‌ شوروي‌ در رضائيه‌ (اروميه‌)رفت‌. سر تيپ‌ زنگنه‌ به‌ كنسول‌ شوروي‌ گوشزد كرد كه‌ «عمال‌ شما با دخالت‌ وتحريكات‌ علني‌ ، اوضاع‌ شهر رضائيه‌ را آشفته‌ نموده‌اند».50 كنسول‌ شوروي‌ در رضائيه‌،خيلي‌ صريح‌ به‌ سرتيپ‌ زنگنه‌ گفته‌ بود: «اگر علاقه‌ داريد كه‌ نظم‌ و آرامش‌ برقرار باشد،عقيده‌ دارم‌ به‌ پاسگاه‌هاي‌ مدافع‌ شهر دستور ترك‌ مخاصمه‌ بدهيد. در داخل‌ شهر نيزتمام‌ سلاح‌هاي‌ تيپ‌ و ژاندارمري‌ را در انبارها و اسلحه‌ خانه‌ها جمع‌ كرده‌ و به‌ تبعيت‌ ازلشگر 3 تبريز، تسليم‌ شويد».51

اما بر خلاف‌ تهديدهاي‌ مقامات‌ شوروي‌، تيپ‌ رضائيه‌ به‌ مقاومت‌ ادامه‌ داد.بدين‌سان‌، با پايداري‌ تيپ‌ و هنگ‌ ژاندارمري‌ رضائيه‌، دولت‌ شوروي‌ نتوانست‌ پيش‌ ازگشايش‌ همايش‌ وزيران‌ خارجه‌ي‌ سه‌ كشور بزرگ‌ متفق‌ در مسكو ، كار آذربايجان‌ رايكسره‌ كند. در اين‌ فرآيند، در آخرين‌ ساعت‌هاي‌ روز 24 آذر، ژنرال‌ اسلان‌ اوف‌ فرمانده‌ارتش‌ سرخ‌ در رضاييه‌، از سرتيپ‌ زنگنه‌ فرمانده‌ تيپ‌ و سرهنگ‌ نوربخش‌ فرمانده‌ژاندارمري‌، درخواست‌ ديدار كرد. ساعت‌ 24 روز 24 آذر، فرمانده‌ تيپ‌ رضائيه‌ همراه‌ بافرمانده‌ ژاندارمري‌، به‌ ستاد فرمانده‌ ارتش‌ سرخ‌ مي‌روند. اما به‌ محض‌ ورود احساس‌مي‌كنند كه‌ وضع‌ عادي‌ نيست‌. «آرايش‌ وضع‌ سالن‌، به‌ يك‌ دادگاه‌ بيشتر شبيه‌ بود تايك‌ جلسه‌ي‌ ملاقات‌ دوستانه‌».52

در اين‌ جلسه‌، ژنرال‌ اسلان‌ اوف‌ مي‌گويد: «مگر شما تابع‌ لشگر تبريز نيستيد؟ به‌چه‌ علت‌ به‌ اقدامات‌ خصمانه‌ مبادرت‌ كرديد؟ هيچ‌ مي‌دانيد چه‌ اعمالي‌ انجام‌ داده‌ايد؟ براثر عمليات‌ شما، چند گلوله‌ توپ‌ به‌ سربازخانه‌] شوروي‌[ ، اصابت‌ كرده‌ و چند نفر ازسربازان‌ [شوروي‌] ، تلف‌ و چندين‌ نفر زخمي‌ شده‌اند. مسئول‌ و جوابگوي‌ اصلي‌ شماهستيد؟ عمليات‌ شما در روابط دوستانه‌ دو كشور ايران‌ و شوروي‌ تاثيرات‌ سويي‌ بخشيده‌و چنان‌ كه‌ فوراً از روش‌ خصمانه‌ي‌ خود دست‌ نكشيد و بيش‌ از اين‌ اقدام‌ به‌ قتل‌ عام‌كنيد، ناگزير ارتش‌ ما كه‌ داراي‌ وظايفي‌ است‌ براي‌ جلوگيري‌ از اقدامات‌ شما، مداخله‌خواهد كرد...».53

سرتيپ‌ احمد زنگنه‌ در پاسخ‌، مي‌گويد:

از روزي‌ كه‌ لشگر تبريز تسليم‌ شد، من‌ دستور داشتم‌ كه‌ ديگر از لشگرتبريز متابعت‌ نكنم‌. شما خوب‌ مي‌دانيد كه‌ ايران‌ كشوري‌ است‌ مستقل‌ واستقلال‌ آن‌ را جهانيان‌ به‌ رسميت‌ مي‌شناسند و به‌ آن‌ احترام‌ مي‌گذارند. طبق‌قرار داد سه‌ جانبه‌ ، ايران‌ رسما در جرگه‌ي‌ متفقين‌ قرار گرفت‌. من‌ يك‌ ماموررسمي‌ دولت‌ ايران‌ هستم‌ و با سمت‌ رسمي‌، حاضر به‌ ملاقات‌ شما شده‌ام‌.من‌ علاوه‌ بر سمت‌ فرماندهي‌ نظامي‌، استان‌دار اين‌ استان‌ نيز هستم‌ و به‌حكم‌ وظيفه‌ و مسئوليتي‌ كه‌ به‌ عهده‌ دارم‌ ، فقط من‌ ص�

[aria-bahmani - December 5, 2003 11:20 AM]

اي جماعت....ارزش تاريخ گذشته هر ملتي به جايگاهي است كه امروز دارد و الا چيزي نيست جز مشتي خشت و گل و سفال كه در هر كوره پزخانه و كوزه گري سنتي به مانند آن بسيار توان يافت.آنها كه باد در غبغبه سخن از مفاخر تاريخي گذشته فارس و ترك به ميان مي آورند نيك مي دانند كه ذلتي كه امروز دامنگير اين خاك شده ترك و فارس نمي شناشد.قضاوت جامعه جهاني در مورد كليتي كه تحت حاكميت مافياي قرون وسطايي روزگار را با تحقير و سرافكندگي مي گذراند چه مي تواند باشد؟خرابه هاي تخت جمشيد خرابه هاي جيرفت. خرابه هاي هگمتانه و سفالينه هايي كه هر روز از زير خاك در گوشه و كنار اين مملكت بيرون آورده مي شوند بيش از آنكه نماد گذشته پر افتخاري باشند نماد قبول شكست و سر فرود آوردن در مقابل مهاجمين است.چرا اينقدر دور برويم.همين سلطه ولايي حاكم بر ايران خود مظهر چيست؟آيا مظهر اين نيست كه ما ايرانيها در تاريخ خود به بيراه رفته ايم؟فقط كفن پوشان تبريزي نبودند كه اينچنين خام طبعانه و بي خردانه سرنوشت خود را به دست مشتي موميايي فاسد سپردند بلكه فارسها لرها عربهاو....نيز در خيل موج مستي بودند كه سبكسرانه شعار (واي اگر خميني حكم جهادم دهد...ارتش دنيا نتواند كه جوابم دهد)سر دادند و با خود چنان كردند كه حديث سيه روزي آن همچنان ادامه دارد.نسل ما در پاسخگويي چرايي اين فاجعه تاريخي به فرزندان خود درمانده است.شما كه اينچنين تيغ آخته بدست منتظريد تا به محض رخصت همديگر را آش و لاش كنيد جواب فرزندان خود را چه خواهيد داد؟ در اين عرصه فرهنگ جهاني نگاه كودكان ما به قوميت خالي از تعصبات خشم آلود و صرفا خرده فرهنگي خواهد بود.بجاي پرداختن به كينه ورزي و قوم پرستي شريرانه(خطابم به تمام اقوام است)تلاش كنيم كه فرهنگ قومي خود را بارور كنيم و در رنگين كمان تنوع خرده فرهنگها جايگاه شايسته اي دست و پا كنيم.پس تعصب كوركوانه فقط نشانه بي خردي و فقدان درك مولفه هاي امروز زندگي انساني است .....آنها را دور بريزيم.

[aria-bahmani - December 5, 2003 10:37 AM]

دميدن بر آتش تمايزات قومي و هيزم افكندن بر آن جز خواست دشمنان ملت ايران نيست.تند مزاجي پان ايرانيستهاي دو آتشه و تركهاي تنوري هيچيك در خدمت رسيدن به سر منزل مقصود يعني آزادي و دموكراسي نيست بلكه گرايي براي استراتژيستهاي تاريكخانه هاي رژيم است تا با دميدن بر اين آتش انرژي انباشته شده را به انحراف كشانده وآرمان آزاديخواهي را به خاكستر تبديل كنند.فقدان عقلانيت و خرد ورزي در گفتمان حاضر در پانوشت ها تن هر انسان آزاديخواه را به لرزه مي آورد.شكي نيست كه حل مشكل قوميتها ميباست در دستور عاجل كار حكومتي باشد كه بر مبناي خواستهاي دموكراتيك تشكيل خواهد شد.تركها فارسها كردها لرها عربها و.....بدون تمايز تحت شديدترين اجحافات تاريخي در طول سلطه مافيايي قرار گرفته اند.رژيم سابق نيز از شيوه ايجاد تفرقه در بين قوميتها حداكثر استفاده را براي تحكيم خود مي برد.توصيه من به تمام دوستان اينست كه در تله اي كه احتمال قريب به يقين دست عناصر اطلاعاتي رژيم در آن است بپرهيزندو قدري صبوري و خرد به خرج دهند ثمره اين گونه در فشاني ها چيزي جز دره عميقي از سوء تفاهم و كينه هاي التيام ناپذير نيست و اگر از كنترل خارج شود نهايتا تجربه تلخ نسل كشي و جنايات قومي بالكاني در انتظار ما خواهد بود .براي يكبار هم كه شده غبار تعصبات و لجاجت را كنار بزنيم و از تاريخ ديگر ملل درس بگيريم كه سلطه مافيايي ديني ميوه اين بي توجهي به درسهاي تاريخ است كه ما پس از چند صد سال مجبور به تكرار تجربيات تلخ و ويرانگري شديم كه اروپا از سر گذرانده بود.پس.خواهشا....اندكي آرام باشيد و خوب فكر كنيد....دشمن مشترك همه ما يكي است .انرژي خود را صرف بر اندازي دشمن كنيد......

[y - December 5, 2003 01:42 AM]

1. Hamsaayegaan Iraan raa aghlab Kurd tashkil midahand hameyeh shargh torkiyeh Kurd hast. Va hameyeh Shomaaleh Araagh Kurd hast va torkomahaa aghaliyat mozdoor pn-turkist yek dar sad ham nemibaashand. SHomaaleh Iraan ham keshvareh dalir armanestaan va artsakh mibaashad.
Shomaaleh sharghi baleh torkomanestaan hast vali maa baa torkomanestaan mas'aleyi nadaarim va anhaa vaghean tork hastand va maa baa anhaa dar solh hastim.
Dar shomaaleh aras ham keh yek o nim mellyon talysh montazreh jodaai az Araan hastand.

2. Dar har ostaani ham mishavad yek armani yaa yek paars peyddaa kard. 40 fars-haa ham tork-tobaar nistand ziraa tork-haa aslan az risheyeh zardpoostaan mibaashand va mishavad goft keh 90 azarbaijanihaa irani tobaarand va nah tork tobaar.
3.
jam'iyat tork-zabaan beh toreh mosbat bish az 25% nist.

4. Jamiyat arab betoreh mosbat bish az seh darsad nist va khuzestaan aksariyat lor-neshin mibaashad.

5. Dammeh armanestaan ham garm . Man moghei keh shoroo' beh khaandan in payaamhaayeh gooyaa shodam didam keh in jam'at pan-turkist va pan-arabist doshmanaan iraan hastand va iraan ham baayad rawabetash raa baa armanestaan, yunaan, kurdistaan, esraail va ghaireh bishtar konad.

[beyglu - December 5, 2003 12:50 AM]

1- همسايگان شمالى ايران را كشورهايى با جمعيت عمدتا ترك تشكيل مىدهند (تركيه٫ آذربايجان٫ تركمنستان با مرز خاكى٫ قزاقستان با مرز آبى).

2- پيوندها و در هم تنيدگى ژرف و ديرينه سياسى٫ فرهنگى٫ اعتقادى و تبارى ميان مليتهاى مختلف ساكن در ايران و تركها٫ بخشى از تاريخ٫ هويت و تمدن خاورميانه اسلامى و مليتهاى ايران است. از آن جمله است مذهب تشيع (كه توسط تركهاى آسياى صغير مذهب حاكم ايران و از جمله قوم فارس شده است)٫ وجود هزاران لغت تركى در زبان فارسى٫ نقش تعيين كننده ترك ها در تشكل تبارى و هويتى قوم موسوم به فارس در ايران. بخش قابل توجهى (30%-40%) از هموطنان فارس زبان امروزى ايران به واقع ترك تبارانى هستند كه به مرور زمان داوطلبانه (در قرون گذشته) و به اجبار (در قرن بيستم) زبان فارسى را اختيار نموده اند. علاوه بر آن ايران به عنوان كشورى كه بيش از هزار سال تحت حاكميت خاندانها٫ ارتشها و سلسله هاى تركى بوده ٫ عملا در دوره مذكور بخش محورى تاريخ و دنياى تركى را داشته است. عضويت ايران در مجمع كشورهاى تركى بازگشت به هويت اصيل و ايفاى دوباره اين نقش تاريخى پس از غيبتى صدساله خواهد بود.

3- مليت ترك يكى از دو مليت عمده ايران است. بخش بسيار قابل توجهى از جمعيت ايران (در منابع مختلف بين 50%- 25%) را هموطنان و شهروندان ترك تشكيل مىدهند. گروههاى منسوب به اين مليت علاوه بر تركهاى استانهاى آذربايجانى شمال غرب كشور (آذربايجان شرقى٫ آذربايجان غربى٫ زنجان٫ همدان٫ اردبيل٫ قزوين و مناطق ترك نشين چسيبده به اين استانها در استانهاى مركزى٫ قم٫ كردستان٫ كرمانشاهان٫ گيلان٫ تهران) شامل ميليونها تن ترك در استانهاى خراسان٫ فارس٫ اصفهان٫ كرمان٫ سمنان٫ مازندران٫ خوزستان٫ لرستان٫ چهارمحال كهگيلويه٫ بوشهر و.... ساكن مىباشند. همچنين تركمنها در استانهاى گلستان٫ خراسان و مازندران٫ و خلجها٫ قزاقها٫ اويغورها و ازبك ها از ديگر گروههاى تركى ساكن ايران مىباشند.

4- جمعيت ترك ايران به جز تركيه ٫ بيش از جمعيت ترك همه كشورهاى عضو مجمع كشورهاى تركى است (ايران به لحاظ نفوس دومين كشور ترك زبان جهان است). از اين زوايه ايران شايستگى آن را دارد كه نه تنها به عنوان ناظر بلكه به عنوان عضو اصلى كشورهاى تركى به عضويت "مجمع تركى همكارى و توسعه" در آيد.

1- همسايگان جنوبي و غربي ايران را كشورهاى با جمعيت عمدتا عرب تشكيل مي دهند. (عراق با مرز خاكى٫ كويت٫ عربستان٫ قطر٫ امارات متحده٫ عمان, بحرين با مرز آبى)

2- پيوندها و درهم تنيدگي ژرف و ديرينه ي سياسى٫ فرهنگى٫ اعتقادى و تبارى ميان مليتهاى مختلف ساكن در ايران و اعراب بخشي از تاريخ٫ هويت و تمدن اسلامي مليتهاى ايران است. از آن جمله است دين اسلام٫ خط عربى٫ وجود 60%-80% لغات عربى در زبان فارسى و نقش تعيين كننده و غيرقابل انكار تبار عرب در تشكل تبارى قوم فارس امروزى در ايران. بخش قابل توجهى از هموطنان فارس زبان امروزى ايران به واقع گروههاى مهاجر و يا بومىعرب (تبار) ند كه به مرور زمان داوطلبانه (در قرون گذشته) و به اجبار (در قرن بيستم) زبان فارسى را اختيار نموده اند.

3- درصد مهمى (بين 7% الى 8%) از جمعيت ايران را هموطنان و شهروندان عرب تشكيل مىدهند. اعراب ايران متشكل از عربهاي استان خوزستان و مناطق عرب نشين چسبيده به خوزستان٫ عربهاي جزاير و بنادر خليج فارس و بيش از پانصد هزار نفر عربهاي استان فارس٫ خراسان٫ كرمان٫ يزد٫ بلوچستان و جنگ زده هاي خوزستاني مقيم كرج، تهران، اصفهان، مشهد و ديگر مناطق ايران مىباشند.

4- جمعيت عرب ايران به تنهايى از جمعيت عرب بسيارى از كشورهاى عضو اتحاديه عرب بيشتر است. و از اين منظر ايران شايستگى عضويت نه تنها به عنوان ناظر بلكه حتى به عنوان عضو اصلى اتحاديه كشورهاى عرب را نيز داراست.

[جاوید - December 5, 2003 12:44 AM]

درود بر آقای فرهاد کریمی که جوابیه خوبی به این افرادی که بجز فحش و بد و بیراهی منطق دیگه ندارن دادهاند.

همینطور جای تعجب است که سایت گویا مقاله نیما که غیر از توهین به شهروندانی ایرانی مطلب دیگری ندارد چاپ کرده است.

جاوید

[qatl_am_olaagh_haa - December 5, 2003 12:41 AM]

ahmagh anhaayi keh baluch-haa raa mikoshand akhoundaan mot'asab va aghlab tork maanand khalkhaali va khamenei mibaashand.

[zedefashist - December 5, 2003 12:29 AM]

qatle ame FASHISTE FARS

بر طبق گزارشات رسيده از سراوان در پي كشتار مردم
بيگناه و شورش گسترده مردم در سطح شهر نيروهاي انتظامي ، ارتش و سپاه پاسداران كنترل شهر را بدست گرفتند. حداقل پانزده نفر بلوچ و دو تن از مامورين نيروهاي انتظامي جمهوري اسلامي كشته شدند.

[az Tehran - December 5, 2003 12:15 AM]

tamamiye tohiha ke dar inja be Turkha mishevad Az Tarafe Nima Rashedan hast, Baradanane Turk Javabe Ablahan ra ba Kamoshi bedehid

[Farhad Karimi - December 4, 2003 11:06 PM]

agar 100 sal az eftekharate khod teerif konim natije nadarad aghelan danand ke dar tamame keshvar-ha adam haye khoob va bad vojood darad
na ghom khoobe na kashoon laenat be har do ta
shoon dar iin ja afrade kam janbe va bi maye ba nahayate bi sharmi manande LOMPAN HA harche mikhahand mi nevisand va name mellat haye sarzamine ma ra makhdoosh mi namayand
SAVAKI ha dar zendan har che mikhastand mikaradand va migoftand vali hanooz dar soorakh ha makhfi shodand- VAVAKI ha ham bad tar az anha hastand iin hokoomate fased ham bad tar az an hokoomate jenayatkar ast
man fekr mikonam tarafdarane SHAH va Akhoond ha ke baese tamame badbakhti ha hastand ba asami va bi nam va neshan har che deleshan mikhahad be mardome bigonahe ma nesar mi konanad lotfan dar dame iin jasoos ha va maemoor ha nioftid ejaze nadahid moosh haje koor az INTERNET sooe estefade konand va har mozakhrafi ra be esme azadi los konand
az bala ta paeine iin safhe chand nam va esm haghighi hastand va mitavanim ba anha
jodagane be bahse khod edame dahim man be tamame iin azizan ehteram migozaram vali aghayede anha ra ghabool nadaram az jomle Nima Rashedan vali sharm avar ast ke be ishan hataki mishamad kesani ke aslan na rishe daran ne hovyat
Yeki dar bare ye hamvatanane faheshe dar Emarat va Los Anjles mojde dade bood ke bad nist bedanad ke emrooz digar ba iin kalemat mesle FAHESHE nemishavad ensanha ra tabeghe bandi kard hata an favahesh sharaf darand ke ba shahamat dar barabar mardam gharar migirand vali manande shoma bi nam va rishe charandiat neminevisand

zende bad ensaniyat
Farhad Karimi

[بهلواني - December 4, 2003 11:03 PM]

عده اي از تركان بي وطن و فراري به رسم ياران ناكامشان سالهاست هر وقت احساس مي كنند ايران تحت فشار بين المللي است با همه وجود تلاش مي كنند به اختلافات قومي دامن بزنند و خدمتي به اربابانشان بكنند. اين عده مصداق ضرب المثل ماه نور فشاند سك عوعو كند هستند. بهتر است به شغل شريف درباني فاحشه خانه هاي خارج ادامه داده زوزه زمستاني اشان را خاموش كنند. انان هر وقت توانستند قره باغ را از كشور كوجك ارمنستان بازكيرند بعد سراغ ابرقدرت خاورميانه بيايند. برويد و به دريوزكي خود ادامه دهيد و از خواب غفلت بيدار شويد.

[zende_bad_iran - December 4, 2003 10:35 PM]

Iran keshvarist keh had-aqal 75 dar ad mardomash nah turk hastand va nah arab. va in do qowm
nemitavanand maahiyat keshvareh iraan raa tahgi'ir bedahand,. Arab ham, do-seh dar sad jam'iyat hastand va hatta dar khuzestaan ham aghaliyat mibaashad ziraa lur-haa aksariyat hastand.

Gooretaan raa az mamlekat maa biroon konid va zendeh baad Kurdistaan dar Ghalb Torkiyeh va zendeh baad Armanestan dar Ghalb Araan va zendeh baad Talysh-staan dar Ghalb Araan va zendeh baad Lezginestaan dar ghalb Araan va zendeh baad Samarqand o BUkharaa va zendehbaad qowmeh irani .

[beyglu - December 4, 2003 09:53 PM]

على بيگلو

در حمايت و لزوم پيوستن ايران به

"اتحاديه كشورهاى عرب" و "مجمع تركى همكارى و توسعه"


پس از آنكه سبحاني مديركل خاورميانه عربي و شمال آفريقاي وزرات امورخارجه ايران در سفر به مصر درخواست عضويت ايران در اتحاديه عرب به‌‏عنوان عضو ناظر را ارائه كرد چند تن از صاحبنظران و سياستمدران فارس (آقايان هرميداس باوند٫ ابراهيم يزدى و پيروز مجتهدزاده) به اظهار نظر و انتقاد در اين باره پرداخته اند. هرچند هر سه اين منتقدين در نظرات خود٫ به شرحى كه در زير آمده است٫ از پيشگوئي هاي عجولانه و تمايلات و احساسات قوميتگرايى فارسى فارغ نبوده اند در بيانات و ارزيابىهاى آقاى پيروز مجتهدزاده آشكارا موضع قوميتگرايى افراطى فارسى٫ سائقه هاى شديد نژادمحورانه٫ باستانگرايى-كوروشيسم و عصبيت پرخاشگرايانگه ضدعربى و ضد تركى غليظى به چشم مىخورد. از سوى ديگر دكتر صادق زيبا كلام , استاد دانشگاه تهران و كارشناس مسائل استراتژيك اين اقدام را از چند منظر قابل تحسين دانسته است. در اين نوشته من ضمن تاييد عمومى ارزيابى دكتر صادق زيبا كلام ٫ نه تنها از ضرورت پيوستن ايران به "اتحاديه كشورهاى عرب" بلكه از لزوم پيوستن عاجل ايران به "مجمع تركى همكارى و توسعه" دفاع نموده ام. قبل از آن نخست به منظور آشنايى با موضع طيفهاى گوناگون جريان قوميت گرايى فارسى در اين مورد نظرات سه صاحبنظر مذكور را نقل مىكنم:

دكتر داوود هرميداس باوند مىگويد كه اتحاديه‌‏ عرب تا به حال فاقد كارآيي بوده است. وى تصميمات اين اتحاديه را بدون توجه به واقعيات و براساس پندارهاي قبيله‌‏اي دانسته و پيشگويى كرده است كه عضويت ايران به‌‏عنوان ناظر هيچ تأثيري در اين تصميمات نخواهد داشت و نمي‌‏تواند منافع خاصي براي ما به همراه داشته باشد. او رد اين پيشنهاد كه به گمانش هيچ مبناي منطقي ندارد از سوي اتحاديه‌‏عرب را، به‌‏عنوان يك امتياز منفي براي كشوري مهم و تاريخي مانند ايران تلقي نموده است.


ابراهيم يزدي ‌از نهضت آزادى و وزير امورخارجه دولت‌‏ موقت با بيان اينكه رد درخواست ايران از سوي اتحاديه‌‏عرب، موجب سرافكندگي براي ديپلماسي كشور است، گفته است: به‌‏هيچ‌‏وجه نمي‌‏توان تصميم ايران مبني بر پيوستن به اتحاديه‌‏عرب به عنوان عضو ناظر را، در راستاي منافع‌‏ ملي و موقعيت استراتژيك در منطقه ارزيابي كرد و افزوده است كه هيچ توجيه منطقي و عقلاني براي چنين درخواستي از سوي ايران وجود ندارد. وى نيز پيشگويى نموده است كه حضور ما در اتحاديه ‌‏عرب حتي به‌‏عنوان ناظر نمي‌تواند باعث نقض تصميم‌‏گيري‌‏هاي گذشته در مورد سياست‌‏هاي اين اتحاديه در منطقه شود و يا كمترين كمكي به حل اختلافات ايران با امارات بر سر جزاير سه‌‏گانه ايراني بكند. (اظهارات فوق همچنين با توجه به نزديك شدن روزافزون جريان سياسى موسوم به ملى مذهبى به جريان قوميتگرايى افراطى فارسى نيز قابل تامل اند).


پيروز مجتهدزاده مديرعامل مؤسسه مطالعات استراتژيك يوروسويك لندن كه عموما مواضع بسيار غيردوستانه اى نسبت به ملل و كشورهاى عربى و تركى و همچنين اقوام ترك و عرب ايرانى دارد٫ در اين باره از جمله مىگويد (به اختصار): "مليت عربي، هويت عربي، شخصيت ملي عربي بسيار عالي است؛ مباركشان باشد به ما چه ربطي دارد؟ ما كه عرب نيستيم. تصميم‌‏گيري‌‏هاي اتحاديه ‌‏عرب براي حفظ هويت و شخصيت واستقلال ملت‌‏ها و كشورهاي عرب است و هيچ ربطي به ما ندارد. اتحاديه ‌‏عرب تشكيلاتي است كه مديريتش هويت عربي و اساس موجوديتش بر اساس ناسيوناليسم و پان عربيسم از نوع ناصري و صدام حسيني است و براي اعتلا بخشيدن به شخصيت و هويت عربي٫ ضديت با ايران و براساس پان ‌‏عربيسم به وجود آمده است٫ اساسا دشمني با هويتها و مليتهاي غيرعربي و خصوصا هويت ايراني دارد و عضويت در آن نشان از عربي بودن آن ملت دارد. چرا بايد شخصيت و هويت و مليت خود را لگدمال كنيم و عضو تشكيلاتي شويم كه مربوط به ملل عرب مي‌‏شود و در آنجا هويت و مليت و شخصيت ملي مستقل خود را با علامت سؤال مواجه كنيم. آن اتحاديه اساس كارش تنها دشمني با هويت ملي ديگران است از جمله هويت ملي ايراني".

وى مىافزايد: "تصميم گيران وزارت خارجه ما به كلي از مرحله پرت هستند. وزارت خارجه سرخود چنين تقاضايي كرده است و با اين كار هويت چند هزار ساله يك ملت را خدشه دار نموده است. يك چنين تقاضايي كه براي همكاري مايه گذاشتن از هويت ملي مطرح شود مطلقا بيجاست. چطور است اصلا اسم خودمان را بگذاريم رئيس كل عربها؟. ورود به آن اتحاديه مساوي است با نابودي هويت ملي و استقلال و شخصيت ملي و زير پا گذاردن و ناديده گرفتن 1400 سال مبارزه ملت ايران براي ايراني بودن و عرب نشدن. رهبران عرب يكسره با ايران و ايراني بودن و هر آنچه مربوط به ايراني حتي به كلمه فارس مربوط مي‌‏شود دشمني ‌‏ورزيده اند؛ ايران چند هزار سال هويت و شخصيت مستقل دارد، ايران افتخار دارد كه مسلمان است ولي خيلي بهتر از عرب توانست به اسلام خدمت كند. در قصص قرآن آمده است كه بابل محل كفر و مبارزه ضدخدا بوده است و كورش كه پيامبر خدا در دين يهودي و دين مسيحي قلمداد شده است و در قرآن ذوالقرنين آمده است و آن بساط كفر ضدخدايي را برداشت به كورش فحاشي مي‌‏كنند٫ اين انگيزه از همان جا مي‌‏آيد....."

پيروز مجتهدزاده به مسئله عضويت تركيه در اتحاديه اروپا نيز از همان چهارچوب قوميتگرايانه افراطى فارسى پرداخته است: "تركيه مي‌‏خواهد وارد اتحاديه اروپا شود و مي‌‏خواهد بگويد هويت و ملتيش اروپايي است، ولي ما مي‌‏گوييم كه اين ملت ملتي است كه هويت درستي ندارد. اگر هويت درستي داشته باشد، پايبند هويت خودش مي‌‏بود".

در لزوم پيوستن ايران به "اتحاديه كشورهاى عربى"(League of Arab States)

"اتحاديه عرب" (جامعه الدول العربيه) در سال 1945 بوجود آمد. هدف اوليه تاسيس اين اتحاديه دفاع از وحدت عربي و آزادسازي سرزمين هاي اشغالي اعراب بود. اما اكنون اين مجموعه در راه تغييرات ساختارى بنيادى بر اساس منافع سياسي و مشترك منطقه اى است. تعداد كنونى اعضاي آن 22 كشور است (اردن٫ امارات٫ بحرين٫ تونس٫ الجزيره٫ جيبوتى٫ عربستان سعودى٫ سودان٫ سوريه٫ سومالى٫ عراق٫ عمان٫ فلسطين٫ قطر٫ كومور٫ كويت٫ لبنان٫ ليبى٫ مصر٫ مراكش٫ موريتامى و يمن).

1- همسايگان جنوبي و غربي ايران را كشورهاى با جمعيت عمدتا عرب تشكيل مي دهند. (عراق با مرز خاكى٫ كويت٫ عربستان٫ قطر٫ امارات متحده٫ عمان, بحرين با مرز آبى)

2- پيوندها و درهم تنيدگي ژرف و ديرينه ي سياسى٫ فرهنگى٫ اعتقادى و تبارى ميان مليتهاى مختلف ساكن در ايران و اعراب بخشي از تاريخ٫ هويت و تمدن اسلامي مليتهاى ايران است. از آن جمله است دين اسلام٫ خط عربى٫ وجود 60%-80% لغات عربى در زبان فارسى و نقش تعيين كننده و غيرقابل انكار تبار عرب در تشكل تبارى قوم فارس امروزى در ايران. بخش قابل توجهى از هموطنان فارس زبان امروزى ايران به واقع گروههاى مهاجر و يا بومىعرب (تبار) ند كه به مرور زمان داوطلبانه (در قرون گذشته) و به اجبار (در قرن بيستم) زبان فارسى را اختيار نموده اند.

3- درصد مهمى (بين 7% الى 8%) از جمعيت ايران را هموطنان و شهروندان عرب تشكيل مىدهند. اعراب ايران متشكل از عربهاي استان خوزستان و مناطق عرب نشين چسبيده به خوزستان٫ عربهاي جزاير و بنادر خليج فارس و بيش از پانصد هزار نفر عربهاي استان فارس٫ خراسان٫ كرمان٫ يزد٫ بلوچستان و جنگ زده هاي خوزستاني مقيم كرج، تهران، اصفهان، مشهد و ديگر مناطق ايران مىباشند.

4- جمعيت عرب ايران به تنهايى از جمعيت عرب بسيارى از كشورهاى عضو اتحاديه عرب بيشتر است. و از اين منظر ايران شايستگى عضويت نه تنها به عنوان ناظر بلكه حتى به عنوان عضو اصلى اتحاديه كشورهاى عرب را نيز داراست.

5- در عرصه همكاري‌‏هاي اقتصادي و تجارى ايران با كشورهاي عربي در حوزه خليج فارس و شمال آفريقا ,‌‏ اين اتحاديه دريچه اى به روى بازار نواحى مذكور خواهد بود.

6- در سالهاى اخير به موازات بحث هاي بسيار جدي در ميان روشنفكران و سياسيون جهان عرب در باره توسعه سياسى و روند دمكراسى منطقه اى تغييرات گوناگونى در ساختار اتحاديه عرب از جمله گنجاندن حقوق بشر و گسترش دموكراسي بعنوان بخشي از فعاليتهاي اين اتحاديه نيز در حال انجام است. اكنون به خوبى دانسته شده است كه بدون تعريف و تلقى منطقه اى از روند دمكراسى در خاورميانه ، گذر به دمكراسى در كشورهاى منطقه به طور منفرد غيرقابل تصور است. شواهد نشان مىدهد كه موضوع دموكراسي در تعاريف جديد اتحاديه عرب هم بدرستى به شكل روند و مقوله اى منطقه اي تثبيت و تعريف خواهد شد. ايران به عنوان كشورى خاورميانه اى نمىتواند بيش از اين خود را از روند دمكراتيزاسيون منطقه ى تجريد نمايد.

7- از دگرگوني ها و تغييرات مثبت در حال انجام در ساختار و بنيان اتحاديه عرب يكى نيز حركت به سوى اساس قرار دادن منافع متقابل و همكاري منطقه اي در قبول عضويتهاى جديد و كمرنگتر و بىاعتبار شدن مقولات گذشته مانند هويت ملي و منشا نژادي است. بنا به گفته عمرو موسي دبيركل اتحاديه عرب در ماه‌‏هاي اخير علاوه بر ايران درخواست‌‏هاي مشابهي از سوي كشورهاي اتيوپي، اريتره٫ تركيه و همچنين از آمريكاي لاتين براي پيوستن به اتحاديه‌‏ عرب به‌‏ عنوان عضو ناظر دريافت شده است. در چنين شرايطى عضويت ايران در همسايگى با كشورهاى عربى٫ وجود جمعيت بزرگ ايرانيان عرب ٫ مسئله تروريسم اسلامى و ديگر مسائل (بند 8) در اتحاديه عرب امرى بسيار معقول و منطقى جلوه مىكند.

8- عضويت در اتحاديه عرب امكان تشريك مساعى٫ گشودن باب ديالوگ و تفاهم٫ تاثير و تعديل در سياستگذاريهايى مانند مسئله فلسطين و اسرائيل٫ امنيت خليج فارس٫ مشكلات موجود ايران با مصر و عربستان ,‌‏ آينده عراق٫ مسئله جزاير سه گانه عربى٫ تروريسم اسلامى و ... را فراهم خواهد ساخت. بدون ايجاد روابط مستحكم٫ دمكراتيك و با احترام متقابل با مصر و عربستان ايجاد روابط مستحكم با دنياى عربى فوق العاده دشوار است.

در لزوم پيوستن ايران به "مجمع تركى توسعه و همكارى"(TİKA) و "سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه" (BSEC) ويا KEİ))

"مجمع تركى توسعه و همكارى" Türk İşbirliği ve Kalkınma İdaresi Başkanlığı در سال 1992 بوجود آمد. هدف شكل گيري اين اتحاديه گسترش و توسعه تعاون و همكارى منطقه اى بين كشورهاى تركزبان٫ كشورهاى همسايه تركيه و ديگر كشورها در همه زمينه هاى اقتصادى٫ تجارى٫ ادارى٫ تكنولوژيك و آموزشى بوده است. تعداد اعضاي آن در حال حاضر 18 كشور مركب از كشورهاى شبه جزيره بالكان٫ قفقاز و آسياى ميانه است (تركيه٫ آذربايجان٫ قزاقستان٫ ازبكستان٫ تركمنستان٫ قيرقيزستان٫ قبرس شمالى٫ گرجستان٫ بلغارستان٫ اوكراينى٫ روسيه٫ رومانى٫ مقدونيه٫ مولداوى٫ آلبانى٫ بوسنى هرزگوين٫ مغولستان٫ تاجيكستان) "سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه" BSEC - Black Sea Economics Cooperation - Karadeniz Ekonomik İşbirliği Örgütü نيز تشكيلاتى است مشابه كه در همان سال تاسيس شده و داراى 20 عضو است. (اعضاى آن: تركيه٫ آلبانى٫ بلغارستان٫ رمانى٫ مولداوى٫ يونان٫ آذربايجان٫ گرجستان٫ ارمنستان٫ روسيه٫ اوكراينى. اعضا ناظر: اتريش٫ ايتاليا٫ آلمان٫ فرانسه٫ اسرائيل٫ مصر٫ تونس٫ لهستان٫ و سلواكى)

1- همسايگان شمالى ايران را كشورهايى با جمعيت عمدتا ترك تشكيل مىدهند (تركيه٫ آذربايجان٫ تركمنستان با مرز خاكى٫ قزاقستان با مرز آبى).

2- پيوندها و در هم تنيدگى ژرف و ديرينه سياسى٫ فرهنگى٫ اعتقادى و تبارى ميان مليتهاى مختلف ساكن در ايران و تركها٫ بخشى از تاريخ٫ هويت و تمدن خاورميانه اسلامى و مليتهاى ايران است. از آن جمله است مذهب تشيع (كه توسط تركهاى آسياى صغير مذهب حاكم ايران و از جمله قوم فارس شده است)٫ وجود هزاران لغت تركى در زبان فارسى٫ نقش تعيين كننده ترك ها در تشكل تبارى و هويتى قوم موسوم به فارس در ايران. بخش قابل توجهى (30%-40%) از هموطنان فارس زبان امروزى ايران به واقع ترك تبارانى هستند كه به مرور زمان داوطلبانه (در قرون گذشته) و به اجبار (در قرن بيستم) زبان فارسى را اختيار نموده اند. علاوه بر آن ايران به عنوان كشورى كه بيش از هزار سال تحت حاكميت خاندانها٫ ارتشها و سلسله هاى تركى بوده ٫ عملا در دوره مذكور بخش محورى تاريخ و دنياى تركى را داشته است. عضويت ايران در مجمع كشورهاى تركى بازگشت به هويت اصيل و ايفاى دوباره اين نقش تاريخى پس از غيبتى صدساله خواهد بود.

3- مليت ترك يكى از دو مليت عمده ايران است. بخش بسيار قابل توجهى از جمعيت ايران (در منابع مختلف بين 50%- 25%) را هموطنان و شهروندان ترك تشكيل مىدهند. گروههاى منسوب به اين مليت علاوه بر تركهاى استانهاى آذربايجانى شمال غرب كشور (آذربايجان شرقى٫ آذربايجان غربى٫ زنجان٫ همدان٫ اردبيل٫ قزوين و مناطق ترك نشين چسيبده به اين استانها در استانهاى مركزى٫ قم٫ كردستان٫ كرمانشاهان٫ گيلان٫ تهران) شامل ميليونها تن ترك در استانهاى خراسان٫ فارس٫ اصفهان٫ كرمان٫ سمنان٫ مازندران٫ خوزستان٫ لرستان٫ چهارمحال كهگيلويه٫ بوشهر و.... ساكن مىباشند. همچنين تركمنها در استانهاى گلستان٫ خراسان و مازندران٫ و خلجها٫ قزاقها٫ اويغورها و ازبك ها از ديگر گروههاى تركى ساكن ايران مىباشند.

4- جمعيت ترك ايران به جز تركيه ٫ بيش از جمعيت ترك همه كشورهاى عضو مجمع كشورهاى تركى است (ايران به لحاظ نفوس دومين كشور ترك زبان جهان است). از اين زوايه ايران شايستگى آن را دارد كه نه تنها به عنوان ناظر بلكه به عنوان عضو اصلى كشورهاى تركى به عضويت "مجمع تركى همكارى و توسعه" در آيد.

5- توسعه اقتصادى نيز همانند روند دمكراسى مسئله اى منطقه اى است. به لحاظ همكاري‌‏هاي اقتصادى٫ مجمع تركى همكارى و توسعه و مشخصا كشورهاى تركيه٫ آذربايجان و تركمنستان و ديگر كشورهاي تركى در اروآسيا,‌ دريچه اى به روى بازار اورآسيا٫ آسياى ميانه ٫ قفقاز و اروپاى جنوب شرقى خواهد بود٫ در واقع اين دو سازمان از معدود امكانات واقعى ايران براى پيوستن به اتحاديه ها و سازمانهاى اروپايى نيز هستند.

6- مجمع تركى همكارى و توسعه و سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه تشكيلاتى بر مبانى نژادى و هويت ملى نيستند. مجمع تركى همكارى و توسعه اتحاديه اى منطقه اى مركب از سه دسته كشورهاى ترك زبان (تركيه٫ آذربايجان٫ قزاقستان٫ ازبكستان٫ تركمنستان٫ قيرقيزستان٫ قبرس شمالى) كشورهاى همسايه تركيه (گرجستان٫ بلغارستان٫ اوكراينى٫ روسيه) و ديگر كشورها (رومانى٫ مقدونيه٫ مولداوى٫ آلبانى٫ بوسنى هرزگوين٫ مغولستان٫ تاجيكستان) است. در "سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه"٫ اكثر كشورهاى عضو را كشورهاى غير ترك مانند يونان و ارمنستان تشكيل مىدهند. عضويت ايران در اين دو مجمع و سازمان به عنوان كشورى با جميت عمدتا ترك ٫ در همسايگى تركيه و ديگر كشورهاى تركى و نيز پاره اى مسائل سياسى ديگر (بند 8) امرى بسيار معقول٫ فوق العاده منطقى و مطابق بر منافع دراز مدت ملى است.

7- فعاليت و اهداف تاسيس مجمع تركى همكارى و توسعه شامل گسترش همه نوع همكارى و تعاون در عرصه هاى اقتصادى٫ بانكدارى٫ بيمه٫ بودجه٫ سيستمهاى مالياتى٫ تجارت خارجى٫ تكنولوژى٫ اجتماعى٫ فرهنگى و آموزشى و ...است. عرصه هايى كه توسعه و گسرتش آنها٫ زيربناى توسعه سياسى و گسترش ساختار دمكراتيك در منطقه نيز مىباشند.

8- عضويت در مجمع كشورهاى تركى امكان تشريك مساعى٫ گشودن باب ديالوگ و تفاهم٫ تاثير و تعديل در سياستگذاريهايى مانند مسئله اشغال قره باغ توسط ارمنستان٫ امنيت درياى خزر٫ مشكلات موجود ايران با تركيه و آذربايجان ,‌‏ آينده عراق و افغانستان (هر دو با جمعيت قابل توجه ترك خواهان به رسميت شناخته شدن حقوق ملى خويش)٫ مسئله چاههاى نفتى و تقسيم منابع زيرآبى درياى خزر٫ تروريسم اسلامى و ... را فراهم خواهد ساخت. بدون ايجاد روابط مستحكم با تركيه٫ نيز آذربايجان٫ ايجاد روابط دوستانه با دنياى تركى بسيار دشوار خواهد بود.

از ديگر فوائد پيوستن ايران به اتحاديه هاى منطقه اى تركى و عربى:

- گردهمآيى و همكاري كشورها در مجموعه هاي منطقه اي كه به سرعت در سطح جهان در حال گسترش است به هيچ وجه ناقض هويت ملى و يا نافى استقلال ملى نيست. همانطور كه عضويت و همكاري فرانسه لاتين٫ آلمان ژرمن٫ مجارستان اوراليك ويا مالتاى سامى در اتحاديه اروپا به نفي هويت يكديگر منتهي نشده است. پس از عضويت روسيه در كنفرانس كشوهاى اسلامى به عنوان عضو ناظر -به سبب داشتن اقليت مسلمان٫ همسايگى با كشورهاى اسلامى٫ مسئله ترور اسلامى٫ منافع ملى و ديگر ملاحظات - عضويت ايران در "اتحاديه عرب"٫ "مجمع تركى توسعه و همكارى" و يا "سازمان همكارى اقتصادى درياى سياه" و ... نيز از الزم واجبات است.

- روند دمكراتيزاسيون تدريجى در داخل ايران باعث تمثيل و اشتراك هر چه بيشتر هموطنان به حاشيه رانده شده ترك و عرب در تعريف هويت ايرانى و سياستهاى كلان دولت و -دير يا زود – منجر به رسمى شدن زبان عربى در مناطقى كه هموطنان عرب در آن مناطق از جمعيت قابل توجهى برخوردارند٫ همچنين اعلام زبان سراسرى تركى به عنوان يكى از دو زبان رسمى دولت مركزى ايران خواهد شد . و بدنبال آن نتيجه منطقى گسترش و نهادينه شدن دمكراسى در ايران از جمله اين خواهد بود كه هويت هاى تركى و عربى ايرانيان ترك و عرب نيز به عنوان بخشى جدايى ناپذير از هويت ايرانى٫ منافع و ملاحظات پايه اى ايران و مولفه هاى اصلى سياستهاى منطقه و خارجى آن پذيرفته و تلقى گردد. بهبود وضعيت مليتهاى ترك و عرب در ايران به تلطيف روابط ايران با به ترتيب دنيا و كشورهاى تركى و عربى٫ و به عكس مستحكمتر شدن روابط با كشورهاى تركى و عربى به بهبود وضعيت شهروندان ايرانى ترك و عرب يارى خواهد رساند. عضويت ايران در اتحاديه كشورهاى عربى و مجمع تركى توسعه و همكارى و ....روندهاى لابد فوق را تسريع خواهد نمود.

- عضويت ايران در اتحاديه كشورهاى ترك و عرب٫ باعث دور شدن و پاكسازى ايران از انديشه هاى نژادپرستى آريايى٫ رسوبات باستانگرايى-كورشيسم استعمار ساخته پهلوى و تضعيف سياستهاى قوميت گرايى افراطى فارسى حاكم بر بخشى از دولتمران٫ مقامات و بروكراتهاى فارس خواهد شد. اين عضويتها همچنين به دور شدن از سياستهاى ضد عربى و ضد تركى دولت پهلوى در ايران –كشورى محصور بين كشورهاى عرب و ترك- در سده بيستم كمك خواهد نمود. سياستهاي ضدملى اى كه ايران را منحصرا مترادف با فارس مىداند (مشابه آنها را در بيانات پرويز مجتهدزاده شاهد بوديم) و مردم و كشور ايران هزينه هاى فوق العاده زيانبار آنها را متحمل شده و مىپردازند.

سياستگذاران و مسئولين كشور كثيرالمله ايران بايد هر حركت و تصميمي كه ايران را به سمت جهان عربى و دنياى تركى نزديك مىسازد پيگيرانه دنبال كنند. روابط حسنه و پيوندهاى مستحكم بين ايران و كشورهاى منطقه و جهان اسلام و در اين ميان اتحاديه عرب و مجمع كشورهاى تركى هم به نفع ايران, ‌‏هم به نفع اعراب و اتراك خارج و داخل و همه ديگر مليتهاى ايرانى و هم به نفع توسعه و ثبات كل جهان اسلام و خاورميانه است.


[zendeh_baad_nimaa_raashedaan - December 4, 2003 09:24 PM]

Afarin bar shomaa Nimaa Aziz,

Injaa baayad matlab bahs dar baareh Iraan baashad va nah yek siti keh tablighaat pan-turkism raa bokonad.
Pan-turkistaan site haayeh khodeshaan raa daarand va afsordeh hastand keh kasi bejoz khodeshaan keh te'daadeshaan ma'dood hast beh site-haayeshaan tavajohi nemikonad.

zendeh baad Iran.

[zendeh_baad_nimaa_raashedaan - December 4, 2003 09:23 PM]

Afarin bar shomaa Nimaa Aziz,

Injaa baayad matlab bahs dar baareh Iraan baashad va nah yek siti keh tablighaat pan-turkism raa bokonad.
Pan-turkistaan site haayeh khodeshaan raa daarand va afsordeh hastand keh kasi bejoz khodeshaan keh te'daadeshaan ma'dood hast beh site-haayeshaan tavajohi nemikonad.

zendeh baad Iran.

[amir - December 4, 2003 06:01 PM]

salam

vaghean GOOYA NEWS ba chape maghalee NIMA khan sathe site raa kheyli pain avord

Ba arze sepas
Amir

[be_okhtay_khanum - December 4, 2003 05:49 PM]


Dede-Qordut maaleh asiyaayeh miyaaneh hast va hich naami az Azarbaijan dar Aan nist.
Dar shahnaameh ferdowsi bishtar az 30 baar naameh Azarbaijan dideh mishavad.
Aslan kasi dar Azarbaijan taa 50 saal pish baa in ketaab ashnaai nadaasht va avalin kasi keh in ketaab raa peydaa kard yek fard almaani dar saal 1850 mibaashad.


Khatayi bishtar beh torki neveshteh vali asaar faarsi daarad.
Albatteh khattai mard-e- kasifi va bacheh baazi va sunni kushi va khoonkhaari bood va maayeyeh nang iran hast.

Bar aks Nasimi va Fozooli bishtar asaar faarsi daarand taa torki. Beh har haal ashnaai baa in do shakhs keh bigomaan bozorgtarin ashkhaasi dar zabaan Torki Azarbaijani hastand bedooneh zabaan faarsi nemishavad.

Halaa shomaa beravid beh maqbare' asho-araa tabriz va mibinid keh hameyeh in bozorgaan parsi goo boodand. Pas har do zabaan raa agar shomaa yaad begirid behtar hast taa enghar torki bar zed farsi raa tekraar konid.

[fars Kon - December 4, 2003 03:48 PM]

pahlevani rast migoyad
tamamiye JENDEH KANEHAYE donya por az Zene Fars hast, az Emarate Arabi gerefte ta LOs Anjeles

[Dr. Karim - December 4, 2003 03:09 PM]

Daer Pahlevani
Please see this web site if you have not any informaton about histrorical backgrond of türks:
http://www.ulkuocaklari.org.tr/:

[پهلواني - December 4, 2003 02:57 PM]

تركان عزيز
آخه شما داراي كدام پيشينه تاريخي و نقشي در تمدن بشري هستيد كه اينقدر حرافي مي كنيد. بجاي رگ گردن كلفت حجت قوي بياوريد. تمامي موزه ها و كتابخانه هاي معتبر بين المللي پر است از آثار خدمات ايرانيان به تمدن بشري كه طبق اكتشافات اخير در جيرفت كرمان قدمت آن به سي قرن قبل از ميلاد مسيح مي رسد. بس كنيد اين حسادت ورزيها را و بدانيد آب دريــا به پوزه سگ نجس نمي شود. و نقش تاريخي ايرانيان را حمقات تاريك انديشاني كه همه افتخار اجداد آنان چوپاني سلاطين ايران در زمان قبل از ظهور اسلام است پاك نمي كند.

[Atila Turkchü - December 4, 2003 02:22 PM]

اعتراض نمايندگان آذري‌زبان به حركات مستر بين ايران

جمعي از نمايندگان آذري‌زبان مجلس با حضور در دادگستري، از دستگيري دانشجويان آذري كه اعتراض آنان به برنامه طنز حميد ماهي‌صفت (مستربين ايران) منجر به درگيري شد، انتقاد كردند.

http://www.baztab.com/index.asp?ID=10754&Subject=News

«شرق» به نقل از يكي از نمايندگان نوشت: قرار است در اين‌باره چند نفر از نمايندگان آذري با مقامات عالي قضايي ديدار كرده و نسبت به صدور مجوز برپايي چنين برنامه‌هايي نيز اعتراض خود را اعلام كنند.


[Yek Turk - December 4, 2003 02:04 PM]


Anani ke be TURKHA fosh midehand az dostane Nima Rashedan hastand, va ya Shakse Nima Rashedan hast. in Afrad Fashist va zede Turk hastand va bayad ve hame Gofte shevad ke nima Rashedan Afkare Fashiste va Nejad parasti darad

امکان نظرخواهي را خذف کنيد، نامه نيما راشدان به سردبير خبرنامه گويا

[kambiz - December 4, 2003 01:54 PM]

21 آذر و مطالبات سرکوب شده ملت آذربايجان

فرقه دموکرات آذربايجان تبلور جريانی بود که از دوره مشروطيت شروع شده بود و با قيام شهيد شيخ محمد خيابانی و اعلام موجوديت آذربايجان ، در روزهای اوج فرياد آزادی خواهی ملت تحت ستم آذربايجان ، فرقه دموکرات آذربايجان پرچمدار آن شده بود.

اهداف فرقه دموکرات آذربايجان که همانا سعادت ملت آذربايجان و ايران بود ، برای بسياری از دشمنان ملت آذربايجان سخت می نمود. و از هر طريق خواهان بر انداختن حکومت ملی آذربايجان بودند ، و برای رسيدن به مقاصد شوم خود ملاحظه هيچ کاری را نداشتند، حتی کشتن هزاران نفر و آواره کردن يک ملتی که خواهان آزاد زيستن بودند و می خواستند مقدرات خود را خودشان به دست بگيرند.

اما با سرکوب فرياد آزادی خواهی ملت آذربايجان در روز 21 آذر و انکار کشتار بی رحمانه و دد منشانه و انحراف افکار عمومی و فريب مردم دنيا ، مطالبات ملت آذربايجان به کل از بين نرفت ، بلکه مانند آتشی در زير خاکستز ماند و هر روز در بطن تاريخ آذربايجان و روح ملت آذربايجان ساری و جاری است ، مطالباتی که جزء حقوق ابتدايی هر انسانی است و دست يافتن به آنها نيازی به آرزو کردن ندارد ولی دست يافتن به آنها امروز برای ملت آذربايجان به يک آرزو تبديل شده است.

و حالا نطری اجمالی می اندازيم به مطالبات قانونی ملت آذربايجان :

1.تحصيل به زبان ترکی آذربايجانی که زبان مادری همه ملت آذربايجان است.

2. داشتن خود مختاری داخلی در اداره امور فرهنگی و سياسی و اقتصادی...

3. داشتن روابط آزاد فرهنگی و سياسی و اقتصادی ... با همزبانان خود در تمام کشورها و خصوصا با کشورهای همسايه.

4. عدم انکار تاريخ ، زبان و فرهنگ ملت آذربايجان از طرف شوونيستهای فارس و همچنين تلاش در جهت جبران صدمات وارده به تاريخ ، زبان و فرهنگ ملت آذربايجان.(توقف استراتژی جعل وتحريف)

5. پذيرش کشتار ملت آذربايجان در روز 21 آذر به عنوان بزرگترين نسل کشی قرن اخير ايران ( پذيرش تاريخ)

6. اعتراف به اعمال غير انسانی جهت تحقير ملت آذربايجان برای رسيدن به مقاصد شوم خود و عذر خواهی از ملت آذربايجان.(توقف استراتژی تحقير)

7. تبرئه شهدا 21 آذر از اتهامات وارده خصوصا شهيد مظلوم سيد جعفر پيشه وری ، بنيان گذار فرقه دموکرات آذربايجان.

8. استفاده بهينه از پتانسيل اقتصادی آذزبايجان در جهت توليد کار و سرمايه برای کاهش بيکاری.

هرچند که اينها تمام مطالبات قانونی ملت آذربايجان نيست ، اما هنوز هم که هنوز است برای رسيدن به آنها بايد پنجه در پنجه آهنين شوونيستهای فارس انداخت ، با آنانی که به ملت آذربايجان به عنوان يک ملت مستعمره نگاه می کنند و هر روز با يک حيله و تزوير می خواهند آنها را از بين ببرند.

دشمنان ملت آذربايجان از هر طريق می خواهند مطالبان سرکوب شده ملت آذربايجان را بيشتر سرکوب کنند تا به هدف خود که به عنوان " ادغام ملی " از آن ياد می کنند برسند. و تا به حال هم " استراتژی سکوت " و " استراتژی به تاخير انداختن " را در مقابل مطالبات ملت آذربايجان در پيش گرفته اند. در مقابل خواستهای جوانان آذربايجان يا سکوت می کنند يا وعده سرخرمن می دهند ، که اگر فلان چيز فلان شود ، فلان خواهد شد.

ملت آذربايجان بايد به اين نتيجه رسيده باشد که اينها اعتقادی به حقوق پايمال شده ملت آذربايجان ندارند و فقط می خواهند از خوش نيتی و از احساسات پاک و ميهن پرستانه ترکان آذربايجان سوء استفاده کنند و به مقاصد شوم خود برسند. در نظر اينها يک ترک خوب کسی است که از حقوق ملی و فرهنگی خود سئوال نکند و اگر اشتباه کند در اين باره سئوال کند و ملقب به خائن ، پان ترک ، وطن فروش ، تجزيه طلب خواهد شد ، ولی اگرهمه هويت ملی ، تاريخی و فرهنگی خود را انکار کند به لقب آذری عزيز مفتخز خواهد شد. جوانان آذربايجان بدانند که راه پيروزی سخت و دشوار است و متجاوزين پر ادعا و پررو.

باريش مرندلی

[amir - December 4, 2003 01:27 PM]

Dear Sina

Please see www.azer.com

[hello torka - December 4, 2003 01:10 PM]

خدائي اجداد شما چقدر بي سليقه بودند كه زبان خود را رها كرده و زبان كيري تركي را انتخاب كردند و يا اينكه چقدر ترسو بودند كه با يك حمله خارجي زبان خودشان را تغيير داديد و حالا شما لاف ميزنيد و ادعاي زبان مادري داريد . ببينيد روراست حرف ميزنيم قبل از دو سه قرن قبل كه سندي درباره ترك زبان بودن آن قسمت از ايران وجود ندارد ( به غير از كس شعرهاي شما ) حالا دو حالت داريم يا اجداد شما ايراني بودند و اين زبان را قبول كردند كه واقعا خاك بر سرتان با آن زبان كيري و يا اينكه شما اصلا ايراني نباشيد بنابراين متجاوزيد و لازم است كه هر چه زودتر گور خود را گم كنيد و به همان جهنم دره خودتان برويد

[hello torka - December 4, 2003 01:08 PM]

خدائي اجداد شما چقدر بي سليقه بودند كه زبان خود را رها كرده و زبان كيري تركي را انتخاب كردند و يا اينكه چقدر ترسو بودند كه با يك حمله خارجي زبان خودشان را تغيير داديد و حالا شما لاف ميزنيد و ادعاي زبان مادري داريد . ببينيد روراست حرف ميزنيم قبل از دو سه قرن قبل كه سندي درباره ترك زبان بودن آن قسمت از ايران وجود ندارد ( به غير از كس شعرهاي شما ) حالا دو حالت داريم يا اجداد شما ايراني بودند و اين زبان را قبول كردند كه واقعا خاك بر سرتان با آن زبان كيري و يا اينكه شما اصلا ايراني نباشيد بنابراين متجاوزيد و لازم است كه هر چه زودتر گور خود را گم كنيد و به همان جهنم دره خودتان برويد

[hello torka - December 4, 2003 01:07 PM]

خدائي اجداد شما چقدر بي سليقه بودند كه زبان خود را رها كرده و زبان كيري تركي را انتخاب كردند و يا اينكه چقدر ترسو بودند كه با يك حمله خارجي زبان خودشان را تغيير داديد و حالا شما لاف ميزنيد و ادعاي زبان مادري داريد . ببينيد روراست حرف ميزنيم قبل از دو سه قرن قبل كه سندي درباره ترك زبان بودن آن قسمت از ايران وجود ندارد ( به غير از كس شعرهاي شما ) حالا دو حالت داريم يا اجداد شما ايراني بودند و اين زبان را قبول كردند كه واقعا خاك بر سرتان با آن زبان كيري و يا اينكه شما اصلا ايراني نباشيد بنابراين متجاوزيد و لازم است كه هر چه زودتر گور خود را گم كنيد و به همان جهنم دره خودتان برويد

[Sina - December 4, 2003 12:53 PM]

Dear Azari Friends
Some of my friend and I,are collecting some cultural stuff from different nations of iran for some student events,I'm looking for some Azari stuff like Some music especially some opera's in azeri and farsi performed by rashid behboudov (actually I have some and one of them that I really love is not recorded in quality)and some educational movies for azeri dance.I'm happy that there exist so much interested people to cultural issues of azerbayjan. maybe they can help me to find the stuff I'm looking for.

I will pay for the music and also educational dance media obviously.Also I need let you know that I surfed the net and I found a link in Russian Azerbaijan that they sell cultural stuff but they didn't have the dance stuff at all and some limitted stuff from behboudov. I guess my collection on behboudiv music is better than them. By the way I really appreciate if you help me specifically on those dance educational media
regards
and waiting to hear from you guys
sina

[افتخاري - December 4, 2003 11:34 AM]

علي اصغر جان
بهتر است بروي تاريخ را از روي منابع معتبر و مورخان برجسته دنيا بخواني و بياموزي. ان زمان كه ايران يكي از دو ابرقدرت عالم بود سلاطين ايران عده اي از تركهاي وحشي و بيابانكرد را جهت تيمار اسبان و نكهداري احشام و بعنوان مهتر به بخشهايي از سرزمين عريض و طويل خود وارد كردند. حالا شما با اين سوابق مدعي خاك اربابان ايراني خود شده ايد. زهي بي شرمي و نمك نشناسي.

[افتخاري - December 4, 2003 11:34 AM]

علي اصغر جان
بهتر است بروي تاريخ را از روي منابع معتبر و مورخان برجسته دنيا بخواني و بياموزي. ان زمان كه ايران يكي از دو ابرقدرت عالم بود سلاطين ايران عده اي از تركهاي وحشي و بيابانكرد را جهت تيمار اسبان و نكهداري احشام و بعنوان مهتر به بخشهايي از سرزمين عريض و طويل خود وارى كردند. حالا شما با اين سوابق مدعي خاك اربابان ايراني خود شده ايد. زهي بي شرمي و نمك نشناسي.

[اوختای - December 4, 2003 09:47 AM]

مرثیه ای برای تمامیت ارضی ایران!!!!

ای ملت پارس مواظب تمامیت ارضی ایران باشید که با وزش نسیمی ممکن است تجزیه شود و دل کوروش معمار پرشیا بدرد آید. به خاطر داشته باشید ما هر چه داریم و داشتیم و خواهیم داشت از کوروش این بزرگمرد عادل تاریخ است!

ای ملت مبادا به ترک آذربایجانی اجازه دهیم به زبان مادری خود تحصیل کند، و مبادا به کودک آذربایجانی اجازه دهیم که به کودکستان ترک زبان برود، که مملکت عزیزمان از دست می رود!

ای ملت مگذارید که کودک ترک زبان چیزی از فضولی و نسیمی و ختایی و دده قورقود بشنود که تمامیت ارضی ایران به باد می رود!

امان از موسیقی آذربایجانی نگویید که دشمن تمامیت ارضی است!

آی ملت مبدا تاریخ و انسانیت و حقوق بشر ، حکومت کوروش است مبادا از قبل و بعد آن سخن بگوییم که اشک کوروش در می آید!

آی ملت نگذارید که ترکها برای خود فرستنده رادیویی ، تلویزیونی و مطبوعات آزاد داشته باشند که دیگر کار ایران تمام می شود!

ای ملت مگذارید که در ایران دموکراسی واقعی حاکم شود و ترک و عرب و بلوچ و... و همه مردم به حقوق طبیعی خود برسند که در این صورت سرزمین پارس این یادگار کوروش و داریوش از دستمان می رود!

آی ملت نجیب و شریف و پاک نژاد و خالص زبان آریایی ، آگاه باشید که پایه های تمامیت ارضی ایران به نازکی موی سر کوروش است. شما که نمی خواهید مویی از سر این سردارمان کم شود!!

به اطلاع ملت شریف آریایی ، صاحبان اصلی این سرزمین کهن و باستانی می رسانیم که به همین مناسبت مرثیه ای بر سر قبر عزیز ناکاممان کوروش جان برگزار می شود. لذا از تمام عزیزانمان خواهشمند است با شرکت در این مراسم باعث تسلی خاطر بازماندگان این مرحوم شوید.

از طرف خانواده های داغدار:
پهلوی ، آریامهر، هخامنشیان ، اشکانیان ، ساسانیان ، ملیون، شونیست پور ، پارسیان اصیل ، مشارکتچییان، اصلاح طلبان ، محافظه کاران ،انصاریان حزب الهی ، نفت دوستان، تاچر ، داشناکیان، پوتین و شرون و دیگر خانواده های ایرانی الاصل وطن پرست.

آذر ماه سال 7025 آریایی

[اوختای - December 4, 2003 09:05 AM]

مرثیه ای برای تمامیت ارض ایران!!!!

ای ملت مواظب تمامیت ارضی ایران باشید که با وزش نسیمی ممکن است از بین برود و دل کوروش معمار پرشیا بدرد آید. به خاطر داشته باشید ما هر چه داریم و داشتیم و خواهیم داشت از کوروش این بزرگمرد عادل تاریخ است!

ای ملت مبادا به ترک آذربایجانی اجازه دهیم به زبان مادری خود تحصیل کند، و مبادا به کودک آذربایجانی اجازه دهیم که به کودکستان ترک زبان برود، که مملک عزیزمان از دست می رود.


ای ملت مگذارید که کودک ترک زبان چیزی از فضولی و نسیمی و ختایی و دده قورقود بشنود که تمامیت ارضی ایران به باد می رود.

آخ از موسیقی آذربایجانی نگویید که دشمن تمامیت ارضی است.

آی ملت مبدا تاریخ و انسانیت و هرچیزی حکومت کوروش است مبادا از قبل و بعد آن سخن بگوییم که اشک کوروش در می آید.

آی ملت نگذارید که ترکها برای خود فرستنده رادیویی ، تلویزیونی و مطبوعات داشته باشند که دیگر کار ایران تمام می شود.

ای ملت مگذارید که در ایران دموکراسی واقعی حاکم شود و ترک و عرب و بلوچ و... و همه مردم به حقوق طبیعی خود برسند که در این صورت ایرانمان این یادگار کوروش و داریوش از دستمان می رود

آی ملت نجیب و شریف و پاک نژاد و خالص زبان آریایی ، آگاه باشید که پایه های تمامیت ارضی ایران به نازکی موی سر کوروش است. شما که نمی خواهید مویی از سر این سردارمان کم شود!!

به اطلاع ملت شریف آریا صاحبان اصلی این سرزمین کهن و باستانی می رسانیم که به همین مناسبت مرثیه ای بر سر قبر عزیز ناکاممان کوروش جان برگزار می شود. لذا از تمام عزیزانمان خواهشمند است با شرکت در این مراسم باعث تسلی خاطر بازماندگان این مرحوم شوید.

از طرف خانواده های داغدار:
پهلوی ، هخامنشیان اشکانیان ،ساسانیان، آریامهر، ملیون، شونیست پور ، پارسیان اصیل ، مشارکتچییان،انصاریان حزب الهی ، تاچر ، داشناکیان، پوتین و شرون و دیگر خوانواده های ایرانی الاصل وطن پرست.

[اوختای - December 4, 2003 09:04 AM]

مرثیه ای برای تمامیت ارض ایران!!!!

ای ملت مواظب تمامیت ارضی ایران باشید که با وزش نسیمی ممکن است از بین برود و دل کوروش معمار پرشیا بدرد آید. به خاطر داشته باشید ما هر چه داریم و داشتیم و خواهیم داشت از کوروش این بزرگمرد عادل تاریخ است!

ای ملت مبادا به ترک آذربایجانی اجازه دهیم به زبان مادری خود تحصیل کند، و مبادا به کودک آذربایجانی اجازه دهیم که به کودکستان ترک زبان برود، که مملک عزیزمان از دست می رود.


ای ملت مگذارید که کودک ترک زبان چیزی از فضولی و نسیمی و ختایی و دده قورقود بشنود که تمامیت ارضی ایران به باد می رود.

آخ از موسیقی آذربایجانی نگویید که دشمن تمامیت ارضی است.

آی ملت مبدا تاریخ و انسانیت و هرچیزی حکومت کوروش است مبادا از قبل و بعد آن سخن بگوییم که اشک کوروش در می آید.

آی ملت نگذارید که ترکها برای خود فرستنده رادیویی ، تلویزیونی و مطبوعات داشته باشند که دیگر کار ایران تمام می شود.

ای ملت مگذارید که در ایران دموکراسی واقعی حاکم شود و ترک و عرب و بلوچ و... و همه مردم به حقوق طبیعی خود برسند که در این صورت ایرانمان این یادگار کوروش و داریوش از دستمان می رود

آی ملت نجیب و شریف و پاک نژاد و خالص زبان آریایی ، آگاه باشید که پایه های تمامیت ارضی ایران به نازکی موی سر کوروش است. شما که نمی خواهید مویی از سر این سردارمان کم شود!!

به اطلاع ملت شریف آریا صاحبان اصلی این سرزمین کهن و باستانی می رسانیم که به همین مناسبت مرثیه ای بر سر قبر عزیز ناکاممان کوروش جان برگزار می شود. لذا از تمام عزیزانمان خواهشمند است با شرکت در این مراسم باعث تسلی خاطر بازماندگان این مرحوم شوید.

از طرف خانواده های داغدار:
پهلوی ، آریامهر، ملیون، شونیست پور ، پارسیان اصیل ، مشارکتچییان،انصاریان حزب الهی ، تاچر ، داشناکیان، پوتین و شرون و دیگر خوانواده های ایرانی الاصل وطن پرست.

[علىاصغر - December 4, 2003 06:24 AM]

خانم ياسمن: نيما راشدان سفيه دوباره از موضع قوميت گرايى فارسى لاطائلاتى بر زبان آورده است. اين مردك احمق نژادپرست در مغز معيوب و پوك خودش قوم اقليت فارس را ملت٫ و ملتهاى اكثريت ايران را قوم اقليت مىداند. و ايران در مخيله خالى اش عبارت از دو سه خيابان تهران است. اين مجسمه حماقت و بلاهت ٫ نيما راشدان نام خرفت و كودن و چرت و پرتها و مزخرفاتش را جدى نگيريد. اين شخص بيمار با نوشتن بر عليه مليتهاى ايرانى و تحقيرشان ناخودآگاه در صدد تطمين عقده هاى حقارت اش است٫ همانطور كه با نوشتن در باره مسائل جنسى به خودارضايى مرضى دست مىزند.

[yasaman - December 4, 2003 04:16 AM]

be nima rashedan keh kheyli edeaye azadi darad bayesti goft pesar jan hala keh godrat nadari az enteshare chand nazare khelafe nazare khodat narahat mishavi va amr be bastane gesmate nazarat mikoni vay bevagti keh karei shodi.

dovom inkeh pesar jan behtar ast megdari amig tar motale koni va cheshmat ra baz koni. azadi fagat dokhtar bazi nist- ba arz mazerat az zanan - va iran dar khiyabane jordan va fereshteh kholase nashodeh va amrika va urupa niz vagat dar hip hap va night club nist. ingadar az yeganegi urupa dam mizani aggalan bebin dar hamin urupa mardom ra bedalil harf zadan be zabane madari va donbal kardan farhange digari begeir az farhang mossalate yek mantageh mahkum be sansur nakardeh va anhara rusatii nemikhanand. to pesar jan boro donbale ogdehaye jensi khodat va gasht o gozar dar night club haye urupa. ma az azadi va madaniyat urupa va amrika kheyli chizhaye digar dideim ke azadi bayan va azadi zaban va farhang az an jumleh ast.

[ضد فاشیست - December 4, 2003 02:56 AM]

1: پیشوری اگر زمان استالین کشته شد. ربط مستقیم با
رژیم استالنیستی دارد. قبل از پیشوری استالین بسیاری ازایرانیان را که پنا هنده بودند کشت. میلیون ها فقط با مهر ترتسکیست بودن کشته شدند.

2: اینهائی که می خواهند بخشی از ایران را از ایران جدا کنند کی هستند ؟ اینها پان ترکیسم فاشیست هستند و مرتب توهین به همه ایرانیان میکنند و میگویند شما شوونیسم فارس هستید چون از آب و خاک و از زادگاه خود دفاع می کنید. ولی خودشان با دید شوونیستی پان ترکیسم بخشی از ایران را می خواهند جدا کنند. همان کاری که با کمک روسها و ترک هاو انگلیسها در این قرن شروع کردند ونتوانستند .
3: قومی گرائی یعنی فاشیستی فکر کردن. قوم من. نژاد من. مثل نژاد ژرمن ها. شما زیاد طرفدار ندارید. اگر هم چندتا هستند همه را راهی ترکیه کنید تا ایرانی برای خوابیدن در شهر های بزرگ جا داشته باشند.
3: خشونت و کشور ستیزی این گروهای مسلح وتروریست ربطی به آزادیخواهی نداشت. گروهای واقعی آزادیخواهی در جنبش های خراسان و گیلان رشد کردند.
4: اگر می خواهید از آدم تروریست و خشنی مثل پیشه وری مردی نکونام درست کنید باید این شعر "حافظ" را خواند:
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هر گز
اگر هم مرد به تخم چپ اسب
(حافظ)

[جعفر رهنما - December 3, 2003 10:19 PM]

آقای م. سببی تائید میکند.
"بر خلاف تبليغات مغرضانه، حکومت خودمختار فرقه آذربايجان و حرکت مشروع مردمی آن آفريده مسکو و خواستار تجزيه ايران نبود."

در پایان نوشته خود بیان میکنند

"در پایان باید گفت که بر خلاف تبلیغات مغرضانه، حکومت خودمختار فرقه آذربایجان و حرکت مشروع مردمی آن آفریده مسکو و خواستار تجزیه ایران نبود. برعکس، استالین بخاطر نگرانی از رشد نهضت ناسیونالیستی در آذربایجان و تمایل آن به روابط دوستانه و همکاری با ترکیه مجبور به حمایت، کنترل و فروپاشیدن بموقع آن بود. با آنکه مطالبات بالحق آذربایجانیها قربانی..."

تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه، تبلیغات مغرضانه،

آقای م. سببی روشن نمیکند. چی كسي

? مسکو ?شاه ? کمونیستهای ایرانی ? حزب توده ? انگلیس ? امریکا ?????? روحانيان

جعفر رهنما - دانشجوي تاريخ

[be Sansor va tohin na begoim - December 3, 2003 09:54 PM]


Sakse be eslh Nevisandeh ba tohin be shahrestaniha va dehatihe kahane Hazfe in baksh
shodeh
shakse malomol hale alate daste Kak Parastane Iranist

امکان نظرخواهي را خذف کنيد، نامه نيما راشدان به
سردبير خبرنامه گويا

[بير تورك - December 3, 2003 08:33 PM]

سلام به همه، و به آقای سينا، آقای سينا شما ادعا ميکنيد که دو زبانی بودن افراد باعثِ تغيير شخصيت افراد ميگردد، اما شما آيا به خودتان هم اين ايراد را ميگيرد که هويت ايرانی بخشی از عزيزترين مردم ايران را با دستاويز قرار دادن به زبان بيگانه فارسى درى که ريشه در فرهنگ و تاريخ مردم فارسستان ندارد و 800 سال پيش به اين سو از افغانستان وارد و در اين محل رايج شده را تغيير ميدهيد و انها را فارس ميخوانيد ، آيا تغيير هويت بوميان ساكن در ايران که شبيه بقيه مردم ايران و از جنس انها هستند و ريشه در بيش از ۳۰۰۰ سال تاريخ ايران دارد به هويت غيره واقعي و نامنسوخ وارداتى فارسى از افغانستان که هويت دشمنان مردم فارسستان و ايران بوده اند جنايت نيست، شما اين تناقضات صحبت خود را چگونه توجيه ميکنيد؟ چرا شما با دستاويز قراردادن رويه سطحي هويت که قابل تغيير است (زبان نيمه عربى نيمه تاجيكى موسوم به فارسى رايج در فارسستان) حاضر به قطع ريشه بوميان اصيل ايران با تمام فرهنگ و تاريخ انها و چسباندنشان به تاجيكهاى زردپوست افغانستان و تاجيكستان ميشويد؟ آيا اين جنايت نيست؟ ايا به اينکارهاي شما سياستبازي و دقلبازي و مزدورى افغانستان و تاجيكستان نام ديگري ميتوان داد؟ اگر انسان هستيد و خواهان سعادت عزيزان فارسی زبان هستيد کمی فکر کنيد.

[آخ جون چقدر ترك اينجاست !!! - December 3, 2003 04:11 PM]

از بعضي از آقايون و خانومها تعجب ميكنم كه براي تركها دارن استدلال ميارن. اينجوري اينا فكر ميكنند خبريه. تركها منطق خودشونو دارند و فقط من ميتونم گوشه اي از اين منطق ( منطق عر عر ) را به دوستان ياد بدم تا با تركها اينجوري صحبت كنند . بنابراين برين كنار تا علي تركه منطق خودشو ارائه كنه :
روزي علي يك بادكنك خريد ولي در راه بادكنكه تركيد بنابراين طرف دوم تساوي زير چون بادكنكي وجود ندارد مساوي صفر خواهد شد :
علي بادكنك خريد – بادكنك علي تركيد = 0
حالا جملات معادله را به دو طرف معادله انتقال ميدهيم ميشود :
علي بادكنك خريد = بادكنك علي تركيد
حالا جملات مشابه را از دو طرف تساوي حذف ميكنيم ميشود :
ترك = خر

بنابراين طبق اثبات رياضي بالا دوست دارم كه پيام من آخرين پيام باشه و ديگه كسي عر عر نكنه .
آدرس ايميل بنده براي عرعر كردن عبارت است از :
[email protected]
راستي از بچه ها درخواست ميكنم چند تا جوك تركي تعريف كنن حال كنيم

[رضا - December 3, 2003 01:33 PM]

شما كه از قوميت و سنن خاص و زبان محلي و رعايت دمكراسي غربي دم مي زني بهتر است بروي و در مورد علل تشكيل دولت - ملت و معناي ان در همان غرب كه كعبه امال توست تحقيق كني. هر كشوري كه داراي اقوام مختلفي است مي بايست به زبان مشتركي جهت حفظ وحدت اجتماعي خود تن در دهد به نحوي كه بتواند امكان استفاده از كليه نيروهاي انساني خود را در سراسر ميهن برقرار كند. اكر قرار باشد هر كس به زبان خاص خود اموزش ببيند بزودي رشته هاي علايق و مشتركات ملي از بين رفته كشور به نواحي متعددي تجزيه مي شود. و اين هدف نهايي كساني است كه با ظاهر فريبنده در دل خود ارزوهاي ننكين دارند.

[رضا - December 3, 2003 01:32 PM]

شما كه از قوميت و سنن خاص و زبان محلي و رعايت دمكراسي غربي دم مي زني بهتر است بروي و در مورد علل تشكيل دولت - ملت و معناي ان در همان غرب كه كعبه امال توست تحقيق كني. هر كشوري كه داراي اقوام مختلفي است مي بايست به زبان مشتركي جهت حفظ وحدت اجتماعي خود تن در دهد به نحوي كه بتواند امكان استفاده از كليه نيروهاي انساني خود را در سراسر ميهن برقرار كند. اكر قرار باشد هر كس به زبان خاص خود اموزش ببيند بزودي رشته هاي علايق و مشتركات ملي از بين رفته كشور به نواحي متعىىي تجزيه مي شود. و اين هدف نهايي كساني است كه با ظاهر فريبنده در دل خود ارزوهاي ننكين دارند.

[amir - December 3, 2003 01:26 PM]


مطابق اخبار منتشر شده در روزنامه هاي مورخ 6/9/82 و 8/9/82 فردي بنام حميدرضا ماهي صفت در پي بيان جوکهاي رکيک و اهانت آميز در سينما فردوسي تهران ، از سوي سه جوان آذربايجاني مضروب گرديد.

متعاقب اين حادثه شش نفر از دانشجويان فعال آذربايجاني دانشگاه تهران و همکاران نشريه دانشجويي " يول " به اتهام ضرب و شتم ماهي صفت و به بهانه تکلم به زبان ترکي در خيابان دستگير شده و با قرار وثيقه 720 مليون ريالي روانه زندان گرديده اند.

کميته دفاع از زندانيان سياسي آذربايجان با محکوم نمودن اهانتهاي اين دلقک هنرمند نما به ملت شريف آذربايجان و همچنين نکوهش هرگونه عمل خشونت آميز اعلام مي دارد که شش دانشجوي دستگير شده هيچ گونه ارتباطي با حادثه ياد شده ندارند و بدون دليل بازداشت شده اند لذا مصرانه خواستار آزادي بي قيد و شرط ايشان هستيم.

اسامي دانشجويان دستگير شده به شرح زير اعلام مي گردد :

1- غلامعباس انگوتي ( دانشجوي رشته مهندسي کامپيوتر )

2- جهانبخش رهنما ( دانشجوي رشته جغرافيا )

3- ولي ابولحسني ( دانشجوي رشته تاريخ )

4- عليرضا فرشي ( دانشجوي رشته مهندسي کامپيوتر )

5- علي رضايي ( دانشجوي رشته مهندسي کامپيوتر )

6- حسن صفري ( دانشجوي رشته مهندسي کامپيوتر )

به اميد آزادي همه زندانيان سياسي

کميته دفاع از زندانيان سياسي آذربايجان

[م.ح.صفورا - December 3, 2003 12:52 PM]

شرايط جهانی و ساختارهای ناشی از آن با سرعت غير قابل تصوری در تغيير و دگرگونی است. گورباچف در اوايل دهه پايانی قرن بيستم گفته بود: «سرعت تحولات جهان از سرعت خيال آدمی سريع‌تر است.» از هنگام گفتن اين سخن تا تغيير جغرافيای سياسی و اقتصادی جهان ، فاصله چندانی نيست. او و همه مردم جهان ديدند كه چگونه چهره جهان در اندك مدتی دگرگون شد و همه چيز صورتی ديگر يافت.
جهانی كه با انقلاب اكتبر شكل ديگری يافته بود ، با فروپاشی اتحاد شوروی به شكل ديگری در آمد كه خود آغاز آرايش چهره جديد جهان بود ، آنانيكه همانند برخی رهبران كشورهای اروپای شرقی در برابر اين تغيير ناگزير جهان ناتوان و ناسازگار بودند ، ورشكستگانی بودند كه سرزمينشان تكه پاره و ملت‌هاشان تصميم پذير شدند. ولی آنانی كه جوهره اين دگرگونی را دريافتند ، همانند اروپای غربی با روی آوری به يكپارچگی به قدرتی تصميم سازتر در عرصه جهان تبديل گرديدند. در پروسه امروزی اين تغييرات، برخی از رهبران و كشورها (مانند افغانستان و عراق) كه هنوز با كارت‌های سوخته و كهنه بازی ميكردند ، به شكل و شمايل تاسف باری از پای درآمدند.
از بد حادثه ، ساختار جغرافيايی و حاكميت فعلی ايران ، هم از نظر سرزمينی و هم از نظر ساختارهای سياسی و اجتماعی به صورت بندی پيشين جهان (پيش از فروپاشی شوروی) تعلق دارد. ساختار مذكورهم از نظر يكپارچگی سرزمينی و هم از نظر نظام سياسی و اجتماعی شديدا متمركز اداره امور كشور، به دوره پيش از تغييرات دهه اخير جهان تعلق دارد كه البته هردوی آنها روی يك سكه‌اند و نيز از همبن روست كه اولا : جامعه امروزی ايران چون سير و سركه می‌جوشد و آبستن تحولات و حوادث جديدی است كه در لايه‌‌های زيرين با ماهيت مركز گريزی اقوام و نواحی قومی ابرانی از يكسو و جنبش دموكراتيك با آرمان‌های حقوق بشری از سوی ديگر همراه است و ثانيا نظام سياسی ايران در عرصه بين‌اللملی به تافته جدا بافته‌ای تبديل شده است كه يكديگر را بر نمی‌تابند و در فرايند فرساينده‌ای قرار دارد ، بعبارت ديگر ، كشور و جامعه ايران در فشارهای شديد جهانی از يكسو و چالش‌های داخلی از سوی ديگر قرار گرفته كه عليرغم‌ های‌وهوی فراوان ، مدام و لحظه به لحظه ناتوان‌تر و فرسوده‌تر می‌شود. حال اگر جريان فرسودگی از درون و برون و در اشكال مختلف تداوم و تعميق يابد ، «كه چنين می‌نمايد‌» كشور و جامعه ايران در نهايت با فروپاشی سياسی ، اجتماعی و بالاخره در صورت فقدان يك سيستم كارآمد و موثرجانشين با فروپاشی سرزمينی مواجه خواهد شد.
به نظر ميرسد كه فرآيند فروپاشی سرزمينی ايران كه با تقسيم ايران ما بين روسيه تزاری و انگليس در آغاز قرن بيستم به وقوع پيوسته و با انقلاب اكتبر متوقف شده بود ، اينك پرونده‌ای است كه در برخی محافل قدرتمند بين‌اللملی ، منتطقه‌ای و حتی در داخل ايران دوباره گشوده ‌شده ‌است كه ذيلا مؤلفه‌های اصلی داخلی و خارجی آن به اجمال مورد اشاره قرار ميگيرد:

- زمينه‌های تاريخی؛ آنانيكه دستی در جغرافيای تاريخی كشورها و سرزمين‌ها دارند ، ميدانند كه ايران از گذشته‌های دور تا سه قرن پيش ، همواره يكی از امپراطوری‌های بزرگ جهان بود و سرزمين‌های گسترده‌ای را در چهارسوی ايران فعلی در اختيار داشته‌است كه به مرور و همزمان با نزج‌گيری قدرت‌های رقيب از يكسو و افول قدرت حكومت‌های ايرانی از سوی ديگر و بطور مداوم به سرزمينی محدودتر و كوچك‌تر تبديل شده است. نكته خيلی مهم ديگر ، اينكه همين محدوده فعلی ايران نيز يكبار به دو قسمت تحت نفوذ انگليس و روسيه تزاری تقسيم شده بودكه با وقوع انقلاب اكتبر و تغيير سياست خارجی روسيه بلشويكی در مورد ايران ، از اين دو پارگی نجات يافته است. دو ديگر اينكه در يك قرن گذشته تلاشهای بسيار جدی صورت گرفته است تا بخشی از ايران امروزی از جمله آذربايجان و كردستان ، بلوچستان و خوزستان يه حكومت‌های خود مختار يا خود‌گردان وحتی مستقل تبديل شوند.

- چند گانگی سرزمينی و اقوام ايرانی؛ چنانكه خوانندگان محترم اطلاع دارند تا پش از انقراض حكومت قاجاريه ، كشور ايران به نام ممالك محروسه ايران خوانده می‌شد و در چارچوب آن كشورهای كوچك ديگری مانند مملكت آذربايجان ، مملكت خراسان ، مملكت فارس ، مملكت كردستان ، مملكت كرمان و مكران ، مملكت گيلان ، و.. قرار داشتند كه از نظر جغرافيای تاريخی نيز قدمتی ديرينه داشتند (و دارند) كه در تعاملات فی‌مابين با هماهنگی حكومت مركزی امور داخلی و خارجی را رتق و فتق می‌كردند ، بيشترين علت شكل گيری چنين ممالكی در چهارچوب ايران بزرگ عمدتا از چند‌گانگی قومی و سرزمينی نشات می‌گرفت ، و بر ويژگيهای فرهنگی ، زبانی ، اجتماعی و قومی در جغرافيای سرزمين مشخصی تاكيد داشت. بعبارت ديگر كشور ايران از اقوام و سرزمين‌های آنان تشكيل شده بود كه عمدتا با روش اتحاد داوطلبانه نسبی ناشی از ضرورت‌های تاريخی پديد آمده بود ولی طی يكصد‌سال گذشته فرآيند اتحاد داوطلبانه آنها با تمركزگرايی شديد حكومت مركزی بسيار خدشه دار شده است.

- بحران تمركزگرايی حكومتی و مركزگريزی قومی و مدنی؛ چنانكه ميدانيد مركز گرايی و تمركزگرايی در ايران بلافاصله بعد از انقلاب اكتبر و در آغاز حكومت پهلوی به يك سياست رسمی و علنی و خشن تبديل شد، در اثر همين سياست و روشهای اجرايی سركوبگرانه آن ، همه قدرت‌ها و حكومت‌های محلی ايران «چه آنانكه پيشينه تاريخی داشتند و چه آنان كه در پرتو تحولات آن روز پديد آمده بودند‌» متلاشی و از بين رفتند. اما هرگز يك اقناع محلی و منطقه‌ای برای پذيرش آن فراهم نشد و گرايشات قومی و منطقه‌ای به جريان‌های خفيف و زيرزمينی تبديل شدند. چنانكه در هر زمانی كه فرصتی يافتند ، دوباره سربر كشيدند و جنبشهای اجتماعی مثل آذربايجان، كردستان ، خراسان ، خوزستان ، و.. را هم در دوره محمدرضا شاه و هم در دوره جمهوری اسلامی پديد آوردند.
تلاشهای دولت‌ها برای تعديل تمركزگرايی و واگذاری يا واسپاری امور به نهاد‌های محلی هرگز به اهداف تمركز زدايی از يكطرف و كاهش مركزگريزی از طرف ديگر منجر نشد. چنانكه امروزه جريان منطقه‌ای قدرتمندی در حوزه‌های فرهنگی ، سياسی و مديريتی پديد آمده‌اند و مطالبات گسترده‌ای را تا حد تعيين سرنوشت حتی با برافراشتن پرچم‌های مستقل قومی - ملی طلب ميكنند. (ن.ك به گزارش مراسم بابك در سايت تريبون)

- چالش اصلاحات و فرسايش سياسی؛ چالش اصلاحات از پيش از انقلاب مشروطيت تاكنون به رغم انقلاب‌‌ها ، خيزش‌ها ، شورش‌ها و حتی مصوبات قانونی هنوز مهمترين چالش جامعه ايرانی در رويارويی با حكومت‌هاست. چنانكه امروزه به پديده‌ای فرساينده و نفس‌گير تبديل شده است
از فردای پيروزی انقلاب و تاسيس جمهوری اسلامی و سركوب مجدد جنبش اجتماعی آزادی خواهانه مردم ايران ، كوچ ميليونی ايرانيان به امريكا و اروپا آغاز شد و در فرآيند خود به رغم دشواريهای سازمانی و تشكيلاتی به قدرتی عظيم تبديل شدند و امروزه با ده‌ها رسانه‌ راديويی ، تلويزيونی و اينترنتی و روزنامه‌ها و مجله‌ها و صدها نهاد و مؤسسه كوچك و بزرگ (با وجود همه اشكالات و نادرستی‌ها و درستی‌ها) به اطلاع رسانی و آگاه سازی ملی و بين‌المللی همت می‌گمارند. ايرانيان درون كشور نيز پيكار عملی و نظری گسترده‌ای را سازمان داده‌اند كه در پرتو آن بطور مداوم و مسالمت آميز و از طريق انواع راه‌های ممكن آتش مبارزات آزاديخوانه را شعله‌ور می‌سازند و از هرحيث حكومت جمهوری اسلامی را در اداره مستبدانه كشور در وضعيت امان‌بری قرار داده‌اند.
جناح اقتدارگرای حكومت نه تنها كوچكترين سازگاری با مطالبات اصلاح طلبان داخل و خارج حكومت ندارد ، بلكه بطور مداوم و غير قابل باوری به سركوب شديد و همه جانبه‌اصلاح طلبان می‌پردازد. بطوريكه جريان انديشه سرنگونی جمهوری اسلامی در داخل و خارج روز به روز پررنگ‌ترمی‌شود و ازاين حيث نيز ، فرآيند مبارزات اجتماعی در ايران به چالش فرساينده‌تری تبديل شده‌است

- فروپاشی اجتماعی و سياسی؛ در صورتيكه روند اصلاحات اجتماعی و سياسی كشور در زمان معقول و مناسبی به نتيجه نرسد و فرآيند دموكراتيزه كردن كشور ناكام بماند ، گرايشات تند مبارزات اجتماعی با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی در داخل و خارج كشور گسترش خواهد يافت و بدين منظور روشهای خشن‌تری ازطرف مردم و سازمانها به كار گرفته ‌خواهد ‌شد. بويژه آنكه بخشی از جهان حداقل در ظاهر به سرنگونی جمهوری اسلامی علاقه‌مندند ، بديهی است كه انديشه و عمل سرنگونی به آسانی تحقق نخواهد يافت ، زيراكه جناح اقتدار‌گرای حكومت كه ماشين دولتی و تصميم‌گيری كشور رادر اختيار دارد ، چنانكه خود نيز می‌گويد‌، به آسانی تسليم نخواهد شد و سياست زمين سوخته را كه در پيش گرفته‌است ، تشديد خواهد كرد. از همين رو به احتمال زياد ، جامعه ايران كه در قلمرو نهادهای اجتماعی از قبيل دين ، آموزش‌ ، سياست ، اقتصاد ، خانواده ، اخلاق و.. با بيماری فروپاشی مواجه است ، در سراشيبی فروپاشی شديدتری حتی در حوزه‌هايی مثل نهاد دولت ، ارتش و نيز با فروپاشی سرزمينی مواجه خواهد شد.

- پايان عصر ايدئولوژی؛ جهان و جوامع و كشورها در يكصد سال گذشته همواره به نحوی در سايه يك يا چند ايدئولوژی مسلط يا رقيب (بويژه) اداره شده ‌است و هنوز بخشهايی از جهان ولو بصورت جزاير نسبتا محصور با روشهای ايدئولوژيك اداره ميشوند ، جوامع ايرانی نيز همواره تحت سلطه و سيطره ايدئولوژی دينی و سلطنتی با ساختار پدر سالار اداره شده‌اند ، مشخص‌ترين نماد آن در دوره پهلوی ، ايدئولوژی عظمت طلبی باستانی و سلطنتی و در دوره اخير ايدئولوژی اسلامی است كه هر دو به ترتيبی از نظر مردم (چه از نظر آگاهی و چه از نظر تجربي) مردود و ور‌شكسته اعلام‌ شده‌اند.
بنظر ميرسد ماهيت گرايشات سياسی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه ايرانی بسوی تحقق قراردادهای وسيع اجتماعی كه در اشكال قانون اساسی و ديگر قانون‌های موضوعه مدنی ظهور می‌يابند ، حركت می‌كند و شايد اين تنها آلترناتيو ممكن برای نجات ايران از فروپاشی است ، البته اگر امكان دسترسی و تحقق آن عليرغم شكست يكصد سال گذشته ، فراهم گردد.

- ظهور كشور‌های جديد و قدرت‌های منطقه‌ای؛ با فروريزی جهان دو‌قطبی و شكل‌گيری رو به رشد جهان چند قطبی نه تنها كشور‌های جديدی پديد آمدند بلكه اتحاديه‌های كوچك و بزرگ منطقه‌ای نيز به.وجود آمدند كه در پرتو آن برخی از كشور‌های نه‌ چندان با اهميتی به قدرت‌های منطقه‌ای قابل توجهی تبديل شده اند. از آن جمله است كشورهای جديد آسيای ميانه و قفقاز و قدرت‌هايی مانند : اسرائيل ، تركيه ، پاكستان و حتی امارات متحده‌عربی كه برخی از آنها مانند ( اسرائيل ، آذربايجان ، تركيه ) در آستانه تشكيل اتحاديه‌های نظامی و مالی جديدی قرار دارند

- سياست ايران كوچك؛ برخی از قدرت‌های منطقه‌ای از جمله اسرائيل بطور آشكار و تركيه به بطور نيمه آشكار هر يك با استدلال‌های جداگانه‌ای سياست ايران كوچك ( بخوان ايران تجزيه شده ) را دنبال ميكنند. سخنان آريل شارون در محافل آمريكايی مبنی بر اينكه هر حكومتی در ايران سركار باشد ، ايران بزرگ است ، و می‌بايد كوچك شود ، نشانگر تلاش جدی اسرائيل در عرصه بين‌المللی و لابی‌های آن در آمريكا و اروپا بمنظور تجزيه و كوچك كردن ايران است كه با اقدامات ديگری از جمله حمايت از سياست جدا سازی،مستقل سازی و يا اتحادسازی آذربايجان ايران با جمهوری آذربايجان است
تئوری دنيای بزرگ ترك كه در سياست خارجی تركيه به يك برنامه عملی گام به گام تبديل شده‌است ، نه تنها اتحاد دو آذربايجان بلكه اتحاد همه اقوام و كشور‌های ترك زبان را دنبال ميكنند و از همين رو با سياست اسرائيل در باره ايران همسويی دارد.
ذكر اين نكته خالی ازفايده نيست كه بدانيم هم در آمريكا و هم در اروپا جريان فكری و محافل تندی وجود دارد كه تمايلات خودشان را نسبت به كوچك سازی كشور‌های منطقه خاور ميانه و به خصوص ايران پنهان نميكنند و از اين نظر با اسرائيل و تركيه همصدا هستند.

تيرماه 82
لوس‌‌آنجلس
[email protected]

[Samad - December 3, 2003 12:29 PM]

خائن ، وطن فروش ، تجزيه طلب

واژه های نخ نما شده

استفاده از اصطلاحات خائن ، وطن فروش ، تجزيه طلب برای فعالين حرکت ملی آذربايجان امری رايج در ادبيات شوونيستها است.آنان چنان بی پروا از اين واژه ها استفاده می کنند که خواننده ناآگاه فکر می کند آنان واقعا طرفدار واقعی ايران هستند. شوونيستها ايران را مساوی با فارس قلمداد کرده و می خواهند هر چه غير از فارس و زبان فارسی است ، در ايران از ريشه بر کنند و خصوصا خصومتی ديرينه با زبان و فرهنگ ملت ترک آذربايجان دارند.

شوونيستها تا به حال پولهای زيادی از بيت المال مملکت را برای از بين بردن زبان و فرهنگ ترکی در ايران به هدر داده اند. اگر که دربعضی بخشها به خاطر جنايتهائي که کرده اند نسبتا موفق شده اند اما هنوز نتوانسته اند ملت آذربايجان را به صورت کامل شکست دهند.

ادبيات آنها در مقابل فعالين حرکت ملی آذربايجان سراسر توهين ، افترا ، و فحش می باشد.آنان خود را حق مطلق و از نژاد پاک آريا( با تحقيقات اخير جعلی بودن آن ثابت شده) می دانند و به حقوق ابتدائی ملل ايران اعتقادی ندارند. و خواستار از بين رفتن آنان هستند. خواندن و نوشتن به زبان مادری و استفاده از بودجه دولت جهت حفظ و گسترش فرهنگ و زبان خود جزئ حقوق ابتدائی هر ملتی است. اما شوونيستها خود چنان به صورت اقتدارگرايانه برای گسترش زبان فارسی در دنيا و ايران تلاش می کنند که فکر می کنند واقعا مردم دنيا تنها با زبان فارسی ( بخوانيد لهجه 33 عربی) می توانند پيشرفت کنند. حتی بعضی از افراطی های آنها می گويند بسياری از مردم اسپانيا به فارسی صحبت می کردند و بعدا اسپانيائی شدند. و به بچه هايشان چنان القا کرده اند که طفلکها فکر می کنند که مردم آمريکا هم به فارسی صحبت می کنند. آيا اين نشانه بارز شوونيست بودن نيست؟ انکار فرهنگ و زبان و تاريخ ديگر ملل ايران برای برجسته کردن زبان فارسی و نژاد جعلی آريا عملی شوونيستی نيست؟

اما در مقابل فعالين حرکت ملی آذربايجان را خائن ، وطن فروش ، تجريه طلب و بيگانه پرست و ده ها واژه که لايق خودشان است استفاده می کنند و می خواهند با آن تهمتها ما را دلسرد کرده و بهانه ای برای سرکوب و درهم کوبيدن حرکت ملی و مدنی آذربايجان داشته باشند. بدانند که در دنيای مدرن جائی برای جنايت آنها نيست. و همچنين خودشان به راحتی از بودجه ملت آذربايجان و ملل تحت ستم کم می کنند و هزاران جلد کتاب چاپ کرده به کشورهای افغانستان و تاجيکستان جهت گسترش زبان فارسی اهدا می کنند.و هر سال هزاران دانشجو از اين کشورها و از گوشه و کنار دنيا به صورت بورسيه جهت ياد دادن زبان فارسی به تهران می آورند. اما اين اجازه را به مردم آذربايجان نمی دهند که با پول خود کتاب چاپ کنند. و وقتی ما می خواهيم با همزبانان و همنژادان خود در کشورهای همسايه ارتباط برقرار کنيم تجزيه طلب می شويم

وطن فروش شاه معدوم ايران محمد رضا پهلوی ، نوکر حلقه به گوش بيگانگان بود که بحرين را بخشيد. خائن رضا پالانی بود که عامل و جاسوس کشورهای استعمارگر بود. و حالا هم هستند کسانی که از تفاله های بازمانده آنها هستند و در پشت نقاب ايران پرستی( پان فارسيزم) کارهای آنها را ادامه می دهند . خائن به ملت ايران خاندان پهلوی هستند که ميليون ها دلار از بيت المال را از ايران خارج کردند و حالا با استفاده از آن پولها هر روزتوطئه ای بر عليه ملت آذربايجان انجام می دهند و راديو و تلويزيون به راه انداخته اند و افکار پليد خود را از طريق آنها اشاعه می دهند.

خائنين و وطن فروشان کسانی هستند که به بهانه وحدت ملی اجازه تدريس زبانهای مادری بچه های آذربايجان ، کردستان ، خوزستان ، بلوچستان ، ترکمن صحرا را نمی دهند. آنها تجزيه طلبان واقعی هستند. خائنين کسانی هستند که با بيگانگان همدست شده اند و به جعل و تحريف تاريخ ملل ايران می پردازند.

امروز جوانان آذربايجان با بيداری و آگاهی و دانش و در چارچوب قوانين بين الملل و با اعتقاد راسخ به اصول دموکرا سی و حقوق بشر برای رسيدن به حقوق واقعی خود تلاش می کنند. همچنين امروز مرزهای سياسی بر اساس رضايت و علايق ملتها معنی پيدا می کند و اجباری در آن نيست.

امروزه در دنيای متمدن به کار بردن اين کلمات پيگرد قانونی دارد ولی اينها را بيشتر کسانی بکار می برند که خود چندين سال در کشورهای متمدن زندگی کرده اند و همچنين با ملت متمدن و با فرهنگ آذربايجان در يک کشور دارای مشترکاتی بوده اند ، اما مغزشان چنان فسيل شده است و جمود فکريشان آنقدر بالاست که فرهنگ انسانهای متمدن در اينها تاثير نکرده است. و هنوز هم در جهل مرکب بسر می برند. اينها از فردای روشن می ترسند و از ديدن واقعيتهای اجتناع می هراسند. اينها واقعيتها و حقيقتها را قربانی زياده خواهی و سلطه طلبی خود کرده اند. در دموکراسی های نوين جائی برای جمود فکری نيست ، جائی برای من خوبم ديگران بد ، و فرهنگ من خوب است و فرهنگ و زبان ديگران بد نيست.

راژه های وطن فروش ، خائن ، و تجزيه طلب چنان نخ نما شده است که همه به استفاده کنندگان آنها می خندند ، و پی به بی سوادی و به بی فرهنگی و جمود فکری آنها می برند. و با استفاده از اين کلمات در مقابل فعالين حرکت ملی آذربايجان تهی مغزی خود را ثابت می کنند.

باريش مرندلی

[ha-ma - December 3, 2003 12:21 PM]

آقاجان هر غلطي دلتان ميخواهد انجام دهيد ورداريد همين خاكي هم كه برايمان باقي مانده تكه پاره كنيد ببينيم چه ميشود واقعا تا چند سال پيش اگرچه با اين سيستم زندگي مردم نميگذرد ولي اين مرضهاي خارجي را نداشتيم اما از وقتي كه با شما خارج نشينان هم صحبت شديم حرفهائي ميزنيد كه از ايدز بدتر است بلا و مصيبت كم داريم حالا شما هم ميخواهيد هزار درد و مرضي را كه در آنجا گرفته ايد را به اين مردم سرايت دهيد . ما رو باش فكر ميكرديم يه راهي پيدا كنيم هموطناي با كلاس ما بيان به ايران تا ما رو نجات بدن اينطور كه معلومه ما بايد جور شما رو هم بكشيم . باور كنيد فكرتون پوكيده بميرم براتون در خيالات سير ميكنيد اين خارجيها بد جوري شما رو اذيت كردن باور كنيد فكرهاي شما از ايدز هم بدتره.
من در كردستان خدمت ميكردم يك روز به من مرخصي دادند و من سوار يك بيوك شدم كه از آنجا به تهران بيايم راننده كرد بود ما پنج نفر سرباز بوديم و خدا ميداند راننده كرد آن بيوك براي ما چه ميكرد همان اول به ما گفت بچه ها در اين ماشين راحت باشيد تا شما را به خانواده هايتان برسانم نواري شاد به زبان كردي گذاشت بيست جا نگهداشت تا ما چاي بخوريم و سيگار بكشيم واقعا هنوز هم كه به آن روز فكر ميكنم آروزي آن روز را ميكنم چند جا در نقطه هاي خوش آب و هوا و كوهستاني ايستاديم و شروع كرديم به بزن و برقص!! بعدا در به در دنبال آن نوار كردي گشتم و با اينكه چيزي از آن نميفهمم هنوز هم هر وقت تنها به مسافرت ميروم با آن حال ميكنم . ما مردم با هم اينجوري هستيم و شما در كجا سير ميكنيد!!!
مردم ايران بدبختند اما با هم مشكلي ندارند بيائيد نگذاريم اين دارائي مردم هم به هدر برود. يكي در اينجا از حقوق تركها صحبت ميكند در مقاله ديگر يكي عربها را علم كرده است اگر با اين وضعيت پيش برود اين مردم با پنج هزار زبان و لهجه گوناگون صحبت ميكنند آيا ميشود اين مملكت را پنج هزار پاره كرد؟ تازه بعد از اينكه اين كار را كرديد فكر كرده ايد كه چه غلطي بايد بكنيم؟ قربون شكلت ما ايرانيها زياده روي ميكنيم در اينجا هم ويسكي پيدا ميشود ولي چون در آنجا آزاد است داريد خودتان را خفه ميكنيد سرتون گرمه عزيزان حاليتون نيست . اينجا كسي ديگر اين مزخرافاتو تحويل نميگيره باور نميكنيد بيائيد ايران همين حرف را بزنيد تا همين رهبر كه همشهري شماست گردنتون رو بزنه .

[javid - December 3, 2003 12:21 PM]

Har che begandad namakesh mizanand, vay be rozi kee roshanfekrhayae farszaboon begandad

[kamran - December 3, 2003 09:50 AM]

jenabe OKHTAY
dast az in lajbazihaye bacheganat bardar. in taassobat dige chie? khodeto agar ham bekoshi ma chizi bename mellate tork nadarim va zabane azarie konooni risheye anchenan ghadimi dar iran nadarad va yek zabane varedatist ke ba farsi makhloot shode
harfaie ke mizani va sanadhaie ke eraye mikoni dar hich yek az daneshgahhaye motabare donya rasmiat nadarand

[ds - December 3, 2003 03:32 AM]

به اختاي

من ان سايتها را ديدم و هيچ منابع علمي نداشت. سايت اول چند مقاله درباره کسروي داشت و هيچي درباره زبان آذري نداشت. سايت صديق هم که مي گويد زبان اورارتو و سومري و هورينها و ۷۰٪ زبان اوستا ترکي هست. براي زبان پهلوي آذربايجان بسيار سند در دست داريم بجز نامهاي ايراني مانند آذربايجان و زنگان و شيز و آتشکده هاي بسيار که همه معتلق به فرهنگ ايراني هست و هيچ نمونه از آثار ترکي در اين زمين پيش از سلجوقيان نيست بسيار روايت هم داريم :

مثلا يک نمونه از اين خروار:

Masoudi (10th Century AD):
The Persians are a people whose borders are the Mahat mountsains and Azerbaijan up to Armenian and Aran, and Bayleqan up to Darband and Ray and Tabaristan and Jorjaan a... and other places in the land of Khorasan, sejistan and Kerman and Fars.. All these lands were one kingdom with one sovereign and one languag..althoug hte language differed slightly..There are , then diffferent languages such as Pahlavi, Dari, Azari as well as other PERSIAN languages.

Al-Masu'di, Kitab al-tanbih wa-l-ishraf, de Goeje, M.J. (ed.) , Leiden, Brill, 1894, pp 77-8.

[jamiyat - December 3, 2003 01:29 AM]

http://www.geocities.com/babayadgar/ig.htm

In torkhaa baraayeh khod aamaar minevisand..

[امیر - December 3, 2003 01:27 AM]

آقای آریا و دیگر دوستان سلام

من متوجه نمیشوم وقتی آذربایجانیها صحبت از حقوق انسانی و طبیعی خود میکنند زود همه دم از دمکراسی و یا خیانت میزند. دمکراسی برای آذربایجانیها یک چیز لوکس هست. هنوز 25 ملیون انسان یک کودکستان و یا دبستان بزبان مادری خود ندارند آن موقع چطور برای دمکراسی برای کل هموطننان مبارزه کنند. بالاخره در ایران هر کس سر کار باشد باید حقوق اولیه آذربایجانیها را تامین کند. مگر غیر از این است. چرا این ایران پرستان طالب حق آذربایجانیها نیستند ولی حاضرند در حفظ یک مشت خاک این همه فداکاری کنند. به نظر من انسان پرستی باید ارزنده تر از خاک پرستی باشد.

با عرض ارادت به کل هوطنان
امیر

[GAZANFAR - December 3, 2003 12:40 AM]

baba jan tore khoda in bahshaye pooch ro tamoom konin va in taassobate maskhareye dorane asre hajar ra kenar bezarin

[korosh - December 2, 2003 11:06 PM]

Turk ha bayad Az Iran beravan har ja ke deleshan mikahad, haman kar ri ra ke Bulqarestan ba Turkha kard
Ali Daie in Turke Kar ra niz ba kodeshan bebaran agar tavanestan in Kar Zor "Hasanzadeh" va ya "Reza zadeh" ra ba kodeshan bebaran Jahaneme kodeshan
marg bar Tabriz va Ardabil, nabod bad harchi turke kare

[korosh - December 2, 2003 11:04 PM]

Turk ha bayad Az Iran beravan har ja ke deleshan mikahad, haman kar ri ra ke Bulqarestan ba Turkha kard
Ali Daie in Turke Kar ra niz ba kodeshan bebaran agar tavanestan in Kar Zor "Hasanzadeh" va ya "Reza zadeh" ra ba kodeshan bebaran Jahaneme kodeshan
marg bar Tabriz va Ardabil, nabod bad harchi turke kare

[aria-bahmani - December 2, 2003 10:19 PM]

همانگونه که قبلا در پانوشتهای مقالات آقای سببی نوشته ام به نظر من یکی از معضلات پیش روی جامعه ما در صورت براندازی رزیم مافیایی کنونی و برقراری نوعی دموکراسی حل مشکل حقوق ملیتهاست که در طول تاریخ در دسترس به روشنی شاهد نقض مکرر ان از طرف قدرتهای حاکمه بودهایم.حکومت آخوندی نیز به مانند پیشینیان و احتمالا با شدت و حدت فزونتری همگام با سرکوب هر گونه آزادیخواهی خواسته های قومی را نیز سرکوب کرد.آنچه در این پا نوشتها نظر مرا جلب می کند صرفنظر از تنگ نظری بی خردانه پان ایرانیستهای دو آتشه ظهور نوعی پان ترکسیم است که با توجه به اوضاع منطقه به نظر نمی رسد فقط بر خاسته از مطالبات قومی-تاریخی باشد بلکه نوعی تحریک و ترغیب مزورانه را نیز در خود مستور دارد.به نظر در شرایط کنونی که بحث فرهنگ جهانی و همگرایی به عینیت پیوسته است اینگونه تعصبات قومی و ملی از جانب هر جریان و گروهی باشد ماهیتی عقب گرایانه و خانمانسوز دارد و در نهایت به بالکانیزه کردن مسائل قومی در ایران می انجامد که سرانجامی خوف انگیز و دهشت بار است.به نظر من بحث عرقیات تند ناسیونالستی به پایان خود رسیده است منتها پاسخگویی به مطالبات معوقه اقوام به عنوان خرده فرهنگهای جهانی هنوز به قوت خود باقی است.اقوام چه ترک کرد و غیره باید در تحقق خواستهای قومی خود تا حد جدایی کامل آزاد باشند همانگونه که در نقطه مقابل فاجعه بالکان دو قوم چک و اسلواکی در محیطی از تفاهم و تعامل به دو جامعه تفکیک شدند.بنا بر این راه حل ها روشن و شفاف است .با آغشتن مسائل به بی خردیهای تعصب آلود فقط راه رسدن به راه حل را دشوار و پر هزینه می کنیم.پس بهوش باشید........

[اميد - December 2, 2003 10:08 PM]

واقعا با اين بحث به اين نتيجه ميرسيم كه مرغ يك پا دارد. خودتان بگوئيد كه زبان فارسي مشخصه كدام استان ايران است كه مردم را به دو دسته ترك و فارس تقسيم ميكنيد لرستان لري صحبت ميكنند گيلانيان گيلكي صحبت ميكنند كرستان كردي صحبت ميكند يزدي ها فارسي را به لهجه خود صحبت ميكنند در فارس علاوه بر لهجه هاي گوناگون فارسي را نيز به لهجه خود صحبت ميكنند تهرانيها فارسي را به لهجه خود صحبت ميكنند در سمنان هر شهرستان زبان خود را دارند در خراسان و بلوچستان هم همينطور است در خوزستان به زبان عربي صحبت ميكنند خوب حالا وقتي كه همين زبان فارسي با هزار لهجه گوناگون در شهرستانها صحبت ميشود واقعا شما اين زبان را به كدام قوميت ايراني نسبت ميدهيد نامه هاي بابك به زبان فارسي بود صائب تبريزي و نظامي گنجوي كه هر دو در قسمت آذري ايران بودند به زبان فارسي شعر سروده اند شهريار اكثر اشعارش به زبان فارسي است علاوه بر آن زبان فارسي را در ايران و عراق و تركيه و تركمنستان و افغانستان و پاكستان و قسمتي از هند و آذربايجان شوروي ميفهمند واقعا شما زبان فارسي را مربوط به كدام قوميت ميدانيد كه آنها را متهم به فاشيسم و يا هر چيز ديگر ميكنيد همانها كه شما آنها را فاشيست فارس ميدانيد اكثرا زبان مادري آنها غير از فارسي است اكثر شهرهاي مناطق ترك نشين اسمهاي فارسي دارند حتي شهرهاي آذربايجان شوروي هم همينطور هستند

[بير تورك - December 2, 2003 09:04 PM]

سلام به همه، و به آقای سينا، آقای سينا شما ادعا ميکنيد که دو زبانی بودن افراد باعثِ تغيير شخصيت افراد ميگردد، اما شما آيا به خودتان هم اين ايراد را ميگيرد که هويت ايرانی بخشی از عزيزترين مردم ايران را با دستاويز قرار دادن به زبان فارسى درى که ريشه در فرهنگ و تاريخ مردم فارسستان ندارد و 800 سال پيش به اين سو در اين محل رايج شده را تغيير ميدهد و انها را فارس ميخوانيد ، آيا تغيير هويت ايراني فارسها که شبيه بقيه مردم ايران و از جنس انها هستند و ريشه دربيش از ۳۰۰۰ سال تاريخ ايران دارد به هويت غيره واقعي و نامنسوخ فارسى که هويت دشمنان مردم فارسستان و ايران بوده اند جنايت نيست، شما اين تناقضات صحبت خود را چگونه توجيه ميکنيد. چرا شما با دستاويز قراردادن رويه سطحي هويت که قابل تغيير است (زبان نيمه عربى نيمه فارسي رايج در فارسستان) حاضر به قطع ريشه فارسها با تمام فرهنگ و تاريخ انها و چسباندنشان به افغانستان و تاجيكستان ميشويد . آيا اين جنايت نيست . ايا به اينکارهاي شما سياستبازي و دقلبازي نام ديگري ميتوان داد . اگر انسان هستيد و خواهان سعادت عزيزان فارسی هستيد کمی فکر کنيد.

[nabod bad fashiste Fars - December 2, 2003 08:11 PM]

حسن پور رئيس اداره كار و امور اجتماعي شهرستان هاي ساوجبلاغ و نظر آباد با اشاره به رشد روز افزون اين شهرستانها و مهاجرپذيري آنها گفت: افزايش جمعيت جوان و نيازمند شغل موجب رشد 12 درصدي بيكاري شده و در حال حاضر بيش از 28000 بيكار در اداره كار اين شهرستان ثبت نام نموده اند كه مسلما آمار به اينجا ختم نمي شود.
وي با اشاره به كاستيهاي فراوان و معضلات بخش صنعت در شهرستانهاي ساوجبلاغ و نظرآباد گفت: دو شهرك صنعتي سپهر و هشتگرد در حقيقت به دليل كمبود امكاناتي مانند آب و برق, گاز و نبود راه هاي ترانزيستي كافي راه آهن و پرداخت عوارض فراوان كمتر مورد توجه سرمايه گذاران قرار گرفته و در حال حاضر موقعيت يك شهرك صنعتي را دارا نيستند.
وي با اشاره به لزوم ايجاد امكانات كافي براي صاحبان صنايع به عنوان اصلي ترين اهرمهاي ايجاد اشتغال در شهرستان ساوجبلاغ و نظرآباد گفت: در حال حاضر تنها راه حل بحران بيكاري اتصال شهرك صنعتي سپهر نظرآباد شهرستان صنعتي اشتهارد از طريق جاده نجم آباد مي باشد. چر كه اشتهارد داراي 14 شهرك صنعتي است كه اغلب شاغلين آن باطي مسيرطولاني از شهرستانهاي كرج, قزوين, ورامين سركار خود حاضر مي شوند اين در حاليست كه با احداث اين جاده فاصله شهرستان هاي ساوجبلاغ و نظرآباد با شهركهاي صنعتي اشتهارد به كمتر از 20 دقيقه مي رسد كه درصورت تحقق يافتن اين امر كه مردم بي صبرانه منتظر آن هستند مي تواند در زمينه ايجاد اشتغال براي ساكنين اين شهرستان مفيد واقع شده و به عنوان شاهراه مبادله توليدات موجب پيشرفت روز افزون اين شهرستان شود.

[TAJZIYEPARAST - December 2, 2003 07:48 PM]

Tanha javabe man be Dostane Fars;
TAJZIYE IRANE HAST
RAHE RAHAIY TAJZIYE....RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE.......RAHE RAHAIY TAJZIYE..RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE...RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE....RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE........RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE......RAHE RAHAIY TAJZIYE....RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE.......RAHE RAHAIY TAJZIYE..RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE...RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE....RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE........RAHE RAHAIY TAJZIYE.....RAHE RAHAIY TAJZIYE.......

[Sina Bahrami - December 2, 2003 05:31 PM]

سلام به همه، و به آقای اوختاي، آقای اوختاي شما ادعا ميکنيد که دو زبانی بودن افراد باعثِ تغيير شخصيت افراد ميگردد، اما شما آيا به خودتان هم اين ايراد را ميگيرد که هويت ايرانی بخشی از عزيزترين مردم ايران را با دستاويز قرار دادن به زبان ترکي آذری که ريشه در فرهنگ وتاريخ مردم اذربايجان ندارد و ۳۰۰ سال پيش به اين سو در اين محل رايج شده را تغيير ميدهد و انها را ترک ميخوانيد ، آيا تغيير هويت ايراني آذریان که شبيه بقيه مردم ايران و از جنس انها هستند و ريشه دربيش از ۳۰۰۰ سال تاريخ اذرابادگان و ايران دارد به هويت غيره واقعي و نامنسوخ ترکي که هويت دشمنان مردم اذربايجان و ايران بودهاند جنايت نيست، شما اين تناقضات صحبت خود را چگونه توجيه ميکنيد. چرا شما با دستاويز قراردادن رويه سطحي هويت که قابل تغيير است (زبان نيمه ترکي نيمه فارسي رايج در آزربايجان) حاضر به قطع ريشه آذريان انها با تمام فرهنگ و تاريخ انها ميشويد . آيا اين جنايت نيست . ايا به اينکارهاي شما سياستبازي و دقلبازي نام ديگري ميتوان داد . اگر انسان هستيد و خواهان سعادت عزيزان اذري ی هستيد کمی فکر کنيد.

[سورنا كمالي - December 2, 2003 04:27 PM]

اختاي عزيز
هيجكس آقايان رضازاده, دايي , شهيد باكري و ... را مجبور به جانفشاني و افتخارآفريني براي ايران نكرده است. آنان شخصا احساس وظيفه نموده اند و ما هم دست آنان را مي بوسيم. خواهش مي كنم اينقدر متعصبانه به همه مسايل نيانديش و كمي عصبيت افراطي خود را تعديل كن . شما فكر مي كني ساير اقوام ايران مثلآ لرها( كه آريايي اصيلند) در ناز و نعمتند. آيا به روستاها و شهرهاي آنان سري زده اي تا با بدبختي هاي اين قوم باصطلاح فارس آشنا شوي؟ لطفا اينقدر به فارسها حمله نكن و بد وبيراه نكو.زيرا حاصلي جز كينه ندارد.

[اوختای - December 2, 2003 04:08 PM]

آقای محترم ha-ma
اولا زبان ترکی لهجه و گویش نیست یک زبان کاملا مستقل از فارسی و در یک شاخه زبانی مجزا یعنی اورال آلتاییک یا التصاقی. در حالیکه فارسی را می توان جزء زبانهای هندواروپایی یا تصریفی دانست. زبان ترکی خود دارای لهجه های متفاوتی است نظیر آذربایجانی و آناتولی و ترکمن و ازبک و......
لهجه آذربایجانی خود دارای گویشهای مختلف تبریز و اردبیل وباکو ...... می تواند باشد.

ثانیا، از لحاظ روانشناسی و زبانشناسی یادگیری زبان دیگری غیر از زبان مادری باعث دو گانگی زبان میشود. چنین شخصی نه می تواند به زبان مادری خود و نه می تواند به زبان دوم بدرستی سخن بگوید و حتی فکر کند. چنین شخصی نمی تواند خلاقیت فکری و سخنی مناسبی داشته باشد. چیزی است که حقیقتا اتفاق افتاده است و متاسفانه جامعه ترک زبان نسبت به جامعه فارس زبان در زمینه هایی غیر از موارد یدی و اقتصادی حضور کمتری دارند. ترکان خجول و انزوا طلب که از بیان افکار خود در مدارس فارس زبان واهمه داشته و خودداری می کنند بیشمار است. یادگیری زبان دوم باید در کنار زبان مادری و حتی کمی با تاخیر شروع شود.

اکنون کشورهایی با چندین زبان رسمی در دنیا زیاد است مانند هندوستان ،افغانستان ، سویس ، بلژیک و...

[amir - December 2, 2003 03:35 PM]

Ba taid goftehaye aghaye okhtay! Shoma haghighatan jok hastid


ترکانی چون علی دایی و رضا زاده وقتی برای ایران افتخار می آورند عزیزند و ایرانی . ترکانی چون ستارخان و باکری که در راه ایران شهید می شوند عزیز و ایرانی هستند .

وای اگر یکی از ما ترکان از حقوق اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی خود صحبت کنیم آنوقت می شویم: مرتجع ، عامل انگلیس ، کمونیست ، توده ای ، پان ترک ، جاسوس ترکیه و آذربایجان ، وطن فروش ، تجزیه طلب ، عامل آخوندها ،حزب اللهی ، عیاش و اجنبی.

او چقدر لفب داشتیم و نمی دانستیم ، جالب اینکه این القاب با هم هماهنگ نیز نیستند!!

پس نتیجه می گیریم ترکان زمانی خوب هستند و ایرانی که از حقوق خود صحبت نکرده و جان و مال خود را در اختیار ایران(=ملت فارس) قرار دهد.

شما پان فارسها به خدا جوک هستید!!!!!!!!

[ha-ma - December 2, 2003 03:26 PM]

دوست من اختاي به خاك ايران از نظر شخص من اينطور نيست من هم مثل شما با لهجه اي غير فارسي حرف ميزنم به گيلان برويد لهجه خودشان را دارند به سمنان برويد هر شهرش به يك لهجه حرف ميزنند به كردستان برويد همينطور است به خوزستان و بلوچستان و گلپايگان و خراسان و وووو هر كجا برويد هر كدام به لهجه اي خاص صحبت ميكنند زبان فارسي زبان مشتركي است كه همه با هم ميتوانيم صحبت كنيم مثل انگليسي كه تقريبا همه جاي دنيا با آن آشنائي دارند به فكر بهتر كردن اوضاعمان باشيم مثلا سعي كنيم فارسي را كه الان در همه جاي ايران به آن آشنائي دارند حفظ كنيم و در كنار آن انگليسي را نيز در مدارس خود تقويت كنيم تا فرزندان ما بتوانند بهتر با مردم جهان ارتباط برقرار كنند و زبانها و لهجه هاي شيرين ايراني را بگذاريم مردم خودشان حفظ كنند و علاوه بر آن در دانشگاهها و مراكز علمي و حتي مدارس خصوصي در غني سازي و حفظ اين لهجه ها بكوشيم تو را به خدا اذيت نكنيد الان تركي ايران مثلا با تركي تركيه فرق ميكند حتي اگر از يك ريشه باشند واقعا وقتي شهريار شعر تركي ميگويد لذت بخش است ولي اگر سياسي اش كنيد در يك قالب خاص فرو ميرود و كم كم محو و نابود خواهد شد من نه شما را انگليسي ميدانم و نه چيز ديگر در نامه قبلي خود هم يك سئوال از شما در انتها كردم واقعا دوست دارم جواب آنرا بدانم . به جاي اين صحبت ها بهتر است هر كدام از اين لهجه ها را با روش هاي علمي ريشه يابي كنيم تا بدانيم اجداد ما چه ميكرده اند چگونه اين گويش ها از هم تمايز پيدا كرده اند ووو واقعا ما قدر خود را نميدانيم در كمتر كشوري اين همه لهجه و گويش وجود دارد و اين همه معماهاي حل نشده تاريخي . بيائيم اول گام مهمي براي خود برداريم و بعد از آن براي جهانيان .

[اوختای - December 2, 2003 03:25 PM]

مدرک تاریخی که نشان دهد ایران قبل از هخامنشیان یعنی از چندین هزار سال قبل از میلاد که موطن ایلامیان و لولوبیان و اورارتویان و قوتی ها و....بود ، حکومتی واحد نداشته . در زمان کوروش که تمدنهای ایرانی را تحت سلطه خود گرفت حکومت واحدی تشکیل شد که حتی در آن حکومت کوروش خود را شاه شاهان می خواند نه یگانه شاه تمام ایران و همین حکومتهای محلی در زمان قاجار نیز ادامه پیدا کرد و تا زمان رضاشاه مملکت ایران ، ممالک محروسه ایران خوانده می شد . تا آنزمان حکومت فدرالی طبیعی در ایران حاکم بود اما متاسفانه حکومت فدرالی بدون قانون نوشته شده. با آمدن رضا شاه و شکل گیری اتدیشه های شونیستی و فاشیستی با حمایت مستقیم انگلیس حکومت مرکزی با سیاست یکسان سازی سعی در آریایی کردن و فارس کردن تمامی ایران را داشتند.آنچه اکنون امروز برای ایران مناسب بنظر می رسد همانند پیشینه خود حکومتی فدرال امادموکرات و با قوانینی صحیح می باشد. مرکزگرایی دشمن پیشرفت ملل ایرانی و در نتیجه ایران می باشد.

[milan - December 2, 2003 03:12 PM]

ba salam.
lutfan in neveshte ro hamrahi konid.

http://www.azady.de/html%20haus/azerbaijan/odlaryurdu.htm

[اوختای - December 2, 2003 03:08 PM]

ترکانی چون علی دایی و رضا زاده وقتی برای ایران افتخار می آورند عزیزند و ایرانی . ترکانی چون ستارخان و باکری که در راه ایران شهید می شوند عزیز و ایرانی هستند .

وای اگر یکی از ما ترکان از حقوق اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی خود صحبت کنیم آنوقت می شویم: مرتجع ، عامل انگلیس ، کمونیست ، توده ای ، پان ترک ، جاسوس ترکیه و آذربایجان ، وطن فروش ، تجزیه طلب ، عامل آخوندها ،حزب اللهی ، عیاش و اجنبی.

او چقدر لفب داشتیم و نمی دانستیم ، جالب اینکه این القاب با هم هماهنگ نیز نیستند!!

پس نتیجه می گیریم ترکان زمانی خوب هستند و ایرانی که از حقوق خود صحبت نکرده و جان و مال خود را در اختیار ایران(=ملت فارس) قرار دهد.

شما پان فارسها به خدا جوک هستید!!!!!!!!

[ha-ma - December 2, 2003 01:27 PM]

مدتي است در باب اين مسئله كه هويت جوئي تركان نام گرفته فكر ميكنم اما با آن چيزي كه از آذري ها در صد سال پيش ديده شده نميخواند و جور در نمي آيد در اين مدت با اين عده بحث كرده ام اما لجاجت خاصي كه ديده ميشود مرا به فكر واميدارد ببينيد آذربايجان مامن بابك ستار خان باقر خان باكري زين الدين و بقول دوستي رضا زاده و علي دائي ووووو ميباشد علاوه بر آن محل ايجاد جنبش هاي آزاديخواهي مثل مشروطيت تا انقلاب سال 57 است . اين مسائل واقعي است و اتفاق افتاده ولي جدا شدن آذربايجان و امثال آن هيچگاه اتفاق نيافتاده است هموطنان آذري ما هميشه مغز متفكر سياسي كشور ما بوده اند تمام اين مسائل باعث ميشود كه نوعي سرگيجه فكري احساس كنم كه واقعا اين حرفها تجزيه طلبي نباشد شايد آذري هاي عزيز دارند به تمام مردم ايران هشدار ميدهند دست از اين بساط اختناق چه شاهي و چه ديني برداريد و و مانند ديگر ممالك متمدن باشيد باز هم نميدانم ما مردم ايران بسيار پيچيده هستيم و هميشه عادت داريم لقمه را از پشت سر ميل نمائيم !!!!! بنابراين دو حالت وجود دارد يا اصلا اينها ترك نباشند و يا اينكه واقعا ترك و هموطن ما باشند و چون مظهر ملي گرائي ايراني هميشه آذري ها بوده و هميشه در اين راه پرچمدار بوده اند بنابراين شايد اين هم فقط نوعي تهديد باشد تا بقيه ايراني ها به خود بيائيم و حتي اگر اين هم ما را از خواب بيدار نكند حتما راه ديگري پيدا ميكنند ولي از نظر من هيچگاه ما را تنها نخواهند گذاشت و هميشه در كنار هموطنان خود بوده و هستند بنابراين لازم است كه ما نيز به خود بيائيم و به جاي منفي بافي به جنبه هاي مثبت بيانديشيم بنابراين از اين دوستان خواهش ميكنم كه حرفشان را رو راست تر بزنند تا من نيز بفهمم آيا واقعا شما ميهن پرست واقعي هستيد كه ميخواهيد ايران را نجات دهيد و يا نامردماني كه به دنبال كاري عبث كه هزاران سال است اتفاق نيافتاده ميگرديد ؟

[بيرامي - December 2, 2003 12:34 PM]

با سلام خدمت همه هموطنان. ترك واقعي يعني جهان بهلوان رضا زاده كه بر لباس مقدس ورزشي خود نام مبارك حضرت ابوالفضل را حك مي كند و در برابر ميليونها دلار كشور تركيه مليت خود را نمي فروشد. ترك واقعي يعني علي ىايي كه براي سرافرازي نام ايران از جان مايه مي نهد. ترك واقعي يعني سرداران شهيد باكري, زين الدين, شفيع زاده كه براي حفظ ايران و دين و ناموس مردمش در جبهه حماسه هاي غير قابل وصف افريدند.
اي كساني كه دم از خلق ترك و تفكيك قوميت و ... مي زنيد. بدانيد كه قوميت به تنهايي هيج مشكلي را حل نمي كند. مكر حكومت قاجار ترك نبود. ايا مي دانيد جه مقدار از خاك وطن ما بر اثر بي لياقتي حكام هوسباز ان از مام وطن جدا شد. مكر صفويه ترك نبود. ايا مي دانيد كشور را دو دستي تحويل اشرف افغان دادند. خود تركها با اقليت ارامنه جه كردند؟

[amir - December 2, 2003 12:29 PM]

Aghaye Samad tabrizi,

1- to kee tork (azerbaijani) nisti pas chera baraye mardom faribi esme torki (Samad Tabrizi) bekhod miqozari.
2- inkee cheferqi mikonad ejdade ma ki bodand, dar hal hazer pedar ve madar bozorgam farsi balad nistand va hatta dar kheyli az dehathaye azarbaijan kasani hastand ke farsi balad nistand va dar natije zendagi barayeshan jahan shode ast.

Be onvane yek ensan chetor be khodat ejaze midahi kee digaran az hughugh tabii khod mahrum beshavand. Anhem tanha taghsir dolat nist chera kee shovinistha angheder tabligh mikonand kee hatta dar morede hughughe azarbaijaniha ba ertejaitarin doletha hamsada mishavand.

Sharm hem khob chiziye

[اوختای - December 2, 2003 11:47 AM]

آقای صمد تبریزی
آگر شما فقط به ترکان ترکیه ترک می گویید اشتباه می کنید. زبان ترکان آذربایجان نیز همانند زبان ترکان آناطولی جزء دسته زبانهای اورال التاییک و از شاخه ترکی غربی بوده است. گرامر و مجموعه لغات ما بسیار به هم نزدیک است. ما هم نظیر آنها ترک هستیم.
اگر زمانی دولتهای عثمانی و ایران با هم جنگ داشته اند ، این از حماقت و زیاده طلبی این پادشاهان ترک ایران یا آنا طولی بوده است . و دعواهای جند صد سال پیش دولتها را به دشمنی امروز ملتها تعمیم ندهید!!. ما ملت ترکان آذربایجان و آنا تولی با هم همزبان و برادر هستیم! همانگونه که دوست داریم با فارس زبانها نیز برابر و برادر باشیم!!!!!!

[اوختای - December 2, 2003 11:25 AM]

آقای دکتر صمد تبریزی

صحبت در مورده تئوری سست و بی پایه زبان آذری واقعا لازم نیست ، چراکه این تئوری آنقدر بی پایه است که اگر خوانندگان به جای فقط شنیدن این تئوری از زبانها ، مطالب و کتابهای آقای کسروی را با دقت بخوانند به ضعیف بودن این تئوری پی می برند. ولی چون عده ای این تیوری را باور کرده اند لازم است مطالب زیر نوشته شود.

اول اینکه برای دانستن بیشتر در مورد نظریه زبان آذری لطفا به سایت های زیر مراجعه کنید:
www.duzgun.net
www.shamsorg.com

دوم- ما چیزی به اسم نژاد ترک و فارس نداریم . فقط ما ترک زبان و فارس زبان داریم. قاطی کردن زبان با مقوله نژاد امکان پذیر نیست. مثلا افغانیهای فارس زبان و ایرانی های فارس زبان از نظر رنگ و قیافه خیلی متفاوت هستند ولی هردو فارسی صحبت می کنند.

سوم- زبان مادر و پدر من و اجداد تا جایی که به خاطر دارم ترکی بوده است از هر نژادی هم باشم و هر زمانی هم که ترک شده باشم آموزش به زبان مادری حق من است.

سوم- در آذر بایجان ما از قدیم الایام شنیدیم می گویند من ترکم یا من ترکی صحبت می کنم.

80 سال است شونیست فارس می خواهد که با استفاده از رادیو تلویزیون ، سیستم آموزشی مدرن ، چاپ ومطبوعات ، اینترنت ، ماهواره هزار و یک سیاست دیگر زبان ماترکان را نابود کند ، اکنون می بینیم صدها هزار نفر در قلعه بابک جمع می شوند و می گویند ما ترکیم
هنوز هم در شهر تالیش در شمال کشور کسانی هستند که اگر با آنها فارسی صحبت کنی در پاسخ می گویند که ترکی صحبت کن من نمی فهمم.
چگونه سلجوقیان توانسته اند مردم آذربایجان را تا دل دهات و روستاها بدون هیچ وسیله مدرن ترک کنند؟!
چرا مردم اصفهان که بیشتر از تبریز پایتخت ترکان ومغولان بوده است زبان فارسی خود را از دست نداده است؟!
سه حالت بیشتر ممکن نیست(1) یا مهاجرین بزرگی از ترک زبانان همراه سلجوقیان به ایران وارد شده اند که شمار آنها از ساکنین به قول شما فارس زبان بیشتر بوده اند. که در این صورت عجیب است جمعیتی بیش از ساکنین سرزمین خوش آب و هوای آذر بایجان از ترکستان کم جمعیت راهی آذربایجان شده باشند.(2) ترک زبانها قبل از سلجوقیان به این ناحیه آمده اند و یا بومیان این منطقه هستند. (3) و محتملترین حالت اینکه هردو حالت 1 و2 درست است است یعنی آذربایجانیها از قبل از سلجوقیان بوده اند و با آمدن سلجوقیان فزونی یافته و زبان و فرهنگ انها کامل تر شده است

[Samad Tabrizi - December 2, 2003 11:03 AM]

سلام، به همه دوستان، آقايی که بدونه داشتن نزاکت زبانی، سعی در tourk کردن بخشی از عزيزانِ ايرانی دارند، لطفا، اگر واقعا منطقي هستند و دارای shoore يک نفر فرهنگی، نه يک نفر pantouk، هستند من hazaream به ايشان ثابت کنم که Azarian به هيچ وجه tourk نيستند، و Tourk گفتن به آنها يه توهين به همه Azarain و ايرانيان آزاده هست، به سايت http://prana.persianblog.com (فرهنگ ايران باستان )تشريف بياوريد برای بحث

[Turk - December 2, 2003 10:25 AM]

be Samad Tabrizi, midanam ke esmat droq ast, pedare to Ahmad hast ya Mohamad va ya Hamsadetan, na hech komad az inha pedare to nistan, Pedre to man hastam az madarat bepors, ake Be Shor chera ba Hoviyate mardom bazi mikoni, "Turk nistid Turk zabanid" ham shod harf

[Samad Tabrizi - December 2, 2003 10:06 AM]

سلام، به همه دوستان، عزيزان، Hamantore که ميدانيد عزيزانِ آذری ايران Tourk نيستند، بلکه Tourk زبان هستند، زبان Tourkie زبان اصلی و مادر آنها نيست، و بعد از حضور tourkan saljogi زبان آنها به Tourki تغيير کرده تا قبل از ان Azarain به فارسی صحبت ميکردند، banabr اين هيچ موقع Azaraian را Tourk nakhanid . چون يک توهين به Azaraian هست، و ترکی زبان مادری دشمنان اذريان بوده و ترک دانستن انها توهين به اذريان و همه ملت انهاست

[bijan - December 2, 2003 09:56 AM]

agha BIRTORK
chizi ke alan minevisam ra mikhastam too hamoon peyghame aval benevisam, vali aval khastam aksolamale toro bebinam. haghighatesh in ke man neveshtam yek jok bood marboot be 17 saale pish dar morede emam jomeye ardebil, ke ettefaghan man az zaboone yeki az hamzabanane to oono shenidam ke oon moghe ba man dar mashhad ham otagh bood. haghighatesh man aksare jokhaye torki ra az zaboone khode torkha shenidam. shoma khodetoon khodetoono masghare mikonin
dar zemn az key ta hala zabane torki zabane avale iran shode? hatman mikhahi be amaro arghame maskhareye neveshte shode too ghesmathaye nazardehie site GOOYA estenad koni! har vaght khasti amadeye edameye bahs ba to hastam
man rastesh ba torkha moshkeli nadaram va beyne oona behtarin doostanam ra daram, vali to zaheran ba farsha moshkel dari

[اوختای - December 2, 2003 09:37 AM]

فرض کنید که سعادت مردم ایران با تجزیه تامین شود ، البته این یک فرض است و به بررسی بیشتر لازم دارد. آنوقت چرا ما باید از تجزیه بترسیم . آیا چند وجب خاکی که نامش ایران است برای زیستن است یا زیستن برای این چند وجب خاک !!!!! اگر برای زیستن است پس همگی ساکنان آن باید حقوق برابر داشته باشند. اگر در این چند وجب خاک نمی توان با حقوق برابر زیست پس بودن و نبودن آن چه ارزشی دارد؟!
چرا چند وجب خاکی که خشتش را با خون و سر های بریده گذاشته شده است این چنین مقدس شده است که برایش چنینی مرثیه سرایی می کنید!!!!!
این کشورزمانی مقدس خواهد شد که مردم آن به حقوق برابر همدیگر احترام گذاشته و به حقوق برابر برسند و خواستها و نیازهای طبیعی خود را در این چهارچوب تامین شده ببینند.
اگر همه ملتهای ایرانی به حقوق برابر برسند و در ایران خود را سعادتمند ببینند چه دلیلی به تجزیه می ماند!؟ تجزیه طلب واقعی کسی است که ملت ایران را فارسستان می پندارد.
تجزیه هم یکی از راه حل های مشکل ملتهای ایرانی است و نه همه آن.

[اوختای - December 2, 2003 09:23 AM]

این جماعت وطن دوست که مرثیه تجزیه ایران را از حالا سر دادند بهتر است دست از مرثیه سرایی و اشک ریختن بردارند و به جای این همه بد و بیراه و تهمت هرکدام چند سطری هم به عنوان راه حل مسئله ملی در ایران بنویسند. خود را جای ملتهای دیگر گذاشته و لحظه ای فرض کنند فرهنگ خود در حال استحاله است . لحظه ای فرض کنند در بلوچستان محروم زندگی می کنند. لحظه ای خود را به جای ترکی به گذارند که ملقب به .... شده است. و بدانند که فرهنگ ایرانی معادل مجوعه تمام فرهنگهای ترکی و کردی و فارسی و عرب است. هرکدام آسیب ببیند ملت ایران آسیب دیده است.

بفرمایید این تریبون آزاد در اختیار شماست ، چند سطری هم به عنوان راه حل بنویسید!!

[togrol marandli - December 2, 2003 09:16 AM]

اين مسائل به صورت حاد در داخل ايران جريان دارد. و شش نفر از فعالين حرکت ملی آذربايجان در تهران توسط نيروهای امنيتی دستگير شده اند. درباره اقتصاد شش ميليون بيکار ، شش ميليون معتاد، شش ميليون فاحشه ... کجای اين اقتصاد بهتر از جمهوری آذربايجان و ترکمنستان است. و همچنين بيش از صد دختر از استان مشهد در "خرابات" پاکستان به کار شريف خودفروشی مشغول می باشند و هزازان نفز مثل آنها هم در آغوش عربها به طنازی روزگاز می گذرانند(در دارالمبارکه).

[aytan - tabrizli - December 2, 2003 09:15 AM]

agaye sababi man vagean az azadandishiye shoma tashakkor mikonam va omidvaram doshmanane azarbayjan ham dar qarne hazer afkare pusideye khod ra uptodate konand

yashasin sebebi kimi igidler mehv olsun shevonistler

[اختای - December 2, 2003 09:14 AM]

آنهایی که می گویند خامنه ای و خلخالی ترکند دقت کنند که مشکل ما و دشمن ما اندیشه شونیسم فارس است ، صحبت ما برتری ترک به فارس نیست!!!!! چه بسا ترکانی که دانسته و ندانسته از شونیسم فارس حمایت کرده و می کنند. و چه بسا فارسهایی که خود با اندیشه شونیسم فارس مخالف هستند. ترک بودن و یا فارس بودن هیچکدام دلیل بر بی عیب بودن نیست!!!!!!

[یک ترک آذربایجانی - December 2, 2003 09:07 AM]

آقای دکتر صمد تبریزی نوشته اند :

ديگه بهتره از اين نخواهند بود، اما، مطمئن باشيد اين اقايون هيچ عددی نيستند، فقط اين چند نفرند که هزار تا مقاله ميدند،

جواب :
دکتر صمد تبریزی باز هم میگی نواره ، نوار که پا نداره!


[saeed - December 2, 2003 07:52 AM]

خلخالى و خامنه اى نوكر شونيستهاى فارس هستن

[saba - December 2, 2003 06:36 AM]

I don't know why you people think fars have made your life mesrable . Look carefully around your self I am sure you know Mr. Khamenahee is a turk . He and the people around him have made our life mesrable. I don't know why you hate Fars because if you look at history you see always turks people run the country. I am sure nobody forgets about Khalkhalee he was turk too and he killed many people . It reminds me that poem that AZ MAST KE BAR MAST.....
I am not suggesting you that khalkhalee or khamanehee are representive all turks I am just trying to tell you that we are all victam and nobody in our country has better situation than rest of us . Mr khalkhalee killed many young FARS, KORDS, turks..... and we are know fighting for what? Mr khamanehale who is turk too abusing all of us if you look at Iranian govermant you can find different people from all athenic groups for example khamenahee is turk, shahrodee is Arab, karobee is Lur, Ramezanzadeh is kord alleh karam is tuk mr. shamkhanee is arab and so on..and all of those people together make our life and our country like hell.. Please stop crying for you have been abused because you are minorty. In Iran specially turks never been stoped becasue of their language and if you can see turk all our Iran it is because Iran
is such a wonderful country and has keeped us all
without any expaction. Look at other country in our neighbourhood like Turky how people in Turky is threating Kords or Iranian in Arabic country can not even teach their kids Farsi but in Iran arab speaks Arabic Turks and kords speak their own language and nobody has ever tried to stop them to not to do so. I read an article a year ago and Mr.Chamskey was talking about Iran and he mentioned Turky and Isreeal try to push Turk in Iran to get independent and in the other side at south Arab will do the same and then baloch and so on. I couldnt'' believe it that time but I am believing this now with all of these articles . Why why now ???????Why
now when people in Iran who try hard to get ride of this stupid goverment why you are turning your back to all of those people who are in operison and I am sure many of them are fars too they are suffering because of us because of Iran. Answer is easy beause now is best time for Turky and Isreal to make Iran weaker and weaker. Because one powerful and domocrat Iran is big danger for both of them and also Arab neibours. Unfortunetly we are playing their game. Don't get me wrong I am not a Fars eighter but definetly I am a proud Iranian who likes Iran because its diversity and because we have one official languge and all of us can talk to each
and understand each other...

[saba - December 2, 2003 06:36 AM]

I don't know why you people think fars have made your life mesrable . Look carefully around your self I am sure you know Mr. Khamenahee is a turk . He and the people around him have made our life mesrable. I don't know why you hate Fars because if you look at history you see always turks people run the country. I am sure nobody forgets about Khalkhalee he was turk too and he killed many people . It reminds me that poem that AZ MAST KE BAR MAST.....
I am not suggesting you that khalkhalee or khamanehee are representive all turks I am just trying to tell you that we are all victam and nobody in our country has better situation than rest of us . Mr khalkhalee killed many young FARS, KORDS, turks..... and we are know fighting for what? Mr khamanehale who is turk too abusing all of us if you look at Iranian govermant you can find different people from all athenic groups for example khamenahee is turk, shahrodee is Arab, karobee is Lur, Ramezanzadeh is kord alleh karam is tuk mr. shamkhanee is arab and so on..and all of those people together make our life and our country like hell.. Please stop crying for you have been abused because you are minorty. In Iran specially turks never been stoped becasue of their language and if you can see turk all our Iran it is because Iran
is such a wonderful country and has keeped us all
without any expaction. Look at other country in our neighbourhood like Turky how people in Turky is threating Kords or Iranian in Arabic country can not even teach their kids Farsi but in Iran arab speaks Arabic Turks and kords speak their own language and nobody has ever tried to stop them to not to do so. I read an article a year ago and Mr.Chamskey was talking about Iran and he mentioned Turky and Isreeal try to push Turk in Iran to get independent and in the other side at south Arab will do the same and then baloch and so on. I couldnt'' believe it that time but I am believing this now with all of these articles . Why why now ???????Why
now when people in Iran who try hard to get ride of this stupid goverment why you are turning your back to all of those people who are in operison and I am sure many of them are fars too they are suffering because of us because of Iran. Answer is easy beause now is best time for Turky and Isreal to make Iran weaker and weaker. Because one powerful and domocrat Iran is big danger for both of them and also Arab neibours. Unfortunetly we are playing their game. Don't get me wrong I am not a Fars eighter but definetly I am a proud Iranian who likes Iran because its diversity and because we have one official languge and all of us can talk to each
and understand each other...

[KARIM - December 2, 2003 04:17 AM]

DAR JAVAB AN ADAM BI SAVAD VA BITARBIYAT MIGUYAM KEH VAZIYATE MARDOM DAR AZARBAIJANE SHOMALI AZ NAZARE EGTESADI BEMARATEB BEHTAR AZ UMUM MARDOM IRAN MIBASHAD. ALLBATTE SARFENAZAR AZ TEDADI ZALU VA NOKARE SHAH VA AKHUND KEH BE GIMATE FAGRE AKSARIYATE MARDOM IRAN BE PUL VA PALEI RESIDEAND.

DAR MURED DEMOCRASI DAR ANJA NIZ INRA BAYESTI DAR
IN FAZ BEBINID KEH ANJA KESI RA BEDALIL EBRAZE AGIDEH NEMIGIRAND VA HOKME EDAM HAM MOTLAGAN MAMNU AST. IN SHAKHSI KE DEMOCRASI DAR AZERBAIJAN E SHOMALI RA MASKHERE MIKONAD YA AZ DONYA BIKHABAR AST YA TABAHKARANEH MIKHAHAD HAGIGAT RA GALB KONAD. ALLIEF VA PESARASH DAR MAJMU NEMAYANDEGAN YEK BAKHS AZ MARDUM HASTAND KEH DAR GALEB YEK HEZB FAALIYAT MIKONAND. MATBUAT DAR ANJA AZADI KAMEL DARAND .ASLAN MOGAYESEYE VAZIYAT AZADI VA REFAH VA OMID BE AYANDEH VA USULAN HAR JANBEYE MOSBAT ZENDEGI BA VAZIYATE AKSARIYATE MARDOM IRAN GIASE BEY URUPA VA JAHANE SEVOM AST, AN BINAVAII KE FEKR MIKONAD ZENDEGI DAR ZIRE SAYEYE AKHOND HAYE RIZO VA DOROSHT IRAN VA SAYEYE SANGSAR VA SHALLAG VA TOHIN VA SHEKANJE BEHTAR AST IN RA LOTFAN BARAYE KHODASH BEKHAHAD BEGOZAR MARDOM IRAN AAM Z TORK VA FARS VA KORD VA BLUCH VA TORKMAN KHOD TASMIM BEGIRAND KEH CHE MIKHAHAND.

[Marg bar kodf roshan - December 2, 2003 03:25 AM]

Che vatani azash harf mizani, "hatman Dost dashti Srode "Salam ey sarzamine ariaiy ra benavazand" to agar namos va sharaf dashte bashi be jaye vatan Parsti, Melatat ra ( Turkhaye Azari)dost midashti, albale agar rast migiey ke Turke Azari hasti
marg bar KOD FROSHAN
Dra vatani ke morede maskareye digaran hasti, marg bar in vatan

[يك آذرى وطن پر است و خالى نيست - December 2, 2003 02:58 AM]

سلام، به دوستان ميهندوست، عزيزان مطلبی هست که بايستی عرض کنم، تصور نکنيد اين پانفارسيستها ها از فارس و ايراني هستند، هر کس که فارسى مينويسد دليل نميشود که ايرانی باشد، بسياری اين اقايون، از جمهوری افغانستان پيام ميگذرند، اين مطلب را من بی دليل نميگويم، مدتی پيش در پالتاک در روم افغانستان (پانفارسها) بودم که در حال بحث راجع به همين اراجيف و نفاق افکني بودند، بعد از مدتی اقايي شروع به نواختن سرود ملی جمهوری افغانستان کرد، و ايشان حتی تركى زبان ملى ايران را نميدانست، به جان عزيزترين عزيزانم اين مطلب جز حقيقت چيزِ ديگری نبود، و فقط جهت توجه شما گفتم، اينها مىخواهند با فارسبازى و گسترش فارسى ٫ فارسستان را از ايران جداكنند و به افغانستان كارزايى و طالبان ملحق شوند. پاينده فارسستان هميشه سرافراز در کنار ايران هميشه جاويدان

[يك آذرى وطن پر است و خالى نيست - December 2, 2003 02:56 AM]

سلام، به دوستان ميهندوست، عزيزان مطلبی هست که بايستی عرض کنم، تصور نکنيد اين پانفارسيستها ها از فارس و ايراني هستند، هر کس که فارسى مينويسد دليل نميشود که ايرانی باشد، بسياری اين اقايون، از جمهوری افغانستان پيام ميگذرند، اين مطلب را من بی دليل نميگويم، مدتی پيش در پالتاک در روم افغانستان (پانفارسها) بودم که در حال بحث راجع به همين اراجيف و نفاق افکني بودند، بعد از مدتی اقايي شروع به نواختن سرود ملی جمهوری افغانستان کرد، و ايشان حتی تركى زبان ملى ايران را نميدانست، به جان عزيزترين عزيزانم اين مطلب جز حقيقت چيزِ ديگری نبود، و فقط جهت توجه شما گفتم، اينها مىخواهند با فارسبازى و گسترش فارسى ٫ فارسستان را از ايران جداكنند و به افغانستان كارزايى و طالبان ملحق شوند. پاينده فارسستان هميشه سرافراز در کنار ايران هميشه جاويدان

[ye Azaree vatanparast - December 2, 2003 02:19 AM]

سلام، به دوستان ميهندوست، عزيزان مطلبی هست که بايستی عرض کنم، تصور نکنيد اين پانترکها ها از اذري و ايراني هستند، هر کس که فارسی مينويسد دليل نميشود که ايرانی باشد، بسياری اين اقايون، از جمهوری اذربايجان پيام ميگذرند، اين مطلب را من بی دليل نميگويم، مدتی پيش در پالتاک در روم اذربايجان (پانترکها) بودم که در حال بحث راجع به همين اراجيف و نفاق افکني بودند، بعد از مدتی اقايي شروع به نواختن سرود ملی جمهوری اذربايجان کرد، و ايشان حتی فارسی نميدانست، به جان عزيزترين عزيزانم اين مطلب جز حقيقت چيزِ ديگری نبود، و فقط جهت توجه شما گفتم، پاينده اذربايجان هميشه سرافراز در کنار ايران هميشه جاويدان

[بير تورك - December 2, 2003 01:40 AM]

بيژن جان: اگر خواندن و نوشتن به زبان ملى و اول ايران تركى بيسوادى است٫ اين بيسوادى صد مرتبه به باسواد بودن به فارسى شرافت دارد.

[KArim_khareh - December 2, 2003 01:21 AM]

In payaame beh karim kharreh hast.

Ahmagh eghtesaad Baku besiyaar kharabtar az Iraan mibaashad va dictatori alioff ham keh ba'd az entekhaabat sad-haa nafar raa dar zendaan kard yek dictatorship mibaashad. Taazeh agar vaz'e aghaliyathaa dar Baku beqowl shomaa khoob hast cheraa 1.5 mellyon talysh, 1 mellyon lezgin, 500,000 armani hameh dar haal esteghlaal jooyi va tajziyeh keshvarat hastand.

Halaa Iraan har chi kamtar daarad baaz ham az dictatori alioff behtar hast. Mardom Azarbaijan aghel tar az anaanand keh beravand bandeh alioff baashand.

[حيدر ايراني - December 2, 2003 01:19 AM]

az tamame sarvarane andishmand tamanna mi konam be doshmanane khod ke ba lebase doost darand ba toteeh beyne fars ,tork,kord,arab,balooch,torkman,lor va va nefagh iijad mikonanad ke bishtar poost az gorde mardom setamdide bardarand

Hala ke akhoondha payeshan mesle KHALKHALI labe goor ast donbale bahane hastand
Akhond tork va fars nadarad
che MOLLA HASANI che JANATI ya MESBAH

Kesani ke be Hamvatane tork ya kord va har ensane digari tohin mikonanad bayad be sezaye aeemal khod beresand

iin dar yek jameeh ke be hoghooghe shahrvandi ehteram gozashte mishavad momken ast na dar hokoomate AKHOONDI

Faramoosh nakonim ke akhoondha Iran ra be iin rooz andakhtand
Ejaze nadahim ke az zire zarbe farar koanand
YASHASIN MARDOME IRAN

[Samad Tabrizi - December 2, 2003 12:44 AM]

سلام، آقای خليلی، شما اگر واقعا طالب حقيقت هستی، اين مقالات را در مورد زبان ايراني اذري مطالعه فرمائيد،
http://persianblog.com/?date=13820822&blog=prana
http://atoorpaatekaan.persianblog.com/
http://alidoostzadeh.free-host.com/26.pdf

[KARIM - December 2, 2003 12:25 AM]

EY FARSHAII KEH HEY MIGUID MA NEMITAVAINM BEGOZARIM SHOMA TAJZIYE BESHAVID, AKHAR BEGUID IRAN CHEH BEMA DADEAST. ZAMANEH SHAH VE AKHONDHARA BEBIN. HAMEASH FAGR VA DICTATORI. ASLAN KHODETAN HAM KEH BADBAKHTAHA AZ DICTATORI IN MAMLEKAT MINALID. AZ AN GOZASHTEH SOBH TASHAB BE MA BA JOKHAYE MOBTAZAL TOHIN KARDID. BEDALILE TABIIZE EGTESADI MAJBUR SHODIM AZ SHAHRHAYE KHOD BE JAHAYE DIGAR BERAVIM . HALA MIGUIID MAMLAKATE TAVILEH MA MITAVANIM DOROST KONIM. EY NADAN HA BERAVID BAKU RA BEBINID KEH HAM AZADI MADANI DARAD MARDOM BE ZABANE MADARI KHOD HARF MIZANAND VA HAR RUZHAM KESI RA EDAM NEMIKONAND. EY NADAN HA AZERBAIJAN SHOMALI JOZVE ETEHADIYEYE URUPA AST. SHOMAHA CHE HASTID BA IN VAZIYATE EGTESADI VAHSHATNAK VA 20 DARSAD FAHSHA. MOSHTI AKHOND BE SHOMA HUKUMAT MIKONAD VA BAZ DAM AZ VATAN AZIZ MIZANIND. BEGULE ESHGI BAAD AZIN BAR VATAN O BUM BUMU BARASH BAYAD RID. BEFEKR ZENDEGI VA SAADETE MARDOM BASHID NA BEFEKR AFKARE PUCHE PAN IRANISTII FASHISTI.

[امیر - December 2, 2003 12:11 AM]

یاشاسین سببی محو اولسون شوینیسم

بیر دانشجو ـ اصفهان

[bijan - December 1, 2003 11:55 PM]

BIRTORK JAN
pishnahadat ra ghabool daram. MOOSAVI bayad torki benevise ke bisavadha ham betoonan bekhoonan

[خليلى - December 1, 2003 11:25 PM]

دوستان عزيزى كه نظر مىدهند و خود را آذرى معرفى مىكنند. من جوانى از تركهاى قزوين هستم و علاقه مند به زبانها. مدتهاست كه مىشنوم زبان و قومى به اسم آذرى در ايران وجود دارد٫ با آنكه خيلى سعى كرده ام ولى تا آلان موفق نشده ام كه يك نوشته آذرى پيدا كنم و يا موفق به ديدن يك آذرى شوم. از دوستان آذرى خواهشمندم لطفا آدرس خود را به اينجانب مرقوم فرمايند كه در باره اين قوم جالب و زبان جالبتر آذرى كه از آن صحبت مىشود ولى تاكنون كسى موفق به شنيدن و يا ديدن آن نشده تبادل اطلاعات بكنيم.

[حيدر ايراني - December 1, 2003 11:10 PM]

به خاطر اظهارات
میر طاهر موسوی، نماینده "مردم" تبریز در مجلس شورای اسلامی ایران در سایت گویا

مرگ بر جمهوری اسلامی ایران

[بير تورك - December 1, 2003 11:01 PM]

به ابلهى به اسم میر طاهر موسوی، نماینده مردم تبریز در مجلس شورای ملی جمهوری اسلامی ایران
خنگ خدا٫ تو در كدام مجلس شوراى ملى نماينده هستى؟ در جمهورى اسلامى كه مجلسى به اسم شوراى ملى وجود ندارد.
هالوى خدا اجنبى همان فارسى است كه الآن آذربايجان را در اشغال دارد و اجنبى پرست تو بىشعور هستى كه جاى زبان مردمت تركى٫ مثل ميمون فارسى مىنويسى و فارس بازى در مىآورى.
خاك بر سر تركهاى ايران و تبريز كه احمق پان ايرانيست و عقب مانده ذهنىاى مثل تو را به مجلس فرستاده اند٫ جاى تو ديوانه خانه رازى تبريز است.

[اميد - December 1, 2003 10:55 PM]

واقعا چقدر انسان ميتواند در لجنزار فرو رود ابتدا كه حرف از جدا شدن آذربايجان ميزدند و حالا مدعي كل ايران با نام جديد شده اند . هموطنان عزيز من يك آذري هستم باور بفرمائيد دوستان و آشنايان من اينطور نيستند واقعا من اصلا نميدانم اينها كي هستند در اينجا آشنايان من با بهت و حيرت اين مسائل را نظاره ميكنند . اينها نه تنها ايراني نيستند حتي ترك نيز نميباشند اينها حرامزاده هستند . اين هم بازي جديدي است هر عاقلي ميداند كه هر چيزي به ورطه سياست بيافتد نابود ميشود در آن سالها شاه كورش را وسيله تبليغ خود كرد و از آن به بعد اين پادشاه نامدار ايراني تبديل به مضحكه شد در اين سالها دين مورد استفاده سياسي قرار گرفت و وضعيت را خودتان ميبينيد و وقتي چنين چيزهائي با سياست نابود شود واي به حال زبان تركي و واي به حال آذربايجان. اما نگران نباشيد در ايران از اين خبرها نيست

[Mohammad - December 1, 2003 10:46 PM]

3. USSR actively supported DPA and its twin, DPK. These facts are well documented. US supported the central government. In this respect, all the parties involved were pawns in a Cold War game the stretched from Greece, Turkey, Iran, ... to China. The mentality ruling these games had little to do with morality and ideology and a lot to do with beating the other superpower. DPA and Tudeh party knowingly entered this game, and lost. In doing so they also weakened the struggling democratic movement across Iran.
Pahlavi court found a ready escape goat to repress other democratic movements due to bad blunders of the Communist and leftist activists.
5. I think you are going over board to distance DPA from Tudeh party. According to many Tudeh party members, the two groups acted in close coordination. USSR supported and supervised joint actions by both groups. I can provide the resources for you if required.

I wish you luck and encourage you to continue your work.

[Mohammad - December 1, 2003 10:36 PM]

Dear Sir,

While I admire your research and reporting issues related to Democrat Party of Azarbaijan (henceforth DPA), I feel the need to point out some issues:
1. Since DPA actively seeked volunteers and armed them, there could be no argument that they were playing outside democratic rules of the game. A regional party, no matter how popular, can not resort to armed struggle unless it has ulterior motives. Generally, such an action is regarded an act of terrorism, or an open call to insurgency. In both cases, all nation states reserve the right of use of force against such actions.
2. While the constitution at that time clearly allowed regional parliments, and this clear right was balatantly denied by Pahlavi and Qajar kings before them, it also provided rules for elections and conduct of such parliments. DPA clearly violated these rules. Hence their "created" parliment did not have legitimacy to enact laws.

[mohamad - December 1, 2003 10:19 PM]

Gooya sabet kardeh ke Sansor nadarad
Iran be saythaiy mesle GOOYA.COM niyaz darad
yashasen GOOYA

[حمی - December 1, 2003 10:07 PM]

سلام دوستان
من هم فکر میکنم از همه بهتر همان برداشتن مقاله از سایت می باشد. لطفا نامه های اعتراضی خود را به مسئول سایت گویا هر چه سریعتر بفرستید و با بحثهای بیهوده هیزم در آتش سببی نگذارید.

حمید هوطن اذری

[موسوی - December 1, 2003 09:44 PM]

بسمه تعالی
هموطنان گرامی با اصرار یک همشهری مقاله فوق را دیدم و از آن اول مطلب متوجه شدم کسانی مانند سببی با ذات چرکین خود لباس میش تن کرده در پی تجزیه و نابودی کشور عزیزمان هستند. من از تمام ایرانیهای ساکن خارج بخصوص اذریها تقاضا می کنم در مقابل وطن فروشان ساکت ننشینند. اعتراض خود را به مسئول گویا رسانیده و خواستار جلوگیری از پخش تبلیغات وطن فروشی بشوید. اذربایجانیها در حفظ این دیار کهنه شهدا داده و همیشه تاج سر ایران بوده است و این بار هم از امتحان با سربلندی خواهد گذشت و چهره اجنبی پرستان را به خاک خواهد مالید.

به امان ایزد یکتا و درود به شهدای اسلام
میر طاهر موسوی، نماینده مردم تبریز در مجلس شورای ملی جمهوری اسلامی ایران

[اسکندر اقدام - December 1, 2003 09:05 PM]

Anke ne-midaanad naadan ast vali an-ke mi-daanad va enkaar mi-konad tabah-kar ast

ba tavajoh be khadamate barjaste va ba arzeshe hamvatanane torke Irani baraye AZADI va ABADI Iran
be khosoos dar 100 sale akhir

fekr mi-konam barkhorde nevisande ye iin maghale aghaye SABABI agahane ya na agahane tamame zahamate azadmardane tork Iran zamin ra be bad midahad

behtar ast hamvatanane torke Irani be Aghaye Sababi neshan dahand ke Iran yek zendan bozorg ast

zendanian va ghorbanian tork ,fars,kord va va va tamame Iranianand

Zendan banan ham az Khmeneei gerefte ta Rafsanjani va va KHALKHLI az hmin Iran bar khaste and
Moallem anha ham ENGLAND ast
ke motekhasese TAFRAGHE ANDAZ va HOKOOMAT KON mibashad

Omidvaram doostane daneshmande AZARBAYJANI dar iin bare pishghadam shode va ejaze be bahre bar dari haye doshmanae IRAN nadahand

Eradatmand Eskandar Eghdam

[TAJZIYE - December 1, 2003 08:55 PM]

barha gofteam va bare degar migoyam. farsha az harfe hesab chizi nemifahmand, chera kodetan ra kaste mikonid, in ha in tor hastan vaqad kodeshan ra qabol darand va bas,
tanharahe hale masaleye Iran
TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.....; TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.
TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.....; TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE..
TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.....; TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.....; TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.
TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.....; TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE..
TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.....; TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYETAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.....; TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.
TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.....; TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE..
TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE.....; TAJZIYE..TAJZIYE....; TAJZIYE

[دوستار - December 1, 2003 08:47 PM]

دوستان آمار کور است و بدرد نمی خورد مکر اینکه از آمارها برای تحلیل های علمی و منطقی استفاده شود. اینهائی که مثل "ایالت آزربایجان" این همه عدد ردیف کردند بی معنی است. این آمار هیچ چیز را نفی یا ثابت نمی کند. پان ترکیسم یعنی ترور.

[ايالت آذربايجان - December 1, 2003 07:07 PM]

آذربايجان جنوبى (آذربايجان ايران) و شهرهاى عمده آن- جنوبی آذربايجان و شهرلری[*]

٠١- تئهران (تهران)+تجريش+رئی(رى): (دوزبانه-ايکی ديللی. سرحد شهر). %50-%30- 10.737.300 نفر- استان تهران[Tehran-Tajrish-Rey]
٠٢- تبريز: 1.207.600 نفر- استان آذربايجان شرقی[Tabriz]
٠٣- کرج: (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). %40-1.051.800-نفر- استان تهران[Karaj]
٠٤- قوم(قم): (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 873.300 نفر-استان قم[Qom]
٠٥- اورمو(اروميه): 474.400 نفر- استان آذربايجان غربی[Urmia]
٠٦- همدان: (دوزبانه-ايکی ديللی)- 407.600 نفر- استان همدان[Hamadan]
٠٧- سولطان آباد [سلطان آباد=اراکـ]: (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). 395.100 نفر- استان مرکزی[Soltanabad-Arak]
٠٨- اردبيل: 348.000 نفر- استان اردبيل[Ardabil]
٠٩- قزوين: (دوزبانه-ايکی ديللی). 309.500 نفر- استان قزوين[Qazvin]
١٠- زنجان: 297.000 نفر- استان زنجان[Zanjan]
١١- ايسلام شهر(اسلام شهر): (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). 265.500 نفر- استان تهران[Eslamshahr]
١٢- خوی: 162.400 نفر- استان آذربايجان غربی[Khoy]
١٣- قرچک: (دوزبانه-ايکی ديللی). 159.500 نفر- استان تهران[Qarchak]
١٤- قالا حسن خان [قلعه حسن خان=قدس]: (دوزبانه-ايکی ديللی). 154.600 نفر- استان تهران[Qal'eh Hasankhan-Qods]
١٥- ملايير [ملاير=دولت آباد]: (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). %50- 146.600 نفر- استان همدان[Malayer-Dowlatabad]
١٦- ماراغا(مراغه): 134.200 نفر- استان آذربايجان شرقی[Maragheh]
1٧- ورامين: (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). 119.900 نفر- استان تهران[Varamin]
١٨- ساوا(ساوه): (دوزبانه-ايکی ديللی). 115.400 نفر- استان مرکزی[Saveh]
١٩- بندر انزلی: (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). 100.200 نفر- استان گيلان[Bandare Anzali]
٢٠- ملارد: (دوزبانه-ايکی ديللی). 98.500 نفر- استان تهران[Malard]
٢١- قوشاچای [=مياندوآب]: 98.300 نفر- استان آذربايجان غربی[Qoshachay-Miyandoab]
٢٢- مرند: 97.700 نفر- استان آذربايجان شرقی[Marand]
٢٣- مييانا(ميانه): 79.200 نفر- استان آذربايجان شرقی[Miyaneh]
٢٤- اهر: 79.200 نفر- استان آذربايجان شرقی[Ahar]
٢٥- نظرآباد: (دوزبانه-ايکی ديللی). 77.500 نفر- استان تهران[Nazarabad]
٢٦- سالماس(سلماس): 71.300 نفر- استان آذربايجان غربی[Salmas]
٢٧- سولدوز[=نقده]: 70.300 نفر- استان آذربايجان غربی[Solduz-Sulduz-Naghadeh]
٢٨- قوروه(قروه): (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). 67.100 نفر- استان کردستان
٢٩- بيناب(بناب): 64.100 نفر- استان آذربايجان شرقی[-Binab-Bonab]
٣٠- الوند: 63.000 نفر- استان زنجان[Alvand]
٣١- پارس آباد: 61.800 نفر- استان اردبيل[Parsabad]
٣٢- ابهر: 58.700 نفر- استان قزوين[Abhar]
٣٣- تاکيستان(تاكستان): 57.600 نفر- استان قزوين[Takestan]
٣٤- پاکدشت: (دوزبانه-ايکی ديللی). 56.200 نفر- استان تهران[Pakdasht]
٣٥- خيياو [خياو=ميشکين شهر]: 51.100 نفر- استان اردبيل[Khiav-Meshkinshahr]
٣٦- اسدآباد: 49.300 نفر- استان همدان[Asadabad]
٣٧- بيجار [گروس=گوروس]: (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). 49.000 نفر- استان کردستان[Bijar-Garous]
٣٨- تيکان تپه [=تكاب]: 47.200 نفر- استان آذربايجان غربی[Tikantappeh-Tekab]
٣٩- شهرييار(شهريار): (دوزبانه-ايکی ديللی). 45.800 نفر- استان تهران
٤٠- روباط کريم(رباط كريم): (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). 41.700 نفر- استان تهران[Robatkarim]
٤١- خورره م دره(خرمدره): 40.800 نفر- استان زنجان[Khorramdarreh]
٤٢- ساراب(سراب): 37.300 نفر- استان آذربايجان شرقی[Sarab]
٤٣- ماکی(ماكو): 37.000 نفر- استان آذربايجان غربی [Maku]
٤٤- خالخال(خلخال): 36.600 نفر- استان اردبيل[Khalkhal]
٤٥- ايقبالييه(اقباليه): (دوزبانه-ايکی ديللی). 36.600 نفر- استان تهران[Eqbaliyeh]
٤٦-آيبک: 35.300 نفر- استان قزوين[Abyek]
٤٧- پيشوا: (دوزبانه-ايکی ديللی). 34.100 نفر- استان تهران[Pishva]
٤٨- ماه دشت: (دوزبانه-ايکی ديللی). 33.100 نفر- استان تهران[Mahdasht]
٤٩- سايين قالا [=شاهين دژ]: 32.200 نفر- استان غربی آذربايجان[Sayenqal'eh-Shahindej]
٥٠- توفارقان [=آذرشهر]: 32.200 نفر- استان شرقی آذربايجان[Toufarghan-Azrshahr]
٥١- محممدييه(محمديه): (دوزبانه-ايکی ديللی). 31.900 نفر- استان تهران[Mohammadiyyeh]
٥٢- آستارا: 31.300 نفر- گيلان[Astara]

استانهاى آذربايجان جنوبى-جنوبی آذربايجان اوستانلاری

١- استان آذربايجان شرقى- شرقی آذربايجان اوستانیAzarbaijane Sharqi-East Azerbaijan
٠٢- تبريز 1.207.600 نفر
-١٦- ماراغا(مراغه) 134.200 نفر
٢٢- مرند 97.700 نفر
٢٣- مييانا(ميانه) 79.200 نفر
٢٤- اهر 79.200 نفر
٢٥- بيناب(بناب) 64.100 نفر
٤٢- ساراب(سراب) 37.300 نفر
٥٠- توفارقان [=آذرشهر] 32.200 نفر

٢- استان آذربايجان غربى- غربی آذربايجان اوستانیAzarbaihane Gharbi-West Azerbaijan
٠٥- اورمو(اروميه) 474.400 نفر
١٢- خوی 162.400 نفر
٢١- قوشاچای [=مياندوآب] 98.300 نفر
٢٦- سالماس(سلماس) 71.300 نفر
٢٧- سولدوز [=نقده] 70.300 نفر
٣٨- تيکان تپه [=تكاب] 47.200 نفر
٤٣- ماکی(ماكو) 37.000 نفر
٤٩- سايين قالا [=شاهين دژ] 32.200 نفر

٣- استان اردبيل- اردبيل اوستانی Ardabil
٠٨- اردبيل 348.000 نفر
٣١- پارس آباد 61.800 نفر
٣٥- خيياو [خياو=مشکين شهر] 51.100 نفر

٤- استان زنجان- زنجان اوستانیZanjan
۱۰- زنجان 297.000 نفر
٣٠- الوند 63.000 نفر
٤١- خورره م دره(خرمدره) 40.800 نفر

٥- استان همدان- همدان اوستانی Hamadan
٠٦- همدان (دوزبانه-ايکی ديللی) 407.600 نفر
١٥- ملايير [ملاير=دولت آباد] (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 146.600 نفر
٣٦- اسدآباد 49.300 نفر

٦- استان قزوين- قزوين اوستانیQazvin
٠٩- قزوين (دوزبانه-ايکی ديللی) 309.500 نفر
٣٢- ابهر 58.700 نفر
٣٣- تاکيستان(تاكستان) (دوزبانه-ايکی ديللی) 57.600 نفر
٤٦- آبيک 35.300 نفر

٧- استان تهران- تئهران اوستانیTehran
٠١- تئهران(تهران)+تجريش+رئی(رى) (دوزبانه-ايکی ديللی. سرحد شهر). %50-% 30 10.737.300 نفر
٠٣- کرج (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر). %40 1.051.800 نفر
١١- ايسلام شهر(اسلامشهر) (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 265.500 نفر
١٣- قرچک (دوزبانه-ايکی ديللی) 159.500 نفر
١٤- قالا حسن خان[قلعه حسن خان=قودس] (دوزبانه-ايکی ديللی) 154.600 نفر
١٧- ورامين (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 119.900 نفر
٢٠- ملارد (دوزبانه-ايکی ديللی) 98.500 نفر
٢٥- نظرآباد (دوزبانه-ايکی ديللی) 77.500 نفر
٣٤- پاکدشت (دوزبانه-ايکی ديللی) 56.200 نفر
٣٩- شهرييار(شهريار) (دوزبانه-ايکی ديللی) 45.800 نفر
٤٠- روباط کريم(رباط كريم) (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 41.700 نفر
٤٥- ايقبالييه(اقباليه) (دوزبانه-ايکی ديللی) 36.600 نفر
٤٧- پيشوا (دوزبانه-ايکی ديللی) 34.100 نفر
٤٨- ماه دشت (دوزبانه-ايکی ديللی) 33.100 نفر
٥١- محممدييه(محمديه) (دوزبانه-ايکی ديللی) 31.900 نفر

٨ - استان مركزى- مرکزی اوستانی Markazi
۰۷- سولطان آباد [سلطان آباد=اراکـ] (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 395.100 نفر
١٨- ساوا(ساوه) (دوزبانه-ايکی ديللی) 115.400 نفر

٩- استان گيلان- گيلان اوستانیGilan
١٩- بندر انزلی (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 100.200 نفر
٥٢- آستارا 31.300 نفر

١٠- استان كردستان- کوردوستان اوستانی Kordestan
٢٨- قوروه(قروه) (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 67.100 نفر
٣٧- گوروس [گروس=بيجار] (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 47.200 نفر

١١- استان قم- قوم اوستانیQom
١٤- قوم(قم) (دوزبانه-ايکی ديللی-سرحد شهر) 873.300 نفر
------------------------------------

[saljugh marandli - December 1, 2003 06:09 PM]

فارس الهی ها فرهنگ خود را با فحش و توهين نشان می دهند.و عقده گشائی می کنند.با اين کارهايتان ما در راهی که انتخاب کرده ايم که سعادت ملت آذربايجان است مصمم مکنيد. ما شيشه ايم گر بشکنيم تيزتر شويم. تا می توانيد ما را بشکنيد. توهين و فحشها را کسانی بيشتر به کار می برند که چند سالی را در کشورهای متمدن زندگی کرده اند. و هنوز از آنها ادب و مدنيت ياد نگرفته اند. اين حرفهای آنها در آن کشورها قابل پی گرد قانونی است.اينها هنوز به ديکتاتوری فرهنگی فکر می کنند.و احترامی به انسانيت نمی گذارند. ديگر زمان کشتن و آواره کردن گذشته است. دنيای مدرن به ديکتاتورها ميدان نمی دهد.ما به دموکراسی و برابری فرهنگی و سياسی و اقتصادی ... برای همه ملل ايران می انديشيم و شووتيست ها به از بين بردن ملل ايران می انديشند. آينده از آن ماست. گله جک بيزيمکدير. به حق تعيين سرنوشت ملتها فکر کنيم.

[Dr. hassan - December 1, 2003 05:29 PM]

روز 21 آذرماه (12 Dec)
سالروز بزرگداشت دولت دمکرات آذربايجان جنوبی 1945-1946 ومحمد جعفر پيشه وری در قبرستان اماميه تبريز برگزار خواهد شد

[ابراهيمي - December 1, 2003 05:05 PM]

كي جلوي تركي حرف زدن شما را كرفته , مي تواني به كوه بروي و هر قدر دلت مي خواهد عرعر كني. ضمنا شما اكر راست مي كويي برو اول قره باغ را از دست كشور كوجك ارمنستان خارج كن بعد اولدورم بلدورم كن.

[Dr. Karim - December 1, 2003 04:45 PM]

بيز اوّل ايشه باشلاديقدا چوْخ ساده بير صورتده آزادليغيميزي

تأمين ائتمك ايسته ييب، ايالت و ولايت انجمن لري شعاريني

ميدانا آتديق. تهران و اوْنون باشچيسي دئدي:- بير تئلگراف

اوْلماسين، مين تئلگراف اوْلسون، بيز بو حاقّي وئره بيلمه ريك.

بو مسخره آميز جاواب خالقيميزي بير قدم داها ايره لي گئديب عملاً اؤز حاقّيني آلماغا، يعني مجلس ملّي و ملّي دولت ياراتماغا وادار ائتدي.


سيد جعفر پيشه وري

[Saljugh marandli - December 1, 2003 04:33 PM]

در اینجا کسی ار تجزيه صحبت نمی کند. نه فارس الهی ها دادشان به هوا می رود. ما در اينجا درباره از بين رفتن يک فرهنگ و زبان صحبت می کنيم.ما درباره حقوق اساسی خود حرف می زنيم که از طرف قوم سلطه گر فارس بر ملت ما تحميل می شود.در دنيای مدرن آنان که چشم ديدن واقعيتهای جامعه ايران را نداشته باشند از بين خواهند رفت. من آذربايجان را کل ايران می دانم. در همه شهرهای ايران ترکها پراکنده هستند. من آنجا را هم جزئ آذربايجان می دانم. از استان فارس گرفته تا شمال خراسان و همدان و گيلان . ما جدايی از ايران را نمی خواهیم ما مدافع حقوق همه ترکها در ايران هستيم به صورت برابر با ديگر شهروندان ايران.آنان که ما را تجزیه طلب می دانند . می خواهند جلو حرکت ملی و مدنی آذربايجان را بگيرند.حرکت ملی آذربايجان به حالت برگشت ناپذير رسيده است. هر خار و خاشاکی که بخواهد در مقابل آن بايستد نابود خواهد شد.خائن ، وطن فروش ، تجزيه طلب واژه هائی نخ نما و بی اعتباری در دنيای مدرن هستند.و حق تعيين سرنوشت ملتها را از ياد نبريم. ساغ اولسون جناب سببی بيزيم اوجا هارايميز.

[alireza - December 1, 2003 04:29 PM]

chera in fars_ha nemitavanand drost harf bezanand, hameshan fosh midehand, Aya dar farhange_shan hast

Aya ta hala kesi farsi ke fosh nadehad, va ehteram be baqiye dashte bashad kesi dide

[افتخاري - December 1, 2003 04:23 PM]

شما در راستاي سياستهاي نهاني امبرياليسم جهاني كه بدنبال تجزيه كشورهاي خاورميانه به دولتهايي ضعيف و صغيرتر است مواجب مي ستاني و مقالات احمقانه در مورد خلق فلان و فلان مي نويسي. بدبخت نظري به تاريخ ايران بيانداز و از اصل خود دورتر نشو. ترك و كرد و فارس برادرند و براي حفظ اين سرزمين جان داده و مي دهند. تو بي وطن ماليخوليايي لازم نيست براي ما دل بسوزاني. برو و اين دام بر مرغ دكر نه. اغر بخير.

[Ziba Yazdani - December 1, 2003 04:23 PM]

خاک بر سر هرچي وطنفروش پانترکه، بي شعورا برين تاريخ بخونين بعد بيائين ادعاي روشنفکري کنيد،

[Samad Tabrizi - December 1, 2003 04:11 PM]

سلام به همه، من هم فکر ميکنم، که ا ذري هاخود بهتر از همه اين آقايون درد بدر وطنفروشان پانترک ساخته دست ملا ها، را رسوا ميکنند، اينا قايون در بين مردم اذربايجان هيچ جائي ندارند، و هيچ غلطی نميتوانند، بکنند، کسی که در ظاهر خيلی مودبانه خواهان تجزيه ايران هست و نوکري تجزيه طلبان فرقه دمکرات را توجيه ميکنه، مشخص هست که چه خوابی برای ايران ديده، کسانی که کنفرانسِ اونها با پيام الهام علي اف آغاز ميشه، و رهبرنشان چهرگاني هست، ديگه بهتره از اين نخواهند بود، اما، مطمئن باشيد اين اقايون هيچ عددی نيستند، فقط اين چند نفرند که هزار تا مقاله ميدند،

[اوختای - December 1, 2003 02:09 PM]

ما آذر بایجانی های شیرین احتیاجی به تعریف و تمجید نداریم اگر واقعا به آذربایجانیها احترام می گذارید ، به آنها کمک کنید در چهار چوب ایران به حقوق طبیعی خود برسند!!!

[Shahin - December 1, 2003 01:43 PM]

aghaaye Sababi,
cheraa baraaye taarikhcheye Ferghe Demokraat be khaateraate yek Tudehiee rojou mikoni
barraye inke khaaen budan Pishevari va fergheh be IRAN dar har marja (gheire Tudehiee) roushan va gheire ghaabele enkaar ast
to yek aadame kam malumaati hasti ke daari adaaye roushanfekrhaa raa darmiavari
IRAN MIMAANAD VA AMSAALE TO MIRAVID BE HAMAAN DARAKI KE PISHEVARI VA GHOLAAM YAHYAA RAFT

[اوختای - December 1, 2003 01:35 PM]

اینجا چه کسی از جدایی صحبت کرده است که این ایران پرستهای ( بخوانید فارس پرست ) های دو آتیشه اینهمه به تقلا افتاده و بد و بیراه می گویند!!!!!!!!!!!!
یکنفر یک کلمه از مقاله آقای سببی پیدا کند که ثابت کند منظور ایشان تجزیه است!!! این پان فارسیستها به جای آنکه به ریشه یابی و همفکری با اقوام ایرانی جهت حل مسئله بپردازند ، گریه و مویه آی وطنم سر داده اند !!!!!
به اندازه کافی برای تشکیل و حفظ این مملکت خون ریخته شده است دیگر به اشک تمساح نیاز نیست!

[Javid - December 1, 2003 12:39 PM]

Marg bar Sababi va tamome pantorkha Pedarsokhte. khaen vaa nokare ajnabi ma hargez az Iran joda nakhahim shood. Yek hamvatane azeri

[ha-ma - December 1, 2003 12:09 PM]

شايد شيرينترين قوم ايراني تركهاي ايران باشند تركها با شناخت من در بين اقوام ايراني منعطف ترين قوم ميباشند در حالي كه بعضي از اقوام مثل كردها به قول خودمان از كله شق ترين ها هستند ناراحت نشويد هر گل بوئي دارد و ايران هم گلستاني از تمام اين گلهاست كرد و لر و بلوچ و عرب ووو در بين تركها از رفته گر و آبدارچي را ميبيني تا استاد دانشگاه و حتي رهبر ايران!! . جالب است كه در تمام زندگي ام چنان اين قوم رفتار نموده اند كه از هيچ تركي بدي نديده ام . مردمي خون گرمند ميتواني به راحتي و بدون ترس حتي اگر دشمنت باشند با آنها درد دل كني . نميدانم از كجا بگويم چون گفتنيها بسيار زيادند . مردم ايران نيز واقعا و از ته دل اين قوم را دوست داشته اند كه نمونه آن اين است كه آنها در سراسر اين كشور پراكنده اند . بيشترين جوكها را مردم درباره اين قوم ميسازند كه گواه از صفاي نفس و پاكي اين قوم است و اين در لفافه لطيفه ها كاملا مشهود است و جالب اين است كه تركها هم با هوش ذاتي خود اين امر را فهميده اند از آن ناراحت نميشوند . دوست بسيار عزيزي دارم كه هنوز لهجه شيرينش را دارد و هر وقت او را ميبينم آخرين لطيفه ها را برايم تعريف ميكند .
اما يك چيز مسلم است مردم ايران تركها را نگين انگشتر خود ميدانند و مانند فرزندان خود آنها را دوست ميدارند كه گواه آن شوخيهائي است كه با اين قوم دارند . خود من هيچگاه فكر اينكه ايران ترك نداشته باشد را نميتوانم بكنم اما اگر گروهي چنين فكري دارند واقعا عرض ميكنم كه آذربايجان تاج سر ايران قلب ايران مظهر شرف ايران و در كل همه چيز ايران است و هر بي ناموسي كه چنين فكري دارد بايد بداند كه در تاريخ چنين چيزي نشده و نخواهد شد . ببخشيد هنوز روي بعضي مسائل داغ ميكنم و هنوز به قول روشنفكران ياد نگرفته ام كه گفتمان كنم !!!! واقعا اصلا نميتوانم فكرش را بكنم كه مردمي كه از آزادترين و دليرترين قومهاي ايراني ميباشند با سوابق آزاديخواهاني چون بابك و ستارخان و باقر خان را در چنگال فقر و بدبختي جمهوري هاي شوروي ببينم. اصلا تصورش هم برايم غيرممكن است من عادت كرده ام آنها را با همان سادگي ذاتي كه دارند در لباس استاد دانشگاه و وزير و وكيل و غيره ببينم نه رفتگر يك كشور اجنبي كمونيست و نه در بدبختي و فلاكت. در جمهوريهاي شوروي دختران با يك دلار خود را مي فروشند آنگاه مردم آذربايجان ما زبانم لال...... . اگرچه الان هم ثروت زياد نيست اما باهم داريم زندگي ميكنيم و هميديگر را داريم اما ....... تو را به خدا ديگر از اين شوخيهاي مضحك نكنيد در داخل ايران از اين خبرها نيست.
به هر كجاي اين كشور كه برويد ميگويند كه مثلا تا تبريز و تهران شلوغ نشود چيزي نخواهد شد هميشه همين بوده از تبريز شروع شده و به تهران ختم شده است مردم ايران چنان اعتمادي به دلاورمردان ترك خود دارند كه سرنوشت سياسي خود را به آنها وا ميگذارند شما بي غيرتها از كجا اينها را درمي آوريد . زبونمو به فحش واز نكنين

[Dr. Karim - December 1, 2003 11:17 AM]

آذربايجان دانيشير:

ايرانين شرفلي اهاليسي،
عزيز وطنداشلار،


بؤيوك مشروطه اينقيلابيندان بوُ گونه‌دك اؤلكه‌ميزين عدالت و آزادليق‌سئور گوجلري چاليشميشلار كي، آزادليق وعدالتي برپا ائديب، ايران وطنداشلاريني اؤز ايجتيماعي و فردي حوقوقلارينا ناييل اوْلماقدا يارديم ائتسينلر.
ميلّتيميز تاريخ بوْيو بير چوْخ موستبيد شاهلارين اؤزباشيناليغي‌نين شاهيدي اوْلموشدور. اوْنلار اؤز حاكيميّتلريني ساخلاماقدان اؤترو هر نؤوع جينايته ال آتميشلار. لاكين بشريّتين موکرّر تجروبه‌سينه اساساً ظولم قالاسي دئييل.
1357- ده سلطنته قارشي اينقيلابين هدفي ائله همين جومهوريّت و دموكراسي قوُرماق تجروبه‌سي كيمي دَيَرلنديريله بيلر.
اوْ عظمتلي اينقيلابين تاريخيندن 25 ايل كئچديگينه باخماياراق، اساس سوُآل بوُندان عيبارتدير كي ، گؤره‌سن ايران خالقي اؤز ميلّي ايستكلرينه ناييل اوْلوبمو؟
يقين كي، كئچميش سهولري آراشديريب، تانيتماق گله‌جكده بير ماياك كيمي ميلّتيميزين يئني دموكراتيك حركتي‌نين يوْلونا ايشيق ساچاجاقدير.
بئله آنلاشيلير كي، اؤلكه‌ده دموكراتيك بير دوزن قوُرا بيلمه‌مگيميزين باشليجا عيلّتلري دموكراسي آنلامي‌نين دوزگون معناسيني بيلمه‌مك، اوْنو بير تئوريك ساحه كيمي اله آلماماق، هابئله دموكراسي‌نين تمليني تشکيل ائدن ضرورتلره، اؤلكه‌نين مدني، ايجتيماعي، ايقتيصادي، كولتورل، ائتنيك و مذهبي قوُرولوشونا گؤز يوُمماقدير.

بئله بير حالدا دموكراسي و جومهوريتين نه اوْلدوغوندان آچيق و آيدين بير پرسپكتيو آچيب، گؤسترمك، آزادليق‌سئور و دموكرات گوجلرين بير- بيريله تانيشماسينا و اهالي‌نين اکثريتي‌نين ايسته‌ديگي قوُرولوشا ناييل اوْلماسي اوُغروندا اوْنلارين بيرلشيب، ايش‌ بيرليگي آپارمالارينا سبب اوْلا بيلر.
بيز، بوُ سنده قوْل چکن بير قروُپ آذربايجانلي آراشديرماچي، موتفکّير، يازيچي، اوُنيورسيته اؤيرنجيسي و كادرلاري، شاعير، قازته‌چي و سياسي فعاللار عوموم ‌خالق دموكراسي جبهه‌سي قوُرماق ايسته‌ين باشقا هموطنلريميزي حيمايه ائده‌رك،‌ ايران آزادليق حركاتي‌نين اساس يؤنلري و باشليجا مقصدلري حاقّيندا اؤز دوشونجه‌لريميزي بيلديرمك ايسته‌ييريك:


1 - ميلّي ايستكلري الده ائتمك اوچون اساس شرط دموكراتيك جومهوريّتلرده اوْلان تانينميش اوصول يوْلو ايله دموكراتيك قوُرولوشا كئچمك و بيرلشميش ميلّتلر تشكيلاتي‌نين اينسان حاقلاري اوزره بيان‌نامه‌سي و اوْنون ضميمه‌لرينده قئيد اوْلونان فردي و ايجتيماعي حوقوق و آزادليقلارين قوْرونماسيدير.


2 - اؤلكه‌نين ائتنیك قوُرولوشو، جوْغرافيا گئنيشليگي، و تاريخي كئچميشينه باخاراق، ايراندا فدراتيو بير سيستمين يارانماسي قاچينيلمازدير. كئچن يوز ايلده مشروطه و ايسلام جومهوريسي آنا ياسالاريندا اوْلان مشهور ايالتي و ويلايتي انجومنلر و ايسلام شورالاري مادّه‌لري، همين فدراتيو سيستمين يارانما ضرورتيني گؤسترمكده‌ اوْلوب، سون ايكي ايلده ايسه ايرانين اوْن ايالته بؤلونمه لاييحه‌سي همين ضرورتي داها دا ووُرغولاماقدادير.


3 - وطنداشلارين كولتورل، ايقتيصادي و سياسي حاقلاريني آچيقلاييب، قانون چرچيوه‌سينه سالماق، بوتون ساحه‌لرده اوْنلارين برابرليگيني ساغلاماق جومهوريتين ساغلامليغي و مؤحكملنمه‌سينه تأمينات وئرير. اوْنون اوچون هرهانسي دوشونجه، فيكير، سوْي، مذهبه باغليليق اوستونلوک و مشروعيت قايناغي ساييلماز. بيزه گؤره مشروعيّتين تك بير قايناغي آزاد و دموكراتيك سئچكيلرده قازانيلان اكثريّتين سسيدير.


4 - ايران چوْخ ميلّتلي بير اؤلكه اوْلدوغونا گؤره، تاريخ بوْيو اوْنون گئنيش اراضيلر‌ينده چوْخ دانيشيلان و موستقيل توركجه، فارسجا، عربجه، كوردجه، توركمنجه و بلوچجا كيمي ديللر ياييلميشدير. بوُ سببدن آنا ديلده تعليم و تربيه اوصولونون بوتون تحصيل ايللرينده تئزليكجه و شفّاف صورتده ايجرا اوْلماسي واجيبدير.


5 - بوتون ديللر ، لهجه‌لر و كولتورل ايرثلريميز ايرانين بؤيوك معنوي ثروتي ساييلماسينا گؤره هئچ بير آيري سئچكيليك ائتمه‌دن، بوتون بوُ ديللر و لهجه‌لرين قوْرونوب، گليشديريلمه‌سينه و آتالاردان قالان ياديگارلارين ساخلانيلماسينا ال‌وئريشلي شراييط ياراتماق بيزيم ايستكلريميزدندير.


6 - توْپلومدا وطنداشلارين ياريسيني اوْلوشدوران قادينلارين اينساني مؤوقعي‌نين قوْرونماسي اوچون قادين حاقلاريندا آيري سئچكيليكلرين لغو ائديلمه‌سي بيان‌نامه‌سينه و اوْنون ضميمه‌لرينه روعايت واجيب شرطلردندير.


7 - دموكراسيني قوْرويوب، دوام ائتديرمك اوچون اؤلكه‌نين هر يئرينده علمي ، كولتورل، ايقتيصادي و ايجتيماعي ساحه‌لرده دواملي گليشديرمه ايشلري لازيمدير. بيز امنيّت، تعليم و تربيه، عومومي يايين اوْرقانلاري، ساغليق، ايش، ائو و ساييره ايمكانلاردان برابر شكيلده فايدالانما حاقّيني هامي اوچون طلب ائديريك.


8 - ايرانين ياشاييش موحيطي، ياشام طرزلري و ژنتيك خزينه‌سي ميلّي ثروتلريميزين ان اؤنمليسيدير. بيز سوْن ايللرده ياشاييش موحطينه ووُرولان زيانلارين اوْرتادان قالديريلماسي و دَيرلي ميلّي ثروتلريميزين قوْرونماسيني ايسته‌ييريك.


9 - بيزجه ميلّي منفعتلري قوْروماق شرطي ايله، اوُلوسلار آراسي هارمونيك موناسيبتلرين تنظيملنمه‌سي، ميلّتلر آراسي دوْستلوغون گوجلنمه‌سي، هابئله دونيادا صولح و امن- امانليغين قوْرونماسي ميلّي گليشمه‌‌نين و امنيّتين اؤن شرطيدير.


بيز بوتون ايستكلريميزي دينج يوْللارلا ساغلاماغي دوشونوروك. بيزجه بوتون دينج چاليشمالار، او جومله‌دن تحصّون، ييغينجاق، ميتينگ، اعتيصاب و رفراندوما چاغيريش ميلّتيميزين اؤز حاقلارينا چاتماسيندا ان طبيعي حاقلار كيمي دَيَرلنديريلمه‌ليدير.
بيز اينانيريق كي، يوُخاريدا قئيد اوْلونانلاري اؤرت- باسدير ائتمک، ياخوددا اوْنلارا سايغيسيزليق خالقين بير چوْخ قيسمي‌نين اينام و گوونجيني ايتيرمگه گتيريب چيخاراجاق و اوْلا بيلسين كي، قارشي‌دوُرمالارا يوْل آچسين و گوجلرين هدره گئتمه‌سينه و گليشمه‌ميزين انگللنمه‌سينه سبب اولسون.
اوميد ائديريك کي، توْپلومون گليشمه‌سي اوچون تمناسيز چاليشانلار اؤلكه‌نين اؤزلليكلري، چاتيشماز جهتلري و منطقه‌ده‌كي دَييشيكليكلري دوزگون شکيلده آراشديريب، تحليل ائده‌رك، ايران خالقي‌نين حركتينده يوُخاريدا قئيد ائديلن هدفلره يوْل آچسينلار.
اوْلسون كي، اؤز ايجتيماعي حركت و نهضتلريميزده دموكراسيدن و جمعيتيميزين چتينليكلريندن آچيق بير گؤرونوش اوْرتايا قوْياراق، آزاد و برابرحوقوق وطنداشلاري اوْلان بير باشي‌اوُجا و ايرليله‌ميش اؤلكه‌نين تمليني قوْيماغا ناييل اوْلاق.

[اصلان - December 1, 2003 10:56 AM]

ترك از مزدوران اجنبي برست بيزارست . شما مرد نيستيد كه در خارج مشغول عياشي هستيد و از ما مي خواهيد خون بدهيم تا بنام خلق ترك بر كمر ما سوار شده و حكومت كنيد. ما ايراني و مسلمانيم و شما لجنهاي متعفن را نمي خواهيم.

[اصلان - December 1, 2003 10:56 AM]

ترك از مزدوران اجنبي برست بيزارست . شما مرد نيستيد كه در خارج مشغول عياشي هستيد و از ما مي خواهيد خون بدهيم تا بنام خلق ترك بر كمر ما سوار شده و حكومت كنيد. ما ايراني و مسلمانيم و شما لجنهاي متعفن را نمي خواهيم.

[اصلان - December 1, 2003 10:56 AM]

ترك از مزدوران اجنبي برست بيزارست . شما مرد نيستيد كه در خارج مشغول عياشي هستيد و از ما مي خواهيد خون بدهيم تا بنام خلق ترك بر كمر ما سوار شده و حكومت كنيد. ما ايراني و مسلمانيم و شما لجنهاي متعفن را نمي خواهيمز

[رضا - December 1, 2003 10:48 AM]

به همه تركهاي جهان توصيه مي كنم متحد شده و كشوري مستقل تحت عنوان ( طويله ) ايجاد نمايند.

[ariya - December 1, 2003 10:25 AM]

Marg bar Iran Yashasen Azarbayjan

[يك هموطن ترك ايراني - December 1, 2003 10:22 AM]

بهتر است كاسه ى داغتر از اش نباشي . بجاي اينهمه سم باشي و ايجاد تفرقه كه براي أن تو و امثالهم را جيره و مواجب مي دهند. كمي با تامل و انصاف به كشورت بيانديش و رخت خيانت و وطن فروشي را از تنت خارج كن.

[nabod bad Iran - December 1, 2003 10:20 AM]

zendeba Azarbayjane mostaqel nist va nabod Bad Fashiste fars

[nabod bad Iran - December 1, 2003 10:20 AM]

zendeba Azarbayjane mostaqel nist va nabod Bad Fashiste fars

[aram - December 1, 2003 09:36 AM]

برخورد نابخردانه و تعصب آلود برخي از هموطنان با جنبش آزاديخواهانه مردم آذربايجان به رهبري جعفر پيشه وري موجب شگفتي است.دليل اين قضاوت مخدوش و نابجا را نيز مي توان در اجماع و هم سويي رژيم سلطنت و جريان سياسي مخالف عمده آن زمان يعني حزب توده يافت.رهبران حزب توده بخاطر فرصت طلبي و مقام خواهي به سازش با قوام پرداختند و در توجيح اين اقدام خيانت كارانه شان چاره اي جز ملوث كردن چهره تاريخي پيشه وري نداشتند.فروختن فرقه دمكرات به قوام و حكومت در قبال پست هاي حقير وزارتي كه ديري نپاييد نشان از سياست مزورانه و دلال منشانه اي بود كه حزب توده براي بقيه عمرش نيز به آن ادامه داد و فصل الخطاب اين پرونده سياه و ننگين همراهي و همكاري مستمر و پيگيربا سلطه آخوندها در سركوب سازمانهاي سياسي اوايل دهه شصت بود.اكنون كه دهه ها از جنبش فرقه دموكرات گذشته مي توان با زدودن خار و خاشاك و تفكيك مستند سره از ناسره به حقيقت تاريخي پي برد.منتها آنچه به اين بحث اهميت ويژه اي مي بخشد هدف ما از رجوع و بررسي مجدد به اين بخش از تاريخ است.طبيعتا رشد پان تركيسم در بخش هايي از روشنفكران آذري مي تواند شمشير دولبه خطرناكي باشدكه اگر طرفين بازي از رعايت قواعد صحيح بازي امساك ورزند تبديل به درگيري قومي و معضلي سخت و پيچيده گردد.ايران پرستان دو آتشه و پان تركيستهاي تنوري هر دو بر يك طبل مي كوبند.در اين عصر جهان وطني و همگرايي فرهنگي بزرگ نمايي متعصبانه تمايزات قومي و خرده فرهنگها نهايتا مي تواند ما را به فاجعه نسل كشي و بالكانيزه شدن رهنمون سازد.شق منتقي و عقلايي پرداختن به مسئله قوميتها در ايران مي تواند به احقاق حقوقه معوقه همه اقوام و همزيستي در يك رنگين كمان فرهنگي منجر شود و يا در نهايت به جريان جدايي مسالمت آميز نظير آنچه در چك و اسلواكي رخ داد ختم گردد.به نظر من تفكرات سلطه طلبانه افراطي فارسها و تمايلات تند جدايي طلبانه پان تركيستها خطر عمده آتي امنيت منطقه است.بياييد آتشي را كه زير خاكستر است براي هميشه خاموش كنيم.

[parvia - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[parvia - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[parvia - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[parvia - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[parvia - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[parvia - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[parvia - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[parvia - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:26 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:25 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:25 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:25 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:24 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:24 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:24 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:24 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:24 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:23 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[tzschentke - December 1, 2003 09:23 AM]

برادران ایمان بیاورید. این همه نوشته ید و یک کلمه در مورد ظهور امام زمان نگفته اید. باور بیاورید که با ظهور ان بر گزیده خدا همه مشگلات من و شما و همه افراد بشر حل خواهد شد. ایمان بیاورید تا رستگار شوید.

[جمشيد پور اسماعيل نيازي - December 1, 2003 08:08 AM]

آئينه اي براي فردائي بهتر

جمشيد پور اسماعيل نيازي


بيش از يك قرن است كه شاهد فعاليت روزافزوني جهت نيل به دمكراسي در ايران هستيم. اين فعاليت بنا به شرايط روز گاه علني بوده و گاه مخفي. هر از گاهي قيامي در نقطه اي به وقوع پيوسته و جزيره ثبات ايران را به دريائي متلاطم تبديل نموده است. اگر جنبش مشروطه را سر منشاء حركات دمكراتيك يك قرن اخير در ايران قرار دهيم به دنبال آن مي توانيم دو حركت عمده دمكراتيك را متصور شويم. حركت اول پس از اين جنبش متعلق به شيخ محمد خياباني بوده است و حركت دوم متعلق به سيد جعفر پيشه وري.

قيام مشروطه خواهي در ايران اگر چه با همت فرزندان دلير خلق آذربايجان به نتيجه رسيد اما به زودي در اثر خيانت مركز نشينان منفعل و منكوب گرديد. به توپ بسته شدن مجلس , خيانت به آرمان خلقي بود كه ماهها گرسنگي و جنگ و جدال را متحمل شده بودند تا بتوانند در سايه همت بلند خويش آزادي و مردم سالاري را جايگزين ديكتاتوري و اختناق سازند. بسته شدن مجلس اهانت به خون شهيدان و آراء مردم بود. شهيداني كه در راه ايجاد دمكراسي , جان شيرين خود را بر كف نهاده و نهال نو پاي مردمسالاري را آبياري نمودند.

طبيعي بود كه بسته شدن مجلس و اهانت به آراء مردم و خواسته هايش عواقبي را به دنبال داشته باشد. شايسته ترين جواب اين بي اعتنائي , قيام شيخ محمد خياباني بود. اين قيام نيز همانند تمامي قيامهاي مردمي ديگر , ريشه در تبعيضات موجود و فاصله طبقاتي در جامعه داشت و بزرگترين خصلت آن دمكراتيك بودن بودن آن بود.

شيخ محمد خياباني در نطقهايش اشاره مي نمايد كه به دنبال ايجاد " حكومتي دمكراتيك" است. وي بر آن باور بوده است كه " آذربايجان آزادي ايران را تامين خواهد كرد". وي مصرانه پيگير مطالبات خلق بوده و اذعان مي داشت كه " قيام تبريز نظريات ثابته دارد و مصمم است كه اين نظريات را به تاثيرات جريانات روزمره ترك ننمايد. اين عزم و اراده آزاديخواهان اعلان شده است و تاكنون فرزندان آذربايجان هيچ يك از عهدهاي خودشان را نقض نكرده اند تا دليل بر ناپايداري اين عهد گرفته شود..." شيخ محمد خياباني اين گفته خويش را با نثار جان خود ثابت نمود و با خون خويش سند خدمت به خلق خود را در تاريخ مبارزاتي ايران جاودانه ساخت و عهد خويش را زير پا ننهاد.

به دنبال سركوب قيام شيخ محمد خياباني مجددا" سايه ارتجاع , استبداد و ديكتاتوري بر فضاي سياسي - اجتماعي ايران سنگيني نمود و به اين ترتيب آرمان خلق و دستيابي به دمكراسي دستخوش هجمه و يورش جديدي گرديد. تعويض سلطنت رضا شاهي و جايگزيني فرزندش محمد رضا پهلوي موجب رشد ديكتاتوري به شيوه نويني شد. لازم بود تا بيشترين فشار سياسي - اجتماعي - اقتصادي بر خلق آذربايجان وارد گردد.

نيروهاي دولتي به جاي حفظ امنيت و آسايش توده مردم , در جهت اعمال فشار بر خلق گام بر مي داشتند. دولت مركزي تمامي سعي خويش را به كار مي برد تا به هر نحو ممكن آذربايجان (آزاديستان شيخ محمد خياباني) را تبديل به فارس ستان پهلوي نمايد. هجمه شديدي در جهت محو و نابودي زبان و فرهنگ آذربايجان آغاز شده بود. لازم و طبيعي بود تا حركتي نو آغاز شود و طرحي نو در اندازد. جمعي از فعالان سياسي - اجتماعي آذربايجان با درك شرايط روز لازم ديدند تا پيشگام قيام دمكراتيك ديگري گردند. به اين ترتيب يك بار ديگر آذربايجان طلايه دار حركتي دمكراتيك گرديد.

فرزندان راستين خلق در كنار همديگر " فرقه دمكرات آذربايجان " را در سال هزارو سيصد و بيست و چهار شمسي بنا نهادند و قيام پيشه وري حركتي نو در جهت نيل به دمكراسي گرديد. اين جريان رژيم شاهنشاهي را به وحشت انداخت. سرانجام نيز توانست با حيله و تزوير و وجه المصالحه قرار دادن آذربايجان در ميان دول شرق و غرب , بار ديگر حركت دمكراتيك خلق آذربايجان را سركوب نمايد. حركتي كه از جانب خلق آذربايجان " حكومت ملي" نام گرفت و هنوز هم از آن به عنوان بزرگترين حركت روشنفكري و دمكراتيك قرن بعد از جنبش مشروطه خواهي در ايران ياد مي كنند.

پيشه وري در سخنانش اشاره اي به عهد و پيمانش با خلق نموده بود. وي گفته بود كه " مرگ هست و بازگشت نيست" به راستي نيز چنين شد و از عهد و پيمان خويش برنگشت و جان شيرين خود را در اين راه نهاد. در تاريخ ثبت است كه پس از آنكه قوام , استالين را با وعده و وعيد فريفت , آذربايجان در دست دول شرق و غرب تبديل به وجه المصالحه شد و لشگرهاي شاهنشاهي به سوي آذربايجان گسيل شد تا بدين ترتيب قيام خلق آذربايجان سركوب گردد.

فرقه دمكرات آذربايجان كه نسبت به اوضاع و سياست آن روز آشنا بود و مي دانست كه در غياب پشتيباني دول خارجي آذربايجان تبديل به قتل گاه مردم بي گناه خواهد شد بلا فاصله عقب نشيني نمود تا بدين واسطه از قتل عام توده مردم جلوگيري نمايد. اما اعمال ارتشيان شاهنشاهي نشان داد كه رژيم تا دندان مسلح محمد رضا پهلوي نه به قصد " آزادي آذربايجان از دست شورشيان و متجاسرين" كه جهت سركوب حركت دمكراتيك خلق آذربايجان و خشكاندن ريشه اين خلق و در هم پيچيدن طومار هستي آن انجام پذيرفته است. اين حمله سبعانه بر طبق آمار رسمي ارتش پادشاهي 25000 اعدامي و بيش از 70000 هزار مهاجر و زخمي بر جاي گذاشت. پيشه وري به اتفاق عده اي از افراد فرقه دمكرات به آذربايجان شوروي رفت و در آنجا وقتي به تباني نيروهاي خارجي با رژيم شاهنشاهي پي برد در پاسخ باقراف كه گفته بود " اگر به ما تكيه مي كرديد ما از شما حمايت مي كرديم" گفت : " بزرگترين اشتباه من اين بود كه به جاي تكيه بر خلق خود به شما اطمينان و تكيه نمودم."

متعاقب اين سخن پيشه وري , باقراف دستور سر يه نيست كردن او را صادر نمود و سيد جعفر جوادزاده خلخالي ( پيشه وري) در تاريخ 20 تير ماه 1326 در اثر حادثه ساختگي تصادف اتومبيل در باكو درگذشت.

در اين سخن پيشه وري كه جان خود را در راه آن نهاد دو نكته مشهود است اول آنكه هيچگاه بيگانگان به فكر آزادي و دمكراسي خلق ما نبوده و نيستند و دوم آنكه نقطه اتكاي هر حركتي بايستي توده مردم باشد. اين تجربه تلخ و ارزشمند به قيمت جان يكي از فرزندان و رهبران راستين خلق آذربايجان و اعدام بيش از بيست و پنج هزار نفر از خلق مظلوم و بي دفاع آذربايجان به دست آمد. اما آئينه اي است در پيش رويمان براي آينده اي بهتر.


[ر.راسخ - December 1, 2003 08:06 AM]


بيست و يک آذر : يک روز و دو واقعه


ر.راسخ


پس از انقلاب مشروطه، مليتهای در بند برای کوتاه کردن دست های ناپاک استعمارگران خارجی و استثمارگران داخلی قدم به ميدان مبارزه گذاشتند. در اين ميان، نقش مبارزات زنان و مردم آذربايجان در تداوم انقلاب مشروطه و دفاع از دستاوردهای آن نظير: آزادی بيان، آزادی قلم، آزادی تجمع و تشکل و افشای نقش مستبدين تعيين کننده بود. شکست انقلاب مشروطه از طرفی و چرخش سياستهای انگليس که حالا ديگر خواستار ايجاد دولتهای متمرکز در کشورهای نظير ايران بود، سبب شد که شرايط لازم برای قدرت گرفتن رضا خان مير پنج فراهم شود. انگليسها بر اين باور بودند که سياست ايجاد دولتهای غير متمرکز، ديگر با ظهور دولت شوراها، کارکرد اوليه خود را از دست داده و برای مقابله با بلشويزم بايد دولتهای متمرکز و وابسته ايجاد نمود. با ظهور رضا خان، تمام دستاوردهای دوران مشروطيت فدای ايجاد يک دولت مرکزی مستبد شد و اولين قربانيان خويش را مليتهای غير فارس ايران قرار داد. در اين زمان بود که حکومت رضا خانی، تحميل فرهنگ فارس را بر ساير مليتهای ايران نظير: آذری، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن آغاز نمود. کليه مليتها از تکلم و تحصيل زبان مادری خود محروم شدند و حکومت سرکوبگر رضا خانی شروع به تحقير فرهنگ و شعائر ملی ملتهای غير فارس نمود؛ برای نمونه محسنی رييس فرهنگ استان آذربايجان در آن زمان می گفت: " هر کس که ترکی حرف می زند، افسار الاغ به سر او بزنيد و او را به آخور ببنديد." (1)

بعد از سقوط رضاخان و ورود ارتش شوروی به شمال ايران، ملتهای دربند ايران، از اين ارتش که آن را محصول انقلاب اکتبر و رهايبخش قلمداد می کردند استقبال کرده و همزمان به پا خاسته و به پس راندن اربابان مفتخوار پرداختند. تو گوئی که مجددا روح انقلاب مشروطه در کالبد جامعه ی خواب زده دميده شده است.

بر بستر همين جنبش وسعی مردم آذربايجان بود که در روز 17 آبان 1324 با شرکت اکثريت احاد مردم، کنگره خلق آذربايجان تشکيل شد. رهبری کنگره را فرقه دموکرات به عهده گرفت. در آبان ماه 1324 کليه نقاط آذربايجان به انتخابات پرداختند که بالغ بر يک ميليون نفر از مردم آذربايجان در اين انتخابات شرکت کردند. سيد جعفر پيشه وری رهبر فرقه در کنگره به سخنرانی پرداخت و گفت : " ما می خواهيم که خود را اداره نمائيم. ما آذربايجان را از ايران جدا نمی سازيم و فقط خودمختاری آذربايجان را خواهانيم." (2) اعضای شرکت کننده در کنگره، هئيتی موسوم به «هئيت ملی» که مشتمل بر 39 نفر بودند را تشکيل داد تا به اجرای خواستهای بر حق مردم آذربايجان نظارت کند.

حکومت مرکزی ايران اما، شروع به توطئه نسبت به جنبش آذربايجان آزاد نمود؛ چرا که عوامل وابسته به استعمار خارجی نظير محمد رضا پهلوی بر اين باور بودند که وجود اين الگو درچارچوب ايران استبداد زده سبب ظهور مبارزات ساير ملتهای تحت ستم بر عليه دولت مرکزی خواهد شد. لذا در آستانه ورود نمايندگان حکومت مرکزی در تاريخ 21 آذر 1324 به آذربايجان، به واحدهای نظامی در آنجا دستور محرمانه ای رسيد که بر عليه اين جنبش اقدام کنند. واحدهای سرکوبگر ژندارم در شهرهای تبريز، ميانه، خوی، اهر، مياندوآب، سراب، اردبيل و ساير شهرها تدارکات لازم برای ايجاد يک کودتا را فراهم نمودند. نقل و انتقالات ژندارمها و خبرهای که ازدرون پادگانها به بيرون آمده بود سبب شد که ارتش فدائيان آذربايجان برای جلوگيری از اجرای نفشهای شوم حکومت مرکزی وارد صحنه شده و به خلع سلاح کردن پادگانها و مراکز سرکوب بپردازد. در اکثر هجوم های غافلگيرانه فدائيان توانستند ، بدون کوچکترين دفاعی دژهای سرکوبگر را تسخير کنند. فقط در چند شهر از جمله اروميه آدمکشانی نظير سرهنگ زنگنه توانستند که تعدادی از مردم بی گناه را اعدام کرده و بر اثر پيشروی فدائيان فرار را بر قرار ترجيح دهند.

به هر روی، در روز 21 آذر 1324 ، جنبش مردم آذربايجان به پيروزی رسيد و کليه مسئوليتهای هيئت ملی به مجلس واگذار شد. مجلس نيز سيد جعفر پيشه وری را بعنوان رئيس حکومت ملی تائيد و تصديق کرد.

جمهوری آذربايجان، در طی حيات يک ساله خود دست به يک سلسه اصلاحات اجتماعی زد که بيشتر از 20سال حکومت پهلوی تا آن زمان، برای آذربايجان آبادی، عمران و پيشرفت حاصل نمود. « شميده» بعنوان يکی از فعالين و بنيانگذاران جمهوری آذربايجان در کتاب خاطرات خود می نويسد: " سالهای سال بود که مردم آذربايجان از ابتدائی ترين حقوق مدنی و فرهنگی به زبان خودشان محروم بودند، يک مدرسه ابتدائی هم به زبان آذربايجانی برای ميليونها مردم در سراسر آذربايجان موجود نبود، حالا [ جمهوری] نه اينکه مدرسه ابتدائی بلکه دانشگاه هم در تبريز افتتاح کرد و در آنجا در فا کولته های مختلف به زبان آذربايجانی تدريس می شد. ايستگاه راديو دائر شد که گويندگان آن به چند زبان آمال و آرزوهای آذربايجانيان را به همه کشور پخش می کردند. تاتر و روزنامه در تبريز افتتاح شد و ساز و آواز به زبان آذربايجانی که مورد پسند اکثر اهالی بود دائر گرديد. جلوگيری از جنايات ارگانهای دولتی، جلوگيری از فساد ( تمام فاحشه خانه های تبريز بسته شد) فکر اين کارها می توانست مردم ميهن پرست را بی تفاوت نگهدارد. حتی يک چاقو کش معروف بنام کاظم شکم پاره در ملا عام اعدام شد و اين موضوع چقدر به بازاريان و کاسب کاران شهری تاثير کرد. به همين جهت بود که در نهضت آذربايجان نه تنها کسانيکه با مسلک مارکسيستی وارد اين جريانات شده بودند بلکه اشخاصی که خيلی دور از اين مسائل بودند نيز فعالانه شرکت می کردند. نمونه های کوچک يکانی، قيامی، الهامی و غيره بودند که کارهای مهم دولتی خود را ترک کرده به نهضت گرويدند. روشنفکرانی مانند فريدون ابراهيمی، دکتر جهانشاهلو، افسران آذربايجانی و يا افسرانی که از تهران آمده بودند و جان خود را فدا کردند. حقوق انتخاباتی زنان که تا آن موقع در قانون اساسی ايران نبود در اينجا تا حدی بر قرار شد. خلاصه اينطور به نظر می رسيد که عدالت اجتماعی و دمکراسی تا حدی در اين جا داشت محقق می شد" (3).

با شکست توطئه ها ی حکومت مرکزی بر عليه جمهوری آذربايجان، قوام السطنه به مسکو اعزام شد تا ضمن واگذار کردن امتياز نفت شمال به استالين موجبات حمله و سرکوب جمهوری آذربايجان را فراهم کند. بعد از سفر قوام به مسکو، سياست جديدی توسط نظريه پردازان استالينيست در بوق و کرنا زده شد که حکومت شاه آنقدرها هم بد نيست و به خاطر « صلح جهانی»، مردم آدربايجان و کردستان بايد از خر شيطان پايين آمده و از حق تعيين سرنوشت خود چشم پوشی کنند.

عوامل حزب توده در آذربايجان نيز که خودشان را در درون فرقه منحل کرده بودند، شروع به دفاع کردن از سياستهای رهبران کرملين نمودند. ايجاد دو دلی و تشتت در جنبش آذربايجان که محصول سياستهای جنايتکارانه ای استالين بود سبب شد که رهبران جمهوری، گاردهای فدائيان و مردم در مقابل حمله ارتش مرکزی از خود مقاومت چندانی نشان نداده، در نتيجه ارتش سرکوبگر شاهنشاهی در تاريخ 21 آذر 1325 وارد آذربايجان شده و دست به کشتار و قتل و عام مردم بی گناه آذربايجان بزنند.

در اين مورد ويليام داگلاس، قاضی دادگاه عالی آمريکا که هيچ گونه سمپاتی نسبت به جنبش مردم آذربايجان نداشته ولی بر حسب اتفاق در آنزمان در آنجا بوده می نويسد: " ... وقتی ارتش ايران به آذربايجان بازگشت، وحشت بر پا نمود. سربازان قتل و غارت و تاراج براه انداختند...در آذربايجان اموال و احشام دهقانان به غارت رفت و زنان و دختران مورد تجاوز قرار گرفتند. گرچه رسالت ارتش ايران آزادی آذربايجان بود، ولی آنها مردم را غارت کرده و پشت سر خود مرگ و نابودی به جا گذاشتند". (4) شميده نيز در اين رابطه در قسمتی از خاطرات خود می نويسد: 10 تا 25 هزار نفر از افراد که در ميانشان از فدائيان ساده گرفته تا افسران، از پير و جوان ، زن و مرد از بين رفتند. بعلاوه ده ها هزار نفر از مردم آذربايجان از مسکن و ماوای خود بطرز فجيعی به شهرهای جنوب تبعيد شدند و با وضع فلاکت باری در آنجا ماندند (5).

بعد از سرکوب جنبش آذربايجان، کم و بيش نظرات شخصيت ها و احزاب سياسی همسو و به هم نزديک بود. محمد رضا پهلوی روز سرکوب جنبش آذربايجان را روز نجات آذربايجان نامگذاری کرد. حزب توده اعلام نمود که آذربايجان و کردستان بايد فدای صلح جهانی می شدند و جبهه ملی نيز از سرکوب مردم آذربايجان که آن را توطئه خيانتکاران و وطن فروشان می دانست، پشتيانی کرد.

امروز، 56 سال بعد از سرکوب جنبش آذربايجان، کاسه همان کاسه است و آش همان آش. حکومت ستم شيخی از تجمع ميليونی مردم آذربايجان در بزرگداشت بابک، در قلعه کليبر و جاويد در هراس اند، طرفداران سلطنت از شقه شقه شدن ايران و کمونيست نماهای کارگری در کنار متحدين سلطنت طلب خود، به تئوريزه کردن اين مطلب می پردازند که حق تعيين سرنوشت ملل خرافی و غير واقعی است.

اما بدور از دايه های داغ تر از آش خارجی و داخلی، ما شاهد گسترش جنبش مستقل مردم آذربايجان برای کسب حق تعيين سرنوشت خودشان هستيم. جنبشهای که ضمن افشای ماهيت سرکوبگر حکومت ستم شيخی ، خواستار حقوق برابر سياسی ، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای کليه ملتهای دربند داخل ايران هستند. از همين روست که مبارزه مردم آذربايجان با طرد ناسيوناليزم کور ، ديناميزمی انقلابی به خود گرفته و آزادی خود را جدا از آزادی ساير ملل دربند ايران نمی دانند.

برخی از منابع :
1) گذشته چراغ راه آينده است، صفحه 240
2) 12 شهريور 1324 در تبريز
3) خاطرات شميده به کمک بهرام چوبينه
4) مجله دنيا، آبان 1354
5) منبع شماره سه

[دارا پارسي - December 1, 2003 07:51 AM]

آقاي سببي و دوستشان آذر با نام و حتما عكس مستعار! مثل تمام پان تركيست ها دوباره سعي كرده اند آب رفته كمونيست هاي وابسته به مسكو و پيشه وري خائن را به جوي پر لجن پان تركيسم و سرسپردگان اجنبي آن باز آورند ‚اينكه ميگويم عكسش هم بايد مستعار باشد براي اينست كه واقعا قباحت ميخواهد كه كسي در دنياي امروز بخواهد پيشه وري رسوا شده خائن را تبرئه كند ودر حالي كه پان تركها چشم ديدن هموطنان كرد و ارمني ما را ندارند اين جناب ميخواهد بگويد كه اگر پيشه وري ميماند به آنها هم خودمختاري ميداد آنهم در آذربايجان!!!‚تمام نوشته هاي بالا بجز مشتي مجعولات و دروغ بافي چيز ديگري نيستند گروهي كه صد هاهزار نفر سمپاتيزان داشته باشد كه سي تا پنجاه هزارشان كشته شوند و دويست عزارشان هم تبعيد شوند ميدانيد چه معضلي براي چنين حكومتي درست ميكند؟ مردم ايران تا به حال چنين افسانه هايي را نشنيده اند از طرفي رهبران و تئورسين هاي يك چنين جمعيتي نميتواند در فرار به آذربايجان شوروي انگشت شمار باشد‚ ديگر اينكه اين جناب نفرموده اند پول تمام آن اصلاحات ادعايي را دولتي كه عملا خودش و آذربايجان را از ايران جدا كرده است از كجا آورد كه يك شبه راه صد ساله پيمود؟آقاي سببي بي سبب شما تلاش در فريب مردم ايران داريد‚ادعا هاي پان ترك ها راهم ميهنان آگاه خوب ميدانند ‚شما موفق به جا انداختن اين جعليات نخواهيد شد ‚ايران امروز با ايران زمان اعقاب توده اي و دمكرات شما خيلي تفاوت دارد ‚جوانان امروز دسترسي به هزاران سند و نوشته تاريخي دارند تا جايي كه كسي كمتر ميتواند آنان را فريب دهد.در زير نوشته اي را كه به زبان انگليسي است براي علاقمندان مياورم تا بدانند كه ماجرا حقيقت ديگري دارد


Country study from Library of Congress


Brit.-USSR invade Iran1941/08 - 2
"At the outbreak of World War II, Iran declared its neutrality, but the country was soon invaded by both Britain and the Soviet Union. Britain had been annoyed when Iran refused Allied demands that it expel all German nationals from the country. When Hitler invaded the Soviet Union in 1941, the Allies urgently needed to transport war matériel across Iran to the Soviet Union, an operation that would have violated Iranian neutrality. As a result, Britain and the Soviet Union simultaneously invaded Iran on August 26, 1941, the Soviets from the northwest and the British across the Iraqi frontier from the west and at the head of the Persian Gulf in the south. Resistance quickly collapsed. Reza Shah knew the Allies would not permit him to remain in power, so he abdicated on September 16 in favor of his son, who ascended the throne as Mohammad Reza Shah Pahlavi. Reza Shah and several members of his family were taken by the British first to Mauritius and then to Johannesburg, South Africa, where Reza Shah died in July 1944.


Newsweek map 1942/07/13 - bg
The occupation of Iran proved of vital importance to the Allied cause and brought Iran closer to the Western powers. Britain, the Soviet Union, and the United States together managed to move over 5 million tons of munitions and other war matériel across Iran to the Soviet Union. In addition, in January 1942 Iran signed a tripartite treaty of alliance with Britain and the Soviet Union under which Iran agreed to extend nonmilitary assistance to the war effort. The two Allied powers, in turn, agreed to respect Iran's independence and territorial integrity and to withdraw their troops from Iran within six months of the end of hostilities. In September 1943, Iran declared war on Germany, thus qualifying for membership in the United Nations (UN). In November at the Tehran Conference, President Franklin D. Roosevelt, Prime Minister Winston Churchill, and Prime Minister Josef Stalin reaffirmed a commitment to Iran's independence and territorial integrity and a willingness to extend economic assistance to Iran.


oil routes both Pahlevis1941/11/22 from ILN - bg
The effects of the war, however, were very disruptive for Iran. Food and other essential items were scarce. Severe inflation imposed great hardship on the lower and middle classes, while fortunes were made by individuals dealing in scarce items. The presence of foreign troops accelerated social change and also fed xenophobic and nationalist sentiments. An influx of rural migrants into the cities added to political unrest. The Majlis, dominated by the propertied interests, did little to ameliorate these conditions. With the political controls of the Reza Shah period removed, meanwhile, party and press activity revived. The communist Tudeh Party was especially active in organizing industrial workers. Like many other political parties of the left and center, it called for economic and social reform.


1941/09/06 from ILN - bg
both Pahlevis
Eventually, collusion between the Tudeh and the Soviet Union brought further disintegration to Iran. In September 1944, while American companies were negotiating for oil concessions in Iran, the Soviets requested an oil concession in the five northern provinces. In December, however, the Majlis passed a law forbidding the government to discuss oil concessions before the end of the war. This led to fierce Soviet propaganda attacks on the government and agitation by the Tudeh in favor of a Soviet oil concession. In December 1945, the Azarbaijan Democratic Party, which had close links with the Tudeh and was led by Jafar Pishevari, announced the establishment of an autonomous republic. In a similar move, activists in neighboring Kordestan established the Kurdish Republic of Mahabad. Both autonomous republics enjoyed the support of the Soviets, and Soviet troops remaining in Khorasan, Gorgan, Mazandaran, and Gilan. Other Soviet troops prevented government forces from entering Azarbaijan and Kordestan.


CMH map 1952
Soviet pressure on Iran continued as British and American troops evacuated in keeping with their treaty undertakings. Soviet troops remained in the country. Prime Minister Ahmad Qavam had to persuade Stalin to withdraw his troops by agreeing to submit a Soviet oil concession to the Majlis and to negotiate a peaceful settlement to the Azarbaijan crisis with the Pishevari government. In April the government signed an oil agreement with the Soviet Union; in May, partly as a result of United States, British, and UN pressure, Soviet troops withdrew from Iranian territory. Qavam took three Tudeh members into his cabinet. Qavam was able to reclaim his concessions to the Soviet Union, however. A tribal revolt in the south, partly to protest communist influence, provided an opportunity to dismiss the Tudeh cabinet officers. In December, ostensibly in preparation for new Majlis elections, he sent the Iranian army into Azarbaijan. Without Soviet backing, the Pishevari government collapsed, and Pishevari himself fled to the Soviet Union. A similar fate befell the Kurdish Republic of Mahabad. In the new Majlis, a strong bloc of deputies, organized in the National Front and led by Mohammad Mossadeq, helped defeat the Soviet oil concession agreement by 102 votes to 2. The Majlis also passed a bill forbidding any further foreign oil concessions and requiring the government to exploit oil resources directly.

Soviet influence diminished further in 1947, when Iran and the United States signed an agreement providing for military aid and for a United States military advisory mission to help train the Iranian army. In February 1949, the Tudeh was blamed for an abortive attempt on the shah's life, and its leaders fled abroad or were arrested. The party was banned."
Links:
Iran map 1941/09/06 from ILN - bg
Russia and Turkey map 1941/09/27 ILN - bg
Russia and Mideast map of oil routes in Iran 1941/11/22 from ILN - bg
Mideast and Iran supply routes map, 1942/07/13 in Newsweek - bg
Teheran Conference documents from Avalon Project
The Persian Corridor and Aid to Russia by T. H. Vail Motter, 1952, from CMH includes map
Oil and the Mideast outline

بر گرفته از لينك زير:

http://history.acusd.edu/gen/WW2Timeline/iran.html

[mehran - December 1, 2003 07:25 AM]

آقای محترم این حرفها بجز یک مشت احمق طرفدار دیگری ندارد!
برو آبجوتو بخور و با خودت حال کن.این کار سودش بیشتر از تجزیه ایران و خیانت به وطن است.
آذربایجان جزء جدایی ناپذیر ایران است . مردم آذربایجان هم می دانند که اگر ایران تجزیه شود سرنوشتی بهتر از جمهوری آذربایجان یا گرجستان یا ترکمنستان نخواهند داشت ( بروید در مورد استبداد و خفقان و فقر این کشورها مطالعه کنید البته بعید می دانم که ندانید ). ایران تنها در سایه اتحاد می تواند به آزادی و پیشرفث برسد.

[sd - December 1, 2003 06:12 AM]

yek mosht doroogh pan-turkisti boro pish aliyev hatman khoob pooli behet midahad.


http://alidoostzadeh.free-host.com/44.pdf
http://alidoostzadeh.free-host.com/68.pdf
http://alidoostzadeh.free-host.com/4.pdf

[marg_bar_vatan_foroosh_aliyev_parast - December 1, 2003 06:11 AM]


A british source cited by the US Embassy in Tehran gives number of killed democrats as 421. he American Embassy's report has been
classified under Wash. Nat. Arch. 891.00/1-1547,
15 January 1947.


Pas lotfan yekami ensaaf daashteh baashid va alaki nagooid 100,000 nafar ya 10,000 nafar. Agar enghadr bood pas cheraa ghabreshaan raa nemitavanid neshaan bedahid. Cheraa rabhareh fararitoon kamtar az yek rooz sarash raa dar Baku pisheh arbaabesh baagheroff dar Avard?

[21-azer - December 1, 2003 05:42 AM]

نسل جوان و يادواره 21 آذر

در سال 1920 دولت بريتانيا توسط وزارت مستعمرات و سازمان اطلاعات آن كشور بر عليه احمدشاه قاجار كودتايى نظامى انجام داد. به دنبال كودتا رضاخان به اقتدار رسانيده شد و متعاقبا در سال 1925 با پايان دادن به سلسله قاجارها خود را شاه ايران اعلان نمود. (از اينرو برخى از سلطنت طلبان ترك ايرانى٫ با اين استدلال كه دولت شاهى قاجار از طرف دول بيگانه ساقط شده است٫ دولت پهلوى و دوام آنرا غاصب حاكميت ايران و غيرقانونى تلقى مىنمايند). با تاسيس دولت پهلوى و با پايان يافتن حكومت تركى در ايران و آغاز دوره جديد حاكميت فارسى در اين كشور٫ ايران كه قبلا مستعمره نيمه رسمى بريتانيا شمرده مىشد٫ تبديل به مستعمره تمام عيار اين دولت استعمارى گرديد. در سال 1930 زبان فارسى به عنوان تنها زبان رسمى ايران اعلام و در سال 1931 حزب كمونيست ايران كه اساسا از تركهاى آذرى تشكيل مىيافت غير قانونى اعلام شد. در سال 1934 دكتر تقى ارانى (با مليت ترك آذرى) به سمت صدر حزب كمونيست ايران آورده شد. در سال 1935 دولت فارس پهلوى آغاز به تغييردادن سيستماتيك اسامى غيرفارسى و تركى جغرافيايى و تاريخى در سراسر ايران نمود. در سال 1937 بخشهايى از مملكت محروسه سابق و ايالت آذربايجان كه هنوز از آن جدا نشده بودند به دو استان شرقى و غربى تجزيه شد. در همين سال اتحاد جماهير سوسياليستى شوروى تركهاى ايرانى مهاجر و ساكن در آن كشور را اخراج و به ايران عودت داد.

در سال 1941 جنوب ايران از طرف بريتانيا و شمال آن از طرف اتحاد جماهير شوروى اشغال گرديد. در همين سال حزب توده ايران به دبير كلى شاهزاده ترك آذرى سليمان ميرزا اسكندرى و پس از استشاره با مقامات اتحاد جماهير شوروى تاسيس شد. (سليمان ميرزا اسكندرى كه پرنسى از خاندان تركى قاجار بود٫ ليدر و عضو حزب دموكرات ايران (تاسيس شده از طرف سياستمدار ترك آذربايجانى ديگر تقى زاده)٫ موسس حزب سوسياليست٫ و نخستين دبيركل حزب توده ايران است. وى كه تا هنگام فوت در سال 1943 همچنان دبير كل حزب توده ايران بود٫ سمبل حركت كمونيستى و از پيشگامان جنبش سنديكايى و حركت ايجاد نظام لاييك در ايران است). در سال 1942 شورش اتحاديه طوائف تركهاى آذرى جنوب ايران قشقايىها٫ همراه با طوائف لر بوير احمدى با هجوم به قرارگاه فرماندهى نظامى در حوالى قلعه پر آغاز شد. درنتيجه حاكميت بيست ساله رضاخان و اجراى سياستهاى وى٫ آذربايجان اهميت اقتصادى ٫ تجارى سابق خويش را از دست داد و فعالترين قشر اقتصادى٫ فرهنگى و سياسى اين خطه٫ موج موج آذربايجان را به قصد مركز و پايتخت ترك نمودند. با مهاجرت اين اقشار آذربايجان كم كم مركزيت خود در امور سياسى و فرهنگى كشور را نيز از دست داد. در مقياس بزرگتر با اجراى سياست هاى آسيميلاسيون يكسانسازى و ترك ستيزانه دولت مركزى٫ همچنين بسط و گسترش دادن آگاهانه تمايلات و آموزش هاى مذهبى- دينى افراطى در آذربايجان از سوى دولت٫ تركهاى ايران و بويژه آذربايجان به لحاظ فرهنگى-اجتماعى نيز نخست دچار ايستايى و ركود و سپس با سرعت بسيار به پسرف آغاز نمودند.

اجرائات تبعيض آميز و به عمد دولت بر عليه آذربايجان و تركهاى ايران٫ در طول زمان به آفرينش حس ناخشنودى بسيار عميقى نسبت به دولت استعمارنشانده پهلوى در ميان توده ترك ايران و مخصوصا آذربايجان دامن زد. توام شدن اين نارضايتى همگانى و فزاينده و تمايلات روزافزون استقلال طلبى و مختاريت در ميان تركهاى آذربايجان٫ با گرايشات بسيار گسترده كمونيستى در تمام سطح آذربايجان٫ در دهات و شهرها٫ كه از ديرباز وجود داشت و با حمايت دولت اتحاد جماهير شوروى منجر به آفريده شدن حكومت ملى آذربايجان به سال 1945 گرديد. در سال 1944 سيد جعفر پيشه ورى به همراهى م. ا. شبسترى فرقه دمكرات آذربايجان- دوم را تاسيس (فرقه دمكرات آذربايجان- اول توسط شيخ محمد خيابانى به سالهاى جنگ جهانى اول تاسيس شده بود) و مانيفست 12 شهريور را منتشر نمود. در سال 1945 نيروهاى مسلح ترك ساختمانهاى دولت مركزى در شهر تبريز را اشغال نمودند. همزمان رئيس جمهور آذربايجان شوروى٫ باقيروف بر لزوم گذر ايران به سسيتم فدرالى تاكيد نمود. در 12 آراليق مجلس ملى آذربايجان٫ كه پيشتر از طريق رفراندوم همگانى در آذربايجان تاسيس شده بود٫ به رياست م. ا. شبسترى در تبريز گشايش يافت و در نخسيتن نشست خود٫ سيد جعفر پيشه ورى را به رياست حكومت ملى آذربايجان برگزيد. همچنين مجلس ملى آذربايجان٫ به انتخاب اعضاء حكومت ملى آذربايجان پرداخته٫ اين حكومت نيز به نوبه خود و به پشتيبانى اتحاد شوروى مختاريت آذربايجان را اعلام نمود. سيد جعفر پيشه ورى براى بار نخست در تاريخ ايران به صراحت و روشنى تمام اعلام نمود كه آذربايجان داراى تاريخ و بافت فرهنگى ويژه خود بوده و زبان تركى براى خلق آذربايجان داراى اهميتى حياتى است. وى تاكيد نمود كه براى نهادينه شدن و حاكميت دمكراسى در ايران اعطاى خودمختارى به آذربايجان پيش شرطى ضرورى است. در مراجعت مجلس ملى به سال 1945 خطاب به ايالات متحده٫ بريتانيا٫ اتحاد جماهير شوروى٫ فرانسه و چين چنين گفته مىشد: "خلق آذربايجان به عنوان خلقى صاحب مليت٫ زبان و آداب رسوم ويژه خود٫ مانند ديگر خلقها در چهارچوب تماميت ارضى ايران٫ داراى حق تعيين سرنوشت خويش مىباشد. خلق آذربايجان٫ كه خواهان جدايى از ايران نمىباشد٫ خواستار برقرار شدن نظام دمكراسى در ايران و دستيابى آذربايجان به دولت خودمختار آذربايجان است. براى ملت آذربايجان زبان تركى٫ كه زبان ملى و مادرى اوست٫ از اهميتى حياتى برخوردار است. اين زبان مىبايست به مثابه زبان رسمى دولتى و آموزشى بكار رود. "

همه تاريخ نگاران و مفسرين در اين امر متفق القولند كه اقدامات مترقى و اصلاحات دمكراتيكى كه حكومت خودمختار ملى در طول حاكميت يكساله خود در آذربايجان انجام داده است به مراتب بسيار بيشتر از مجموعه تمام آنهايى است كه در عرض بيست سال ديكتاتورى رضاخان در اين خطه انجام گرفته بود. اين حكومت ملى آذربايجان است كه براى نخستين بار در تاريخ ايران و شرق اسلامى-خاورميانه مفاهيم٫ اجرائات و نوآورىهايى مانند "خلق آذربايجان"٫ "حق تعيين سرنوشت خلقها"٫ "پيش شرط بودن سيستم فدرالى براى تاسيس نظام دمكراسى در ايران"٫" لزوم ارتقاء زبانهاى ملى به سطح زبان هاى رسمى نزد دولت"٫ "شناختن حق انتخاب كردن و انتخاب شدن براى زنان"٫ "اصلاحات ارضى"٫ "شناختن خودمختارى سياسى و فرهنگى براى خلقهايى مانند كرد و ارمنى و آسورى كه ساكن آذربايجان بودند"٫ "اصلاحات در زمينه كار" (كار روزانه هشت ساعته٫ بيمه كار...)٫ "اصلاحات اجتماعى مانند تاسيس دانشگاه تبريز٫ راديوى تبريز٫ اركستر فيلارمونى٫ يتيم خانه-پرورشگاه٫ خانه هاى بهداشت٫ بيمارستان ها٫ راهها...)" را وارد فرهنگ سياسى كشور نموده است. اين دولت در مدت بسيار كوتاهى موفق به ايجاد ارتش ملى آذربايجان (متشكل از بخش منتظم قزلباش و بخش چريكى فداييلر)٫ چاپ اسكناس ملى آذربايجان به زبان تركى و انتخاب سرود ملى و.... گرديده است. به واقع حكومت ملى آذربايجان دولتى است كه در ادامه سنت دولتمدارى تركهاى آذرى و در كمتر از بيست سال پس از ساقط شدن آخرين سلاله آذرى- قاجارها- بار ديگر در صحنه تاريخ پديدار شده است.

حكومت ملى آذربايجان مستظهر به پشتيبانى تمام اقشار خلق ترك آذربايجان و در اين ميان ناسيوناليستها٫ كمونيستها٫ روشنفكران٫ كارگران٫ روستائيان٫ روحانيون٫ طوائف و نيز گروههاى ملى ديگرى كه در آذربايجان ساكن بودند (مانند آسورى٫ ارمنى٫ كرد٫ يهودى٫ تالش و تات) بوده است. (ازطوائف ترك آذربايجانى بخشى از شاهسونها٫ ذوالفقارى ها و قشقايى ها همچنين گروههايى از بورژوازى٫ تجار بزرگ٫ نظاميان ارشد و كلان مالكان ترك و آذربايجانى در كنار حكومت مركزى فارس و بر عليه حكومت ملى آذربايجان موضع گرفته و براى ساقط نمودن اين دولت ملى اقدام نموده اند). پس از پايان جنگ جهانى دوم و آغاز جنگ سرد٫ ايالات متحده و بريتانيا بر امر تخليه آذربايجان از طرف اتحاد شوروى اصرار نمودند و پس از تهديد شدن اتحاد شوروى به كاربرد بمب اتم از طرف ترومان رئيس جمهور وقت ايالات متحده ٫ اين دولت مجبور به قطع نمودن پشتيبانى خود از حركات ايجاد شده در آذربايجان و يونان گرديد و متعاقب آن با حصول موافقتهايى پنهان و آشكار با ايالات متحده و دولت مركزى تهران٫ به حمايت خود از دولت خودمختار آذربايجان پايان داد.

در همان سال ارتش شاهنشاهى حكومت مركزى ايران٫ على رغم امضاء قراردادهايى با حكومت ملى آذربايجان كه بر اساس آنها اين حكومت خودمختار را به رسميت مىشناخت٫ به آذربايجان لشكركشى نموده و با سركوب حكومت ملى آذربايجان به حيات آن پايان داد. در اينجا به لحاظ حقوقى ازميان بردن تك طرفه حقوق مكتسبه اى كه بدنبال توافق دو طرفه حاصل شده است٫ آنهم جبرا وبا زور سلاح مطرح مىباشد. اين توافقها به نمايندگى از حكومت ملى آذربايجان از سوى پيشه ورى و به نمايندگى از دولت مركزى از طرف م. فيروز (به لحاظ مليت ترك آذرى است) و در تهران امضا شده بودند. به موجب قرارداد امضاء شده در تاريخ 13٫ هازيران1946٫ آذربايجان بازگشت دوباره به حاكميت دولت ايران را به شرط خودمختار باقى ماندن مىپذيرفت. (از همين رو و به سبب الغاء يكطرفه قراردادهاى متعهده بين حكومت ملى آذربايجان و حكومت مركزى تهران٫ برخى از روشنفكران و سياسيون آذرى تز تحت اشغال بودن آذربايجان از تاريخ 1346 توسط دولت تهران را مطرح مىنمايند.)دولت مركزى در سال 1946 حكومت خودمختار آذربايجان را با بىرحمى تمام سركوب نمود. بسيارى از اشخاصى كه به همكارى با اين حكومت كوتاه مدت تركى و كمونيست پرداخته بودند و شمارشان به رقمى بين 30000-50000 تن تخمين زده مىشود٫ يا در دادگاههاى نظامى محكوم و سپس تيرباران و به دار آويخته شده اند ويا در كوچه و خيابان لينچ شده و به قتل رسيده اند. بالغ بر 200000 تن به نقاط ديگر ايران تبعيد شده ٫ حدود 50000 تن نيز از مرزها گذشته و به اتحاد جماهير شوروى-جمهورى آذربايجان پناهنده شده اند.

پس از اشغال آذربايجان توسط ارتش شاهنشاهى كتابهاى تركى به آتش كشيده شده٫ مطبوعات و چاپخانه هاى تركى نابود٫ مجسمه هاى بزرگان ترك و آذربايجانى تخريب٫ زبان فارسى دوباره زبان رسمى دولت و زبان اجبارى آموزش در مدارس اعلام شد. خطه آذربايجان بار ديگر به كنترل ارتش و ملاكين بزرگ در آمده ٫ فساد ادارى٫ جهالت٫ خمودگى در پيش گرفته شد و به سياست فارس سازى زيربنايى و ترويج تمايلات مذهبى افراطى ميان تركان از سوى دولت مركزى با شتاب و دامنه گسترده ترى ادامه داده شد. در سطح منطقه اى و بين المللى تئوريهايى در مورد جدايى تركهاى ايران و آذربايجان ايران از سويى از آذربايجان شوروى و تركهاى آن ديار و تركيه ايجاد و تبليغ شد. در داخل سطح ايران نيز اقدامات و تدابير گسترده اى در جهت ايجاد بحران هويت بين تركهاى آذرى كشور انجام٫ جدايى تركهاى خراسان و جنوب ايران (قشقايىها و...) و آذربايجان تبليغ٫ حتى تلاشهاى بسيار گسترده اى براى ايجاد هويت قومى و گروهى متفاوتى براى هركدام از اين زيرگروههاى ترك آذرى انجام گرفت و در اين راستا تز آذرى و آريايى نمودن تركهاى آذربايجان نيز به آموزه رسمى دولت ايران تبديل شد. در مقياس محلى مملكت محروسه سده پيشين٫ آذربايجان در تقسيمات ادارى كشور بين 11 استان جديد تجزيه گرديد....سرنوشت سيد جعفر پيشه ورى- عضو كميته مركزى حزب عدالت٫ وزير كشور جمهورى شوروى گيلان٫ سكرتر كميته مركزى حزب كمونيست ايران٫ از موسسين حزب توده ايران و بانى دومين فرقه دمكرات آذربايجان٫ يكى از بزرگترين شخصيتهاى ترك آذربايجان در تاريخ و همرده نامدارانى مانند بابك خرمدين و شاه اسماعيل- نيز چندان متفاوت با خلق ترك آذربايجان نبود. وى پس از اشغال آذربايجان توسط ارتش شاهنشاهى و به فرماندهى افسران آمريكايى٫ به سال 1947 در اتحاد جماهير شوروى يعنى كشورى كه بدان پناه برده بود٫ به دستور استالين و توسط ك.گ.ب به قتل رسيد.


[sdlsd - December 1, 2003 05:32 AM]

A british source cited by the US Embassy in Tehran gives number of killed democrats as 421. he American Embassy's report has been
classified under Wash. Nat. Arch. 891.00/1-1547,
15 January 1947.


Pas lotfan yekami ensaaf daashteh baashid va alaki nagooid 100,000 nafar ya 10,000 nafar. Agar enghadr bood pas cheraa ghabreshaan raa nemitavanid neshaan bedahid. Cheraa rabhareh fararitoon kamtar az yek rooz sarash raa dar Baku pisheh arbaabesh baagheroff dar Avard?

[sebabi_is_a_anti_armenian_anti_persian_anti_kurdish_pan_turkist - December 1, 2003 05:26 AM]

yek mosht doroogh pan-turkisti boro pish aliyev hatman khoob pooli behet midahad.


http://alidoostzadeh.free-host.com/44.pdf
http://alidoostzadeh.free-host.com/68.pdf
http://alidoostzadeh.free-host.com/4.pdf


-----------------
درباره آذربايجان و آران و زبان آذربايجاني
درباره آذربايجان و آران و زبان آذربايجاني

نصرت‌الله جهانشاهلو

گزينش نام آذربايجان به جاي آران

درباره آذربايجان و آران و زبان آذربايجاني نوشته‌اي روانه‌ خدمت كردم كه شايد به كار آيد. در اين باره بسيار مي‌توان گفت و نوشت و اما آن چه من از آقاي دكتر قاسم‌زاده وزير خارجه دولت مساوات، ‌خود شنيده‌ام سندي بسيار آموزنده است.

هنگامي كه در سال 1311 خ. دانش‌آموز سال پنجم دبيرستان شرف بودم آقاي دكتر قاسم‌زاده دبير زبان فرانسه ما بود ( دو سال پس از آن او استاد دانشكده حقوق تهران و مشاور مسايل بين‌المللي وزارت خارجه ايـران شد). من كه درباره كشتار دسته جمعي خانواده رمانوف و انقلاب 1918 م. روسيه و برپايي دولت مستقل مساواتي در باكو و ديگر بخش‌هاي قفقاز از پدرم بسيار شنيده بودم و مي‌دانستم آقاي دكتر قاسم زاده در دولت مستعجل مساواتي‌ها وزير خارجه بود، روزي در فاصله دو درس سود جتسم و از ايشان اجازه پرسش خواستم. او نخست گمان كرد درباره زبان فرانسه است. اما همين كه من به آذربايجاني آغاز سخن كردم، خندان شد و گفت: پس شما آذربايجاني هستيد؟ گفتم: بلي. گفت: چه پرسش داريد؟ گفتم: خواهش مي‌كنم اگر چه كوتاه درباره تشكيل حزب مساوات و دولت آن بفرماييد. او گفت: پس از انقلاب 1918 م. هنگامي كه لنين سر رشته كار را در دست گرفت و حزب بلشويك اعلان آزادي مردم زير يوغ تزاري را داد. ما در باكو، حزب ملي مساوات را برپا داشتيم و دولتي هم به همين نام تشكيل داديم كه من وزير خارجه آن شدم. چون گمان كرديم اگر به ايـران كه وطن گذشته‌مان بود ملحق شويم، مي‌توانيم از شر روس‌ها رهايي يابيم، به مقامات ايراني مراجعه كرديم و درخواست كرديم كه ما مردم آران را از نو به وطنمان بپذيرد. بدبختانه نه اين كه از سوي آنان اقدامي نشد، پاسخي هم به ما اندادند.

از اين رو حزب مساوات به حزب جوانان ترك مراجعه كرد كه آن هم سودي نداد. ما در اين زمان نام سرزمين خود را آذربايجان نهاديم و گمان مي‌كرديم به اين دستاويز مي‌توانيم خود را ايراني معرفي كنيم و از الحاق دوباره به روسيه مصون مانيم كه آن هم سودي نداد و دولت سوويت از نو ما را جزو اتحاد شوروي به حساب آورد و حزب مساوات ما را سركوب كرد. من كه در آن زمان نسبت به ديگر رهبران حزب جوان بودم، از معركه گريختم و خود را به فرانسه رساندم و چند سالي در آن جا دنباله مطالعات حقوق را گرفتم و اكنون خوشبختانه در وطنم ايـران هستم. گمان نمي‌كنم سندي گوياتر از اين باشد كه نخستين بار آران را مساواتي‌ها آذربايجان ناميدند، ‌آن هم براي الحاق به وطنشان ايـران.

در آلمان و از آن ميان در برلن، چند تن از اين گروه
]طرفداران تجزيه آذربايجان[ هستند كه در ميان ايرانيان به ويژه آذربايجانيان آبرويي ندارند. به جوري كه آشكارا جرات گفتن نظريات خود را هم ندارند. به نظر بنده سر نخ اين خيمه شب‌بازي در دست سردمداران آمريكاست كه به ياري ترك‌هاي تركيه و باكو انجام مي‌گيرد و از ناشايستگي و ناداني گردانندگان حكومت اسلامي بهره‌برداري مي‌كنند.

اما درباره زبان آذربايجاني و آران

دولت‌هايي كه به مواد خام ارزان و بازارهاي فروش فرآورده‌هاي صنعتي گران نياز دارند، همواره در جست‌وجوي سرزمين‌ها و كشورهايي هستند كه گردانندگان آن‌ها فرمانبردار باشند. از اين رو از وجود كشورهاي بزرگ و صنعتي و مردمي نيرومند و خودگردان ناخشنود و بيمناكند. فرمانروايان آزمند اين كشورها براي رسيدن به مقصود خود اختلاف‌هاي نژادي و زباني را كه بتواند به جدايي و پراكندگي ملت‌ها كشيده شود برمي‌انگيزند و دامن مي‌زنند. يكي از دستاويزهاي بيگانگان و دست‌نشاندگان آگاه و ناآگاه آنان در ميهن ما ايـران از ديرباز تاكنون، زبآن‌هاي كردي و آذري است كه در باختر ايـران كردها و آذري‌ها و زنگاني‌ها ] زنجانيان[ بدان سخن مي‌گويند.

درباره‌ زبان كردي و گويش‌هاي آن نيازي به آوردن دليل و يادآوري كارنامه كهن ميهنمان نمي‌بينم. چون بدون شك كردها يكي از تيره‌هاي ششگانه و يا نه گانه مردم ماد هستند كه نخستين دولت باستاني ايـران را در سرزمين كنوني برپا كردند و گويش‌هاي كردي بخشي از زبان پهلوي است و كردها هر جاي اين زمين خاكي زندگي كنند، خواهران و برادران ايراني ما هستند كه به سبب‌هاي سياسي و نظامي در روزگاراني از ما جدا شده‌اند.

زبان آذري ـ با آن كه در اين باره دو تن از فرزانگان ميهن‌مان، استاد دكتر تقي‌اراني و استاد احمد كسروي گفته و نوشته‌اند، نياز ديدم كه پيش از بحث درباره‌ آن، كمي به آغاز و دگرگوني و محتواي زبان آذري كنوني بپردازم.

پيش ازا آن كه سلجوقي‌ها از فرارودان به خراسان و ديگر بخش‌هاي ايـران زمين هجوم آورند، در باختر سرزمين ما، ساوه و زرند و قزوين و خرگان و همدان و زنگان و آذرپادگان و آران مردم ما به زبان تركي آشنا نبودند و بدان گفت‌وگو نمي‌كردند، بهترين شاهد مدعا آثار نويسندگان و چكامه‌سرايان و نام روستاها و شهرك‌ها و كوه‌ها و رودها به ويژه نيازمندي‌هاي زندگي و افزارهاي توليدي كشاورزي و صنعتي است كه همه نام‌هاي اوستايي و مادي و پهلوي داشته‌اند و هنوز نيز دارند.

با نظري كوتاه به سفرنامه‌ها و نوشته‌هاي تـاريخ‌ نويسان تا سال‌هاي سده هفتم هجري به خوبي روشن مي‌شود كه نه تنها مردم باختر ايـران پيش از هجوم سلجوق‌ها كه سال‌ها پس از آن نيز، هم‌چنان با گويش پهلوي ] فهلوي[ سخن مي‌گفتند.

ابن‌نديم محمد بن‌اسحاق معروف به وراق كه در سال 378 هجري در گذشت در الفهرست، از دانشمند بزرگ و به نام ايـران‌زمين و جان باخته سال 145 هجري، روزبه‌ ابن‌ مقفع، روايت مي‌كند كه مردم ايـران به گويش‌هاي دري و فارسي و پهلوي و خوزي سخن مي‌گويند و پهلوي را زبان مردم بخش‌هاي اسپهان و ري و همدان و زنگان و ماه نهاوند و آذرپادگان مي‌داند. اين حوقل ابوالقاسم محمد بغدادي كه از سال 331 براي سياحت و تجارت از بغداد بيرون شد و در مدت 28 سال از سرزمين‌هاي اسلامي ديدار كرد، در كتاب خود به نام المسالك و الممالك زبان مردم آذرپادگان را فارسي، مانند زبان همگاني مردم ايـران دانسته است. ابوالحسن علي‌بن حسين مسعودي كه در سال 346 درگذشت در كتاب خود به نام التنبيه و الاشرف كه گويا در سال 332 نوشته است، گويش‌هاي پهلوي و دري و آذري را زبان فارسي و زبان همه مردم ايـران نوشته است، مقدسي، شمس‌الدين ابوعبدالله محمدبن‌ابي‌بكر جغرافي نويس كه هم‌زمان سامانيان مي‌زيست و خود بيشتر سرزمين‌هاي ايـران و از آن ميان آذرپادگان را پيموده است، گويش‌هاي مردم ما را هشت‌گانه مي‌داند و از آن مردم آذرپادگان را پهلوي مي‌نويسد و آن را فارسي منغلقه مي‌نامد. حمدالله مستوفي جغرافي‌دان كه در 750 هجري در گذشت و خود در قزوين مي‌زيست و بارها به زنگان و بخش‌هاي آذرپادگان سفر كرده است و نزهه‌القلوب گويش مردم تبريز و مراغه و زنگان را پهلوي مي‌نويسد. از نوشته‌هاي ديگران هم‌چنين برمي‌آيد كه مردم باختر ما كه اكنون برخي به گويش تركي آذري سخن مي‌گويند، تا آغاز فرمانروايي صفويان گويش پهلوي داشته‌اند. چنان كه چكامه‌هايي كه از نياي صفويان در دست است به پهلوي همانند كردي است.

اكنون ببينيم كه دگرگوني در گويش پاره‌اي مردم باختر ايران از چه زمان و چگونه پديد آمده است. پيش از آن كه سلجوق‌ها به جنوب روي آوردند، پادشاهان ساماني پاره‌اي از تيره‌هاي ترك را به خدمت سربازي گرفتند كه نيا و پدر پادشاهان غزنوي انوشتكين و البتكين از آنان بودند. سران اين تركان رفته رفته در دستگاه سامانيان به پايگاه‌هاي بالا رسيدند، تا جايي كه چون اميران و فرمانروايان به بخش‌هايي از قلمرو سامانيان گماشته شدند.

نخستين بار البتكين پدرِ مادر محمود غزنوي و سپس پدرش سبكتكين در قلمرو خود، دم از خود گرداني زدند و سرانجام توانستند پايه پادشاهي غزنويان را بنياد نهند. تا اين زمان اگر چه كم و بيش در خاور ايران تركان رخنه كرده بودند اما در زبان و گويش مردم ما دگرگوني پديد نيامد چون هنوز كوچ تيره‌هاي ترك انجام نگرفته بود.

اما تركان ديگري كه سلجوق‌ها ناميده مي‌شدند، به خدمت سلطان محمود غزنوني درآمدند و در بخش‌هاي مرو و بخارا و خيوه جاي گرفتند و جزو سپاهيان كمكي غزنويان به شمار آمدند.

پس از مرگ محمود در 421 ق، از آن جايي كه مسعود پسرش مردي افيوني و ناتوان بود، سلجوق‌ها بناي سركشي گذاشتند و پس از چند سال مدارا، سرانجام پس از دو نبردي كه ميان نيروي مسعود و آنان در مرو در گرفت، بر خراسان چيره شدند. چنان كه طغرل بيك در سال 429ق نيشابور را پايتخت خود ناميد و در 433 ري و گرگان و تبرستان و سپس در 434 اسپهان و در 446 آذرپادگان و در 448ق بغداد و سپس پارس و كرمان را نيز زير فرمان خود گرفت.

ناگفته نگذاريم كه بيشتر تيره‌هاي سلجوق هنوز چادرنشين و بيابانگرد و دام‌دار بودند. از اين رو، هر جا در ميهن ما چراگاه‌هاي بهتري براي دام‌هاي خود سراغ كردند بدان جا روي آوردند و جايگزين شدند. آنان بيشتر در زرند و ساوه و خرگان و كنارهاي قزوين و همدان و زنگان و آذرپادگان و آران جاي گرفتند. پس از آن گروه‌هاي ديگر سلجوق به همراهي لـله‌هاي شاهزادگان سلجوقي به نام آتابيك به آذرپادگان و آران و فارس و كرمان رهسپار شدند. از اين زمان بود كه رفته رفته زبان چيرگان و فرمان‌روايان تركان سلجوقي در ميان مردم‌ ما كه ناچار به آن‌ها برخورد و داد و ستد داشتند رخنه كرد.

كساني كه با زبآن‌ها و گويش‌هاي تركان در كشورهاي گوناگون آشنا هستند و به ويژه گويش‌هاي تركي را مي‌شناسند، مي‌دانند زباني كه در باختر كشور ما زير تاثير زبان تركان فرمان‌روا پديد آمده است، زبان ناب تركي نيست. چنان كه نه تنها بيش از سه چهارم واژه‌هاي زبان تركي آذري، زنگان و آذرپادگان، اوستايي و پهلوي و دري است، كه بسياري از فعل‌ها نيز در اين زبان ريشه اوستايي و پهلوي دارند كه با دستور زبان تركي صرف مي‌شوند. به جوري كه يك زنگاني يا تبريزي و يا مراغه‌اي با زبان دگرگون يافته كنوني خود با يك ترك ازبك و تاتار و قرقز و كازاخ و .‌.‌. نمي‌تواند گفت‌وگو كند. آنان زبان يكديگر را در نمي‌يابند، مگر زبان تركان تركيه را كم و بيش، آن هم به سبب دگرگوني زبان اشغالگران سلجوق و غز و نيز تاثير زبان مردم سرزمين‌هاي اشغالي كه در آن واژه‌هاي فارسي و پهلوي و عربي و رومي و يوناني بسيار است.

نكته‌اي كه بيش از همه مي‌تواند از ديد علمي گويا باشد اين است كه افزار توليد، خواه كشاورزي و خواه صنعتي و لوازم خانه، به هيچ رو دستخوش دگرگوني نشده است چون تازه واردان بيابانگرد و گله‌چران، در اين باره چيزي نداشتند كه به مردم ما تحميل كنند يا بياموزند.

تيره ديگر ترك كه به همراه لشكر مغول پس از 616 به ميهن ما تاختند، تاتارها بودند كه به نوشته پاره‌اي كارنامه‌نويسان نزديك به يك پنجم سپاهيان مغول را تشكيل مي‌دادند. بي‌شك نمي‌توان جايگزيني بسياري از اين تاتارها را در ميهنمان در دگرگوني گويش‌ها بي‌تاثير دانست.

كساني كه از ناآگاهي و يا به سبب مقصدهاي سياسي بخشي از مردم ما را « ترك» مي‌خوانند، نمي‌دانند و يا نمي‌خواهند بدانند كه پس از نبرد چالدران و زمان شاهي شاه تهماسب و به ويژه در استيلاي افغآن‌ها كه ترك‌هاي عثماني بخشي از باختر كشور ما را اشغال كردند، با درنده خويي و ددمنشي و بدرفتاري‌هاي خود، چنان تنفر مردم ما را برانگيختند كه در ميان مردم ما، نام « ترك» هم‌رديف كلمه
« نادان» قرار گرفت، به جوري كه در زنگان هنگامي كه كسي را نادان مي‌خوانند، ‌مي‌گويند « تورك دي ‌وله گتسين» يعني: ترك است، رها كن برود.

اما سلجوق‌ها پس از آشنايي نزديك با فرهنگ مردم ايران بدان خو گرفتند و دل بستند. ‌چنان كه شاهان سلجوق كه از كناره آمودريا تا كنار درياي سپيد (مديترانه) فرمان‌روا بودند، در بزرگداشت فرهنگ ايران كوشيدند. تا جايي كه نظام‌الملك توسي، دانشگاه‌هاي نظاميه توس و نيشابور و بغداد را كه بزرگترين دانشگاه‌هاي آن زمان بودند و نقش بزرگي در پرورش دانشمندان بازي مي‌كردند بنيان نهاد. خيام و عبدالرحمن خـازني و ديگر يـارانشان به خـواست ملكشاه بـزرگتـريـن و دقيق‌ترين زيج را كه محاسباتش با دقيق‌ترين زيج‌هاي امروزي اختلاف چنداني ندارد برپا داشتند.

سراداران ايراني، ارتش سلجوقيان را از وضع چريكي بيرون آوردند تا جايي كه الب‌ارسلان با چنين ارتشي كه تنها يازده‌هزار سرباز داشت،‌ ارتش بزرگ امپراتور روم خاوري
« رومانوس ديوجانس» را كه بيش از دويست هزار سرباز رومي و يـوناني و گـرجـي و ارمني و بلغاري و فـرانسـوي داشت، در
465ق در ملازگرد ( نزديك درياچه وان) تار و مار كرد و امپراتور روم را به اسارت گرفت و سپس همين ارتش توانست فلسطين را از چنگ مسيحيان به در آورد كه بهانه جنگ‌هاي دويست ساله صليبي شد.

در زمان سنجر، خود سلجوق‌ها دچار سركشي گروه ديگر تركان كه « اوغز» يا « غز» ناميده مي‌شوند گرديدند. ‌تا جايي كه سنجر در 548 در نزديك مرو از اين غزهاي بيابانگرد و بربر شكست خورد و خود و همسرش اسير شدند و مدت سه سال تا 551ق هم‌چنان در اسارت بود و تنها در اين سال پس از درگذشت همسرش توانست بگريزد. غزها كه وحشي‌ترين قبيله آسياي ميانه به شمار مي‌آمدند، در ايران‌زمين از فرارودان تا باختر، تركتازي‌ها و كشتار بسيار كردند. به جوري كه زنان روستاهاي زنگان ما هنوز پس از گذشت هشت‌صد سال، هنگامي كه فرزندان نافرمان خود را مي‌خواهند بخوابانند، مي‌گويند «يات، يوخسا، غزان گلر» يعني : بخواب، ورنه غزان مي‌آيند.

خوشبختانه غزها در سرزمين‌هاي ميهن ما كمتر ماندند و بيشتر هجوم آن‌ها به سرزمين روم خاوري بود. چنان كه عثمان غازي سردار آنان در 699ق بسياري از سرزمين روم خاوري را از چنگ سلجوق‌ها به در آورد ( نام كشور عثماني نيز از نام همين عثمان غازي است). سرانجام سردار ديگر غز، به نام محمد فاتح در ماه خرداد 857 خورشيدي برابرماه مه 1453 م. كنستانتينوپل پايتخت روم خاوري را گرفت و براي هميشه اين دولت را كه از سال 395 ميلادي به دستور تئودر پديد آمده بود برانداخت. دولت تركيه كنوني، باقي مانده همان دولت عثماني غزان است. از اين رو مردم تركيه كنوني هيچ‌گونه خويشاوندي نژادي و خوني و سببي و نسبي با ما مردم ايـران، چه خراساني و چه شيرازي و چه زنگاني و آذرپادگاني ندارند. جز پاره‌اي مردم بخش خاوري آن كه در درازاي زمان از ما جدا شده‌اند.

اما سرنوشت آران

چنان كه مي‌دانيم پس از جانفشاني‌هاي ارتش ايران و عباس ميرزا و ديگر سرداران ايران چون حسينقلي خان معروف به باكوخان و حسن‌خان سردار ايرواني معروف به ساري ارسلان و ابراهيم خليل‌خان جوانشير خان كاراباغ، آران با پيمآن‌هاي گلستان و تركمن‌چاي سرانجام به دست روس‌ها افتاد و آن را يك جا ماوراي قفقاز، « زاگافگازيا»، ناميدند تا در سال 1918 م. كه انقلاب اكتبر كامياب شد، مردم اسير روس‌ها گمان كردند كه زمان رهايي فرا رسيده است. از اين رو گرجستان اعلان استقلال كرد و ارمني‌ها حزبي به نام داشناك (راست) و آراني‌‌ها حزبي به نام مساوات را بينان نهادند. مساواتي‌ها كه رهبرانشان همه مرداني دانشمند و ميهن‌پرور بودند براي اين كه بتوانند شايد از نو به ميهن خود ايران بپيوندند يا دست كم خودگردان شوند، سرزمين خود را آذربايجان ناميدند، اما دريغ كه چنان نشد. انقلابيون كمونيست بيشتر سران مساواتي‌ها را كشتند و تنها چند تن توانستند از مهلكه بگريزند كه آقاي دكتر قاسم‌زاده استاد دانشكده حقوق تهران و مشاور امور بين‌المللي وزارت امور خارجه ايران يكي از اين سران مساواتي بود. در اين جا يادآور مي‌شويم كه تا سال 1918 م. چنان كه در بالا اشاره رفت، ‌آران هيچ‌گاه نام آذربايجان نداشته است و همه كارنامه‌نويسان ايران از آن همواره به نام آران ياد كرده‌اند و آران واژه‌اي است مادي كه سرزمين گرمسير را مي‌گويند چنان كه در ديگر گويش‌هاي فارسي گرمسير و گرمسار و سميران مي‌نامند.

اين سرزمين آران تا پيمان گلستان و تركمان‌چاي همواره بخشي از ايران بوده است و فرمان‌روايان بخش‌هاي آن كه خان‌نشين ناميده مي‌شدند، چون باكو و كاراباغ و شروان و گنجه شكي و داغستان هر يك جداگانه از سوي دولت ايران انتخاب مي‌شدند و بيشتر فرمان‌روايان آن‌ها هم‌زمان سردار ارتش ايران نيز بودند. كساني كه از « همه تركي» (پان تركيزم) دم مي‌زنند، آب در هاون مي‌كوبند و كساني هم كه دم از آذربايجان يگانه و جدايي از ايران مي‌زنند باز كم و بيش يا ناآگاهند يا زير تاثير دشمنان هردو مردم آذربايجان و آران‌اند. دشمان ايراني، زماني مردم آران را به زور از ميهنشان ايران جدا كردند و به روز كنوني نشاندند. اكنون ناآگاهي چند سوداي جدايي آذربايجان از ايران را در سر مي‌پرورانند.

مردم آذربايجان هيچ‌گاه خود را جدا از ايران و غير ايراني نمي‌پندارند، به جوري كه در سرتاسر زنگان و آذرپادگان با چراغ اگر جست‌وجو كنيد در ميان همه روستاييان حتي يك تن و در ميان شهري‌ها شايد جز تنها تني چند گمراه را نمي‌توان يافت كه انديشه جدايي از ايران را در سر بپروراند. مردم باختر ما در درازاي زمان هنگامي كه نياكان ما به ايران‌زمين آمده‌اند همواره در برابر هجوم متجاوزين آشور و اسكندر گجستك و تازيان بيابانگرد و فرهنگ برانداز و تركان عثماني كينه‌توز نازدان و … همواره سپر بالاي ميهن خود ايران بوده‌اند و هم‌اكنون نيز هستند.

بخشي از مردم باختر ما كه اكنون به تركي آذري گفت‌وگو مي‌كنند، همواره به فارسي مي‌نويسند و به فارسي مي‌خوانند. اين كه گويا فارس‌ها به آنان ستم كرده‌اند و مي‌كنند و آن‌ها را ناچار مي‌كنند به فارسي بگويند و بنويسند، افسانه نابخردآن‌هاي بيش نيست. اين افسانه در دوران فرمان‌روايي يك ساله فرقه دموكرات آذربايجان ساخته و پرداخته ما فرمان‌روايان آن بود كه من خود يكي از افسانه‌پردازان آن بودم، كه اكنون به دست گروه كوچي ناآگاه و پاره‌اي آلت دست بيگانگان افتاده است و بدون اين كه بدانند چه آينده شومي در انتظار آن‌هاست نابخردانه آن را به زبان مي‌آورند و تبليغ مي‌كنند. وضع نابه سامان كنوني و آينده تاريك مردم سرزمين‌هايي چون افغانستان و فرارودان و آران، كه در زمآن‌هاي گذشته با دسيسه‌هاي بيگانگان از ما جدا شده‌اند بايد مايه عبرت ناآگاهان كنوني گردد. ما همگي بايد در راه برپايي فرما‌نروايي آيين‌هاي مترقي براي همه ملتمان كوشا باشيم به جوري كه همه مردم در ايران‌زمين از حق قانوني برخوردار و به وظيفه خود در برابر ديگران و ميهن آشنا باشند. تاكنون در نتيجه ولنگاري مشتي روشنفكر‌نماي كم كار و پر مدعا،‌ مردم ما چنان كه بايد به حق و وظيفه خود آشنا نيستند. پيداست مردمي كه به حق و وظيفه خود در ميهن خود آشنا نباشند نمي‌توانند قانون را هر اندازه هم مترقي و فراگير باشد نگاهدارند. بهترين نمونه، قانون اساسي مترقي صدر مشروطيت ايران است كه نياكان ما با خون دل و با قيمت فدا كردن جان خود به دست آوردند، اما چون به حق و وظيفه خود آشنا نبوديم نتوانستيم آن را نگاه‌داريم و از آن بهره‌مند شويم، به جوري كه هر از راه رسيده خودكامه يا روشنفكر‌نمايي بخشي از آن را از دستمان به در آورد و سرانجام به روز كنوني افتاديم. ما بايد از پراكندگي به هر اسم و رسمي باشد بپرهيزيم و در راه برقراري فرمان‌روايي قانون در ايران زمين بكوشيم.

در پايان يادآور مي‌شويم كه مردم آران كه اكنون آذربايجان ناميده مي‌شود هم‌ميهنان ايراني و خواهران و برادران ما هستند و دسيسه‌هاي بيگانگان و گذشت زمان هيچ‌گاه مهر آنان را در دل ما كم نكرده است و آغوش مام‌ميهن و مردم ما هميشه براي بازگشت آنان به ميهن خود ايران باز است. برآنان است، اكنون كه از بند روس‌ رهايي يافته‌اند با روش مردم‌سالاري راه آينده خود را بازيابند.

* در اين مقاله از زبان رايج در آذربايجان، بـا نام‌هاي آذربايجاني، تركي آذري، آذري و از ساكنان آذربايجان بـا نام‌هاي آذربايجاني و آذري، ياد شده است.

------------------------------------
استراتژي نوين پان‌تركيسم: استراتژي «ختنه»
دكتر حميد احمدي

در مورد وظايف و برنامه‌هاي پان‌تركيست‌ها در دوران جديد پس از جنگ سرد و استقلال كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز، بحث‌هاي زيادي در محافل پان‌تركيستي در داخل تركيه، در جمهوري آذربايجان و خارج از اين مناطق صورت گرفته است. اما هيچ‌كدام از اين بحث‌ها به اندازه پيشنهادات صبري بدرالدين براي پان‌تركيست‌ها جذابيت نداشته است. مي‌توان پس از ضياءگوك آلپ، بدرالدين را مهم‌ترين ايدئولوگ جريان پان‌تركيستي دانست. او در يكي از مقالات بسيار مهم خود كه در برگيرنده استراتژي پان‌تركيست‌ها براي دستيابي به وحدت تركيه، قفقاز، مناطقي از ايران، افغانستان و كليه جمهوري‌هاي آسياي ميانه و بخش‌هاي شرقي چين است، ضمن نگاهي به گذشته پان‌تركيسم، مي‌گويد كه تا سال 1991 (فروپاشي شوروي)، پان‌تركيسم تنها به عنوان يك ايدئولوژي وجود داشت اما پس از آن، اقدام‌هاي عملي براي آغاز مرحله نهادي جنبش پان‌تركيسم آغاز شد. تشكيل «مجمع خلق‌هاي ترك» (TPA ) با شركت‌ كشورهاي ترك زبان تركيه، قفقاز، كشورهاي آسياي ميانه و گروه‌هاي ترك‌ زبان ساير كشورها، نخستين گام در اين جهت بود. اين مجمع جلساتي را هر سال در پايتخت‌هاي كشورهاي مذكور تشكيل داد، در آن مسايل جهان ترك به بحث گذاشته مي‌شود. خلاصه استراتژي آينده‌ي پان‌تركيسم، آن‌گونه كه توسط بدرالدين مطرح شده است، به شرح زير است:
از آن‌جا كه كشورهاي داراي اقليت‌هاي عمده ترك زبان در روسيه، چين، ايران، بلغارستان، يونان و افغانستان، نسبت به هر گونه حركت در رابطه با وحدت ترك‌هاي جهان حساس هستند و آن را در مورد تماميت ارضي خود نوعي اقدام دشمنانه تلقي مي‌كنند، پان‌تركيست‌ها بايد بسيار محتاط عمل كنند، تا دشمني اين كشورها و نيز جهان عرب را برنيانگيزند. بدرالدين يك شيوه تدريجي را براساس آن‌چه كه او «اصل ختنه» (Prinaple of circmcision) مي‌خواند توصيه كرده و كاربرد آن را مدنظر قرار مي‌دهد. به نظر او در دوران قبل از ختنه، كودك را با اسباب‌بازي و شكلات و شيريني سرگرم مي‌كنند تا موعد مقرر فرا رسد و ضربه ناگهاني در اوج بي‌خبري كودك وارد شود. در اين لحظه اجتناب‌ناپذير، گريه كردن و مقاومت بيهوده است چون در واقع كار از كار گذشته است.1 وي يك استراتژي سه مرحله‌اي را براي رسيدن به آن‌چه كه ايجاد « فدراسيون ترك‌ها» مي‌‌خواند پيشنهاد مي‌كنند:
1ـ در مرحله نخست پان‌تركيست‌ها بر ايجاد روابط فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ميان ترك‌ها تاكيد مي‌كنند. 2ـ در مرحله دوم استحكام سياسي در اولويت قرار خواهد گرفت، اما اين استحكام سياسي به شش كشور مستقل ترك روسيه سابق محدود خواهد بود. 3ـ مرحله سوم زماني است ]كه[ حركت اين كشورها به رهبري جنبش پان‌تركيستي، براي آزاد سازي خلق‌هاي ترك و اتحاد سياسي آن‌ها از قيد استعمار در روسيه (تاتارها، ياقوت‌ها و ...) چين (اويغورها)، ايران (آذربايجاني‌ها)، و غيره، آغاز خواهد شد. بدرالدين به دليل حساس بودن دنياي غرب، روسيه و كشورهاي منطقه به اقدامات تركيه، تاكيد مي‌كند در عين اين‌كه تركيه يك نقش محوري و رهبري كننده را در جريان پان‌تركي به عهده دارد اما در مراحل اوليه ادغام و اتحاد ترك‌ها، بايد با احتياط تنها بر جنبه فرهنگي رهبري تركيه تاكيد كرد. 2 به سوي اجراي استراتژي «ختنه»: گام‌هاي عملي تركيه و پان‌تركيست‌ها گرچه نمي‌توان سند دقيقي براي اثبات ارتباط گروه‌هاي پان‌تركيستي تركيه با پيشنهادات استراتژيك بدرالدين به دست داد اما بررسي اقدامات عملي دولت تركيه در سال‌هاي دهه 1990 و اوايل قرن 21 به خوبي نشان مي‌دهد كه اين گام‌هاي عملي در واقع چيزي جز گام‌هاي تدريجي پان‌تركيسم به سوي فراهم ساختن شرايط براي رسيدن لحظه موعود، يعني لحظه ختنه (چه در رابطه با جمهوري‌هاي شش‌گانه آسياي ميانه و قفقاز و چه كشورهاي داراي گروه‌هاي ترك‌زبان) نمي‌تواند باشد. در واقع بايد گفت كه « فرصت‌هاي طلايي» (از نظر خود پان‌تركيست‌ها) فراهم شده است. سقوط شوروي بار ديگر پس از گذشت 70 سال از سقوط دولت ترك‌هاي جوان و فروپاشي عثماني، دولت تركيه را به وسواس انداخته و آن‌ها را همانند رهبران ثلاثه ترك‌هاي جوان به تبديل پان‌‌تركيسم به استراتژي و ايدئولوژي رسمي سياست خارجي خود واداشته است. در جريان ده سال گذشته، دولت تركيه گام‌هاي زير را به عنوان گام‌هاي آغازين مرحله نخست استراتژي نوين‌ پان‌تركيسم برداشته است: 1ـ تشكيل مجمع خلق‌هاي ترك (TPA ) متشكل از تركيه، جمهوري آذربايجان، پنج جمهوري آسياي ميانه و گروه‌هاي پان‌تركيست كشورهاي غير ترك داراي گروه‌هاي ترك زبان. اين مجمع هر ساله جلساتي را كه به اجلاس « سران ترك» معروف است و تاكنون هشت اجلاس آن در پايتخت‌هاي مختلف منطقه برپا شده است، تشكيل داده است. در اين اجلاس‌هاي سران و نمايندگان گروه‌هاي پان‌تركيست، مسايل فرهنگي، اقتصادي و سياسي كشورهاي ترك تبار مورد بحث و بررسي و چاره‌يابي قرار مي‌گيرد. 3 2ـ تلاش براي ترويج فرهنگ، زبان و سيستم سياسي تركيه در جمهوري‌هاي فوق‌الذكر از طريق كمك به نشريات پان‌تركي، چاپ كتاب‌ها و نشريات تركي با استفاده از حروف لاتين (به جاي حروف عربي ـ فارسي) و تركي استانبولي، از جمله چاپ كتاب‌هاي آموزشي در مدارس و حتي چاپ كتاب‌ها و نشريات اسلامي به تركي استانبولي و حروف لاتين. تاسيس مدارس در سطوح مختلف از ابتدايي تا تاسيس موسسات آموزشي عالي در اين جمهوري‌ها و تدريس تركي استانبولي و تاريخ رسمي مورد نظر پان‌تركيست‌ها بخش ديگري از اقدامات دولت تركيه است. دولت تركيه و موسسات غير دولتي پان‌تركيست تاكنون چندين دانشگاه، و صدها دبيرستان و دبستان در سراسري جمهوري‌ها تاسيس كرده و به آن‌ها كمك مالي مي‌دهند. 4 3ـ كمك به تاسيس شبكه‌هاي راديويي و تلويزيوني و پخش برنامه‌هاي هنري، تاريخي، سياسي مورد نظر تركيه، چه از طريق كانال‌هاي رسمي تلويزيون خود تركيه و چه از طريق كانال‌هايي كه براي جمهوري‌هاي فوق به كمك متخصصان فني و كارشناسان هنري، ادبي،‌ تاريخي و سياسي پان‌تركيست وابسته به تركيه ساخته مي‌شود. تركيه از طريق اين پوشش وسيع ماهواره‌اي به ترويج زبان، فرهنگ، شيوه زندگي و سيستم سياسي مورد نظر خود در اين جمهوري‌ها مي‌پردازد. 5 4ـ تاسيس مدارس مذهبي به شيوه مدارس امام خطيب تركيه در اين جمهوري‌ها و چاپ كتب مذهبي، نظير قرآن و ساير كتاب‌ها به منظور جلوگيري از فعاليت‌هاي مذهبي جمهوري اسلامي و عربستان سعودي. علاوه بر دولت تركيه، موسسات غير دولتي، به ويژه موسسات اخوت اسلامي (طريقت) نيز در اين رابطه فعال هستند. يكي از فعال‌ترين اين موسسات غير دولتي، هيات‌هاي مذهبي وابسته به فتح‌اله گوسن هستند كه صدها مدرسه مذهبي در اين جمهوري‌ها تاسيس كرده و به ترويج زبان و فرهنگ تركيه دست مي‌زنند. 7 5ـ اعطاي بورسيه‌هاي تحصيلي گسترده، به دانشجويان اين جمهوري‌ها و نيز به دانشجويان ترك زبان كشورهاي منطقه، براي تحصيل در دانشگاه‌ها و موسسات آموزشي عالي تركيه. تركيه هر ساله هزاران بورسيه به اين كشورها و گروه‌ها واگذار مي‌كند، و در جريان اقامت آن‌ها در تركيه، علاوه بر آموزش زبان تركي استانبولي، ايدئولوژي پان‌تركيسم طي برنامه‌هاي آموزشي ويژه به آن‌ها ارائه مي‌شود تا پس از بازگشت به كشورهاي خود، به عنوان فرستادگان و فعالان جريان تركي و رواج فرهنگ، زبان و ارزش‌هاي سياسي و اجتماعي تركيه به عنوان رهبر نهضت پان‌تركي عمل كنند. 8 6ـ تلاش براي بازسازي اقتصادهاي ويران شده جمهوري‌هاي شش‌گانه سابق روسيه، از طريق فعاليت‌هاي شركت‌هاي تجاري، اقتصادي، دولتي و غير دولتي تركيه در زمينه‌هاي گوناگون فني، توليدي، صنايع تجاري، راهسازي و انواع قالب‌هاي اقتصادي دولت تركيه و شركت‌هاي وابسته به آن يا شركت‌هاي غير دولتي تركيه كه در طول ده سال پس از فروپاشي شوروي صدها قرارداد گوناگون در اين زمينه‌ها با دولت‌هاي آسياي ميانه و جمهوري آذربايجان بسته‌اند. 9 7ـ اعطاي وام‌هاي گوناگون به دولت‌هاي جمهوري‌هاي شش‌گانه فوق‌الذكر براي بازسازي اقتصادي و پيشبرد توسعه اقتصادي و فرهنگي اين جمهوري‌ها. اين وام‌ها گاه از طريق خود تركيه و شركت‌هاي ترك و گاه نيز با وساطت تركيه، از طريق كشورهاي اروپايي، اسرائيل و آمريكا به اين جمهوري‌ها واگذار مي‌شود. 10 8ـ اتحاد و اتئلاف با كشورهاي غربي و غير مسلمان به منظور افزايش توانمندي خود براي فعاليت‌هاي اقتصادي و فرهنگي در آسياي ميانه و قفقاز و مهم‌تر از آن مقابله با نفوذ كشورهاي رقيب نظير ايران كه زمينه‌هاي خوبي براي فعاليت‌هاي مقابل و خنثي‌كردن تلاش‌هاي پان‌تركيستي تركيه دارند. تركيه گاه از طريق ائتلاف با آمريكا و اسرائيل (پيمان استراتژيك 1994 تركيه ـ اسرائيل) و انجام پروژه‌هاي مشترك اقتصادي و صنعتي در آسياي ميانه و قفقاز، به اعمال فشار عليه ايران و ساير كشورهاي منطقه پرداخته است. دست پنهان جريان پان‌تركيستي در وراي مخالفت‌هاي آمريكا به مشاركت ايران در كنسرسيوم نفتي قفقاز، و عبور لوله‌هاي انتقال نفت آسياي ميانه از ايران را نبايد از نظر دور داشت. علاوه بر اين، تركيه و جريان پان‌تركيستي از قدرت مالي و سياسي و نظامي اين كشورها به ويژه (آمريكا و اسرائيل) به خوبي استفاده كرده و از طريق بستن پروژه‌هاي مشترك در زمينه‌هاي فوق،‌ از توان مالي، نفوذ سياسي، قدرت نظامي و دانش فني اين كشورها در راه اجراي استراتژي پان‌تركي خود بهره‌برداري كرده است. 11 پان‌تركيسم و ايران همان‌گونه كه در بخش‌هاي پيشين اشاره شد، ايدئولوژي پان‌تركيسم از همان آغاز هميشه نگاهي نيز به ايران داشته است. نظريه‌پردازان پان‌تركيسم/ پان‌تورانيسم، كه خود اساسا از نوشته‌هاي شرق‌شناسان اروپايي متحد انگلستان (كه در گرما گرم‌بازي بزرگ يعني رقابت امپرياليستي ميان روسيه و انگلستان، بر سر آسياي ميانه، ايران، ‌افغانستان و هند، طرح دامن زدن به احساسات قومي ترك گرايانه در محورهاي جنوبي روسيه را عليه اين امپراتوري ارائه دادند) الهام مي‌گرفتند، بخش‌هاي شمالي ايران، شامل آذربايجان، گيلان و شمال خراسان را بخشي از امپراتوري آرماني آينده ترك‌ها مي‌پنداشتند، و در اين رابطه نوشته‌هايي را در نشريات پان‌تركي استانبول انتشار مي‌دادند. 12 در سال‌هاي دهه 20 ـ 1910 تعداد اين‌گونه نوشته‌ها پيرامون آذربايجان ايران افزايش يافت و نويسندگان آن براساس استدلال‌هايي كه بيش‌تر از ماهيت احساسات غير عقلايي شديد نژاد پرستانه و تخيلي برخوردار بود، و نمونه‌هاي آن در هيچ يك از نوشته‌هاي معتبر تاريخي غربي (چه در عهد باستان و چه در قرون بعد)، اسلامي و ايراني به چشم نمي‌خورد. اين نوشته‌ها، بر ريشه‌هاي تركي ـ و نه ايراني بودن ـ آذربايجان اصرار مي‌ورزيدند و آن را جزيي از توران آينده مي‌دانستند. ضياء گوك آلپ در استراتژي سه مرحله‌اي پان‌تركيسم، كه پيش از اين به آن اشاره يافت، آذربايجان ايران و بخش‌هاي شمال غربي و شمال شرقي ايران را بخشي از «دوغوزستان» موعود بر مي‌شمرد كه با پيوستن به تركيه و قفقاز يك دولت بزرگ ترك تشكيل خواهند داد. 13 محافل پان‌تركيست دولت عثماني و جمهوري ترك بعدي، چه در اقدامات عملي و چه در نشريات گوناگون خود،‌ آذربايجان ايران را بخشي از منطقه تبليغاتي و عمليات خود جهت ترويج پان‌تركيسم در نظر مي‌گرفتند. سازمان پرقدرت مخفي تحت نظر انورپاشا (تشكيلات مخصوصه) كه اندكي قبل از آغاز جنگ جهاني اول به منظور فراهم ساختن زمينه ترويج پان‌تركيسم و الحاق مناطق شمال غرب ايران، قفقاز، شمال شرق ايران و افغانستان و آسياي ميانه تشكيل شده بود، واحدهاي تبليغي و عملياتي متعددي را به ايران اعزام كرد.14كه در شهرهاي تبريز و تهران مستقر شده بودند. گروه‌هاي عملياتي و تبليغي فوق در طول دوران اشغال آذربايجان از سوي عثماني پس از انقلاب اكتبر 1917 روسيه، براي تبليغ و سازماندهي هسته‌هاي پان‌تركي در تبريز تلاش كردند، اما مخالفت شديد ايران دوستان تبريز، به ويژه شيخ محمد خياباني و احمد كسروي، تلاش‌هاي آن‌ها را خنثي كرد. سقوط امپراتوري عثماني و از ميان رفتن رهبران ثلاثه پان‌ترك (انور، طلعت و جهان) باعث توقف موضع‌گيري‌هاي مداخله‌جويان محافل پان‌تركيستي و جمهوري نوين تركيه نسبت به ايران نشد. در اين رابطه مي‌توان اقدامات سازمان «ترك اجاقي» و رهبران روشي بيك اشاره كرد كه در كنفرانس 1923 استانبول، آذربايجان ايران را بخشي از جهان ترك دانست و ‌خواستار پيوستن آذربايجاني‌ها به جمهوري تركيه شد.14 سازمان ترك «اجاقي» در سال‌هاي دهه 1930 نيز در راستاي تبليغات گسترده خود پيرامون برتري نژاد ترك بر ساير نژادهاي جهان، مطالب عمده‌اي را عليه ايران انتشار داد. اين نوع احساسات و ادعاها را مي‌توان بيش از همه در نوشته‌هاي رشيد صفوت يكي از مورخين و نظريه‌پردازان سازمان مذكور پيدا كرد. 15 در اوايل سال‌هاي دهه 1940، گروه‌هاي پان‌تركيستي كه از سوي سفارت آلمان در استانبول و خارج از تركيه حمايت مي‌شدند، به عمليات خود عليه ايران افزودند در جريان تلاش محرمانه نمايندگان گروه‌هاي پان‌تركيست با ماموران اطلاعاتي آلمان نازي در برلين، پان‌تركيست‌ها در صدد برآمدند كه نظر آلمان‌ها را به آذربايجان ايران جلب كنند. براساس اسناد محرمانه آلمان نازي، نوري پاشا برادر انورپاشاي معروف، در جريان يك ملاقات با نمايندگان نازي در جبهه شرقي در 1941 (پيش از هجوم آلمان به شوروي) پيشنهاد ايجاد جمهوري‌هاي ترك در آذربايجان ايران و شمال عراق را كه متحدان تركيه خواهند شد، به نازي‌ها ارائه داد. 16 در طول سال‌هاي 44 ـ 1941 كه فعال‌ترين دوران تحرك‌ پان‌تركيست‌هاي «تركيه» بود، ‌فشارهاي زيادي براي حمايت تركيه از راه‌اندازي حركت‌هاي پان‌تركي در ايران صورت گرفت. محافل پان‌تركيست بخشي از تلاش‌هاي خود را بر دانشجويان ايراني مشغول به تحصيل در استانبول و آنكارا و گرايش دادن آن‌ها به فعاليت‌هاي پان‌تركيستي متمركز ساختند. (برخي از فعالان بعدي پان‌تركيست‌هاي فرهنگي و سياسي ايراني نظير جواد هيات و حميد نطقي ـ كه پس از انقلاب اسلامي نشريه وارليق را به زبان تركي و فارسي، اما با محتوي پان‌تركيسم فرهنگي منتشر كردند، در اين سال‌ها به دعوت دوات تركيه در استانبول به تحصيل مشغول بودند). 17 در همين دوره، يعني 1942 بود كه يكي از اولين كتاب‌هاي پان‌تركيستي پيرامون آذربايجان ايران توسط شخصي به نام صنعان آذر (نام مستعار) با استفاده از تبليغات تاريخي محافل پان‌تركيستي سال‌هاي قبل درباره ايران نوشته شد. 18 در همين دوره يكي از نويسندگان پان‌تركيست تركيه (صلاح‌الدين ارتورك) در كتاب خود كمك به « برادران ترك در ايران» را براي كسب استقلال خود، به عنوان نخستين، گام به سوي وحدت در « توران بزرگ» پيشنهاد كرد. 19 بعد از جنگ جهاني نيز مبلغان، روزنامه‌نگاران و نويسندگان پان‌تركيست تركيه، نظير جلال‌الدين يوسل احمد جعفر اوغلو و يوسف آزمون و فاروق سومر مطالبي مشابهي را كه بيش‌تر رنگ و بوي احساسي شديد همراه با پرخاشگري داشت و از تخيل‌پردازي‌هاي ذهني سرچشمه مي‌گرفت تا منابع تاريخي معتبر، درباره آذربايجان ايران مي‌نوشتند. نشريات پان‌تركيستي چون ارتوكن با طرح شعار « همه ترك‌ها يك ارتش هستند» خواستار تقويت نيروهاي مسلح تركيه و آماده سازي آن براي رهاسازي « ترك‌‌هاي ايران» شدند. 20 با تاسيس حزب پان‌تركيستي اقدام ناسيوناليست به رهبري آلپ‌ارسلان توركش، كه خواستار كمك تركيه به هسته‌هاي پان‌تركي جهان براي آماده‌سازي مقدمات تشكيل « توران بزرگ» بود، تبليغات پان‌تركي عليه ايران شدت بيشتري پيدا كرد. نشريات حزب مذكور و نشريات بعدي در دهه 1970 (پس از انقلاب اسلامي ايران) نظير « چاغري» به طرح مطالب نژادپرستانه و چاپ گزارشات اغراق گونه درباره جمعيت « ترك‌هاي ايران»، خواستار رهاسازي آن‌ها از به اصطلاح « ستم فارس‌ها» شدند.21 در سال‌هاي دهه 1980 كه موج اسلام‌گرايي تركيه را نيز در برگفت، تبليغات ضد ايراني حزب « اقدام ناسيوناليست» عليه ايران شدت گرفت و پان‌تركيست‌هايي نظير فاروق سومر و محرم ارگين به تلاش براي جذب عناصر ايراني اهل استان آذربايجان و تبديل ساختن آن‌ها به مهره‌هاي فعال پان‌تركيست تلاش كردند. 22 از اوايل دهه 1980 تعدادي از عناصر چپ‌گراي افراطي آذربايجان ايران به تركيه رفتند23و نزد اين پان‌تركيست‌ها به فراگيري آموزه‌هاي رمانتيك پان‌تركي مشغول شدند تا بعدها به ترويج آن‌ها در ايران دست بزنند. در سال‌هاي دهه 1990، به ويژه پس از فروپاشي شوروي و استقلال جمهوري آذربايجان، تعدادي از عناصر با سابقه پان‌تركيست‌ متعلق به فرقه دمكرات آذربايجان، كه پس از انقلاب اسلامي وارد ايران شده بودند به محافل سابق الذكر پيوستند تا در لحظه مناسب به كمك عناصر ماركسيست پان‌تركيست ايران (به ويژه چهره‌هاي فعال مسئول نشريه وارليق) آمده و فعاليت‌هاي سياسي و سازماني خود را در ايران آغاز كنند. باز شدن فضاي سياسي ايران در 1376 و جنگ قدرت ميان نيروهاي چپ و راست (موسوم به اصلاح‌طلبان و محافظه‌كاران) جمهوري اسلامي، فرصت مناسبي دست داد تا عناصر گوناگون پان‌تركيست ايراني (حلقه‌هاي باكو و استانبول) و هسته‌هاي فعال چپ و راست (در اروپا و آمريكا) با حمايت‌هاي مالي و سياسي تركيه و جمهوري آذربايجان، به انتشار نشريات گوناگون محلي در استان‌هاي آذربايجان ايران بپردازنند و ضمن تبليغات گسترده پان‌تركي به سازماندهي هسته‌هاي فعال در سطوح گوناگون (به ويژه در سطح دانشگاه‌ها) دست بزنند. استقلال منطقه مسلمان‌نشين قفقاز معروف به جمهوري آذربايجان نقطه عطف بسيار مهمي در سياست‌هاي پان‌تركيستي، به ويژه در رابطه با ايران محسوب مي‌شود. به اين خاطر از اوايل دهه 1990 به بعد دوره جديد و مهمي از تبليغات، تلاش‌ها و سازماندهي‌ها در رابطه آذربايجان ايران شروع شد كه در آن شعار « آذربايجان واحد» و هدايت تلاش‌هاي پان‌تركي جهت دامن زدن به احساسات تركي و طرح تضاد و كشمكش قومي ميان « ترك و فارس» به عهده جمهوري آذربايجان و عناصر افراطي پان‌ترك آن گذاشته شد. بررسي نقش محوري باكو در اين زمينه ضروري است. جمهوري آذربايجان: كارگزار پروژه پان‌تركيسم ضد ايراني همان‌گونه كه در بالا گفته شد، فروپاشي اتحاد جماهير شوروي اين فرصت را فراهم ساخت تا پروژه پان‌تركيسم ضد ايراني، يعني برنامه‌ريزي گام به گام براي رواج ايدئولوژي و جريان پان‌تركيستي در مناطق ترك زبان ايران و زمينه‌سازي اجراي استراتژي «ختنه» مورد نظر طراحان نوين پان‌تركيسم به اجرا درآيد. وظيفه اين طرح ريزي عملياتي و اجراي آن به عهده جمهوري آذربايجان گذاشته شده و نخبگان و محافل پان‌تركيست و به طور غير مستقيم دولت باكو، به كارگزاران دولت تركيه جريان پان‌تركي / پان توراني آن تبديل شده‌اند. در واقع اين پديده چندان بي‌سابقه هم نبوده است. نقش كارگزاري در همان دوره اوليه پان‌تركيسم، يعني دوران فعاليت‌هاي گروه سياسي، تبليغاتي و نظامي تشكيلات پان‌تركي سال‌هاي دهه 20 ـ 1910 تحت رهبري ترك‌هاي جوان، نيز به عهده نخبگان باكو گذاشته شده بود و بخش عمده‌اي از جريان پان‌تركيستي ضد ايراني از آن منطقه عليه ايران سازماندهي و هدايت مي‌شد. به واقع نخبگان ماجراجوي باكو در طول قرن بيستم نقش كارگزاري را براي يك دولت خارجي در ايران بازي مي‌كرده‌اند. در سال‌هاي 1930 ـ 1910 كارگزار دولت عثماني، در سال‌هاي 1990 ـ 1920 كارگزار برنامه‌هاي توسعه‌جويانه مسكو و از 1991 به بعد بار ديگر كارگزار استراتژي نوين پان‌تركيستي آنكارا. نگاهي كوتاه به سير تحول اين جريان، نكته‌ها را بيش‌تر روشن مي‌سازد. اصولا جريان پان‌تركيسم در منطقه‌نشين و سرزمين‌هاي سابق ايران در قفقاز از همان سال‌هاي آغازين قرن بيستم و همزمان با گسترش اين ايدئولوژي در امپراطوري عثماني، پيدا شد. برخي از فعالان پان‌تركيسم نظير حسين‌زاده و احمد آقا اوغلو از اهالي قفقاز بودند كه در سال‌هاي دهه 20 ـ 1900 در استانبول بسر مي‌بردند در زمره برجسته‌ترين شخصيت‌هاي محافل پان‌تركي محسوب مي‌شدند. 24 بعدها محمد امين رسول‌زاده نيز به آن‌ها پيوست، و همين گروه‌ها بنيانگذار حزب (مساوات) شدند كه در واقع از سال‌هاي 1917 به بعد گرايش‌هاي پان‌تركي خود را به شدت آشكار ساخت. اين حزب تحت حمايت شديد مالي، نظامي و سياسي رژيم ترك‌هاي جوان در عثماني قرار داشت و از برنامه بلندپرواز پان‌تركيستي رهبران عثماني در راه برپايي يك امپراتوري گسترده ترك زبان (توران) پيروي مي‌كرد. در واقع بايد بر اين نكته انگشت گذاشت كه اقدام حزب مساوات در سال 1918 براي گزينش نام « آذربايجان» براي منطقه مسلمان‌نشين قفقاز (اران و آلبانياي تاريخي) يك اقدام حساب شده و سنجيده در راستاي برنامه‌هاي آينده پان‌تركيستي ترك‌هاي جوان بود. رهبران حزب مساوات به كارگزاري از سوي رهبران ترك‌هاي جوان با گزينش اين نام براي منطقه اران، آرزو داشتند تا در آينده بحث وحدت مناطق شمال رود ارس را با آذربايجان واقعي در ايران مطرح كنند و با دامن‌زدن به احساسات ترك گرايانه ضد ايراني، زمينه الحاق آذربايجان ايران به امپراتوري ترك را فراهم سازند. گرچه اين نكته تاكنون به طور گسترده در پژوهش‌هاي ايراني بررسي نشده است، اما حضور نيروهاي نظامي ارتش عثماني در قفقاز، و حضور عناصر برجسته پان‌تركيست در آن منطقه را كه تحت حمايت نظامي عثماني قرار داشتند، مي‌توان دليلي بر اين مدعا دانست. در آن روزگار برخي از نخبگان تيزبين ايراني، نظير شخ‌محمد خياباني و احمد كسروي در تبريز به خوبي به اين انگيزه‌هاي پان‌تركي پي برده، و به آن اعتراض كردند. در پي همين اعتراضات بود، كه نيروهاي پان‌تركيست كه به همراه ارتش عثماني آذربايجان را در اشغال داشتند به تبعيد شيخ محمد خياباني از ايران به قفقاز دست زدند. 25 شيخ در راستاي مقابله با همين برنامه‌هاي گسترش‌طلبانه و الحاق‌گرايانه پان‌تركيستي، نام آذربايجان را به «آزاديستان» تغيير داد تا مانع برنامه‌هاي فوق شود. 26 در همان زمان، در تهران نيز روشنفكران و نويسندگان ايراني واكنش‌هاي شديدي بر اين اقدام پان‌تركيستي مساواتي / عثماني نشان دادند كه، در نشريات آن دور ايران بازتاب يافت. 27 گرچه سقوط دولت ترك‌هاي جوان و نابودي رهبران پان‌تركيست آن از يك سو، و سقوط رژيم مساواتي به دست كمونيست‌ها از سوي ديگر به اين برنامه‌ها و روياها پايان داد اما انديشه پان‌تركيستي در پوشش ماركسيسم ـ لنينيسم در منطقه قفقاز هم‌چنان ادامه يافت، و بار ديگر در جريان جنگ جهاني دوم فرصت نقش آفريني پيدا كرد. در اين مرحله بود كه باكو و رهبران آن نقش كارگزاري براي انديشه‌هاي گسترش طلبانه شوروي را بازي كردند، و با آفرينش ماجراي جمهوري‌هاي خود مختار آذربايجان و كردستان ايران درصدد تجزيه و الحاق اين مناطق به خاك شوروي برآمدند. نوشته‌هايي كه اخيرا براساس اسناد و خاطرات چهره‌هاي فعال در ماجراي تشكيل فرقه دمكرات آذربايجان و اعلام حكومت خودمختار در تبريز انتشار يافته است، به خوبي نشان مي‌دهد كه اين ابتكارات، بخشي از برنامه‌هاي مشترك مسكو/ باكو براي تشكيل يك آذربايجان واحد و الحاق آن به شوروي بوده است. 28 پان‌تركيست وابسته به رژيم ميرجعفر باقراف رهبر حزب كمونيست شوروي شاخه باكو، از همان آغاز اشغال آذربايجان ايران تا خروج نيروهاي ارتش سرخ، به مدت 4 سال از طريق انتشار نشريات به شدت پان‌تركيستي « وطن‌يولندا»، « شفق» و « آذربايجان» براي رواج پان‌تركيسم در ايران فعاليت كردند. حوادث بعدي، پس از خروج شوروي و فرار رهبران اصلي فرقه دمكرات به باكو، نشان داد كه اين‌گونه تلاش‌ها تاثير چنداني در ايرانيان آذربايجاني به جاي نگذاشته و ه

[فرید مرندی - December 1, 2003 04:03 AM]

آقای سببی
خلق عرب در سال 57 که آرزوی تجزیه ایران را داشت خدمات بسیار شایانی به صدام ارائه داد .
جاسوسی کرد . در بمب گذاری ها و انواع فتنه ها شرکت کرد .برادر کشی کرد .در مناطق پر رفت و آمد بمب گذاری کرد و...
ولی تا فهمید ثمری ندارد به آغوش صدام در بغداد پناهنده شد .
تا این که پس از 24 سال و شروع حمله آمریکا به عراق معلوم شد همه آن خلق عرب در اوردوگاه و زندانی در حومه بغداد نگهداری می شدند .
صدام گفته بود افرادی که به وطن خود خیانت کردند نمی توانیم به آن ها اعتماد کنیم .
شما و دوستان و رفیقانتان هم عبرت بگیرید .

[فرید مرندی - December 1, 2003 04:03 AM]

آقای سببی
خلق عرب در سال 57 که آرزوی تجزیه ایران را داشت خدمات بسیار شایانی به صدام ارائه داد .
جاسوسی کرد . در بمب گذاری ها و انواع فتنه ها شرکت کرد .برادر کشی کرد .در مناطق پر رفت و آمد بمب گذاری کرد و...
ولی تا فهمید ثمری ندارد به آغوش صدام در بغداد پناهنده شد .
تا این که پس از 24 سال و شروع حمله آمریکا به عراق معلوم شد همه آن خلق عرب در اوردوگاه و زندانی در حومه بغداد نگهداری می شدند .
صدام گفته بود افرادی که به وطن خود خیانت کردند نمی توانیم به آن ها اعتماد کنیم .
شما و دوستان و رفیقانتان هم عبرت بگیرید .

[یاشار تبریزی - December 1, 2003 04:02 AM]

مردم جهان باید بدانند که تجزیه طلب ها و وطن فروش ها هیچ پایگاه اجتمایی در ایران ندارند .
وطن فروش های خائن ارام آرام پیر شده و فسیل خواهند شد .
این قانون جهانی و طبیعی است .
نگران نباشید .

[فرید مرندی - December 1, 2003 03:55 AM]

آقای سببی
خلق عرب در سال 57 که آرزوی تجزیه ایران را داشت خدمات بسیار شایانی به صدام ارائه داد .
جاسوسی کرد . در بمب گذاری ها و انواع فتنه ها شرکت کرد .برادر کشی کرد .در مناطق پر رفت و آمد بمب گذاری کرد و...
ولی تا فهمید ثمری ندارد به آغوش صدام در بغداد پناهنده شد .
تا این که پس از 24 سال و شروع حمله آمریکا به عراق معلوم شد همه آن خلق عرب در اوردوگاه و زندانی در حومه بغداد نگهداری می شدند .
صدام گفته بود افرادی که به وطن خود خیانت کردند نمی توانیم به آن ها اعتماد کنیم .
شما و دوستان و رفیقانتان هم عبرت بگیرید .

[AHAD ISTIQLALCHI - December 1, 2003 03:47 AM]

ياشار تبريزلي:

مکتب آذربایجان ، حرکت ملی مردم آذربایجان و نئوشونیستها

امروزه شاهد شکل گیری حرکت بزرگی هستیم که به حق میتوان آنرا زاییده مکتب مدرن آذربایجان دانست. مکتبی که در انقلاب مشروطه خود را به ایرانیان معرفی کرد. با حرکتهای مترقی شیخ محمد خیابانی و بیست و یک آذر ادامه یافت و در انقلاب اسلامی و جنبش خلق مسلمان باز وجود خود را ثابت کرد. و امروز نیز با حرکت هویت جویی ملت* آذربایجان در چهار چوب دموکراسی خواهی به ایرانیان نشان می دهد که مکتب آذربایجان تعطیلی پذیر نیست. امروز این مکتب بعد از یک قرن تجربه آزادی خواهی و پیشگامی در حرکت های مترقی در ایران به نقد وبررسی حرکتهای گذشته خود می پردازد تا با پند گیری از اشتباهات گذشته به تحکیم بنیان حرکت جدید خود بپردازد. حرکتی که با اساس قرار دادن اصول دمکراسی و هویت ملی خود علاوه بر تجربیات گذشته روند جهانی شدن را نیز مد نظر دارد. در کنارحرکت نوین ملی یا جنبش هویت جویی آذربایجان ، شونیستها نیزکه قدمتی همپای مکتب آذربایجان داشته و خود جزء محرکهای اصلی شکل گیری حرکت ملی آذربایجان بودند از پای ننشسته و در قالب نسلی جدید که می توان آنها را نئوشونیست نامید به حرکتهای سابق خود یعنی تهدید ، تضییع وتحقیر ملتها و حقوق ملتهای غیر فارس ادامه می دهند. این مقاله به بررسی اجمالی حرکت ملی آذربایجان و تحرکات شونیستها می پردازد و امید می رود کنکاش بیشتر در این زمینه توسط محققین و تحلیل گران ادامه یابد تا ابعاد مسئله ملی و مظلومیت ملل به ملت ایران بیشتر شناسانده شود تا بستری فراهم آید که ریشه افکار ارتجاعی شونیستی در جامعه ما خشکانیده شود.
آذربایجان در طول تاریخ به خصوص تاریخ معاصر علمدار حرکتهای پیشرفته اجتماعی و سیاسی و دروازه ورود ایده های روشنفکری به ایران بوده است. این واقعیتی است که هر انسان بی تعصبی را که سعادت و پیشرفت خود و کشور ایران را در گرو حقوق برابر تمام ملت یا ملتهای ایرانی می بیند به اعتراف وا می دارد.
ورود اندیشه های لیبرالیستی وانقلابی بواسطه همسایگی با همزبانان آذربایجانی و ترکیه ای که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در حال تجربه اتقلابهای ضد استعماری روسیه و مشروطه ترکیه بودند (1)و(2) ، نطفه های بزرگترین انقلاب آزادیخواهی مردم ایران در قالب انقلاب مشروطه را در آذربایجان شکل داد. انقلابی که علاوه بر به ارمغان آوردن اولین قانون اساسی به ایران ، با درک صحیحی از ترکیب ملل ایرانی طرح مترقی انجمنهای ایالتی و ولایتی را نیز برای اولین بار به ایرانیان معرفی کرد.
مکتب آذربایجان نه تنها نطفه انقلاب مشروطه را در بطن خود پرورش داد و با فداکاری قهرمانان خود همچون ستارخان و باقرخان و حیدرعمواغلو و دیگران آن را به ثمر رساند ، بلکه مدافعانی چون شیخ محمد خیابانی را نیز پرورش داد که در مقابل استعمارگران خارجی و اولتیماتومهای دولت روس و قرارداد استثماری 1919 ایستادگی کرده و از حقوق ملت و قوانین تازه به تصویب رسیده مشروطه دفاع می کرد. حرکت مدنی ناشر نشریه تجدد و آزادیستان وی نیز تسلیم زور اسلحه و خشونت حکام مرکزی گردید (3).
نبود بستر فرهنگی لازم برای ثبات حرکت مدرن آنروزی و اراده استعمارگران خارجی که کنترل مهره های دیکتاتور و حکومتهای متمرکز را به نفع خود می دیدند باعث عقیم ماندن اهداف انقلاب مشروطه شد(2).
برای استعمارگرانی که از مستبدین داخلی حمایت می کردند و رضا شاه را بر سر کار آوردند قطعا تبدیل ممالک محروسه ایران به آنچه امروز توسط آنها پرشیا خوانده می شود، بهترین گزینه برای استعمار ملل ایرانی و سد سازی در مقابل نفوذ افکار کمونیستی از همسایه شمالی بود. و بی شک مرکزگرایی سیاسی در مملکت چند فرهنگی ایران بدون یکسان سازی فرهنگی امکان پذیر نبود ونیست (4)، سیاستی که استعمارگران داخلی و خارجی به خوبی به آن واقف بودند و از آن بهره جستند. این سر آغاز سیاست سرکوب ملل ایرانی غیر فارس بود که با سر کار آمدن رضاشاه پا به عرصه حیات سیاسی ایران گذاشت. این یکسانسازی مصادف بود با زمان رشد اندیشه های نژاد پرستی و آریا سازی در اروپا که دستاویز مناسبی برای روشنفکران وابسته ایرانی شد که این افکار را خمیر مایه ایده های شونیستی برتری ملتی بر ملت دیگر در ایران کنند (5). تبلور اندیشه های شونیسم را در نوشته روزنامه سلامت می توان مشاهده کرد که نوشت : مقصد از خلع احمد شاه نه اینکه تبدیل اصول نظام به جمهوریت بود ، نه ، نه ، نعوذ بالله – بلکه تعویض طایفه قلدر آسای قاجاریان ترکی به سلاله طاهره نجیب پهلوی فارسی بود. (24)
این چنین بود که ملتهای مختلف ایرانی ترک و عرب و بلوچ و کرد وترکمن مجبور بودند هویت فرهنگی و تاریخی خود را با هویت ساختگی آریایی تعویض کنند تا شهروند ایرانی محسوب شوند. به زبان خود تحصیل نکنند ، به موسیقی خود گوش فرا ندهند و تاریخی را به فرزندان خود یاد دهند که اجداد انها را اقوام وحشی غیر ایرانی معرفی می کند و زبانهای مادری خود را نیز که عموما از زبان فارسی کامل تر و غنی تر است در حد یک لهجه زبان فارسی بشناسند که گویا همچون علفی هرز گریبانگیر قامت تنومند زبان فارسی و دشمن ایرانیت گشته و اکنون باید ریشه کن گردد. تئوریزه کردن اهداف استثماری در قالب اندیشه شونیستی آریا پرستی توسط افرادی چون محمود افشار ، پیرنیا و کسروی ترک زبان ادامه یافت.
در کنار این تحقیرها و تهدیدهای فرهنگی ، استثماراقتصادی ملتها نیز در دستور کار سیاست مردان تمرکز گرا قرار گرفت . از مستوفی استاندار دست نشانده حکومت مرکزی در آذربایجان روایت می شود که: "آذر بایجانیها ترکند! .... خورده و مشروطیت گرفته اند حالا نیز ... می خورند ایران را آباد می سازند"(6)
این تحقیرها و تبعیض ها بستر ساز قدرت گرفتن فرقه دموکرات در آذر بایجان و خود مختاری یکساله آذربایجان در 21 آذر 1324 شد. تضعیف حکومت مرکزی بعد از جنگ جهانی دوم و حمایت دولت بلشویک در زمان حضور نیروهای نظامی روسیه در ایران زمینه را برای حق طلبی مردم مظلوم آذربایجان فراهم ساخت. حکومت یکساله آذربایجان محصول جبر تاریخی آن زمان و خواستهای سرکوب شده ملت آذربایجان بود و تکیه حرکت ملی آذربایجان به دولت شوروی نیز دربدو دو قطبی شدن جهان که شوروی به قبله گاه حرکتهای ضد استعماری و انقلابی تبدیل شده بود و حرکتهای آزادی بخشی تحت لوای ایدئولوژیک فعالیت می کردند قابل سرزنش نیست. چنانکه امروزه نیز رویکرد ملت نا امید ایران به ناجیان خارجی را نمی توان خرده گرفت. شگفت انگیز بود بدرقه دوستانه ملت آذربایجان در 19 اردیبهشت 1325 از ارتش سرخ زمانی که از ایران خارج می شد . حقیقتا دولت رضاشاه با این ملت مظلوم چه کرده بود که مردم این چنین نیروهای غاصب را دوست می پنداشتند!؟ (20)و(7)
خدمات بزرگ فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی دولت یکساله آن زمان آذربایجان آنچنان چشمگیر و معجزه آسا بود که هنوز نیز از خاطره پیران این خطه که آن دوران را چشیده اند پاک نشده است ولو اینکه بعضی از آنها نیزخود با این دولت موافق نبوده اند. این چنین است که این حکومت خود مختار یکساله برای کسانی که آنرا تجربه یا مطالعه کردند به یک نوستالژی شیرین و در عین حال حزن آورتبدیل شده است، حرکتی الهام دهنده که به آذربایجانیها می گوید اگر بخواهیم می توانیم درعرض یکسال از عهده کارهایی بر می آییم که آنها را رویا می پنداشتیم. افسوس حکومتی که الگوی فدرال و پیشرفته سوییس را برای ایران مناسب می دید ، به تجزیه طلبی محکوم گشته و حکومت مرکزی با حرکتی نا مردانه قرار دادهای خود با دولت آذربایجان را ملغی نمود و با حمله ددمنشانه به عمر این حکومت یکساله پایان داد و دولت شوروی نیز به ازای نفت شمال و فشار دیگر متفقین به ملت آذربایجان پشت کرد و حمایت خود را دریغ نمود. به قول سید جعفر پیشه وری که در باکو در یک حادثه ساختگی کشته شد ، شاید اشتباه او در این بوده است که بیشتر از آنکه به نیروی ملت خود متکی باشد به حمایت رفقا دلخوش بود(6)و(8). ولی دیگر دلایل فرو پاشی این حکومت را باید در عدم تحمل افکاردموکراتیک توسط استعمارگران داخلی و خارجی ، اینرسی و مقاومت سیستم ارباب و رعیتی و اعتقادات دینی مردم و اطمینان دولتمردان آذربایجان به حکومت مرکزی ایران جست. این چنین بود که مکتب آذربایجان دوباره بزرگمردانی را با اندیشه های مترقی دموکراسی پرورش داد و قهرمانان افسانه ای چون صفر خان را به دنیا و ایرانیان معرفی کرد که در اینجا یاد و خاطره او را گرامی می داریم.
حرکت ملی آذربایجان درتاریخ 21 آذر 1325 به زیر خاکستر تجاوز و کشتاری فرو رفت که منجربه مرگ 25000 نفر آذربایجانی وسوختن کتابهای ترکی گشت. حال دیگر بهانه بیشتری در دست حکومت مرکزی بود که به سرکوب سیاسی و فرهنگی ملت آذربایجان بپردازند و اینک دیگر باید زبان از حلق ملتی کند که سخنگوی دموکراسی و ایده های مترقی است.
زمانی طولانی سپری شد که ملت آذربایجان باید جوکها و تحقیرهای فرهنگی و تاریخی را تحمل می کردند، شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و نظامی غیر ترک زبان را پذیرا باشند و فردوسی ضد ترک را به جای فضولی و نسیمی و ختایی ستایش کنند و شهرهای خود را با اسامی جدید فارسی بنامند و زبان مادری خود را با گرامر و لغات فارسی مزین کنند وکوروش و داریوش عادل و کبیر را اسطوره خود بسازند!
و با کمال تعجب این ملت مظلوم که به واسطه دور ماندن از تحصیل و کتابت به زبان مادری خود در اثر زبان تحمیلی ** فارسی مجبور به استفاده از لغات فارسی در محاوره می شدند ، در معرض تحقیر مضاعف و نامردانه دیگری قرار می گرفتند که زبان مادری آنها که گویا نامش آذری است مشتی لغات فارسی و عربی است در قالب یک گرامر ضعیف نیمه فارسی! و اینچنین حتی عده ای نیز که از دسترسی به حقایق تاریخی و فرهنگی خود محروم بودند فریب دوروغهای شونیسم فارس را خوردند و با شونیسم فارس برای تخریب هویت ملی و فرهنگی خود همگام شدند. چه بسا کسانی که از ترک بودن خود احساس شرمندگی کرده و سعی در پنهان کردن لهجه خود را داشتند ودارند و نامهای اصیل آریایی فارسی ! برای فرزندان خود بر می گزینند و حتی زبان آموزی کودکان خود را به فارسی شروع می کنند، غافل از تبعات مخرب این خود باختگی. اینان حتی به آریایی بودن خود افتخار می کنند ، نژادی که ساختگی و پوچ بودن آن امروز به دنیا ثابت شده است (19) و(18) و (25) و(26). این شروع عقب نشینی اجباری ترکان از عرصه های فرهنگی و روشنفکری بود که عرصه را برای تاخت و تاز شونیسم فارس باز تر می کند و حتی عقب ماندگی فرهنگی برای کل کشور به ارمغان می آورد ، چرا که نمی توان از ملتی که زبان مادری یعنی وسیله بیان و سامان دادن به افکار را از نصف بیشتر آن ملت یعنی ترک و کرد و بلوچ و ترکمن و سایره سلب کرده اند انتظار پرورش روشنفکران را داشت. (4) و(9)
32 سال گذشت و ملت آذربایجان بار دیگر به احقاق حقوق خود در قالب انقلاب اسلامی امیدوار شده بود ، باز دست به دست دیگر ملتهای ایرانی فارس و کرد و...سعی در برقراری آزادی و استقلال در ایران داشتند و دوباره در قالب یکی از پیشروان حرکتهای آزادیخواهی در ایران تبدیل شدند. دیری نگذشت که به اشتباهات این حرکت در تعریف اهداف پی برده و درصدد اصلاح آن در قالب حرکت خلق مسلمان به رهبری آیت الله شریعتمداری یکسال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر آمدند(10)، که این حرکت نیز سرکوب گشت. از طرفی دیگر پاداش فداکاری ملت آذربایجان و دیگر ملل غیر فارس در انقلاب 57 تنها اصول 15 و 19 قانون اساسی بدون هیچ ضامن اجرایی و قانون شوراها بوده است که همگی هنوز بی ثمر یا اجرا نشده باقی مانده اند ،علی رغم اینکه روشنفکران و فعالین آذربایجانی بارها طی طومارها و میتینگهای متعدد خواستار اجرای دو اصل اول از طرف مسئولین نظام شده اند.(11)
بعد از انقلاب هنوزاندیشه شونیستی برتری ملت فارس به دیگر ملتها ریشه کن نشده است و هویت آذربایجانی ، هنوز به عنوان هویت یکی از ملل ایرانی شناخته نشده و به آن بهایی داده نمی شود و هویتهای مذهبی در قالب هویت تازه تعریف امت اسلامی و هویت قدیمی ایرانی در قالب هویت پان ایرانی الویت دارند(12). اکنون با شکست جمهوری اسلامی در تعریف هویت مطلوب خود، نئو شونیستها فعالیت خود را افزایش داده اند تا با ا ستفاده از خلاء موجود و نوستالژی و حسرت زمانهای به ظاهر بهتر قبل از انقلاب هویت ساختگی پان ایرانیسم و آریا گرایی را دوباره رواج دهند. هویتی که برای ایرانی بودن لازم است از نژاد آریایی فارس زبان بود و ملت ایران معادل است با ملت فارس.
امروزه متاسفانه نفوذ اندیشه شونیسم فارس را در اقشار مختلف می توان مشاهده کرد. در جامعه مردم عادی که بدون اطلاع از وقایع تاریخی، تحریفهای تاریخی و فرهنگی ساخته شده توسط تئوریسین های وابسته استعمارگران را باور کرده اند و حتی جامعه ترک زبان نیز از این آسیب بدور نمانده است. در قشری از روشنفکران غیر دولتی که دانسته و ندانسته در ترویج این اندیشه فعال هستند. محافظه کارانی که ارزشهای اسلامی را شعار خود ساخته اند و نسبت به این مسئله عموما بی تفاوت هستند. احزاب اصلاح طلب که متاسفانه ماوای شونیستهای قدیم و نئو شونیستها شده است. تا جاییکه استاندار ترک زبان منتسب این احزاب نیز با سخنان خود اهداف شونیستی را حمایت می کند(27) و رییس جمهور اصلاح طلب نیز علاوه بر بی اعتنایی کامل به طومارها و در خواستهای هویت طلبان آذربایجانی ، زبان تحمیلی فارسی را به عنوان عامل وحدت ایرانیان معرفی می کند. در اپوزسیون داخلی نیز می توان رگه های شونیسم را از کم تا خیلی شدید مشاهده کرد. بطوریکه می بینیم امروزه علاوه بر سانسور اخبار مربوط به فعالیتهای هویت جویان آذربایجانی در مطبوعات مربوط به اصلاح طلبان و اپوزیسیون ، نوشته هایی که به تحریف واقعیتهای تاریخی وفرهنگی ترکان می پردازد کماکان ادامه دارد. و وضع اپوزیسیونهای خارج از کشور بغیر از اپوزیسیون ملتهای غیر فارس بدتر از داخل است.
در دوران بعد از انقلاب نیز مکتب آذربایجان غیر فعال نبود و نطفه حرکت جدید هویت خواهی ملت آذربایجان را پرورش می داد. نشریات و کتابهای ترکی نسبتا زیاد اوایل انقلاب جرقه های اولیه این حرکت بودند که به علت دوران جنگ و خفقان دوران سازندگی دچار رکود زودرس شد. اما این حرکت همچنان زنده بود که بعد از استقلال جمهوری آذربایجان دوباره شکوفا شود. استقلالی که یاد آور هویت آذربایجانی برای ملت آذربایجان ساکن ایران بود. و همدردی با جنگ زدگان و آسیب دیدگان کشتار آذربایجانیهای قراباغ توسط داشناکهای ارمنی بار دیگر نمو هویت آذربایجانی بود. این سمپاتیها و همدردیهای ملت دو پارچه آذربایجان شوک بزرگی به حکومت مرکزی ایران وارد کرد که مانند دیگر حکومتهای مرکزی شعار تمامیت ارضی را سر پوشی بر سیاستهای استعمارگرانه خود قرار داده اند و با حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم خود از ارمنستان که تا کنون نیز ادامه دارد و دیگر سیاستها سعی نمود علاوه بر تضعیف موقعیت کشورتازه به استقلال رسیده آذربایجان ، از شدت گیری روابط ملت دو پارچه آذربایجان نیز جلوگیری کند. علاوه بر این سرکوبهای داخلی نیز افزایش یافت و محدودیتهای مطبوعاتی و فرهنگی بیشتر شد. کاندید منتخب تبریز که با قول وقرارهای احیای حقوق ملی آذربایجان به پیروزی چشمگیری در انتخابات مجلس دست می یابد ، توسط حکومت مرکزی بایکوت می شود (13). طبیعی است که بعد از پایان جنگ سرد که در آن حرکتهای دموکراسی ملل تحت لوای ایدئولوژیک جریان داشته اند اینبار هویت ملی خود را محور قرار دهند. ملت آذربایجان نیزاز این سیر طبیعی مستثنی نبوده است واگر زمانی بعلت همساییگی با قطب کمونیستی دنیا جولانگاه احزاب چپگرای کمونیست و سوسیالیست بوده است اکنون قوای خود را بیشتر در قالب هویت ملی خود بسیج می کند. (14)
حرکت هویت جویی آذربایجان مدتی دیگر را در فشاردوران سازندگی سپری می کند تا اینکه دوباره فریبی دیگر خورده و انرژی هایی را که می توانست صرف پیشبرد حرکت هویت جویی و احقاق حقوق ملت آذربایجان شود در کالبد حرکتی ایرانی دمیده شد تا اینبار مطالبات مردم آذربایجان در قالب جنبش دوم خرداد پیش برود. حرکتی که باشعار مردمسالاری شروع شد و اکنون بر ملت آذربایجان ثابت گشته است که گویا منظور از مردم همان ملت اصیل آریایی فارس زبان بوده! و اعتبار گفتگوی تمدن ها فقط در خارج از کشور می باشد! (15)
اکنون ما درجدیدترین فاز حرکت مدنی ملت آذر بایجان هستیم که می توان گفت نقطه شروع آن حماسه قلعه بابک می باشد. این بار ملت آذربایجان راه خود را از اصلاح طلبان و اپوزیسیون جدا ساخته است و خط سومی را ترسیم کرده است که اساس آن دموکراسی خواهی و هویت جویی ملت آذربایجان است. این بار فعالین و روشنفکران آذربایجانی به مطالبات ملی خود ارزشی ویژه داده اند که بر خلاف تجربیات گذشته خود ، حاضر به معامله و چشم پوشی از آن نخواهند بود.
از دیگر خصوصیات این حرکت خود جوش بودن آن است. خودجوش بودن این حرکت که ناشی از بستر سازی فرهنگی خوبی بود که در دوران بعد از انقلاب در مکتب آذر بایجان شروع شد و موجب آگاهی روز افزون ملت گشت. این حرکت خود جوش به خاطر همرایی آگاهانه ملت بطور هماهنگی عمل کرده و حماسه های عظیمی چون قلعه بابک را می سازد. شعله وری جریان بیداری مردم این حرکت خودجوش را به حرکتی در حال گسترش وتعطیل ناپذیر تبدیل کرده است، حرکتی که علی رغم جوسازیها و تفرقه اندازیهای حکومت مرکزی و شونیستها در پروسس تشکیل تشکل ها سیاسی کماکان با سرعت در حال پیشرفت است و قطعا در زمانی نه چندان دور تشکلهای سیاسی قدرتمندی نیز برای خود خواهد یافت که سخنگوی مطالباتش باشد. اگرچه فعالیتهای ارزشمند تشکلهای سیاسی خارج از کشور در معرفی مظلومیتها و حقوق آذربایجانیهای مقیم ایران به مجامع بین المللی چشمگیر و قابل توجه است.
مدنی بودن جریان هویت جویی ملت آذربایجان که بدور از کاربرد خشونت و با استفاده از ابزارهای فرهنگی و میتینگهای عموما قانونی به حرکت خود ادامه میدهد نیز از ویژگیهای والای این حرکت است.
اکنون شاهد هستیم که آذربایجان سخن می گوید (16) و مطالبات اصلی خود را که احیای دموکراسی و حقوق برابر ملتها در ایران است در قالب مانیفستی به ایرانیان اعلام می کند و طی آن خواستار سیستم پیشرفته فدرالیستی در ایران می گردد. اگرچه عده ای از هویت جویان آذربایجانی استقلال را ضامن واقعی تحقق دو خواست اصلی خود یعنی دموکراسی و حقوق ملی خود می دانند و عده ای نیز به خاطر کمرنگ بودن هویت آذربایجانی در مانیفست آذربایجان سخن می گوید از آن انتقاد می کنند. که بنظر نویسنده مانیفست فوق با اصلاحاتی می تواند به عنوان مناسبترین محورحرکت هویت جویان آذربایجانی تبدیل شود که متناسب با ظرفیتها و پتانسیلهای ملل ایرانی و روند سیاسی جهان است.
هویت ملی آذربایجانی در آذربایجان بسرعت در حال احیا و شکل گیری است. آذربایجانی ها امروز به این امر واقف می شوند که بر خلاف مطالب تحریف شده ای که در 80 سال گذشته به آنها تحمیل شده است دارای هویت تاریخی مستقل خود از قومی هستند که خود را از نژاد آریا می پندارند. دارای زبانی مستقل از زبان فارسی هستند بنام ترکی که یکی از غنی ترین و قانونمند ترین زبانهای دنیا است و با گستره وسیعی از سخنگویانش در دنیا. دارای میراث فرهنگی ، ادبی ، فولکلور و موسیقی بسیار وسیع و بی نظیری هستند. ادبا ، شعرا ، روشنفکران و قهرمانان فراوانی دارند که می توانند به آن ببالند. امروز میبینیم از تعداد کسانی که از ترک بودن و لهجه ترکی خود خجل بودند کاسته شده و صحبت به زبان فارسی با فرزندان در خانواده های ترکی مذموم شمرده می شود. هویت گم شده ترک آذربایجانی در حال شکل گیری است و این شکست کسانی است که تصور می کردند می توانند با خرده انگاری هویت ملل ایرانی ، از تنوع ملل ایرانی هویتی واحد بسازند.
قطعا ملی گرایی و ناسیونالیسم افراطی فارسی و پان ایرانیسم که معتقد به نابودی فرهنگ ملل غیر فارس بود ، خود از پارامترهای مهم شکل گیری ملی گرایی آذربایجانی است. با این تفاوت که ملی گرایی آذربایجانی بر خلاف ملی گرایی فارسی یا ایرانی معتقد به برابری حقوق دیگر ملل ایرانیست و بر خلاف نوع فارسی آن مبارزه با اندیشه شونیستی برتری ملتی بر ملت دیگر را چه فارس و چه ترک هدف خود قرار داده است نه مبارزه با ملتها و فرهنگها را. ملی گرایی آذربایجانی بر خلاف نوع مخرب ملی گرایی ابزاریست سازنده برای احیای حقوق طبیعی ملت آذر بایجان.
امروز هویت جو و ملی گرای آذربایجانی مورد انتقاد کسانی واقع می شود که می گویند گذشت زمان این حرفها و احیای حقوق ملی ملت آذربایجان را مغایر روند جهان مدرن و دشمن تمامیت ارضی می پندارند. باید پاسخ گفت که نه تنها زمان سخن گفتن از حقوق طبیعی و اولیه انسانی نظیر تحصیل به زبان مادری وحفظ فرهنگهای ملی نگذشته است بلکه بعد از شکست قطب بندی ایدئولوژیک هم اکنون دنیا در فاز هویت گرایی ملی است، حتی ملل پیشرفته اروپایی نیز علی رغم تشکیل کنفدراسیون اتحادیه اروپا ، شدیدا مدافع فرهنگ و زبانهای ملی خود هستند. و دیگر اینکه جالب است که اکثر این منتقدین خود جزء ملی گرایان افراطی فارس هستند که آریا گرایی و تلاش زیاد خود را برای پاس داشتن زبان فارسی را مغایربا انتر ناسیونالیسم و روند جهانی شدن نمی دانند ولی احیای حقوق آذربایجانیها و یادگیری زبان مادری در مدارس را خواستی غیر مدرن می پندارند! اینان اگر براستی نگران عقب افتادن از روند جهانی هستند ، کسی سد راهشان نیست می توانند زبان خود (فارسی) را قربانی کنند ، چرا از کیسه خلیفه می بخشند؟
در مورد مسئله تمامیت ارضی نیز باید گفت ، تمامی ارضی بخودی خود ارزشی ندارد ، تمامیت ارضی یک سرزمین زمانی ارزشمند می شود که مردم و ملتهای آن سرزمین از حقوقی برابر برخوردار باشد. دیگر اینکه آیا تمامیت ارضی کشورهای متعددی که در چهارچوب و قالب اصول دموکراتیک و فدرال چند زبانگی و چند فرهنگی بودن را پذیرفته اند مستحکم تر است يا کشورهای غیر دموکراتیک که یکسانسازی اجباری فرهنگی را تجویز می کنند؟! قطعا دشمن اصلی تمامیت ارضی یکسان سازی اجباری ملل و عدم رعایت حقوق آنها است.
آری شونیسم فارس که شعله وری نهضت هویت گرایی آذربایجان را نظاره گرست ، دست و پاچه شده و نهایت سعی خود را در تخریب و تحقیر این حرکت به کار میبرد. از جمله می توان به ظهور نئوشونیستها و حتی ظهور مجدد شونیستهای قدیمی با تئوریهای مضحک قدیمی در نشریات رسمی کشور اشاره کرد (17).
تئوریهای این به اصطلاح مورخین و زبانشناسان شونیست نمی تواند ذره ای از مشروعیت حرکت ملی آذربایجان بکاهد حتی اگر تئوریهایشان درست باشد. . زبان ما با شباهت صد در صدی گرامری و لغوی با همزبانان خود در شمال رود ارس و شباهت گرامری و لغوی بسیار بالا با همزبانان خود در غرب کوههای آرارات جزء زبانهای ترکی ( لهجه آذربایجانی) می باشد! یادگیری و تحصیل به زبان مادری حق شناخته شده ایست که تمام دنیا به آن اعتراف می کند. ما ادعا نمی کنیم که از نژاد و یا قومی خالص و برتری هستیم یا زبان و فرهنگی خالص داریم ، ما خواهان حق خود یعنی تحصیل به زبان مادری و حفظ و پرورش فرهنگ خود هستیم ، این حق ما است خواه زبان ما میراثی 7000 ساله از سومریها باشد و خواه اجداد ما در زمان صفویها زبان آذری و تاتی وهرزنی را ترک کرده و زبان ترکی را اختیار کرده باشند. خواه اسم زبان مادری ما ترکی باشد و خواه آذری ، خواه اجداد ما از نژاد آریا بوده باشند چه از نژاد ترک و چه زرد پوست بوده باشند چه سفید پوست. اگرچه اصلا ما چیزی به اسم نژاد ترک و فارس و آریا نداریم و هیچ قوم و زبان خالصی نیز در دنیا نمی توانیم پیدا کنیم.
دیگراینکه سعی در بی اهمیت کردن مشکلات و مطالبات ملت آذربایجان و پررنگ جلوه دادن مسئله خودکامگی در کل ایران بعنوان مهمترین مسئله ای که باید انرژی کل ملت ایران علیه آن بسیج شود دارند. باید چنین پاسخ داد که احیای حقوق طبیعی ملت آذربایجان نه تنها مغایرتی با برقراری دموکراسی در ایران ندارد ؛ بلکه دموکراسی بدون احیای حقوق اقوام ایرانی امکان پذیر نیست. حرکت ملی آذربایجان با ویژگیها و خواستهای ویژه خود در کنار دیگر ملتها می تواند(و می خواهد) که برای بر قراری دموکراسی در ایران مبارزه کند. اما می خواهد امروزاهدافی را که برایش مبارزه می کند شفاف و بی پرده اعلام کند تا همانند انقلاب اسلامی که بدون تعریف درستی از شعارها به پیروزی رسید دچار تضییع حقوق نشود. و آیا این افراد منتقد که مسائل فرهنگی و ملی آذربایجانیها را بی اهمیت می پندارند درحالیکه استفاده یک کلمه ترکی یا عربی در زبان خالص پارسیشان قلب کوروش را بدرد می آورد خود حاضر به پذیرش شرایط و اوضاعی هستند که امروز به آذربایجانیها تحمیل شده است؟! آیا آنها راضی می شدند که با مالیات اخذ شده از آنها به آنها ترکی می آموختیم!؟ اگر آنها انسانهای واقع بین وحقیقتا وطن دوستی باشند ، قطعا درک می کردند که عقب ماندگی فرهنگی یک یا چند ملت ایرانی معادل عقب ماندگی فرهنگی کل ایران است و ریشه کنی نهایی و قطعی خودکامگی در ایران منوط به پیشرفت فرهنگی کل ایران است.
اینان تبعیض های اقتصادی روا داشته شده به آذربایجان را انکار می کنند. که علاوه بر مراجعه به آمار موجود(23)، می توانند با مراجعه به آذربایجان و همینطور به استانهایی که اکثریت غیر فارس دارند نظیر کردستان و بلوچستان و خوزستان ، تفاوت اقتصادی آنها را با استانهایی با اکثریت فارس مقایسه کنند. آیا عقب ماندگی آذربایجان با آنهمه ثروت طبیعی به عنوان قطب مهم کشاورزی و صنعتی و موقعیت استرتژیک قابل توجیه و قابل مقایسه با دیگر استانها است ؟ بروایتی مهاجرت از آذربایجان بیش از مهاجرت استانهای جنوبی در زمان جنگ بوده است! چیست این عامل بدتر از جنگ در آذربایجان؟ آیا نسبت ترک زبانان در مشاغل سطح پایین با نسبت آنها در پستهای بالاتری نظیر پستهای علمی و تحقیقاتی در مرکز برابر است؟! اگر برابر است پس چرا و در فیلمها لهجه های ترکی از آن مشاغل سطح پایین می شود؟!
سران مملکتی ترک زبان را نام برده و می گویند دیگر مشکلتان چیست. مگر ما گفتیم می خواهیم حکومت را قبضه کنیم یا ملت ترک زبان را بی عیب می انگاریم. نه! به نظر ما مشکل ملت ایران عقیده شونیستی برتری ملتی به ملت دیگر است و هر نوع شونیسمی مذموم است خواه شونیسم ترکی ، خواه شونیسم فارسی. ما هویت جویان آذربایجانی علیه شونیسم و در راه احیای حقوق طبیعی و قانونی خود مبارزه می کنیم. هرکه با حسن نیت ما را یاری دهد به جمع ما خوش آمده است چه فارس و چه ترک و هرکه نسبت به اهداف ما بی تفاوت یا مخالف باشد از جمع ما نیست.
از دیگر متدهای تخریب حرکت ملی آذربایجان که توسط شونیستها علیه حرکت ملی به کار می رود نسبت دادن آن به نیروهای خارجی و گاه غیر آذربایجانی و حتی مصادره این حرکت بنام حرکتی ایرانیست. ما را عامل بیگانه ، پان ترک ، تجزیه طلب ، کمونیست و توده ای سابق می نامند. حرکت ملی آذربایجان با ریشه ای یک صد ساله که از بطن نیازهای طبیعی ملت آذربایجان ریشه می گیرد حرکتی است طبیعی که تکوین و رشد آن با بودن ویا نبودن نیروهای خارجی بالاجبار اتفاق می افتاد و همسویی موضعی و نسبی اهداف حرکت ملی آذربایجان با اهداف نیروهای غیر آذربایجانی یاغیر ایرانی دلیل بر عدم مشروعیت این حرکت نمی باشد ، چنانچه همسویی دموکراسی خواهی مردم ایران با نیات آمریکا و دیگر استعمارگران خارجی بر خلاف ادعای جمهوری اسلامی دلیل بر عدم مشروعیت خواست مردم ایران و وابستگی 60-70 میلیون ایرانی به بیگانگان نمی شود. ودیگر اینکه اگر اینان نگران وابستگی حرکت ملی آذربایجان به خارج از کشور هستند می توانند آنها را یاری دهند تا ابزارهای احیای حقوق خود را در چهارچوب مرزهای ایران بیابند. در مورد تجزیه طلب بودن ، اول اینکه تجزیه طلبی جزء حقوق انسانی و طبیعی هر ملتی است و دیگر اینکه ما معتقدیم تجزیه طلبان واقعی کسانی هستند که ملت فارس را صاحب اصلی کشور ایران می شناسند و بدین گونه ملتهای دیگر را از بدنه ایران تجزیه می کنند. و لازم به تکرار است که حرکت ملی آذربایجان در راستای برقراری دموکراسی ،حقوق برابر ملتها و احیای حقوق طبیعی ملت آذربایجان است ،هرکه را با حسن نیت ما را یاری دهد پذیرا هستیم از هر مسلک و عقیده ای، چه پان ترک باشد ، چه توده ای سابق و خواه تمامیت خواه باشد ، خواه استقلال طلب و خواه خواهان حکومت فدرال. دیگر اینکه ما آذربایجانیها به این بر چسب ها عادت کرده ایم ،مثلا ما می دانیم که یاد گیری به زبان مادری ترکی معادل با کمونیست بودن است. اگرشونیست ها فکر می کنند بااین برچسب زدنها به جمعیت خود جوش و روز افزونی که هر سال در قلعه بابک و میتینگهای متفاوت جمع می شوند می توان این حرکت را متوقف کرد کسی جلویشان را نگرفته است ، تازه نهادهای دولتی و رسمی کشور نیز یاریشان می دهند.
قصد مصادره حرکت ملی ما را دارند. سعی در کمرنگ کردن هویت آذربایجانی حماسه قلعه بابک و معرفی کردن آن به عنوان یک حرکت پان ایرانی را دارند. با شنیدن و دیدن شعارها و سرودها و پلاکاردهای حضار قلعه بابک این ادعابیشتر به شوخی می ماند. ملت آذربایجان در روز تولد بابک که بعنوان اسطوره مبارزه علیه ظلم و استثمار خارجی شناخته شده است با تجمع در قلعه باستانی او خواستهای ملی خود را با صدایی رسا بیان می کنند. حتی فارس بودن بابک نیز اگر ثابت شود ، از ارزش این قهرمان سمبولیک و نقش آن در این حرکت ملی آذربایجان کاسته نمی شود. چون رمز و ارزش این قهرمان سمبولیک به مبارزه طولانی و آشتی ناپذیر او با استعمارگران است نه زبان یا مسلک و مذهب او. چندین روز قبل نیز شاهد مصادره یکی دیگر از حرکتهای ملی آذربایجانیها یعنی شرکت آنها در بزرگداشت قهرمان ملی آذربایجان ، صفرخان قهرمانیان توسط عوامل شونیست بودیم. شونیستها قصد معرفی این سرباز فداکار دموکرات آذربایجان به عنوان شخصیتی پان ایرانی را داشتند و مطبوعات آنها دست وپاچه از شنیدن خبر برگزاری این بزرگداشت و شکست خود در مصادره این شخصیت آذربایجانی ، آذربایجانیهای مدافع حقوق خود را تشنج آفرین و عوامل انصارحزب الله نامیدند.

آری مکتب آذربایجان حماسه ای دیگر می آفریند و حرکت ملی آذربایجان را اینبار با ماهیت دموکراسی خواهی و هویت طلبی به ایران و جهان معرفی می کند. حرکتی که نه تنها الهام بخش دیگر ملتهای مظلوم ایران شده است بلکه پتانسیل این را نیز دارد که در آینده ای نه چندان دور به وسیع ترین و قوی ترین حرکت مدنی–سیاسی ایران تبدیل شود. این حرکت با الویت دادن به دموکراسی و هویت ملی خود همانند همیشه دست دوستی به سوی ملتهایی دراز می کند که به حقوق برابر ملل معتقد هستند.

یاشار تبریزلی November 2003 12

زیر نویسها:

* ملت در این مقاله به مجموعه ای از انسانها با علایق مشترک اشاره می شود که بیشتر تعریف اتنیک آن مد نظر است (12). بنظر نویسنده (4) نباید و نمی توان به دنبال تعاریف دقیقی از ملت گشت و باید در این زمینه انعطاف پذیر بوده و نباید به جای پرداخت به اصل موضوعات درگیر تعریف الفاظ ایده آل بود.استفاده از لفظ ملت برای اشاره به گروهی از مردم است می تواند با الفاظ دیگری نظیر قوم ، خلق ، مجموعه یا گروه نیز جایگزین شود. بنا به تعریف مد نظر نویسنده این مقاله یک شخص همزمان می تواند جزء چندین ملت باشد ، بدین دلیل است که در این نوشته الفاظ ملت آذربایجان و ملت ایران هردو به کار می رود. ونظر کسانی را که استفاده از این لفظ را معادل تجزیه ایران می دانند باید به کشورهای چند ملیتی نظیر سویس وبلژیک و هندوستان جلب کرد.

** زبان فارسی از این بابت تحمیلی خوانده می شود که امروزه آذربایجانیها و دیگر ملل فارس به ازای مالیاتی که پرداخت می کنند مجبورند به جای زبان مادری خود زبان فارسی را یاد بگیرند. اگرچه زبان فارسی زمانی داوطلبانه به عنوان زبان ارتباطی ملل ایرانی انتخاب شده بود. برای اطلاع از پیامدهای مشکل دو زبانگی در جوامع غیر فارس ایران خوانندگان می توانند به مطالبی که در این زمینه نوشته شده است مراجعه کنند. (21) و (22)

مراجع:

1. 1. http://www.shamsorg.com/rayis.htm : رحیم رییس نیا
2. 2. http://www.arazonline.net/azarbayjan/arazonline_heyat01.pdf :دکترجواد هیئت
3. 3. http://www.cst.uwaterloo.ca/~garousi/azbiltop/xiyabani_sher_meqale_toplu.pdf : AZBILTOP
4. 4. http://www.tribun.com/1100/1105.htm :یاشار تبریزلی
5. 5. http://www.tribun.com/1100/1133.htm : نوید آذربایجان
6. 6. ویژه نامه هفته نامه یول (ضمیمه شماره 10) ، پنجاه و هفتمین سالگرد 21 آذر
7. 7. مستند سینمایی حکومت دموکرات آذربایجان ، تهیه شده توسط رسول رضا وزیر هنری دولت وقت جمهوری آذربایجان شوروی.
8. 8. http://21-azer.blogspot.com
9. 9. http://www.tribun.com/Sayir%20Media/SM134.pdf :جلال آل احمد
10. 10. http://www.tribun.com/Sharat/MA00.pdf :ماشالله رزمی
11. 11. http://www.tribun.com/Karegoriler/Tumarlar.htm
12. 12. http://www.tribun.com/Aktuel/Akt02new.pdf :ماشالله رزمی
13. 13. http://www.tribun.com/1000/1011.htm :عاریف کسکین
14. 14. http://www.tribun.com/1100/1138.htm :ماشالله رزمی
15. 15. http://www.arazonline.net/azarbayjan/arazonlinemenaf.pdf :مناف سببی
16. 16. http://www.tribun.com/900/986.htm آذربایجان سخن می گوید
17. 17. http://www.duzgun.net/_private/maghalat%20dr.htm :دکتر محمدزاده صدیق
18. 18. دوازده قرن سکوت ، کتاب اول و دوم، اثر ناصر پورپیرار (naria.persianblog.com)
19. 19. http://www.tribun.com/Aktuel/Akt75New.pdf :ناصر پورپیرار
20. 20. http://www.tribun.com/1100/1101.htm :ویلیام داگلاس
21. 21. http://www.cst.uwaterloo.ca/~garousi/azbiltop/abtam/iki-dillilik.pdf :معصومه فنایی
22. 22. http://news.gooya.com/society/archives/000637.php :زهره وفایی
23. 23. http://www.cst.uwaterloo.ca/~garousi/azbiltop/abtam/Mafhoom_e_Tosee.pdf :آراز آذرلی
24. 24. http://www.cst.uwaterloo.ca/~garousi/azbiltop/abtam/sened-zuhur-shuvunism.pdf :علی رضا صرافی
25. 25. http://www.tribun.com/nr6/TR640.PDF : علی رضا اردبیلی
26. 26. http://www.tribun.com/Aktuel/Akt90ne.pdf : علی رضا اردبیلی
27. 27. http://www.tribun.com/Sayir%20Media/SM026.pdf

[ابراهیم محسنی - December 1, 2003 03:47 AM]

واقعا شرم آور است . از پیشه وری دفاع کردید؟ او نتوانست به ارزوی قرار دادن ایران در آغوش شوروی برسد .
شما هم در اروپا از فرط عیاشی و بیخیالی می خواهید حرفی بزنید .
در این 25 سال که مردم با هزار بدبختی ایران را سر پا نگهداشتند کجا بودید ؟
زندانی دادند . شکنجه شدند . دانشجویانشان کتک خوردند و... شما کجا بودید ؟
بدبختای وطن فروش ما ایران و اذربایجان را مثل ناموس خود مواظب هستیم .
شما در زیر سایه ... در اروپا خوب زبان دراز شدید. اگر جرات مبارزه دارید بیایید ایران .
اذربایجان و ایران به افراد بزدل و ترسو و عیاش نیاز ندارد .
ابراهیم محسنی - اردبیل

[Sina - December 1, 2003 03:31 AM]

Dear Sir
I guess the report provided by Khalil maleki could show how was the different tendecies for USSR at that time. He was an agent of TUDE Party at that time. By the way Pishevary is counted as one of supporters of Intennational Socialist Front. If they could get the power in azarbayjan at that time ,sooner or later he should have chosen between National Interest of USSR or Azarbayjan. What do you think he would do at that time regarding the international political environment at that time

By the way I'm Iranian but not from fars nation,like you. In my opinion the beauty of Iran is its diversity of nations who learned how to live together and respect eachother.

I'm sure you have heared the verse "Hame jaye iran saraye man ast". I doubt you have read it well or not. I'm not Fars but I believe that "Hame jaye iran saraye man ast"

It is very strang for me that now a days that all the people learned that they power and economy could be developed by unity, you're focusing on distinction points between different nations who live on an ainciant country who has learned how to minimize racist culture between it's nation.

I especially emphasize on Azari people who defended the country through centuries and were always one of nations who was pioneers for freedom and justice beside culture


[Samad Tabrizi - December 1, 2003 03:23 AM]

آقای سببي کسی که از وطنفروشي نوکري مثل پيشوري حمايت ميکند، و نوکر بودن اورا می خواهد توجيه کند، بخوبی از حال ان مخشص هست که چه خوابی برای اذريان در اينده ديده، شما، پانترکهاي در بدر که معمولا از تودهايهاي قديم هستيد، حالا که ميدانيد همه هويت توديها ها را شناخته اند، سعی در توجيه نوکر بودن خائنين به کشور مثل پيشوري ميکنيد، ننگ بر شما، وطنفروشان، ننگ بر افرادي که سوداي جدائي اذرابادگان از ايران عزيز را در سر ميپرورانند، ننگ بر تمام مذدوران خارجی که در لباس روشنفکر ضربات سختی را برپيکر اين کشور عزيز وارد کردند، اقاي سببي چه اسمي شايسته افرادي مثل شما است که سعي در توجيح خيانت به کشور توسط افرادي مثل پيشوري است . اقاي سببي اگر از نظر شما پيشوري وطنفروش و نوکر نبود ميتوانيدتعريف خود را ازنوکر ووطنفروش بيان کنيد تا افراد مثل من توجيح گردند . پاينده اذرابادگان هميشه سرافرار در کنار ايران هميشه جاويدان

[Samad Tabrizi - December 1, 2003 03:06 AM]

آقای سببي کسی که از وطنفروشي نوکري مثل پيشوري حمايت ميکند، و نوکر بودن اورا می خواهد توجيه کند، بخوبی از حال ان مخشص هست که چه خوابی برای اذريان در اينده ديده، شما، پانترکهاي در بدر که معمولا از تودهايهاي قديم هستيد، حالا که ميدانيد همه هويت توديها ها را شناخته اند، سعی در توجيه نوکر بودن خائنين به کشور مثل پيشوري ميکنيد، ننگ بر شما، وطنفروشان، ننگ بر افرادي که سوداي جدائي اذرابادگان از ايران عزيز را در سر ميپرورانند، ننگ بر تمام مذدوران خارجی که در لباس روشنفکر ضربات سختی را برپيکر اين کشور عزيز وارد کردند، اقاي سببي شما حتي ايراني نيستيد . پاينده اذرابادگان هميشه سرافرار در کنار ايران هميشه جاويدان

[Samad Tabrizi - December 1, 2003 02:45 AM]

مجله‌ي ايران‌شناسي، سال يازدهم، ص 699-702)
+ اسلام‌پناهي پيشه‌وري و حزب دموركات آذربايجان:
پيشه‌وري پس از انجام [يافتن] انتخابات «مجلس ملي»، در اطلاعيه‌اي، «دوران جديدي از تاريخ فرقه‌ي دموكرات آذربايجان» را با اين عبارت اعلام كرد: «اذا جاء نصرالله والفتح و رأيت الناس يدخلون في دين الله افواجا. آذربايجان دوره‌ي تاريخي نويني را آغاز كرده است …» [روزنامه‌ي آذربايجان، شماره‌ي 69، 12 آذر 1324] (ص 126).
اقدام ديگري كه دموكرات‌ها به خاطر كسب حمايت عناصر مذهبي انجام دادند، رفع ممنوعيت از اعمال معين مذهبي بود كه از اوائل دوره‌ي به سلطنت رسيدن رضاشاه ممنوع شده بود. اين اعمال از جمله شامل سنن مذهبي مرسوم مثل سينه‌زني، زنجيرزني، قمه‌زني و تعزيه به ويژه در اوج عزاداري‌هاي ماه محرم بود. به علاوه، حق زنان به پوشيدن چادر كه رضاشاه آن را در دهه‌ي 1930 (دي 1314) غيرقانوني ساخته بود، دوباره اعاده شد. وابسته‌ي مطبوعاتي امريكا در اين هنگام از تبريز ديدار كرده است، در يكي از گزارش‌هاي خود يادآور شده است: «بي‌فايده نيست گفته شود كه دموكرات‌ها، اعاده‌ي رسوم و مراسم مذهبي را به صورت آزاد تشويق مي‌كنند و در حال حاضر، آنان خود در مراسم عزاداري محرم شركت مي‌نمايند … موضع دموكرات‌ها در تساهل مذهبي، به وضوح براي خرسند ساختن مراجع مذهبي بود كه هرگز ناخشنودي خود را از دموكرات‌ها پوشيده نساخته بودند. دموكرات‌ها با در اختيار گرفتن تني چند از ملايان و با جلوگيري نكردن از مراسم سنتي مذهبي، كوشيدند تا راه سازشي با روحانيان بگشايند» (ص 162) (همه به نقل از: تورج اتابكي، «آذربايجان در ايران معاصر»، ترجمه‌ي محمدكريم اشراق، تهران، 1376).
+ به نوشته‌ي دكتر جهانشاه‌لو (معاون پيشه‌وري)، كه خود از نزديك شاهد ماجرا بوده است توجه بفرماييد:
«بعد از عبور ارتش از قافلان‌كوه و حركت به سوي تبريز، سرهنگ قلي‌اف افسر سازمان امنيت شوروي، كه پس از آتاكيشي‌يف، سركنسول شوروي در تبريز، همه كاره و ناظر بر كارهاي فرقه بود، به دستور باكو مصلحت ديد محمد بي‌ريا را كه با دار و دسته‌ي دكتر جاويد و شبستري، هواخواه حل مسالمت آميز و دريافت امتياز نفت براي روس‌ها بود، صدر فرقه‌ي دموكرات بگذارد و آقايان پيشه‌وري، پادگان و مرا به اين عنوان كه مخالف حسن نيت قوام السلطنه هستيم به باكو تبعيد كند … ما همراه با پيشه‌‌وري با قرار قبلي به سركنسول‌گري شوروي نزد آقاي سرهنگ قلي‌اف رفتيم … آقاي پيشه‌وري كه از روش ناجوانمردانه‌ي روس‌ها سخت برآشفته بود، از آغاز به سرهنگ قلي‌اف پرخاش كرد و گفت شما ما را آورديد ميدان و اكنون كه سودتان اقتضا نمي‌كند، ناجوانمردانه رها كرديد. از ما گذشته است اما مردمي را كه به گفته‌هاي ما سازمان‌يافتند و فداكاري كردند، همه را زير تيغ داديد، به من بگوييد پاسخ‌گوي اين همه نابساماني كيست؟ آقاي سرهنگ قلي‌اف كه از جسارت آقاي پيشه‌وري برآشفته بود و زبان‌اش تپق مي‌زد، يك جمله بيش نگفت: "سني گتيرن، سنه ديير گت" [= آن كسي كه تو را آورده به تو مي‌گويد برو!] و جمله‌ي ديگري هم به آن افزود كه ساعت 8 شب امروز رفيق كوزل‌اف بيرون شهر در سر راه تبريز - جلفا منتظر شماست و از جا برخاست و دم در ايستاد». (دكتر نصرت‌الله جهانشاه‌لو: «ما و بيگانگان»، برلين، 1982م.، ص 385؛ به نقل از: مرتضا زربخت «نقدي بر درد زمانه»، مجله‌ي بخارا، شماره‌ي 2، مهر و آبان 1377، تهران، ص 1-200).
+ گله‌ي پيشه‌وري از استالين:
هنگامي كه استالين مطمئن شد كه امتياز نفت را به دست آورده، دستور خروج ارتش سرخ را از ايران صادر كرد، آن وقت بود كه پيشه‌وري احساس كرد پشت‌اش خالي شده و طي نامه‌اي به استالين اظهار گله كرد. اسنادي كه اخيراً از آرشيو شوروي سابق به دست آمده، پاسخ استالين به پيشه‌وري را برملا مي‌كند. اينك قسمتي از نامه‌ي استالين [كه] مربوط به سازش شوروي با قوام است، در اين جا نقل مي‌كنيم:
«رفيق پيشه‌وري … در ايران هيچ گونه بحران عميق انقلابي وجود ندارد. تعداد كارگران ايران اندك است و از سازمان‌دهي ضعيفي برخوردارند. روستاييان ايراني هنوز فعاليت جدي‌اي از خود نشان نمي‌دهند. ايران درگير يك جنگ با يك دشمن خارجي نيست كه يك ناكامي نظامي بتواند محافل انقلابي [ارتجاعي!] ايران را ضعيف كند … تا زماني كه نيروهاي شوروي در ايران بودند، شما فرصت داشتيد كه مبارزه را در آذربايجان پيش‌برده و يك نهضت دموكراتيك گسترده را با خواسته‌هاي فراگير سازمان‌دهي كنيد، ولي نيروهاي ما مي‌بايست ايران را ترك كنند و [ترك] كردند. اكنون در ايران چه [وضعيتي] داريم؟ نزاعي جريان دارد بين دولت قوام و محافل انگلوفيل ايران كه نماينده‌ي ارتجاعي‌ترين عناصر ايران هستند. قوام به هر اندازه كه در گذشته ارتجاعي بود [اينك] بايد در دفاع از منافع شخصي و منافع كابينه‌اش هم كه شده باشد، برخي اصلاحات دموكراتيك را مجري داشته و براي جلب حمايت از ميان عناصر دموكراتيك ايران اقدام كند. در اين وضعيت تاكتيك ما چه بايد باشد؟ از او حمايت كرده انگلوفيل‌ها را منزوي ساخته و بدين ترتيب زمينه‌اي فراهم آوريم براي دموكراتيزاسيون بيش‌تر ايران. كل توصيه‌ي ما به شما بر چنين برداشتي استوار است. البته مي‌توان تاكتيك متفاوتي هم اتخاذ كرد. تف افكندن به همه چيز، قطع رابطه با قوام و بدين ترتيب تضمين پيروزي مرتجعين آنگلوفيل، ولي اين را نمي‌توان يك تاكتيك دانست. اين [تاكتيك] عملاً خيانت به اهداف خلق آذربايجان و دموكراسي ايران است» (قسمتي از نامه‌ي استالين به پيشه‌وري، 8 ماه مه 1946، به نقل از مرتضا زربخت، همان، ص 200-198).
+ پس از گذشت [بيش از] 54 سال از حكومت پيشه‌وري، بد نيست ببينيم امروز طرف‌داران آن حكومت چه مي‌گويند. سومين «كنگره‌ي جهاني آذربايجانيان» در دوم اكتبر 1999 در شهر كلن آلمان برگزار شد. اظهار نظر دو تن از شركت كنندگان در اين كنگره كه از مخالفان جدي دوران پهلوي اول و دوم و حكومت اسلامي هستند و از موافقان حكومت يك ساله‌ي پيشه‌وري در آذربايجان، جالب توجه است. يكي از ايشان گفته است كه «فضاي كنگره‌ي شديداً نامطلوب بود و به گرفتاري‌هاي ملي خود آذربايجاني‌ها توجهي نشد» و ديگري اظهار داشته است «تصور من از اين كنگره غلط از آب درآمد». در اين كنگره مانند دو كنگره‌ي قبلي، پرچم جمهوري آذربايجان (آذربايجان شوروي سابق) در صدر كنگره قرار گرفته بود و نصب پرچم سه رنگ ايران حتا بي‌شير و خورشيد منع شده بود. ناگفته نماند كه در دومين كنگره‌ي جهاني آذربايجانيان كه در شهر واشنگتن برگزار گرديد، جلسه با پيام حيدر علي‌اف رييس جمهور آذربايجان افتتاح گرديد … (ر.ك. «اران قفقاز در صدد بلع آذربايجان»، ايران‌شناسي، سال 10، شماره‌ي 1، بهار 1377، ص 140-127). كوشش برگزار كنندگان اين گونه كنگره‌ها حداقل براي برقراري مجدد حكومت دمكرات آذربايجان است. به اين اعلاميه توجه بفرماييد: «اطلاعيه - به مناسبت فرارسيدن پنجاه و چهارمين سال‌گرد برپايي حكومت دموكرات آذربايجان و بزرگ‌داشت خاطره‌ي فداييان و جانبازان آن حركت بزرگ ملي و مردمي و ارج گذاردن به خون شهيدان از دست رفته، يادبودي از طرف كنگره‌ي جهاني آذربايجانيان، واحد واشنگتن و حومه، در روز شنبه 11 دسامبر 1999 ساعت هشت بعد از ظهر تا يازده همان شب برقرار خواهد شد. از ميهمانان با چاي و شيريني پذيرايي مي‌شود. با شركت خود خاطره‌ي مترقي‌ترين حكومت منطقه را گرامي بداريم و در جهت برقراري مجدد آن بكوشيم. براي كسب اطلاعات بيش‌تر با تلفن 2828-899 (301) تماس حاصل نماييد. برنامه به زبان تركي آذربايجاني اجرا خواهد شد». (به نقل از: ايرانيان واشنگتن، شماره‌ي 77، 28 آبان 1378، ص 18).

[amir - December 1, 2003 02:17 AM]

pishevare Qahremani bod ke kes az an qadr dani nakard va qadre en insane Mobarez ra nadanest
zende bad sosialist

Copyright: gooya.com 2016