اهمیت فوق العاده جایزه نوبل برای جنبش ملی و آزادیخواهانه ایران، و احترام به خانم عبادی انگیزه من در نوشتن این یادداشت است.
جایزه زرینی که بر تارک خانم عبادی می درخشد میوه شیرین صدسال پیکار و کوشش ملت و روشنفکران کشور ما در راه آزادی است. پس ازسالیان دراز ناکامی و شکست های تلخ، اعطای جایزه صلح نوبل به آزاده بانوئی شکیبا، کوشا و شجاع، به یکباره بوی خوش دورانی تازه به مشام همه ما رساند. ما ایرانیان بیش از هر مردمی به این لبخند خوش زمانه نیاز داشتیم و نیاز داریم. برخلاف ادعای خودکامگان و یا تصورات بیمارگونه ای که هنوز در اذهان مغشوش برخی از قربانیان خودکامگی وجود دارد، جایزه صلح نوبل نه ابزاری در دست قدرت های بزرگ است و نه مدالی است که به آسانی توزیع می شود. جایزه صلح نوبل پاداشی است که وجدان صلح دوست و آزادیخواه انسان به نماینده ای از نمایندگان برجسته ملت ها که به صلح و آزادی و حقوق بشر خدمت کرده اند اهدا می کند. قدر آن را بدانیم و شیرین عبادی را در راه دشوار و پرمخاطره ای که در پیش دارد و در پیش داریم همراه و پشتیبان باشیم.
اما حمایت وهمراهی با انتقاد خیرخواهانه وسازنده نه فقط ناسازگارنیست بلکه خود لازم وملزوم یکدیگرند. خانم عبادی هم مثل هر انسان دیگری بی نیاز از نقد نیست و اتفاقا بخاطر بارسنگینی که زمانه بر دوش او گذاشته بیش از هرکس دیگری به گوش شنوای انتقاد و پیشنهاد نیازمند است. پس به خود اجازه می دهم همزمان با جشن فرخنده اهدای جایزه نوبل به ایشان وهمراه با تبریک دوباره، نکاتی را یادآور شوم:
خانم شیرین عبادی بهتر از من می داند که همه ادیان ممکن است با حقوق بشر سازگار شوند، به شرطی که از حوزه قدرت و دولت جدا باشند و درمحدوده وجدانیات و باورهای اجتماعی و شخصی عمل کنند. اما بدون استثناء وبه عنوان یک قاعده عمومی همه حکومت های دینی ومسلکی با حقوق بشروبرابری شهروندان ناسازگاراند. هیچ نمونه ای هم در سراسرتاریخ تا به امروز وجود ندارد که استثنائی بر این قاعده باشد. وشاید با شناخت همین حقایق است که خانم عبادی در گفتگو با روزنامه های لوموند و فیگارو(چند روز پس از اعلام نام ایشان بعنوان برنده جایزه صلح نوبل) بر ضرورت جدائی دین از دولت تاکید کرده است. این که آقای محمد خاتمی وبرخی ازاصلاح طلبان جمهوری اسلامی گاه و بیگاه مدعی می شوند که اسلام با حقوق بشر سازگار است یک کلی گوئی است که برای فراراز حقیقت آشتی ناپذیری اسلام سیاسی و حکومت دینی با حقوق بشربه کار می آید. " مردم سالاری دینی" که آقای خاتمی از آن دفاع می کند حکومتی است دینی که به ادعای او با حقوق بشر یعنی با آزادی های سیاسی، برابری شهروندان در برابر قانون و لغو هرگونه تبعیض دینی، قومی، جنسی و نژادی سازگاری دارد. ذره ای نمی توان تردید کرد که آقای خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی آن چنان که خود بارها گفته اند با لائیسیته که بنای آن برجدائی مقوله دین ومسلک از مقوله دولت استوارمیشود و به هیچ وجه به معنای بی دینی نیست، مخالفت دارند. آنها وقتی می گویند اسلام با حقوق بشر سازگاری دارد مقصودشان آن است که حکومت اسلامی با حقوق بشر سازگار است. اما این ادعای واهی در تجربه تلخ یک ربع قرن اخیر ایران نادرستی خود را چنان عریان کرده است که اصرار بر آن فقط اعتبار گوینده را بر باد می دهد. و اگر کسی خیلی خوشباور باشد ممکن است گمان برد که خاتمی این بازی را برای کنار زدن اقتدارگرایان شروع کرده تا در گام های بعدی دین و دولت از هم جدا شوند. یعنی به همان برداشتی می رسد که برخی از اقتدارگرایان افراطی به خاتمی نسبت می دهند. اما حقیقت این است که اصلاح طلبان حاکمیت غالبا به " جمهوری اسلامی" ایمان دارند و هیچ یک از جنبه های زشت رژیم دینی که مایه فلاکت و ادبار برای ایران بوده و هست را ذاتی آن نمی دانند. آنها انتقاداتی دارند به برخی از " زیاده روی ها" و یا اشتباهاتی که جناح مقابل گهگاه مرتکب می شود و موجب " وهن نظام مقدس اسلامی" می گردد.
این مقدمه را آوردم تا نشان دهم که شایسته یک مدافع پیگیر حقوق بشرآنهم کسی چون خانم شیرین عبادی نیست که فرمول های سیاسی خاتمی را سرمشق قراردهد. جایزه شیرین عبادی آن چنان که خود به درستی گفته است، جایزه ای است به همه تلاشگران راه حقوق بشر و آزادی درهمه سالهای اخیرکه صد البته پیکار خستگی ناپذیر خانم شیرین عبادی در این میان برجستگی و درخشش ویژه ای دارد. اهدای این جایزه به یک بانوی مدافع حقوق بشر این پیام هوشمندانه را با خود دارد که وجدان صلح دوست و آزادیخواه جهانیان نه فقط به تلاشهای مردم ایران برای دستیابی به حقوق بشر و آزادی که پایه صلح جهانی است پی برده و از آن حمایت می کند، بلکه در این تلاشها، به نقش برجسته و پیشگام زن ایرانی نیزتوجه خاص دارد. اما وزن و اعتبار این جایزه و تاثیرآن بربهبود وضع حقوق بشردرایران مستقیما به کردار و گفتار خانم عبادی گره خورده است. دریغا، اگرخانم عبادی این سرمایه بزرگ را که آسان به دست نیامده به آسانی در بازی های سیاسی دو جناح و یا ورود به گفتمان هائی که مرز وی را با اصلاح طلبان حاکمیت درهم می ریزد، و موجب دوری ایشان از بسیاری از مردم بویژه نسل جوان می شود هزینه کند. انتظاراز خانم شیرین عبادی آن است که او صدای رسای آنان در تلاش برای تحقق آزادی و حقوق بشر باشد. خانم عبادی اگر قرار است در این تلاش دشواری که در پیش دارد مورد حمایت وسیع مردم و گروهها ولایه های مختلف اجتماعی از هرگرایش و عقیده ای باشد، نباید خود را درچنبره گفتمان هایی که در محدوده رقابت های جناح سیاسی حاکم بر کشور نیزکاربرد خود را از دست داده اند، اسیرکند. مقصود آقای خاتمی از سازگاری اسلام با حقوق بشر همانا سازگاری حکومت اسلامی و حقوق بشر است. آیا وقتی خانم شیرین عبادی نیز این جمله را تکرار می کند همین معنی را در نظر دارد؟ کسانی که سخنان او را می شنوند از کجا باید بدانند که مقصود ایشان از تکرار مداوم این جمله سازگاری حکومت دینی با حقوق بشر است و یا سازگاری اسلام غیرحکومتی با حقوق بشر؟ و اساسا چه اصراری هست که یک مدافع سرشناس حقوق بشرآنهم خانم عبادی به مباحث دینی وارد شود؟ و یا این که چرا خانم عبادی در پاسخ به پرسش فلان خبرنگاربگوید اگر من درهیات داوران بودم این جایزه را به خاتمی می دادم؟
آیا در برابر برخی پرسشها سکوت بهتر نیست؟ خانم عبادی بهتر از هر کس می داند که چرا هیات داوران صلح نوبل، هوشمندانه این جایزه را نه به یک مرد و نه به یک اصلاح طلب حکومتی، بلکه به یک بانوی مدافع حقوق بشر که هیچ گونه وابستگی به جناحهای حکومت دینی ندارد و سمبل جامعه مدنی و تلاش فرهیختگان ایران در راه حقوق بشر شناخته شده، اهدا کرده است. و بالاخره آن که چرا خانم عبادی از لزوم شرکت در انتخابات مجلس هفتم حرف می زند در حالی که بخشی از اصلاح طلبان نیز در اعتراض به نظارت استصوابی پاسداران استبداد دینی به فکر تحریم اند؟ وقتی خانم عبادی می گوید چاره درد ما قهر کردن از صندوق های آرا نیست آیا مقصود ایشان آن است که حتی اگر تیغ نظارت استصوابی همه رشته های امید برای یک رقابت حداقل را پاره کند و اثرگذاری رای مردم حتی در محدوده رقابت میان دو جناح رژیم نیز ممکن نباشد بازهم مردم باید برای گرم کردن تنور یک انتخابات نمایشی و فرمایشی به عنوان سیاهی لشکر کنار صندوق های آرا حاضر شوند؟ شرکت در چنین انتخاباتی کدام درد از دردهای ما را درمان می کند؟ این که در سطح جامعه خواسته هایی همچون رفراندوم مطرح می شود نشان می دهد که مردم از صندوق های آرا قهر نکرده اند بلکه اگر قهری در کار باشد، قهربا برگزاری انتخاباتی است که خودکامگان می خواهند به وسیله آن لیست از پیش تایید شده خود را به تایید مردم برسانند. وحضور رای دهندگان را دلیل مشروعیت خود جلوه دهند.
این اظهارنظرهای خانم عبادی برای کسی که نقشی فراترازگروهها و دسته بندی های سیاسی پیدا کرده و باید درورای اختلافات و تاکتیک های سیاسی همین نقش را تا تحقق آزادی و دموکراسی در ایران ایفا کند، خطایی است که اگر ادامه یابد، توانایی شیرین عبادی را در راه وظیفه مهم و دشواری که در پیش دارد کاهش می دهد. و حتی ارزش و اعتبار بی مانندی که خانم شیرین عبادی در میان نسل جوان و زنان کشور به دست آورده، به آسانی برباد می رود. اصلاح طلبان حاکمیت و یا گروههای سیاسی دیگر ممکن است بخاطر مصالح گروهی خود مایل باشند شیرین عبادی را به این گونه مسایل سیاسی بکشانند. این خانم شیرین عبادی است که با نگرشی فرای دسته بندی ها و رقابت های سیاسی، می تواند قدرومنزلت جایگاهی که در دفاع از حقوق بشر در ایران پیدا کرده است را نگهدارد. راهی که خانم عبادی می رود، راهی دشوار و پرمخاطره است، او در این راه به حمایت همه لایه ها و گروهها نیاز دارد و برای برخورداری از این حمایت شایسته است فاصله خود را از همه گروهها و همه فرمول های سیاسی رایج نگهدارد. وفقط در این صورت است که او در کار دشوار خود از حمایت همه گروههای سیاسی و همه ملت برخوردار خواهد بود. وچنین باد.
سه شنبه 18 آذرماه
علی کشتگر
(1)
"مردم سالاری دینی" همان اسم مستعار " جمهوری اسلامی" است که وجه جمهوری آن در این اصطلاح به " مردم سالاری" تبدیل شده و وجه اسلامی آن نیز جای خود را به واژه " دینی" داده است. که صد البته منظورآقای خاتمی از واژه " دینی" همان " اسلامی" است. تنها تفاوت " جمهوری اسلامی" با " مردم سالاری دینی" آن است که اولی بی اعتبارتر از آن است که بتوان در ایران بعنوان حکومتی سازگار با حقوق بشر از آن حرف زد، اما " مردم سالاری دینی" شاید هنوز کمی اغتشاش در اذهان ایجاد کند و عده ای را هم متوهم کند.
Shirin Ebadi, Her scarf and the rest of the women in Iran
According to ISNA news Ayatollah Shirazi, Sistani, Nouri Hamedani and Mazaheri, official religion authorities in Iran, declared their points of views about forced marriages and honor killings. At the time when media in Iran was concerned if Shirin Eba...
Iran For Dummies
December 10, 2003 05:54 AM