شنبه 12 ارديبهشت 1383

دريغ! دريغ که گل آقا پيرو ميزممد شد! مهران مجدی

گل آقا هم پيرو ميز ممد شد اين هر دو جوانه های شادی بودند که در يکی ازسياهترين دوران تاريخ ايران به ما لبخند زدن را بياد آوردند.
آری در زمانه ای که دود و بوی خون عطر ما بود و صدای ضجه و فرياد عزا و صدای گلوله و روضه موسيقی ما؛ وسایه کريه دار خمينی بر سر ما؛ و بدرقه کردن تابوتهای خالی جان باخته گان راه خمينی و خامنه ای و رفسنجانی و معلم شهيدمان شريعتی و اسلام و تشيع سرخ علوی تفريحمان؛ اينان بما يادآور شدند که ما مسخ مسخ شده ايم و داريم غير انسان می شويم و مگر نه اين است که فرق ما با حيوانات خنديدن نيز هست و خصوصا خنديدن! و مگر نه اين است که در بهترين نوعش پيامبر اسلام گفته است که «خنده دل را می ميراند» و ما اين حرف عاقلانه و خردمندانه و شريف و انسانی را باور کرده بوديم و برای برپايی بساط گريه و عزا و خون و انتقام و جنگ و زندان و شکنجه و سنگسار و چشم در آوردن و دست بريدن و پا بريدن و صدور انقلاب ناب محمدی در خيابانهای کشور کوروش و داريوش و زرتشت که بقول اخوان « نه کشت و نه فرمان کشتن به کس داد» راه افتاديم و به صورت مليونی با آخوند عمامه دار و بی عمامه همصدا شديم. که: «زندانی سياسی اعدام بايد گردد»، «جاسوس آمريکايی اعدام بايد گردد»، «منافق اعدام بايد گردد» و هزاران شعار اسلامی ناب ديگر که پسوندش «اعدام بايد گردد» بود و از همه ناب تر اين شعار را که بايد در گوش هر ايرانی زنگ بزند و زنگ خطر که گفتيم و نوشتيم؛ و حتی «با خون خود نوشتيم: يا مرگ يا خمينی» و خصوصا نوشتيم و فرياد زديم: « خمينی عزيزم بگو که خون بريزم» و خمينی آمد والبته غير از مرگ و خون خونريزی چيزی نياورد... وهنوز هم در اثر غفلت و ناهماهنگی در رساندن خبر ازسوی انترنت داران که نوشته های خوب و سازنده را کم چاپ و تکثير می کنند. آری هنوز هم هستند کسانی که در اثر همان ناآگاهيها همان شعار ها را تکرار می کنند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

آری کيومرث صابری و ميز ممد خنديدن و تفکر در احوال خويش را به ما ياد آور شدند. آنان هر دو چون خيلی از بسيار در ابتدا از گول خوردگان حکومت عدل علی حکومتيان بودند، آنان هر دو سپس چون بسياری ديگربه اصلاحات درون نظام باور کردند و آنان نيز چون اکثريت قاطع مردم هر دو از زائيدن جوانه ای شاد از اين حيوان نر سرکش خون ريز خون آشام حکومت اسلامی خسته و درمانده و نااميد شدند و دريافتند که تنها راه برون رفت مسالمت آميز از اين دايره وحشت حکومت اسلامی اطلاع رسانی آگاهی دهی و بسيج عموی ست برای جانشينی اين حکومت خون و شهادت و گريه و روضه و عزا و غير ايرانی؛ به يک حکومت ملی و ايرانی که با هيچ کشوری دشمنی ندارد و تنها به فکر منافع ملی ست. شايد به جرأت بتوان گفت که کاری که صابری با نام اصلی وگل آقا و ميز ممد شايد با نامی مستعار کردند و خصوصا در اين دوره سياه تاريخی کاری بی نظير بود. شايد از آنجا که جز خانواده اش و دوستانش کسی ندانست که ميز ممد چه کسی بود او توانست ازيک ظنز نويس عادی پيشتر رود و تبديل به يک پژوهشگری گردد که با زبان طنز با بسياری از تابوهای دست وپاگير و گريبانگير جامعه ايران که همچون طوقی از لعنت مزمن گلويش را می فشارد در چالش افتد و سقف سانسور را فروريزد. اميد است که آروزهای اين دو طنز نويس که ازصداقت بي همتايی برخوردار بودند به حقيقت بپيوندد.طنز های ميزممد را می توان در سايت ميهن خواند و چاپ کرد و منتشر نمود. يادشان بخير
مهران مجدی ازتهران

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7069

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'دريغ! دريغ که گل آقا پيرو ميزممد شد! مهران مجدی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016