چهارشنبه 16 ارديبهشت 1383

انتظار برای زندانی، نرگس محمدی، شرق

نرگس محمدى*:

ساعت ۵/۱۱ شب سه شنبه صداى تلفن بلند شد. خانم بهنودى، خبر تأييد حكم آقاجرى را داد و در حال پيگيرى بود. صداى دخترها از پشت گوشى تلفن بلند بود. گويى كه هر سه با هم صحبت مى كردند. از شنيدن خبر اعدام، هول و اضطراب بر جان ما خانواده ها كه عزيزانمان در كنج زندان ها هستند، مى نشيند. با خود فكر مى كنم كه خدايا تا كى بايد دل هاى زنان و مادران و فرزندان ما بلرزد. شب و ديروقت است و امكان پيگيرى از جايى ممكن نيست و بايد انتظار كشيد.

بيش از يك سال است كه حكم اعدام و نقض آن مدام موجب آزار و شكنجه روح و روان مادر پير و دختران جوان و همسر آقاجرى است و ما كه از دور خبر را مى شنويم، لحظاتى با خود در خصوص آن فكر مى كنيم و بعد هم گويى كه رويايى از ذهنمان گذشته، آن را به فراموشى مى سپريم و چه مى دانيم كه مادر و همسر و فرزندان آقاجرى لحظه هاى سخت را چگونه مى گذرانند. لحظه هاى انتظار، انتظار و انتظار. لحظاتى كه چون حجم سنگين و فشرده غم و اضطراب، بر دل مى كوبد و جان مى گيرد.

هر چند ۱۱ ماه است كه انتظار تعيين تكليف كشيديم و ۴ روز است در انتظار مرخصى چند روزه ايم و انتظار را با خود همراه كرده ايم، اما لحظه اى همه آنها را با شنيدن خبر اعدام آقاجرى و انتظار سخت دختران جوان و چشم هاى مضطرب و منتظرشان و مظلوميت و نجابت همسرش فراموش كردم.

شب سه شنبه من هم همچون بى خبران ديگر، خوابيدم، اما چه مى دانم كه ۳ دختر آقاجرى تا صبح چقدر دعا و گريه كردند و اشك هاى پاكشان، دامن مادر تنها و بى پناه را در شب بهارى و بارانى، نمناك كرد، در حالى كه فردا مى بايست در كلاس دبيرستان و دانشگاه حاضر مى شدند و سال هاى جوانى را پرنشاط و پرشور و سلامت بگذرانند.

اما مگر مى شود خبر اعدام پدر را شنيد و پلك ها را برهم نهاد. چه مى دانيم مادر پير شب را چگونه سپرى ساخت و صبح را چگونه به نظاره نشست و با خدا چه نجوا و ناله ها كه نكرد؟نمى دانيم اگر هم بدانيم گويى كه ما متعلق به سرزمين و زمان و دنيايى ديگر هستيم و خانواده بلاكش اعدامى و زندانى متعلق به دنيايى ديگر اشك ها و ناله ها را مى بينيم، اما همچنان بى اعتنا هستيم.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

به راستى اين قصه كى به پايان خواهد رسيد؟

از آنچه بر زندانى مى گذرد نمى گويم، اما از آنچه بر زنان و فرزندان و مادران مى گذرد، مى گويم. انتظارهاى بى پايان، خبرهاى هولناك، چشم ها و دل هاى منتظر، دست هاى بى پناه و گام هاى گريزان به سوى نجات و رهايى و حسرت ديدار عزيز و در مقابل همه اينها تصويرى از روزگار خانواده زندانى است كه ناتوان و بى پناه است.

به ياد مريم آقاجرى و معصوميت نگاهش كه در مقابل زندان اوين و لحظه تحويل سال به ديوارهاى سخت كه پدر را در حصار داشتند، دوخته شده بود، قلم مى زنم، اما من هم در انتظارم، اما در كنار اين خانواده كه انتظارى سخت تر از من دارند، هيچ ندارم كه بگويم.

*همسر تقى رحمانى از زندانيان ملى - مذهبى

در همين زمينه:

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7248

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'انتظار برای زندانی، نرگس محمدی، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016