شنبه 19 ارديبهشت 1383

يدالله اسلامي در نامه اي به "نامه اي براي فردا" پاسخ گفت: " پاسخي براي امروز" مي خواهم نه" نامه اي براي فردا"، ايلنا

يدالله اسلامي؛ عضو مجمع نمايندگان ادوار مجلس شوراي اسلامي در نامه‌‏اي كه پيش از اين وعده انتشار آن را داده بود، به انتقاد از" نامه‌‏اي براي فردا" پرداخت.
متن كامل نامه مدير مسوول روزنامه توقيف شده" فتح" كه در اختيار خبرگزاري كار ايران، ايلنا، قرار گرفته بدين شرح است:
رياست محترم جمهوري نامه اي نگاشته اند براي فردا، متني بلند از دلواپسي هاي آشكار، شايد پاسخي به تاريخ يا دفاعيه اي در برابرتاريخ، مملو از نگراني در باب پرسش هاي بي شمار نسل جوان و جامعه ايراني، با گذري آرام از پرسش هاي تاريخي و با رعايت مصلحت هاي نانوشته تحليلي، فرهنگي از تاريخ سياسي معاصر و تكرار آنچه را كه قبلا تكرار كرده اند. نامه آرايشي است كه ادبيانه از واژگان سياسي با نگاهي به روح لطيف و خوي نرم ايراني و نقد فرهنگي سياست، اوج سختي و كمال شجاعت در دفاع از شخصيت برجسته محمد مصدق بروز يافته است، آنچه را كه فرد گذاشته اند، چنان است كه لب بستن نتوان، هر چند در معركه اي كه هر كس به كار خويش است، سختي سخن ميان است و تنگناي صراحت آشكار، اما فرصتي است براي گشودن باب گفت و گو؛
من به عنوان كسي كه همانند اكثريت ايرانيان پاك نهاد، همه اميدم را در دو انتخابات رياست جمهوري به پاي مردي ريختم كه بيانگر آرمان‌‏هاي فروخفته يك ملت بود و در اين راه از هرآنچه در توان داشتم، بهره جستم. خود را مجاز به ورود به عرصه پرسشگري مي دانم و از رياست محترم جمهوري" پاسخي براي امروز" مي خواهم نه" نامه اي براي فردا" امروزي كه پايه فرداست و خود بر پايه ديروزي استوار است كه كاستي‌‏هاي علمي و فكري من و هم نسلانم آن را رقم زده است.
حقيقت آن است كه ديگر واژه هاي دلنشين و سخنان شيرين شوقي در دل نمي نشاند و خيزشي را بر نمي انگيزد.
چكامه امروز من نيز نه از سر شوق كه از سوز دوري است كه بخش هايي ناگفته فراوانش در" نامه اي براي فردا" موج مي زند.
انتخاب خاتمي از آنرو نبود كه سخن خوب را خوب مي گفت، مردم اميد خويش را به پايش ريختند كه سخن مردم را خوب مي گفت، انبوه راي مردم او را از كنج كتابخانه ملي درآورد و بر اوج رياست بر جمهور نشانيد و خاتمي زاده اصلاحاتي شد كه مردم آن را رقم مي زدند.
فهم مشترك ملي از اصلاحات در قالب جامعه مدني و رعايت حقوق شهروندي، آزادي بيان و مطبوعات و احزاب، به رسميت شناختن حقوق مخالفين و تنش زدايي در روابط بين الملل و ايران براي ايرانيان، پرسشگري مردم و پاسخ گويي حاكميت، تجلي پيدا كرد و پيامد اين درك مشترك مي بايست گردش آزاد اطلاعات و گردش آزاد نخبگان و قدرت توسعه همه جانبه كشور باشد، تا شايستگان بر سر قدرت بنشينند و مردم حاصل" حكمراني خوب" را تجربه كنند. در روزهايي كه شادي در هر جايي خانه كرده بود و هر نگاهي برق شوقي بود و شور اميدي و ملت پيروز شده بود، هر چند گروهي به سختي خشم خويش فرو مي‌‏خوردند و شادماني ملت را بر نمي تاختند و دوم خرداد را مصيبت مي پنداشتند.
كلامي كه بيش از هر سخن ديگر با مناسبت و بي مناسبت بر زبان خاتمي جاري مي شد. اين بود كه وامدار كسي يا گروهي نيست، تصوري مبهم از واقعيتي آشكار، اگر چه اين سخنان كه تكرار مكررات شده بود، خستگي را در جسم و جان پايدار مي ساخت، لكن بايد زمان مي گذشت و زمانه درس خويش را تكرار مي‌‏كرد.
مردم به اين باور رسيدند كه خاتمي را به كمك برخيزند و مجلس ششم را هماهنگ و همگام با او آراستند و در دومين روز انتخابات با 22 ميليون راي به ياريش شتافتند و به راستي كه سنگ تمام گذاشتند.
آيا كاري ديگري مانده بود كه مردم بايستي انجام مي دادند، آري مردم تنظيم راهبردها را به عهده منتخبان خويش گذاشتند.
يكسان، كشورهاي جهان از جمله رئيس جمهوري وقت آمريكا پاي سخنش مي نشينند، آنگاه براي آنكه با آقاي كلينتون مواجه نشود، هزار تدبيري مي‌‏چيند و چون وزير خارجه وقت آمريكا براي تقدير به او نزديك مي شود شتابان به گوشه اي پناه مي برد و اينك نگران است كه چرا "گفت و گوي تمدنها" در داخل كشور جايگاه مناسب خود را نيافته است.
در عكس يادگار معاصر هزاره سوم جاي دو تن خالي است كه يكي تصوير خاتمي است. آيا سكولار و اصلاح طلبان راديكال و يا قشر هاي سطحي نگر با اعمال قدرت او را به آن اقدام و عدم حضور در آن مراسم واداشته اند و يا ترسي موهو م از آينده اي مبهم استفاده از فرصت را از او دريغ نكرده است؟ فرصتي كه از آن ملت بوده است نه شخص خاتمي.
هم جناب آقاي خاتمي و هم ملت ما، پيامدهاي سياسي، اجتماعي اين اقدامات را به خوبي مي شناسند و در ارايه لوايحي كه به" دو قلو" معروف شد كه متن آن لوايح كف مطالبات مردمي ناميده شد و پايداري براي دستيابي به اين حداقل ها بيش از يكسال دل مشغولي اصلاح طلبان گرديد و وعده هاي خوش خاتمي كه از اين حداقل ها نمي شود گذشت، اميدي بر انگيخت. سد شوراي نگهبان و رايزني هاي بي‌‏حاصل پشت پرده به آنجا رسيد كه گفته شد؛ " با همين قانون موجود هم مي شود انتخابات را برگزار كرد".
نتيجه آن عقب نشيني ايستادگي بعدي جريان ضد اصلاحات بود. نوشداروي پس از مرگ سهراب رياست جمهوري هم پس گرفتن آن لوايح پر از كاستي شد.
برگزاري انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي اين سخن كه" دولت فقط انتخابات قانوني و آزاد و رقابتي را برگزار مي كند و دفاع همه جانبه از حقوق مردم را وظيفه خودي مي داند"، سخن راديكال هاي اصلاح طلب و يا اپوزيسيون نبود، خاتمي از ناعادلانه وغير رقابتي بودن انتخابات سخن گفت و مجري غير قانوني‌‏ترين، غيرآزادترين و غير رقابتي‌‏ترين انتخابات شد، تعداد زيادي از دوستان پاي وعده‌‏هاي خاتمي به مسلخ رفتند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

عضو مجمع نمايندگان ادوار مجلس شوراي اسلامي در ادامه نامه خود در پاسخ نامه‌‏اي براي فردا" آورده است:
آقاي خاتمي با وصفي دلنشين" مرا تا كوير با خويش همراه ساخت و چون جان به آرامش كوير سپردم و به سكوت رسيدم، آسمان آنقدر نزديك بود كه مي شد دستي برآورد و دامن دامن ستاره چيد و سرخوش و سرمست، بي رنج و دور از ستم، در زيبايي بي نهايت غوطه خورد و از خاك رها شد و تا خدا بالا باشد، ما و دستانمان را به قصد چيدن ستاره بلند كرديم كه با برق صاعقه‌‏اي و غرش رعدي دستانمان قلم شد و ستاره كورسويي شد در آسمان كه بي نهايت از ما فاصله گرفته بود، بي كسي بود كه بر درد ما فقط مي‌‏گريست، مقاومت و پايداري رمزي است كه در كوير بيشتر معنا پيدا مي كند".
در كوير خشونت تسليم مقاومت مي شود؛ در كوير درخت لرزان بر جاي نمي ماند، درخت كوير تسليم توفان شن و شلاق آفتاب و سيلاب سرگردان نمي گردد. نمي ايستد! مقاوم آنقدر كه همه چيز را تسليم پايداري خويش سازد.
ما از كوير چه آموخته ايم و يا در كوير چه آموخته ايم؟
بيش از صد سال است كه در پي قانون هستيم و عدالتي نداريم، بسيار رفته ايم و كمتر يافته ايم، هر زماني كه به كسي و نامي دلبسته‌‏ايم و از اين همه دلبستگي، حقيقت آن است كه بسيار خسته ايم. مرور حادثه هاي تاريخي از فرط تكرار كسالت‌‏آور گرديده و قضاوت‌‏هاي يك سويه بخش هاي مهمي از تاريخ اين ملك را از پرده ابهام بيرون نيافكنده، داوري هاي شتاب آلود و واقعيت ها رمزآلود .
بگذريم و به اين پرسش باز گرديم كه ملت در دوره اي كه نام" اصلاحات" بر خود گرفته است چه بايد مي كرد و نكرد؟
در دوم خرداد 76 ملت مردي را يافت كه سخن شيرين مي‌‏گفت و خوسته هاي ملت را با واژگان دلنشيني بيان مي كرد و از فردايي كه بايد امروز باشد، مي‌‏گفت.
و اينك اين پرسش مطرح مي شود كه آيا منتخبان ملت وظيفه خويش را به كمال انجام داده اند؟
پس از اعتماد دوباره ملت و راي به ادامه كار آقاي خاتمي كه با پشتوانه مجلس ششم از ديد مردم شرايط كاملا مساعد بود، آقاي خاتمي از اعتدال سخن مي گفت كه نه ابعادش را به خوبي روشن كرد و نه تلاشي براي تبيين اين ديدگاه را ضروري مي يافت و نه اين شيوه بر تحليل واقعي شرايط كشور استوار بود، اگرچه خود بعدها به نقد اين روش زبان گشود اما زمان گذشته بود.
زمان نه به اراده ما در كار است و نه بر اراده ما از كار باز مي ماند تا ما خود را بازيابيم و همگام با زمان شويم.
راستي قدر زمان و زمانه شناختي، فرصت سوزي نيست؟
از بازخواني حديث آرايش كابينه دوم مي‌‏گذرم كه "شايسته سالاري" رويايي شد كه تنها بايد درباره آن سخن گفت.
خاتمي بهتر از هر كسي ديگري مي داند در اين دوران بر ما چه رفته است و همه را نمي‌‏توان بر گذشته استبداد زده كشور حوالت داد.
مردم اگر اين نمي دانستند و رنج مشتركي آنان را نمي آزرد، محصول درك مشترك آنان خاتمي نمي شد.
اين بدان معنا نيست كه مردم عمل انقلابي يا خشونت در برابر خشونت را طالبند اما معناي گفته ها را خوب مي دانند و از اين كه اميدشان برآورده نشده و نمي شود، آزرده خاطرند و اينجا حق با مردم است.
رئيس جمهوري محبوب ما در جايگاه باني" گفت و گوي تمدنها" گوش جهاني را پذيراي سخن خويش مي كند،انديشه اي نيكو را با سخنان و گفته هاي شايسته و نيك ثبت تاريخ مي سازد.
خاتمي امروز مرد دانايي است كه زياد مي داند و كم مي‌‏گويد، نه اين كه سخن كم مي گويد، آنچه كه مي گويد در پرده ابهام و ايهام بيان مي كند. آنگاه كه لازم است، لب فرو مي بندد و زماني كه مي‌‏گويد، آنچه را كه بايد، نمي‌‏گويد و گمان مي برد كه مي توان با معجزه سخن و تنها با سخن ....
سخن كوتاه كنم و بازخواني رنج هاي فرو خفته اين دوران را واگذارم.
به اين نكته بسنده كنم كه تكيه بر رفتار مخالفات اصلاحات و يا سكولارها و يا به اصطلاح تندروهاي اصلاح طلب براي تحليل اين مقطع تاريخي كافي نيست.
مرور اجمالي و كلي تاريخ معاصر هم گره گشاي اين گروه فرو بسته نخواهد شد .
فهم اصلاح طلبان درون حكومت، اعم از دولت و مجلس و به ويژه شخص رياست جمهوري و نهادهاي مدني و احزاب اصلاح طلب و جامعه روشنفكري ايران، براي ارزيابي برخي ناكامي هاي اين مرحله ضروري است.
البته علي رغم همه كاستي ها، دستاوردهاي سال هاي اصلاح طلبي چنان گسترده است كه پايه حركت هاي پر دامنه بعدي خواهد شد و جريان اصلاحات بدون توجه به شخصيت هاي اصلاح طلب نهادينه شده است. اشكالات ساختاري و حقوقي براي اكثريت جامعه روشن گرديده است. قهرمان نشدن خاتمي، خود از دستاوردهاي بزرگ اصلاحات است و فرصت نقد خاتمي و نقد رفتار حاكميت حاصل اين دوران است .
علي رغم همه تنگناها راه خويش را به سوي آينده اي كه از آن ملت است، ادامه خواهيم داد و شرح حال خويش را با اين سخن آهنگين به پايان مي بريم؛
ما بسي افتاده و برخاستيم
خويش را هرباره ما آراستيم
بارها در جنگ با باطل شديم
سرخوش آنگه درپي حاصل شديم
حاصل ما هرزمان رفته زدست
مانده برجا جاي پاي بس، شكست

در همين زمينه:

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7380

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'يدالله اسلامي در نامه اي به "نامه اي براي فردا" پاسخ گفت: " پاسخي براي امروز" مي خواهم نه" نامه اي براي فردا"، ايلنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016