يكشنبه 20 ارديبهشت 1383

بهزاد نبوي : در ميان جوانان جمهوري خواهي تشديد شده است، شرق

بهزاد نبوى به نظر مى رسد كه اكنون فرصت بيشترى براى گپ و گفت وگوهاى سياسى دارد وقتى صندلى نايب رئيسى مجلس را ترك گفته و فراغت بيشترى پيدا كرده است.

او اگرچه از نمايندگى مجلس استعفا داده اما هنوز موضوع سياست از دستور كار او خارج نشده است. عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى در گفت وگوى خود با ايسنا به تشريح، ظرفيت هاى قانون اساسى، حركت اصلاحات و آينده آن پرداخته است.

• قانون اساسى، نوشته بى روح

بهزاد نبوى قبول دارد كه اشكالاتى به قانون اساسى وارد است اما مشكلات امروز را منحصر به ساختار قانون اساسى نمى داند و مى گويد: من قبول دارم كه اشكالاتى به قانون اساسى هست، اما مشكلات امروز ما عمدتاً مربوط به قانون اساسى نيست، بلكه مشكل اصلى عدم اجراى قانون اساسى براساس تفاسير به راى كسانى است كه در حال حاضر در موضع قدرت قرار گرفته اند. اگر شرايطى پيش بيايد كه بشود قانون اساسى را اصلاح كرد، معتقدم مواردى نظير «چگونگى و نحوه نظارت بر انتخابات خبرگان» و يا «روش بازنگرى در قانون اساسى» بايد مورد تجديد نظر قرار گيرد، به طورى كه مردم احساس نكنند قانون اساسى اصلاح ناپذير است.

اما بهزاد نبوى نظر هاشم آقاجرى ديگر عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى مبنى بر روشن شدن گرايش قانون اساسى به سمت نهادهاى انتخابى يا به سويى ديگر را وارد ندانسته ومى گويد: قانون اساسى يك نوشته بى روح است و تفاسير به آن روح مى دهد. تفاسيرى كه با اصل انقلاب و نظام و مذاكرات خبرگان قانون اساسى نخواند، نشانه استبدادطلبى است.به نظر برخى دوستان از جمله آقاجرى در جاهايى از قانون اساسى تعارض ديده مى شود. اما به نظر بنده و سازمان متبوعم بسيارى از اين تعارض ها در تفاسير و اجراى قانون اساسى است. مثل تفسير اختيارات رهبرى مندرج در قانون اساسى، كه به نظر برخى اعضاى شوراى نگهبان و ديگران، كه آنها را كف اختيارات قلمداد مى كنند.

• نبش قبر اصلاحات، نه

بهزاد نبوى علاقه اى به تحليل گذشته اصلاحات ندارد و وقتى خبرنگار ايسنا از او مى پرسد كه «در مصاحبه هاى قبلى خود در مورد تحصن گفته ايد كه اگر مجموعه اصلاحات بهتر عمل مى كرد به اينجا نمى رسيديم، منظورتان از بهتر عمل كردن چيست؟»، مى گويد: «پاسخ به اين سئوال نبش قبر است كه نمى خواهم بكنم.»اما او به هر حال از عدم تشكيلاتى بودن جبهه اصلاح طلبى به عنوان يك آسيب ياد مى كند و مى گويد: «هيچ گروهى ماه ها روى افكار عمومى كار نكرده بود كه دوم خرداد به وجود آيد، ما اصولاً چنين تشكل قدرتمندى نداريم و قبل از دوم خرداد هم نداشتيم.»

• شعار اقتصادى نبايد مى داديم

اما او توقع اصلاحات اقتصادى از خاتمى را از پايه نادرست مى داند و معتقد است: «اگر كسانى جزء۲۰ ميليون بودند كه براى حل مشكلات اقتصادى و معيشتى شان به خاتمى راى دادند، اشتباه كردند چرا كه بايد مى دانستند كه خاتمى مرد اقتصادى نيست و نبايد سراغ او مى آمدند. ضمن اينكه من قبول ندارم كه خاتمى در زمينه حل مشكلات و معيشت مردم كم مايه گذاشت. شايد بيشترين كارهايى كه به نتيجه رسيد در زمينه اقتصادى بود. در دولت خاتمى درآمد ملى و سرانه به قيمت ثابت هرسال بيشتر شده است. در مقابل بايد گفت كه خيلى ها هم به اميد حل مشكلات اقتصادى به خاتمى رأى ندادند؛ چون مى دانستند خاتمى هميشه يك چهره فرهنگى و سياسى بوده است.»

ولى بهزاد نبوى اين را قبول مى كند كه آنها در تحليل واقعيت هاى اجتماعى در اشتباه بوده اند و زمانى فكر مى كرده اند كه آقاى خاتمى بايد شعار اقتصادى بدهد و بر همين مبنا در تبليغات انتخاباتى سال ۷۶ از نام مهندس موسوى نيز استفاده شد. او مى گويد: «بله در تبليغات از مهندس موسوى استفاده شد، اما اينكه چقدر موثر بود، نمى دانم. پيش از دوم خرداد ۷۶ با هم كه صحبت مى كرديم، مى گفتيم خاتمى بايد شعار اقتصادى بدهد. توسعه سياسى، جامعه مدنى و آزادى، براى مردم چندان ملموس نيست. بعد از انتخابات، من و ايشان هر دو همزمان به اين نتيجه رسيديم كه اشتباه مى كرديم و مردم شعار هاى خاتمى را درك كرده و آگاهانه راى داده اند.»

• اصلاحات از نازى آباد تا شمال شهر

بر همين اساس او از عدم پايگاه اصلاح طلبان در ميان طبقه مستضعف سخن مى گويد و خبر مى دهد كه: «من كه يكى از چهره هاى شاخص چپ بودم، هر بار كه نامزد شده و رد صلاحيت نشدم، در جنوب شهر راى خيلى زيادى نداشتم. البته مناطق خاصى بود مثل نازى آباد كه فرضاً سعيد حجاريان و ديگران در آنجا نفوذ داشتند، ممكن بود در آن مناطق راى داشته باشيم. اما در مجموع هميشه جناح چپ از طرف قشر متوسط و روشنفكران حمايت مى شد. يعنى همين مناطق مركزى تهران. شمال شهر هم معمولاً تا پيش از دوم خرداد ۷۶ در انتخابات كم حضور مى يافتند. جنوب شهر نيز بيشتر به راست راى مى داد. به نظر من برداشت شما صحيح نيست.در دوره ششم مجلس و دوره هفتم رياست جمهورى به نظر من چيزى كه اين موازنه را برهم زد، راى شمال شهرى ها بود كه فكر مى كنم عمدتاً به اصلاح طلبان رأى دادند. حتى در دوره پنجم كه رقابت سختى بين فائزه هاشمى و ناطق نورى بود. باز در مناطق جنوبى راى ناطق بيشتر بود .

• استراتژى «حركت از نو»

اما اكنون ادامه اصلاحات در چه راستايى و به چه صورتى بايد انجام شود. در حالى كه اصلاح طلبان در حال خروج از اخراج از حاكميت هستند. بهزاد نبوى در اين خصوص مى گويد: «استراتژى ما «حركت از نو» است. دوباره از ابتدا شروع مى كنيم و چاره اى غير از اين نداريم. ما اعلام مى كنيم و به مزايده هم مى گذاريم كه هر كس _ با توجه به ويژگى ملت و جريان هاى سياسى ما _ راه حل بهتر و قابل اجراتر دارد، ارائه دهد. ما آماده شنيدن هستيم و اگر قانع شويم، اجرا مى كنيم. اما تا به حال پيشنهاد مشخصى دريافت نكرده ايم. به همين دليل با تمام دشوارى ها راهى جز «حركت از نو» نداريم.

مى دانيم كه به ميدان آوردن مجدد مردم خيلى مشكل است. اما بايد طى فرآيندى اميد مردم را به راه هاى ديگر كه سرابى بيش نيست قطع كنيم و بايد به مردم نشان دهيم كه راه ديگرى جز به ميدان آمدن وجود ندارد. بايد آنان را توجيه كنيم كه انشاءالله امام زمان(عج) ظهور مى كند، اما نمى توانيم به اميد ظهور آن حضرت، دست روى دست بگذاريم. بى تفاوتى هم يعنى سپردن صحنه به جريان ضد اصلاحات و كسانى كه مخالف ديدگاه هاى اصلاحى مردم هستند.«انقلاب» هم غيرعملى و هم غيرمعقول است. تزهاى جمهورى خواهى هم فقط در حد سخنرانى در دانشگاه ها و محافل روشنفكرى قابليت مصرف دارد و هيچ الگوى عملى اى ارائه نمى كند. به علاوه اين كه چنين شعارهايى با خصوصيات ملت ايران تطبيق ندارد و مورد اقبال قرار نمى گيرد.تنها راه باقى مانده، آمدن پاى صندوق ها است كه خيلى هزينه هم ندارد و اميدواريم باز هم مردم را قانع كنيم كه اين راه را در پيش بگيرند.به رغم اين استدلال ها در انتخابات هفتم شركت نكرديم چرا كه در اين انتخابات تصميماتى از قبل گرفته شده بود.

• حامد كرزاى هاى ايران

او در عرصه سياست خارجى از اين ناراحت است كه زمانى به واسطه برخى از اعتقادات و سخنان، بى غيرت و حامد كرزاى ايران ناميده مى شده است و امروز منتقدان ديروز خود آن سخنان را مطرح مى كنند و مى گويد: «اگر ماجراجويانه رفتار كنيم يا به بهانه ايجاد وحدت ملى دشمن تراشى كنيم، كه وضع مان خيلى بد مى شود. به همين دليل به نظر من امروز شعار تنش زدايى و عادى سازى روابط با دولت هاى جهان يك شعار ملى و نه جناحى است. زمانى كه ما اين شعار را مطرح كرديم، ما را بى غيرت و حامد كرزاى ايران ناميدند، ولى امروز حتى تندترين آنها، غير از اين شعارها را نمى دهند. امروز همه دريافته اند كه راه مقابله با تهديد خارجى بازدارندگى سياسى و نه نظامى است. قبلاً هم شايد قبول داشتند. فقط مشكل اين بود كه امتياز اجراى اين سياست را به چه كسى بدهند؟! ما حرفى نداريم. آنها (رقباى اصلاحات) بازدارندگى سياسى را به ثمر برسانند، اگر امتيازى هم دارد براى خودشان باشد. ما خواهان حفظ منافع ملى و امنيت ملى هستيم. طرح اين بحث از سوى ما، جاسوسى، بى غيرتى، نوكرى و... بود، اما حالا خودشان همان كارها را مى كنند و در صورتى كه منافع ملى را در نظر بگيرند و براى كسب مجوز سركوب داخلى، به خارجى ها امتيازات غيرقابل قبول ندهند، اصلاح طلبان اقداماتشان را تأييد خواهند كرد.

من در ديدارى با آقاى هاشمى- حدود يك سال قبل- در اوج تهديدات نظامى آمريكا گفتم ما حاضريم اقتدارگرايان، سر همه را ببرند به شرط اين كه بتوانند منافع و امنيت ملى را حفظ كنند، والا اگر سر ما را ببرند و سر خودشان هم بريده شود، هم چوب را خورده ايم و هم پياز را!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

• خودى و غيرخودى و شب اول قدر

غير ممكن است كه بهزاد نبوى گفت وگوى مفصلى انجام دهد و از او درباره «خودى و غيرخودى» در نگاه سازمان سئوال نشود. بنابراين او در پاسخ به پرسش خبرنگار ايسنا در اين باره مى گويد: «فكر كنم در مورد خودى و غيرخودى حتى نكير و منكر هم شب اول قبر از ما سئوال كنند! ما يك شهروند را تا وقتى عليه نظام حاكم خروج نكرده است از نظر نظام خودى مى دانيم.از سوى ديگر جريان هاى سياسى در سراسر جهان براى خودشان تقسيم بندى هايى دارند و نيروها و افراد و گروه هاى ديگر را درجه بندى مى كنند. طبيعى است مطلبى كه در مركزيت يك حزب مطرح مى شود، حتى در ميان همه اعضاى حزب مطرح نشود، يعنى مركزيت به اين اعتبار خودى تر از اعضاست. اعضاى يك حزب هم خودى تر از اعضاى يك جبهه هستند. يعنى فرض كنيد كه احزاب جبهه دوم خرداد در درون خود مباحثى دارند كه ممكن است در جبهه دوم خرداد مطرح نكنند.اين حرفى است كه ما در اين ۱۰ سال گفته ايم. بعضى از كسانى كه عليه اين سخن موضع گرفته اند، حرف ما را مى فهمند و اعتراض شان براى مخدوش كردن مرزهايى است كه هر جريان سياسى براى خود دارد.»

• جمهورى خواهى و جمهورى اسلامى خواهى

بهزاد نبوى نگران از روزى است كه اگر از مردم سالارى دينى سخن بگويد او را هو كنند: «به نظر من بحث جمهورى خواهى امروز در جامعه سياسى و مذهبى جدى شده است. جمهورى خواهى يعنى جمهورى اسلامى منهاى اسلام. گرايش به سمت پذيرش نقش دين در عرصه اجتماع كم شده است و به سمت پذيرش دين صرفاً به عنوان رابطه فرد با خدا پيش مى رود. ضعف تشكل هاى سياسى اصلاح طلب يكى از دلايل اين روند است، ولى سهم اصلى مربوط به كسانى است كه دين را شبيه حكومت كليساى كاتوليك به مردم معرفى كرده و چون قدرت دارند آن را به عنوان برداشت غالب در كشور تبليغ مى كنند و نسل جوان، روشنفكران و دانشجويان هم از اين چنين دينى رويگردان مى شوند.

آقاى خاتمى ۶ سال است كه فرياد مى زند چنين برداشتى از دين اسلام، با واقعيت آن تطبيق نمى كند. ولى مردم حرف خاتمى را در كنار عمل اقتدارگرايان صاحب قدرت مى گذارند و به دينى نگاه مى كنند كه از سوى آنان تبليغ مى شود، چيزى كه بيش از دو هزار نفر را بى دليل و مدرك به اتهام بى دينى ردصلاحيت مى كند و به كسى هم پاسخگو نيست و به مردم ثابت مى كند آنچه حاكم مى شود دين نيست. هرچند كه كروبى فرياد بزند كه مردم حساب وى و جنتى را از اسلام و روحانيت جدا كنند، چطور چنين چيزى ممكن است؟! نسل جوان اين سخن را نمى تواند بپذيرد. مى گويد كه عده اى در حرف اسلام را نوعى ارائه مى دهند و قدرت پياده كردن آن را ندارند، ولى عده اى به نام اسلام عمل مى كنند و قدرت هم دارند و مردم آن را قبول ندارند.

به همين دليل است كه گرايش به جمهورى خواهى و سكولاريسم در جامعه سياسى و روشنفكرى ما تشديد مى شود. وقتى ما امروز از مردم سالارى دينى صحبت مى كنيم جوانان ديگر ما را تحويل نمى گيرند، به خصوص اين كه تمامى اين واژه ها دستخوش تحريف مى شود و امروز دشمنان قسم خورده مردم سالارى اين عبارت خاتمى و اصلاح طلبان را گرفته و براساس آن كنفرانس ها مى دهند و از دل آن چيزى در مى آورند! مى ترسم اگر اين وضع ادامه يابد، اگر جايى بگوييم طرفدار مردم سالارى دينى هستيم، ما را هو كنند.»

• بهزاد نبوى، ناراضى است

به نظر مى رسد كه بهزاد نبوى بسيار ناراضى از وضعيت فعلى است و بنابراين خبرنگار از او مى پرسد كه «ايراد در كجاست كه دو قوه از قواى كشور در اختيار اصلاح طلبان قرار مى گيرد ولى باز هم آنها از پيشبرد اهداف خود ناراضى هستند؟»اما بهزاد نبوى در پاسخ به اين خبرنگار مى گويد: «اشتباه شما در اين جاست كه مى گوييد دو قوه از سه قوه در دست اصلاح طلبان بوده است، حتى نيم قوه نيز هرگز به دست اصلاح طلبان نيفتاد. بعد از مجلس ششم! مى گوييم قوه مقننه به دست اصلاح طلبان افتاد، يعنى چه؟ آيا قدرت قانون گذارى به دست اصلاح طلبان افتاد؟ آيا شوراى نگهبان كه رسالتش تطبيق مصوبات با قوانين اسلام و قانون اساسى بود، نقش خود را درست ايفا كرد؟ هرچه ريسيديم، پنبه كرد. يك مجلس درست مى شود كه هر روز طرح يا لايحه اى تصويب مى كند و يك شوراى نگهبان هست كه همه آنها را رد مى كند. پس قوه مقننه دست اصلاح طلبان نبود.

و اما قوه مجريه؟! من در مصاحبه اى در اوايل دوره اول رياست جمهورى آقاى خاتمى گفتم، رئيس جمهور نه صدا و سيما دارد و نه نيروى مسلح! و قوه مجريه فاقد اين دو، توان واقعى ندارد، دكتر مصدقى كه همه معترفيم قدرتى نداشت، به محض اينكه نخست وزير شد راديو در اختيارش بود. به محض اينكه نخست وزير شد وزير دادگسترى را تعيين كرد كه نفوذ زيادى در دستگاه قضايى داشت؛ درحالى كه طبق قانون اساسى جمهورى اسلامى، رئيس جمهور هيچ نقشى در قوه قضائيه ندارد. بنابراين دو قوه اى كه مى فرمائيد در دست اصلاح طلبان نبود.» اما چرا چنين شد؟ بهزاد نبوى در پاسخ به اين پرسش مى گويد:

«برخى مى گويند قانون اساسى گير دارد! ولى من به اين حرف معتقد نيستم. اگر روح قانون اساسى در اجراى آن حاكم باشد، شوراى نگهبان نقش يك ناظر كاملاً بى طرف در مناقشات سياسى را ايفا مى كند. قوه قضائيه نيز چنين است و بايد چنين رفتار كند و در غير اين صورت تخلف كرده اند و خبرگان بايد جلوى تخلف آنها را بگيرند. صدا و سيما اصلاً نبايد در مناقشات سياسى دخالت كند. قانون اساسى چنين حكم مى كند و هيچ جناحى هم تاكنون رسماً جرأت نكرده خلاف اين برداشت ها را مطرح كند.همه مى گويند اين نهادها بى طرف هستند و تنها از انقلاب دفاع مى كنند، اما وقتى بيانيه ها و آقاى باهنر كه مى گفت مى بايست احترام شوراى نگهبان را داشت، گفتم احترام امامزاده را متولى آن بايد داشته باشد و الا هيچ كس نمى تواند احترام شوراى نگهبان را حفظ كند،امروز نيز همين را مى گويم. احترام مسئولان را بايد خودشان حفظ كنند و اگر خود به اين امر بى توجه باشند، از دست كسى كارى ساخته نيست. ما از قانون اساسى با تمام قوا دفاع كرده و در مقابل ناقضين آن خواهيم ايستاد و اين را عين دفاع از انقلاب و نظام مى دانيم.ما مرتباً خواهيم گفت كه اختيارات فراقانونى نداريم. نهادهاى اجماعى بايد بى طرف باشند. قانون اساسى ما توانايى اصلاحات در كشور را دارد.اينها ترجيع بندى است كه تا وقتى هستيم تكرار مى كنيم.

شعار ما «دفاع از قانون اساسى» است و نه «خروج از آن».

• نقد جدى ندارم

ولى اگر خبرنگارى به عنوان آخرين سئوال خود از بهزاد نبوى بخواهد كه دو انتقاد از عملكرد گذشته خود را اعلام كند او چه خواهد گفت. وقتى خبرنگار ايسنا چنين درخواستى را از بهزاد نبوى مى كند، سياستمدار ۶۲ ساله مى گويد: «معمولاً اگر كسى در مسيرى با ايمان و صادقانه حركت كند، متمايل به انتقاد از خود نخواهد بود، مگر آنكه با گذشت زمان به بطلان راه و مسير خود پى ببرد. پاسخ سئوال شما نياز به بررسى بيشتر دارد و نمى توان به سادگى به آن پاسخ داد، ولى آنچه برايم روشن است اين است كه به اصول اعتقادات و استراتژى هاى متخذه، نقد جدى ندارم.»

در همين زمينه:

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7406

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بهزاد نبوي : در ميان جوانان جمهوري خواهي تشديد شده است، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016