چهارشنبه 23 ارديبهشت 1383

« سربازاني با تخصص در تجاوز »، ديديه فرانسوا، برگردان : سيامند، ليبراسيون

دوشنبه 10 مه 2004

سرهنگ حارث زمختي نظامي افسران ستاد فرماندهي را از خود ساطع مي کند . از آن دسته افرادي نيست که شانه از زير مسئوليت خالي کند . مقاومت در مقابل اشغالگران امريکايي عراق براي او تنها « وظيفه اي ملي » است . عليرغم احساس تحقير عميق ديکتاتور سابق , تا آخرين نفس هاي رژيم صدام حسين سرپست باقي مانده است ؛ او در مبارزه ي پارتيزان ها عليه نيروهاي ائتلاف , شانسي براي نيروي زميني عراق مي بيند که « ننگ را از خود بزدايد » . در 19 اکتبر گذشته , سربازان امريکايي در پست بازرسي جاده المحموديه اتومبيل او را مورد بازرسي قرار دادند ؛ کنترل عادي روزمره , ولي در داشبرد اتومبيل او دو نارنجک يافتند . فوري دستگير شده , روي سرش يک پاکت ميوه خوري کشيدند , و سرهنگ حارث به زندان ابوغريب فرستاده شد . زنداني واقع در حدودا بيست کيلومتري غرب بغداد , و امروزه در مرکز رسوايي بدرفتاري و شکنجه . در آنجا حدود 4000 نفر مظنون اقامت دارند , افرادي که عموما در جريان دستگيري هاي کاملا اتفاقي و گله اي در آنجا متراکم شده اند . طبق اصطلاحات مخصوص نظاميان امريکايي اين « زندانيان امنيتي » هستند که بخش عمده ساکنين آنجا را تشکيل مي دهند .

« زنان زنداني »

« وقتي که به ابوغريب رسيدم , دژباني از ما عکس گرفت , اثر انگشت و بصري مان را گرفتند , سپس در بخش هاي مختلف جاي مان دادند . زنان در ساختمانهاي آجري زنداني شدند و مردان را در کمپ هاي متشکل ازچادر واقع در محوطه ي بازجا دادند » سرهنگ حارث در ادامه ي توضيحاتش مي افزايد : « تعداد هشت کمپ در محل برقرار بود , که يکي از آنها براي نوجوانان و کساني که به سن قانوني نرسيده اند و يکي ديگر نيز به زندانيان بزهکار اختصاص داشت . روزانه سه بار جيره غذايي داشتيم , هر دو روزيک بار نيز حق استحمام . سخن گفتن با نگهبانان کاملا ممنوع . رفتن از چادري به چادر ديگر ممنوع . مرحله ي اول بازجويي ها هميشه بر اساس مدلي عمومي سازمان داده شده است . نگهبانان بدنبال ما مي آمدند تا ما را نزد فرد ديگري ببرند , يک غيرنظامي و مترجمش . آنکه من را بازجويي کرد , امريکايي اي با اصليت مصري بود » .

بالطبع اين مامورين امنيتي وظيفه دارند که زندانياني را که امريکايي ها « زندانيان ارزشمند » مي خوانند , را در ميان زندانيان فله اي دستگير شده تشخيص دهند . سرهنگ حارث ادامه مي دهد :« در زمان بازجويي هاي اوليه , آنها تعداد بيشماري سئوال از شما مي پرسند , پس از ده روز , يک سري سئوال ديگر ؛ نه کتک خورديم و نه شکنجه شديم . ناراحتي ها زماني شروع مي شد که بازجوها در ميان پاسخ هاي روز اول و آخرين آنها به اختلافي برخورد مي کنند ؛ در اين حالت وارد مرحله ي دوم مي شوند . پيش از شروع اين بازجويي جديد , نگهبانان تو را به ساختمان آجري , جنب بخش زنان مي برند . همين جاست که عکس هايش در روزنامه ها انتشار يافته . مي بايست که بيست روزي آنجا بماني , کاملا لخت , بدون هيچ پوشش و پتو . نگهبانان از همه ي حقوق در رابطه با تو برخوردارند , تحقير , بد رفتاري , تجاوز . مردان از همه قدرتمند تر , از همه شجاع تر وقتي که از آنجا خارج مي شدند , خرد شده , مطيع و نابود شده بودند . طي سه ماهي که من در ابو غريب گذراندم , در کمپ چادرهايي که من ساکن بودم , در ميان 750 نفري که در آنجا بودند , حدود پانزده نفري از زندانيان دچار اين وضعيت شده بودند » .

يک نظم , طبعا بخوبي ساماندهي شده . سرهنگ حارث اطمينان مي دهد « از فرمانده گردان تا سرباز ساده , همه از چيزي که در سلولها در جريان است مطلع بودند , به محض طرح هر مطالبه اي , نگهبانان ما را تهديد به فرستادن به اين محل مي کردند . بار رواني آن به حدي سنگين بود که ما را از هر مطالبه و يا حتي شورشي باز مي داشت . برخي مواقع , تنها توي چشم يک نگهبان نگاه کردن کافي بود تا اينکه براي پانزده روز به اين جهنم فرستاده شوي . در چادري که من اقامت داشتم , سه نفر تنها براي اينکه اصرار به حضور يک پزشک کردند , تنبيه شدند . نگهبانان از آنها يک برج انساني ساختند , مجبور به استمنايشان کردند و مسئول اين بخش چندين زنداني را مورد تجاوز قرار داد , مردها را هم درست مثل زن ها . بعضي از سربازان در تجاوز به مردان تخصص داشتند , ولي تنها آنان نبودند , عراقي هايي هم بودند که عراقي هاي ديگر را مورد تجاوز قرار مي دادند » .

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

کاپوها

به نظر مي رسد که فرماندهي ابوغريب شبکه اي از «کاپوها» را سازمان داده است , افراد يارگيري شده در ميان بزهکاران , جو ترور و وحشت بر زندان حاکم نموده اند . سرهنگ حارث مي گويد « آنها را « مراقبين » ناميده اند » . « اين دسته مراقبين گزيده شده توسط امريکايي ها براي هر کمپ شامل بيست و پنج نفرند , و هر کدام از آنها سه بزهکار ديگر تحت امر خود دارند . آنها حق داشتند آزادانه ميان چادرها رفت و آمد کنند , و از غارت و دزدي وسايل شخصي ديگر زندانيان هيج ابايي نداشتند . يک شب سي و پنج نفر از اين اوباش به يک پسربچه ي 17 ساله تجاوز کردند » .

در همين زمينه:

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7523

فهرست زير سايت هايي هستند که به '« سربازاني با تخصص در تجاوز »، ديديه فرانسوا، برگردان : سيامند، ليبراسيون' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016