جمعه 25 ارديبهشت 1383

ارتش و سياست، قسمت اول، سيد ابراهيم ربانى

بسم الله الرحمن الرحيم
مبحث ارتش و سياست از جمله مباحث جذاب و مهم دوره هاى اخير ميباشد ؛ كه تحليل و بررسى علمى آن ميتواند راهگشا باشد ؛ بخصوص براى ايرانيان ، كه از يكسو در موقعيت مكانى خاورميانه قرار دارند و از سوى ديگر ، شاهد حركات نظامى مختلف در ايران بوده و هستند .
نوشته هايى كه قرار است در چند قسمت ارائه شود گام كوچكى در مبحث ارتش و سياست ميباشد كه اميد آن دارم كه محققان و نويسندگان نواقص آنرا اعلام و تكميل نمايند .
سيد ابراهيم ربانى
s_ibrahim_rabbani@hotmail.com

مقدمه
ارتش و سياست يكى از موضوعات جامعه شناسى سياسى و جامعه شناسى نظامى ميباشد و پيشينه تحقيقات و پژوهش اين موضوع به دهه 1960 ميلادى برميگردد .
جامعه شناسى نظامى از جمله شاخه هاى جامعه شناسى است كه بيش از چهار دهه از عمر آن ميگذرد . موضوع اصلى مورد بررسى جامعه شناسى نظامى سازمان ارتش بعنوان يك سازمان اجتماعى است كه مسؤوليت دفاع از استقلال و حاكميت كشور را برعهده دارد .
علت افزايش اعتبار جامعه شناسى نظامى ، به مسابقه تسليحاتى بين ابر قدرتها و درگيريهاى منطقه اى و جنگهاى داخلى در كشورهاى جهان سوم برميگردد .
از اوايل دهه 50 ميلادى با شروع درگيريهاى قدرتهاى بزرگ در جنگ كره همكارى بين مؤسسات نظامى و پژوهشى وارد مرحله جديدى شد . از اوايل دهه 60 ميلادى تحقيقات جامعه شناسى در امريكا ، آلمان و فرانسه مورد توجه قرار گرفت و جامعه شناسى نظامى بصورت رشته اى كاملا مستقل درآمد و محققان در مورد ساختار سازمانى ، ساختار اجتماعى و نقش و عملكرد نظاميان در فرآيند تصميم گيرى سياسى به بحث و بررسى پرداختند .
از نظر جامعه شناسى سياسى نيز بررسى رابطه ارتش با جامعه ، گروهها و نيروهاى اجتماعى از يك سو و با دستگاه قدرت حاكمه از سوى ديگر حائز اهميت ميباشد .
جامعه شناسى سياسى دخالت نظاميان در سياست در نظامهاى سياسى مختلف را مورد توجه قرار ميدهد . در بعضى از نظامها مثل دولتهاى دمكراتيك ارتش نقش مستقيم و ظاهرى در سياست ندارد بلكه ارتشها بعنوان گروههاى ذي نفوذ در سياست عمل ميكنند بعنوان مثال در امريكا ميان افسران ارتش و برخى صنايع همواره روابط ويژه اى وجود داشته و دارد .
دخالت مستقيم ارتش در سياست در كشورهاى در حال توسعه بسيار آشكارتر ميباشد ؛ و يكى از دلايل دخالت ، اين است كه اغلب آنها در مبارزات ضد استعمارى نقش بسيار برجسته اى را ايفا نموده اند لذا از همان آغاز استقلال ، ارتش خواهان استقلال و حفظ هويت ملى بوده است . بهرحال مسأله مهم از نظر جامعه شناسى سياسى فقط صرف دخالت ارتش در سياست نيست ؛ بلكه اين است كه وقتى ارتش در سياست دخالت ميكند از منابع چه گروههايى حمايت بعمل مى آورد .

تاريخچه
نخستين اشكال ارتش در جوامع كشاورزى اوليه پيدا شد كه با جوامع پيرامون خود درگير ميشدند . همه امپراطوريهاى عصر باستان داراى سازمانهاى نظامى قوى بودند . در آن دوران ارتشها وابسته به اشراف زميندار بودند . در قرون وسطى يكى از پايه هاى تشكيل طبقه فئودال ، نظاميان بودند و اشرافيت زميندار در اروپا ، ريشه نظامى داشت . در اواخر قرون وسطى با پيرايش دولتهاى مطلقه ، ارتش شكل و قوت تازه اى يافت . استاندارد كردن لباس و تجهيزات و نظم از همان دوران آغاز شد و سلسله مراتب و انتصابات و درجات و نشانه هاى خاص بوجود آمد . ارتشهاى دولتهاى مطلقه نخستين ارتشهاى حرفه اى مدرن بشمار ميروند .
در سال 1973 با وضع قانون وظيفه عمومى نطفه ارتش در اروپا تكميل شد و اين اصل توانست ارتباط ميان ارتش و ملت را تقويت نمايد . مسابقه تسليحاتى در دوران صلح مسلح در سالهاى 1870 و 1914 ميان دولتهاى مختلف اروپايى بر اهميت و وزن ارتش افزود و ارتش به معنى جديد قوام يافت . در طى قرن بيستم است كه كشورهاى غير اروپايى نسبت به وظيفه عمومى و ارتش ملى توجه نشان دادند .
حال به بررسى مفاهيم وابسته به دخالت ارتش در سياست ميپردازيم :

1 - ميليتاريسم ( militarism)
از لحاظ پيشينه تاريخى ميليتاريسم به سنت ارتش پروس و گرايش نظامى دولت آلمان برميگردد . بيسمارك يكى از رهبران آلمان معتقد بود كه تاريخ از طريق خون و شمشير حركت ميكند . انديشه بيسمارك تلفيقى بود از ميليتاريسم ، ناسيوناليسم و محافظه كارى . شروع جنگهاى جهانى بوسيله آلمان ، گرايش ميليتاريستى در اين كشور را تحريك نمود .
در زمان ناپلئون بناپارت در فرانسه تين بناپارتيسم كه مظهرى از ميليتاريسم بود شكل گرفت و در زمان او ارتش نقش بسيار زيادى در تحولات سياسى - اجتماعى پيدا كرد .
گسترش ميليتاريسم در اروپا يكى از زمينه هاى پيدايش فاشيسم بود كه جنبشهاى فاشيستى از رسوم نظامى اقتباس كردند و سنتهاى نظامى را مورد ستايش قرار دادند .
ميليتاريسم بعنوان يك مفهوم و شعار در مشاجرات حزبى و سياسى كاربرد بسيار زيادى دارد .
اصولا ميليتاريسم به دو معنى بكار ميرود :
الف - نفوذ فرهنگ ارتشى در جامعه :
منظور از ميليتاريسم در اينجا نفوذ ارتش يا شيوه زندگى و فرهنگ ارتشى در زندگى سياسى و اجتماعى است . معمولا در شيوه زندگى و فرهنگ ارتشى نظم و سلسله مراتب و رابطه سلطه و اطاعت و نگرشهاى جنگ طلبانه مورد تمجيد قرار ميگيرد . از اينرو ميليتاريسم اغلب به معنى عارضه و بيمارى سياسى - اجتماعى بكار برده ميشود و منظور آن است كه ارتش از حدود وظايف مشروع خود فراتر رفته است . ( حال به هر دليلى مثل :1 - نوسازى ارتش ، 2 - رقابتهاى تسليحاتى ، 3 - افزايش شمار نظاميان ، 4 - افزايش هزينه هاى تسليحاتى )

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

ب - دخالت ارتش در سياست :
كاربرد فزاينده تكنولوژى در زمينه تسليحات باعث تشكيل ارتشهاى مدرن و منظمى شده است ؛ كه موجب دخالتهاى غير مستقيم ارتش در سياست ميگردد بطوريكه گسترش تكنولوژى مدرن ، بوجود آمدن مجتمعهاى نظامى و فرهنگ تسليحاتى ، موجب گسترش ميليتاريسم نوين گشته است .

2 - پراتوريانيسم ( praetorianism )
يكى ديگر از مفاهيم مورد توجه و وابسته به دخالت ارتش در سياست ، پراتوريانيسم ميباشد كه به معنى دخالت نظاميان در امور اجرايى و قضايى است .
اين كلمه از پراتور در يونان باستان گرفته شده است كه در امور اجرايى ، قضايى و نظامى دخالت مينمود و از سوى هانتينگتون در مورد دخالت نظاميان بويژه در كشورهاى امريكاى لاتين بكار رفته است .
پراتوريانيسم به معنى محدود آن به دخالت نظاميان در سياست برميگردد . هانتينگتون معتقد است دخالتهاى نظاميان در سياست تنها يكى از جلوه هاى گسترده تر در جوامع توسعه نيافته بوجود مى آورد و آن عبارت است از سياست زدگى همه نيروها و نهادهاى اجتماعى .
در چنين جامعه اى نه تنها نظاميان بلكه ما بقى نيروهاى اجتماعى نيز در سياست دخالت دارند و علت اصلى اين دخالت نيز فقدان نهادهاى سياسى در يك جامعه پراتورى ميباشد .
ضعف نهادهاى سياسى به اين معنى است كه اقتدار و سمت سياسى به آسانى به دست مى آيد و از دست ميرود .

ادامه دارد ...

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7657

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ارتش و سياست، قسمت اول، سيد ابراهيم ربانى' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016