شنبه 26 ارديبهشت 1383

مشکل آزادیخواهان بی نام و نشان ایران با آقای آغاجری، خدايار آفام

هر که شد محرم دل، در حرم یار بماند؛
وآن که این کار ندانست، در انکار بماند.
حافظ

آنچه که دستگاه قضائی حکومت روحانیون برسر هاشم آغاجری می آورد صرفنظر از گرایش فکری و پیشینه فعالیتهای مذهبی ـ سیاسی او و نیز گذشته از هرگونه باور سیاسی ما یا رنجی که در طول 25 سال از تمامی اشکال و جناح های رژیم اسلامی برده ایم، قویأ محکوم کردنی است.

اگر به فردائی چشم دوخته ایم که باور و تبلیغ عقیده سیاسی یا مذهبی هیچ کسی مورد مزاحمت دیگری و بخصوص قدرتمندان قرار نخواهد گرفت و فراتر از آن اعدام و کشتن دیگری را مطلقأ، و پیش از همه اگر بخاطر باور سیاسی یا مذهبی باشد، لغو خواهیم کرد، پس نمی توانیم برخوردی را که امروز با آغاجری میشود محکوم نکنیم.

آری، رفتاری را که با هاشم آغاجری، عباس عبدی، اکبر گنجی، سعید حجاریان و امثال آنها میشود محکوم کردنی است بدون اینکه دچار توهم شده باشیم که آنها رفتاری را که در دهه 1360 با آزادیخواهان بی نام و نشان ایران انجام شد محکوم کرده باشند. هر چند مشکل از این هم تلخ تر است؛ میدانیم آنها در آن کشتارها تنها سکوت نکردند بلکه گاه حضور و همکاری هم داشتند.

رفتاری که با آغاجری میشود محکوم است هر چند او از درونی های رژیم اسلامی بوده و همچنان هم میگوید که درونی آن هست و خواهد بود و حمایت نیمه فعال یکی از دو جناح حکومت را هم دارد.

رفتاری که با او میشود محکوم است هرچند او با وجود انتقاداتی که به گروهی از روحانیون کرده بوضوح مینویسد که: «در طول بیست و پنج سال پس از انقلاب در همه عرصه ها مدافع انقلاب و جمهورى اسلامى بوده است».

رفتاری که با او میشود محکوم است هر چند او مینویسد: « اين بزرگترين جفا به امام خمينی و ملت ايران است كه كار گروهی خشونتطلب به پای امام خمينی نوشته شود».

آقای آغاجری نباید وجدان آسوده ای داشته باشد که امامش را مخالف خشونت معرفی میکند، همچنانکه او در دفاعش « در همه عرصه ها از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی » کرامت انسانی را جستجو نکرده است.

شناخت عینی که در این ربع قرن از رژیم روحانیون بدست آورده ایم و رنجی که همه ما ایرانیان، چه فعالین سیاسی بی نام و نشان ایران و چه همه مردم در تلاش معاش و لایق حرمتهای انسانی، از « امام خمینی» آغاجری و رژیمش برده و میبریم نخواهد گذاشت از مواضع فکری آغاجری حمایت کنیم. ماتنها رفتار غیر انسانی انجام شده با او را محکوم میکنیم.

هزاران بار نوشته و میلیونها بار گفته شده ولی باز هم خواهیم گفت و خواهیم نوشت که علت العلل تمامی جنگ و کشتار ها، شکنجه و اعدام ها، سنگسار ها و دست و پا بریدنها، میلیونها ایرانی را از وطن آواره کردنها، عامل نفی حقوق اولیه انسانی زنان ایرانی و تبدیل کردن آنها به موجودات درجه دو و ناقص العقل و ابزار دفع شهوت و شست و شو و پخت و پز دانستن آنها، بی امید و آینده کردن جوانان ایرانی، و بطور خلاصه علت العلل رنج جمعی و مشترک ما و بسیاری از رنج های فردی ما ایرانیان آیت الله خمینی است. بگذارید درست تر بگویم؛ عامل همه این درد ها آن سیاه اندیشی ارتجاعی است که در خمینی شکل و هویت و تبلور یافت و طاعون آن در همه حکومتیان بدرجات مختلف پخش و واگیر شد.

همینکه آغاجری امامش را مخالف خشونت معرفی میکند او آگاهانه و عامدانه حقیقتی به پهنای آفتاب را منکر میشود .

ساده اندیشی است که اینگونه نظردادن ها را تنها ناشی از مصلحت جان بدانیم. حتی اگر فرض کنیم که گفتار امروز آغاجری از مصلحت جان است، چرا که تیغ اعدام بر گردن اوست و ارتجاع بیعقل و پر هرج و مرج هرلحظه میتواند آن را فرو بیاورد، خواه ناخواه باید بپرسیم زمانی که تیغ اعدامی در کار نبود بلکه آنها در قدرت دست هم داشتند، کدام یک از آنها بر خشونتی که بدستور و خواست امام خمینی شان هزاران زن و مرد دلیر ایرانی را به خاک و خون کشید، کوچکترین خرده ای گرفت؟. باید پرسید کدام اصلاح طلبی، کی و کجا، در طول این هفت سال مشارکت در قدرت کشتار چندین هزار زندانی سیاسی در تابستان سال 1367 را محکوم کرد؟.

آیا چه عاملی اصلاح طلبان را نسبت به واقعیات جنایات و جنگ افروزی های آیت الله خمینی اینگونه کور و کر کرده است؟

مشکل واقعی آنها نا آگاهی عمیقی است که ریشه های آن را باید در سنخ تفکر مرید و مرادی و بت سازی های فکری آنها جستجو کرد.

این بت سازی که جنبه اعتقادی دارد، همانطور که در مصداق آغاجری دیده ایم، لزومأ ربطی هم با پذیرش یا رد اصل «تقلید» از مراجع دینی ندارد بلکه فراگیر تر، خطرناکتر و کورکننده تر از آن است. تقلید اگر در عمل چیزی در حد نحوه اجرای معتقدات دینی و نماز و روزه و حج و امثال آن بوده، رابطه مرید و مرادی بسیار فراتر از آن رفته و نوعی رابطه گسترده و همه چیز شمول « ولائی» را موجب میشود که بیشتر به رابطه والدین با فرزندان خردسال آنها شباهت دارد. در این حالت «مرید» این خاصیت خطرناک روانی را پیدا کرده است که دیگر «مراد» یا« رهبر» بجای او و برای او فکر کرده و تصمیم بگیرد تا او آن تصمیم را بی پرس و جو و « با اعتقاد » اجرا کند.

اصلاح طلبان اسلامی هرگز اینگونه رابطه ولائی و مرید و مرادی را زیر سئوال نبرده بلکه در کشاکش سهم خواهی بیشتری از قدرت سقف تغییرات و اصلاحات پیشنهادی خود را تنها در ملایم کردن و متعادل کردن سید علی خامنه ای ولی فقیه کنونی قرار داده یا حداکثر، رادیکال ترین های آنها که حالا جایشان در زندان است، این را میگویند که ولایت فقیه از نوع خامنه ای اش خوب نیست و نوع خمینی آن خوب است.

در حاشیه خواننده را به نگاه کردن به تصاویر و فیلم های برخوردها و ملاقات های افراد و مقامات درون رژیم با مقامات ارشدشان دعوت میکنم تا ببینند که مثلأ همین آقای خاتمی وقتی با رهبرش ملاقات میکند چه نگاه مریدوار و مخلصانه ای باو کرده ودستش را بروی قلبش گذاشته نیمه تعظیمی به او میکند ، گوئی پسر بچه دوساله ای پدرش را که در دید او قدرتمند ترین و بلند قد ترین آدم روی زمین است نگاه میکند. این رابطه ولائی درجات هم دارد. همین سنخ نگاه ها را در تصاویر و فیلم های همه باصطلاح اصلاح طلبان هم میتوان دید که وقتی آخوندی در بینشان ظاهر میشود همه دستهایشان را بروی قلب گذاشته و خاضعانه و مخلصانه و گوش به فرمان به صاحب عمامه نگاه میکنند.

اصلاح طلبان اسلامی تحول بسیار عظیم رهاشدن مردم ایران از جهان بینی قدسی و الهی یا دینی و جایگزینی آن با جهانبینی این دنیائی و مدرن را درک نکرده اند. آنها نفهمیده اند دوره ای که شاه ظل الله بود و مردم در او فروغ خداوندی جستجو میکردند و یا یک آخوند و روحانی میتوانست خود را شبان و مردم را گله های گوسفند جا بزند سپری شده است .

روند رهائی مردم از این جهانبینی قدسی در واقع 108 سال قبل در هفدهم ذیقعده 1313 هجری قمری با سیاسی ترین گلوله ای که در تاریخ ایران شلیک شده با هدف قرار دادن ناصرالدین شاه قاجار توسط میرزا رضا کرمانی آغاز شد و در انقلاب ضد دیکتاتوری 1357 شمسی بلوغ خود را یافت.

اصلاح طلبان هنوز هم این اشتباه تشخیص را دارند که تب تند مردمی را که در فقدان احزاب و نیروهای سیاسی تمامأ سرکوب شده توسط دومین شاه پهلوی یک چند در زمستان سال 1357 بدنبال خمینی رفتند به پذیرش رابطه ولائی از سوی مردم تعبیر کرده و هنوز دنبال میوه چیدن از آن هستند. این تب تند پیروی از آیت الله خمینی دوماه هم نکشید تا به عرق سرد تبدیل شد و مردم دیدند که به قعر چاه سیاه ارتجاع سقوط کرده اند. این روزها دیگر ناظرین و خبرنگاران خارجی از 99 در صد مخالف در ایران سخن میگویند.

این نوشته را با یاد امین شریعتی نوجوان پانزده ساله به پایان میبرم که یاد او هرگز نخواهد گذاشت فاصله هیچ آزاده ای با رژیم روحانیون پرشدنی باشد. آقای آغاجری که امامش را مبرا از خشونت میداند حتمأ این قصه بغایت تلخ را شنیده است.

آیت الله خلخالی، که از دوم خردادیان بوده، میگوید:

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

« تازه بود که حاکم شرع شده بودم و بنا داشتم تا با منافقين قاطعانه برخورد کنم. براي خيلي از همکارانم سوال بود که چگونه مي شود اين ها را سر جايشان نشاند. عصر از پيش امام بازگشته بودم و با همراهان و همکاران و محافظانم قرار بود شام را در منزلم بخوريم. داشتيم مي آمديم داخل کوچه منزل که از شيشه ماشين ديدم دوتا بچه پانزده ، شانزده ساله گويا مخفيانه چيزي با هم رد و بدل کردند. دستور دادم بگيرند و بگردندشان ببينم ماجرا چيه. خودم از کيف پسره اين روزنامه مجاهدين را در آوردم. يادم هست فاميلش شريعتي بود از خانواده هاي اسمي قم. همانجا پسره را با گلوله زدم و به همراهانم گفتم اينجوري بايد با اين جانوران برخورد کرد!. »

پیام فضلی نژاد که با آیت الله خلخالي مصاحبه کرده در ادامه مینویسد:

«خلخالی درست مي گفت . امين شريعتي پانزده ساله به دست او اعدام انقلابي شد و در حالي که به خانواده اش گفته بودند فلان روز از زندان آزاد مي شود، جنازه نوجوان تحويل خانواده اش شد. به سالي نرسيد که مادرش دق کرد و مرد و پدرش راهي دارالمجانين شد.»

خلخالی که مخالفت هائی را مانع راه خود می ديد، به آيت الله خمينی ، همان کسی که ضد خشونتش مینامید، شکایت برده، بگفته خلخالی آيت الله خمينی اینگونه پاسخ میدهد: «هركس در مقابل شما ايستاد همين طور يقه اش را می گيری و كنارش می اندازی.» خلخالی در همین مصاحبه میگوید: « من با اتكاء به همين حمايت های جدی كار خودم را ادامه می دادم و به آنها[ مخالفین این گونه کشتارها] می گفتم امام فهميده حكم را به چه كسی بدهد و من يك قدم از انجام وظيفه ام عقب نشينی نمی كنم.»
به بیان حافظ ، که در آغاز کلام آورده شد، باید « محرم دل» مردم شد تا در « حرم » دل آنها راه یافت وگرنه چاره ای جز « انکار» نمی ماند.

خدایار آفام
26 اردیبهشت 1383
khodayarafam@hotmail.com

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7700

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مشکل آزادیخواهان بی نام و نشان ایران با آقای آغاجری، خدايار آفام' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016