جمعه 1 خرداد 1383

او مادر هند باقي مي ماند! رضا اسدي، ايران جمعه

می گویند در سیاست، یک هفته بس طولانی است، ولی سونیا گاندی می تواند گواهی بدهد که در کشاکش انتخابات بزرگترین مردم سالاری دنیا، هفته گذشته بر وی یک عمر گذشت: ابتدا کسی باور نمی کرد بیوه ایتالیایی تبار نخست وزیر فقید هند بتواند پیروزی حزب کنگره بر ائتلاف حاکم به رهبری " آتال بیهاری واجپایی" را جشن بگیرد و به یک قدمی منصبی برسد که در اکثر سالهای پس از استقلال هند در اختیار خاندان والامقام شوهرش قرار داشته است. اما باورنکردنی تر این بود که این سیاستمدار 57 ساله کمتر از یک هفته بعد از فتح پارلمان هند بخاطر آنچه "نهیب ندای درون" عنوان کرد، از پذیرش نخست وزیری امتناع ورزید.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

بر کسی پوشیده نیست که بزرگترین عامل این تصمیم که حتی تهدید به خودکشی اعضای سینه چاک حزب کنگره خللی در آن وارد نساخت، اصل و نسب بیگانه خانم گاندی بوده که وی را در پایدارترین نظام طبقاتی جهان، یک "نجسی سیاسی" جلوه می دهد و همین می توانست بهترین بهانه برای مخالفانش باشد تا او را همانند شوهر و مادر شوهرش ترور نمایند. چرا خانم گاندی ثابت قدم نایستاد تا فخیم ترین دودمان سیاسی وطن دومش را زنده بدارد؟ آیا واقعاُ هراس از مرگ مانع از آن شد تا وی اولین نخست وزیر غیر بومی هندوستان شود؟ یا هیاهوی سیاست برای زنی که اکثر سال های حیاتش را در کنج عزلت گذرانده، ثقیل و تحمل ناپذیر بود؟
سختکوش و باذکاوت
اوجگیری ستاره اقبال خانم گاندی از یک دختر کم رو و محجوب ایتالیایی تا رهبر پرشور و شورآفرین حزبی ملی در کشوری یک میلیارد نفری داستان عشق است و مرگ. بنا به تازه ترین زندگینامه سیاسی اش، سونیا گاندی که حسدورزان هندو نام کوچکش را به دلیل شباهت آوایی با معادل هندی واژه "صفر" به سخره می گیرند، در 9 دسامبر 1946 در شهر کوچک "اورباسانو" واقع در چند کیلو متری کلانشهر پرازدحام "تورین" بدنیا آمد، اما روزنامه ایتالیایی "استمپا" که در "تورین" انتشار می یابد، زادگاه وی را "لوزیانا"، روستایی در حوالی "ویچنزا" معرفی می کند. پدرش "استفانو ماینو" یک پیمانکار خرده پای ساختمانی بود که از هیچ محبتی به "پرنسس کوچک" خود دریغ نمی ورزید. سونیا و سه خواهرش تحت نظارت سختگیرانه پدرشان آموزه های کلیسای کاتولیک را آموختند. البته هنوز مادر سونیا و دو خواهرش درخانه ای دو طبقه در حومه "اورباسانو" زندگی می کنند. ساکنان "اورباسانو" اخیرا به مجله "اوت لوک" هند گفتند که سونیا "دختری سختکوش و باذکاوت" بود و "صدای خیلی خوبی برای آواز" داشت. در نگاه نخست، بندرت می توان ارتباطی میان این بخش آرام شمال ایتالیا و راهرو های پر خروش قدرت هند یافت، اما خاندان گاندی که سه نخست وزیر پرورانده، تاثیری عمیق بر این منطقه روستایی ایتالیایی بر جا گذاشته است به طوری که جاده شرقی "اورباسانو"، راه "راجیو گاندی" نامیده می شود.
از رستوران یونانی تا آتش جسد سوز
راه زندگی سونیا و راجیو درسال 1965 دررستوران یونانی دانشگاه کمبریج تلاقی یافت. روستا زاده ایتالیایی در این دانشگاه، زبان و ادبیات انگلیسی می آموخت و راجیو نجیب زاده تقلا می کرد مدرک مهندسی بگیرد وبه وطنش بازگردد، ولی آخر موفق نشد. این زوج در 1968 به هند بازگشتند و کوشیدند با فرهنگ هفتاد و دو رنگ آن کنار بیایند. "نیکولاس نوگنت"، نویسنده زندگینامه خاندان گاندی، می نویسد که ازدواج آنها بسیار ساده و بی آلایش بود و عروس جوان در آن شب فوریه 1968 در باغ شماره یک جاده "صفدرجنگ" یک ساری صورتی رنگ به تن داشت که "جواهر لعل نهرو"، اولین نخست وزیر هند مستقل، خودش در زندان استعمارگران انگلیسی بافته بود. این همان ساری بود که سالها قبل ایندرا در همان شب برای ازدواج با شوهرش "فیروز" که گفته می شود ایرانی زاده بوده، پوشیده بود. سونیا ابتدا غذا و البسه هندی را نمی پسندید و وقتی عکس وی با یک دامن کوتاه و حین مکیدن آبنبات چوبی چاپ شد، غائله کوچکی برپا گشت، زیرا بهر حال خانواده گاندی از منزلت برجسته ای برخوردار بود.

ولی عروس ایتالیایی بجای عزت و احترام، بیشتر صحنه های خونین و هولناک دید. نخست مادر شوهر او، ایندرا گاندی، که دلبستگی زیادی به همدیگر داشتند، در سال 1984 بدست محافظان سیک خود ترور شد و سپس همسرش، راجیو، که سونیا از وی تمنا کرده بود وارد سیاست نشود، در تابستان 1991 در حمله انتحاری یک تامیل حین تبلیغات انتخاباتی به قتل رسید. هنوز میلیونها هندی صحنه رقت انگیز ایستادن سونیا و فرزندانش در کنار آتش جسد سوز نخست وزیر فقید هند را بیاد دارند. همچنین وقتی ایندرای غرق به خون را به بیمارستان انتقال می دادند، سونیا وی را در آغوش گرفته بود. پس از مرگ شوهرش، سونیا بی سروصدا از زندگی عمومی مردم هند بیرون رفت، ولی در 1998 به درخواست فراوان برای احیای حزب کنگره بازگشت، به امید آن که نام "گاندی" بتواند رای دهندگان را از نو مسحور کند.
مانند یک ماده شیر
حضور وی در سیاست هند شروعی دشوار داشت. برغم آن که سونیا زبان دان مستعدی است و به انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی و روسی صحبت می کند، اما در سالیان نخست، هندی را با لهجه ای غلیظ تکلم می کرد. ولی حالا که هندی را روان و فصیح صحبت می کند، می تواند با توده ها به همان زبان خودشان حرف بزند. سونیا پس از مرگ مادرشوهر و همسرش از سیاست منزجر شد و خود را کاملا کنار کشید و بندرت مصاحبه می کرد. در عوض کوشید پسر و دخترش را عاری از هیاهو و در رفاهی نه چندان آشکار پرورش دهد. با این وجود، هواداران که او را یک بیوه دلیر می دانستند، دسته دسته به دیدارش می رفتند. هفت سال طول کشید تا سونیا بپذیرد که رهبری حزب کنگره را بر عهده بگیرد. از آن روز در مارس 1998 که ریاست حزب را پذیرفت و سومین زن غیربومی در این سمت (پس از "آنی بیسانت" و "نلی سنگوپتا") شد، معروف ترین بیوه هند توانسته است خود را به نیرویی انکار ناپذیر در سیاست این کشور تبدیل کند. البته این اولین تجربه سیاسی سونیا نبود، زیرا قبلا همراه راجیو در مبارزات انتخاباتی شرکت می کرد، هرچند از آن بشدت اکراه داشت. طارق علی، نویسنده کتاب "سلسله ای هندی: سرگذشت خاندان گاندی-نهرو"، فاش می کند که سونیا یکبار به یکی از دوستان نزدیک خود گفته بود که ترجیح می داد فرزندانش در خیابان گدایی کنند، ولی راجیو وارد سیاست نشود. در کتابی که پس از ترور شوهرش چاپ شد، این بیوه سیاست گریز درباره مخالفتش نوشت: «برای نخستین بار، بین من و راجیو تنش پیش آمد. من مانند یک شیرماده می جنگیدم- برای خودمان و فرزندانمان و مهم تر از همه، برای آزادی مان.»

رمز موفقیت سونیا، ترکیبی از سختکوشی و نام خانوادگی سحرانگیزش است. برخی کارشناسان، چیره دستی وی در بهره برداری از میراث خاندان گاندی و تقلید از مادر شوهرش را که یکی از متنفذ ترین نخست وزیران هند بود، می ستایند. عروس خاندان گاندی به تاسی از ایندرا راه می رود، دستش را مثل "برف پاک کن اتومبیل" تکان می دهد و به میان جماعت می رود تا دستشان را بفشارد. سونیا حتی به تقلید از مادر شوهرش ساری های نخی دستباف می پوشد.

او در جریان مبارزه انتخاباتی اخیر کوشید حربه مخالفان برای انگشت گذاشتن روی اصل و نسب خود را خنثی کند و تا حدودی توفیق یافت. ملی گرایان هندو وی را "عامل رم" می خواندند و خود را "بنده رام"، خدای هندویان، اما سونیا به تلویزیون دهلی نو گفت:« من هرگز احساس نکرده ام که آنها به من به چشم یک خارجی نگاه می کنند، چون خارجی نیستم. من هندی ام.» "گرت پرایس"، پژوهشگر ارشد در موسسه سلطنتی امور بین الملل انگلیس، انگشت گذاشتن افراط آمیز ائتلاف حاکم هند بر ایتالیایی بودن سونیا را در پیروزی شگفت انگیز وی و حزبش موثر می داند.
روباتی ایتالیایی با یک ساری هندی
البته این زخم زبان ها به انتخابات 4 هفته ای امسال محدود نمی شود. در سال 1999 یکی از سیاستمداران حزب "بی جی پی" سونیا را بطور غیر مستقیم به "مونیکا لوینسکی"، کارآموز سابق کاخ سفید، تشبیه کرد. یکی دیگر ریشخند زد که تنها اثرگذاری وی در هند این بوده که دو بچه به دنیا آورده است و سایرین ادعا می کردند او با تجار بد نام ایتالیا ارتباط دارد. به نوشته واشنگتن پست، "ملکانی" از سیاستمداران کهنه کار"بی جی پی" در سال 1999 گفت:«این زن برای همه ما مرموز است. او از ناکجاآباد سررسیده و می خواهد رهبر کشوری شود که دون پایه ترین کارمند دولتش برای ازدواج با یک خارجی نیاز به مجوز دارد. او روباتی ایتالیایی با یک ساری هندی است.» این نیش زبان ها باعث شد وی در 15 مه 1999 از ریاست حزب کنگره استعفا کند و 9 روز اصرار بی امان لازم بود تا تغییر عقیده بدهد. سونیا وقتی در میان هلهله هوادارانش بازگشت، صریحا گفت: «من در مقابل دیدگان شما عروس، مادر و بیوه شدم. ایندرا واپسین نفسش را در دامان من کشید. قطره قطره خون من گواهی می دهد که این کشورم است، این کشورم است.»

یکی از دلایل هندوها برای شک کردن به ادعاهای وفاداری سونیا این واقعیت است که وی 15 سال پس از ازدواج با راجیو و ورود به هند حاضر شد در سال 1983 ، پس از مرگ ایندرا، به تابعیت این کشور درآید. هرچند این تبلیغات سوء تا حدودی تاثیر داشته، ولی سونیا می گوید که آن در مناطق روستایی و محروم که وی را "عروس" می نامند، کارگر نیست. وی در مصاحبه ای گفته است: «من 36 سال پیش که به عنوان عروس بزرگ قدم به خانه ایندرا گذاشتم، عضوی از جامعه هند شدم.»
به اصرار فرزندان
اما فرزندانش که متولد هند هستند، بجای گدایی در خیابان ها به ارکان حزب کنگره تبدیل شده اند. سونیا با آوردن پسرش "رائول" و دخترش "پیریانکا" به عرصه سیاست، به مبارزه تبلیغاتی امسال خود عنصر جوانی را افزود تا نظر نیم میلیارد جوان هندی را جلب کند. او همچنین پیام داد که خاندان گاندی ابتر نیست. "پیریانکا" بسیار شبیه مادر بزرگش ایندرا است و در سخنرانی ها مدام جمله معروف و محبوب وی "زنده باد هند" را تکرار می کند. این مادر 31 ساله نقش بسزایی در راهیابی برادر بزرگترش از اوتار پرادش، بزرگترین ایالت هند، به پارلمان ایفا کرد. "پیریانکا" درباره رابطه خانواده خود با توده مردم که اکثرشان از اقلیت ها و تهیدستان هستند، به روزنامه "گاردین" گفت:« ما با مردم رابطه ای عاطفی داریم. آنها بیاد دارند که خانواده من برای آنها چکار کرده است.» "پیریانکا" همچنین برای خنثی کردن جو سازی های هندوها علیه اصالت مادرش همواره به تخطه سیاست های حزب "بی جی پی" می پرداخت و می گفت:« آیا من شبیه دختر یک خارجی هستم؟ ایدئولوژی "بی جی پی" تفرقه افکنانه است. آنها چطور میتوانند با این دستور کار زندگی مردم را بهبود ببخشند؟»

"رائول"، 34 ساله، نیز در انتخابات اخیر توانست یک کرسی پارلمانی به دست بیاورد. "دوندرا دویودی"، نماینده سابق کنگره در پارلمان هند، می گوید: «رائول جوانی فوق العاده جدی است که سنت و میراث حزب کنگره را درک می کند. او جذبه فراوانی دارد که اعضای حزب را به وجد می آورد.»

صاحب نظران می گویند که به اصرار "رائول" و"پیریانکا" بود که وارث سلسله گاندی در آخرین لحظات تصمیم گرفت از نخست وزیری منصرف شود. "جیوتی باسو"، از رهبران حزب کمونیست، به خبرگزاری رویتر گفت: «فرزندانش می گویند که پدرشان را از دست داده اند و نمی خواهند مادرشان را نیز از دست بدهند. اینجا کشور خشونت آمیزی است.» بهرحال سونیا تصمیم گرفت که نخست وزیر نشود، ولی بی تردید اعتبار جهانی خاندان گاندی و ابهت و جذبه نافذش کمک خواهد کرد تا به قول هوادارانش "مادر هند" بماند. این برای دختر"اورباسانو" عزیزتر است.

در همين زمينه:

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7991

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'او مادر هند باقي مي ماند! رضا اسدي، ايران جمعه' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016