سه شنبه 5 خرداد 1383

جريان ملى - مذهبى و بن بست تئوريك، رضا خجسته رحيمى، روزنامه شرق

رضا خجسته رحيمى: چند سالى پيشتر يكى از نيرو هاى جريان ملى _ مذهبى در يادداشتى تصريح كرده بود كه: «اين پندار [انسجام جريان ملى _ مذهبى ها] از يك سو متاثر از تبليغات دامنه دار برخى جناح هاى حاكم است كه به زعم خودشان عليه نيرو هاى ملى _ مذهبى ولى به واقع به نفع آنها به راه انداخته اند و از ديگر سو ناشى از بيانيه هاى كثير الامضايى است كه گه گاه توسط چهره هاى شاخص اين جريان انتشار مى يابد. اين در حالى است كه برخى از اين چهره هاى شاخص سال به سال همديگر را نمى بينند و غالباً از طريق جرايد از مواضع و نظر هاى همديگر مطلع مى شوند»۱.

اين سخن آن عضو در آن زمان چندان خوشايند به نظر نيامد و واكنش هايى را نيز برانگيخت اما به واقع اين پرسش موجود و جارى است كه چرا كاركرد ها و واقعيت هاى يك جريان سياسى كه البته مدعى نگاه ايدئولوژيك و استراتژى و ايده نيز است، اينچنين تنزل يافته به نظر مى آيد؟

پاسخ به اين پرسش را نيز شايد در واكاوى يك مسئله جهان سومى يعنى «تاخر زمانى» بتوان جست وجو كرد؛ تاخر زمانى نسبت به واقعيت هاى درون مرزى از يكسو و بين المللى از سوى ديگر كه البته نقدى نيز نيست كه رنگ و لعابش تنها بر دامان جريانى به نام «ملى _ مذهبى» نشسته باشد. يادداشت حاضر با چنين نگاهى و البته به اختصار به نقد كاركرد گرايانه مفهوم «مليت» و «مذهب» در عنوان جريان «ملى _ مذهبى» مى پردازد، كاوشى كه در نتيجه آن به راحتى نمود «تاخر زمانى» به چشم خواهد آمد.

• مذهب در ملى - مذهبى

جريان «ملى _ مذهبى» جريانى مذهبى است بدين مفهوم كه براى مذهب كاركردى اجتماعى، ايدئولوژيك، مبارزاتى و دنيوى قائل است. اين جريان «مسئله دين را در تفكرات سياسى خود وارد نموده و شامل كسانى مى شود كه مبارزات خود را بر مبناى خداپرستى قرار داده و قرآن را راهنماى عمل خود مى دانند. اينان با آنكه آزادى، عدالت اجتماعى و حقوق بشر را محصول تمدن نو و مدرنيته مى دانند ولى بر اين باور هستند كه شالوده اين اصول در مبانى دينى آنها نيز وجود دارد.»۲

از بازگشت به اسلام اصيل سخن مى گويند و منظورشان از بازگشت به اسلام اصيل «بازگشت به دو منبع اصيل اسلامى قرآن و سنت است.»۳

آنها سيد جمال، بازرگان، طالقانى، نخشب و شريعتى را قله هايى بلند در جريان خود مى شناسند و معتقدند كه: «تفسير نوين از اسلام به وسيله كسانى چون سيد جمال، اقبال، شريعتى، بازرگان، طالقانى و... تفسير اجتماعى بود و لذا به گفته مهندس بازرگان مى توان اسلام را مكتب مولد و مبارزه دانست و با تكيه بر چنين اسلامى هم جبهه مقاومت در برابر استبداد داخلى را پديد آورد و هم سنگر مقاومت در برابر هجوم پياپى استعمار و امپرياليسم و سلطه جهانى را سامان داد و هم اسلام را به مثابه پايگاهى براى آگاهى و بيدارى اجتماعى و خيزش سياسى مطرح كرد.»۴

نيرو هاى ملى _ مذهبى منتقد تفاسير فرد گرايانه، شخصى و شهودى از دين هستند و در تاكيد بر اين ديدگاه معتقدند: «اين كه اصلاً از دين حداقلى و سكولاريسم حداقلى سخن مى رود هم منطقاً سخن نادرستى است و هم مخدوش كننده هويت روشنفكران مسلمان در يك سده اخير و مهم تر از آن در نهايت راه به جايى هم نخواهد برد.»۵

تحت چنين رويكردى، شريعتى نيز در منظومه فكرى اين جريان خط قرمزى شناخته مى شود كه نقد هاى روشنفكران ايرانى بر وى را مى توان «نغمه هاى شوم روشنفكران» تلقى و معرفى كرد.

اگر جريان ملى _ مذهبى را در چارچوب دهه هاى چهل و پنجاه بشناسيم و تحليل كنيم شايد از آن روى كه تئورى ها فرزند زمان و مكان خود هستند بتوان چنين نگره هايى را درك كرد و مقبوليت آنها را در دوران مبارزات سياسى و ايدئولوژيك جست وجو كرد؛ دهه هايى كه در آن عمده تلاش روشنفكران دينى در ايران محصور به ارائه مكتب مبارزه و حركت از اسلام بود. مهندس بازرگان به نيكى و البته جسارت در آخرين مكتوب خود از تغيير نگره هاى دينى براساس چرخيدن چرخ زمان سخن گفت و نوشت: «از خود نپرسيده ايد كه چگونه ممكن است كسى كه در سال هاى قبل از ۴۰ در زندان شاه كتاب بعثت و ايدئولوژى را نوشته و نشان داده است كه در برابر همه فلسفه هاى اجتماعى و مكاتب سياسى و غربى مى توان از اسلام و از برنامه بعثت پيغمبران، ايدئولوژى جامع و مستقل براى اجتماع و حكومت خودمان استخراج كرد و كسى كه به عنوان وظيفه دينى بيش از نصف عمر خود را در مبارزه عليه استبداد و استيلاى خارجى گذرانده و براى حاكميت قانون و مليت فعاليت كرده است، حالا طرفدار تز جدايى دين از ايدئولوژى و منع دين از نزديك شدن به حوزه دستورات اجرايى شده باشد؟... نبايد انتظار داشت كه اسلام (يا مسيحيت و يهوديت) براى ما اساسنامه ها و آئين نامه ها يا قوانين شسته رفته كامل درباره ايدئولوژى، حكومت، اقتصاد، علوم و فنون پزشكى و بهداشت به دستمان داده باشند، يا بدهند.همچنان كه آشپزى، خياطى، معمارى و ساير فنون زندگى و علوم و اكتشافات را نيز تعليم نداده اند.»۶

مهندس بازرگان پيش از اين به مناسبت جشن بعثت در سال ۱۳۷۱ در انجمن اسلامى مهندسين سخنرانى اى تحت عنوان «آخرت و خدا تنها هدف بعثت انبيا» ايراد كرده و در آن از جدا بودن عرصه دين از سياست و حكومت سخن گفته بود كه به دليل مواجه شدن با واكنش ها و انتقادات و البته كدورت خاطر دوستان سياسى و مذهبى اش در نهايت واژه «تنها» را از عنوان سخنرانى ايراد شده خود حذف كرد.

جريان ملى _ مذهبى با ماندن در اردوگاه يادگارى هاى تاريخى خود و ترسيم خطوط قرمزى براى فعاليت سياسى اش بر آن مبنا عملاً از قافله نو شوندگى و در نتيجه تاثير گذارى اجتماعى (البته در بعد پايه اى) فاصله گرفته است. جريان ملى _ مذهبى با تاكيد بر انديشه بزرگان و يادگار هاى تاريخى خود با چارچوبى از تلفيق دين و سياست كه از آنها به ارث برده است، راه را بر حاكميت الگو هاى مبتنى بر دموكراسى هاى هدايت شده خواهد گشود.

الگو هايى كه مختصات امروزين اش را در واژه هايى همچون «جامعه مدنى منبعث از مدينه النبى»، «دموكراسى اسلامى» و «مردمسالارى دينى» مى توان جست وجو كرد، همچنين حذف خرافه هاى دينى از سنت ها، ارائه تفسيرى مبارزاتى و دنيوى از دين و در نهايت سكولار كردن دين براى حفظ آن در برابر مكاتب ديگر يك نياز و مد روز و ضرورتى روشنفكرى براى ايرانيان تلقى مى شد امروز چنين دغدغه هايى در گذرگاه تجربه و شناخت، اهميت و ضرورت خود را از دست داده اند. با اين توضيحات شايد بتوان ادعا كرد كه وصف «مذهبى» در عنوان جريان «ملى _ مذهبى» ديگر از جايگاه سابق خود در افكار عمومى و نگاه لايه هاى پيش روى جامعه برخوردار نيست و دوره تاريخى نگاه به مذهب تحت چنين پارادايمى به پايان رسيده است.

• مليت در ملى _ مذهبى

جريان ملى _ مذهبى همچنين اعتقاد به مليت دارد و ايرانيت و اسلاميت را دو پاره جدانشدنى از هويت ملى ما مى داند و معتقد است كه «در جهان امروز هر كدام [از آنها] در حد خود قادرند به ما هويت و امكان بقا در برابر امواج جهانى يا روند جهانى شدن فرهنگ غربى بدهند.»۷

نگاه به غرب از زاويه دولت امپرياليستى و استعمارى و تفسير انديشه هاى غربى تحت همين رويكرد و آن گاه تاكيد بر هويت و فرهنگ ملى، شاخصه جريان ملى _ مذهبى است.

آنها در نگاه به جهان غرب پا در ركاب شريعتى مى گذارند و اين در حالى است كه شريعتى غرب را چنين توصيف مى كرد: «تمدن آن بربريت، تكنيك آن جلادى، علم آن حيله گرى، هنر آن جادوگرى، فلسفه آن دغلكارى، بشردوستى و دموكراسى آن نفاق و در يك كلام همگى (معرفت هاى غربى) كارگزاران مذهب پول شده اند و فلسفه اصالت معرفت.»۸ در ادامه چنين تفسيرى از غرب هيچ چاره اى جز اين وجود ندارد كه با سنگر گرفتن در پشت ديوارهاى ملى، دروازه ها را نيز بر روى اين تابو ببنديم. ناسيوناليسم ايرانى، انديشمندان وطنى را محصور فضاى ذهنى تنگ نظر، توطئه نگر و وطن شيدا كرده و مى كند.

اين جريان از هويت ملى به عنوان يك وسيله براى ايجاد حركت و شور اجتماعى در توده ها سخن مى گويد و معتقد است: «هويت ملى مى تواند شور، نشاط، اراده، باور، شخصيت و انباشت تجربه ملى براى به دست آوردن حاكميت و منافع ملى پديد آورد... آنچه دولت ملى دكتر مصدق نتوانست انجام بدهد ايجاد يك بنيان تئوريك و دستگاه فكرى براى تبيين هويت ملى بود تا از اين طريق بتواند دل جوانان را ببرد.»۹

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

با اين توضيح نيك مشخص است كه تاكيد بر مليت تنها يك منبع مشروعيت دهنده در فعاليت سياسى است. در فضاى بحرانى و پرآشوب سال هاى قبل از انقلاب ايران كه فشارهاى خارجى مسئله اى هر روزه بود، و دفاع از كيان ملى، يك مد روز تلقى مى شد، اين امكان وجود داشت كه بتوان براى همراهى با توده ها و احساسات مردم به ناسيوناليسم و وطن پرستى تأسى جست. اما امروز در حالى كه ديگر عصر تفكر در چارچوب تنگ ملى به پايان رسيده است، كاملاً مشخص است كه سخن گفتن از محدوديت مرزى و ناسيوناليستى ادعايى است كه نه ممكن و نه مطلوب است.

امروز سرمايه دارى جهانى نه تنها از نيويورك كه از توكيو و لندن و پاريس نيز به جهان صادر مى شود. ديگر از چارچوب هاى ملى نه اينكه نبايد، بلكه نمى توان سخن گفت. بايد باور كنيم كه دنيا روز به روز به سمت كوچك شدن پيش مى رود و واحدهاى منطقه اى و پولى مشترك و سازمان هاى بين المللى و مشترك المنافع بر حركت جهان به سمت يكپارچگى گواهى مى دهند. با اين توصيف جريان ملى _ مذهبى در برابر نظريات جهانى شدن از چه دستمايه فكرى كه با همان قوت و نيرو و پشتوانه تئوريك همراه باشد، برخوردار است؟ به فرض اينكه نظريه جهانى شدن پسنديده و نيكو نيز نباشد هيچ تلاشى از سوى جريان ملي_مذهبى براى ارائه يك الگوى جانشين كه توان عملى لازم را نيز به همراه داشته باشد مشاهده نشده است. با اين توضيح ايستادن در برابر موج هاى جهانى براى اين جريان حاوى هيچ دستاوردى نيست.

ما به واقع به پايان دوران انديشه هاى ناسيوناليستى به عنوان دگم هايى كه خالى از توضيح منطقى اند، رسيده ايم. طرح و بسط جهان وطنى و نگاه كردن به جهان به عنوان يك كل واحد، امكان دفاع افراطى از بومى گرايى و انديشه هاى ملى گرايانه را هر روز غيرممكن تر از پيش مى كند. با اين توضيح به نظر مى رسد كه ضرورى است اگر جريان ملى _ مذهبى در شعارهاى ملى گرايانه خود نيز با نگاه به پديده جهانى شدن تجديد نظر كند.

پى نوشت ها:

۱- احمد زيدآبادى، ايران فردا، شماره ۶۵
۲ و ۳- محمد بسته نگار، ايران فردا، شماره ۶۴
۴ و ۵ _ حسن يوسفى اشكورى، ايران فردا، شماره ۶۴
۶- كيهان هوايى، ۳ اسفند ۱۳۷۳
۷- منبع سوم
۸- چه بايد كرد؟ ص ۸-۱
۹- تقى رحمانى، ايران فردا، شماره ۵۳

در همين زمينه:

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/8161

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'جريان ملى - مذهبى و بن بست تئوريك، رضا خجسته رحيمى، روزنامه شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016