چهارشنبه 6 خرداد 1383

گفت‌وگوي ايسنا با سيد علي اكبر محتشمي‌پور: درباره "خط امام"

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس مجلس شوراي اسلامي

حجت‌الاسلام‌والمسلمين سيدعلي‌اكبر محتشمي‌پور، يكي از مبارزان سرشناس عصر انقلاب و داراي سوابقي روشن است . از ويژگي‌هاي بارز سوابق وي، همراهي‌اش با حضرت امام(ره) در نجف و پاريس مي‌باشد. وي پس از انقلاب داراي مسوليت‌هاي مهم وفراوان اجرايي بوده و سخنان و خاطراتش درباره‌ي انقلاب اسلامي حائز مطالب مهمي است. محتشمي‌پور نماينده‌ي مردم تهران و رييس فراكسيون دوم خرداد مجلس ششم و دبيركل كنفرانس بين‌المللي حمايت از انتفاضه‌ي فلسطين است.

خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) با وي گفت‌وگويي در خصوص مباني انديشه‌ي حضرت امام خميني(ره) و شاخصه‌ها و ويژه‌گي هاي خط امام(ره) و ميزان پايبندي به آن در حال حاضر انجام داده است، آنچه مي‌خوانيد محصول اين گفت‌وگو است.


خبرنگار ايسنا: خط امام(ره) از چه زماني در روند سياسي كشور مطرح شد؟

محتشمي‌پور: محتوا و مضمون انديشه و تفكر امام(ره) به سال‌هاي 1320 و 21 باز‌مي‌گردد كه در اين سال اولين اثر انديشه‌اي حضرت امام به جاي مانده وآن نامه‌اي است كه در كتابخانه‌ي وزيري يزد موجود است. طبيعتا ريشه‌هاي انديشه و تفكر و اهداف امام در لابه‌لاي سطور اين نامه مشخص است، كه در طول زمان هم اين انديشه‌ها و تفكرات اصيل و ناب اسلامي تغيير چنداني نكرده است و مشاهده مي‌كنيم كه امام(ره) تا پايان بر همان انديشه‌ي اصيل پافشاري كرده و ادامه دادند. اما مشخصا بحث حاكميت اسلام در چارچوب خواست مردم، از درس‌هاي حكومت اسلامي امام خميني(ره) كه در سال 1349 در نجف اشرف داشتند، مطرح شد و از آن بحث‌ها مي‌توان دريافت كه عملا خط فكري امام، حاكميت اسلام، احكام و قوانين اسلامي در جامعه و مبارزه با رژيم ستم‌شاهي در ايران و رژيم‌هاي مستبد و خودكامه در ساير كشورها بود، و اما اين خط و انديشه از 19 دي 1356 كه اولين جرقه‌هاي قيام و حركت مردم در ايران و شهرهاي مذهبي مانند قم زده شد، شكل عملي مشخصي را به خود مي‌گيرد و هدايت اين قيام و مبارزه توسط شخص امام(ره) از آن زمان به صورت ريشه‌اي پيگيري مي‌شود. اين مساله را به صورت محتوايي قبل از پيروزي انقلاب مشاهده مي‌كنيم، حضرت امام(ره) حكومت اسلامي را تبيين و در قالب نظام هدفمند و مشخص بيان كردند. حضرت امام در پاريس اين حكومت اسلامي را جمهوري اسلامي بيان كردند و اين مدل حكومت در شرايطي از سوي امام راحل بيان شد كه همه‌ي جناح‌ها و جريانات سياسي به دنبال خطوط ديگري بودند.

آن زمان حتي نهضت آزادي سعي مي‌كرد قانون اساسي رژيم شاهنشاهي را مطرح كرده و تز «شاه سلطنت كند، نه حكومت» را بيان مي‌كرد؛ در حالي كه حضرت امام اساسا با رژيم سلطنتي مخالفت ريشه‌اي داشتند و در بيانيه و اعلاميه‌اي كه در سال 1348 يعني حدود 10 سال قبل از پيروزي انقلاب، خطاب به حجاج بيت‌الله‌الحرام صادر نمودند، رژيم شاهنشاهي را از سياه‌ترين رژيم‌ها در طول تاريخ بشريت اعلام كردند.

پس طبيعي است كه چنين رژيمي نمي‌تواند رژيم مردمي و مورد پذيرش توده‌هاي مردم باشد، اما در ايران جريانات سياسي و احزاب و حتي بسياري از شخصيت‌هاي مذهبي هم، اين تفكر و انديشه‌ي امام(ره) را نپذيرفته و راه ديگري انتخاب كردند. بر اين اساس مي‌توانيم خط امام(ره) را در محتوا و مضمون، در بستر حيات علمي و سياسي، ايشان و در سال 1320 هجري شمسي يعني 37 سال قبل از پيروزي انقلاب جستجو كنيم، اما آنچه كه تحت عنوان دو خط در ايران مطرح شد، در بحبوحه‌ي پيروزي انقلاب بود كه مشخصا يك خط، خط ليبرال‌ها و خط ديگر خط امام(ره) بود، اين دو خط در دوران حكومت موقت كاملا شفاف و آشكار شد، ليبرال‌ها داراي تفكر، انديشه و خط و مشي خاصي بودند و حضرت امام هم داراي تفكر، خط و مشي مخصوص خود بودند.

در اين ميان مردم اكثرا تفكر، انديشه و خط امام(ره) را برگزيده بودند. پس براي تشريح اين دو خط بايد شاخصه‌هاي آن دو مشخص شود. اين دو خط بر سر نوع حكومت، با يكديگر اختلاف داشتند و در جهت‌گيري‌هاي سياسي، سياست خارجي و داخلي از يكديگر تفكيك مي‌شدند، هم‌چنين آنها در مسايل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي نيز با يكديگر اختلافات ريشه‌اي داشتند.

خبرنگار ايسنا: شاخصه‌هاي بارز خط امام(ره) در ابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي چه بوده است؟

محتشمي‌پور: در بخش شاخصه‌هاي سياسي، حضرت امام(ره)، مخالف هرگونه سلطه‌ي بيگانگان بر كشور بودند، به ويژه دخالت‌هاي مستقيم و غير مستقيم و مكرر آمريكا در ايران، كه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي وجود داشت و بعد از پيروزي انقلاب نيز ادامه يافت، بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران تكيه‌ي بسيار زيادي بر استقلال كشور و عدم وابستگي سياسي به قدرت‌هاي خارجي داشتند؛ خصوصا عدم وابستگي به آمريكا، كه آن زمان نشانه‌هاي وابستگي سياسي به آمريكا، پررنگ و روشن به چشم مي‌خورد. اين در حالي بود كه بسياري از احزاب و گروه‌هاي مطرح در كشور كه با رژيم شاه عملا و اسما مبارزه مي‌كردند، چنين اعتقادي نداشتند و تمام احزاب به اتفاق معتقد بودند كه ما نمي‌توانيم در ايران مستقل از قدرت‌هاي خارجي به قدرت دست يابيم. بر اين اساس يا بايد تكيه بر قدرت شرق با رهبري شوروري سابق را داشته و در ايران حكومت كنيم، و يا تكيه به قدرت جهاني غرب به رهبري آمريكا را داشته باشيم و در ايران ادامه‌ي حيات دهيم و هيچ جريان سياسي و غيرسياسي و مردمي نمي‌تواند در ايران مستقل از اين دو قطب بزرگ جهاني ادامه حيات دهد و قدرت را در دست بگيرد و هر جرياني هم در اين رابطه توجيه خاص خود را داشت.

مثلا حزب توده و جريانات ماركسيستي در ايران و جريانات منافقين كه اسلام را با قرائت ماركسيستي مطرح مي‌كردند، نگاهشان به شوروي و قدرت بزرگ شرق بود و ساير احزاب مثل جبهه‌ي ملي و جريان ليبرال جبهه ‌ملي و نهضت آزادي و ديگر احزاب راست‌گرا در ايران، معتقد بودند كه با توجه به اينكه نظام سياسي غرب و آمريكا سكولار است، ضديت در دين ندارد و دين را در محتواي حكومت دخالت نمي‌دهد، اما كاري به اعتقادات مردم هم ندارد. با چنين نظام سياسي جهاني، راحت‌تر مي‌توان كار كرد؛ لذا اگر با ديكتاتوري و استبداد شاه مخالفت مي‌كردند، نگاهشان به حمايت و نگاه آمريكا و غرب بود و تنها اين حضرت امام(ره) بود كه شعار «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» را مطرح كردند و تكيه‌گاه حاكميت مردم را خود مردم و اتكا به ايمان به خدا مطرح كردند.

بر اين اساس مي‌توان خط روشن سياسي براي امام (ره) ترسيم كرد و آن در سياست خارجي با شعار كه دقيقا برگرفته شده از متون اسلامي و قرآني است و از نظر داخلي پشتوانه‌ي سياسي نظام در جمهوري اسلامي را داراست كه اتكاء به مردم و راي مردم با حاكميت قانون و نه افراد، و بر اين اساس اين مردم هستند كه در كشور حكومت مي‌كنند و قانون هم محور حاكميت مردم است.

از نظر اقتصادي، امام(ره) با نظام سرمايه‌داري يله و رها مخالف بودند و بحث جنگ فقر و غنا را براي اولين بار در ايران مطرح كردند و به هيچ وجه نظام سرمايه‌داري كه ليبرال‌ها مدافع آن بودند، را قبول نداشتند و محور را سرمايه نمي‌دانستند؛ بلكه محور در كليه‌ي فعاليت‌هاي اقتصادي و اجتماعي، نيروي انساني است و معتقد بودند كه اين سرمايه‌هاي انباشته‌اي كه در جامعه به وجود مي‌آيد، بر اثر ضايع شدن حقوق مستضعفين و فقراي جامعه است؛ يعني اين دست رنج كارگر و قشر محروم جامعه است كه نزد سرمايه‌داران بزرگ انباشته مي‌شود؛ و لذا امام(ره) معقتد بودند كه درباريان و سرمايه‌داران بزرگي كه در زمان شاه ثروت‌هاي نجومي به دست آورده‌اند، چون اين ثروت آنها ثروتي نبوده كه از راه مشروع به دست آيد، پس اموال كليه‌ي امرا و درباريان و سرمايه‌داران وابسته به دربار را در ابتداي انقلاب مصادره كردند و بنياد مستضعفان تشكيل شد.

جريان ليبرال، چه سياسي و چه مذهبي، با اين انديشه و تفكر مخالف بودند و لذا مخالفت‌هاي زيادي با اينكه اموال درباريان و فئودال‌هاي ارتش مصادره شود، داشتند و سعي مي‌كردند به بهانه‌هاي مختلف اين اموال به دست آنها برسد.

از ديگر شاخصه‌هاي انديشه‌ي امام راحل و خط ايشان، اين بود كه امام در انديشه و تفكر خود به خودباوري كامل توسط مردم ايران به خصوص نسل جوان معتقد بودند و مي‌فرمودند اگر كشور بخواهد نجات يابد تمام اقشار مردم بايد به خودباوري برسند كه خودشان مي‌توانند روي پاي خود بايستند و كشور را اداره كنند، بدون هرگونه وابستگي به بيگانگان اين موضوع را مي‌توان از لابه‌لاي مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي امام(ره) در نجف و پاريس مشاهده كرد. حضرت امام(ره) در مقابل خبرنگاران كه قرار مي‌گرفتند، دائما اين موضوع را تكرار مي‌كردند كه مردم ايران خود مي‌خواهند بر سرنوشت‌شان بدون دخالت بيگانه مسلط شده و حاكميت داشته باشند و اداره كشور را به وسيله‌ي خود انجام دهند. امام(ره) در رابطه با صدور نفت فرمودند « مردم ايران خودشان مي‌دانند كه اين اموال و نفت را چگونه استخراج كرده و به چه كسي بفروشند و اختياردار مردم، خود آنها هستند».

امام(ره) معتقد بودند تا زماني كه ما باور نكنيم مي‌توانيم مستقل از ابرقدرت‌ها و فرهنگ‌هاي بيگانه با اسلام و ايران، كشور را بسازيم و اين باور به درون اقشار مختلف مردم به خصوص نسل جوان رسوخ نكند، ما هيچ‌گاه نمي‌توانيم كشور خود را آزاد كنيم و لذا بر اين موضوع طي 15 سال از سال 1342 تا 1357 امام(ره) تاكيد مي‌كردند و با نسل جوان به گفت‌وگوي سازنده مي‌پرداختند.

اگر به تورق تاريخ بپردازيد، خواهيد ديد حضرت امام(ره) هر سال نامه‌هايي براي دانشجويان و انجمن‌هاي اسلامي و نسل جوان در قالب نامه به كشورها‌ي خارجي و داخل ايران مي‌نوشتند و با استمرار و مداومت و ديالوگ و گفت‌وگوي مشخص به روشنگري و القاي خودباوري به نسل جوان مي‌پرداختند و با دادن اين آگاهي‌ها مستمر به مردم ايران خودباوري را در مردم به بار نشانده و ثابت كردند كه آنها مي‌توانند بدون تكيه به قدرت‌هاي بزرگ، انقلاب بزرگي را به پا كرده و نظامي را بر پايه‌هاي انديشه‌ها و راي مردم بر سر كار آورند. اين يكي از شاخصه‌هاي فكري بسيار مهم امام(ره) است كه نقش تعيين كننده‌اي در پيروزي انقلاب داشت و تا پايان هم حضرت امام بر همين باور بود و روي آن تكيه مي‌كرد و با هر حركتي كه موجب مي‌شد كه اين باور(خوداتكايي) را در اقشار مختلف خدشه‌دار كند، مقابله و برخورد مي‌كردند . مثلا حضرت امام (ره) از اينكه سياسيون بخواهند حركت‌هايي قيم‌مآبانه براي مردم و اقشار ديگر داشته باشند و روشنفكران بخواهند خود را مطرح و ديگران را نفي كنند ويا نهادهايي مانند حوزه‌هاي علميه، روحانيت و جامعه‌ي مدرسين بخواهند اين نقش را انحصاري براي خود قلمداد كنند و سايرين را به عنوان تابعي از اداره‌ي سياسي و غير سياسي خود مطرح كنند، با هر يك از اين پديده‌ها مبارزه و شديدا برخورد مي‌كرد؛ تا اينكه خودباوري مردم خدشه‌دار نشود و اين مساله را در تفكر، اجرا و عمل مدنظر داشت.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس مجلس شوراي اسلامي

حجت‌الاسلام والمسلمين سيد علي اكبر محتشمي پور در ادامه گفت وگوي خود با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) تصريح كرد: از ديگر شاخصه‌ي انديشه و تفكر امام(ره)، اعتقاد واقعي و عميق به آزادي و فعاليت سياسي تمام گروه‌ها و احزاب و اقشار مختلف مردم بود. آزادي نه به عنوان يك شعار، بلكه حضرت امام در عمل معتقد بودند كه بايد تمام گروه‌هاي سياسي و اقشار جامعه در تفكر، انديشه و عمل خود آزاد باشند و لذا امام با هرگونه حركت و يا نظارت خودشان و شوراي نگهبان و هر جرياني كه بخواهد اين موضوع را تحت نام استصواب يا هر عنواني در جامعه پياده كند، و آزادي انتخاب مردم را سلب كند، مقابله مي‌كردند.

قيم مآبي پديده اي است، كه امام(ره) تا قبل از پيروزي انقلاب 15 سال با آن مقابله كرد و با رژيم شاه مبارزه كرد، چرا كه شاه خودش را قيم و خدايگان ايران و كشور مي‌دانست و طبيعتا هر نظر و پيشنهادي را كه داشت به عنوان منويات و اوامر ملوكانه ديگران اجرا مي‌كردند و اگر كسي كوچك‌ترين تخلفي از منويات شاه مي‌كرد به اشد مجازات كيفر مي‌شد و او را به عنوان قيام بر عليه امنيت و مصالح كشور محاكمه و شكنجه مي‌كردند و طبيعتا امام(ره) در عمل و در طول 10 سالي كه پس از پيروزي انقلاب به حيات خود ادامه دادند، شديدا با اين موضوع مقابله مي‌كرد و اجازه نمي‌داد كه هيچ كسي در ايران اين پديده ارتجاعي را دوباره زنده كند و اين مرده‌ي بي‌حركت را بار ديگر به حركت درآورد.

در مورد نظارت استصوابي نيزحضرت امام(ره) نه خودشان براي خود نظارت استصوابي قايل بودند، و نه اجازه مي‌دادند كسي براي امام نظارت استصوابي قايل شود و همچنين اجازه نمي‌دادند كه هيچ دستگاهي چه شوراي نگهبان و چه غير شوراي نگهبان خود را به عنوان نخبگان جامعه داراي صلاحيت نظارت استصوابي يا اوامر قيم مابانه و ارباب و رعيتي بر جامعه قلمداد كند و حتي امام راحل قانون اساسي را آن‌گونه كه از قانون اساسي امام از نظر اعتقاد نپذيرفته بود و به آنها اشكال مي‌گرفتند تا آخر اينگونه عمل مي‌كردند كه هيچ كس احساس مخالفت از سوي امام(ره) نمي‌كرد؛ مثلا وقتي مجلس خبرگان رهبري بر اساس اختيارات و وظايفش طرح قائم‌مقامي رهبري را مطرح كرد، امام(ره) با آن مخالف بودند، اما چون اعتقاد داشتند كه كسي نبايد برخورد قيم مابانه و آمرانه داشته باشد ولو رهبر، سكوت كردند و تا پايان هم تا زماني كه خود امام(ره) بيان كردند كه من از اول مخالف اين موضوع بودم، اما چون آقايان تصميم گرفتند من مخالفت نكردم، هيچ كس نمي‌دانست كه امام(ره) با اين موضوع مخالف است. اين نشانگر منش و شخصيت حضرت امام است كه براي دستگاه‌هايي كه بر اساس راي مردم انتخاب شدند به خود اجازه نمي‌داند كه آنها را از وظايف قانوني‌شان باز دارند و در تصميم‌گيري آنها دخالت كنند. اگر چنانچه در همان زمان كه امام(ره) مخالف بودند و مجلس خبرگان در حال تصميم‌گيري بودند يك خط نامه مي‌نوشتند كه نظر بنده در اين موضوع مساعد نيست؛ قطعا چنين تصميمي گرفته نمي‌شد. حتي حضرت امام(ره) اين نظر مشورتي را هم ندادند تا اينكه آنها آزادانه و از روي انديشه و اختيار خود تصميم بگيرند، پس بر اين اساس موضوع آزادي كه در انديشه امام خميني به عنوان يك شاخصه‌ي مهم و محوري به دور از هر گونه زياده‌گويي مطرح است.

حضرت امام، مصلحت كشور، اداره‌ي جامعه و سعادت اين ملت و نظام را در پايداري و پويايي جمهوري اسلامي و آزادي واقعي اقشار مختلف مردم و گروه‌ها و احزاب سياسي در چارچوب قانون اساسي مي‌دانستند و تا آخرين لحظات حيات‌شان بر اين فصل مهم پافشاري كردند. از ديگر شاخصه‌هاي انديشه و تفكر حضرت امام(ره) اين بود كه امام واقعا رهبري را همانند چتري بر فراز همه‌ي جناح‌ها مي‌دانستند. شهيد دكتر بهشتي به پاريس آمدند و بحث تشكيل حزب را توسط برخي از علما و چهره‌هاي سرشناسي مطرح كردند، اما امام(ره) مخالفت كردند و تا بعد از پيروزي انقلاب هم همكاران بحث تشكيل حزب را مطرح مي‌كردند، اما امام(ره) مخالفت مي‌كرد. علت مخالفت امام(ره) اين بود كه اصولا تفكر حزبي اگر در ميان علما و مراجع و رهبران حوزوي و روحاني جامعه به وجود آيد طبيعتا كشور قطبي و حزبي خواهد شد، در حالي كه نبايد چنين شود. يك عالم دين‌شناس بايد متعلق به تمام اقشار جامعه باشد.

اقشار مختلف سياسي، فرهنگي و اجتماعي علي‌السويه خود را به اين چهره‌ي ديني و مذهبي نزديك مي‌ديدند و لذا وقتي در ايران حزب جمهوري تاسيس شد، تلاش زيادي كردند كه از امام مجوز كسب كنند كه مردم وجوهات شرعي خود را به اين حزب براي تقويت آن دهند كه امام موافقت نكردند و نهايتا امام بعد از چند سال فرمودند كه حزب را منحل كنيد، مردم نبايد احساس كنند كه بخشي از جامعه و گروه‌ها و احزاب خاصي به رهبري اين نظام از ديگر اقشار و گروه‌هاي جامعه نزديك‌ترند و اين بايد متعلق به همه باشد. پس امام(ره) واقعا فراجناحي عمل مي‌كرد. اگر چنانچه احساس مي‌كرد كه يك جريان سياسي و يا صنفي در حاكميت نظام موقعيت ممتازي دارد و مي‌خواهد از اين موقعيت و رانت قدرت خود براي حذف رقباي خود استفاده كند امام به شدت برخورد مي‌كرد و جلوي آنها را مي‌گرفت، اضافه بر اينكه اگر چنانچه فرض كنيد يك شخص يا جرياني در اقليت قرار مي‌گرفت و جريان اكثريت سيطره‌ بر مراكز قدرت اجرايي پيدا مي‌كرد صرف اينكه اين جناح در اقليت قرار گرفته، بيان مي‌كرد كه به هر حال اين‌ها فرزندان اين كشور هستند و قشر اقليتي از جامعه به آنها اعتماد دارند، و اجازه‌ نمي‌داد كه آنها براي هميشه از همه چيز ساقط شوند و هيچ نقشي در اداره‌ي سرنوشت جامعه نداشته باشند و لذا براي آنها نقش قايل مي‌شد و آنها را در يك جايگاه شايسته‌اي كه داراي تاثيرگذاري است قرار مي‌داد. مثلا وقتي آيت الله شيخ محمد يزدي در انتخابات خبرگان و مجلس سوم راي نياورد، امر دائر بود بر اينكه چنين شخصيتي كه سابقه‌ي طولاني مبارزه داشته و داراي نقش‌هاي مختلفي در انقلاب بوده حد نصاب راي را نياوردند، اما اين چهره و شخصيت را حفظ كرد و او را در جايگاه شوراي نگهبان قرار مي‌دهد و همين طور ساير چهره‌ها و احزابي كه مورد حمايت امام قرار مي‌گرفتند ولو اينكه اين چهره‌ها و احزاب از لحاظ تفكر با امام فاصله داشتند، امام خود را محور نمي‌دانستند.

اينگونه نبود كه امام (ره) معتقد باشند كه هر كسي كه به ما اعتقاد داشت و به من نزديك بود مي‌تواند پست‌ها و مسووليت‌هاي مختلفي را احراز كند، اما م به عنوان رهبري بزرگ چنين شانيتي براي خود قايل نبودند، بلكه هر كسي كه در سايه جمهوري اسلامي اين نظام را قبول دارد بر اساس شايستگي‌هايش بايد مسووليت‌هايي را دارا باشد و نبايد به هيچ وجه منزوي شود و در سرنوشت كشور موثر نباشد اين يك مساله بسيار مهم و محوري است كه به عنوان شاخصه‌ي انديشه و تفكر حضرت امام(ره) است.

حضرت امام كاملا به آزادي مردم و راي آنها احترام مي‌گذاشت و براي راي مردم اعتبار بسيار بالايي قايل بود ولو اينكه نتيجه راي مردم با آنچه كه امام فكر مي‌كرد مغاير بود.

در چنين موردي راي مردم براي امام اصل بودند آن چيزي را كه خود امام قبول داشت. پسر برادر حضرت امام، «مهندس پسنديده» در دوره اول مجلس كانديداي شهر خمين شد، كسي كه اهل خمين است، عمويش رهبر انقلاب است، قاعدتا بايد راي مي‌آورد؛ اما راي نياورد مرحوم آيت الله پسنديده نزد امام براي گله آمد كه اين انتخابات در خمين طوري برگزار شد كه پسر من راي نياورد و اين انتخابات مخدوش است، امام تبسمي مي‌كند و به وي مي‌گويد كه آزادتر و بهتر از اين انتخابات در كجاي دنيا سراغ داريد كه در شهري كه شهر من و شماست، پسر شما كانديدا مي‌شود و مردم آزادانه مي‌آيند و به او راي نمي‌دهند. اين آزادي را شما كجا پيدا مي‌كنيد؟ بهتر از اين انتخابات كجاي دنيا پيدا مي‌شود؟ لذا همه‌ي ما بايد راي مردم را قبول كنيم ولو اينكه من و شما علاقه داشته باشيم كه پسر شما راي آورد. امام وقتي دوستانشان راي نمي‌آوردند خوشحال مي‌شدند و اين را دليل آن مي‌دانستند كه مردم در انتخابشان آزاد هستند نه اينكه بيايند و گوشه‌ي ذهنشان بگويند كه اي كاش اين انتخابات باطل مي‌شد. اين نشانگر دموكراسي واقعي در جامعه است. بر اين اساس امام از راي قاطع مردم حمايت مي‌كرد و اجازه‌ي دخل و تصرف را به هيچ قدرتي نمي‌داد كه در راي مردم با عنوان‌هاي نظارت استصوابي و غيره دخل و تصرف كند. بر اين اساس چون ابوالحسن بني‌صدر رييس جمهور اين كشور شد و مردم به آن راي دادند علي‌رغم تمام كارشكني‌هايي كه بني‌صدر در سال‌هاي اول انقلاب داشت و عملا تفكر و انديشه بني‌صدر در مقابل خط امام بود و او يكي از سردمداران خط ليبرال به معناي زشت و غيراخلاقي آن بود، امام تا آخر لحظات ازرييس جمهور حمايت مي‌كرد ورييس جمهور را به هيچ وجه تضعيف نمي‌كرد، وقتي حزب جمهوري كه همواره با بني‌صدر درگير بود با امام صحبت مي‌كردند، امام حتي در جلسات به گونه‌اي عمل نمي‌كردند كه ديگران احساس كنند كه امام مخالف رييس جمهور هستند و جوري عمل نمي‌كردند كه رييس جمهور در ذهن آنها تضعيف شود، در عين حال كه بعدها مشخص شد كه امام چون خون دل‌هايي از بني‌صدر خورده اما به احترام راي مردم اين كار را نمي‌كرد، و حتي فرماندهي كل قوا را كه از اختيارات شخصي امام بود را به رييس جمهور داد كه ديگر هيچ شائبه‌اي وجود نداشته باشد كه بني‌صدر بگويد كه امام نظرش با من مخالف بود و من را تضعيف كرد، و تا همان لحظات آخر هم بني‌صدر به مردم پشت كرده بود امام تنها كاري را كه كرد به عنوان اينكه ابراز كند عدم رضايت خود را با برنامه‌هايي كه بني‌صدر بر عليه نظام و مردم اعمال مي‌كند اين اختيارات فرماندهي كل قوا را از بني‌صدر سلب كرد و اينجا بود كه همه فهميدند كه امام چه خون دلي از بني‌صدر خورده است.

علي‌رغم اينكه امام اينگونه بود به دليل احترام به راي مردم حاضر نبود حتي يك لحظه تا زماني كه بني‌صدر رييس جمهور بود او را تضعيف كند.

يكي از نهاد‌هاي منتخب مردم مجلس شوراي اسلامي بود. امام مجلس شوراي اسلامي را در راس تمام امور مي‌دانستند و حياتي‌ترين تصميمات را بر عهده‌ي مجلس شوراي اسلامي مي‌گذاشتند و اجازه نمي‌دادند كه مجلس به هيچ نحوي و از سوي هيچ نهادي تضعيف شود.

اين هم باز براي راي مردم بود ،حمايتي را كه امام از رييس جمهور منتخب مردم مي‌كرد و تاييد و حمايتي كه از مجلس شوراي اسلامي مي‌كرد از قوه‌ي قضاييه نمي‌كرد؛ چرا كه قوه‌ي قضاييه پشتوانه‌ي راي مردم نداشت. در سخنراني‌ها و بيانيه‌هاي امام مشاهده مي‌كنيد، اين قدر كه امام از رييس جمهور و دولت منتخب مجلس و خود مجلس حمايت مي‌كند از قوه‌ي قضاييه حمايت نمي‌كند زيرا آنها را در جايگاه مردمي مي‌داند و مردم را ولي نعمت خود مي‌داند و براي راي مردم اصالت قايل است و مي‌گويد اگر مردم هم اشتباه كنند به من و شما ربطي ندارد آنها هستند كه تصميم مي‌گيرند و بعد هم متوجه مي‌شوند كه اشتباه كردند و كارشان را تصحيح مي‌كنند، ما حق نداريم وقتي مردم انتخاب كردند و راي دادند نظرمان را تحميل كنيم.

خبرنگار ايسنا: اين شاخصه‌ها تا چه حد رعايت شده است؟

محتشمي‌پور: ما در شرايطي امام(ره) را از دست داديم كه اوضاع داخلي و خارجي ما دچار آشفتگي سياسي - اجتماعي خاصي شده بود. جنگ پايان پيدا كرده بود و فشارهاي اقتصادي زيادي بر ما وارده شده بود و موضوع بازسازي كشور در دستور كار قرار گرفته بود و توقعات مردم بعد از 8 سال جنگ براي اينكه يك رفاه نسبي ايجاد شود زياد شده بود، و بعد از امام هم بلافاصله انتخابات رياست جمهوري و تشكيل دولت سازندگي مطرح بود، و شعارهايي را كه دولت در آن مقطع ارايه مي‌كرد در همين بستر توقعات مردم بود و طبيعتا مردم براي رسيدن به توقعات اقتصادي خودشان و جامعه غافل شدند از مسايل كلان سياسي كه بحث استقلال و آزادي سياسي و و اجتماعي و بيشتر همت اقشار مختلف مصروف اين شعارهاي اقتصادي و توسعه اقتصادي كشور شد، و شاهد بوديم كه در مقابل مسايل اقتصادي و شكل‌گيري نظام سرمايه‌داري يله‌ و رها، انقباض سياسي در دستور كار دولت بعد از امام قرار گرفت و طبيعتا بخش بزرگي از شاخصه‌هاي خط امام يا به فراموشي سپرده شد يا سعي شد كه همانند جسم مبارك امام(ر)، انديشه مبارك امام هم به خاك سپرده شود و اين تعبير را كردند.

آيت الله احمد جنتي در خطبه‌هاي نمازجمعه‌اي وقتي كه مجله بيان يكي از نامه‌هاي امام را در رابطه با شوراي نگهبان منتشر كرد مطرح كرد كه نامه‌اي را از زير خروارها خاك درآورده و حالا مطرح كردند.

توجه جريانات سياسي خاصي در آن زمان اين بود كه ديگر افكار و انديشه‌هاي امام مطرح نشود؛ بر اين اساس در يك مقطع بسياري از اين انديشه‌هاي خط امام يا به مرور زمان به بوته‌ي فراموشي سپرده شد و يا سعي شد كه آنها را از بين ببرند و به عنوان يك خط ارزشي مطرح نباشد، بلكه در مواردي اگر كسي چنين صحبتي را از امام داشت او را به عناوين مختلف متهم و از صحنه خارج مي‌كردند، ما پس از رحلت امام شاهد هستيم كساني كه نزديك‌ترين افراد به حضرت امام بودند و در هيچ لحظه‌اي در برابر انحرافات سكوت نمي‌كردند و همواره با طرح مباني و انديشه‌هاي حضرت امام در برابر جريانات مخالف انديشه و خط امام مقابله مي‌كردند، اينها را چگونه با انواع برچسب‌ها خانه‌نشين و از صحنه خارج كردند؛ با كمال تاسف بايد عرض كنم بعد از امام فضايي توسعه يافت و جرياناتي نفوذ يافتند كه عملا بسياري از ابعاد خط امام(ره) يا فراموش شد و يا كنار گذاشته شد و يا با آن مبارزه و مقابله شد و اما جريان دوم خرداد هم مانند ساير جريانات داراي ابعاد و زوايايي گوناگوني است.

ما نمي‌توانيم دوم خرداد را جبهه‌ي متشكل،ودر همه ي موارد داراي خط مستقيم و اصيل بدانيم.

در جبهه‌ي دوم خرداد تفكر و انديشه و خط امام پررنگ‌تر از جبهه‌هاي ديگر وجود داشت؛ اما اين به آن معنا نيست كه جبهه‌اي كه به قول برخي از راست راست تا چپ چپ در آن وجود دارند، را شعاع كامل نور مستقيم خورشيد امام(ره) بدانيم، در برخي موارد برخي از جريانات هستند كه روشن و شفاف داراي خط امام(ره) هستند.

گفت‌وگو از معصومه نصيري

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/8187

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گفت‌وگوي ايسنا با سيد علي اكبر محتشمي‌پور: درباره "خط امام"' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016