شنبه 9 خرداد 1383

هويت ملى و جهانى شدن، مرتضى مرديها، روزنامه شرق

مليت يكى از مهم ترين اختراعات نرم افزارى سياست مدرن است كه از جنگ هاى مذهبى سى ساله تا انقلاب فرانسه، در طول حدود دو قرن، تكوين يافت، و ضمن آن، واحد جغرافياى سياسى از امپراتورهاى بزرگ و دولت شهرهاى كوچك، به سوى حدودى كه دولت- ملت خوانده شد، تغيير كرد. حدود اين دولت- ملت ها، بر خلاف آنچه معمولاً ادعا و غالباً پذيرفته مى شود، نه بر پايه مشتركاتى از جمله نژاد، زبان، دين، قوميت، تاريخ، و جغرافيا بلكه بر اثر گسست ها و پيوست ها، در پى جنگ ها، صلح ها و انقلاب ها تكوين و تغيير يافت. تنها چيزى كه ضامن دوام و استقلال يك واحد سياسى تحت نام دولت- ملت است، به رسميت شناخته شدن آن از سوى مراكز قدرت سياسى است، و نه هيچ چيز ديگر. اين گونه است كه مثلاً روسيه، آمريكا، هند، استراليا، و چين، هر كدام يك ملت دانسته مى شوند، و لوكزامبورگ، آندورا، ايرلند، كويت و بوتان هم هر كدام يك ملت. بر اين اساس، جايگاه فعلى مرزهاى كشورها از منظر على عمدتاً محصول تصادفات بوده است.

اما اگر مرزهاى ملت بيشتر با يك تبيين على تناسب دارد، مرزهاى مليت از منظر انتخاب عقلانى توجيه بهترى دارد؛ هويت ملى محصول تلاش آگاهانه طبقه سياسى براى ايجاد ابزارى است كه ابقاى قدرت و اعمال حاكميت را تسهيل كند. طبقه سياسى براى بقا معمولاً پوست شير در چهره مى كشد و به قوه قهريه اتكا مى كند ، اما اين هميشه مفيدترين و خصوصاً مقرون به صرفه ترين روش نيست، گاه بايد در پوست روباه رفت و اختراع هويت ملى از بارزترين و كارآمدترين جلوه هايى است، كه ضمن آن، در عرصه سياست تزوير به كمك زور مى آيد، بدون اين كه از بابت اين دو صفت مستحق سرزنش باشد.

لشكر، سخت افزار اصلى و مليت، نرم افزار اصلى حاكميت سياسى است. اين نرم افزار به اين صورت به كار گرفته شد كه احساس دلبستگى طبيعى و بدوى انسان به زادگاه خود و عادت او را به محيطى كه در آن رشد يافته است، براى ايجاد يك دلبستگى مصنوعى مدرن، نسبت به پديده غريبى به نام كشور، به كار گرفت. هنر اين نرم افزار در جاانداختن يك مغالطه بود: ميان «وطن» به معناى محله، روستا يا شهر محل تولد و برآمدن، با «وطن» به معناى دولت _ ملت.

اما مواجهه روشنفكران، غالباً گرايش هاى راست آن، با ناسيوناليسم از منظر فونكسيوناليسم بهتر قابل درك است. از نگاه بسيارى از روشنفكران مليت و هويت ملى، دست كم، يك دروغ مفيد بوده است. به دشوارى مى توان جماعت هايى را كه علقه هاى محلى، خصومت هاى قبيله اى، گرايش هاى قومى، زبان ها و لهجه هاى منطقه اى، آداب و رسوم بومى و شكاف هاى متقاطعى ميان آنها كشيده است، متوجه توسعه و ترقى كرد. هويت مشترك ملى قادر بوده است جمعيت گسترده اى را كه به واسطه انواع خاص گرايى دچار تفرقه و تخاصم بوده اند، همگرا كند، و نيروهاى پراكنده آنان را در جهت نقطه اى كانونى به نام «منافع ملى» آرايش دهد. اين سان، انبوهى از انرژى كه بر اثر اصطكاك ها هدر مى رفت، در خدمت توليد قرار مى گرفت، و خصلت و هويت خواهى، در نسبت با ملل ديگر، زمينه ساز رقابت مثبت مى شد، و بستر توليد و مصرف انبوه لذت فراهم مى آمد.

از تمامى اين ديدگاه ها، ماهيت تاريخى و زمانمند ملت، مليت، و ملى گرايى آشكار است، اما جوامع خصوصاً مواردى همچون چين، ايران و مصر كه ميراث بر نام و نشان تمدن هاى قديم هستند، به دشوارى مى توانند از عادت و به هويت ملى و حب و بغض ها و رقابت هاى متكى به آن فاصله بگيرند. در عين حال، اندكى تأمل آشكار مى كند كه همان طور كه در دوره اى ضرورت و فايده اين درك شد كه هويت صناعى فراگيرى به جاى هويت هاى پراكنده بنشيند و آنها را در خود حل و هضم كند، و به اين ترتيب مليت جانشين قوميت شد، اينك نيز دوره اى است كه در آن، تكرار همان منطق، بايسته مى نمايد؛ در اينجا اما، هويت فراگير، هويت جهانى و هويت هاى اخص، هويت هاى ملى است.

جهانى شدن گاه به مثابه نيرنگى آگاهانه از سوى طبقه سياسى مورد ترديد و طرد قرار مى گيرد، اما پذيرش ماهيت نيرنگ آميز آن زيانمند بودن آن را اثبات نمى كند. همانطور كه ملى شدن از منظر طبقه سياسى، در قالب تبيين انتخاب عاقلانه به عنوان طرحى براى تسهيل بقاى قدرت و اعمال حاكميت، مطرح شد، جهانى شدن هم از منظرى مشابه، به شكلى مشابه، قابل تبيين است؛ در عين حال، همانطور كه تبيين عقلانى ناسيوناليسم، منافاتى با تبيين كاركردى آن نداشت، تبيين عقلانى- سياسى موندياليسم با تبيين كاركردى- روشنفكرى آن تباينى ندارد. به تعبير ديگر، از منظر سياسى، همواره اصل، قدرت و حاكميت است، و براى اين، زور و تزوير، بدون اين كه براى اين تعابير، در كل بار منفى قائل باشيم، ضرورى است. اما از منظر روشنفكرى، (با فرض اين دغدغه اصلى آن توليد و توزيع بيشتر و بهتر و مطلوب هاى كمياب باشد)، تغيير شكل اين قدرت و حاكميت مى تواند، ناگزير، مفيد يا هر دو باشد.

آينده از مرزهاى ملت و مليت با تأنى عبور خواهد كرد، اما اين فقط جنبه هاى سياسى و اقتصادى(زوال وابستگى به امكانات محلى بر اثر رشد تكنولوژى) آن نيست كه مشمول اوصاف يا احكام جبر و حسن مى شود، مهمترين وجه جهانى شدن، جنبه فرهنگى آن است. از موضوع شناخته شده و نسبتاً كم اهميت نزديك شدن عادات رفتارى انسان ها، بر اثر ازدياد ارتباطات اگر بگذريم، به اين ملاحظه مى رسيم كه حتى اگر انسان در معناى مابعدالطبيعى كلمه، ماهيتى ثابت و سخت نداشته باشد، اما پاره اى اوصاف در او كمابيش تغييرناپذير است. در رأس اين اوصاف، نيازهاى فيزيولوژيك، و خصائل روانشناختى اى است كه انتخاب راه هاى ساده تر، سريع تر و امن تر را براى برطرف كردن آن نيازها و نيل به انواع لذت، پيش مى نهد. از اين رو در مطالعه آينده، بايد جامعه اى را در نظر گرفت كه بدون اين ضرورتاً دنباله رو فرهنگ خاصى باشد، مخرج مشترك فرهنگ كشورهاى صنعتى را مى طلبد، چون هرگونه اختلاف در گرايش هاى فرهنگى، در يك دستگاه مختصات دو بعدى، مركب از دو محور آموزش و تأمين اجتماعى قابل تعريف است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

در غياب تفاوتى جدى از حيث اين دو معيار، همان نيازهاى فيزيولوژيك، و خصائل روانشناختى مشترك ناظر به برطرف كردن آن است كه بدنه اصلى فرهنگ مشترك جهانى (با شاخص هايى چون فردگرايى، قانون گرايى، جماعت گريزى، دين گريزى، سنت گريزى، محدوديت گريزى، احتياط محورى، آزادى خواهى و ...) را تشكيل مى دهد. پس با فرض اينكه توسعه در عموم كشورها كمابيش در جهت افزايش آموزش و تأمين اجتماعى عمل مى كند، اين كه فرهنگ مشتركى آينده جهان را در اختيار خواهد داشت، دور از انتظار نيست، و با قبول اين كه كشورهاى صنعتى بالاترين استانداردهاى آموزش و تأمين اجتماعى را دارند، مى توان باور داشت كه اين فرهنگ مشترك، اشتراك فرهنگ كشورهاى صنعتى خواهد بود، كه بر فرهنگ هاى ملى (ناشى از وابستگى به امكانات محلى)، و درجات متفاوتى از آموزش و تأمين غلبه خواهد كرد.

در همين زمينه:

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/8310

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'هويت ملى و جهانى شدن، مرتضى مرديها، روزنامه شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016