دوشنبه 11 خرداد 1383

ارتش و سياست، قسمت سوم، سيد ابراهيم ربانى

s_ibrahim_rabbani@hotmail.com

4 - ساموئل هانتينگتون :
در سال 1968 نظريات خود را در رابطه با ارتش و سياست در كتاب " سامان سياسى در جوامع دستخوش دگرگونى " بيان نمود . او در فصل چهارم كتاب مذكور ، به پراتوريانيسم ، انواع آن و جامعه پراتورى ميپردازد .
او بيان ميدارد كه ، دخالت نظاميان در سياست يكى از جنبه هاى شگفت انگيز و عمومى نوسازى سياسى بشمار ميرود . از نظر او دخالت نظاميان در سياست تنها يكى از جلوه هاى گسترده تر در جوامع توسعه نيافته بوجود مى آورد و آن عبارت است از سياست زدگى همه نيروها و نهادهاى اجتماعى .
در يك چنين جوامعى ، همه نيروها و گروههاى اجتماعى مستقيما به درون صحنه سياست كشيده ميشوند . كشورهايى كه ارتشهاى سياسى دارند ؛ روحانيت سياسى ، دانشجوى سياسى ، اتحاديه هاى سياسى و شركتهاى سياسى نيز دارند . سرهنگها و امراء ، دانشجويان و روحانيت و ... ، همگى در سياست كلى كشورهايشان دخالت دارند ؛ لذا پراتوريانيسم در اينجا در معنى محدود آن ، به دخالت نظاميان در سياست برميگردد و در معنى گسترده تر به جامعه سياست زده اى اطلاق ميگردد كه نه تنها نظاميان ، بلكه نيروهاى اجتماعى ديگر نيز در امور سياسى آن دخالت دارند .
آنچه اين گروهها را در يك جامعه پراتورى ، سياسى تر ميسازد فقدان نهادهاى سياسى كار آمدى است كه بتوانند كنش سياسى گروهى را تعديل نمايند .
در يك نظام پراتورى ، نيروهاى اجتماعى مستقيما در مقابل هم قرار ميگيرند و هيچ نهاد سياسى و يا هيچ هيئتى از رهبران سياسى حرفه اى وجود ندارند تا بعنوان ميانجى مورد پذيرش گروههاى متخاصم عمل نمايند .
نبود نهادهاى سياسى كارآمد در يك جامعه پراتورى به معنى آن است كه ، قدرت در آن پاره پاره است و اقتدار بر كل نظام حاكم نيست و اگر وجود داشته باشد جنبه گذرا دارد و ضعف نهادهاى سياسى به اين معنى است كه ، اقتدار و سمتهاى سياسى مهم به آسانى بدست مى آيد و از دست ميرود . در همه مراحل پراتوريانيسم ، نيروهاى اجتماعى مستقيما در كنش متقابل با يكديگرند و كوشش كمى براى مرتبط ساختن منافع خصوصيشان ، با خير همگانى از خود نشان ميدهند .
از ديدگاه هانتينگتون سه نوع جامعه پراتورى وجود دارد :
1 - جامعه اليگارشى پراتورى :
در امريكاى لاتين قرن 19 حاكم بوده است و به علت آنكه اسپانيا و پرتغال ، نتوانستند نهادهاى سياسى محلى و مستقلى را بپرورانند ؛ نتيجه آن ايجاد جامعه اى بود كه نيروهاى اجتماعى مسلط در آن عبارت بودند از زمين داران بزرگ ، روحانيون بلند پايه و فرماندهان نظامى .
در اين نوع جوامع ، اعضاء طبقه حاكم نقشهاى رهبرى سياسى ، نظامى ، مذهبى ، اجتماعى و اقتصادى را با هم بر عهده داشتند . در اين نوع جوامع فعالترين گروههاى سياسى هنوز ريشه هاى روستايى داشته و خانواده ها ، قبايل و جرگه ها پيوسته بر سر قدرت ، ثروت و منزلت با يكديگر كشمكش داشتند . در اين نوع جوامع هيچگونه توافقى درباره راههاى رفع اختلاف وجود نداشت و سازمانها و نهادهاى سياسى يا وجود نداشتند يا بسيار ناچيز بودند .
در نتيجه ، در يك اليگارشى پراتورى ، سياست به صحنه كشمكش جرگه هاى شخصى مى آيد .
2 - جامعه پراتورى راديكال :
يك فراگرد طولانى و پيچيده است . معمولا با كودتاهاى پى در پى و دگرگونيهاى اجتماعى مختلف ، شكل ميگيرد و گروههاى گوناگون ميكوشند كه با زير پا گذاشتن ديگران ، به قدرت سياسى دست يابند .
يكى از سر چشمه هاى پراتوريانيسم راديكال ، استعمار غربى است . استعمار غرب در افريقا ، خاورميانه و آسياى جنوب شرقى ، نهادهاى سياسى بومى را ضعيف و يكسره نابود ساخته است .
ريشه هاى اجتماعى پراتوريانيسم راديكال ، در شكاف شهر و روستا نهفته است . اگر شهر ، بعنوان كانون اصلى فعاليت سياسى و بصورت منبع دائمى نااستوارى سياسى در آيد ؛ نفوذ نيرومندتر شهر در زندگى سياسى به ناآرامى بيشتر مى انجامد ؛ لذا حكومتها براى غلبه بر اين نااستوارى سياسى ، با استفاده از مناطق روستايى سعى در آرام ساختن شهر دارند .
ويژگى اصلى جوامع پراتورى راديكال ، نااستوارى شهرى است و اگر حكومتها اسير اين نااستوارى شوند ، ناچارند كه به ساز اراذل و اباش شهرى ، لومپن ها ، پادگانها و دانشجويان برقصند . ادامه اين نااستوارى ، بدور نگه داشتن مناطق روستايى از صحنه سياست را بدنبال دارد .
در يك جامعه پراتورى راديكال ، ميان شركت دانشجويان و نظاميان در سياست همبستگى نزديكى وجود دارد . شركت اين هر دو گروه در سياست ، ويژگى شاخص جامعه پراتورى راديكال را ميسازد .
در اين نوع جوامع دانشگاهها معمولا از اساتيد و دانشجويان نيمه وقت تشكيل ميشوند و غالبا هويت صنفى كاملى ندارند و كاركردهاى اصلى آموزشى و پژوهشى آنها از كاركردهاى اجتماعى و سياسى آنها كم اهميت تر است . حرمت ارزشهاى دانشگاهى چندان بالا نيست و دانشجويان ميدانند كه راه پيشرفت ايشان ، بايد با توجه به منزلت اجتماعى يا رشوه باز شود . دستور العملهاى دانشگاهى ، غالبا در سطح پايينى از نهادمندى قرار دارد .
صورتهاى رايج كنش سياسى در يك جامعه پراتورى راديكال ، ارتشاء ، اعتصاب ، تظاهرات و كودتا
ميباشد ؛ كه اين شورشها و تظاهرات بعنوان كنش سياسى دانشجويان و گروههاى ديگر جامعه بشمار مى آيد و تنها زمانى ميتواند نظام را ساقط كند كه ، نظاميان به مخالفت با حكومت كشانده شوند . اگر نظاميان با حكومت سرسختانه همبستگى نشان دهند و از دل و جان به آن وفادار باشند ، فعاليت براندازانه دانشجويان ، حيات حكومت را بخطر نخواهد انداخت ؛ اما اگر دانشجويان با استفاده از تاكتيك تظاهرات توده اى ، وارد عمل شوند و نظاميان نيز عكس العمل نشان ندهند منجر به سقوط نظام خواهد شد .
در نتيجه ، در اين نوع جوامع درگيرى ميان گروههاى نهادى و شغلى به كشمكش جرگه ها افزوده ميشود .

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

3 - جامعه پراتورى توده اى :
در دهه 60 پژوهشگران وقت زيادى را درباره اين موضوع صرف نمودند كه آيا نظاميان در فراگرد نوسازى ، نقش پيش رو دارند يا محافظه كار ؟
بنظر ميرسد كه بيشتر اين پژوهشگران معتقد بودند كه نظاميان نوعا هوادار دگرگونى ميباشند .
از جمله مانفرد هالپرن ، نظاميان را بعنوان پيشتاز مليت گرايى و اصلاح اجتماعى و منسجم ترين و مرتب ترين عنصر طبقه متوسط ميدانست .
از ديدگاه هانتينگتون ، ميزان سياست زدگى نهادها و افراد نظامى به ضعف سازمانهاى سياسى غير نظامى و ناتوانى رهبران سياسى غير نظامى در مقابل مسايل سياسى كشور بستگى دارد .
كم و كيف نقش محافظه كارانه يا اصلاحگرايانه اى كه افسران سياست زده ، در سياست كشور بر عهده ميگيرند بستگى به دامنه گسترش اشتراك سياسى جامعه دارد . اگر جامعه اى توانسته باشد با پشتوانه نهادهاى سياسى از مرحله اشتراك سياسى طبقه متوسط به مرحله اشتراك توده اى گذر كند ، نظاميان نقش غير سياسى ، تخصصى و حرفه اى پيدا مينمايند همانند شيلى ، اورگوئه و مكزيك .
در اين مرحله طبقات اجتماعى و جنبشهاى اجتماعى ، بر صحنه سياست مسلط ميشوند .
استوارى يك جامعه سياسى مدنى ، به موازات گسترش مشاركت سياسى افزايش پيدا ميكند اما استوارى و دوام يك جامعه پراتورى ، با گسترش و افزايش مشاركت سياسى كمتر ميشود . در يك جامعه فاقد نهاد سياسى كارآمد ، نتيجه نهايى ، آن خواهد بود كه جامعه به سمت تباهى و بى سامانى سياسى جهت پيدا كند .
مهمترين فاكتورهاى دخالت نظاميان در سياست از منظر هانتينگتون :
1 - ضعف جامعه مدنى
2 - كاهش دامنه اشتراك سياسى
3 - ضعف جنبه هاى سازمانى و تشكيلاتى
4 - فقدان يا ضعف نهادهاى سياسى كارآمد
5 - حرفه اى شدن نظاميان
ادامه دارد ...

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/8370

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ارتش و سياست، قسمت سوم، سيد ابراهيم ربانى' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016