دیریست بر همگان یقین شده که اسرائیل در درون ایران نفوذ کرده. ماموران آن یا مستقیما عمل میکنند مثل ترور دانشمندان اتمی، یا از نادانی افراد متعصب بهره گرفته و اهداف خود را به دست آنان انجام میدهد. از جمله برسر بزنگاهها ضربه سنگین به حکومت ایران میزنند، مثل به زبان عبری بر موشکی نوشتن، یا درست در زمانی که اروپائیان میخواهند مستقل از آمریکا با ایران وارد معامله شوند وتحریم کمر شکن آمریکا را تا حدی دور بزنند، یکباره تنی چند در کشوری از جمله دانمارک میکوشند افرادی از مخالفین حکومت را ترور کنند. این نفوذ بدان حد است که معلوم میشود مقاماتی از بیت رهبری، سپاه، وزارت اطلاعات، ماموران اسرائیل بودهاند.
اما مشکل آنجا ست که در بسیاری از موارد معلوم نمیشود اینان عوامل نفوذی اسرائیل و سیا هستند، یا ابلهان فریب خورده. مثل حمله به سفارت عربستان در لحظات بسیار حساسی که ایران به دنبال ترمیم روابط خود با همسایگان بود یا میکوشید دیگرامضا کنندگان برجام را دراین قراردادنگه دارد. بهمین سبب الان فرصت مناسبی است که شاید به زودی یکی از اینان وارد عمل شود وملت ایران آنان رادر هرمقامی هستند شناسایی کنند، چون در تحلیل نهایی مامور و فریب خورده هردو خائنان به وطن هستند. اما این موقعیت:
مجلس جدید نمایندگان آمریکا
در انتخابات اخیرمجلس آمریکا سه منتقد شجاع اسرائیل به مجلس راه یافتند. این پیروزی تنها پیروزی سه نماینده مترقی نیست، بلکه نشان تحولی بنیادی در برخورد با اسرائیل است. بعبارتی این سر کوه یخ است، وبدنه اصلی آن در زیر آب است، در دوسال گذشته ترامپ برای مقاصد سیاسیش همه قواعد سیاست کشور را بر هم ریخته است. از جمله در این رابطه برای ارضای اوانجلیکنها، که بدنه اصلی طرفداران او را تشکیل میدهند، پایتخت اسرائیل رااز تل آویو به اورشلیم تغییر داد. امری خطرناک که کلیه کشورهای اروپایی، و کشورهای قدرتمند جهان با آن مخالف هستند. ولذا با همه فشاری که آورد جز چند کشور کوچک بی اعتبار هیچ کشور دیگری با او همراهی نکرد.
اعمال دیگرش نیز خشم اکثریت جامعه را برانگیخته است. حتی برای حزب جمهوری خواه درد سری شده است. از سویی از او حمایت میکنند، چون بسیاری از خواستههای آنان را اجرا میکند. خواسته هایی که خود روسای جمهور وسران حزب از نظر سیاسی آن را به ضرر حزب میدانند. از سوی دیگر میدانند منافع کوتاه مدت این دست آوردها، در طولانی مدت ضربهای بسیاری به حزب خواهد زد. ازجمله همین تغییر پایتخت اسرائیل سکوت در مقابل هر جنایت اسرائیل. از جمله درجریان کشتار وقیحانه و بی دلیل اسرائیل در۱۴می ۲۰۱۸، حد اقل مثل دیگر رئیس جمهوران آمریکا، ترامپ برای فریب افکار عمومی در ظاهر همآن را تقبیح نکرد. تظاهرات مسالمت آمیزی که از آخر ماه مارس آن سال شروع شد وتا اکتبر هر جمعه تکرار شد و در ۱۴ میاسرائیل این تظاهرات مسالمت آمیز و مدنی را به خاک و خون کشید، و ۶۰ نفر از تظاهر کنندگان را با شلیک گلوله کشته، و ۵۰۰ نفر را سخت مجروح کرد، که در میان آنان تعداد زیادی زن و کودک بودند.
این اعمال خشم پنهانی را که در دل بسیاری از مردم آمریکا نسبت به جنایات اسرائیل وجود دارد، و لی در اثر جوی که طی سالیان لابی اسرائیل درآمریکا ایجاد کرده، جرات ابراز آن را در فضاهای عمومی ندارند. نشانه هایی از آن را در کتاب جیمی کارتر میشود دید، که لابی با نفوذ اسرائیل به دلیل اعتبارکارتر نتوانست صدای اورا خفه کند. یا گزارش بسیار مستند دو استاد معتبر دانشگاه هاروارد، که نشان میدادکه چگونه لابی اسرائیل سیاست امریکا در خاورمیانه را در دست دارد. لابی اسرائیل در این مورد نیز تمام کوشش را برای جلوگیری نشر آن وبی اعتبار کردن نویسندگان آن به کار برد، اما به دلیل ارزش پژوهشی بالای آن، و یهودی بودن هر دو مولف نتوانست آنان را کاملا خفه کند. این گزارش در میان روشنفکران و مقامات مملکتی بسیار مورد توجه قرار گرفت.
بهر حال بهترین نشانه این خشم پنهان انتخاب این نمایندگان است، که از پیش موضع ضد اسرائیلی آنان شناخته شده بود، و لابی اسرائیل هم تمام تاش خود رادر بی اعتبار کردن آنان کرده بود. برای درک بهتر میتوان گفت مثل تظاهرات دیماه ایران بود، که با تمام محدودیتش نشانگر نارضایتی وسیع مردم از حکومت بود. انتخاب این سه تن در بستر موج جدید ونیرومندی که در آمریکا اتفاق افتاده است عملی شده است. موجی که در عکس العمل به سیاستها و رفتار ترامپ، زنان واقلیتها را سخت فعال کرده است. آمریکائیان بسیاری از بیم سقوط ارزشها آمریکا، رشد دیکتاتوری احساس خطر کردهاند. و بالاخره از نظر لابی اسرائیل انتخاب این سه تن بسیار خطرناک تر میشود، اگر توجه شود که اینان از حزب دموکراتاند که اسرائیل با تمام قدرتش برای سرکوب اینان تجهیز شده است.
اسرائیل در این زمینه تجربه وسیعی دارد و پیشتر دو موج را از سر گذارننده بود.
موج اول: دهه شست موج آزادی خواهی و مخالفت با جنگ، زمینهای را فراهم آورد که جنایات اسرائیل هم در افکار عمومی مطرح شود. تا بدانجا که در ۱۹۷۵ کنگره قطعنامه سازمان ملل را، که در آن صهیونیست را ایدئولژی نژاد پرستانه، و تصرفات اسرائیل را سرزمینها اشغالی خواند.
اسرائیل که همه قدرتش را در گرو حمایت آمریکا میدید، با شدت وارد عمل شد وچون انتخاب روسای جمهوربه رای عموم کشور بسته بود، نه آن قدرت و نه آن پول را داشت که در این مورد کاری بتواند بکند. لذا به فکر افتاد حال که از درب نمیتواند وارد شود از پنجره داخل شود.
نفوذ در کنگره: راه جدید نفوذ در کنگره بود. نمایندگان کنگره حیطه انتخاباتیشان محدود، وبودجه مبارزات انتخاباتیشان نیز چندان زیاد نیست. بنابر این با کمک مالی نه چنان زیاد، و نفوذ در افکار مردم منطقه، که عمدتاحتی نام خاورمیانه را هم نشنیده بودند، موفق شدند کم کم کنگره را به دست بگیرند.
وسایل ارتباط جمعی و هالیوود. باپوشاندن جنایات اسرائیل، و تکیه دائم بر مظلومیت قوم یهود، به ویژه تکیه بر هولوکاست، کم کم همدردی مردم را به دست آوردند. هم زمان با تبلیغ وسیع توانستند اسرائیل را مساوی یهود کنند. که دو فایده داشت. یکی آن که حمایت ودلسوزی مردم را نسبت به یهودیان قربانی جنگ جهانی دوم تبدیل به حمایت از اسرا ئیل کنند. دیگر آن که هر نقد از اسرائیل را ستیز با یهود جلوه دهند. به عبارتی از آن پس به آسانی بر هر منتقد جنایات اسرائیل انگ یهودی ستیزی زده و صدای اوراخفه کنند.
از آن پس از طریق کنگره دهها وبلکه صدها برابر آنچه لابی اسرائیل خرج تبلیغ به نفع اسرائیل کرده بود، در بودجه آمریکا برای کمک به اسرائیل تصویب شد
موج دوم:
انتفاضه دوم وکشتار بیرحمانه فلسطینیان در غزه به سال ۲۰۰۳ بار دیگر متوجه فجایع اسرائیل کرد. بمباران مدارس و بیمارستانها، بمباران ساختمان شناخته شده متعلق به سازمان ملل. ساختمانی که هویت آن برای همگان شناخته شده بود وبارها هم سازمان ملل در مورد آن به ارتش اسرائیل اطلاع داده بود. اما با این وجود به آن حمله شد و دویست زن وبچه پناهنده به آنجا در زیر آوار مدفون شدند.
آگاهی از این جنایات مردم آمریکا را بر انگیخت، و خشم فراموش شده مردم نسبت به جنایات اسرائیل ظاهر شد. این امر چنان لابی اسرائیل را به وحشت انداخت که بار دیگر همه نیروهای خود را برای سرکوب این موج به کار گرفت. این بار شانس آن در این بود که اوانجلیکنهای متعصب قدرت بسیار گرفته بودند، تا جایی که از بوش به عنوان یک رئیس جمهور بسیار مذهبی حمایت وسیع کرده و اورا باردوم هم به قدرت رساندند. ومی دانیم که اینان بر آنند که حضرت مسیح وقتی ظهور میکند که سرزمین فلسطنین به دست مسیحیان یا یهودیان بیفتد، و به همین دلیل آنان از یهودیان در تصرف زمین فلسطینیان سرسخت تر هستند.
از آن سوی دستگاههای تبلیغاتی اسرائیل آنچنان فعال شد، که کم کم کمتر خبرنگاری و متفکری جرات افشاگری در مورد اسرائیل را داشت. هر منتقدی را یهود ستیز میخواندند، و به انواع حیله سعی میکردند جلو استخدام یا موفقیت او را بگیرند. همزمان صاحب نظران ومفسران را به هر وسیله ارتباط جمعی میفرستادند، تا مردم را قانع کنند که مسئله خاورمیانه پیچیده است، و مرز مظلوم و ظالم مخدوش است، و جنگ و ستیز اقوام وملل از ویژگیهای ابدی این منطقه از جهان است، تا در نتیجه مثل چشم بندها شنوندگان رادچار سرگیجه کنند، و اطمینان به چشمهای خود را از دست بدهند، وفرقی میان فلسطینی قتل عام شده با اسرائیل متجاوز گذاشته نشود.
دوران اوباما
اوباما نشان داد که لابی اسرائیل در مورد قدرتش بسیار بزرگ نمایی میکند واین نظر را جا بیندازد که هرکس با اسرائیل در افتد نابود میشود. ترفندی که همه دولتها وصاحبان قدرت در طول تاریخ به به کار میبرند، تا کسی فکر جرات مخالفت با آنان را نداشته باشد. به همین سبب اسرائیل با همه وجودش از او متنفر بود نتانیاهو بر خلاف توصیه یارانش به دعوت جمهوری خواهان به کنگره رفت تا انگشت در چشم دموکراتها، که پایگاه اصلی وسنتی اسرائیل بود، بکند
موج سوم:
لابی اسرائیل با توجه به موج نیرومند جدید آزادی خواهی به شدت نگران آن است که بار دیگرجنایات اسرائیل برای مردم آمریکا افشا گردد، و مثل موارد پیشین آگاهی مردم به ضرر آنان است. به ویژه که سیاست امروزه اسرائیل آن است که خود را یک قدرت بزرگ نشان دهد.
اگر در دوران اول با حربه مظلومیت از زیر تیغ انتقادها نجات یافت، و مخالفینش را از میدان به در کرد. و بار دوم با مغلطه وسفسطه واین که مسایل این منطقه بسیار پیچیدهای است، از محکومیت خود جلو گیری کرد. این بار آن دو ترفند برای خفه کردن منتقدین کار آی نیست. ورای آن این بار حامی سرسخت آنان در کاخ سفید خود آماج حمله این موج بر پا خواسته است. موجی که زادگاهش همان پایگاه اصلی و سنتی اسرائیل است. و یهودیان لیبرال و آزادی خواه نیز به همین پایگاه تعلق دارند. ودر حقیقت برای نجات از این موج باید به دامان حزبی پناه ببرد که بدنه اصلی آن به دلایل دینی و نژاد پرستی یهود ستیز است. و به همین دلیل حملات رو به گسترش به یهودیان، در حدی که در چندین دهه گذشته بی سابقه بوده، از سوی طرفداران همین جمهوری خواهان صورت گرفته است.
پس اسرائیل باید هرچه سریع تر دست به کار شود، ونگذارد این موج دامن آن را بگیرد. بهترین راه برای او سرکوب شدید این سه مخالف بی پروای او است. چنان سرکوبی که ثابت کند هرکه از اسرائیل ایراد بگیرد نابود میشود. واز میان این سه تن الهان عمر، زن جوان سومالی مهاجراز همه ضربه پذیرتر است. مسلمانی است که بدون نگرانی از جو ضد اسلام موجود در غرب باروسری همه جا ظاهر میشود. مهاجر است که ترامپ وبسیاری از طرفدارانش مخالف آنان هستند. سیاه است که دشمنی نجات پرستان را به دنبال دارد، اما چون آفریقایی است از حمایت وسیع جامعه سیاه پوست آمریکایی برخوردار نیست. به دلیل فعال سیاسی بودن بسیار بی پروا تر از خانم رشید طالب، فلسطینی منتخب میشیگان، در مورد اسرائیل افشاگری میکند. از این روی شاهدیم که ترامپ میگوید یا استعفا بدهد یا از کمسیون روابط خارجی مجلس کنار گذاشته شود، جایی که او میتوانداسرائیل را به نقد بکشد همانگونه که پرونده سیاه آبرام، مسئول عملیات در ونزوئلارا افشا کرده است.
نقش ایران
یکی از بهترین دست آویزها برای سرکوب الهان عمر آن است که اسرائیل بتواند به نوعی او را به ایران متصل کند. ایرانی که نزد اکثریت قریب به اتفاق آمریکائیان نا محبوب است. بنا بر این پیش بینی میشود که ایادی اسرائیل در ایران دست به کار شوند. وبهترین راه آن است که یک صاحب قدرت ایرانی نا آگاهی را بفریبند، تا از سر تعصب یا جاه طلبی ابلهانه شعاری در حمایت از خانم عمر بدهد. ازجمله "این خواهر مسلمان نشان میدهد که بیمی از امپریالیست آمریکا ندارد "یا "با همه" مخالفت غرب با اسلام، صدای اسلام امروز حتی از کنگره آمریکا شنیده میشود" یا" این خانم شجاع مسلمان نشان داد که چرا ایرانیان شعار مرگ بر اسرائیل غاصب میدهند " این شخص میتواند یکی مثل احمدی نژاد باشد، عوام فریببی که به دنبال مطرح شدن است. امام جمعهای، نماینده ولی فقیهی، نماینده مجلسی، یکی از سران پاسدار که خشم به اسرائیل چشم عقلش را کور کرده. اگر چنین نشد اسرائیل ناگزیر میشود خطر سوخت رفتن یکی از عواملش بپذیرد، و یکی از ایادیش مستقیم این دسته گل را به آب بدهد.
با توجه به ضعف سازمانهای امنیتی ایران این مهم چندان غیر ممکن نیست. اینان که روزی موساد وسیا را به زانو در آورده بودند، حال مثل کسی هستند که در تاریکی چوبی را دور سر خود میچرخانند، تا دشمن را بزنند. عوامل اسرائیل تا حساس ترین نقاط کشور نفوذ کردهاند، و آنان از سر ترس ایرانیان دو ملیتی را میگیرند، که به به جاسوس گرفتهایم. و یا در حالی که طرفدارن محیط زیست به وزارت اطلاعات خبر میدهند که اسرائیل به آنان پیشنهاد همکاری داده است. و وزارت اطلاعات به آنان میگوید به ظاهر قبول کنید، واطلاعات غلطی را که ما در اختیارتان میگذاریم به آنها بدهید. اما اطلاعات سپاه آنان را به عنوان جاسوس دستگیر میکند، و قوه قضائیه به فرموده آنان این بی گناهان را زندانی میکند. که حاصلش مرگ رهبر آنان کاووس سید امامی در زندان میشود.
بهرحال این فرصتی است که ملت ایران عوامل مستقیم وغیر مستقیم اسرائیل را در این روزهای خطرناک، که اسرائیل به صراحت دم از جنگ با ایران میزند را بشناسند، و استقلا ل ایران را قربانی خشم از حکومت نکنند.