معمولا وقتی موفق میشوم فيلمهاى نامزد شده در بخشهاى اصلى اسكار را قبل از مراسم آن ببينم نظرم را در موردشان مىنويسم. نه اينكه برندگان احتمالى را پيشبينى كنم، چرا كه نه به پيشبينى اعتقاد دارم و نه خود را همسليقه با راىدهندگان و تصميمگيرانِ جوايز اسكار مىدانم. اگر هم قرعه به فيلم مورد نظر من بيفتد آن را صرفا يك اتفاق مىدانم تا راست در آمدنِ پيشگوئىام؛ اتفاقی که پیشاپیش میدانم بهندرت خواهد افتاد!
طبق معمول تنها به رشتههائی میپردازم که صرفا جنبه تکنیکی ندارند مثل رشتههای کارگردانی و بازیگری و فیلمنامهنویسی و در نهایت، فیلمهای برتر سال.
حالا پس از ديدن تمامى فيلمهاى نامزد شده در رشتههاى نامبرده يعنى ١٦ فيلم بلند سينمائى، مىتوانم دست به قلم ببرم. اما پیش از پرداختن به هر یک از این رشتهها بگذارید از شگفتیهای موجود در سیاههی نامزدهای اسکار امسال یاد کنم.
شگفتیهای امسال
اولین شگفتی از دید من نامزدی فیلم مکزیکی "روما" ست در ده رشته. نامزد شدن یک فیلم غیرانگلیسی زبان در رشتههای دیگر البته بیسابقه نیست. فیلم زیبای فیلمساز برجستهمان، اصغر فرهادی، "جدائی نادر از سیمین" علاوه بر نامزدی بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان نامزد بهترین فیلمنامهی اریجینال هم شده بود. ولی نامزد شدن یک فیلم غیرانگلیسی زبان در ده رشته مختلف سابقه نداشته است. تا آنجا که میدانم رکورددار این عرصه فیلم ایتالیائی "زندگی زیباست" ساخته ی "روبرتو بنینی" بود که علاوه بر بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان در شش رشته دیگر نیز نامزد شده بود.
از آنجا که آلفونسو کوآرون، سازنده فیلم "روما"، نه تنها کارگردان که تهیهکننده (در شراکت با نتفلیکس)، نویسنده فیلمنامه، و فیلمبردار فیلم "روما" نیز هست تنها فیلمسازی است که بهتنهائی و شخصا نامزد پنج جایزه اسکار امسال است که چنین چیزی تا کنون سابقه نداشته.
من این فیلم زیبا و خوش ساخت را دسامبر گذشته در "چهلمین جشنواره سینمای نوین آمریکای لاتین" در هاوانا دیدهام. آلفونسو کوآرون، چهرهای بسیار آشنا برای جشنوارههای معتبر سینمائی است، چه در اروپا و چه در همین اسکار. او اولین کارگردان از آمریکای لاتین بود که اسکار بهترین کارگردان را برای فیلم گراویتی (جاذبه) در سال ٢٠١٤ برد. و همین فیلم "روما" تا کنوت جایزه شیر طلائی جشنواره ونیز و چندین جایزه در گلدن گلاب امسال برده است. در بفتای امسال هم "روما" شگفتی آفرید چرا که اولین فیلم غیرانگلیسی زبان در تاریخ بفتاست که علاوه بر جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، جایزه بهترین فیلم سال را برده. (در همین جشنواره الفونسو کوآرون، سازنده این فیلم جایزه بهترین کارگردانی را نیز از آن خود کرد.)
"روما" نام محلهای ثروتمندنشین در مکزیکوسیتی، پایتخت مکزیک است و موضوع فیلم به گفته کارگردانش، به خاطرات کودکی او از این محله برمیگردد.
حالا که در مقولهی فیلمهای غیرانگلیسی زبان هستم از شگفتی دیگری در همین عرصه یاد کنم؛ از فیلم عاشقانه و زیبای "جنگ سرد" محصول لهستان که در رشته بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری نیز نامزد است.
جالب است بدانید که دو فیلم "روما" و "جنگ سرد" که نامزد بهترین فیلمبرداری نیز هستند بهصورت سیاه و سفید فیلمبرداری شدهاند. کادراژ فیلم (نسبت طول و عرض تصویر) در فیلم "جنگ سرد" به شکل قدیمی (سه در چهار) یعنی حدودا مربع انتخاب شده که سالها منسوخ بوده است. در سياههى نامزدهاى بهترين فيلمبردارى، جدا از اين دو فيلم، فيلم آلمانى "نگاهت را برنگردان" که در رشته بهترين فيلم غيرانگليسى زبان نامزد شده هم وجود دارد. و به اين ترتیب زبانِ سه فيلم از پنج فيلم نامزدِ بهترين فيلمبردارى، غیرانگلیسی است كه تا آنجا كه مىدانم تا کنون سابقه نداشته است.
و این هم گفتنی است که کمتر سابقه داشته دو کارگردان که با فیلمهای غیرانگلیسی زبان به اسکار آمدهاند همزمان در سیاههی پنج نفرهی نامزدهای بهترین کارگردان سال حضور داشته باشند.
زنان در صف مقدم؟
انتقادات سنگینی که در سالهای گذشته به متولیان اسکار در مورد کمتوجهی به سیاهان و زنان در سیاههی نامزدان وارد شد تاثیرش را دو سال پیش بر حضور نسبتا چشمگیر سیاهان در اسکار گذاشت که من در مطلبِ "کندوکاوی در نامزدهاى اسكار ٢٠١٧" با جزئیات بدان پرداختم. انتظار مىرفت امسال تاثیری مشابه را در عرصهی حضور زنان فعال در عرصه سینما، در سیاههی نامزدهای اسکار شاهد باشيم که البته تا حدی چنین شد، اما در رشتههائی که کمتر مورد مرور من هستند.
گرچه کارگردان هیچیک از هشت فیلم نامزد شده برای بهترین فیلم سال، زن نیست ولی کاراکترهای اصلی سه فیلم از این مجموعه، "سوگلی"، "ستارهای متولد میشود" و "روما"، زن هستند. از این نمایانتر سیاههی نامزدان نقش اول زن است که تماما بازیگرانی هستند از فیلمهائی که نه فقط کاراکتر اصلی آنان زن، که خط قصهاشان نیز بر محور زنان است.
کاراکتر اصلی فیلم "روما" دختری روستائی است که در خانهی یک خانواده طبقه متوسط خدمت میکند. خط اصلی قصه رابطه اوست با خانم خانه و فرزندانش. قصه از جائی به حرکت در میآید که خدمتکار میفهمد حامله است. دوستِ پسر او، یک جوان لومپن، با فهمیدن ماجرا، غیبش میزند. در پیچ و خم قصه، این دو نفر بار دیگر با هم روبرو میشوند، آن هم وقتی که جوان لومپن به همراه همکاران چماقدارِ لباس شخصیاش، به دانشجویان تظاهرکننده حمله میکند و به طور اتفاقی خدمتکار را با شکم برآمده روبروی خود میبیند.
نقش خدمتکار را یک بازیگر بومی غیرحرفهای بازی میکند که حالا نامزد بهترین بازیگر زن است در رقابت با بازیگران حرفهای چون "گلن کلوز" برای فیلم "همسر"، "اولیویا کولمن" برای فیلم "سوگلی"، "ملیسا مککارتی" برای فیلم "آیا هرگر مرا میبخشی؟" و بالاخره "لیدی گاگا" خوانندهی سرشناس برای فیلم "ستارهای متولد میشود". این چهار بازیگر هم در فیلمهایی بازی دارند که شخصیت اصلیاشان زن است و خط قصهشان بر گردِ زندگی زنان میگردد.
فیلم "همسر" قصهی زنی نویسنده است که در سایه نویسنده بودن شوهرش قرار گرفته و جلوهای ندارد. شوهر او به دلیل رمانهائی که همسرش ویراستارشان بوده جایزه نوبل ادبیات را میبرد و همین رابطهشان را دگرگون میکند. "گلن کلوز" جایزه بهترین بازیگر زن در نقش اول را در گلدن گلاب برای بازی در همین فیلم برده است.
فیلم "آیا هرگز مرا میبخشی؟" قصهی واقعی یک خانم نویسنده آمریکائی به نام "لی ایزرائیل" است که معتاد و دستتنگ بوده و کتابهایش خریدار نداشتهاند. او که با مرد معتاد و همجنسگرائی دوستی نزدیک دارد با جعل نامههای نویسندگانِ متوفای سرشناس و فروششان به کلکسیونداران روزگار میگذراند. پس از رو شدن دست و محکومیتش، ماجرای زندگی خود و دوست معتادش را منتشر میکند که کتاب موفقی است با همین عنوان که روی فیلم هم گذاشته شده. بازی "ملیسا مککارتی" در نقش "لی ایزرائیل" به نگاه من شگفتانگیز است. او گرچه در گلدن گلاب و بفتا نامزد جایزه بهترین بازیگر زن در نقش اصلی بود، اما از دستیابی به هر دو بازماند. آیا در اسکار هم شانس یارش نخواهد بود؟
فیلم "ستارهای متولد میشود" با بازی "لیدی گاگا" هم فیلمی است که بر محور زندگی یک زن خواننده با استعداد میگردد و به حق لیدی گاگا به زیبائی از عهده این نقش برآمده. این چهارمین بار است که فیلمی بر مبنای همین سوژه ساخته شده است. بارِ قبل، حدود چهل سال پیش بود که "باربارا استرایسند" در آن بازی داشت.
و بالاخره فیلم "سوگلی" که در مورد رابطه غریب و همجنسگرایانهی ملکه نیمه دیوانهی انگلیس در قرن هیجدهم است با دو معشوقهاش! جالب اینکه بازیگران نقش این دو معشوقه، "اِما استون" و "راشل وایز"، هر دو نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکملِ زن هستند. نامزد شدن دو بازیگر از یک فیلم برای رقابت با یکدیگر در اسکار کمتر اتفاق میافتد. در بفتای امسال این فیلم چندین جایزه برد از جمله جوائز بهترین بازیگر زن در نقشهای اصلی و مکمل برای "اولیویا کولمن" و "راشل وایز".
یک گام تا ناامیدی!
در مطلبی که سال پیش در مورد نامزدهای اسکار با عنوان "رشته خیال یا شبح نخ!" نوشتم به فیلم بسیار زیبا و هنرمندانهی "پروژه فلوریدا" اشاره داشتم که درهیچ رشتهای نامزد نشده بود مگر در رشته بهترین بازیگر مرد در نقش مکمل. "ویلم دافو" بازیگر بسیار برجسته این فیلم از دید من، سال پیش علاوه بر اسکار، در گلدن گلاب و بفتا هم نامزد بود که متاسفانه جایزهای به او تعلق نگرفت.
عجیب این که امسال او باز هم در فیلمی که در هیچ رشته دیگری در اسکار نامزد نیست، یعنی فیلم "بر دروازه ابدیت"، نامزد بهترین بازیگر مرد در نقش اصلی است! "ویلم دافو" در این فیلمِ زیبا نقش "وینست وان گوگ" را در سال پایانی زندگیش با قدرتی باورنکردنی بازی میکند. او چنان در این نقش جا افتاده است که تماشاگر در کمتر از چند دقیقه او را با تصویری که جهانیان از "وان گوگ" در ذهن دارند یکی میبیند. "ویلم دافو" نامزد جایزه مشابه در گلدن گلاب بود که بدان دست نیافت. در بفتا هم اصلا نامزد نشده بود.
رقبای "ویلم دافو" در اسکار امسال یکی "کرستین بیل" برای بازی در نقش معاون ریاست جمهوری آمریکا در زمان "جورج دبلیو بوش" است و دیگری "ویگو مورتنسن" برای بازی در فیلم خوشساخت "کتاب سبز". "بردلی کوپر"، همبازی لیدی گاگا در فیلم بسیار دیدنیِ "ستارهای متولد میشود "یکی دیگر از آنان است که ضمنا کارگردان همین فیلم هم هست. و در نهایت "رامی مالک" که در نقش "فردی مرکوری" (کوئین) در فیلم "بوهمین راپسودی" بازی کرده است و تا کنون جوائز گلدن گلاب و بفتا را برای همین نقش برده است.
گرچه بازی هر چهار بازیگر دیگر نامزد شده برای بهترین بازیگر مرد در اسکار امسال عالی است اما چون قرار است فقط یکی از میان این پنج نفر انتخاب شود امیدوارم با دور ماندنِ "ویلم دافو" از اسکار مجددا ناامید نشوم!
کارگردان بیرقیب امسال!
وقتی فیلم کسی در هر دو رقابت گلدن گلاب و بفتا جوائز بهترین کارگردان و بهترین فیلم سال و بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را یکجا برده باشد بعید است در اسکار امسال شانسی برای چهار رقیب دیگرش در سیاههی بهترین کارگردان باقی بگذارد؛ منظورم آلفونسو کوآرون فیلمساز نامدار مکزیکی است برای فیلم روما.
از میان چهار رقیب او یکی فیلمساز سرشناس سیاه پوست آمریکائی، "آسپایک لی" است با فیلمی که با عنوان ابتکاریِ BlacKkKlansman در مورد فرقه نژادپرست "کو کلوکس کلَن" در آمریکاست. قصه فیلم، نفوذ یک پلیس سیاه پوست در تشکیلات آنهاست و جدا از پیام روشن ضد نژادپرستانهی سازندهاش، بیشتر به یک فیلم خوشساخت در ژانر پلیسی میماند. فیلم در پایان بهصراحت از جان گرفتنِ مجدد نژادپرستی در امریکا در سایهی حمایت "دانالد ترامپ" حرف میزند و با استفاده از فیلمهای خبریِ مربوط به ابراز وجود نژادپرستان در دو سال اخیر، به گفتارش سندیت میبخشد. آخرین نمای فیلم سخت نمادین است؛ پرچم رنگین آمریکا به تدریج رنگ میبازد و سیاه و سفید میشود.
رقیب قابل اعتنای دیگر آلفونسو کوآرون از دید من "پاول پاولیکوسکی" کارگردان فیلم سیاه و سفید "جنگ سرد" از لهستان است. این فیلم قصه عاشقانهی میان یک رهبر ارکستر و یک خواننده جوان را بازگو میکند که در دوران جنگ سردِ شزق و غرب، ناچار میشوند به ماشین تبلیغات حزب کمونیست بپیوندند. آنان با استفاده از فرصتی که فراهم میشود به پاریس میگریزند و در آنجاست که جنگ سرد بین خودشان آغاز میشود!
تبعیض وارونه!
کمتوجهی به سیاهانِ فعال در عرصه سینما در امریکا قصهای بلند و تکراری و بارها خوانده شده است. اخیرا در معرفی نامزدهای اسکار و گلدن گلاب سعی میشود کمی از حدت این تبعیض بکاهند، که البته کار بسیار شایستهای است. اما تبعیض علیه رنگینپوستان از تنظیم سیاههی نامزدان رویدادهای سینمائی آغاز نمیشود. حضور تبعیض موجب میشود فیلمسازان سیاهپوستِ امریکا، کمتر از دیگران شانس ساختن فیلم داشته باشند. از این رو تعداد فیلمهای ساخته شده توسط کارگردانهای سیاهپوست بسیار کمتر از آنی است که میتواند باشد.
بحث من البته بیان تکراری این نکتهی آشکار نیست. بحثم این است که گاهی کارگزاران رویدادهای سینمائی برای نشان دادن همدلی با سیاهان، فیلمی که کیفیت چشمگیری برای حضور در بخش بهترین فیلم سال ندارد را در این سیاهه میگنجانند، که این خود نوعی تبعیض است هرچند وارونه!
در میان هشت فیلم که در سیاههی بهترین فیلمهای سال برای رقابت در اسکار قرار گرفتهاند نام فیلم "پلنگ سیاه" نیز دیده میشود که فیلمی است علمی-تخیلی سرشار از جلوههای تصویری دیجیتال از صحنههای جنگ و جدال و تعقیب و گریز. ویژگی چشمگیر این فیلم این است که تقریبا تمام بازیگران آن سیاهپوستند و بر خلاف تصور تهیهکنندگان هالیوود که گمان میکردند فیلمهای حادثهای با قهرمانان سیاهپوست شانس فروش ندارند از فروش بسیار بالائی برخوردار شده است. به اعتقاد من به همین دلیل این فیلم در سیاههی بهترین فیلم سال در هر سه رویداد سینمائی، گلدن گلاب و بفتا و اسکار، قرار گرفت. البته حضور این فیلم در بخشهای تکنیکی مثل بهترین لباس و امثال آن مقوله دیگری است که با آن بیگانهام ("پلنگ سیاه" در بفتای امسال جایره "بهترین جلوههای ویژه تصویری" را برده است.)
پیشاپیش پیداست که هیچیک از این هشت فیلم، به اندازهی "روما" شانس برگزیده شدن بهعنوان بهترین فیلم سال را ندارد. عجبی نیست، چرا که همواره قرار روزگار بر این بوده است که همه راهها به "روما" ختم شود!
+
لینک های مرتبط با برخی از فیلم ها:
روما
https://www.youtube.com/watch?v=6BS27ngZtxg
بر دروازه ابدیت
https://www.youtube.com/watch?v=T77PDm3e1iE
جنگ سرد
https://www.youtube.com/watch?v=BvPkDdFeTk8
آیا هرگز مرا می بخشی؟
https://www.youtube.com/watch?v=UvJIaNsf_bY
ستاره ای متولد می شود
عوامل اسرائیل را بشناسید، محمد برقعی