Tuesday, Feb 26, 2019

صفحه نخست » استعفای ظریف و کابوس‌ شیخ دیپلمات

zarifFarda_022519.jpgرضا حقیقت‌نژاد - رادیو فردا

۲۰ دی ماه امسال وقتی رسانه‌ها دنبال تأیید یا تکذیب خبر استعفای محمدجواد ظریف بودند، علیرضا معزی، دبیر شورای عالی اطلاع‌رسانی دولت در اکانت توئیترش نوشت که این اخبار، «شایعه» و یک «طراحی پیچیده» از سوی «جریانی مشکوک» است و نتیجه‌اش «بازی در زمین ترامپ» و نا امید کردن مردم است.

پست اینستاگرامی امشب، ۶ اسفند که توسط محمدجواد ظریف منتشر شد اما نشان داد که این خبر، «شایعه» نبود، غیبت ظریف در دیدارهای بشار اسد با رهبر جمهوری اسلامی و رئیس‌جمهور ایران اتفاقی نبوده و بر اساس برخی گزارش‌ها، نقش مهمی در اصرار دوباره ظریف بر استعفا داشته است.

ممکن است این «واقعیت» فردا صبح رنگ دیگری به خود بگیرد و با رد استعفای ظریف او کماکان وزیر امور خارجه دولت روحانی باشد، ولی این پرسش مهم به قوت خود باقی است که چرا او که در ماه‌های اخیر به نماد دفاع از منافع کلان حکومت جمهوری اسلامی و سخنگوی «محور مقاومت» تبدیل شده بود، چند ساعت بعد از اینکه در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاه تهران از «مقاومت» سخن گفت، استعفا کرد؟

در طول پنج‌سالی که آقای ظریف بر مسند وزارت امورخارجه ایران تکیه زده بود، حداقل نه پرونده مهم روی میز او قرار داشت: مذاکرات هسته‌ای، جنگ سوریه، تحولات عراق، جنگ یمن، روابط با عربستان، حقوق بشر،‌ پرونده موشکی، رابطه با آمریکا و تصویب لوایح FATF.

در مواجهه با این پرونده‌ها، او در مورد رابطه با عربستان، عراق، سوریه و یمن و همچنین پرونده موشکی، نه کاره‌ای بود و نه اختیارات و برنامه خاصی داشت و به طور عمده زیر سایه قاسم سلیمانی قرار داشت.

مطالب بیشتر در سایت رادیو فردا

او در نهایت می‌توانست به عنوان روابط عمومی نظام به تبلیغ سیاست‌ها و تصمیم‌ها بپردازد. آقای ظریف در حوزه حقوق بشر هم یا خودش را کنار می‌کشید یا با تحریف و دروغ سعی می‌کرد بحث را جمع کند.

محمدجواد ظریف تنها در سه پرونده اجازه بازی محدود و مشروط داشت. او در مذاکرات هسته‌ای منجر به برجام، از سوی آیت‌الله خامنه‌ای این اجازه را یافت که در سطح وزیر خارجه با مقام‌های آمریکایی مذاکره کند. رابطه با آمریکا و تصویب لوایح FATF هم دو موضوع فرعی بودند که دست ظریف برای دخالت و پیشبرد آنها نسبت به مذاکرات هسته‌ای بسته‌تر بود.

از این منظر در تحلیل استعفای وزیر امورخارجه ایران باید تمرکز اصلی بر تحولات «برجام» و پیوست‌های آن باشد.

تحلیل محتوای سخنرانی‌‌های رهبر جمهوری اسلامی در حوزه سیاست خارجی هم نشان می‌دهد که ماموریت ظریف را در این بخش برجسته و البته محدود و مشروط می‌دید. او در جریان برجام بود که با به کار بردن عبارت «فرزندان انقلاب»، یک سپر مقطعی برای مامور مذاکره فراهم کرد، بعدها هر جا که خواست نقص برجام و حقانیت تذکرهای خودش را به رخ بکشد،‌ باز هم به ظریف استناد می‌کرد که اعتراف کرده بود برخی خط قرمز‌های رهبر را نتوانسته نگه دارد. خامنه‌ای در ماه‌های اخیر که می‌خواست خط مقاومت و مقابله با آمریکا را تقویت کند، از ظریف تمجید می‌کرد و می‌گفت در مقابل «بد عهدی» غربی‌ها خوب پاسخ داده و حرف زده است. این اشارات که اغلب محدود و منحصر به مذاکرات هسته‌ای بوده، نشان می‌دهد از نگاه رهبر جمهوری اسلامی نیز مهم‌ترین ماموریت ظریف در عالم دیپلماسی همین حوزه بوده است.

برجام که تنها دستاورد و مهم‌ترین بخش زندگی سیاسی پنج‌سال گذشته آقای ظریف است،

در طول دو سال گذشته، تحت تاثیر سلسله‌ای از حوادث داخلی و خارجی، به یک جسد تبدیل شده است. در حال حاضر، تقریبا می‌توان با اطمینان کافی گفت که تمام ایده‌های وزیر امورخارجه ایران درباره برجام شکست خورده است.

او در گام اول قصد داشت با توسعه روزافزون و آمیزش چندلایه اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی به ویژه کشورهای اروپایی یک حاشیه امن قوی برای برجام ایجاد کند. این تاکتیک هم با توجه به بحث «شرق‌گرایی» که به طور مداوم از سوی خامنه‌ای مطرح می‌شد، جان نگرفت و هم تداوم تحریم‌های بانکی، مسیر بازگشت شرکت‌های بزرگ بین‌المللی به اقتصاد ایران را به شدت کند کرد.

موشک‌پرانی سپاه، حمله به سفارت عربستان، سیاست‌های منطقه‌ای مداخله‌جویانه، ناتوانی برجام در رفع موثر و سریع تحریم‌ها، کاهش امیدواری افکار عمومی به اثربخشی سیاست خارجی دولت روحانی و ...، دیگر رویدادها و حاشیه‌هایی بودند که بستر لازم برای اثربخشی ضربه نهایی به توافق هسته‌ای یعنی خروج آمریکا از برجام را فراهم کردند و برجام را در مسیر سقوط کامل قرار دادند.

تاکتیک ناموفق دیگر ظریف را باید تلاش ویژه‌اش برای جداسازی سیاست داخلی و خارجی دانست که حتی در مورد برجام هم صادق بود ولی بی‌فایده و شکست‌خورده شد.

می‌توان گفت یک پاشنه آشیل مهم ظریف این بود که دانش و مهارت چندانی برای بازی در حوزه سیاست داخلی نداشت و همواره می‌کوشید دیپلماسی را از ترکش‌های سیاست داخلی مصون و دور نگه دارد. این تاکتیک در زمانی که از منظر منتقدان داخلی ظریف، او یک غربگرای نفوذی بود واز نظر منتقدان خارجی یک نماد ریا و دروغ توصیف می‌شد، به اندازه کافی ناکارآمد و حتی ناشیانه بود. ظریف به مخالفانش می‌گفت قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را ندارد و اینقدر به او فشار نیاورند ولی از نظر مخالفان، هر موفقیتی در عالم دیپلماسی می‌تواند یک سرمایه مهم در سیاست داخلی باشد.

یک تاکتیک دیگر ظریف برای بقای برجام، تفکیک پرونده‌ها بود. او به طور گسترده‌ای تلاش می‌کرد که پرونده حقوق‌بشر، تروریسم، سیاست‌های منطقه‌ای و موشکی ایران را از برجام جدا کند. این تفکیک با استناد حقوقی به متن برجام صورت می‌گرفت ولی در عالم واقع هیچگاه مورد پذیرش بازیگران بین‌المللی قرار نگرفت. حتی اروپایی‌ها که منعطف‌تر از آمریکا بودندِ، در ماه‌های اخیر پرونده موشکی را به نوعی با حیات برجام گره زده بودند و وقوع برخی عملیات‌های تروریستی، سبب شده بود که پرونده تروریسم هم با آینده مذاکرات اروپا و ایران گره بخورد.

آخرین تلاش‌‌های ظریف برای نجات برجام مربوط به تصویب لوایح مرتبط با FATF و ایجاد کانال مالی با اتحادیه اروپا بود. سیر تصویب این لوایح در داخل کشور با کندی بسیار همراه شد و کاال مالی که اتحادیه اروپا پیشنهاد دادند، از قدرت کافی برای انگیزه‌بخشی و قانع کردن مخالفان برخوردار نبود.

تحلیل محتوای سخنرانی‌های چند ماه اخیر وزیر خارجه ایران درباره برجام به خوبی نشان می‌داد که زور او برای قانع‌کردن دیگران کمتر از همیشه شده است.

تداوم سیاست‌های دولت ترامپ و احتمال بالای گسترده‌تر شدن دامنه فشار آمریکا را اگر در کنار تصریح رهبر جمهوری اسلامی بر منع مذاکره با دولت ترامپ قرار دهیم، به خوبی درخواهیم یافت که او یک مامور دست و پابسته است که در شرایط کنونی راهی جز اصرار بر کنار رفتن ندارد.

حتی اگر کنار رفتن ظریف را یک نمایش مظلوم‌نمایانه یا تاکتیک هدفمند برای کاهش فشار مخالفان داخلی او توصیف کنیم،‌ استعفای او پذیرفته نشود و نتیجه این ماجرا، گشایش مقطعی در مسیر تصویب لوایح مرتبط با FATF یا مذاکرات با اروپا باشد، تصویر کلان چندان تغییری نمی‌کند؛ عمر دیپلماسی او تمام شده است.

پایان عمر دیپلماسی ظریف، پایان یک فرد نیست. از تیمی که برای مذاکرات هسته‌ای ایران مامور شد یا در حاشیه مذاکرات فعال بودند، مشکان مشکور و محمدعلی شعبانی و سیروس ناصری مجبور به خروج از کشور شدند تا بازداشت نشوند، عبدالرسول دری اصفهانی متهم به جاسوسی شد و در زندان است، مجید تخت روانچی به نهاد ریاست جمهوری رفت، حمید بعیدی‌نژاد سفیر ایران در لندن شد و جان سالم به در برد، حسین فریدون در مسیر دادگاه در حال رفت و آمد است، محمد نهاوندیان کاملاً به حاشیه پرت شده، عباس عراقچی درگیر حاشیه‌هایی چون بازداشت برادرزاده‌اش به اتهام فساد مالی است و خسته و عصبانی از گیرهای سیاست داخلی نشان می‌دهد و محمدجواد ظریف، دغدغه اصلی‌اش رفتن از میز وزارت شده است. استعفای ظریف حتی اگر پذیرفته نشود، جلوه کاملی از فروپاشی دیپلماسی دولت روحانی است؛ کابوس‌ شیخ دیپلمات.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy