ایران اینترنشنال - رشد ناسیونالیسم پوپولیستی و در مواردی قدرتگیری آن در کشورهای دموکراتیک به یک نگرانی جدی بدل شده است و برخی صاحبنظرها آن را بزرگترین خطر برای دموکراسی میدانند. نمونههای بارز این گرایش به راست را میتوان در قدرتگیری دونالد ترامپ، برگزیت و ورود احزاب راست افراطی به پارلمان و حتی دولت کشورهای اروپایی دید.
مویسس ناییم (MOISÉS NAÍM)، تحلیلگر برجسته ونزوئلایی، در ستون سیاست خارجی روزنامه اسپانیایی الپاییس نوشته است برگزیت که سیاست بریتانیا را دچار شدیدترین بحران چند دهه اخیر کرده است، قدرتگیری دونالد ترامپ که سیاست آمریکا و احتمالا تمامی جهان را دگرگون کرد و به قدرت رسیدن هوگو چاوز در ونزوئلا که زمینهساز بزرگترین فاجعه ملی در آمریکای لاتین بود هر يک ویژگیهای خود را دارند ولی شباهتهای این موارد نشان میدهد که امروزه، دموکراسی در سطح جهان با خطرهای مشابهی روبهرو است.
مویسس ناییم، نویسنده بیش از ده کتاب و مقالات متعدد، از کارشناسان ارشد پژوهشکده کارنگی و ۱۴ سال سردبیر مجله سیاست خارجی (Foreign Policy) بود. او از متفکران برجسته معاصر تلقی میشود و کتاب او با عنوان «پایان قدرت» که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد توجه فراوانی به خود جلب کرد.
مویسس ناییم این خطرات را سموم دموکراسی مینامد و به شش محور تقسیمبندی میکند.
۱. سیاست مخالفخوانی: هر سه مورد یادشده مخالف سیستم سیاسی تثبیتشده و تجلی این دیدگاهاند که سیاستمدارهایی که اداره امور کشور را در دست داشتند از سیاست برای منافع شخصی خود و نه منافع عمومی استفاده میکردند. آنهایی که به برگزیت، دونالد ترامپ و هوگو چاوز رای دادند فکر میکردند برکناری کسانی که در قدرت بودهاند وضعیت و زندگیشان را بهتر خواهد کرد، یا حداقل به قدرتمندان درسی خواهد آموخت. سیاست مخالفخوانی (antipolitics) در سراسر جهان شعارهای مشابهی دارد، شعارهایی نظیر «همه را بیرون بریزید» یا «هیچی از وضعیت فعلی بدتر نیست».
۲. احزاب سیاسی ضعیف: در هر سه مورد، نتایج غیرمنتظره رایگیری تا حد زیادی نتیجه ضعف احزاب سیاسی جاافتاده بود. دو حزب اصلی بریتانیا، حزب کارگر و حزب محافظهکار، دستخوش شکاف بودند و این باعث شد نتوانند به شکل موثری با مبلغان برگزیت مقابله کنند. شکاف در حزب جمهوریخواه آمریکا نیز باعث شد فردی خارج از این حزب نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود. در ونزوئلا هم همین اتفاق افتاد و فروپاشی دو حزب تاریخی آن کشور راه را برای پیروزی هوگو چاوز، نامزد دور از انتظار انتخابات ریاست جمهوری، هموار کرد.
۳. عادی شدن دروغگویی: به فاصله کوتاهی پس از همهپرسی برگزیت، روشن شد که مبلغان آن دروغ گفتهاند، در منافع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا اغراق کردهاند و هزینهها و مشکلات آن را کوچک جلوه دادهاند. براساس پژوهش روزنامه واشنگتن پست، دونالد ترامپ در اولین سال ریاستجمهوری، روزانه بهطور متوسط شش مورد دروغ گفته یا حرفهای گمراهکننده زده است. در دومین سال ریاستجمهوری، این موارد به بیش از ۱۶ مورد در روز و در سال ۲۰۱۹ به ۲۲ مورد دروغ در روز افزایش یافته است. رییسجمهوری آمریکا دروغ گفتن را عادی کرده است. هوگو چاوز نیز همین کار را میکرد. با یک جستوجوی سریع در گوگل میتوان ویدیوهای زیادی را یافت که رییسجمهوری ونزوئلا در آنها بهوضوح دروغ میگوید.
«سلام رییسجمهور» برنامه تلویزیونی هفتگیای که هوگو چاوز مجری و ستاره آن بود به یکی از ابزارهای اصلی تبلیغات سیاسی و بسیج هواداران حکومت ونزوئلا و دستکاری افکار عمومی بدل شد. تمامی سیاستمدارها در سراسر جهان همیشه از رسانهها برای رسیدن به قدرت و حفظ آن بهره جستهاند، ولی کمتر کسی توانسته است همچون دونالد ترامپ، هوگو چاوز و مبلغان برگزیت با چنین مهارت، پیچیدگی فنی و بیشرمی از رسانهها استفاده کند.
۵. دخالت خارجی: نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و رابرت مولر، بازرس ویژه وزارت دادگستری این کشور، در تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدند که حکومت روسیه با اقدامات مخفیانه، روی نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ تاثیر گذاشته است. در آستانه همهپرسی برگزیت، بیش از ۱۵۰ هزار حساب توییتر از روسیه دهها هزار پیام به زبان انگلیسی ارسال کردند و مردم بریتانیا را به خروج از اتحادیه اروپا تشویق میکردند. تاثیر حکومت کوبا بر انتخابات ونزوئلا پنهان نگه داشته شد، ولی واقعیتی آشکار است. اشغال سایر کشورها امروزه بسیار ارزان و پنهانی است و از طریق کامپیوتر و ابزارهای دوران دیجیتال صورت میگیرد.
۶. ملیگرایی: وعده استقلال در تصمیمگیری و انتقام از زورگویی (واقعی یا تخیلی) کشورهای دیگر از عوامل اصلی پیروزی انتخاباتی هوگو چاوز، دونالد ترامپ و برگزیت بود. در هر سه مورد، محکوم کردن روند جهانی شدن، تجارت بینالمللی و «کشورهایی که از ما سوءاستفاده میکنند» به نتیجه رسید. هوگو چاوز آمریکا را مقصر میدانست و دونالد ترامپ و مبلغان برگزیت مردم را علیه مهاجران بسیج کردند.
ناییم این شش عامل را سمهای سیاست امروز در بسیاری از کشورها معرفی میکند. در برخی کشورها پادتنهایی که با این سموم مقابله میکنند شکل گرفته است. هنوز خیلی زود است و نمیشود شدت شدت این بیماری را در تکتک کشورها تشخیص داد و احتمال درمان را پیشبینی کرد. ولی شکی نیست که کشاکش بین این سموم و پادتنهای سیاسیشان سرنوشت جهان در حال تغییر ما را رقم خواهد زد.