Wednesday, Dec 3, 2025

صفحه نخست » جانشین خامنه‌ای، مجتبی یا "گورباچف ایران"

خبرنامه گویا - در سال‌های اخیر، مقایسه سرنوشت اقتصادی ایران با تجربه فروپاشی اقتصادی اتحاد شوروی، از حاشیه تحلیل‌های دانشگاهی به متن گفت‌وگوهای عمومی رسیده است. این قیاس تنها یک هشدار تاریخی نیست، بلکه بازتاب نگرانی عمیقی است درباره چرخه‌ای از سیاست‌های اقتصادی، ایدئولوژیک و امنیتی که می‌تواند یک اقتصاد بزرگ را به نقطه انحطاط برساند.

gurbreagan.jpgمقایسه جمهوری اسلامی با اتحاد شوروی از این جهت اهمیت دارد که هر دو حکومت ایدئولوژیک، اقتصاد را ابزار تحقق اهدافی سیاسی و امنیتی می‌دانند و می‌دانستند، نه نظامی پویا و مبتنی بر کارایی. تفاوت مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که در اقتصادهای بازار، کمبود منابع باعث اصلاح رفتار تولیدکننده می‌شود. اگر آب کم باشد، کشاورز محصولی می‌کارد که آب کمتری مصرف می‌کند، یا اساساً به فعالیت دیگری روی می‌آورد. تجارت آزاد هم این امکان را فراهم می‌کند که نیاز داخلی از مسیر واردات تأمین شود. اما در جمهوری اسلامی، مانند شوروی، سیاست‌گذاران با طرح شعارهایی مانند خودکفایی و استقلال اقتصادی، مسیر طبیعی سازگاری را بسته‌اند.

این رویکرد تنها در حوزه کشاورزی مشاهده نمی‌شود. ترکیبی از اولویت‌های نظامی، سیاست خارجی پرهزینه و محدودیت‌های خودخواسته تجاری، منابع کشور را به سمت بخش‌هایی هدایت کرده که ارزش افزوده اندکی تولید می‌کنند. این همان نقطه‌ای است که شباهت‌های جمهوری اسلامی و شوروی بیشتر آشکار می‌شود: اقتصادی که از تولید ثروت بازمی‌ماند و در عوض، برای حفظ ساختار سیاسی، هزینه‌های امنیتی و نظامی را افزایش می‌دهد.

اگر یک نظام سیاسی بر اهداف ایدئولوژیک مقدماتی پافشاری کند، بدون آنکه هزینه‌های بلندمدت آن را بسنجد، اقتصاد دیر یا زود توان تأمین نیازهای جامعه را از دست می‌دهد. آنچه امروز در بحران آب، کاهش تولید گندم یا فرسایش سرمایه انسانی دیده می‌شود، بازتاب همین روند است.

تاریخ نه برای تکرار، بلکه برای عبرت گرفتن نوشته می‌شود. اما آنچه تجربه چهار دهه گذشته جمهوری اسلامی نشان می‌دهد، چندان امیدی برای اصلاحات تفاوت پذیر نمی‌گذارد. نظامی که بارها هشدار کارشناسان را نادیده گرفته، تصمیمات هزینه‌زا را ادامه داده و به‌جای اصلاح ساختار، تنها حلقه‌های بسته قدرت را تقویت کرده است، بعید به‌نظر می‌رسد بتواند مسیر را به‌سوی عقلانیت اقتصادی تغییر دهد.

👈 مطالب بیشتر در خبرنامه گویا

اکنون پرسش مهم‌تری پیش روی ماست: آیا بحث‌های جاری درباره جانشین آینده رهبر جمهوری اسلامی می‌تواند زمینه‌ای برای ظهور چهره‌ای فراهم کند که نقش «گورباچف ایران» را ایفا کند؟ واقعیت این است که اگر چنین چهره‌ای قرار باشد پدیدار شود، به احتمال زیاد از دل جریان‌های شناخته‌شده امروز--اعم از اصول‌گرا یا اصلاح‌طلب--به‌وجود نخواهد آمد؛ چرا که هر دو در چارچوب‌های تثبیت‌شده‌ای عمل می‌کنند که مانع تغییر ساختاری است. به بیان دیگر، «گورباچفِ بالقوه» بیشتر ممکن است از نیرویی برخیزد که هم‌اکنون در فضای سیاسی رسمی ایران اساساً حضور ندارد: نسلی خارج از حلقه قدرت که تنها در شرایط بحرانی و از دل تحولات ناگزیر ممکن است مجال بروز پیدا کند. حال باید دید فرآیند جانشینی رهبر در ایران به سمت باز شدن چنین امکان تاریخی می‌رود، یا همچنان در مدار بسته‌ای می‌چرخد که کشور را سال‌هاست در وضعیت انجماد نگه داشته است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy