Wednesday, Oct 16, 2019

صفحه نخست » ترانه های سحر، وصف هنرمندانه وضع امروز ما؛ ف. م. سخن

A7B76A2A-D477-43FB-BA1C-7A2FAC185702.jpegشاعر، تاریخ نگار است؛ تاریخ نگاری هنرمند. کسی که می تواند تاریخ ما را در قالب های مختلف بریزد و حرف خود را با بیانی زیبا و شیوا به گوش خوانندگان اش برساند.

ممکن است گفته شود، آن ها که اهل «هنر برای هنر» هستند و از هر چه واقع گرایی ست گریزانند، تکلیف شان چه می شود؟ آن ها که بیانگر تاریخ یا هیچ واقعیت دیگری نیستند! آن ها بیشتر به دنبال زیبایی و اثر گذاری شکل اند تا محتوا!

به اعتقاد من، چنین شاعرانی نیز تاریخ نگارند و هر آن چه می نویسند و می سرایند، وضع شاعران و مردمان هنری در زمانه ی خودشان را نشان می دهد! آن ها نمی گویند که زمانه با آن ها و مردمان دیگر چه کرده است اما روشی که در سرودن شعر در پیش می گیرند نمایانگر این وضع است!

مثلا همین هنر برای هنر در دوران خاصی از تاریخ بشر شکل می گیرد و نشان دهنده ی وضع انسان ها در آن دوران است. یا پوچ گرایی و درون نگری. در واقع هر کلمه ای که شاعر می نویسد، به هر شکل و صورتی که باشد، دارای محتوا یا فاقد آن باشد، وصف حال خودش و گروهی از مردمان زمانه است. حتی یاوه گویی شاعرانه که به «احمدا» موصوف است، و در آن باید ابیاتی با کلمات سرود که مطلقا بی معنی باشد، نشان دهنده ی زمانه ای است که شاعر را به بیهوده سرایی و تفریحی این چنین سوق می دهد.

از انواع شعر در این مطلب کوتاه می گذریم و به شعری می پردازیم که آینه ی تمام نمای وضع جامعه است. شعری که پیچیدگی و استعاره و تصنع در آن نیست و قصد شاعر، نشان دادن وضع جامعه، به زبانی ست که فهم آن برای امروزیان و آیندگان آسان باشد.

این آسان بودنِ معنا، و فقدان پیچیدگی و استعاره بر خلاف تصور عامه، معنی اش آسان بودن کار شاعر نیست. اتفاقا گفتن شعر آسان فهم، بسیار دشوار است خاصه اگر نخواهی آن شعر «عوامانه» باشد.

ما نمونه ی شعرهایی این چنین را در دوران مشروطیت مشاهده می کنیم. شعرا، روی سخن شان با مردم است. از نگاه این شعرا، مردم باید عامل تغییر جامعه باشند و شعری که شاعر می سراید باید در جهت این تغییر بر مردم اثر گذارد.

ایراد بزرگی که از اغلب اهل تفکر می توان گرفت، فرق نگذاشتن میان «فهم» مردم با «سواد» مردم است.

مردم، از فهم و درک بسیار بالایی برخوردارند حتی اگر سواد در ساده ترین شکل اش که خواندن و نوشتن است نیز نداشته باشند.

شاعری که این فرق را می داند، هرگز مردم را دست کم نمی گیرد و آحاد جامعه را در تغییر وضع موجود دخیل می داند.

اتفاقا، «نفهم» ها را باید در میان اقشاری جست و جو کرد که ادعای سواد دارند و در نفهمی شان همین بس که مردم را فاقد فهم و عقل سلیم می دانند و می خواهند دنیا را بدون حضور مردم تغییر دهند.

*****

در چند روز گذشته، این سعادت را داشتم که کتاب «ترانه های سحر» را که مجموعه ای است از سروده های شاعر گرامی ما، «محمد جلالی چیمه» در دست بگیرم و رباعی ها و ترانه های کوچک او را مطالعه کنم.

این کتاب، بدون تردید، در آینده ی تاریخی ما، یکی از کتاب هایی خواهد بود که آیندگان برای درک وضعیت امروز مردم ایران به آن مراجعه خواهند کرد.

خوشبختی شعرا در این است که سروده های شان برای «تمام زمان ها» ست اگر مختصاتی را در خود داشته باشد. بر خلاف نوشته های امثال من که با زمان می آید و بعد از گذر زمان می رود و در نهایت اگر بختی باشد، در لابه لای قفسه های کتاب خانه ها سالیان سال خاک می خورد و ثمره ای به آیندگان نمی رساند، شعر، به دلیل خصلت هنری اش می تواند سالیان سال عمر مفید داشته باشد.

برای درک زمانه ی شاعر، و این که خواننده، خاصه خواننده ای که در آینده شعر را می خواند، بداند که شاعر متعلق به چه دوره و زمانه ای بوده و شان نزول شعر از چه قرار بوده، ضروری ست که در ابتدای هر شعر، و در کنار تاریخ سرودن آن، چند خطی در باره ی این مسائل نوشته شود.

در گذشته این کار را شعرا خودشان نمی کردند و بازماندگان آن ها یا دوستداران آن ها یا گردآورندگان اشعارشان، شرحی کوتاه بر وقایعی که منجر به سرودن شعر می شد می نوشتند.

مثلا، مجموعه ی آثار ملک الشعرای بهار، که در دو جلد منتشر شده، هر کدام از شعرهایش، با توضیحی کوتاه همراه گشته. از این دست کتاب ها، می توانیم به دیوان های فرخی یزدی و عارف قزوینی و ابوالقاسم خان لاهوتی اشاره کنیم که خواننده بی آن که ناچار شود برای درک زمانه ی شاعر به کتب مجزا مراجعه کند، با خواندن چند خط توضیح جمع آوری کننده ی اشعار در جریان رویدادهای زمانه ی شاعر قرار می گیرد و می تواند بدون دردسرهای تحقیق، از خواندن اشعار لذت ببرد.

محمد جلالی چیمه، با تخلص «میم سحر» این کار مهم را خود انجام داده و در ابتدای هر شعر، اوضاع حاکم بر جامعه و علت سروده شدن شعر را توضیح داده است.

به عنوان مثال او در آغاز چند رباعی این توضیح را می دهد که:
«آیا آن پیک یا سروش یا فرشته ای که می گویند بیش از ۱۴ قرن پیش در غار حرا بر محمد پیامبر عرب، ظاهر شد و دستور بریدن دست دزدان را صادر کرد از اختراع برق و ساخته شدن اره برقی و جراثقال مطلع بوده؟ و آیا از افتادن این ابزار به چنگ مُشتی ملای نادان و قسی القلب که به نام فقهای شیعه بر سرنوشت ملت بدبخت ایران تسلط خواهند یافت خبر داشته است؟...»

و در ادامه، رباعی اش را می آورد که:
ای شیعه تو را راه زنان راه زدند
دزدان شرفِ تو در پی جاه زدند
دیوانِ فرشته روی ات از منبر جهل
خوش بانگ توکلت علی الله زدند!

حقایقی که در این کتاب حدودا سیصد صفحه ای آمده، چنان درخشان بیان شده، که خواننده ی امروز، قطعا به سرنوشت شوم خود و چگونگی تغییر آن فکر خواهد کرد؛ بهره ای هم که آیندگان از این کتاب خواهند برد، آشنا شدن با مشقاتی ست که مادران و پدران آن ها برای ساختن یک جامعه ی آزاد از جهل مذهبی رو به رو بوده اند.

باشد که با یادآوری رنج هایی که در تک تک ابیات این اشعار مستتر است، مردمان آینده هرگز به اهل مذهب، فرصت به قدرت رسیدن مجدد ندهند و جامعه را از هر چه نماینده ی خدا بر روی زمین است دور نگاه دارند...



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy