با خود قرار گذاشته ام نه در تایید نه در نقد مطالب احمد زیدآبادی مطلبی ننویسم. علت اش این است که ایشان صریحا اظهار داشته است که زیاد به نظر دوستداران و منتقدان خود اهمیت نمی دهد و حرف خودش را به هر قیمتی می زند.
من هم این شیوه را دوست می دارم و مرام کسانی را که حرف خودشان را راستا حسینی می زنند، بیش از آب زیر کاه ان دو دوزه باز می پسندم.
بنابراین این نوشته، در پند و اندرز به زیدآبادی و تحذیر او از بیان تفکرات اش نیست.
همه ی ما از هفت دولت آزادیم تا هر چه در ذهن داریم بیان کنیم. البته در ایران محدودیت های بسیاری هست که ما را مجبور می کند، به شیوه ی یکی به نعل یکی به میخ عمل کنیم که این هم بر ما پوشیده نیست.
تمسخر و تکه انداختن هم شیوه ای ست در بیان نظر که اگر درست از آن استفاده شود می تواند بر طرفین بحث اثر بگذارد.
اما چون این مقوله جزو تخصص ها و تکنیک های نوشتاری من است می توانم برخی جوانب درست و غلط آن را توضیح دهم.
اول از همه، تنها صاحبان قدرت و نوچه های آن ها را باید مسخره کرد.
مسخره کردن کسانی که در موضع قدرت نیستند یا اصولا ضعیف هستند جایز نیست.
کسی که «ضعیف» را مسخره کند، مسخره کردن اش به خودش بر می گردد.
دو دیگر آن که، جواب مسخره کردن، الزاما مسخره کردن متقابل نیست. گاه مسخره کننده ی اول، موضوعی را بد می فهمد یا درک کاملی از جریانی که آن را مسخره می کند ندارد. مسخره کردن متقابل، در این حالت باعث بسته شدن تمام درهای رفع سوءتفاهم و نزدیکی به یکدیگر می شود.
و سومین مورد هم بر می گردد به خودِ شخص مسخره کننده و شناختی که جامعه از او دارد. مثلا من طنزنویس هستم و مسخره کردن قدرت، جزو ابزارِ کارِ من است.
اما نویسنده یا متفکری که تنها به جدی نوشتن شهره است، اگر از شیوه ی تمسخر استفاده کند، مخاطب آن را به حساب «نوعی شیوه ی نگارش از طرف او» نخواهد گذاشت بلکه آن را ابزاری برای «زدن» به شمار خواهد آورد.
امیدوارم که این دو سه مورد توصیه، به کار نویسندگان سیاسی بیاید و مانع از آسیب دیدن شخصیت اجتماعی و فرهنگی آن ها شود.
***
بیشتر بخوانید:
گرگ و میش رفتارهای زید آبادی
بامداد لاجوردی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به بهانهی واکنش احمد زیدآبادی به تماس دفتر ابراهیم رئیسی با او برای دریافت مشورت، نوشت:
روز گذشته احمد زیدآبادی از تماس دفتر ابراهیم رییسی برای ارایه پیشنهادها به دولتش خبر داد و البته زید آبادی نوشت که این دعوت را قبول کرده است.
آقای زیدآبادی در رفتاری پارادوکسیکال انتخابات را که در دنیا سازو کاری پذیرفته شده برای ایجاد تغییر یا ممانعت از عقبگرد است را کم اهمیت میداند، اما در مقابل امیدوار است دولت رئیسی با چند ورق نامهی ایشان تادیب شود و از منافع عظیم تشکیلاتی و سازمانی که در انتخابات بدست آوردهاند دست بکشند و بادبانهای کشور را به سمت دیگری بکشند.
هرچند نامهنگاری سیاسیون مرسوم بوده اما من به خاطر ندارم در حاکمیت مدرن، دولتی با چند ورق نامه تغییر مشی داده باشد و همینطور به یاد ندارم یک آیتالله به پند و اندرزهای یک مکلا وقعی نهاده باشد، و هرچه بوده نامهنگاریها بیشتر تلاشی برای ثبت در تاریخ یا علنی کردن ماجرایی بوده است. اما محتوای نامهی زیدابادی هرچه باشد، احتمالا برای تاریخ هیچ اهمیتی نخواهد داشت چرا که ابراهیم رییسی از او درخواست کرده و این روزنامه نگار هم خواستهاش را اجابت کرده است.
عجیب است چطور آقای زیدآبادی که به قدر کافی زخم خوردهی سیاست و سیاسیون بوده چنین از این پیشنهاد عوامانه هیجان زده شده و حتی برایشان سوال نشد که اگر ابراهیم رئیسی میخواهد با نقطه نظرات زیدآبادی درباره اداره امور آشنا شود، چطور مشاوران ابراهیم رئیسی و ستادش همت نکردهاند تا جوهرهی کلام آقای زیدآبادی را از یادداشتهای کانال تلگرامی وی خلاصه کنند و آن را به دست رئیس جمهور منتخب برسانند؟ اطلاع از نظر روزنامهنگاران که نیازی به تلفن خصوصی ندارد. همه مکتوب و منتشر شده است. کافی بود یک ساعت کانال ایشان را مطالعه میکردند تا بدون آنکه برای این روزنامهنگار با تماسهای مکرر از شمارههای ناشناس اسباب نگرانی شوند، از رویکرد وی دربارهی حکومت و حاکمیت ایران هم مطلع میشدند.
از طرف دیگر پذیرفته شدن این دعوت نیز نگران کننده است. چرا که اگر ایدهی زیدآبادی - که این ماهها بارها از آن دفاع کرده - این است که یکدست شدن حکومت کارآمدی نظام را بالا میبرد، توصیهی این روزنامه نگار به آقای رئیسی از چه منظری خواهد بود، یعنی رییس جمهور را راهنمایی میکند تا با سرعت بیشتری بدنهی کارشناسی و اجرایی کشور را یکدست و از نخالهها پاکسازی کند؟ تا طبق تئوری خودش کارآمدی نظام بیشتر شود؟ یعنی مثلا تجویزهایی در باب پاکسازی دانشگاهها، اسلامیسازی علوم، پاکسازی بدنهی کارشناسی وزارت خارجه از مدافعان برجام و مذاکره و... خواهد داد تا کارآمدی به اوج خودش برسد؟! که با توجه به منش وی، بعید به نظر میرسد چنین نسخهای بپیچد.
یا برعکس قصد دارد مشورت گیرنده را فریب داده، و خلاف نظر پیشین خود از یکدست کردن حکومت دست بکشد و نظام را از کارآمدی دور کند و چندصدایی را توسعه دهد؟ و اگر چنین است چرا زیدآبادی باید خلاف تئوری خود تجویز کند؟ یا...؟
بازجویی، فساد و مدرسه حقانی