حمید نوری در یکی از جلسات بازجویی خود گفت که خاوران را کمونیستها ساختند. هر چند منظور او این بود که گورستان خاوران وجود خارجی ندارد، اما در این ادعا حقیقتی تلخ اما غرورآفرین نهفته است.
گزارش میشود که در 13 خرداد 1360 جلسهای با حضور محمدعلی رجائی، نخستوزیر وقت و چند تن از وزیران و شهردار تهران تشکیل و به تفصیل به اعتراض "مومنان" به دفن کفار و ملحدین در گورستان بهشتزهرا پرداخته و معین میشود که شهردار تهران سریعا هر کجا را که صلاح میداند به دفن کفار و ملحدین اختصاص دهد.[1] شهردار تهران هم محلی درجنوب پادگان فرحآباد را -که گورستان ارامنه و یهودیان در آن جا قرار دارد و در همان جلسه پیشنهاد شده بود برای این منظور انتخاب میکند. آنان این گورستان را "لعنتآباد" یا "کافرآباد" مینامند.
این گورستان محلی برای به نیستی افکندن قربانیان بود. محلی برای فراموشی. طرح آن بود که نه تنها وجود فیزیکی قربانیان در این لعنتآباد گم شود، بلکه موجودیت اجتماعی آنان نیز انکار شود. از همین روست که فضایی دهشتناک در اطراف "لعنتآباد" حکومت به وجود آوردند. کمتر کسی بستگان اعدام شدگان را در این گورستان همراهی میکرد. حتی نام قربانیان را در دفاتر رسمی بهشتزهرا ثبت نکرده بودند.
اما خانوادهها به این سیاست حکومت تن ندادند. آنان بودند که بر این گورستان نامی مناسب گذاشتند. گلزار، گلستان یا گورستان خاوران. آنان بودند که در سالهای دشوار دهه شصت هر جمعه به خاوران رفتند و به فراموشی تن ندادند. آنان بودند که درد تنهایی و بیپناهی را تحمل کردند اما به نمادی از عزیزان خود بدل شدند.
اولین بار که در اواخر پائیز 1363 به گورستان خاوران رفتم، حضور خانواده ریاحی، پنجهشاهی، آبکناری، میلانی، امیرشکاری، قائدی، شریفی و خانوادههای دیگر پناهگاه ما بودند. با اطمینان بگویم که اگر حضور مهربان آنان نبود شاید دیگر هرگز به این گورستان باز نمیگشتیم. وجود آنان به ما دلگرمی میداد. دیدار آنان ما را مشتاق به رفتن به خاوران میکرد.
من مادر پنجهشاهی و شریفی را از دور میشناختم، اما در آن دوران بود که آنان به عزیزان من تبدیل شدند. مفهوم مادری جمعی برای مقاومت در برابر فراموشی و انکار برای اولین بار در آنجا برای من معنی پیدا کرد. ما به یک خانواده بزرگ تبدیل شده بودیم، بدون آنکه نامی داشته باشیم.
تداوم اعدامها و بهویژه کشتار تابستان 67 انبوهی دیگر از آشنایان پشت دیوارهای اوین، گوهردشت و قزلحصار، از جمله مادر لطفی و پرتوئی را روانه خاوران کرد.
خانوادههای اعدامشدگان با مقاومت خود خاوران را ساختند: نمادی یگانه از مقاومت در برابر فراموشی و انکار!
[1] فوقالعاده نشریه کار. 8 تیر 1360. احداث گورستان مخصوص برای "ملحدین" و "کافران"!! گزارش خبری, ارگان فدائیان خلق- اقلیت, 4. دستيابی در 10 آذر 1400.
از کُردستانِ دل تا سیستانِ جان ،علی میرفطروس