کیهان لندن - در حالی که بیش از ۴ دهه اعمال ممنوعیت کار، نسل کارکُشته و هنرمند سینمای ایران را خانهنشین و راهی غربت کرده، دولت ابراهیم رئیسی مشهور به «قاضیمرگ» به مرتضی عقیلی بازیگر شناختهشده آن سینما، مجوز کار داده است.
سالهاست که صدور مجوز برای فعالیت دوباره هنرمندان و چهرههای مشهور عرصههای هنری قبل از انقلاب به عرصهای برای اعتبار خریدن دولتهای مستقر جمهوری اسلامی تبدیل شده است. همزمان با اینکه ابراهیم رئیسی معروف به «قاضی مرگ» و رئیس دولت سیزدهم و محسنی اژهای جانشین وی در قوه قضاییه شهروندان خارج از کشور را ترغیب به بازگشت و سرمایهگذاری در کشور میکنند، مرتضی عقیلی بازیگر مشهور سینمای قبل از انقلاب، در سن ۸۰ سالگی و پس از ۴ دهه مجوز فعالیت گرفته است!
به نظر میرسد، صدور مجوز به هنرمندان قبل از انقلاب مانند رشتهی پوسیدهای است که به سوی ایرانیان مهاجر و دوتابعیتی انداخته میشود تا در نهایت به حبس و بازداشت و زندان و گروگانگیری منتهی میشود بدون آنکه راه بازگشتی داشته باشند.
عقیلی در حالی اجازه فعالیت در عرصه هنر را آنهم در دولت «قاضی مرگ» دریافت میکند که در ابتدای دولت حسن روحانی، بنفشپوشهای حامی او معتقد بودند، این دولت با دولتهای دیگر متفاوت است و باید منتظر نتایج انگشت جوهری آنان بود.
موضوع سهل و ممتنع بازگشت هنرمندان شناخته شده پیش از انقلاب به ایران، سالهاست که در مجامع هنری و فرهنگی نقل محافل شده است. پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی بسیاری این توهم را تبلیغ میکردند که گویا دوره آزاداندیشی فرا رسیده است! برخی چهرههای هنری داخل ایران نیز به این خیال دل خوش کرده و زمزمه بازگشت هنرمندان خارج از وطن را سر دادند.
در آن سالها تقاضای بازگشت هنرمندانی که پس از انقلاب ۵۷ ناچار به ترک ایران شدند، بارها از جوانب گوناگون مطرح شد. خبرسازترین آن هم نامه ۱۰۰ تن از سینماگران ایران به حسن روحانی در سال ۱۳۹۷ بود. آنها از رئیس جمهوری اسلامی خواسته بودند، شرایط بازگشت هنرمندان مقیم خارج را فراهم کند.
در همین راستا برخی بازیگران و خوانندههای پا به عرصه گذاشته پس از انقلاب، در سفرهایشان به آمریکا با بهروز وثوقی و دیگر چهرههای ماندگار در سینمای ایران و مانده در غربت عکس انداخته و با انتشار آن در فضای مجازی سعی داشتند تا از یکسو مردم را با خود همراه کنند و از سوی دیگر چنین وانمود سازند که این هنرمندان منتظر گوشهی چشم مقامات هنرستیز رژیم ولایت فقیه هستند. عملا در آن ۸ سال نه تنها اتفاق خاصی رخ نداد بلکه امید واهی که ممکن بود در دل برخی هنرمندان تبعیدی زنده شده باشد جای خود را به یأس داد.
در تمامی سالهای پس از انقلاب، شاخصترین چهرهای که توانست به کشور بازگردد و در امنیت نسبی زندگی کند و در آرزوی برگزاری یک کنسرت که به وی قول داده شده بود، دق کند، حبیب محبیان خوانندهی ترانهی مشهور «مرد تنهای شب» در پیش از انقلاب بود. وی به گفته پسرش بعد از سالها دلتنگی به یکباره قید همه چیز را زد، مخاطره بازگشت را به جان خرید و با بلیت یکطرفه به ایران رفت.
این اتفاق در سال پر التهاب ۸۸ رخ داد. زمانی که محمود احمدینژاد رئیس جمهور اسلامی بود و بسیاری از عواقب این تصمیم ناگهانی نگران بودند. برخلاف تمام پیشبینیها احمدینژاد و یارانش نه تنها مخالفتی نکردند بلکه قصد داشتند حبیب را با مقاصد خود همراه کنند. از نظر آنها بهتر بود خودشان را موافق ورود هنرمندان در غربت نشان دهند به شرطی که امثال حبیب به این بازیهای سیاسی تن دهند.
این همراهی هرگز از طرف حبیب محبیان اتفاق نیفتاد و همین شد که آرزوی انجام فعالیت هنری و برگزاری کنسرت برای وی یک آرزو ماند. پیش از او محمد خردادیان رقصنده شناخته شده، کسی بود که شانس خود را برای ورود به کشور امتحان کرد و البته فرجام خوشی نیافت.
خردادیان ۲۲ فروردین ۱۳۸۱ برای دیدار پدر بیمارش راهی ایران شد اما هنگام بازگشت بجای بدرقه دستگیر شد و ۲۱ روز را در زندان انفرادی گذراند. پس از آن ۴۰ روز در زندان اوین بسر برد و سرانجام به جرم «اشاعهی فساد بر روی زمین» او را به دادگاه انقلاب فرستادند.
قاضی دادگاه محمد خردادیان را به مجازات شلاق و ۱۰ سال «ممنوعالخروج» بودن محکوم کرد اما او با اعتراض به این حکم و تجدید نظر در آن، سرانجام توانست از ایران خارج شود و هرگز به پشت سرش هم نگاه نکند.
حالا اما مدتی است که مرتضی عقیلی از بازیگران پیشکسوت و شناخته شده عرصه نمایش به ایران رفته و توانسته بطور رسمی و قانونی روی صحنه تئاتر کشور اجرا داشته باشد. او در مصاحبهای که به تازگی با رسانههای داخلی داشته از خاطراتی گفته که شرح حال بسیاری از هنرمندان تبعید در غربت است.
مرتضی عقیلی میگوید: «در آنجا تلاش کردم تا کار تئاتر انجام دهم اما تجربههای موفقیتآمیزی نبود و به لحاظ روحی افسرده شدم. مدام در خانه بودم و بیشتر اوقات گریه میکردم. پدر و مادرم را زمانی که در غربت بودم از دست دادم و به لحاظ روحی شرایط خوبی نداشتم. تنهایی در خیابان قدم میزدم و برایشان اشک میریختم.»
او در این مصاحبه میگوید: «یک شب با خودم شروع به فکر کردن و حرف زدن کردم درباره اینکه چه کسی هستم و در غربت چه میکنم، کسی من را نمیشناسد و با من سلام و احوالپرسی نمیکند. با خودم کنار آمدم و به سراغ کارهای دیگر گشتم و به عنوان راننده امداد خودرو مشغول به کار شدم و حدود ۳ سال به آن کار مشغول بودم...»
عقیلی مانند بسیاری از همکارانش تلاش میکنند تا بلکه در سمت و سویی حرکت کنند تا گذرشان به سیاست نیفتد. هرچند هنگام فعالیت او در شبکه تلویزیون «جم»، گزارشها و تحلیلهایی علیه او منتشر شد که او را بازیگر «فیلمفارسی» مینامیدند که با سودای تکرار گذشته به سراغ این شبکه رفته است.
مرتضی عقیلی درباره کسب مجوز فعالیت در دوران ریاست ابراهیم رئیسی معروف به «قاضی مرگ» میگوید: «همیشه آرزویم این بود که در ایران روی صحنه بروم. نمیدانید چقدر خوشحالم که در خاک وطن خودم حضور دارم. من خیلی شبها برای ایران گریه کردم و دلتنگ حضور در آن بودم. سالهای سال در غربت به عشق ایران و بازگشتن به ایران روز را به شب رساندم و شب را به صبح. خوشحالم که به ایران بازگشتم.»
بسیاری بازگشت مرتضی عقیلی هشتاد ساله به سینما را مثبت ارزیابی میکنند و بسیاری هم معتقدند موافقت با حضورش در دولت جدید، بیربط با جلب نظر مردمی که از حکومت بیزارند، نیست. زمامداران جمهوری اسلامی از زمان رفسنجانی و بعد خاتمی و احمدی نژاد و روحانی هم عین مقامات دولت رئیسی بارها از ایرانیان خارج از کشور از جمله هنرمندان دعوت به بازگشت کردهاند بدون آنکه تضمینی برای فعالیت و امنیت آنها وجود داشته باشد!
در این میان، هیچکس نمیداند جمهوری اسلامی با چه متر و معیاری مانع ورود هنرمندان فعال پیش از انقلاب به ایران شده است! آنهم در وضعیتی که سینمای حاصل سیاستهای جمهوری اسلامی اکنون پُر است از سکانسهایی که با صدای خوانندگان معروف ممنوع از کار شدهی قبل انقلاب و ساکن لسآنجلس و کُپیکاریهای بسیار ضعیف از نسخههای سینمایی قبل از انقلاب روی پرده میرود.
بازیگران جوانتر تلاش میکنند تا در قالب شخصیت بهروز وثوقی و بهمن مفید در سینمای قبل انقلاب فرو بروند و حتا خود را شبیه ابراهیم حامدی خواننده ممنوع از کار گریم میکنند! چهرههای نوظهوری که خود ایدههای تازهای ندارند و هنرمندان پیش از انقلاب را تقلید میکنند!
رفتار متناقض مقامات مسئول بسیاری از خوانندگان و بازیگران مهاجر را سردرگم کرده است. به راستی اگر اینها وجودشان برای جمهوری اسلامی خطرناک است پس چرا همچنان الگوی هنرمندان بعد از انقلاب هستند؟! چرا بازگشت آنها به کشور حتا بین مسئولان و مقامات رژیم ولایت فقیه خواهان دارد؟! آیا میخواهند با این هنرمندان برای خود و نظام آبرو بخرند؟!