Monday, Mar 7, 2022

صفحه نخست » بازنده مصیبت جنگ و ناامنی اروپا، عرفان قانعی فرد

Erfan_Ghaneifard.jpg[@EQfard]

برای شکافتن بحران فعلی در اروپا، بخاطر جنگ و قشون کشی روس‌ها به اوکراین، سخن‌ها بسیار گفته‌اند. همه تحلیل‌ها به دنبال آن است. برخی از مناطق شرق اوکراین، مانند دونتسک (Donetsk) ولوهانسک (Luhansk) از دست رفت و قبلا هم کریمه (Crimea) را از دست داد. و احتمالا به خاطر این باد بلاخیز، سرزمین‌های دیگری را هم از کف بدهد.

عامل این فاجعه انسانی، بحران امنیتی، مصیبت زیست محیطی و بلای ناگوار جنگ، کدام است؟
اوکراین با اقتصادی ویران، شهرهایی سوخته، مردمانی داغدار روبرو شده؛ اقتصادجهان هم در سایه این جنگ خانمان سوز، تحت تاثیر قرار گرفته و حتی موقعیت دمکرات‌های آمریکا هم متزلزل شده است. مشکل امروز هم آمریکا هم حفظ موقعیت در اروپا است. از سویی روسیه و چین، مُتهم‌اند و از سوی دیگر، اروپا با بحران امنیتی، بی ثباتی روبرو شده است. گرچه، از آوریل ۲۰۰۶، که قرار بود اوکراین و گرجستان به سوی ناتو بروند، روس‌ها هم گفتند که چنین توسعه‌ای، بی چون و چرا، غیر قابل پذیرش است! حتی کرملین، آن را تهدید موجود (existential threat) خواند. اما سیاست اصلی غرب و تمرکز عمده آنان، بر ناتو (NATO) بود که اوکراین با تقویت برنامه هسته‌ای، هم عضو اروپا شود و هم طرفدار لیبرال دمکراسی غرب شود. یعنی اوکراین با پیوستن به ناتو، اتحادیه اروپا و انجام انقلاب نارنجی در جهت لیبرال دمکراسی غربی در مرز روسیه، مستقر شود.

اوکراین، دو بحران سالهای ۲۲ فوریه ۲۰۱۴ و دسامبر ۲۰۲۱ را پشت سر نهاد اما عاقبت با این جنگ فوریه ۲۰۲۲ روبرو شد. و عضو دوفاکتو شدن ناتو در سال ۲۰۲۱، هم موجب و سبب اصلی تحریک و هراس روس‌ها نبود. بماند که در کودتا علیه ویکتور یانکویچ در ۲۲ فوریه ۲۰۱۴، که عامل کرملین و پوتین بود و مخالف پیوستن اوکراین به ناتو و اتحادیه اروپا، شخصی دیگر (پروشنکو) به قدرت رسید که نگاهی مثبت به غرب داشت. بهرحال پس از ۱۹۹۱ اوکراین چند بار تلاش کرد که به طرف غرب برود و در برابر عبای سیاه کرملین مقاومت کند. هم روسیه، هراس از عضویت اوکراین در ناتو ندارد و هم تسلیحات اوکراین را جدی و خطرناک دانست. ناتو هم توسعه خاص و قابل توجهی در این مدت نداشته است. حتی سال ۲۰۱۷، ترامپ - رئیس جمهور وقت آمریکا - به فروش بیشتر تسلیحات، آموزش رسمی نظامی و توسعه بیشتر روابط سیاسی دست زد. بهرحال حفظ محور اروپا از نظر امنیتی برای آمریکا، اهمیت خاص دارد. و به تهدید امنیتی اصلی‌اش، که چین است، می‌اندیشد. امروزه هم جنگ داخلی نیست، یک جنگ واقعی ویرانگر و بلای ناگوار است. و با خرد سرشتی در تحلیل سیاسی هم می‌توان بر این اعتقاد بود که توسعه ناتو، کار خاصی انجام نمی‌دهد. هرچند در آوریل ۲۰۰۸ همیشه درباره توسعه ناتو، موضوعات و تحلیل‌های سیاسی متفاوت وجود داشته‌اند. در آوریل ۲۰۰۸، پوتین در رسانه‌ها، توسعه ناتو در اوکراین و گرجستان را تهدید موجود و امرغیرقابل قبول دانست اما در ۲۰۱۰ و اجلاس لندن، سخنانی دیگر گفت و پیامی دیگر به جهان فرستاد.

اما این بار، محرک اصلی، توسعه طلبی، جنون قدرت، محاسبه غلط و متوهمانه و استبداد پوتین است. این که خواهان بازسازی اتحاد جماهیر شوروی و یا روسیه بزرگ است تا اوکراین هم بپیوندد، چندان با واقعیت همخوانی ندارد. چون نه قدرت نظامی خاصی دارد و نه قدرت اقتصادی ویژه‌ای دارد حتی تولید ناخالص ملی‌اش از تگزاس کمتر است. برخی هم با شور زیاد و یا نفرت از روسیه می‌گویند " اگر ناتو نمی‌بود، الان پوتین در برلین می‌بود اگر نگوئیم به پاریس نمی‌رسید". اما تهدیدی علیه امنیت اروپا در دراز مدت و یا تهدیدی برای قدرت مسلط شدن در آسیا نیست. و برای امنیت آمریکا هم بیشتر تمرکز بر روی اروپا، آسیای شرقی و خلیج فارس است. باکی از روس‌ها نیست.

واقعیت امر اینکه، قبل از ۲۲ فوریه ۲۰۱۴ کسی و یا رسانه‌ای پوتین را شماطت و ملامت نمی‌کرد. اما وقتی که مشکل کریمه ایجاد شد، همه غرب، متوحش، حیرت زده شدند. حتی اوباما و دولت او هم باور نداشت که روس‌ها، چنین حمله ور می‌شوند. بماند که در تابستان ۲۰۲۱ هم اوکراین از پهباد علیه روس‌ها در دریای سیاه استفاده کرد. از دید روس‌ها، اوکراین خیلی دارای استقلال هویتی نیست. این بار پوتین و سیستم پیچیده و تودرتوی امنیتی روسیه می‌دانند که اشغال خاک و زمین، سرآغاز مشکلات دیگر خواهد بود و عواقب وحشتناک دیگری خواهد داشت زیرا اشغالگر بودن، نفعی در پی نخواهد داشت؛ شاید بدتر از آلمان شرقی در ۱۹۵۳؛ مجارستان در ۱۹۵۶؛ چک در ۱۹۶۸؛ لهستان؛ رومانی و... از دیگر سو در جهان فعلی، نمی‌شود یک کشور را به طور کلی، اشغال کرد و جهان هم تماشاگر باشد. فعلا هم در دنیای شبکه‌های رسانه‌ای و اجتماعی، با انعکاس موج مخرب جنگ خانمان سوزۀ، روسیه با نفرت عمومی در سطح جهانی روبرو شده و برخی تحلیلگران هم بر این عقیده‌اند که احتمال اعتراض‌های خیابانی گسترده در مسکو هم وجود دارد.

حال، این ماجرا به کدام سو خواهد رفت؟ و ماجرا به کجا می‌رود؟
آمریکا به دنبال تشویق اوکراین به افزایش اراده مقاومت در جنگ ویرانگر، تقویت کردن استراتژی راهبردی، و ایستادگی در برابر تبلیغات روسیه است. یعنی ایالات متحده در پی تقویت هم پیمانی و مسئولیت است. تا این لحظه، نهادهای امنیتی آمریکا معتقدند که آمریکا وارد جنگ نمی‌شود و صرفا به کمک تسلیحاتی و امنیتی می‌پردازد. اما وضعیت، لحظه به لحظه به سوی بن بست و فضایی آلوده و غبارآلود می‌رود. اینکه روس‌ها چه می‌کنند، چندان مهم نیست. سیستم روابط بین الملل و سیاست جهانی، پوتین را مایوس خواهد کرد. در بازی قدرت‌های جهانی، پذیرش شکست، تلخ است و روس‌ها احتمال دارد که سرکوب و وحشی گری و ویرانگری را افزایش میدهد تا برخی از رفتارهای جنگ جهانی ۲ را در خاطر، زنده کند. جنگ آمریکا و ژاپن یا حمله سرباز روس به ایران در تاریخ ثبت است که از انجام هر جنایتی، عتاب نداشتند. اصولا، قدرت بزرگ، تهدید را نمی‌پذیرد و همیشه دوست دارند که بازی و برنده در تبلیغات باشند. و در این جنگ هم، روس‌ها، بحران را جدی گرفته‌اند و نمی‌خواهند باخت را بپذیرند. مثال بارز دیگر، بحران موشکی کوبا (اکتبر ۱۹۶۲) که تهدید یک قدرت قوی بود.

امروز هم همین مطرح کردن تهدید به جنگ هسته‌ای، وخامت وضعیت را یادآوری می‌کند. و هوشمندی سیاسی در عالم دیپلماسی موجب می‌شود که روس‌های تیشه و تبر مغول به دست، را در گوشه نندازند. و اتاق‌های فکر در آمریکا و اروپا هم در پی تحلیل درباره راه حل بهتر است. اما به واقع امر، اوکراین هم چندان در بازی قدرت آمریکا، اهمیتی ندارد گرچه اوکراین در پی حفظ اثر انگشت آمریکا است. اما امروزه، تهدید روس‌ها است که آمریکا را به تفکر واداشته؛ زیرا امنیت و ثبات شرق اروپا با خطر روبرو است. دیگر اینکه، روس‌ها تحریک شده‌اند یا خیر و اینکه روس‌ها واکنش متقابل نشان داده، چندان اهمیتی ندارد. امروزه، سوال اصلی اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌ها، این است که "مسئولیت این سیه روزی و بحران با کی است؟ محرک اصلی این جنون پوتین چه بود؟ ". اما در واقع امر، مهم ترین نکته این است که عامل این جنایت چه کسی است؟ و چه کسی را باید شماطت کرد؟ اینکه گروهی طرفدار روس باشند و انگشت اتهام به سوی آمریکا و ناتو دراز شود و یا گروهی طرفدار غرب و دمکراسی غربی و فضال لیبرال دمکراسی‌اند و شیطان سیاه قصه و مسئول جنایت را پوتین و روسیه معرفی می‌کند. اما در تحلیل اصلی، شناساندن سازنده این فاجعه و مصیبت اهمیت دارد.

شاید در برخی مطبوعات زرد و نه چندان جدی غرب این تفکر در حال رشد است که روس‌ها، تسلیم می‌شوند و یا کودتایی در مسکو رخ می‌دهد و.... اما در بازی ریسک و خطر قدرت‌های بزرگ، سیستم روابط بین الملل چنین کار نمی‌کند. به قول کارشناس بازنشته سی آی‌ای (CIA) - نورمن رول و یا دانیل هافمن - و یا استاد دانشگاه ستنفورد (مایکل مک فال) روس‌ها می‌روند و سلاح‌های مخرب تر و ویرانگرتری خواهند آورد. شهرها را بیشتر ویران می‌کنند و می‌سوزانند... و در این جریان، بازنده اصلی مردم اوکراین است نه بازی قدرت‌های بزرگ. در این ماجرای تلخ، محیط زیست اوکراین و مردم‌اش، ویران شده‌اند نه راهروهای قدرت در مسکو یا واشنگتن.

اما آیا اوکراین به سوی طلاق آمریکا و جدایی از غرب می‌شود و تعامل با روسیه تا توازن قدرت را حفظ کند؟
پاسخ به آن، به قوانین بین الملل و منافع استراتژیک و مصالح بستگی دارد. و دیگر در این جا، مساله حقوق مهم نیست. بهرحال از دید واقع گرایانه، ساختار و سیستم روابط بین الملل، بی نظم و بلبشو است و رفتار کشورها به همان مصالح و منافع بستگی دارد و بازیگران قدرت در ساختار جهانی، در پی دوری جستن از اهداف مخرب دیگر بازیگران هستند. و دراین ماجرا هم، جامعه ایرانی به ویژه نسل جوان متوجه شد که هم جمهوری اسلامی و هم بسیاری از به ظاهر اپوزیسیون داخلی و خارجی، نگاهی عاطفی به سمت مسکو و کرملین دارند و طلاق سیاسی بین ایران تحت سلطه اختاپوس مذهبی مُلاها و یا برخی از شرکت کنندگان در جنایت و مکافات ۱۳۵۷ دل در گرو کرملین و دشمنی با آمریکا دارند. و با یک جنایتکار جنگی کودک کُش مانند پوتین، هم پیمان شده‌اند تا ساختار ولایت فقیه مُلای شیعه را حفظ کنند!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy