خلاصه مقاله وبسايت خبری رویداد۲۴
در پی گفتوگوی پرسروصدای هانی کرده با مجید واشقانی، بار دیگر مسیر پرتناقض زندگی یکی از مشهورترین چهرههای پرونده اراذل و اوباش ایران در مرکز توجه قرار گرفت؛ مسیری که از حضور در گردانهای موسوم به «اراذل سازماندهیشده» در سالهای پس از ۸۸ آغاز شد و امروز به ثبتنام دختر او در یکی از ایدئولوژیکترین و بستهترین مدارس وابسته به حلقههای سخت نظام رسیده است. محور اصلی پرسشها این بار نه درباره گذشته جنجالی هانی کرده، بلکه درباره نحوه ورود فرزندش به مدرسهای است که معمولاً تنها فرزندان نخبگان سیاسی ـ امنیتی و خانوادههای تندمذهبی در آن پذیرفته میشوند.
هانی کرده در مصاحبه اخیرش ادعا میکند دخترش را در «مدرسه دختران حزباللهیها» ثبتنام کرده و نام مدرسه، با وجود حذف صدا در برنامه، با تطبیقدهی لبخوانی و نشانهها به «مؤسسه تزکیه» میرسد؛ مدرسهای که به عنوان یکی از شاخصترین پایگاههای تربیت نسل ایدئولوژیک و ولایی شناخته میشود. این مدرسه با شهریه بسیار بالا، گزینش سختگیرانه مذهبی، و الزام به حجاب چادر برای دانشآموز و خانواده، در عمل از دسترس عموم جامعه خارج است و معمولاً فرزندان سرداران سپاه، وزرا، مدیران امنیتی و خانوادههای نزدیک به رأس هرم قدرت در آن تحصیل میکنند.
همزمان، سابقه هانی کرده ـ که نامش نخستین بار در دهه ۸۰ با عنوان «گندهلات محله بیسیم» در طرحهای جمعآوری اراذل مطرح شد ـ با ادعاهای اخیر او درباره حضورش در سوریه و زخمی شدنش در دفاع از حرم، بار دیگر بحث قدیمی «سازماندهی اراذل» را زنده کرد؛ بحثی که از زمان انتشار گفتوگوی جنجالی سردار همدانی در سال ۱۳۹۴ تا امروز بارها محل چالش بوده است. همدانی در آن مصاحبه گفته بود پنج هزار نفر از اراذل را شناسایی و در قالب گردانها سازماندهی کردهاند. همین روایت تاریخی باعث شده افکار عمومی اکنون حساستر از همیشه ارتباط میان چنین چهرههایی با ساختارهای رسمی را زیر ذرهبین بگذارد.
افزوده شدن پرونده مدرسه تزکیه به این ماجرا اما جنبه تازهای به موضوع میدهد. تزکیه نه فقط یک مدرسه گرانقیمت، بلکه نهادی ایدئولوژیک با سابقه ۴۵ ساله و پیوندهای عمیق با جریان فرهنگی ـ امنیتی کشور است. بسیاری از مدیران آن در دهههای گذشته در سازمان تبلیغات، صداوسیما و نهادهای مذهبی اثرگذار بودهاند. برنامههای آموزشی آن شامل مراسم مذهبی، روضهخوانی، جلسات ایدئولوژیک و تربیتی است و به عنوان مدرسه «سوپرحزباللهی» شناخته میشود.
با وجود این سختگیریها، ورود دختر هانی کرده به چنین مدرسهای سؤالهای جدی ایجاد کرده است. خانوادههای بسیاری میگویند پذیرش در این مدرسه حتی برای مذهبیترین خانوادهها نیز دشوار است، چه برسد به فرزند فردی با سابقه متعدد بازداشت، درگیری خیابانی و شهرت به شرارت. این تناقض آنقدر برجسته است که اکنون به یکی از محورهای اصلی بحثها در شبکههای اجتماعی تبدیل شده و بسیاری از کاربران آن را نشانهای از رابطه پیچیده میان بخشی از اراذل سازماندهیشده و قدرت میدانند.
در نهایت، پرونده «از گردان اراذل تا مدرسه سوپرحزباللهیها» بیش از آنکه درباره یک مدرسه یا یک مصاحبه باشد، بازتابدهنده سؤالات عمیقتری در جامعه است: معیارهای واقعی پذیرش در چنین نهادهایی چیست؟ چه کسانی و با چه سازوکاری میتوانند از فیلترهای سخت ایدئولوژیک و امنیتی عبور کنند؟ و آیا همان شبکهای که در دهههای گذشته برخی چهرههای شرور را سازماندهی کرده بود، امروز نیز امکان دسترسی آنان به امتیازاتی بیسابقه را فراهم میکند؟

















