Wednesday, May 11, 2022

صفحه نخست » التهاب زیر پوست شهرهای ایران؛ باید منتظر اعتراض ها و سرکوب های شدید تر باشیم؛ ف. م. سخن

6236FFEB-2D34-4D1F-A05E-D62A78347E34.jpegنسل های جدید که دوران انقلاب ۵۷ را ندیده اند احتمالا نمی دانند که سال ۵۷، سالی پر از التهاب در زیر پوست شهر ها بود.

همه، حیران و سرگردان از اتفاقاتی که در حال افتادن بود، با گوش کردن به رادیو بی بی سی و رادیو مسکو سعی می کردند بفهمند چه اتفاقی در شُرُفِ افتادن است.

روزنامه های رسمی سعی می کردند وضعیت را کاملا عادی نشان دهند ولی گهگاه خبرهایی منتشر می کردند که نشان از وخامت اوضاع داشت. سیاستمداران سعی می کردند اوضاع را آرام نشان دهند و حقیقت این بود که جز احساس التهاب و تک و توکِ حرکت های اعتراضی خبر دیگری نبود.

اما مردم با وجود فقدان رسانه های فراگیر امروزی، کاملا متوجه بودند که وضعیت عادی نیست.

در این سال بود که عده ای از نمایندگان مجلس به عنوان مخالف سیاست های دولت و نه شخص پادشاه، صریحا معضلات اجتماعی و اقتصادی را بازگو می کردند و نشان می دادند که این التهاب ساختگی نیست.

رادیو تلویزیون کماکان برنامه ها را به روال همیشگی نشان می داد و فیلم و سریال و شو و رقص و آواز بر قرار بود. اما در لابه لای این برنامه ها، ده پانزده دقیقه میان برنامه ی «آقای مربوطه» و شوهای «مهندس بیلی» و فریدون فرخزاد به نکاتی اشاره می کردند که پیشتر به آن ها اشاره نمی شد.

در تهران حتی رادیوی جدیدالتاسیس «تهران» و در شمال رادیو «دریا» شروع به فعالیت کردند.

رییس رادیو تهران که اسم شان را متاسفانه فراموش کرده ام، نه تنها رییس بزرگ ترین شرکت کامپیوتری وقت بود بلکه شو هم اجرا می کرد و رادیو تهران را یکی از شاد ترین و پر موسیقی ترین رادیوهای ایران کرده بود.

اما هیچ یک از این ها باعث کاهش التهاب و کاهش تاثیر آن بر جامعه نمی شد.

ماشین انقلاب استارت زده بود و آرام آرام داشت سرعت می گرفت.


این روزها را که می بینم و نزدیک شدن نظام نکبت به مرکز گرداب وحشتناک سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین المللی را که مشاهده می کنم، خبر به جان هم افتادن جانوران حکومتی را که در ابعاد و قسمت های مختلف اداره ی کشور یکدیگر را تکه پاره می کنند می شنوم، همان التهابی را احساس می کنم که در آن سال کذایی احساس می کردم.

نمی گویم حکومت به زودی سرنگون خواهد شد، اما می گویم اعتراضات که بالا بگیرد، حکومت به شدت سرکوب خواهد کرد.

پادشاه فقید، که توطئه ی خارجی ها را به درستی احساس کرده بود، تلاش می کرد با حفظ خونسردی و «حداقل»ِ سرکوب، وضعیت را آرام کند ولی وضعیت آرام شدنی نبود.

ایران در آن زمان کشوری محترم در جهان بود که پایبند اصول و قواعد بین المللی بود و برای حفظ این احترام بسیاری مسائل را رعایت می کرد.

اما حکومت سرکوبگر و تروریست پرور جمهوری اسلامی به هیچ قاعده ای نه تنها سیاسی و بین المللی پایبند نیست بلکه به هیچ قاعده ی انسانی هم پایبند نیست و مانند جانوری وحشی به مردم ایران و دنیا دندان های تیز و خون آلود خود را نشان می دهد.

بعید نیست این حکومت، برای این که ثابت کند مثلا موضوع محکومیت جلالی و اجرای حکم اعدام او ربطی به محاکمه ی حمید نوری ندارد، حتی او را بالای دار بکشد ولی برای نگه داشتن شمشیر بر سر کشورهای اروپایی، دو نفر اروپایی را دیروز و یک توریست سوئدی را چند روز پیش دستگیر کرده است.

باری با این حکومت بدکار، نه می شود سازش کرد نه به تغییر بنیادین اش دل خوش داشت. مردم اگر بخواهند، باید با خون و خونریزی هم شده این حکومت را به دَرَک واصل کنند. آیا چنین خواهد شد یا مردم بسان زمان های دور، مستقیما با شمشیرکشان در نخواهند افتاد و آرام آرام در طول زمان، این حکومت را مضمحل و نابود خواهند کرد، هیچکس نمی داند.

اما التهاب در زیر پوست شهرهای ایران را نمی توان نه کتمان کرد نه پنهان نگه داشت. این التهاب وجود دارد. نتیجه اش چه خواهد شد، هیچکس نمی داند.

سیستم حکومت دچار زلزله های وحشتناک و پس لرزه های عجیب شده است که اثرات اش در جامعه دیده می شود.

به هر حال خواستم مشابهت سال ۵۷ را با امسال بیان کنم. باید منتظر بمانیم و نتیجه را ببینیم...



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy