جمهوری اسلامی از ضد انقلابی برآمده بود که دگرگونی اجتماعی به مثابه انقلاب اجتماعی، که در درون جامعهی نظام پیشین گسترش و بسط مییافت را مختل و در جا خشکاند و به جایش همه شئون زندگی اجتماعی و سیاسی را به احکام و شرع اسلام درآمیخت. این جمهوری در ضدیت بیمارگونه با امریکا و اسرائیل و برخی کشورهای عرب منطقه و با همراه کردن نسل پنجاه و هفتی در گروهای مختلف اجتماعی و سیاسی با خود، توانست جاپای خود را در نظام سیاسی تحکیم و تثبیت کند. یکی دو سه نسل لازم بود تا به اثربخشی این جمع غبارگرفتهی تیره گون در اجتماع و سیاست، نقب زده شود. اکنون ارتباط میان ضد امپریالیستهای دو آتشه نسل پنجاه و هفتی و نسل کنونی به یک تار موی باریک بند است. هم از اینرو، ورق دیگر برگشته و روشهای جدید زندگی در رفتارهای اجتماعی نسل جوان بازتاب و در جامعه طنین انداز شده است. چنین بازتاب و پژواکی حاکی از ضرورت دگرگونی اجتماعی و سیاسی میباشد. این دگرگونی و رایج شدن شیوههای جدید زندگی در نزد نسل جوان، ضدامپریالیستهای حامی اصلاح طلبی دینی را خلع سلاح کرده است.
فضایی که شعار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا" را پوشش داده بود همچنان فضایی صبورانه و تحمل دشواریها و نیز شعاری تدافعی بوده است. و از آنجائیکه اصلاح طلبان دینی همچنان دست بالا را داشتهاند تلاش میکردند تا فضای تحمل پذیری جامعه مدنی را به میزانی گسترش دهند که آن شعار به بوته فراموشی سپرده شود. به همین جهت یگانه راه نجات را اصلاح طلبی دینی و وقوع انقلاب را خطرناک تلقین میکردند. اما به دلیل تمایل اصلاح طلبان دینی به تداوم نظام اسلامی که بتبع نمیتوانستند راه حلی برای پاسخگویی به تمایلات و نیازهای مدرن نسل امروز ارائه دهند، دیری نپایید که جنبش و شعار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا" با یک رویداد جنایتکارانه در حق مهسا امینی، به شعار انقلابی "زن، زندگی، آزادی" ارتقاء پیدا کند. ترسی را که اصلاح طلبان و برخی شبه سکولار مدافع آنها از بابت وقوع انقلاب میپراکندند و آگاهانه آن را مساوی با سوریهای شدن ایران القاء میکردند، دیگر فرو ریخته شد. انقلابی نوین در حال جمع کردن بساط اصلاحات ناکارآمد دینی است. اصلاحاتی که بیش از بیست سال در خدمت تداوم این نظام دینی بوده و نسبت به وقوع انقلاب ترس پراکنی میکرد.
امروز جوانان ایران و در پیشاپیش آنها دختران، اصل و کلیت نظام را نشانه گرفته و خواهان برچیده شدن این نظام مذهبیِ اصلاح ناپذیراند. آنها میخواهند روشها و شیوههای زندگی خود را مناسب با الگوهایی کنند تا در آن نتوان مورد امر و نهی و بازخواست حاکمان قرار گیرند. برعکس، این آنها باشند که بتوانند حاکمان را به دلیل مسئولیتی که دارند مورد بازخواست قرار دهند. این دگرگونی که در رفتار اجتماعی فردی و جمعی نسل جوان انعکاس یافته، و از آن شعار معنوی "زن، زندگی، آزادی" برخاسته، حالتِ تدافعی صرف و "مظلومیت" گذشته را تبدیل به فضای تهاجمی بر ساحت دیکتاتوری، کرد. انقلاب یعنی تهاجم به کاخ ستمگری و نه صرف تدافع در مقابل آن. چیزی که هم اکنون در سراسر ایران در جریان است و ما آن را انقلاب نامیدیم.
حال که در فضایی قرار گرفتهایم که اعتماد بنفس و جسارت نسل جوان ایرانی برای تغییر و دگرگونی بنیادین خیره کننده است و میرود تا کاخ ستمگری آخوند شیعی را براندازد گروهی تحت عنوان "جمعی از دانشگاهیان و پژوهشگران ایرانی خارج از کشور" بیانیه صادر میکنند و در آن، سطح خواستههای این نسل را تقلیل میدهند. این افراد و انگیزههای هر یک از آنها که باعث شده تا چنین بیانیهای را امضاء کنند، ناشناخته در محافل ایرانی نیستند. میبایست هدف برخی از این افراد که در پای این بیانیه امضاء گذاشتهاند و خودسرانه خواست جوانان مبنی بر "جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم" را به خواست حداقلی تقلیل میدهند افشاء کرد تا به انگیزههایشان پی بُرد. چه چیز وقیحانه تر از این که از قوه قصائیه تفتیش عقاید این نظام که خود تأیید و تأکید کننده کُشتار جوانان ایران است بخواهی تا مسببان کُشتار اخیر محاکمه شوند؟
اظهر من الشمس است که "روشنفکران" دینی، متولد و متبلور فضای جمهوری اسلامیاند. این فضاء برای ماندگاری خویش نیازمندِ شبه نویسنده و شبه روشنفکر است. به همین جهت به "روشنفکر" از نوع دینی و شبه سکولار، فضای میدان داری میدهد. آنها نیز در میدان بی رقیب، خود را در جاه و مقام "اندیشمند" و "متفکر" قرار داده و یکه تازی میکنند. این نیاز، دو طرفه است. هم جمهوری اسلامی به چنین "اندیشمندان" و "روشنفکران"ی محتاج است و هم اینها نیاز به فضاء جمهوری اسلامی یا مشابه آن دارند. از اینرو تلاش در تداوم چنین فضایی را غنیمت شمرده و در حفظ آن تقلا میکنند. تقلیل شعار و خواست جوانان مبنی بر "جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم"در این بیانیه، به سطح تقاضا از قوه قضائیه تفتیش عقاید جهت رسیدگی به کُشتار جوانان در شهرها و خیابانهای ایران که خودِ این قوه در آن نقش دارد، نشان میدهد که "اندیشمندان" و "متفکران"ی که در پای این بیانیه امضاء گذاشتهاند تمایلی به همراهی سطح شعار مردم که کاملاً عبور از جمهوری اسلامی را نوید میدهد، ندارند. در هر صورت، وضع انقلابی که امروز تحت عنوان "زن، زندگی، آزادی" در جامعه ایران کانونی شده، مصداق دگرگونیها در رفتارهای فردی و اجتماعی نسلی است که باعث برهم زدن و شکسته شدن فضای جمهوری اسلامی خواهد شد. و به این نوع "اندیشمندان" و "روشنفکران" که با موضع و شعار تقلیل گرانه سعی در ماندگاریِ چیزی شبیه فضای جمهوری اسلامی را در سر دارند تا میدان داری کنند، وقعی نخواهند گذاشت.
نیکروز اعظمی
اخطار به رژیم آخوندی، امیرحسین لادن