اکثر شما شطرنج بازی کرده اید و قواعد بازی شطرنج را می دانید. می دانید مهره ها چگونه حرکت می کنند، چگونه برای مهره ی حریف خطر ایجاد می کنند، چگونه در مقابل حریف به خطر می افتند.
این ها دو دو تا چهار تا های بازی شطرنج است که هر کسی می تواند در عرض چند ساعت آن ها را بیاموزد.
اما قواعدی هم در این بازی هست که باید آن ها را آموخت. از طریق مطالعه، مشاهده و تجربه.
باید آن ها را آموخت از کسانی که سال ها شطرنج بازی کرده اند، سال ها در باره ی این بازی مطالعه کرده اند، سال ها بازی های دیگران را مشاهده و بررسی کرده اند، و به قواعدی برای «بُردن» و قواعدی برای «نباختن» دست یافته اند که این قواعد دیگر قاعده ی ساده ی دو دو تا چهار تا نیست بلکه معادلاتی ست پیچیده و در سطح عالی.
این قواعد را نمی توان در چند ساعت آموخت و به کار گرفت. یک شطرنج با ۳۲ مهره ی سیاه و سفید، و در محدوده ی ۶۴ خانه، با قواعد حرکتی مشخص، می تواند بی نهایت حرکت درست و غلط ایجاد کند و در بازیِ قوی ترین بازیکنان در سطوح برابر نیز امکان پیش بینی برد و باخت وجود ندارد.
یکی از قواعد ابتدایی شطرنج که در زندگی عادی و مبارزات اجتماعی نیز کاربرد دارد این است که هرگز مهره ها را بدون داشتن پشتوانه و حامی نباید جا به جا کرد. به عبارت دیگر زمانی باید مهره ای را برای تهاجم یا تدافع حرکت داد که پشتوانه داشته باشد.
شما در شطرنج می توانید از همان ابتدای بازی تاخت و تاز کنید و وزیر و فیل و رخ تان را به خط مقدم جنگ با دشمن حرکت دهید، شعار بدهید و کُری بخوانید، به ریش طرف مقابل تان بخندید، ولی این تاخت و تاز بدون پشتوانه و بدون برنامه ریزی و طراحی جنگی، در زمانی کوتاه تبدیل به شکست می شود.
صد بار هم که چنین حملاتی را صورت دهید، شکست تان حتمی خواهد بود.
قاعده ی ساده ی دیگر این است که اگر شما از ابتدای بازی در صدد اشغال خانه های میانی صفحه نباشید، و برای این کار برنامه ریزی نکنید، و مهره های تان در گوشه و کنار صحنه ی نبرد پراکنده شوند، باز به طور قطع شکست خواهید خورد.
در مبارزه ی ما با حکومت نکبت اسلامی نیز، قوانین و قواعدی حاکم است که اگر بر خلاف آن ها عمل کنیم قطعا شکست خواهیم خورد.
مبارزات مردم با حکومت نکبت اسلامی طی ۴۴ سال گذشته به شکست های متعددی انجامیده که تماما ناشی از عدم توجه به قواعد و قوانین مبارزه با حکومت های سرکوبگر بوده است.
همین جنبش اعتراضی اخیر تقریبا از همان ابتدا،،، فروکش کردن و به نتیجه نرسیدن اش قابل پیش بینی بود و ما از همان ابتدا به اِشکالات بزرگی که در روش مبارزه و بخصوص هدایت مبارزه وجود داشت طی مقالاتی اشاره کردیم ولی در هیاهوی هیاهوگران و کُری خوانان و فریادگرانِ «برو جلو من از خارج از کشور هوات رو دارم» و کسانی که کمترین مسوولیتی در قبال شما جوانان احساس نمی کنند و تصور می کنند که با تاخت و تاز بدون برنامه می توان حکومتِ تا بن دندان مسلح را شکست داد و برای شان هم مهم نیست که چه بر سر شما عزیزان مان می آید و کشته شدن و زندانی شدن و از هست و نیست ساقط شدن تان هم ابدا برای شان مهم نیست، و مهم تنها این است که آن ها به آلاف و اولوفی برسند و بعد از پیروزی شما بر حکومت آدمخواران، بر راس کشور بنشینند و کرزای ها و چلپی های دیگری شوند، صدای ما گم شد و اکنون باز آن ها هستند که دهان های گشاد شان را گشوده اند و حکم می دهند که «مردم با مشاهده فروکش کردن اعتراض ها امیدشان را از دست ندهند، بالاخره پیروزی از آن ماست!»
آری پیروزی از آن ماست اما به چه قیمتی؟ و آیا این شکست ها و فروکش کردن ها قابل پیش بینی و پیش گیری ست؟
در مطلب بعدی به طور مشخص، با اسم و رسم و شیوه ی عمل برخی از دهان گشادان انقلابی آشنا تان خواهم کرد...
«ادامه دارد...»
زاکانی از سران قوا جلو زد