جعفر جان تو دیری است که تنها مال خودت نیستی. تو سرمایهی هنری یک ملتی؛ ملتی که درس شهامت را از تو آموخته است که در اوج بهرهوری نانجیب رژیم اسلامی در جشنوارههای جهانی از آثار با ارزش ساخته شده توسط سینماگرانی که کمترین اعتقادی به رژیم ملایان نداشتند ولی اعتراضی نمیکردند، یک تنه به مقابله با رژیم رفتی بطوری که امروزه حضور هر فیلم ساخته شده توسط هنرمندان هموطن در جشنوارههای جهانی، کابوسی شده است برای حامیان جمهوری جهالت اسلامی.
تو، جادوگر ساختن فیلم حتی در محدودیت هائی هستی که هیچ فیلمسازی آن را تجربه نکرده است. تو خود در آخرین گفتگوی تلفنی با من، نه چندان پیش از گروگان گرفته شدن دوبارهات، سرشار از امید بودی و میگفتی که دیری نیست که حتی من و امثال من بتوانیم به ایران برگردیم.
میفهمم که با اعلام اعتصاب غذای خشک - استقبال از مرگ - میخواهی چون هیمهای اجاق رو به سردی جنبش "زن زندگی آزادی" را گرم نگهداری ولی عزیز من حضور زندهات در بند ضحاکِ زمانه بسیار بیش از تن بیجانت به انقلاب تمام عیاری که در راه است نیرو و انرژی میدهد.
با تمام وجود از تو میخواهم به شب بیش از آن که باید بها ندهی. به قول آن عزیز: "اندکی صبر، سحر نزدیک است".
رضا علامهزاده