مجید محمدی - ویژه خبرنامه گویا
در تروریستی بودن سازمان سپاه پاسداران و همه ی شاخه ها و نائبانش هیچ تردیدی وجود ندارد و افرادی مثل عباس عبدی و دیگر امضا کنندگان بیانیه ی محکوم کردن اعلام تروریست بودن این نهاد از سوی پارلمان اروپا این را بهتر از همه می دانند. مگر ممکن است عباس عبدی و دیگر اصلاح طلبان ندانند که هسته ی اولیه ی فرماندهان و نیروهای سپاه عمدتا از نیروهای فداییان اسلام، تروریست های آموزش دیده در سوریه و لیبی و گروه های تروریستی تشکیل دهنده ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (مثل منصورون) تشکیل شد؟ ۴۳ سال نیز دورانی طولانی برای روشن شدن ماهیت یک نهاد است. مشکل امضا کنندگان آن بیانیه این است که دیگران نباید بگویند مثل آن که فرزند شما قلدر و دزد و دروغگوست و خودتان این را خوب می دانید اما از این که دیگران این واقعیات را بگویند دلخور می شوید و خودتان هم این را نمی گویید چون نمایانگر رفوزگی خود شما در تربیت فرزند است. اصلاح طلبان دقیقا در چنین وضعیتی هستند.
اما اعضای لابی و شبکه ی مشاطه گران رسانه ای رژیم در غرب در ماله کشی اقدامات جنایتکارانه ی سپاه پاسداران (مثل مشارکت در صنعت مواد مخدر و کشتار ۷۰ هزار زن و کودک سوری و انواع بمب گذاری و ترور) و ممانعت از مخدوش شدن چهره ی آن یک کسب و کار عظیم دارند. شما روایت «ملی بودن سپاه»، «تلاش ما برای پیش گیری از جنگ»، «خود ما جنایتکاریم» و اسلام هراسی و ایران هراسی را از آنها بگیرید چه چیز دیگری برای کسب منابع از نهادهای دولتی امریکا و شرکت ها و سرمایه داران چپ امریکایی و نیز حواله هایی که از ایران می آید برای آنها باقی می ماند؟
دو دهه است که لابی رژیم اسلامی در کشورهای غربی و شبکه ی رسانه ای آن با توجیه پرهیز از جنگ (اتکا بر جنگ نادرست بوش در عراق)، دول غربی را بر سر کار گذاشته تا با رژیم داعشی ایران از سر مماشات در آیند و با چند ورق کاغذ جاه طلبی هسته ای آن را مهار کنند. ببینید نتیجه چه بوده است: داشتن ظرفیت ساخت یک تا سه بمب هسته ای و چند ماه تا تحقق آن. بدین ترتیب تلاش «کارآمد» لابی برای پرهیز از جنگ، دول غربی را در آستانه ی جنگ قرار داده است چون در نهایت با حمله به تاسیسات اتمی موجود در اختیار سپاه یا سقوط جمهوری اسلامی است که برنامه ی هسته ای جمهوری اسلامی صلح آمیز خواهد شد.
داستان اصلاح طلبانی که با گذاشتن سپاه در فهرست سازمان های تروریستی با هدف پرهیز از جنگ مخالفت کرده اند نیز عینا تکرار همین ماجراست. آنها نیز همان روایت لابی را در مقابله با جنگ طلبی در عین باز گذاشتن دست رزیم جنگ طلب تکرار می کنند. می گویند سپاه را باید بخشی از ارتش ملی کشور قلمداد کرد تا خطر جنگ رفع شود اما تنها با حذف و نابودی سپاه است که خطر جنگ رفع می شود. اگر دول غربی جنگ در ایران را نمی خواهند باید تمام پادگان ها و مراکز این نیروی اهریمنی را در ایران هدف قرار دهند به همان شکلی که نابودی پادگانهای ارتش نازی در آلمان به جنگ پایان داد.
سپاه پاسداران برای جنگ با مردم ایران توسط یک رژیم فاسد اشغالگر و لات و لوت و جنگ علیه تمدن غربی (ماهیت جمهوری اسلامی) تاسیس شده و آنها که این را نمی بینند چشمان خود را بسته اند. یکبار سخنان دو ولی وقیح و فرماندهان سپاه در ۴۳ سال گذشته را مرور کنید. آنها هرگز از صلح سخن نگفته اند. نوید آنها همیشه نابودی امریکا و اسرائیل و نابودی دشمنان داخلی (اکثریت مردم) ایران بوده است و نابودی برای یک سازمان نظامی و رهبران آن بدون جنگ اتفاق نمی افتد. امروز سپاه پاسداران در جنگ یمن نیروی اصلی است و در جنگ سرد میان لبنان و اسرائیل و در جنگ داخلی عراق و سوریه نیز نیروی کلیدی بوده است.
سخن گفتن در مورد مماشات با سپاه (که امروز هسته ی سخت رژیم است) برای پرهیز از جنگ یک تف سر بالاست که بر گشته و چشمان گویندگان را تیره و تار کرده است. جالب است که در میان مشاطه گران سپاه و جمهوری اسلامی حتی یک نفر نیست که در مورد کشته شدن حدود صد نفر از مردم زاهدان و کور شدن ۱۵ تن از آنها کلمه ای به زبان آورده باشد. این اتفاقی نیست. کسی که در جانب ستم دیده نمی ایستد ظرفیت بالایی دارد تا در کنار ستمکاران بایستد.
با وجود سپاه و برنامه ی هسته ای جمهوری اسلامی صلحی در منطقه و دنیا اتفاق نمی افتد چون در هر منطقه ی نزاعی که دول غربی حضور داشته باشند (اوکراین) یا نداشته باشند (سوریه در آغاز جنگ داخلی) سپاه حاضر خواهد شد و بنزین روی آتش می ریزد. برنامه ی هسته ای با دو دهه دروغ هرگز صلح آمیز نبوده و هرگز صلح آمیز نخواهد شد مگر آن که به دروغ ها و فتواهای یک حکومت که هر روز دروغ می گوید باور داشته باشیم. آنها که این دروغ ها را باور می کنند به نفعشان است که باور کنند.
صدای شیپوری که لابی رژیم و اصلاح طلبانش می نوازند خفه و آزار دهنده است و به خود آنها نیز فشار بیش از حدی وارد می کند و به همین علت رنگ رخساره شان تیره است. علتش آن است که شیپور را عوضی به دست گرفته اند. به جای آن که به منشا جنگ و تشنج در خاورمیانه نگاه کنند می خواهند دول غربی را منشا جنگ در دنیا معرفی کنند یا به جای جاه طلبی اسلامگرایان جاه طلبی دول بی لیاقت و دانه برفی اروپایی و امریکایی را قرار می دهند. اینها ظاهرا در یک دنیای ایزوله شده و حبابی زندگی می کنند که هنوز اسلامگرایان در غارهای یخی هستند و فسیل هایشان به حرکت در نیامده است. اصلاح طلبان برای توجیه عملکرد و رانت ها و فسادها و دستاوردهایشان باید خود را در قنداق مظلومیت اسلامی، و تنفر از غرب بپیچند اما لابی رژیم و شبکه ی نیروهایش در رسانه های غربی تنها در پی کسب منابع از احمق های مفیدی است که تصور می کنند می توان رژیم کودک کش شیعه یا طالبان را به جرگه ی ملل متمدن اضافه کرد. اگر به سخنان محمد رضا باهنر در دفاع از لابی رژیم نگاه کنید می بینید که بعد از ظریف نیز حمایت های رژیم ادامه داشته است.
شما وقتی شیپور را از سر گشادش بنوازی درست مثل لیلی گلستان مجبور می شوی دروغ های بزرگ تری بگویی تا مهملاتت را توجیه کنی: این که تلفنت دست دیگری بوده و خودت نبودی بلکه دستت بوده. عباس عبدی نیز در عین آن که اسمش پای بیانیه ی مخالفت با اعلام تروریست بودن سپاه است امضای آن را با عنوان تحلیلگر بودنش انکار می کند (در مصاحبه با زیتون: دیگران اسم وی را گذاشته اند بدون آن که به وی بگویند) تا هم از مواهب این امضا در برابر زندانبانان سابقش برخوردار شود و هم در برابر مخالفان آبرویش را حفظ کند.
رسانه های فارسی زبان خارج کشور بی بی سی فارسی نیز عینا مشغول شیپور نوازی از سر گشاد آن در انعکاس خبرها هستند. بی بی سی فارسی برای این که اسلامگرایان آن را به عدم بیطرفی متهم نکنند در کنار انعکاس جنایات جمهوری اسلامی وقت و بی وقت لگدی به عربستان سعودی می زند تا اینها را مساوی معرفی کند در حالی که امروز هیچ رژیم استبدادی و دیکتاتوری در دنیا به گرد جمهوری اسلامی در یاغیگری و تروریسم و آدمکشی و فساد و قساوت نمی رسد. آی کیوهای بی بی سی فارسی بعد از دو دهه زندگی در غرب هنوز متوجه نشده اند که در ایالات متحده امریکا نیروی انتظامی سراسری تحت عنوان پلیس امریکا وجود ندارد و در هر موردی که یک یا چند پلیس مرتکب خشونت می شوند آن را به عنوان ساختگی «پلیس امریکا» نسبت می دهند. در امریکا سازمانی تحت عنوان پلیس وجود ندارد و پلیس نهادی شهری و محلی است. این را بارها در نوشته هایم به ستایش کنندگان چه گوارا و لنین در بی بی سی فارسی تذکر داده ام اما آنها حاضر نیستند جهت شیپور را در نواختن تغییر دهند و تف افتاده بر صورتشان را پاک کنند. بهتر نیست دیگر تف سر بالا نکنند تا بتوانند واقعیات را با وضوح ببینند؟
گزارش گاردین از "تعدی و تجاوز جنسی حکومتی" در ایران