رضا تقیزاده - ایندیپندنت فارسی
به خدمت گرفتن کریم بنزما، بازیکن برجسته تیم فوتبال رئال مادرید، در باشگاه الاتحاد، قهرمان فوتبال عربستان سعودی، همچنان خبر داغ محافل ورزشی جهان بود که خبر دیگری در مورد پیوستن استیون جرارد، کاپیتان سابق تیم فوتبال لیورپول، به باشگاه الاتفاق، تیم رده هفتم فوتبال عربستان سعودی، منتشر شد.
همزمان، در گزارشی متفاوت، صولت مرتضوی، وزیر کار و تعاون جمهوری اسلامی ایران، در دیدار با علی ابن سعید المری، همتای قطری خود، از توافق برای اعزام کارگران ایرانی به آن کشور برای اشتغال خبر داد!
در نگاه نخست، شاید ارتباط مستقیم بین این دو موضوع پنهان بماند، اما در پس هر دو گزارش، اثر پدیدهای مشترک پیدا است: حضور یا غیبت اهرمهای «قدرت نرم». کشورهای آیندهنگر، از جمله همسایگان ثروتمند جنوبی ایران، با استفاده از سرمایههای کلان برای توسعه قدرت نرم و دامنههای بهکارگیری آن مشغولاند، در حالی که ایران، بهرغم برخورداری از منابع یگانه و بینظیر ثروت ملی و تاریخی و فرهنگی، در این عرصه محلی از اعراب ندارد.
عملکرد قدرت نرم متکی بر تشویق و دادن فرصت برای انتخاب است؛ متفاوت با روشهای استفاده از قدرت گرم که در چارچوب مناسبات کهنه استعماری و روابط «شمال-جنوب» و توسل به زور و اجبار عمل میکند.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
قدرت گرم برای اشغال و انهدام و مجبور ساختن دیگران به پذیرش خواستها به کار گرفته میشود، چنانکه امروز میبینیم جمهوری اسلامی ایران همراه با روسیه در جنگ اوکراین جولان میدهد، کشتی نفتکش در آبهای خلیج فارس توقیف میکند، به تاسیسات نفتی کشورهای منطقه حمله میبرد، و در جنگهای نیابتی درگیر است و سلاحهای کشتار جمعی خود را توسعه میدهد، و همزمان، بهعلت تحریم شدن (شق دیگری از قدرت گرم) فقیرتر و منزویتر میشود. این در حالی است که همسایگان ایران در حال توسعه قدرت نرم و در اختیار گرفتن اهرمهای آناند.
قدرت نرم، با معماری متفاوت و نگاه نو، در کار شکل دادن به مناسبات امروز و فردای جهان با استفاده از ابزارهایی تازه است.
مصالح اصلی مورد استفاده در این معماری نو «ثروت» است که شکل و هیئت و مفهوم تازهای به قدرت داده است. قدرت نو، بهجای تکیه بر توپ و تانک و کلاهک انفجاری موشک و بمب، متکی بر کیف پول و حساب بانکی صاحبان ثروت است- دستکشهای مخملی در مقایسه با مشت آهنین!
در مقایسه با سبد نخنمای ایجاد ترس که از جمله اهرمهای قدرت گرم است، کشورهای ثروتمند، به تقلید از روشهای موسسات فراملیتی برای تبلیغ و فروش و با مبادرت به سرمایهگذاریهای درازمدت و جایزههای مالی، اهرمهای قدرت نرم را در سبد ایجاد علاقه و جاذبه نزد مشتری قرار دادهاند- این است تفاوت «اختیار» با «جبر» در مناسبات جهانی.
اهرمهای قدرت نرم را در مناسبات بینالمللی، اقتصاد، سیاست خارجی، ورزش، هنر، علم، گردشگری، بانکداری، ترابری، خبرپراکنی، آموزش و پرورش، و مبادلات دانشجویی و دهها و صدها دامنه دیگر میتوان دید.
با استفاده از اهرمهای قدرت نرم، علاوه بر تامین هدفهای ظاهری، ارزشها و سلیقهها و روش زندگی جامعه صادرکننده نیز به جامعه مقصد یا «بازار مصرف» برده میشود. برای مثال، چین با برگزاری بازیهای المپیک چهره خود را در جهان تلطیف میکند و قطر با برگزاری بازیهای جام جهانی فوتبال جایگاه خود را در جامعه جهانی محکم میکند. یا اینکه، با فروش کوکاکولا و مکدونالد و نمایش دادن فیلمها و سریالهای هالیوودی راه و روش زندگی و ارزشهای جامعه آمریکایی، بدون داشتن هزینههای گمرکی و پرداخت عوارض و مالیات اضافی، به بقیه جهان صادر میشود.
تعداد بسیار زیاد دانشجویان خارجی در آمریکا، مصرف فلهای تولید رسانههای آمریکایی در جهان، برندهای بزرگی مانند گوگل، اپل، مایکروسافت، فیسبوک، توییتر، نایکی، و همچنین سلبریتیهای هالیوودی و برندگان جوایز نوبل، در کنار استفاده غیرمستقیم از اثرگذاری دیگر ابزارهای قدرت نرم، آمریکا را به عنوان نماد تجدد و پیشرفت، صاحب ارزشهای واقعی جامعه آزاد، سرزمین احترام به آزادیهای فردی و احترام به تنوع و قبول رنگین کمان اجتماعی به جهان معرفی میکند.
همسایگان ثروتمند ایران نیز ضمن درک ارزشهای قدرت نرم، داراییهای کلان مالی حاصل از فروش نفت و گاز را به شکلی کارآمد به این میدان آوردهاند و ورزش تنها یکی از عرصههایی است که در آن فعال شدهاند.
کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، پیش از خریدن بازیکنان بزرگ فوتبال جهان، با سرمایهگذاریهای چند ده میلیارد دلاری به خرید باشگاههای فوتبال نامدار اروپا مبادرت کردند و آنها را به جامهای قهرمانی رساندند: سرمایه گذاریهایی که علاوه بر ایجاد ارزشافزوده و آوردن سود خالص، محبوبیت مالکان تازه را نزد هواداران باشگاههای فوتبال اروپایی به دنبال داشته است.
در بریتانیا، باشگاه بزرگ منچسترسیتی از سال ۲۰۰۸ به مالکیت شیخ منصور، معاون نخستوزیر امارات، درآمد. باشگاه نیوکاسل در مالکیت شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی است. و شیخ تمیم بن حمد، امیر قطر، که مالکیت باشگاه فرانسوی پاری سن ژرمن را دارد، در تلاش برای خرید باشگاه فوتبال منچستریونایتد و پایان دادن به مالکیت ۱۷ ساله گلیزرهای آمریکایی است.
در همان روزی که خبر پیوستن کریم بنزما به تیم الاتحاد سعودی منتشر شد، خبر دیگری نیز انتشار یافت که محافل ورزشی و سرمایهگذاری جهان از آن بهعنوان موفقیتی غولآسا برای عربستان یاد کردند: ادغام یک موسسه سازماندهنده تورنمتهای گلف متعلق به عربستان (LIV) با سازمانی بسیار سابقهدارتر در مسابقات گلف به نام (PGA).
این اقدام عربستان اگرچه ماهیت مالی دارد و در عرصه ورزش صورت گرفته است، اهمیت دیگر آن تایید حضور فعال عربستان در ورزش جهان است، همان طور که برگزاری بازیهای جام جهانی فوتبال برای قطر و برگزاری مسابقات اتومبیلرانی فورمول ۱ در بحرین برای این دو کشور کوچک اهمیت دارد.
صنایع گردشگری و خدمات سفر هوایی عرصههای دیگری در حوزه قدرت نرم هستند که کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در آنها بسیار فعال شدهاند.
شرکت هواپیمایی قطر و شرکت هواپیمایی امارات در ردیف پیشروترین شرکتهای حملونقل هوایی جهان قرار دارند. شیخنشین کوچک دبی نیز فقط در سال گذشته میزبان ۱۴.۴ میلیون مسافر خارجی بود و میلیاردها دلار درآمد ارزی از این راه نصیبش شد.
این اقدامهای در حالی صورت میگیرد که ایران کنونی، کشوری که بیش از پنج دهه پیش میزبان بازیهای آسیایی شد و میزبان تعیینشده برای بازیهای المپیک بود، حالا نهتنها قادر به برگزاری مسابقات ورزشی مقدماتی هم نیست، برای بازیهای ورزشی انتخابی تیمهای ورزشیاش مجبور میشود مانند سوریه جنگزده بازیهای خانگی را نیز در کشورهای ثالث برگزار کند.
به یاد داریم که از چند دهه پیش، کشورهای توسعهیافته و صنعتی با فروش شماری از صنایع خود به کشورهای نیمهصنعتی، منابع انسانی و مالی آزادشده را در رشته صنایع تازهای به کار گرفتند. برای نمونه، صنایع تولید فولاد و سیمان از آمریکا و اروپا به آسیا منتقل شد و تمرکز آمریکا بیش از پیش معطوف به توسعه حلقههای تازه اقتصادی در سیلیکون ولی، صنایع دارویی، تولید نرمافزار، توسعه ابزارهای تولید، و توسعه هوش مصنوعی شد.
البته، مجموعه این تلاشها چندان تازه نیست و آغاز آن به دوران پیش از پایان نظم دوقطبی جهان و سقوط اردوگاه سوسیالیسم و چیره شدن اقتصاد آزاد و رقابت آزاد بازمیگردد، همان زمان که شاه ایران نیز برای توسعه کشورش، بهجای خامفروشی نفت و گاز، به فکر ایجاد صنایع پتروشیمی افتاد و داراییهای حاصل از فروش نفت را در موسسات هتلداری، خدمات هواپیمایی، و مجتمعهای پیشرفته صنعتی سرمایهگذاری کرد تا فاصله کشورش را با جوامع توسعهیافته از میان بردارد.
رشد تولید کشورهای نیمهصنعتی در رشته صنایع سنگین و افزایش ظرفیت تولید فولاد و آلیاژهای ارزان، و حتی خودروسازی، تا حدودی محصول تغییر سیاست چند دهه پیش در جوامع صنعتی بود که در ظاهر موجب رضایت خاطر بهاصطلاح اقتصادهای رو به رشد هم شد. این کشورها ضمن آنکه باید افزایش آلودگیهای زیستمحیطی را میپذیرفتند، ارزشافزوده تولیدشان نیز بسیار کمتر از تولید صنایع پیشرفته در اقتصادهای توسعهیافته بود.
امروزه، بعد از گذشتن چند دهه از آن زمان، صنعتی بودن دیگر بهمعنای توسعهیافتگی جامعه نیست و مفاهیم توسعه، و تشخیص جوامع توسعهیافته از جوامع در حال توسعه یا عقبافتاده، معیارهای تازهای دارد. روزگاری بود که درصد کسانی که خواندن و نوشتن میدانستند ملاک تشخیص باسوادی و بیسوادی جامعه بود، ولی امروزه، توانایی خواندن و نوشتن فقط یکی از پیششرطهای باسوادی است.
ملاک تازه توسعه در جهان در اختیار داشتن اهرمهای قدرت نرم، توسعه تجارت، و افزایش ثروت است. اینها است که ابعاد قدرت هر کشور را تعیین میکند و بر روند مناسبات جهانی، دوجانبه، و چندجانبه کشورها اثر میگذارد، نه کاربردهای تخریبی قدرت گرم که ترس و تخریب ایجاد میکند و صاحبان آن را منزوی و فقیر میکند. مقایسه کنید نمونه آنچه را در ایران و کره شمالی میگذرد با راه و نگاه متفاوت همسایگان جنوبی ایران.
اگر امروز بمیرم، خوشحال خواهم مرد
در نقد نظریه «انقلاب بیرهبر» برای ایران