Sunday, Jan 7, 2024

صفحه نخست » زمان آن فرا رسیده است: جبهه مقتدر سیاسی، امیر امیری

Amir_Amiri.jpgپیکربندی تازه‌ای که در فضای سیاسی رخ نمایی کرده است، ورود ما به دوره تازه‌ای را نشان می‌دهد که باید از آن استقبال کرد، زیرا مرزبندی های سیاسی کنونی را شفاف‌تر، روند پیکار سیاسی را مشخص تر، و فرایند «تمایزها» را روشن‌تر از پیش خواهد کرد.

رونمایی از چیدمان تازه، آن هم از مکانی که انتظار می‌رفت پیام «صلح» از آن بازتاب یابد تا «شاید» نهال دوستی نشانده و درخت دشمنی برکنده شود، در عوض سرود کینه و عداوت سر داده شد تا بار دیگر با ستایش از انقلابی ویرانگر، ائتلاف های سیاسی در بطن انقلاب اسلامی تداعی شود، ائتلافی که هیچ‌گاه میان ارتجاع سیاه و لشکریان سرخ اش متوقف نشده است و همواره خود را در بزنگاه های گوناگون در شکل‌های مختلف بازتولید کرده است.

خصلت قبیله‌ای این طایفه سیاسی منزوی بیش از هر چیز بر مواضع نسبتاً تند ضد ایران، پهلوی ستیزی و بویژه دشمنی با شاهزاده رضا پهلوی استوار است. ماهیتی که برخاسته از نمود عینی ورشکستگی سیاسی نسل بنجل پنجاه و هفتی، امت گرایان رنگارنگ و قوم گرایان تجزیه طلبی است که با رجعت به اصل خویش و بازگشت به فضای نوستالژیک گذشته، نیاز دارد تا با مرزبندی و مفصل بندی گفتمانی خویش با نبض جامعه، بار دیگر همانندی هایش را با ارتجاع سیاه نشان دهد.

افق گشایی در سیاست ملی با آلودگان به ویروس خطرناک انقلاب اسلامی و تفکر بازدارنده پنجاه و هفتی غیر ممکن است. تاریخ همگی این سازمان‌ها از همان آغاز، شامل دشمنی پنهان و آشکار با هویت و فرهنگ ملی، گذشته تاریخی و به طور کلی با هر چیزی که رنگ و بوی ایران و ایرانی دارد، بوده است. این دشمنی ذاتی را هرگز نمی‌توان با تغییر راهبرد و رویه سیاسی، دوستی که جای خود دارد، حتی به آتش بس تبدیل کرد، زیرا فلسفه وجودی آن‌ها به خطر می‌افتد. آن‌ها در ایران ستیزی بوجود آمده‌اند، در دامن بیگانگان پرورش یافته‌اند، در دشمنی با یکی از دودمان های ایران‌ساز پادشاهی «سیاسی» شده‌اند و دست آخر بعنوان پالان چهارپایان به خدمت آخوندهای شیعه درآمدند.

سپهر سیاست اما اینک شکل تازه‌ای به خود گرفته است و ما را در مسیر دگرگونی مناسبات سیاسی قرار داده است که بی‌اعتنا به خطوط پیشین، از یک سو، بر جابجایی محورهای تقابلات و تعارضات سیاسی دلالت دارد، و از سوی دیگر، سبب ساز الگوی جدیدی از همکاری و همگونی در سیاست و سیاست ورزی خواهد شد.

چرخش بنیادی پارادایم های ذهنی مردم و تکانه های سیاسی ـ اجتماعی در چند سال گذشته به پر‌رنگ شدن خطوط انشقاق میان دو نگرش متعارض درباره سرنوشت ایران منجر گشته، که هم منطق شکل بندی هویت‌های سیاسی را در مسیر درست اش قرار داده و هم، اهمیت سیاست ورزی در قالب «بلوک» های سیاسی را افزایش داده است که می‌بایست و باید با ایجاد ساختار جدیدی از سازماندهی، چارچوب های لازم برای راهبردی یکپارچه و همکاری‌های فراگروهی را فراهم کرد تا با بازآفرینی امر سیاسی بر مبنای واقعیت‌های جاری جامعه، بتوان تصویر روشن‌تری از کنش جمعی به دست داد.

حضور در عرصه سیاست و اثرگذاری بر روند ساختارهای سیاسی، دیگر از رهگیری ناب گرایش های سیاسی ممکن نیست، بلکه چالش های موجود در جامعه، اهمیت بلوک بندی سیاسی را افزایش داده است و باید از این منظر در پی پاسخ‌گویی به ضرورت‌های سیاسی بود.

این تغییر فضای گفتمانی که به واقع‏گرایى سیاسى نزدیک‌تر است، خطوط فصل و وصل را مشخص تر از پیش کرده و رهیافت تازه‌ای از فرصت ها و امکانات را فراروی جریانات ایران‌گرا و میهن دوست گشوده تا با دوری از راهکارهای زودگذر و تکراری، بتوانند تصویر تازه‌ای از سیاست ورزی که هماهنگ با انتظارات و تقاضاهای مردم است، را ارائه دهند.

اینک مهم‌ترین معیار برای شناخت صف بندی گروه‌های سیاسی که با تمایزیابی مشخص می‌شود، نه مرام های سیاسی چپ و راست، و نه نظام های جمهوری و پادشاهی، بلکه «ایران‌گرایی» و «ایران ستیزی» است که هم محیط گفتمانی پیدا کرده و هم، میدان تقابل اردوگاه های سیاسی را مشخص و مرزبندی کرده است.

ناپایداری و ناکارآمدی روش‌های پیشین و متکی بر دیدگاه‌های اجماع محور چنان فرایندهای سیاسی را بی‌معنا و قلمرو سیاست را جولانگاه دشمنی کرده است که باید سپهر سیاسی تازه را بهتر دریافت تا بتوان با بسترسازی های لازم، فقدان سیاست «چالش گر» را با خلق یک زبان مشترک برای امر مشترک برطرف کرد تا با دوری از متغیرهای حاشیه‌ای هر چه بیشتر به نظرگاه جامعی از اهدافی که در پی آن هستیم، دست یابیم.

جمهوری خواهان، پادشاهی خواهان و اندیشه ورزان چپ گرا، همگی ایران‌گرا و ملی و انسان مدار، که از سال‌ها پیش، با فراتر رفتن از خویش، آغازگر دگرگونی ها و تجدیدنظرهای عصر جدید سیاسی ایران هستند، معیار و نماینده های مناسبی برای حل معمای چند دهه ای و گشودن گره کور سیاست درمانده ما هستند و باید با شجاعت آمادگی انجام چنین تحولی را اعلام دارند.

این مجموعه سیاسی با توجه به دگرگونی های نسلی و مناسبات درونی جامعه، که موجب نوعی تمایز و گسست از نگرش نسل انقلاب اسلامی شده است، بهتر می‌تواند با ترسیم یک نقشه راه به اراده ای برای برون‌رفت از فضای کنونی تجسم ببخشد و فصل تازه‌ای از سیاست معقولانه و هماهنگ به شکل یک «جبهه سیاسی» را به تصویر بکشد.

از همه مهم‌تر، این جبهه سیاسی به نقش شاهزاده رضا پهلوی بعنوان مرجع تأثیرگذار در مسائل ملی آگاهی دارد و می‌داند ایشان بعنوان نهادی هویت‌ساز می‌توانند هم بر مردم و هم بر گفتمان مسلط جامعه تأثیر بگذارند و به دلیل نقش واسطه ای و موقعیت برتری که میان سازه های سیاست و فرهنگ و تاریخ دارند، دارای قدرت تفسیری فراگیری هستند و می‌توانند صداهای پراکنده و گسیخته جامعه را به آوایی همبسته و یکپارچه تبدیل نمایند.

در روزگاری که دشمنی های کور، سیاست را عقیم کرده است و فرصت ها یکی از پس دیگری به رایگان از دست می‌روند، بازنمایی از مفهوم سیاست می‌تواند ما را به درک تازه ای از سیاست ورزی رهنمون کند. ما بیش از هر چیز نیازمند یک انگاره جمعی هستیم تا ماهیت کنش مشترک در راستای تحقق اهداف ملی به تصویر درآید و سمت و سویی تازه بگیرد. چنین حس مشترکی تنها با ترتیب مطلوب ایران‌گرایان در قالب یک «بلوک سیاسی» می‌تواند پدیدار گردد تا راهبردهای گره گشا از قوه به فعل درآیند و ظهور متفاوتی از سياست به نمايش گذاشته شود و براندازی رژیم نکبت اسلامی اولویت امر سیاسی گردد.

سیاست فرایند دگرگونی است و بیش از هر چیز مستلزم اراده سیاسی است تا با ظهور تغییرات و جابجایی اولویت ها بتوان بستر سازی برای رویکردهای تازه را فراهم کرد. وقتی رویکردی نمی‌تواند اراده سیاسی و انسجام فکری بوجود آورد تا منبعی برای تولید اقتدار سیاسی گردد، الگوی شکست‌خورده ای است که باید کنار گذاشته شود.

اگر مسئولیت پذیری بیشتر بعنوان یک وظیفه، یک تکلیف و حتی یک رسالت شناخته می‌شود، مسئولیت پذیری را باید در وضعیتی که اینک با آن روبرو هستیم و موقعیتی که در آن قرار داریم، بیش از همه در بافتار شجاعت تصمیم گیری و انتخاب کردن دانست.

اگر نتوانیم پنجره ذهن خود را به سوی افکاری نو و راهکارهای تازه باز کنیم و همچنان بر روندهای تکراری و شکست‌خورده درنگ کنیم، هرگز به افق های جدید دست نمی‌یابیم.

اگر بزنگاه تاریخی لحظه‌ای است که آن را از دیگر دوره ها جدا می‌کند، ما اکنون در این لحظه حساس قرار داریم؛ لحظه‌ای که هم زمانی مجموعه‌ای از رویدادها و روندها، شرایط بوجود آمدن یک «جبهه مقتدر سیاسی» را ممکن کرده است.

اینک «زمان آن فرا رسیده است» تا با استفاده از مزیت‌های فضای جدید و خلق چارچوبی برای درک واقعیت‌های بالقوه فرارو، همراه با «روح زمانه» و جای دادن سیاست ورزی در «بستر زمان»، سبب زايش دوباره تفكر سیاسی شد تا بتوان سیاست را از چنبره محدودیت ساز و سطحی نگری بیرون آورد و اهداف سیاسی را بهتر اولویت بندی کرد.

به ندایی که زمانه پر پیچ و تاب شما را بدان فرا می‌خواند، واکنش نشان دهید، واکنشی که با «کنش» معنا می‌یابد و کنشی، که تنها با «شجاعت» رمزگشایی می‌شود.

در غیر این صورت، به تعبیر ایمانوئل کانت، هنوز خروج از نابالغی روی نداده است و تا رسیدن به بلوغ راهی بس طولانی در پیش است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy