یدالله کریمی پور - بالاخره پس از یک هفته تعلل، آمریکا حملات تلافی جویانه اش را در واکنش علیه حمله پهپادی در اردن و کشته شدن ۴ سرباز آمریکایی آغاز کرد. سوریه و عراق هدف قرار گرفتند و پیش بینی ها حاکی است که این حملات ادامه خواهد یافت. ولی هم این تعلل و هم حمله نکردن مستقیم به ایران، مورد انتقاد تندروهای ضد جمهوری اسلامی قرار گرفت. این در حالی است که جنگ در نقطه نقطه خاورمیانه رو به شکل گیری و بلکه اوجگیری است: یمن، باب المندب،حوثی ها و مقابله سخت جهانی با آن ها، حملات هوایی به البوکمال و چند نقطه سوریه، جنگ گسترده در غزه، حملات مستمر به سپاه قدس، حملات مکرر ترکیه به کردهای سوریه و عراق، حملات ایران و گروه های مقاومت به اربیل.
با این همه ایران از چنین تجاوزاتی مصون مانده است. ولی چرا به رغم گسترش پیشرونده و مستمر نقطه ای جنگ گرم در خاورمیانه، هیچگاه شعله های مستقیم آن به ایران نمی رسد؟ چرا با وجود آن که جمهوری اسلامی سر مار و سر هشت پایی که تغذیه کننده حزب الله، الحشداشعبی و کتائب حزب الله عراق، انصارالله یمن و تا حدودی حماس پنداشته می شود، از تعرض آمریکا مصون مانده است؟ مفسرین چند پاسخ برای این پرسش فراهم ساخته اند:
۱- امسال(۲۰۲۴) سال انتخابات آمریکا است و بایدن از دست زدن به ریسک تحمیل جنگ علیه ایران خودداری می کند؛
۲- بایدن در جهت تمرکز استراتژيک بر چین(و دریای چین جنوبی) و روسیه(جبهه اوکراین) که کانون های اصلی و جهانی تقابل هستند، از جنگ مستقیم با جمهوری اسلامی که متضمن فراگیری خاورمیانه ای جنگ خواهد بود، پرهیز می کند؛
۳- هزینه بالای تکوین جنگ بزرگ علیه جمهوری اسلامی، عامل محدود ماندن حمله به ایران است؛
۴- بایدن رگ خواب جمهوری اسلامی را در دست دارد و به خوبی چگونگی تحت کنترل در آوردن تهران را آموخته است.
البته که تک تک و یا مجموعه این دلایل بخشی از دلایل عدم حمله بایدن به ایران را پوشش می دهند، ولی نه همه واقعیت و نه حتی اصل واقعیت. از منظر ژئوپولیتیک و به ویژه ژئواستراتژی، دو انتقاد جانانه بر این دلایل وارد است:
نخست آن که تصمیم حمله نکردن به ایران، به دوره جو بایدن بر نمی گردد. 45 سال است به رغم ارائه صدها پیش بینی، حتی یک گلوله توپ هم از طرف آمریکا به خاک ایران شلیک نشده است. چرا هنوز حتی یک آمریکایی رسما و علنا از سوی جمهوری اسلامی کشته نشده است. نامهای 9 رئیس جمهور که دهها حمله به کشورهای دیگررا در کارنامه خود دارند به خاطر آورید:
جیمی کارتر، رونالد ویلسون ریگان،جورج هربرت واکر بوش، بیل کلینتون، جورج واکر بوش، باراک اوباما،دونالد ترامپ و جو بایدن. چرا این 9 گانه ها به رغم هارت وهورت های مکرر، حمله به ایران را در دستور کار واشنگتن قرار ندادند؟!!. کوتاه آن که تحت تهاجم قرار نگرفتن ایران از سوی امریکا، برنامه ای استراتژیک و درازمدت بوده که در 45 سال گذشته، هر 9 رئیس جمهور امریکا به آن وفادار مانده اند. به اغلب احتمال هم تا آینده دیدپذیر از سوی آمریکا جنگی به ایران تحمیل نخواهد شد. دوم آن که چنان چه تفسیرهای غیر ژئواستراتژیک برای توجیه مناسبات نظامی ایران- آمریکا کارایی داشتند، حق این بود که پیش بینی ها و آینده نگری این دسته مفسرین مقرون به صحت درآید. کدام تحلیل و تفسیری از این دست تا کنون به نتایج واقعی منجر شده است؟ سهل است، وقتی هفته پیش در اوج محتمل دانستن حمله آمریکا به ایران از سوی این دسته تحلیلگران، به صراحت تیتر زده شد که جنگی در کار نیست( یادداشت ۳۰ ژانویه مرور شود)، 27 کامنت از طریق وتسپ، تلگرام و...این پیش بینی را ناشیانه پنداشته و به تمسخر گرفتند.
کوتاه آن که به جد باورمندم: جمهوری اسلامی تا آینده دیدپذیر تحت هیچگونه حمله آمریکا- ناتو قرار نخواهد گرفت. ولی چرا؟!
۱- از منظر "استراتژی بزرگ"، ایران تنها ذخیره و اندوخته کلان جغرافیایی و غیر قابل جایگزین برای غرب(آمریکا و به ویژه اروپا) در برابر پرش سرسام آور نزدیک دولت های عربی خاورمیانه است. به سخن دیگر از دیدگاه استراتژی کلان، ملت های عرب خلیج فارس و دیگر نقاط خاورمیانه، از سال ها پیش پرش خود را به سمت پیشرفت آغاز کرده اند و تا بیشینه دهه آینده، ممکن است مسیر مستقلی را درسیاست خارجی در پیش گیرند.(با توجه به دیدگاهشان نسبت به اسراییل). در این صورت گونه ای گرایش به چین و روسیه حتمی است. در چنین فضایی، وزنه ایرانی یکپارچه و غربگرا، قادر به ایجاد توازن، تعادل و کنترل دولت های واگرای عرب خواهد بود. در همین راستا از جمله بنگرید به مواضع چین و روسیه در برابر خواسته های دولت های عرب جنوب خلیج فارس(جزایر و ...). به اغلب احتمال از دیدگاه چین- روسیه، ملت ایران در آینده نزدیک، کاملا رویکردی غربگرا خواهد داشت.
۲- ایران از دیدگاه جغرافیایی، هم چنان بزرگترین سد در برابر باز شدن روسیه و دستیابی آسان مسکو به دریاهای آزاد شمرده می شود؛
۳- در عین حال، ایران تنها کشور تک جداره برای دستیابی غرب به حوزه آسیای مرکزی-خزر- قفقاز محسوب می شود؛ با جغرافیایی غیر قابل جایگزین در جهت دسترسی اقتصادی و ژئواستراتژیک به آسیای مرکزی؛
۴- ایران هم چنین به اعتبار فرهنگی(مذهبی- زبانی- ساختاری) برترین سد در برابر تهاجم محتمل گروههای تندرو تکفیری مانند طالبانیسم، القاعده، داعش و... محسوب می شود. غرب در آینده ایران، ملتی را می بیند که قادر به کنترل جریانات خشن بنیادگرایی در باختر، خاور جغرافیایش خواهد بود؛
۵- ایران هم چنین در کانون بیضی هیدروکربنی جهان قرار گرفته و به اعتبار موقعیت جغرافیایی اش توانایی ایجاد و استمرار محیطی امن در این منطقه برای جهانیان خواهد بود.
۶- اروپا به خوبی می داند، بی ثباتی ایران، با وجود همسایگی این کشور با ۱۵ ملت و ۲۴ دولت، به معنای ناپایداری و ناامنی اوراسیا خواهد بود.
در این صورت آشفته سازی ایران با جغرافیایی استراتژیکش، خبطی تاریخی و شاید برگشت ناپذیر محسوب می شود. جالب این که امروز سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا به روشنی و دریک جمله گفت: ما به دنبال جنگ با ایران نیستیم.
بحران جانشینی رهبر در کشورهای عقب مانده