۱
همه چیزِمان "نوبرانه" است. یکی از بزرگترین "رخدادهای مهم قرن بیستم" و یکی از "تضادمندترین و ناهمگون ترین انقلاب ها" را تجربه کردیم اما به جای اینکه به چرائی بروز انقلاب و شکست آن فکر کنیم و از درسهای آن برای امروز و فردای میهنمان بهره بگیریم، سناریوهای مقصریابی و فرافکنی و"چماق" سازی بر صحنه آوردهایم. تلاش برای مقصر یابی و فرافکنی با هدف شانه خالی کردن از قبول مسؤلیت خویش در پیدائی و پیامدهای انقلاب نه فقط راه به درس آموزیای اثر بخش و واقع بینانه از این انقلاب نخواهد برد، بلکه صحه گذاردن به تحریفهای گمراه کننده خواهد بود.
۲
نامها به این انقلاب دادهایم. برپادارندگان حکومت اسلامی "انقلاب شکوهمند اسلامی" و "یوم الله" صدایش میزنند. مخالفان حکومت اسلامی "انقلاب"، " قیام"، " شورش"، "بلوا" و " فتنه" بر آن نام نهادهاند. بعد از ۴۵ سال بحث و جدل پیرامون این انقلاب، نه در راستای درک و فهم بهترِآن رخداد و پیامدهایش، که بیشتربرای رو کم کردن یکدیگر و دق دلی خالی کردن سینه چاک دادهایم. با ارزیابیها و تحلیلها عصبی، هیجانی، یک جانبه و فرافکنانه واقعیت و حقیقت سلاخی کردهایم. نسلهای زمانۀ انقلاب و نسلهای بعدی به دنبال توجیه کردارخود و توطئه پنداری رخدادهای اجتماعی، سیاسی و فرافکنی خطاهای خویش و یا ارضای سیاسی خویشاند و به ندرت به راه شناخت، نفی و نقد خطاها و لغزشها، درس آموزی و فکر آباد کردن خرابیها بودهاند.
پس از گذشت ۴۵سال با مجموعهای از صفتها و نسبتها، و بیش از دهها نظر، تلقی و دیدگاه در باره چرائی و چگونگی، وزمینهها و مناسبتهای متعدد سیاسی، طبقاتی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی در بروز این انقلاب مواجه هستیم.
تحلیل گران و نظریه پردازان پای چهار رخداد مهم و تاثیرگذار انقلاب مشروطه، کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، بلوای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و واقعه سیاهکل در بهمن سال ۱۳۴۹را به عنوان زمینه سازان این انقلاب به میان کشیده شده است. "انقلاب سفید" و نحبگان ناسیونالیست و بیگانه ستیز و نزدیکی به امپریالیسم جهانی و بر باد دادنِ هویت ملی و اسلامی را مقصران بروز این انقلاب دانستنهاند. توطئه "احمد رشیدی مطلق" با توهین به خمینی و طرح جیمی کارتر با هدف تحقق "حقوق بشر" و " فضای باز سیاسی" و "ده شب شعر و سخن در انستیتو گوته تهران" را عوامل بروز انقلاب معرفی کردهاند.
اصلاحات شبه مدرنیستی، خودکامگی، بوروکراسی، گسترش فساد و رشوه خواری در دستگاههای حکومتی، اقتصاد دلالی و متکی به نفت، مهاجرت از روستاها به شهرها و شکل گیری نیروهای جدید اجتماعی که به خواستها و نیازهایشان پاسخ داده نمیشد را هم در بروز انقلاب سهیم دانستهاند. پوپولیسمی به پیشوایی خمینی را سبب ساز انقلابی" بورژوا- دمکراتیک پنداشتهاند و...
در این میانه اما چهار نظر، نگاهی جمع و جورتر و واقعی تر در برابر ما میگذارند:
۱-- تیری دوژاردن"روزنامه نگار فیگارو که زمان انقلاب در ایران بود، عوامل بروز انقلاب را برشمرده است: ۱- توسعه اقتصادی لجام گسیخته و بی برنامه و بروز شکاف بیشتر میان فقر و ثروت ۲- خودکامگی ۳- سرکوب همهی مخالفان باستثنای مخالفان مسجدی ۴- توهم بر گشت به امپراطوری داریوش و ژاندارمی منطقه تحت حمایت امریکا.
۲- شعبان جعفری در بارۀ علت بروز انقلاب گفت: " عقیده منو میخواین؟ یه چیزی به شما میگم عین حقیقته، قبول کن. ببین، این اوستودیوم فرح کجا بود؟ یادتونه کجا بود؟
سرشار: ته فرح آباد ژاله
جعفری: باریکلا. ببین اونجا که اوستودیوم ساخته بودن، بغلش چی بود؟
سرشار: نیروی هوائی؟
جعفری: دیگه بغلش چی بود؟ نمیدونین، هان؟ بغلش حلبی آباد بود. بیست هزارتا.
... الان هیچکدوم از شما نمیدونین. اینا اونجا زندگی میکردن. آخه یکی نباید بود به وضع اینا میرسید؟ وقتی اون اوستودیوم روساختن، استودیومی به اون عظمتو، یکی نبود بپرسه: " اینجا چیه؟ این همه حلبی رو هم؟ " همه اونا امروز پاسدار و کمیته چی شدن.... آخه شما میری تو اون اوستودیوم، پیاده شو، ببین اینجا چیه، بگو این حلبیا چیه؟ اینا کی ان اینجا زندگی مبکنن؟ اینارو جمع کنین، این ملتتو ببین. بابا، آدم یه حقیقتی رَم باید بگه. میدونین آدم همهاش نباید بشینه تعریف کنه... " این خون من برای شاه تو رگم میگرده، من همیشه به روحش فاتحه میفرستم چون مردی بود استثنائی! دلشم میخواست برای مملکتش کار کنه ولی اینا نذاشتن. به اینام هیچ کاری ندارم، هیچوقت، هیچی. اینه که یه وقت پیش بیاد میگم، چرا نمیگم، همه رو میگم. دونه دونه اینارو میگم که اینا چیکارکردن. اونم اگه بد بختش کردن همینا کردن، همین دورو وریاش کردن و به این روز سیاه نشوندنش و گرفتارش کردن. " (شعبان جعفری در گفت و گو با هما سرشار)
۳- داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی و از معدود "روشنفکران" حکومتی، که در تبعید تلاش کرد نگاهی واقع بینانه به مسائل میهنمان داشته باشد، نوشته است: "... ایران شاهنشاهی با آنهمه قدرت درشش ماه سرنگون شد، نه مانند فرانسه ۱۷۸۹ خزانهاش در جنگهای هفت ساله و استقلال تهی شده بود و نه مانند روسیه ۱۹۱۷ با شکست در جنگ از هم پاشیده بود. در سال ۱۳۵۷ کشوررا در سینی زرین به انقلابیان پیروزمند تقدیم کردند. گنجینهای که به تاراج آنان درآمد چنان شگرف بود که چشمانشان را نمیتوانستند باور کنند و.... "، " در آنچه به سهم نظام پادشاهی مربوط میشود بهتر است گفتاوردی از آقای بهروز داودیان بیاورم که به نظرم لُب کلام را در خود دارد: رژیم همه جامعه را دگرگون کرد بود ولی نمیتوانست خود را نیز دگرگون کند.. "
۴- اندیشگی، گفتمان و کردار غرب ستیزانه و هراس از مدرنیته که در میان چپها، روحانیون و بخشی از روشنفکران فرهنگی و هنری وجود داشت، از عوامل بروز انقلاب شدند.
۳
بسیارانی میپندارند که انقلاب بهمن یک اتفاق ناگهانی و خلق الساعه بود، اما اینگونه نبود، بر انبار این انفجار بزرگ و مهیب سالها باروت ریخته شده بود. این انقلاب یک انقلاب فراگیر بود که اکثر گروهها و اقشار اجتماعی و "گروههای فرا طبقاتی و اجتماعی" ایفای نقش کردند.
فقدان آزادیهای سیاسی، سیاست سرکوب مخالفان و راه آمدن رژیم پهلوی با روحانیت و آخوندیسم، سانسور و نقض آشکار "حقوق بشر"، خدایگان سازی و خدایگان پنداری (*)، عقب ماندگی سیاسی و فرهنگی دشمنان و مخالفان رژیم پهلوی و جامعهای تحریک پذیر و هیجانی از پایهای ترین عوامل بروز انقلاب بودند. در این میانه نیروهای ملی و سکولار، چپها و بخشی از روشنفکران با درک و فهمی نادرست و درهم برهم از آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم، مدنیت، مدرنیت و توسعه در به قدرت رسیدن خمینیسم نقش ایفا کردند، جماعتی که در میان بخش بزرگی از اینان شور و هیجان بر شعور میچربید. حتی فضای فکری، سیاسی و فرهنگیِ جامعهی روشنفکری ما با تحمل دیگری و دگراندیشی و مخالفت، که نشانهای از مدرن بودن است بیگانه بود.
افزایش در آمد نفت و رفاه نسبی و تجدد گرایانه (به ویژه سالهای ۵۵-۵۴) تضادها و فاصله و شکاف ثروت و فقر را افزایش داد. اصلاحات اقتصادی و اجتماعی آمرانه مشکل آفرین شدند. مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به پایتخت و شهرهای بزرگ، حاشیه نشینیی زورآبادی وحلبی آبادی و زاغه نشینی، به ویژه در اطراف پایتخت که به دلایل طبقاتی و فرهنگی و دینی پایگاه اجتماعی روحانیون را در سطح تهران و سایر شهرهای بزرگ تقویت کردند. جامعه به لحاظ اخلاقی و فرهنگی دچار تشدید تنافض شده بود. فساد مالی در دستگاههای حکومتی و اداری رو به افزایش داشت.
. عوامل منطقهای و بین المللی نیز در بروز انقلاب نقش داشتند اما نه در آن حدی که معمولا" با برداشت " تاریخی مان " از مفهوم " توطئه" سراغاش رفتهایم و کل حرکتها و جنبشها را توطئهی بیگانگان پنداشتهایم.
امریکا و انگلیس برخی از اقدامهای شاه را "منطقی و درست" نمیدیدند، به ویژه تلاش برای به دست گرفتن رهبری اوپک برای افزایش قیمت نفت، نزدیکی به روسها و کشورهای بلوک شرق و سوریه و... شرایط ایران و همجواریاش با " اتحاد شوروی " آنها را ترسانده بود که مبادا چپها به نیروی جایگزین حکومت شاه بدل شوند و کمربند امنیتیای که دور وبر اتحاد شوروی دست و پا کرده بودند شل تر شود. به همین خاطر تقویت روحانیون و لیبرالهای نزدیک به روحانیون در دستور کارشان قرار گرفت. کنفرانس گوآدولوپ، که نقش حمایت از روحانیون و خمینی بازی کرد، در پیدائی انقلاب و پیروزی روحانیون نقش تعیین کننده نداشت.
۴
فضای عصبی و هیجانی و کینه توزانه و فرافکنانه در میان بخشی از اپوزیسیون نسبت به نیروهای شرکت کننده در انقلاب بهمن و هیستری روشنفکرستیزی، یکی از عوامل تفرقه افکنی و پراکندگی اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج و داخل کشور شده است. در بروز انقلاب بهمن بسیاری از شخصیتهای سیاسی و مذهبی، روشنفکران سیاسی و فرهنگی و نیروهای سیاسی و اجتماعی چپ گرا و مذهبی نقش داشتهاند. نقش رژیم پهلوی بویژه نقش محمد رضا شاه را نیز در بروز انقلاب بهمن نمیتوان نادیده گرفت. داریوش همایون که انقلاب بهمن را " نالازم ترین و آسانترین انقلاب میدانست، نوشته است: "... همهی ساخت قدرت بر وجود یک نفر، پادشاه قائم بود و او - چنانکه در عمل نشان داده بود- در برابرهر فشار جدی آماده دادن بیشترین امتیازات تا حد گریز بود".
بی تردید این انقلاب شکست خورده که نکبت و خرابی و جنایت به بار آورده را اقدامی سنجیده و ضروری دانستن و دفاع ازآن با دادهها و واقعیتها خوانایی ندارند. بنابراین باید تلاش کرد برخوردها و نقدها در رابطه با انقلاب بهمن واقعی، متمدنانه و سازنده پیش برود، نه درمسیر تفرقه و پراکندگیای که حکومت اسلامی میخواهد و به آن دامن میزند.
وقت آن است که بیش از هر چیز روی درسهای این انقلاب تمرکز کرد و از تجربهها و شکستها آموخت. فروکاهیدن ناتوانی اپوزیسیون دموکراسی خواه در راهِ ایجاد نزدیکی، همکاری و توافق بر سر اصولی که ایران آینده را خواهد ساخت، با آموختن و فهم بیشتر این درسها امکان پذیر است.
این درسها کدامند؟
۱- خمینی با بهره گیری ماهرانه از شعار وگفتمان دموکراتیک، کارسازو فراگیر"همه با هم" به قدرت رسید. بهره وریِ فریبکارانه خمینی از این پدیده سبب شده است که برخی از مخالفان رژیم اسلامی در برداشتی کلیشهای، با شبیه سازی و شبیه خوانی و تلافی جویانه، و جماعتی نیز فرقه گرایانه درراستای تحقق امیال سیاسی خود و تشکلشان این روش و فکر را نادرست بنمایانند.
تئوری"همه با هم" یک تئوری، گفتمان و شعار دموکراتیک است، و میتوان آن را مترادف و همسنگِ همگرائی، همکاری، همیاری و ائتلاف "همه" نیروهای دموکراسی خواه قلمداد کرد. البته تفاوتهای هم صدایی، همدلی وهمگرائی با ائتلاف، اتحادعمل، اتحاد و وحدت روشن است اما حتی اگر پذیرفته شود که از"همه با هم" انتظار حرکتی وحدت طلبانه است بازمی باید توجه داشت که آغازدستیابی به "وحدت " عبوراز دروازه گفت و گو، همکاری و ائتلاف سیاسی ست. برای سرنگون کردن حکومت اسلامی و سامان دادن ساختاری دموکراتیک در میهنمان یک راه وجود دارد: "همه" نیروهای سیاسی و اجتماعی، و همه گروههای اجتماعیی دموکراسی خواه " با هم" گام بردارند. براندازی حکومت اسلامی و تامین آزادی، رفاه، عدالت و همبستگی در میهنمان کارِ یک شخصیت و یک نیروی سیاسی نیست، این کارستان نیروی سیاسی و اجتماعی قدرتمندی متشکل از" دموکراسی خواهان" را میطلبد. این مسیر بی شک شکل گیری یک "رهبری جمعی، دموکراتیک و با برنامه" را دستاورد خواهد داشت.
۲- درشرط و خواست جدایی دین از حکومت کمترین تعلل نمیباید صورت بگیرد. انقلاب بهمن نشان داده است که دین و ایدئولوژیهای دینگونه، و هر نوع افراطی گرائی سیاسی در قدرت فقط جهل و نکبت و جنایت دستاورد خواهند داشت، به ویژه اسلام سیاسی.
۳- آزادی، رفاه و عدالت از خواستهای اساسی ست، در انقلاب بهمن خمینیسم این هرسه را ذبح شرعی کرد.
۴- در انقلاب بهمن بخش بزرگی از مردم و نیروهای شرکت کننده در انقلاب میدانستند چه نمیخواهند ودر بارۀ اینکه چه میخواهند فکر و کار نکرده بودند. خیال میکردند هر کس و هر رژیمی به جای شاه و رژیماش بنشیند بهتر خواهد بود. شخصیتها و جریان هایی بودند که برنامه هایی دموکراتیک برای اداره و پیشرفت مملکت داشتند که متاسفانه جذب خمینیسم شدند. بدون داشتن برنامهای مشخص و قابل اجرا و داشتن درک روشنی از آینده دستیابی به دموکراسی، آزادی و حقوق بشر ناممکن خواهد بود. سرنگونی حکومت اسلامی گامی بلند به سوی دموکراسی ست اما تحقق دموکراسی نیست، برای بر پائی ساختاری دموکراتیک و عادلانه میباید نیروئی قدرتمند ودموکراتیک، و برنامه داشت.
مسعود نقره کار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
* در دوران پهلوی نارصایتیها در مقاطعی خاص اوج میگرفت. نمونهاش در جشنهای ۲۵۰۰ سالگی بنیانگذاری شاهنشاهی، نمایش پُرجرجی که بیش از ۲۰۰ میلیون دلار هزینه برداشت، اقدامی که نه فقط خشم مخالفان و روشنفکران جامعه، حتی صدای امریکائیها را در آورد. همان هنگام جرج بال، معاون سابق وزارت امور خارجه گفت: " شاه در کشوری که درآمد سرانه مردم ان ۲۵۰ دلار در سال است، مانند یک امپراطور جشن برپا گرده و با ادعای رفورم و نوگرائی البسه و پوشاک دوران استبداد باستانی را به نمایش میگذارد. "
و یا برچیده شدن احزاب مردم و ملیون و ایران نوین، و تشکیل حزب واحد رستاخیز و تشکیل نظام تک حزبی و...
- غنینژاد: انقلاب منشا اقتصادی نداشت/ شهرنشینان و روشنفکران منادیان انقلاب شدند، تاریخ ایران، فروردین ۱۳۹۲ ۱
۲- باقر مومنی، از موج تا توفان، نشریه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نقطه، سال اول، زمستان ۱۳۷۴ و بهار ۱۳۷۵
۳- مقالهای که به انقلاب ایران انجامید- ایران و استعمار سرخ و سیاه، متن مقاله احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات، ۱۷ دی ۱۳۵۶
۴- مهرداد مشایخی و داریوش همایون، درباره انقلاب بهمن، مجله آرش (پاریس)، شماره ۱۰۲، دی ماه ۱۳۸۷ (ژانویه ۲۰۰۹)
۵- داریوش همایون، نالازم ترین و آسانترین انقلاب تاریخ، مجله آرش (پاریس)، شماره ۱۳بهمن ۱۳۷۰ (فوریه ۱۹۹۲) صص ۱۷ و ۱۸
۶- داریوش همایون، درباره انقلاب بهمن، مجله آرش (پاریس)، شماره ۱۰۲، دی ماه ۱۳۸۷ (ژانویه ۲۰۰۹)
۷- داریوش همایون، درسهای که از انقلاب اسلامی گرفتهایم، شهروند، شماره۶۰۸، مارس۲۰۰۳
۸- هما سرشار، شعبان جعفری، پرسش و پاسخ، نشر ناب (لس آنجلس) چاپ دوم، بهار سال ۱۳۸۱
۹مجله آرش (پاریس)، شمارههای ۱۳، ۲۴، ۳۵، ۱۰۲ (با بیش از ۳۰ مقاله در باره انقلاب بهمن)
۱۱- ناصر پاکدامن، ده شب شعر۱۳۵۶، بررسی و ارزیابی یک تجربه، سخنرانی (پاریس)، ۳۰ دیماه ۱۳۶۷ (۲۰ زانویه سال۱۹۸۹)، از انتشارات کانون نویسندگان در تبعید
۱۲- ایران در قرن بیستم، ژان پیرویگار، برنارد هوکارد، یان ریشار، ترجمه هوشنگ مهدوی
۱۳- مهرداد مشایخی، نوسازی سیاسی، اقتدارگرائی، دموکراسی، کودتا / شهروند، شمارههای ۳۷۲ و ۳۷۳، شهریور ۱۳۷۴
۱۴- چرا انقلاب شد؟ تفسیری از دکتر شاپور بختیار
http://melliun.org/iran/18531
۱۵- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمهی کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری و محسن مدیر شانهچی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۱، چاپ پنجم
۱۶- چرا انقلاب ۱۳۵۷ اسلامی شد؟، مشرق، پنجشنبه ۱۷ بهمن /۱۳۹۲ / ۶ فوریه سال ۲۰۱۴
۱۷- مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، دفتر نهضت آزادی، ۱۹۸۴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبعِ مقاله:
سایت رسمی جمعیتِ سوسیال دموکراسی برای ایران
آزادی و عدالت اجتماعی - آزادی و عدالت اجتماعی (azadivaedalat.com)
سایه مهسا بر انتخابات مجلس دوازدهم، ابوالفضل محققی
هیچ انسانی غیرمجاز نیست! سیامک بهاری