Saturday, Oct 19, 2024

صفحه نخست » یک اسطوره دیگر در فلسطین

eshkavari.jpgیوسفی اشکوری

اشاره: انسان به صورت فردی و یا به ویژه جمعی اسطوره ساز است چرا که بدون اسطوره نمی تواند زندگی کند. البته اساطیر با خرافه و افسانه و اباطیل متفاوت است. آدمیان باید اولا به کارکردهای اسطوره کاملا آگاه باشند و از نقش مثبت آن استفاده کند و ثانیا متوجه باشند که در چنبره انواع خرافه ها گرفتار نشود.

دیروز این خبر انتشار یافت که یحیی سنوار رهبر مقتدر و اسطوره ای سازمان فلسطینی و ضد اشغالگری ها و مظالم رژیم آپارتاید اسرائیل در حملات بی امان ارتش متجاور اسرائیل به خانه ای در غزه ویران کشته شده است. کلیپ کوتاهی نیز از آخرین لحظات سنوار توسط ارتش اسرائیل انتشار یافت. هرچند اسرائیلی ها احتمالا با هدف دیگری دست به این کار زده اند اما شواهد نشان می دهد که حداقل تا اینجای کار کاملا به زیان آنان تمام شده است. خدا خواهد آنجا که کشتی برد!

در آن کلیپ دیده می شود که سنوار در حالی که به شدت زخمی است و یک دستش را نیز از دست داده اما تمام توانش را در جسم مجروح و در آستانه مرگش جمع می کند و با دست دیگرش چوبی را به طرف مهاجمان اسرائیلی پرتاب می کند! یعنی آخرین تیر در ترکش هم نثار اشغالگران خواهد شد. احتمالا سنوار با این حرکتش، که روشن نیست چقدر ارادی و آگاهانه بوده، در قاب تاریخ فلسطین معاصر خواهد ماند. او دیگر خود یک اسطوره شده و الهام بخش نسل های دیگر فلسطینی های تحت اشغال و تجاوز خواهد بود.

از دیروز که این کلیپ را دیده ام بارها به یاد بخشی از سخنرانی شریعتی افتادم که در عاشورای سال 49 در تنهایی خانه اش نوشته و بعدتر در شب عاشورا در حسینیه ارشاد تهران خوانده است. تصویری ادیبانه و شاعرانه ای که شریعتی از آخرین لحظات حسین بن علی در عاشورای سال 61 ارائه می دهد، بی شباهت به آخرین لحظات سنوار در مهر 403 در غزه نیست.

من میانه ای با برخی افکار و اعمال حماس و حزب الله لبنان و دیگر اسلامگرایان ندارم و از این رو هرگز در صف آنان نمی ایستم ولی در برابر انواع تجاوزهای اسرائیل نیز کمترین نرمشی نشان نمی دهم. حداقل پایداری آنان در برابر تجاوزات حدود یک قرنه اخیر را ارج می نهم. به ویژه که اغلب زمامداران غربی با رهبری آمریکا در کنار اسرائیل ایستاده و علیه ستمدیگان عمل می کنند و از ترورشان به دست اسرائیلی ها اظهار خوشحالی می کنند. از این رو در اینجا فرازی از حسین وارث آدم شریعتی را با به مناسبت بازنشر می کنم و آن را تقدیم می کنم به تمامی قربانیان غزه و فلسطین؛ بدون این که در پی اسطوره سازی باشم و یا دچار احساسات شده و مرتکب گزافه بشوم. این را هم بگویم نثر شریعتی در این متن یکی از درخشان ترین نمونه های ادبیات پارسی معاصر است.

. . . کویری با خورشیدی کبود و آسمانی به رنگ شرم، صحرایی افق در افق پوشیده از خون و شبحی روییده از دریای سرخ، سینه صحرایی بی کس و در زیر ابر دردبار، شبحی یا مجسمه ای، تندیسی در خون ایستاده، سندانی در زیر ضربه های دشمن و دوست، مجروح، خون آلود، شکسته، خاموش، با دستی بر قبضه شمشیری که با همه تعصبش کوشید تا همچنان نگهش دارد! . . . و دستی دیگر همچنان بلاتکلیف!


نه می جنگند، که با چه؟ نه سخن می گوید، که با که؟ نه می رود، که به کجا؟ نه باز می گردد، که چگونه؟ و نه می نشیند، که: هرگز!


ایستاده است و تمامی تلاشش این که نیفتد!


بر سر رهگذر تاریخ ایستاده و بر هر نسلی که می گذرد، سر راه می گیرد و بر سرش نهیب می زند که: ای بر مرکب های سیاه ننگ، بگریخته از همه صحنه های «شهادت» تاریخ! . . .


ای غایب ها! پوچ ها، پلیدها، در میان شما کسی هست هنوز چهره انسان را به یاد آورد و چشمانی هست که او را بتواند دید و بازشناخت؟


اینان که مرگ را همچون گردن بندی از زیباترین گوهرهای خدا بر گردن آویخته اند، بی مرگان جاودانه اند، تا شاهد آنچه در تاریخ آدمی گذرد، شهید آنچه بر بنی آدم می میرد و می پژمرد و قربانی جلاد می شود!

:::

*بخش نظرات این مقاله به درخواست نویسنده غیرفعال شده است



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy