اختصاصی رادیو فردا - مهرزاد بروجردی، پژوهشگر و استاد دانشگاه در آمریکا، برای اولینبار به شکل علنی درباره ترور پدرش، ملک محمد بروجردی که از رؤسای شرکت ملی نفت ایران در ماههای منتهی به انقلاب بهمن ۵۷ بود، گفته است.
او در گفتوگویی با برنامه خبری تحلیلی ایستگاه ۱۹ رادیو فردا به جزئیات حادثه ترور پدرش و نقش گروه «منصورون» اشاره کرده و انگشت اتهام خود را به سمت علی شمخانی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی ایران، که اینروزها با فراگیر شدن نسخه کوتاهی از ویدئوی عروسی دخترش بحث برانگیز شده گرفته است.
هرچند او در میان حرفهایش اتهام مشابهی را هم به محسن رضایی، فرماندهکل پیشین سپاه پاسداران، وارد میکند. آقای بروجردی میگوید، زمان آن رسیده که «پیشینه واقعی این افراد برای مردم آشکار شود.»
رادیو فردا فرصت پاسخگویی را برای افرادی که نامشان در این گفتوگو برده قائل است.
من پیشتر نام پدر شما را دیده بودم، اما نمیدانستم که این رابطه در واقع رابطه پدری و فرزندی است. با وجود اینکه طی این سالها شما میتوانستید دربارهی این موضوع بنویسید و ابزار ارتباطی هم در اختیارتان بود تا این مسئله را بازتاب دهید، هیچوقت دراینباره صحبت نکردید. چرا اکنون فکر کردید زمان مناسبی است که دربارهی این داستان و ارتباط ترور پدرتان با گروه چریکی منصورون و شخص آقای شمخانی صحبت کنید؟
بله، من تا به حال اشاراتی به این مسئله کرده بودم، ولی نه لزوماً با نام آوردن افراد مشخص. دلیلش هم این بود که قصد داشتم مقاله مفصلی درباره این موضوع بنویسم. اما اتفاقات اخیر و نقش افرادی مثل آقای شمخانی در حکومت، و واقعاً آن «دوربازی»هایی که برای مردم درمیآورند، مرا به این نتیجه رساند که باید این مسئله را علنی مطرح کنم. مردم باید بدانند این افراد چه کسانی هستند، چه کردهاند، و پلههای ترقیشان را چگونه طی کردهاند تا به این مقامات رسیدهاند. برای همین تصمیم گرفتم مشخصاً از نقش ایشان و آقای محسن رضایی در این ترورها نام ببرم.
شما در آن زمان که این اتفاق افتاد، سن زیادی نداشتید. یعنی آن موقع...؟
من ۱۵ ساله بودم.
دقیقاً یادتان هست ماجرا چگونه رخ داد و چطور در جریان آن قرار گرفتید؟
بله، عرض کنم که من چهار ماه پیش از آن ماجرا همراه پدرم به آمریکا آمده بودم تا در بوستون دبیرستان بخوانم. ایشان هم از طرف شرکت نفت به تگزاس اعزام شده بود تا یک دوره آموزشی را بگذراند. ما یک روز پس از حادثه سینما رکس از ایران خارج شدیم و یک هفته بعدش هم حکومت نظامی اعلام شد. پدرم پس از پایان دوره به ایران برگشت. ایشان با اعتصاب در شرکت نفت موافق نبود و سر کار میرفت. گروه منصورون او را تهدید کرده بود و در یک روز، در مقابل خانه ما در اهواز، ایشان را به همراه یک مهندس آمریکایی به نام پال گریم، که همکارش بود، به قتل رساندند. من این خبر را در روزنامه بوستون دیدم، چون صفحه اول نوشته شده بود که «یک مهندس آمریکایی در ایران کشته شد»، و وقتی خواندم دیدم نام پدرم هم آمده است، به عنوان همکار او که در یک عملیات دیگر کشته شده است.
اما تا آنجا که مطلع هستم، آقای گریم را گروه منصورون نکشت، بلکه گروه دیگری به نام موحدین مسئول بود.
درست است. این دو گروه با هم همکاری میکردند و قتلها همزمان انجام شد. منصورون مسئولیت قتل پدرم را بر عهده گرفت و موحدین -به رهبری آقای حسین علمالهدی- آقای گریم را ترور کردند.
پدر شما پیش از این اتفاق، آیا پیام تهدیدآمیزی دریافت کرده بود؟ چون درباره آقای گریم گفته شده که هم او و هم رئیس بالادستش پیامهای تهدیدآمیز گرفته بودند، تا حدی که آن مقام ارشد کشور را ترک کرد.
بله، آن فرد آقای جورج لینک بود. در آن زمان در اهواز، این گروه در مساجد فهرستی از حدود ده نفر منتشر کرده بود -اگر درست یادم باشد- که در آن، نام پدرم هم بهعنوان مخالف اعتصابات آمده بود و گفته بودند باید از میان برداشته شود. تهدیدها وجود داشت، ولی پدرم جدی نگرفته بود. چون معتقد بود باید سر کار رفت؛ آن زمان دیماه و فصل سرما بود و به خانواده میگفت پیرزنی که در تبریز در این سرمای زمستانی نیاز به نفت و گاز دارد، نباید به این شکل از سوخت محروم شود. او میگفت اگر مخالفان شاه میخواهند مبارزه کنند، باید شیوه دیگری پیدا کنند. پس از کشتهشدن پدرم و آقای گریم، تولید نفت کاهش یافت و از نظر اقتصادی شوک بزرگی به حکومت شاه وارد شد.
در گزارشهایی که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده، هم به این موضوع اشاره شده است. اما نکتهای که وجود دارد، قطعیتی است که شما در مورد نقش آقای شمخانی بیان میکنید. چون گروه منصورون فقط آقای شمخانی یا رضایی نبود؛ افرادی مثل آقای ذوالقدر و رشید هم بودند. میخواهم بدانم این قطعیت از کجا میآید؟ آیا صرفاً به جایگاه کنونی آقای شمخانی مربوط است، یا اطلاعات دقیقی دارید که نشان دهد او در این ترور نقش مستقیم داشته است؟
بله. اولاً این گروه مسئولیت حمله را بر عهده گرفت. اگر به مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی در سال ۶۷ یا ۶۸ نگاه کنید، هنگام رأی اعتماد برای وزارت آقای شمخانی، یکی از افتخارات او را «شرکت در عملیات مسلحانه پیش از انقلاب» عنوان میکنند. بر اساس اطلاعاتی که طی ۴۵ سال جمعآوری کردهام، ایشان در آن ترور نقش عملی داشتند؛ همراه با آقای محسن رضایی، و با کمک آقای جهانآرا که اسلحهها را برایشان آورده بود. هر دو در هنرستان شرکت نفت محصل بودند و پدرم هم در همانجا تدریس میکرد. بنابراین شناسایی او برایشان آسان بود.
اما چگونه میتوان با اطمینان گفت که آقای شمخانی مستقیماً نقش داشته؟ چون همانطور که میدانید، روایتهای متفاوت و گاه متناقضی درباره آن عملیات منتشر شده است.
بله، درست میفرمایید. این کار اقدام فردی یا خودسرانه نبوده است. یک گروه تروریستی تصمیم به چنین عملی گرفته و دو نفر را مأمور اجرای آن کرده بود. بر اساس شهادت همسایگان، در صحنه حادثه دو نفر دیده شده بودند. بعد هم وقتی پدرم را به بیمارستان بردند، این افراد آمدند تا مطمئن شوند کار تمام شده است. از مجموع اظهارات شاهدان چنین برمیآید.
اما همانطور که گفتید، هیچکدام از اعضای گروه صراحتاً نگفتهاند در آن عملیات شرکت داشتهاند، چون بار منفی آن برایشان زیاد بود. با این حال، بر اساس مطالعاتم درباره گذشته اعضای منصورون و نقشهای کلیدیشان در آن زمان، انگشت اتهام بهویژه به سوی آقایان شمخانی و رضایی است.
برخی ممکن است بگویند مطرحشدن این موضوع در این زمان خاص میتواند بخشی از بازیهای سیاسی درون حکومت ایران باشد. شما چطور به این گمانه پاسخ میدهید؟
بله، چنین احتمالی وجود دارد. اما دغدغه من این نبوده است. در گذشته هم در نوشتههایم، حتی در صفحه فیسبوکم، چند بار به ترور پدرم اشاره کرده بودم. این بار فقط تصمیم گرفتم با ذکر نامها موضوع را روشنتر بیان کنم. دلیلش هم این است که فکر میکنم بعد از این همه سال، زمان آن رسیده که پیشینه این افراد را آشکارا برای مردم توضیح داد. من همیشه سعی کردهام احساسات شخصی را وارد تحلیلهای حرفهای خودم نکنم، اما با توجه به وقایع اخیر در ایران و نقش همین افراد در ساختار قدرت، دیگر سکوت را جایز ندانستم.
واکنش آقای شمخانی را هم به انتشار این ویدئو دیدید. به نظر شما واکنش ایشان چگونه بود؟
بله، متأسفانه با همان ادبیات چالهمیدانی گفتند «حرامزادهها، من زندهام». من حاضر نیستم به آن شکل پاسخ بدهم، اما در جواب میگویم: بله، شما زندهاید، ما هم زندهایم، و برای دادخواهی از کارهایی که شما کردید و صدماتی که به مردم زدید، این مسیر ادامه دارد.
آیا شما یا خانوادهتان هیچگاه فرصت یافتید موضوع ترور پدرتان را پیگیری کنید؟ چون ترور چند ماه پیش از انقلاب رخ داد و احتمالاً امکان پیگیری وجود نداشت.
بله، درست است. ترور حدود چهل روز پیش از انقلاب رخ داد. پس از آن، این افراد از مهرههای اصلی نظام جدید شدند. آقای رضایی رئیس سپاه شد، آقای شمخانی و دیگران نیز پستهای بالایی گرفتند؛ از جمله رشید، ذوالقدر، جهانآرا، اسماعیل دقایقی و دیگران. در چنین شرایطی پیگیری این پرونده در ایران ممکن یا منطقی نبود.
آیا در همان زمان، سازمان امنیت حکومت پهلوی (ساواک) به سرنخی درباره عاملان ترور دست یافته بود؟
باید به پروندههایم رجوع کنم تا پاسخ دقیق بدهم. اما سندی دارم از ساواک به امضای آقای ودیعی که در آن به کشتهشدن این دو نفر و کاهش تولید روزانه نفت اشاره شده است. درباره اطلاع آمریکاییها از ماجرا هم، سالها پیش با مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا صحبت کردم. او گفت آقای خمینی از این ترورها بیاطلاع بود و پس از وقوعشان از ایران با او تماس گرفتند و خبر را دادند، نه اینکه از فرانسه دستور داده شده باشد. به نظر میرسد عملیات با تأیید آیتالله راستی کاشانی انجام شد و بعداً برای جلب رضایت خمینی، خبر را به او رساندند. پس از بازگشت خمینی به ایران نیز، همین افراد محافظان او شدند و بعد در ساختار نظام به مقامهای مهمی رسیدند.
گزارش اولیه: مهرزاد بروجردی از "ترور" پدرش به دست علی شمخانی در سال ۵۷ خبر داد
رادیو فردا - مهرزاد بروجردی، تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاهِ ساکن آمریکا، علی شمخانی مشاور رهبر جمهوری اسلامی را به «ترور» پدرش در اهواز در سال ۱۳۵۷ متهم کرد.
🔸آقای بروجردی در پستی در شبکهٔ اجتماعی فیسبوک، با عنوان «قاتلی که عروسی دخترش مردم را به خشم آورد»، خطاب به دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی ایران نوشت: «شما همان کسی هستید که در ۲ دی ۱۳۵۷ در اهواز، همراه شریک جرمتان محسن رضایی، پدر من، ملکمحمد بروجردی، را ترور کردید».
🔸این نویسنده و پژوهشگر علوم سیاسی اشارهای به جزئیات اتفاقی که به آن اشاره شده، نکرده است.
🔸در اسنادی که پس از انقلاب از مکاتبات سازمان امنیت حکومت پیشین ایران، ساواک، منتشر شده از ملکمحمد بروجردی به عنوان رئیس بهرهبرداریهای شرکت «نفت شرق اهواز» نام برده شده که با انجام اعتصابهای آن زمان در صنعت نفت ایران مخالفت کرده بود.
🔸او با این حال اضافه کرده که شمخانی بعد از آن «ترور و جنایتهای دیگر»، که به نوشتۀ بروجردی در «۲۳ سالگی» این مقام فعلی صورت گرفت، «پلههای قدرت را یکییکی بالا رفت»، اما در حافظهٔ تاریخ «فقط با یک کلمۀ قاتل» شناخته میشود.
🔸مهرزاد بروجردی خطاب به شمخانی اضافه کرده که پس از انتشار ویدئوی جنجالی عروسی، «مردم شما را همانطور میبینند که هستید. کسی که سالها به نام انقلاب و دین، مردم را به قناعت و تحمل سختیها دعوت کرد، اما خودش در پنت هاوس زندگی کرد، برای دخترش عروسی میلیاردی گرفت و پسرانش با فساد و قاچاق نفت نامشان در فهرست تحریمها افتاد».
نوشته کامل مهرزاد بروجردی:
قاتلی که عروسی دخترش مردم را به خشم آورد
آقای شمخانی،
ویدیوی عروسی دخترتان را دیدم. برای من مهم نیست چه کسی آن را منتشر کرده و با چه نیتی. آنچه آشکار است، یک عروسی پر زرقوبرق در هتلی گرانقیمت است؛ جایی که نه نشانی از سادگی دیده میشود، نه از آن «ارزشها»یی که شما سالها از پشت تریبونها مردم را به آن دعوت میکردید.
با دخترتان کاری ندارم، او حق دارد هرطور که میخواهد جشن بگیرد. سخن من با شماست.
شما همان کسی هستید که در ۲ دی ۱۳۵۷ در اهواز، همراه شریک جرمتان محسن رضایی، پدر من، ملکمحمد بروجردی، را ترور کردید. بعد از آن ترور و دیگر جنایتها، پلههای قدرت را یکییکی بالا رفتید: از فرماندهی سپاه تا وزارت، از دبیری شورای عالی امنیت ملی تا عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام.
خانوادهٔ من و خانوادههای بیشماری را عزادار کردید. مهم نیست چه لباسی بپوشید یا چه عنوانی یدک بکشید -- در چشم من و در حافظهٔ تاریخ فقط با یک کلمه شناخته میشوید: قاتل.
و حالا خوشحالم که مردم شما را همانطور میبینند که هستید. کسی که سالها به نام انقلاب و دین، مردم را به قناعت و تحمل سختیها دعوت کرد، اما خودش در پنت هاوس زندگی کرد، برای دخترش عروسی میلیاردی گرفت و پسرانش با فساد و قاچاق نفت نامشان در فهرست تحریمها افتاد.
دیگر نقابها افتادهاند؛ آنچه مانده، چهرهٔ واقعی شماست -- چهرهٔ ریا، قدرتطلبی و جنایت.
نوکیسههایی مثل شما و خانوادهتان هرگز طعم احترام واقعی را نخواهند چشید؛ احترامی که از دانش، درستکاری و انسانیت میآید، نه از پول و قدرت.
در چشم من، تویی که در ۲۳ سالگی دستت به خون آلوده شد، در ۷۰ سالگی هم همانقدر حقیری.
دریابانِ قاتل، شرم ابدیات جاودان باد.
مهرزاد بروجردی