
مرغ دانا از قفس پرید. بهتر است بگوییم او را پراندند. طرف فلنگ را بست.
پژمان جمشیدی را می گویم. به احتمال مثل همه ی این گونه پرونده ها، متهم را آزاد کردند ( با شگرد همیشگی قرار وثیقه) و بعد زیر بالش را گرفتند و پرش دادند.
پژمان جمشیدی را می گویم. به احتمال مثل همه ی این گونه پرونده ها، متهم را آزاد کردند ( با شگرد همیشگی قرار وثیقه) و بعد زیر بالش را گرفتند و پرش دادند.
از این پس شاکی می شود متهم. منظورم دختر زیان دیده و مادرش است.
اما تا پیش از آن روزنامه هم میهن از دسترس خارج شد. الهه محمدی خبرنگار شریف و شجاع درگیر شد، و اما آقای کرباسچی که خود کیا و بیایی در این نظام داشته در جای مدیرمسیول احضار شد.
اگر فرار نکرده بود پژمان خان، یقین نمی کردیم که مرتکب جرم شده. ولی فرار به خودی خود داوری ها را تغییر می دهد. این که چه کسانی فرارش داده اند و چرا؟ پرسش مهمی است.
مهرانگیز کار
مطلب قبلی...

پژمان جمشیدی سکوتش را شکست

پژمان جمشیدی سکوتش را شکست
















