بنام خدا
يكي از كتب معتبر و ارزشمند تاريخي ايران زمين از سالهاي قرن هفتم كه با يورش مغولان همراه بود تاريخ جهانگشاي جويني است كه توسط عطا ملك جويني از منشيان و نويسندگان و درباريان دستگاه مغول بوده است كه با زيركي هر چه تمام آيندگان را از اوضاع زمانه خويش آگاه كرده است بدون هيچ تفسيري بخشي از مقدمه عطا ملك را كه بر كتاب اول خويش از تاريخ جهانگشاي جويني ،(تاريخ جهانگشاي جويني نويسنده علاءالدين عطا ملك جويني به تصحيح دكترمنصور ثروت موسسه انتشارات امير كبير چاپ دوم سال1378 صفحات 37 و 38) آورده است در زير ميايد:
....حال آنكه دگرگوني روزگار،تاثير چرخ گردون،گردش دوران پست و كشمكش جهان رنگ وارنگ،باعث شد مدارس درس فرسوده ودانشمندان ناپديد ودانشجويان به دست لگد كوب حوادث، پايمال زمانه ستمگر و روزگار حيله گر شدند و در رنج و اندوه و آشوب گرفتار گشتند.اينان يا در معرض پراكندگي قرار گرفتند يا از دم تيغ آبدار گذشتند و در پرده خاك، گمگشته باقي ماندند.
هنر اكنون همه در خاك طلب بايدكرد زانك اندر دل خاكند همه پرهنران
در روزگار پيشين كه رشته دانش و دانشمندان از هم نگسيخته بود،همت بر نگهداري و تثبيت گفتار زيبا و پسنديده و زنده نگاه داشتن مراسم بزرگ،توسط عالمان و انديشمندان انجام ميپذيرفت و اگر روشن بينان با ديدي عميق به سرانجام كارها بنگرند؛ ميبنند كه جاودانگي نام نيك، سبب پايداري زندگي آدمي است. به همين دليل است كه زبان آوران شاعر و نويسندگان رسا قلم،چه تازي و چه پارسي، به نظم يا به نثر، در شرح احوال پادشاهان عصر و مردان بزرگ روزگار آثاري را مي پرداختند. حال آنكه امروزه،گستره زمين عموما و شهرهاي خراسان خصوصا، كه زماني محل طلوع نيك بختيها و مكان خير و مراد، منبع دانشمندان، بهارگاه هنرمندان و چمنزار خردمندان و آبشخور رجال و سرزمين هوشمندان بود(و سخن گهر بار پيامبر(ص)"علم درختي است كه ريشه آن در مكه و ميوه اش در خراسان است."از اين سخن خبر ميدهد) از پيرايه وجود پوشندگان پيراهن دانش و لباس هنر و آداب خالي شده است. و تنها گروهي به مثابه آيه ((پس گروهي بعد از ايشان جانشين بد شدند كه نماز را ترك كردند و شهوات را پيروي كردند. مريم/59))باقي ماندند. امروزه دروغ و ريا را پند و ذكر پندارند و حرامزادگي و سخن چيني را دليري و شهامت نام كنند. زبان و خط ايغوري را هنر و دانش بزرگ دانند. اكنون هر بازاري اي در لباس گناهكار امير، هر مزدوري صدرنشين، هرنيرنگ بازي وزير، هر بخت برگشته اي دبير،هر راحت طلبي مستوفي؛ هر ولخرجي ناظر هزينه، هر ابليسي معاون ديوان، هر كون خري صدر، هرشاگرد آخوري صاحب حرمت و جاه، هر فراشي صاحب منصب، هر ستمگري پيشكار، هر خسي كس ، هر خسيسي رئيس، هر خيانت پيشه اي قدرتمند، هر دستاربندي دانشمندي بزرگوار، هر سارباني بخاطرافزوني مال، گشاده حالي و هر حمالي از كمك شانس، گشاده حال شده است.
آزاده دلان گوش بمالش دادند وزحسرت و غم سينه بنالش دادند
پشت هنر آنروزشكستست درست كين بي هنران پشت به بالش دادند
تيز دادن و سيلي زدن بر فردي را از لطافت خوي ميشمارند و دشنام به يكديگر و سفاهت را نسبت به نتايج روحاني بي خطر مي دانند. در يك چنين روزگاري كه قحطي مردانگي و جوانمردي است و روزبازار گمراهي ناداني. نيكان ، بد حال و خوارند و اشرار تثبيت و بر سر كار،كريم فاضل تافته دام محنت است و نادان پست،كامياب و هر آزاده اي بي زاد است و هر رادمردي مردود، هر صاحب نسبي بي نصيب گرديده و هر والا گهري خارج از گود نشسته و هر هوشمندي مصادف با مصيبتي است ، هر محدثي گرفتار حادثه اي ، هر عاقلي اسير غير مكلفي ، هر كاملي درگير ناقصي و هر عزيزي ناگزير تابع ذليلي و هر اهل تشخيصي در دست فرو مايه اي گرفتار آمده است؛ ميتوان دريافت كه صاحبان درجات عالي و هوشمندان و دانايان تا چه حدودي امكان كوشش دارند ......
تفسير و قضاوت بر عهده خوانندگان.