خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و هنر - هنرهاي تجسمي
يك سال گذشت؛ سالي كه با حمله سربازان آمريكاي و انگليسي به عراق آغاز و در آخرين روز نوروز آن، يعني سيزدهم فروردين، «كاوه گلستان» ـ عكاس و فيلمبردار ايراني شبكه خبري بيبيسي ـ در كردستان عراق كشته شد.
به گزارش خبرنگار هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران، نام كاوه گلستان با ثبت واقعيتهاي اجتماعي، رويدادهاي انقلاب اسلامي سال 57 و جنگهاي ايران و عراق، آمريكا و افغانستان همراه است. چاپ عكسهاي او از رويدادهاي انقلاب ايران در بسياري از مطبوعات معتبر جهان، از حدود سالهاي 1354، او را در ميان خبرنگاران عكاس بينالمللي، به نامي آشنا تبديل كرد.
از همان دهه پنجاه عكاس حرفهيي مستند اجتماعي بود. به اذعان همكارانش او فصل جديدي در عكاسي مطبوعاتي ايران باز كرد و عكسهاي او از قلعه شهر نوي تهران، كارگرهاي ساختماني و معلولان آسايشگاه رواني يافتآباد، گواهي بر اين امر است كه به همكارانش نشان دهد: ”بايد دقيقتر نگاه كرد، نافذ و تيز”.
سال 1356 با نخستين حركتهاي انقلاب، جنبش اعتراضي عليه شاه را به مردم دنيا منتقل كرد. به پالايشگاه نفت آبادان رفت، عكس او از چند كارگر كه شير فلكه نفت را به نشانه اعتصاب و همبستگي با مردم ميبندند، نماد قاطعيت مردم عليه رژيم پهلوي شد.
اعتقاد داشت، «عكس بود كه خون شهيد را بهعنوان پيام معنوي انقلاب اسلامي، به سراسر ايران منتقل كرد. تصاوير شهداي به خون غلتيده انقلاب كه دست به دست ميگشت، خشم عمومي را نسبت به رژيم شاه افزايش داد».
كاوه با آغاز جنگ ايران و عراق، همراه با ديگران، جهان را از جنگ، شهادت و از مصيبتي كه بر جنگزدهها ميرفت، خبردار ميكرد.
او ميگفت: «عكسهاي توليدشده در زمان جنگ تحميلي كه عكاسان حرفهيي، آماتور و بسيجي تهيه كردند، يكي از كاملترين و باارزشترين مجموعهي اسناد تاريخي در ايران است.
ياسر هشترودي ـ مدير فرهنگسراي پايداري ـ اذعان دارد كه سختي جنگ را با عكسهاي گلستان ميتوان فهميد و خودش ميگفت: «عكسهاي جنگ بود كه اتحادي هشتساله در مردم ايران بهوجود آورد».
گلستان عكاس ويژه مجله تايمز بود. مدتي با آژانس خبري آسوشيتدپرس كار كرد، سپس به شبكه خبري بيبيسي پيوست و در تهران به كار مشغول شد.
سال 70 دوربين فيلمبرداري به دست گرفت و تصويربردار شد. همان سال مستندي 22 دقيقهيي و سفارشي را با عنوان “ثبت حقيقت”، در لندن براي كانال 4 انگليس مونتاژ كرد. او در اين مستند، پاي صحبت چند روزنامهنگار ايراني زمان انقلاب نشست.
پس از دو سال بار ديگر به ايران آمد و ماندگار شد. دعوت به تدريس در دانشگاههاي آزاد را پذيرفت و سالها تجربههايش را به نسل علاقهمند جوان منتقل كرد.
او در جريان قتلهاي زنجيرهيي نيز براي خانوادههاي قربانيان، فيلمي 15 دقيقهيي مونتاژ كرد: “مرا در غم خود شريك بدانيد”.
از چند سال پيش با تلويزيون بيبيسي همكاري ميكرد، با شروع حمله ارتشهاي آمريكا و انگليس به عراق، با يك گروه خبري شامل جيم ميور ـ خبرنگار بيبيسي در ايران ـ، استورات هيوز ـ تهيهكننده ـ، مترجم و يك راهنماي كرد، به كردستان عراق رفت. سيزدهم فروردين، دوم آوريل، عراق ـ كردستان ـ كفري، آنگونه كه ميگويند: اتومبيل توقف ميكند، هيوز نفر اولي است كه پياده ميشود، نخستين قدم او با انفجار همراه است و از دست دادن پاهايش، گلستان ميدود تا پناه بگيرد، او هم روي مين ميرود و بلافاصله كشته ميشود.
بهمن جلالي ـ عكاس ـ دربارهي او ميگويد: كاوه گلستان بهترين عكاس خبري ايران بود و فاصله من و ديگران با او خيلي زياد است؛ نه بهخاطر اين كه خوب عكس ميگرفت، نه بهخاطر اين كه جاهاي خوب بود، كه البته همه اينها بود؛ بلكه به خاطر اين كه بهعنوان يك حرفهيي توانست ارتباطهاي خود را حفظ كند. فرق كاوه گلستان در چندوجهي بودن اوست، كاوه تنها يك عكاس خبري نيست، يك آدم رسانهيي است كه كارهاي خلاقانهاي بهعنوان يك عكاس هنري انجام داده است. ما چنين كسي نداريم، با اين مشخصات ديگر كسي بهوجود نميآيد.
به گزارش ايسنا، كاوه گلستان جايزه رابرت كاپا را بهخاطر عكسي از آن خود كرد كه حضرت امام خميني (ره) را در حال پايين آمدن از پلههاي هواپيمايي كه او را از پاريس به تهران آورد، نشان ميدهد.
گلستان عكس گرفت؛ همچون 11 عكاس ديگر؛ اما فيلم عكس را به خلبان همان هواپيما داد؛ تا به پاريس برگرداند و...
جلالي از تعهد گلستان ميگويد: تعهدش به آدمهايي بود كه در جامعه ما در كنار ما حضور دارند، ولي ما آرام رد ميشويم و نميبينيمشان، شايد نميخواهيم خودمان را ناراحت كنيم؛ ولي او نه آرام رد شد؛ بلكه ما را وادار به ديدن كرد.
گلستان معتقد بود: «انسان چشم دارد كه ببيند؛ تا با ديدن بر فهم و شعور و شناختن خود از اين جهان و زندگي بيفزايد».
ميگفت: «اين چشمان، چشمان من، شاهدي بودهاند؛ شاهدي بر مشقت زندگي در سرزمينم، در اين جا، واقعيت رنج كشيدن انسانهاست، اما در واقعيت اين حقيقت است كه رنج ميبرد».
محمود كلاري ـ تصويربردار و عكاس ـ نيز او را مهمترين فرد در احيا و بازسازي فتوژوناليسم معاصر؛ يعني چيزي فراتر از كاربرد روزنامهيي خبري، مفهومي عميقتر و ماندگارتر با جنبهي تاريخنگاري ميداند و معتقد است: كار او بيشتر به عكاسي تاليفي و انشايي نزديك است؛ تا فتوژورناليسم.
گلستان خود معتقد بود: «عكاس ايراني هيچگاه نتوانست در حد لزوم نگاه خود را در سطحي بينالمللي ارايه دهد، بضاعت اندك و محدوديتهاي گوناگون هميشه گريبانگير عكاس و خبرنگار ايراني و مانع پيشرفت او بوده است. تاكنون فرصت اثرگذاري جدي بر افكار عمومي جهان در مورد ماهيت زندگي، وقايع و تحولات اجتماعي ايران بهدست نيامده است».
وي در عين حال اذعان ميداشت: «بهرغم يك دهه استقرار مراكز آموزش عكاسي در عكاسي ايران و در حالي كه براي نخستين بار در تاريخ مطبوعات ايران درصد قابل توجهي از عكاسان مطبوعاتي شاغل را جواناني تشكيل ميدهند كه داراي مدرك دانشگاهي در رشته عكاسي و عكاسي خبري هستند، عرصه عكاسي مطبوعاتي ايران همچنان تنگتر از آن است كه بتوانيم در مقام مقابله با بينش غرب نسبت به هويتمان برآييم».
نعمت حقيقي ـ پيشكسوت تصويربرداري ايران ـ گلستان را يكي از محكمترين افراد و باشخصيتترين كساني عنوان ميكند كه در عكاسي ايران وجود داشتهاند و اصغر بيچاره ـ پيشكسوت سينما ـ نيز عشق و ديوانگي او را باعث ماندگاري آثارش ميداند.
نظريهپرداز فلسفه نو ـ داريوش شايگان ـ هم تاكيد دارد كه زندگي و مرگ كاوه گلستان با هم ميخواند. اين انسان - گلستان - با خودش هماهنگ بود، پايان قشنگي داشت؛ اما جوان مرد و حيف مرد.
اما خواهرش ليلي گلستان ـ مترجم ـ درباره برادر ميگويد: در تمام لحظات زندگي كاوه، تعهد به اجتماع ايران و تعهد به بشريت، از همه چيز مهمتر بود. كاوه بايد اينچنين از دست ميرفت؛ اما بسيار زود بود.
شايگان ميگويد: شاگردانش ميتوانند بهعنوان الگويي وفادار به آرمانش از او درس بگيرند و خاطرهاش را زنده نگهدارند.
«خسته كه ميشد، به افجه (لواسان) ميرفت و قدم ميزد. افجه را دوست داشت. ميگفت ميخواهم پس از بازنشستگيام خانهاي در افجه بسازم و در آنجا زندگي كنم». اين جملهها را مادرش ـ فخري كلستان ـ ميگفت؛ قتي او را با حضور خانواده، همكاران و دوستان و جمعي از شخصيتهاي هنري، فرهنگي و سياسي به خاك افجه سپردند.
يك سال پيش عكاسان و دوستان گلستان، برقراري مسابقه ـ جايزهاي در زمينه عكاسي بهنام كاوه گلستان را خواستار شدند.
چند ماه پس از درگذشت او، فراخوان اين جايزه ازسوي خانواده وي اعلام شد و مهرماه سال جاري اين جايزه به بهترين عكس - گزارش سال با نگاه انساني، يك عكس خبري و يك عكاس بهعنوان استعداد جوان داده خواهد شد.
همچنين دوستانش در نخستين سالگشت درگذشت وي، صبح روز جمعه چهاردهم فروردين بر مزار او در روستاي افجه لواسان گرد هم آمدند تا يادش را گرامي دارند.