صد و سي و هشتمين نشست كتاب ما ادبيات و فلسفه با عنوان" كارنامه زنان" در عرصه ادبيات كه به بحث و تبادل نظر با برگزيدگان نخستين جايزه ادبي پروين اعتصامي اختصاص داشت،با حضور جمع كثيري از داستان نويسان وعلاقهمندان به ادب و فرهنگ ايراني در خانه كتاب برگزار شد.
منصوره شريف زاده:
نويسندگان زن دريافتها و تجربيات خود,درباره مسائل مهم اجتماعي را از طريق داستان بيان ميكنند
تهران-خبرگزاري كار ايران
به گزارش خبرنگار ايلنا,در ابتداي اين نشست منصوره شريف زاده (داستان نويس) در خصوص غلبه نگاه مردسالارانه بر ادبيات تصريح كرد: اصولا جهان، جهان مردانهاي است. جهاني است كه مردان وضعيت اجتماعي، سياسي و اقتصادي آن را برنامهريزي ميكنند وسامان ميدهند جهاني كهدر آن تنها تجربههاي مردانه موضوع كاملا پذيرفتني و در خور بحث همگاني به حساب ميآيد و تجربههاي زنان تنها در حاشيه ميتواند به موجوديت خود تداوم بخشد. درچنين جهاني نه تنها به زبان زنانه رسيدن سخت است بلكه پرداختن به مضامين مربوط به زنان وستم مضاعفي كه بر آنها ميرود نيز كاري بس دشوار است.
وي در ادامه گفت: با اين حال در اين جهان، زناني هم بودهاند كه فارغ از وضعيت موجود، خود موقعيت خويش را در ادبيات بيان كردهاند. آنها توانستهاند از طريق داستانهاي آفريده خويش،خود را بشناسانند كساني چون كاترين منسفيلد و ويرجينيا وولف تصوير واقعي خود را در سيماي شخصيتهاي آثارشان به نمايش گذاشتهاند.
وي درباره وضعيت زنان داستاننويس در ايران تصريح كرد: در ايران گرچه ادبيات زنان همچنان تحت سيطره ذهن و زبان مردانه است اما تعدادي از نويسندگان زن ميكوشند فارغ از وضعيت موجود نگرش خود را درباره زندگي و تجربههاي خاص خود را از طريق داستان به نمايش گذارند. تجربههايي كه نمايانگر تضادهاي اغلب دردبار و تحمل ناپذير زندگيشان است. آنان در هنگامه درگيري با اين ستيزه جوييها و ناديده انگاريها، دست به نوشتن داستان ميزنند گرچه نگاه مرد سالارانه همچنان بر رمان و داستان زنان سايه مياندازد اما امروزه ميتوان گفت كه كم كم زنان، زبان خويش را بازيافتهاند؛ ديگر زن نقش فرشته خانه را در آثار ندارند و يا" زنِ گمراه" را رفتارها حساب شده و به دور از كليشه است. نويسندگان زن، دريافتها و تجربيات خود را درباره مسائل مهم اجتماعي از طريق داستان بيان ميكنند.
وي درادمه سخنان خود افزود: در مركز هر داستان معمولان نمونهاي از شخصيت زن معرفي ميشود كه در جستجوي كشف هويت خويش است, نويسندگان زن امرزوي به نگرشهاي نويني دست يافته اند. در اين مسير زناني هم هستند كه بيشتر به رمانس روي آوردهاند هر نويسندهاي اعم از مرد يا زن داراي سبك خاص خود است اما لحن و نگاه زنانه و پرداختن به درونيات و افكار زنان، چنان پيچيده است كه معمولا نويسندگان مرد به ندرت ميتوانند تصوير دقيقي از آن ارائه دهند, البته از سوي برخي نويسندگان مرد كوششهايي صورت گرفته است اما اين كوششها از بيرون است و از واقعيت درون زنان نيست. به عبارتي ذهن و زبان نويسندگان مرد متكي بر مشاهداتي از بيرون درباره زنان و مسائل آنان است. دنياي زنان و درونيات آنها به خاطر ساختار بيولوژيكيشان، چنان پيچيده و ظريف است كه گاه خود زنان نيز در شناخت آن با مشكل مواجه ميشوند.
--------------------------------------------
رويا صدر, طنزنويس:
هنوزهم نگاه مقتدر و مردسالارانه در فضاي نوشتاري ما حاكم است
تهران-خبرگزاري كار ايران
در ادامه صد و سي و هشتمين نشست كتاب ما ادبيات و فلسفه با عنوان" كارنامه زنان" در عرصه ادبيات رويا صدر (طنزنويس)تاكيد كرد: در سال هاي اخير طنز از نظر كميت روند رو به رشدي نداشته و نقش زنان نيز چندان پررنگ نبوده است.
وي در خصوص نقش زنان در طنز نويسي بعد از انقلاب گفت: پس از انقلاب سه جريان عمده در برخورد با مسائل زنان در مطبوعات رشد ميكند:نقد عملكرد ارگانهاي حكومتي در برخورد با مقوله زن، تداوم نگاه ابزاري و جنسيتي به زن، تداوم حركت فگاهي نويسي قبل از انقلاب در برخورد با مسئله زن، اما از سال 58 به بعد به همراه محدوديتهاي ايجاد شده در عرصه طنز، محدوديتهايي نيز در طرح مسئله زنان در نشريات و جرايد به چشم ميخورد، با محدود شدننگاه ابزاري و جنسيتي نسبت به زن، آرام آرام، اخلاق گرايي در طنزنويسي، نهادينه ميشود و پس از آن نگاه ابزاري به زن خود به خود مهار ميشود.
وي افزود: در اين ميان از سال 63 به بعد برخورد مرحوم كيومرث صابري با زن قابل تقدير است. او نگاهي درد شناسانه به زنان داشت و بر بعد سياسي و اجتماعي آنان تاكيد ميكرد.در عين حال همراه با باز شدن فضاي اجتماعي، طرح مسائل زنان و نگاه به مسائل اجتماعي آنان نيز بيشتر شد.
وي در ادامه سخنان خود يادآور شد: بعد از انقلاب به رغم محدود شدن نگاه غير اخلاقي، هنوز هم نگاه مقتدر و مردسالارانه در فضاي نوشتاري ما حاكم است و اين سبب شده تا شاهد بروز جرياني مستمر در عرصه طنز زنانه نباشيم, زناني به منصه ظهور نرسيدند كه طنز زنانه را در ادبيات ما به وجود آورند.
وي تصريح كرد: علت اين امر به اين مسئله باز ميگردد كه طنز اجتماعيترين گونه ادبي است, قدرت حاكم بر جوامع، قدرتي مردانه است و موضوع سياست كسب قدرت است. پس در حوزه طنز سياسي، زنان نميتوانند حضور چشمگيري داشته باشند به رغم تمام اين مسائل بعد از انقلاب اولين نشريه طنز با مسئوليت يك زن در تبريز با عنوان "جوالدوز" آغاز به كار كرد و نويسندگان زن طنز نويس، آثاري را خلق كردند با اين حال حركات اين افراد را نميتوان نوعي جريانسازي مستمر در عرصهطنز كه به جريان طنز زنانه ختم شود به شمار آورد.
---------------------------------------
چيستايثربي:
نگاه زنان نمايشنامهنويس، فراجنسيتي و انساني شده است
تهران-خبرگزاري كار ايران
چيستايثربي ديگر سخنران صد و سي و هشتمين نشست كتاب ما ادبيات و فلسفه با عنوان" كارنامه زنان"
در خصوص اقبال چشمگير زنان در ساليان اخير به امر نمايشنامه نويسي گفت: نمايشنامه نويسي در ايران و به خصوص نمايشِ نمايش نامه نويسي زنان، در سالهاي اخير با تحول اساسي روبه رو بوده است.
وي تصريح كرد: زنان حضور بسيار چشمگيري در اين زمينه داشتهاند, اساسا نمايش نامه نويسي در تمام دنيا جزء ادبيات جوان محسوب ميشود و در ايران نيز به شكل مضاعفي جوان است. بررسي نمايش نامه نويسي زنان ايراني بدون بررسي افت و خيز و تحولات جامعهاي كه او در آن قلم مي زند, ممكن نيست در اين حيطه نمايشنامه نويس از مخاطب خود باز خورد ميگيرد و مخاطب هم نيازمند است تا نويسنده از مسائل و نيازهاي روحي و رواني اين زماني و اين مكاني او سخن بگويد.
وي افزود: رابطه نمايشنامهنويس و جامعه، همانند رابطه رگ و خون، رابطهاي سازمانمند و دوطرفه است, حضور جدي و پيگير زنان در اين عرصه در سالهاي اخير به دليل نياز شديدي است كه جامعه به طرح برخي از مسائلي كه در آثار زنان با موشكافي بيشتر بيان ميشود درخود حس ميكند.
وي ضمن اشاره به نقش زنان در جامعه در اينباره گفت: ادبيات از انسان روح خود را ميگيرد, زن مظهر خلاقيت و زندگي است و در مركز ثقل زندگي قرار دارد و مجبور است نقش مادر و همسري خود را با روحيهاي خلاق و پربار ايفا كنند. تجلي والاي ادبيات در عرصه نمايشي زنان تا حدي به اين ويژگي زن وابسته است كه اين امر در داستان نويسي هم رخ ميدهد؛ زن مجبور است در تمام جنبههاي زندگي حضور داشته باشد چرا كه جامعه امروز ما جامعهاي چالشگر است كه بحث فرصتها در آن مطرح شده است و تمام انسانها براي شكوفايي به فرصت برابر نياز دارند تا در جهت انسانتر شدن خود تلاش كنند و از كلي گويي جدا شوند. اين تحولات شكست شيوههاي معمول روابط را ميطلبد و به دنبال مجموعهاي از روايات متفاوت از مسائل است. انتظار مردم و مطالبات آنها از زندگي افزايش يافته است, زنان امروزه علاوه بر نقشي كه در خانواده دارند در عرصه جامعه چه بخواهند و چه نخواهند حضوري اجتماعي دارند پس جامعه ما به سمت اين پويايي رفته است كه ديگر در آن زن فقط در چارچوب خانواده تعريف نميشود در عرصههاي مختلف اجتماع حضور دارد و نگاهي تيزبين, حساس و تحليلگر دارد.
يثربي با بيان اينكه نمايشنامهنويس الزاما نبايد از درگيريها و مسائل روز بنويسد و ميتواند صرفا از تخليل خود در نگارش بهره بگيرد، افزود: زن نمايشنامهنويس اگر اين كار را بكند اثرش موفق نخواهد بود, زماني اثر او موفق است كه از تجربيات زيسته خود به عنوان يك زن، مادر و يا كسي كه دائما در حال تلاش وتكاپو است در نگارش بهره گيرد. پس ناگزير است واكنشهاي اجتماعي اطراف خود را بنويسد و اين جذاب است.
وي درباره دلايل موفقيت نمايشهاي زنان در سالهاي اخير اظهار داشت: اگر در نمايشي درون مايههاي فرهنگي، بومي و ايراني، وجود داشته باشد، هميشه بيشتر دلخواه مخاطب است و تاثير بيشتري در جامعه ميگذارد, توجه زنان نمايشنامهنويس به اين حوزه يكي از دلايل اقبال به آثار آنان است . حتي توجهي كه زنان نمايشنامهنويس به اسطوره دارند، رنگ و بوي ايراني و امروزي بودن را به خود گرفته و مخاطب در آن ميتواند زني ايراني، اسلامي و امروزي را ببيند. سپس با دغدغههاي او هماهنگ است. به عبارتي نگاه نمايشنامهنويسان زن، فراجنسيتي و انساني شده است؛ چرا كه تمام مسائل زندگي به هويت وتفاوتهاي جنسيتي معطوف نيست بلكه يافتن معناي جديدي از زندگي و درك جهان هستي نيز از زمره مواردي است كه مخاطبان به آن علاقهمندند بنابراين تعهد صحنه به مسائل روز و مسائل روان شناختي نسل جوان و اصالت اثر در واگويي اجتماعي برگ برنده زنان نمايش نامه نويس بوده است.
وي افزود: در كنار اين مسائل نوآوري و خلاقيت در عرصه ساختار را نيز نبايد از نظر دور داشت. زنان داستان نويس با شكست شيوه معمول روايت، از بين بردن راوي داناي كل، استفاده از راويهاي متعدد، نوعي بيشگويي فرهنگي - اجتماعي با مخاطب خود ارتباط بيشتري برقرار ميكنند در اينجاست كه مخاطب احساس ميكند كه آثار او در عين آنكه سعي كرده نگاهي به درون مايههاي فرهنگي ايران ، اساطير و افسانهها داشته باشد با زباني پويا و نمايشي، داستاني را روايت ميكند كه ميتواند داستان زندگي او هم باشد.
يثربي تاكيد كرد: قدرت هم ذات پنداري شديد زن با جامعه است بسيار با اهميت است. زن به دليل ويژگي مادرانه اش و به دليل اينكه اساسا زنان قصهگو هستند اگر آگاهي را با اين ويژگيها ادغام نماييد فضاي زيبا و جديدي ميآفريند.
در پايان اين نشست نيز فتح الله بينياز درباره نقد آثار زنان نويسنده ايران تصريح كرد: فرديت بدون مدرنيسم معنا ندارد به همين دليل، رمان از عوارض جانبي مدرنيسم محسوب ميشود. فرديت همان خويشتن انسان است اعم از آنكه مرد باشد يا زن و خويشتن انسان، براي او كافي است.
وي افزود: اگر زني بتواند اين مسئله را در اثر خود بازنمايي كند موفق است. اما به طور نسبي در حوزه ادبيات جدي ايران با سه مشكل روبه روييم: بعضي از نويسندگان به عرصه كدبانونويسي روي ميآورند, عدهاي به حالت حس نويسي و گروهي به سري نويسي در آثار خود مشغول ميشوند كه اين مسائل هر كدام به تحليل بسيار نياز دارد.